محمد علی مهرزاد

 

ایا زمامداران افغانستان بازتاب مردم شان هستند!؟

روزی یکنفراز حضرت علی(ک)پرسیدکه چقدرزمان خلافت حضرت ابابکرصدیق(رض) وحضرت عمر(رض) خیلی خجسته وخوب بود؛ حضرت علی به شخص مذ کورگفت : که خلافت حضرات چون من رعایای داشتند، ولی من چون تو رعایای دارم این است فرق وتفاوت. بنابران ، این بحث که فردجامعه را می سازد یا جا معه فردرا؛ ویا اصولاً فرد وجامعه دایماً درحال ساختن وپرداختن یکدیگرند.پیغمبربزرگوار(ص) کوشش شان درین مورد به دومرحله صورت گرفت : یعنی مرحله فردسازی(13سال مکه) ومرحله جامعه سازی( 10سال مدینه) ، اما درمرحله فردسازی مکه می بینیم که ان حضرت این(فرد) راچگونه می سازد، فرددرکاروان جامعه بسرمی برد، ودرمسیرتاریخی این کاروان درحرکت است.خودرا فریفته است ،اگربا گوشه نشستن واز دیگران برید ن وبه کاروان سالاروکارگزاران وراه بلدان کاروانیان کاری نداشتن ، خیال کندکه سرنوشتش غیراز کاروانیان انتخاب کرده است، وی د رست همان جاده وهمان منزلهارامی پیماید که کاروان درآخر، درهمان سرمنزل پیاده خواهد شدکه کاروان می رسد. درحالیکه درکشورما این کاروان سالاران به تفنگ سالاران مبدل شدند؛زمان ومکان را برای خشونت وافراطگرایی مذهبی وفساد اداری مساعد وخودرا درجلوگیری آن ناتوان می بینند.  درین صورت بدون شک، روابط اجتماعی فاسداست، فرهنگ وتربیت مسیری حرکت روحی وسیا سی واقتصادی جامعه روبه به فساد است ،  ایا درهم چو وضع  می توان امیدوارباشیم که انسانها ی صا لح درحکومت دوسره داشته باشیم،؟ایا چنین چیزغیرممکن نیست.؟ جریانات ورویدادهای که در روزگاران گذشته وامروز درافغانستان جریان دارد ، چهره بد ل نموده وازمون زمان منافع طمعکاران بد کنش وبد اندیش داخلی وخارجی را هویدا ساخت. درین شرایط که مداخله به اشکال مختلف ادامه دارد ، عده ای درداخل کشورندای شکوه وشکایت بلند کرده ، درین شکوه وشکایت اختلاف منافع دیده می شود ، عده وحشت دارند از آنچه که ازراه غیرمشروع بدست آورده اند چگونه حمایت کنند، وگروهی دیگری در آتش بنیان کن وویران کن گذشته که شوروی تجاوزگردرخرمن هستی ما زد  افسوس وضع از دست رفته را می خورند . بعضی از اقوام وروحانیون وابسته به انها طورسنتی در افغا نستا ن مقابل هرنظام سیاسی جدید که به آئین واخلاق شان سازگارنباشد ؛ به نظرشک می نگرند، تبلیغات منفی را علیه نظام براه می اندازند وازین طریق زمینه مداخله دشمنان خارجی را مساعد می سازند. یکی ازین مداخله گران وتجاوزگران شوروی سابق، پاکستان وایران که به همکاری نوآموزان راه سیاست ووابسته به ستون پنجم، برمردم ما ستم ها روا داشتند ،هرمظلومی از ظلم شان درامان نماند ، عزیزان خوار، ومردم جلیل القدرتحقیر، توانگران نا توان،تندرستان بیمار، شیردلان بزدل شدند، هیچ طبقه ای از طبقات جامعه بلا استثنا نبود که ضرروزیان زیاده رویهای افراطی شان را ندیده باشد.  می توان ادعا کرد که نطفه ای حوادث بعدی تا امروزنه تنها درسرزمین افغانستان بلکه درمنطقه وحتی  درجهان کاشتند.