مهرالدین مشید

 

 

پاکستان و تروریزم به مثابۀ دو روی یک سکه

پوتین بازنده ! در انتظار آی اس آی  افعی

 

این دیگر حرف تازه یی نیست که به آن شک داشت و  برای اثبات آن آن به استدلال پرداخت؛ زیرا  پاکستان و تروریزم دو رخ یک سکه اند که بحث بر سر پاکستان در واقع بحث بر سر تروریزم است و بحث بر سر تروریزم بحث بر سر پاکستان است. این دو واژه هر کدام یکی دیگری را در ذهن انسان تداعی می کند و به این حقیقت مهر تایید می گذارد که پاکستان تحت سیطرۀ نظامیان است و حکومت ملکی آن ابزاری بیش در دست نظامیان برای توجیۀ اهداف استراتیژیک و بلند پروازانۀ آنان نیست. دهشت و ترور از رویکرد های حکومت نظامی بوده و تروریزم به مثابۀ بازوی دست راست حکومت های شبۀ نظامی می باشد. از آنجا که پاکستان از متن یک اختلاف شدید مسلمانان با هندوان بوجود آمد و نظامیان پاکستانی و هندوستانی هر از گاهی خواسته اند تا این اختلاف را بیشتر دامن بزنند و برای رسیدن به اهداف شان هراز گاهی به آن بیشتر هیزم ریخته اند؛ اما در این رویکرد نظامیان پاکستان از اول یک گام چه که چندین گام پیشتر بوده و توانسته اند تا با سرنگونی حکومت های مشروع و قانونی رژیم های کودتایی را حاکم بسازند. این پدیده در پاکستان تازه نبوده و پیشینۀ زیادی دارد. در پاکستان نظامی گری ریشۀ دیرینه یی دارد و  با ایجاد این کشور رابطۀ ناگسستنی دارد. گفته می توان که ریشۀ تنش های پاکستان با هند بر سر کشمیر و با افغانستان بر سر دیورند، پیشینۀ استعماری دارد که پس از استقلال پاکستان به نقطۀ اصطکاک میان هر سه کشور بدل شده است. بیرابطه نخواهد بود، اگر اندکی به پیشینۀ تاریخی پاکستان اشاره شود.

جنگ استقلال هند در ۱۸۵۷  میلادی آخرین نبرد مسلحانه منطقه برضد راج بریتانیا بود که زمینه‌ های نبرد آزادی خواهانه غیرمسلحانه که بوسیلۀ مجلس ملی هند رهبری می‌شد را بنا نهاد. با این وجود لیگ مسلمانان هند در نیمه دوم دهه ۱۹۳۰ در میان ارسی از نادیده گرفتن مسلمانان در سیاست به محبوبیت رسید در ۲۹ دسامبر ۱۹۳۰ خطابه مربوط به ریاست جمهوری علامه اقبال لاهوری خواهان ایجاد یک کشور مسلمان مجزا در شمال غربی و آسیای جنوب شرقی شد. محمد علی جناح تئوری دوملت را حمایت کرد و لیگ مسلمانان را به سوی پذیرش « قطعنامه لاهور» مربوط به ۱۹۴۰ رهبری  کرد که بالاخره به ایجاد کشور پاکستان انجامید.

پاکستان در ۱۴ اگست ۱۹۴۷ با دو جناح دارای اکثریت مسلمان در قسمت شرقی و شمال غربی مناطق آسیای جنوبی تشکیل شد که توسط هند که اکثریت آن هندو بودند ازهم جدا شد و از ایالت‌ های بلوچستان (پاکستان)، بنگلادش شرقی، ایالت مرزی شمال غرب، پنجاب غربی، و سند تشکیل می‌شد که این تقسیم  دوران انگلیسی به شورش‌های فرقه‌ یی منجر گردید. جنگ میان هند و پاکستان بر سر کشمیر بالا گرفت و درسال ۱۹۴۸ نخستین جنگ میان دو کشور در گرفت