این نوع عمل ناشیانه خواه ناخواه ناشی ازعملکرد نودولتان ونوآموزان سیاست بود که درمکتب مارکسیسم لینینسم ،و عده ای درلا نه های افراطیت مذهبی پاکستان ، بصورت دگم وکتا بی وشتاب زده درعمل پیاده کردند که تئوری با عمل هرگزتناسب منطقی پیدانکرد؛ وبدتر ازهمه این میراث شوم وپدیده ای نا میمون وبرباد کن با دردودریغ که موجب ایجادنظام های قرون وسطا یی در افغا نستان شد که تا امروزدر با تلاق دریای خون شناوراست. نظام های گذشته به ویژه درچهاردهه اخیردرافغانستان زیرعنوان عدالت اجتماعی تخم بی عدالتی را کاشتند ، چون کمترین صداقت وتعهد را نسبت به عدالت اجتماعی نداشتند. شما خود اگاهی دارید که عقب ماندگی یک پدیده نسبتاً تازه است ؛ ولی مبارزه برای عدالت اجتماعی هم عمرجامعه است ، ازهمان لحظه که نا برابری درجامعه بشری بمیان آمده مبارزه برضد آن وجود داشته است ، این مبارزه درمقطع زمانی ومکانی درکشورها نسبت به ترکیب اجتماعی وسیاسی غیر متجانس حکومت داری فاقد مدیرت سالم وسطح پایان اگاهی به اشکال گوناگون خودرا نشان داده است، درین راه سیستمهای مختلف فکری وآئین های متنوع اجتماعی به نحو ازانحا مفهوم برابری را طرح می می کنند ، وخواهان عدالت اجتماعی بمثابه یک ارمان مقدس درهمه ادوارتاریخ وجود داشته است ؛ اما آنچه مبارزه امروزی را برضد عقب ماندگی ابعادگسترده وبه آن خصلت جهانی وعام می بخشد ، همانا تلاش های صادقانه ودورازهرنوع سازش وفریب ونیرنگ بخاطرعدالت اجتماعی ورفاه همه گانی باید باشد.البته رسیدن به این ارزو ایمان وفداکاری وتعهد به انسان وانسانیت است که مارا به عدالت اجتماعی نزدیک می سازد. انسان دوران ما دربرابر رفع وازبین برداشتن این همه  بی عدالتی ها ومشکلات امروزی مسئول ومتعهد است ؛ همان طوریکه انسان هردوره از تاریخ مسئول ومتعهد بوده است وبارسنگین دگرگونی ونوسازی را بدوش کشیده است، سوال این جاست که تفاوت دوران ما با ادوارگذشته درچه نهفته است؟ تفاوت دراینست که دوران ما مفهوم عدالت اجتماعی را به مراتب عمیق تروغنی ترساخته است،خصوصیات وامتیازات بی شماری به ان ارزانی داشته است.نخستین امتیازمبارزات عادلانه ای دوران کنونی اینست که مفهوم عدالت را به معنی واقعی آن یعنی درسطح تمام جامعه طرح می کند ، هدف ما اینست که فقروپریشانی که زاده جنگ های تحمیلی است حد اقل از حالت کنونی کاهش داده، تعادل وتوازن را دربین فقیروغنی درامرتوزیع نعمات مادی ومعنوی عملی سازیم. البته ویا بعبارت دیگر موجبات ناگوارشرایط اقتصادی شده اند مبارزه مردم را می طلبد . این ارزو وقتی براورده می شود که ارمان های عدالت پسندانه چنان طرح شود که تحقق آن به شکل واقع بینانه درعمل قابل دسترسی باشد،واز پندارمحض به جهان واقعی فرود آید وشیوه های زندگی فریبکارانه وتخیلی گذشته جای خودرابه راه های حل عملی وواقعبینا نه ومطمئن بدهد.فرزندان این وطن باید ازتاریخ فاجعه بارسه دهه اخیرآموخته باشندکه برای پیروزی بردشمن یعنی میراث شوم عقب ماندگی چندین دهه ها ، جهل وبی سوادی مبارزه جدی وپی گیر صورت گیرد ؛ واین تعهد ورسالت وظیفه شرافت مندانه ای است که انسان دوران مارا با اطمینان بیشتربه روحیه پرمسئولیت وایمان خلل ناپذیرمکلف می سازد. سوال اینجاست که نظامهای استبدادی وغیر مردمی مردم مارا چنان گرفتارجنگهای استخوان سوزساختند که دربرابراین همه امواج حوادث اجتماعی ، سیاسی وفقراقتصادی فرسوده ساخته اند ، که برای تحولات بنیادی امروزوفردا که درپیش داریم هرنوع امادگی را ازما گرفته اند. تا کی انتظارکشید ؛ برای چی؟ وبرای کدام زمامدارورهبرواقعی ؛ ایا این انتظاربه معنی ظهور(مهدی) چون سراب نمی ماند.؟ بادردودریغ که مردم ماراگروهای راست افراطی وچپ افراطی بگروگان گرفتند. درطی چهاردهه انتظاربی هوده، حتی مردم را اجا زه ندادند تا راه اعتدال را برای نجات از این افراط وتفریط به تجربه بگیرند. درین چهاردهه همه انتظار داشتند تا شاید ازبین این گروهای رنگارنگ یک قهرمان ظهورکند ؛ چه خیال خام وواهی ازین تابو سازی بگذرید وبه توانمندی های نهفته خود مراجعه کنید. عده ای با سردادن شعارسیوسیالیزم وجامعه بی طبقه مارا گرفتارسیوسیال امپریالزم شوروی ساختند ؛ اما با تاسف که ازدرون ان نه نابغه وقهرمانی بوجود آمد،نه هم صاحب- نان، لباس، وخانه شدیم. واما انتظاربعدی سرانجام سرنوشت مارا بدست امپریالزم سرمایه گره دادند  تاشاید راه برون رفت ازین همه فجایع نجات یابیم ، وازدرودامن امریکا چیزی بریزد ، وحد اقل مارا ازدست افراط وتفریط راست وچپ بکشاند. نمی دانم روی سخنم با کدام فروخته شده وفریب خورده چه درموقف چپ  افراطی ،وچه  راست افراطی  ظاهرشدند؛ وهم چنان انتظاراز دولتی بنام بی مسمای وحدت ملی ساخت امریکا بوجود آمده ندارند. همه گروهای ساخته شده درداخل وخارج از محک تجربه گذشتند وانتظارمردم بی خبرازجریانات پشت پرده به سنگ خورد؛ ونه هم از گروهای تروریزم بی وطن است ونه هم روی سخنم با عالمان دین وسپاه صلح ونه هم روی سخنم با مزدوران استعمار درلباس مذهب ونه هم با دولت مردان چپاولگروغاصب بیت المال هم نیست.!  روی سخن وپرسشم با هم میهنانیست که وطن خودرا دوست دارند ؛برای سرنوشت خودشان وآینده ای وطن شان ارزش واهمیت قایل هستند. وبخصوص به انانیکه هنوزبه انتظارات غیرقابل باورمعتاد نه شده اند.همان طوریکه جورج بوش درعراق فاجعه آفرید وانتظارات مردم عراق را بسوی تفرقه قومی وحتی به مرزتجزیه نزدیک ساخته است ؛ تهاجم امریکا به منظورمحولانه های تروریزم درپاکستان انتظارات مردم مارا به خاک وخون یکسان ساخت . سی وهشت سال از عمرنفرت انگیز نظام های پوشالی می گذرد ، یکی بنام مشروعیت مذهبی ، دیگری روی خرافات مذهبی ونادانی وبرداشت غلط از دین ومذهب ودیگری روی شیادی وغرق درفساد که ارمغانش سالهای مملو ازرنج ومحنت وتقویه تفنگ سالاران توام با مشقت وفقرودرماند گی وخشونت وکشتاربود.حکوماتیکه با فرهنگ وتاریخ وزبان دشمنی می کند؛ حکومتی ، که اراده وانتخاب ملت را ذبح وسهمیه بندی کرده ؛ عدالت وحقوق مردم را به مسیر راه قربانی تبارگرایی وتیمی خود ساختند. سیاست خارجی را با نصب اشخاص غیر مسلکی که اصلاً از فن وآداب دیپلماسی در ان سراغ شده نمی تواند ، اعتباروپرستیژ سیاست خارجی مارا به سوی بی اعتمادی وعدم اگاهی از کشورسوق دادند. بالاخره مردم افغانستان ازکی وبرای چه انتظاردارند؛ درصورتیکه بزرگترین دشمن آشتی نا پذیرما به سطح داخلی؛ اختلافات درون حکومتی فعلی است ؛ که موجبات تفرقه قومی وزبانی را تشدید بخشیده است ؛ ودرسطح خارجی پاکستان با براه انداختن کشتاروحشیانه هرروزدرحال حاضرتمام اهرم های قدرت امنیتی ما را مصروف خود ساخته است.