هنگام تقسیم مستعمره هند به دو کشور مستقل هند و پاکستان، قرار بود سرزمین‌های مسلمان نشین به پاکستان و سرزمین‌های هندو نشین به هند واگذار شود، اما فرمانروای کشمیر شخصا تصمیم گرفت سرزمین خود را در اختیار هند بگذارد. هنگام برقراری آتش بس سال ۱۹۴۹، حدود یک سوم از سرزمین کشمیر، در تصرف پاکستان باقی ماند و هند نیز در سال ۱۹۵۴ انضمام رسمی بخش تحت کنترل خود - موسوم به جامو و کشمیر - را به خاک خود اعلام کرد. چند سال بعد بار دیگر جنگ بین دو کشور رخ داد. بدین ترتیب که در سال ۱۹۶۵، حمله های ارتش پاکستان در خط آتش بس، واکنش نظامی هند و عبور نیروهای هندی از خط مرزی دو کشور در ناحیه لاهور پاکستان را در پی داشت. جنگ دوم نیز سرانجام با میانجیگری روسیه خاتمه یافت و در جون سال ۱۹۶۶، رهبران وقت دو کشور در تاشکند، موافقتنامه‌ یی را مبنی بر خروج نیروهای خود از خاک یکدیگر و تعهد به حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات دوجانبه امضا کردند. با این همه، بحران کشمیر و تیرگی روابط هند و پاکستان همچنان ادامه یافت. جنگ سوم، در سال ۱۹۷۱ و در پی حمایت هند از شورش استقلال طلبان پاکستان شرقی در مقابل پاکستان اتفاق افتاد که بالاخره به تشکیل کشور مستقل بنگلادش منتهی شد که آتش بس سال ۱۹۷۲ و شناسایی بنگلادش توسط پاکستان در سال ۱۹۷۴، به این بحران خاتمه داد که در این جنگ در حدود دو صد هزار سرباز پاکستانی در اسارت هندوستان در آمد.

در این مدت پاکشتان شاهد سه کودتای نظامیان بود که کودتای اول به رهبرری جنرال ابوب خان ۶۹-۱۹۵۸ یک دورۀ ناآرامی و در ضمن جنگ با هند را به همراه بود و جانشین او  یحیی خان ( ۷۱-۱۹۶۹ ) با طوفان - بهولا ۱۹۷۰ - مواجه شد که باعث مرگ ۵۰۰ هزار تن شد. به دنبال آن تشکیل حکومت غیر نظامی از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۷  به رهبری ذوالفقار علی بوتو تا سال ۱۹۷۹ به دست ژنرال محمد ضیا الحق که منجر به اعدام او شد. ضیاء الحق سومین رئیس جمهور نظامی شد. ضیاالحق در یک مانور دروغین قوانین دینی را جانشین سیاست های سیکولر یعنی غیر دینی نمود و نظامی گری را افزایش داد. با مرگ ضیاالحق در حادثه سقوط هواپیما در سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸)، بی نظیر بوتو دختر ذوالفقار علی بوتو به عنوان اولین نخست وزیر زن پاکستانی انتخاب شد. در طول دهه بعد با خرابتر شدن اوضاع سیاسی و اقتصادی کشور، او قدرت را به نواز شریف واگذار کرد. تنش‌های نظامی در جنگ کارگیل که پاکستان و هند در سال ۱۹۹۹ با آن مواجه بودند، با یک کودتای نظامی دنبال شد که در این کودتا جنرال پرویز مشرف توانست قدرت اجرایی را به دست گیرد. در سال ۲۰۰۱ مشرف توانست با استعفای رفیق ترار، رئیس جمهور پاکستان شود. پس از انتخابات مجلس ۲۰۰۲، مشرف قدرت‌های اجرایی را به نخست وزیر تازه منتخب ظفرالله خان جمالی واگذار کرد که او نیز در انتخابات نخست وزیری ۲۰۰۴ پاکستان، جای خود را به شوکت عزیز داد. او سرانجام در پی تهدید جناح‌های مخالف خود در پارلمان پاکستان مبنی بر استیضاح و برکناری وی از مقام ریاست جمهوری در ۱۸  اگست ۲۰۰۸ استعفای خود از پست ریاست جمهوری را در یک نطق تلویزیونی اعلام کرد. در زمان  ریاست جمهوری مشرف بی نظیر بوتو پس از سه ماه بازکشت به پاکستان ترور شد و در سال ۲۰۰۷ به دستور او نیرو های امنیتی پاکستان به لعل مسحد اسلام آباد یورش بردند که در نتیجه صد تن کشته شد. سرانجام مشرف از سوی محکمه به خاطر مرگ بینظیر بوتو، مرگ اکبر بوگتی یک رهبر بلوچ در سال 2006 و دستگیری قضات در سال 2007 تحت پیگرد قرار گرفت. نواز شریف در دوره یی نخست وزیر پاکستان بود که بوسیلۀ پرویز مشرف در تاریخ ۱۲ اکتبر ۱۹۹۹ برکنار شد. نواز شریف در انتخابات ماه می ۲۰۱۳ پاکستان دوباره به قدرت بازگشت. براساس اطلاعات منتشر شده توسط سازمان سیا و کتابخانه کنگره آمریکا و برآورد آنها در سال ۲۰۱۱، هم‌اکنون پاکستان از نظر توان نظامی در رده پانزدهم قدرت‌های نظامی جهان قرار دارد.