جای تردید نیست که کشوربا مشکلات عظیمی روبروست ، ولی این اولین بارنیست که مردم مارا با چنین مشکلات روبرو ساخته اند . تحولات آینده که درحال شکل گیری است از ما می طلبدتا با جایگزینی مشخص وبا برنا مه های معین وشفاف برای رهایی از شگاف ها وانشعابها که به میراث مانده ، باید از ایدیولوژی تفرقه گرایی وبت سازی وقهرمان سازی کاذب وتابو سازی مصلحتی دوری کنیم. برای جایگزینی بهترین ها در انتخابات پیشرو لازم است که اگاهانه نیازجامعه مان را تحلیل وبدیگران از هم اکنون بفهمانیم که درانتخاب خود نهایت دقت کنند. گا م اساسی وکلیدی درین راستا ، برپایی بنیادهای پیشرووپیشگام می باشد که بوجود آورنده جامعه مدنی هستند.بنیادها ونهادی که آزاد ومستقل هستند.وبا خرد گرایی وباوربه ارزش وحیثیت انسان برای نهادینه کردن مردم سالارانه تلاش کرد. رهای مردم ونجات افغانان –نه دراصلاح تنظیمی ، نه درگروو ظهوریک قهرمان وتابوسازی هستیم ، رهای ونجات وطن درپرتو اگاهی وشناخت ازخود ودیگران وبالاخره شناخت از شرایط وتحولات که درداخل ودرمنطقه وجهان درحال شکل گیری جد یداست؛ همیاری وهمبستگی مردم وهمد لی واقعی وحل مشکل ما درخود مان وراه حل نیزدر خودمان امکان پذیراست وبس؛ تاکی دنباله روی وتقلید ازمراجع ناقص  وگمراه کننده این وآن باشیم .؟ اتفاقات ورویدادهای که پاکستان درجنوب سرحدات ما درین اواخرشدت بخشیده ؛ باید دراهداف سیاست خارجی وداخلی ما تجد یدنظرشود ، چرا این اتفاقات تاثیرات نهایت منفی وفعالیت های دیپلماسی مارا غیرفعال ساخته است؛ آنچه تا اکنون درسطح ملی وبین المللی دولت مردان ما نتوانسته اند یک ستراتیژی معین ومشخص که درآن اولویت ها برجسته وروی ان عمل شود ، با تاسف دریک سردرگمی قرار گرفته اند؛ زیرا از زمانیکه نزاع با همسایه جنوبی به علت مشکلات مرزی ومالکیت ارضی بوجود آوردند ایجاب می کند که افغانستان راهکارهای جدید ولازم برای اعمال بازدارندگی را بکاربندد.این اتفا قات ازطریق تقویت توانمندی های کشوربا تمرکزبرنقش سلاح مدرن جهت حمایت از امنیت داخلی ما ، وجلوگیری از تکراراین اتفاقات که درجنوب سرحدات می گذرد، سعی شود تا دیدگاه کشورهای همسایه غیر از پاکستان را درزمینه عدم موجودیت نظامی امریکا بشکل دایمی خصوصاً درمرزها اطمینان داده شود.تامین شرایط مناسب برای توسعه اقتصادی کشور، روی ویرانه های اقتصادی که توسط مداخله پاکستان ایجادشده؛ برای حل این معضله ضرورت است تا توان اقتصادی خودرا از طریق جزب سرمایه گذاری ها وفعال سازی تجارت وتقویت تولیدات داخلی ،بازاریابی جدید برای صادرات اجناس داخلی ، این همه می تواند با ایجاد مناسبات اقتصادی با کشورهای دیگرممکن شده می تواند. البته این روابط مناسب اقتصادی باکشورهای دیگریکطرفه نبوده بلکه روش توازن منافع طرفین درنظرگرفته شود.استقلال درانتخاب تجارت بدون هرنوع فشارخارجی وعدم محدودیت درتامین ارتباط با کشورهای دیگر می تواند منافع ملی مارا تامین وتحقق بخشد. این همه فعالیت ها توسط تامین صلح وهمکاری مشترک برای آوردن صلح با افغانستان درعمل یک نیازاست.این خواست وقتی برآورده می شود که منازعات دربین پاکستان وافغانستان بشکل عادلانه حل شود، وتاکید برروی همکاری وصداقت با دولت ها وملت های جهان دنبال شود. این رویکرد خاستگاه اساسی تحقق توسعه اقتصادی درافغانستان ودستیابی به بالا ترین حد از معاملات اقتصادی بوده می تواند. مبارزه با تروریزم که فعلاً جریان دارد وافغانستان درخط مقدم این مبارزه قراردارد باید بعنوان یکی از اهداف مشترک همه کشورها جای داشته باشد. چون خطرتروریزم وافراطگرایی که درپاکستان رشد نموده ولانه های ان در ان کشوراست، باید فشاربین المللی روی پاکستان وارد شود؛ چه خطرتروریزم وافراط گرایی زیرنام اسلام نه تنها کشورهای اسلامی را به چالش کشیده بلکه همه کشورهارا به چالش ومبارزه طلبیده است به اقدامات هماهنگ ضرورت دارد.برای برآوردن این اهداف ازکدام ابزاردرسیاست خارجی باید استفاده شود.؟ با اعتقاد به این امرکه هرکشوریک مجموعه ازاهداف اقتصادی وسیاسی ونظامی دارد که تحقق انها را به ابزارها وراهکارها ی تاثیرگذارمحول کرده است .افغانستان اولاً باید ازطریق سازمان ملل متحد برای حل بحران استفاده کند. درین راستا همواره ازضرورت حل بحران از طریق   تلا شهای جمعی تاکید شود وجانبدارانه صرف از یک کشورنمی تواند موضوعات منازعه را با همسایگان حل کند ویگانه راه حل کاهش بحرانات ازطریق تلاش جمعی ممکن شده می تواند.میانجگری کشورهای غیرجانبدار می تواند منازعات قبلی را به شکل مسالمت آمیز کاهش بدهد وجلوگیری ازبروزجنگ درمناطق مختلف خصوصاً با همسایگان باید دنبال شود . ما باید همواره به دنبال تشکیل اتحادیه واعضای ائتلاف ناتو وامریکا به عنوان اولویت مطرح باشد .موسسات غیررسمی باید سهم مستقیم ویا غیرمستقیم جنبه مشورتی وراهکردهای مشخص را برای دولت پیشنهاد کنند، چرا ماهیت نظام سیاسی واقتصادی افغانستان باید اجازه دهد که دیگران در مرکزتصمیم گیری نظریات نخبگان وپیشگامان سیاسی را درنظرداشته باشد ، به این معنی که نخبگان کشوردرسیاست گذاری اشتراک داده شوند . تحولات گسترده که درطی چهاردهه اخیر بمیان آمده ، برعلاوه مشکلات دیگرازبحران هویتی مردم ما نیزرنج می برند؛ این امرباعث شده تا منازعات داخلی واختلافات درون حکومتی تاثیرات مصیبت بار درمیان نخبگان سیاسی ووابستگی قومی ،مذهبی وازهمه بدتروابستگی به کشورهای مداخله گرایجادشده.این وضع شرایط را برای صاحبان که درمنافع شخصی دست وپا می زنند ونقش گروهای فشاررا به خود گرفته اند؛ به اشکال مختلف تاثیرمنفی روی سیاست داخلی و هم خارجی گذاشته است. اصولاً نقشی مهمی که وزارت خارجه درارتباط سیاسی واقتصادی وفرهنگی با کشورهای دیگرداشته باشد کاملاً کاهش یافته است.انهاییکه دارای تخصص،ومهارت درایجاد روابط سیاست خارجی دارندوازتاریخ دیپلماسی وشناخت کامل ازتاریخ افغانستان دارند درحاشیه قرارداده شده اند؛ درمقابل انهاییکه به عنوان سهمیه دروزارت خارجه ، سفارت خانه هاوقنسلگریها، وآتشه تجارتی درخارج گماشته شده ، هرگزازفن وآداب دیپلماسی ناآگاهند؛بدون شک انگیزه های کاری این نوع اشخاص به اساس قومی، تنظیمی ، یا عقیدتی واخلاقی به شکل تجارتی درفکرمعاش دالری شکل گرفته است. معضل دیگری که همیشه افغانستانرا آسیب پذیرساخته نداشتن مرزهای دفاعی است ، که همواره این معضله باعث شده تا پاکستان وایران به مداخلات خود ادامه بدهند.            

 

 


بالا
 
بازگشت