آز آنچه گفته آمد، برمی آید که پاکستان در نتیجۀ ورشکستی انگلیس در جنگ دوم جهانی به استقلال رسید؛ هرچند انگلیس ها ناگزیر به استرداد استقلال پاکستان شدند و اما با رها کردن این کشور در نقطۀ داغ تشنج در آسیای جنوبی، بدترین میراث استعماری را بر دوش آن نهادند. به میراث ماندن منازعۀ کشمیر میان هند و پاکستان، منازعۀ دیورند میان افغانستان و پاکستان و منازعۀ قسمی در بلوچستان میان ایران و پاکستان تنها میراث شوم استعماری بر دوش پاکستان باقی نماند؛ بلکه جنبش جدایی طلبان بلوچ و پشتونخواه بار دیگری بود که تا کنون بر شانه های پاکستان سنگنی می کند. گفته می توان که پاکستان در بستر تشنج زاده شد و این بستر رهبران آن را به سوی نظامی گری در موجی از اهداف بلند پروازانۀ استراتیژیک برضد همسایه های شرقی و جنوبی آن کشاند. از همین رو بوده که از آغاز تا کنون در کلۀ رهبران ملکی و نظامی پاکستان رویا های رسیدن به اهداف استراتیژیک موج می زند که پلۀ ترازوی برد را به نفع نظامیان آن کشور سنیگین کرده است. این سنگینی برای نظامیان آن دست باز داده تا اراده های شان را هر از گاهی بر حکومت های ملکی آن کشور تحمیل کنند و در صورت سرپیچی با یک حرکت کودتایی حکومت های ملکی را سقوط بدهند. این دست بالای نظامیان سبب شده که برای رسیدن به اهداف  شان از هر رویکردی سود بجویند و زیر نان اسلام به حمایت گروه های افراطی و هراس افگن در هر زمانی بپردازند. از همین رو بوده است که پاکستان و تروریزم به مثابۀ بدنۀ  جدا ناپذیر در هر زمانی مکان امن برای گروه های تروریستی بوده است تا از این نیرو های جهنمی برضد هند و افغانستان بهره بگیرد. گفته می توان که قاموس زنده گی رهبران نظامی و سیاسی پاکستان با ترور و هراس افگنی عجین شده است که هیچگاهی نمی توان پاکستان را از تروریزم جدا به بررسی گرفت. از همین رو است که امروز پاکستان مرکز بیشتر از بیست گروۀ تروریستی است و  حتا گفته می توان که این کشور به مثابۀ صادر کنندۀ هراس افگنان در تمام جهان می باشد.  پاکستان با صدور شاخه های القاعده به عراق و سوریه در تشکیل جبهۀ النصره و بعد داعش نقش مستقیم و تعیین کننده داشت و دارد. قدرت های جهانخوار غرب مانند امریکا و انگلیس هر از گاهی خواسته اند تا از این ضعف پاکستان به نفع خود سود بجویند. غرب در رقابت با شوروی پیشین به حمایت جهاد افغانستان اقدام کرد و این برای غرب فرصت داد تا تمامی گروه های مخالف اسلامی از شمال و جنوب و شرق و غرب جهان به پشاور روی بیاورند و بدین وسیله فشار بر کشور های مزدور آنان در شرق میانه و شاخ افریق کاسته شود؛ اما این روند از کنترول بیرون شد و بار دیگر پاکستان توانست تا مشورۀ  غرب به صدور آنان به کشور های شرق میانه وشاخ افریقا بپردازد. حالا که بازی تغییر کرده و غرب اندکی به اهداف شان در شرق میانه و شاخ افریقا رسیده وتمامی جنبش های معتدل اسلامی را به نحوی سرکوب کرد و حالا می خواهد بار دیگر بساط گروه های تروریستی در سوریه، عراق، یمن، مصر و لبیا را برچیده و همه را وارد افغانستان کند تا با مشوره با پاکستانی ها شماری حلقه ها در افغانستان آنان را این بار در شمال افغانستان جابجا کند. این بازی که تازه آغاز شده و پاکستان با سیمای دیگر وارد میدان شده و می خواهد در چهرۀ به اصطلاح ضد امریکایی روسیه را شکار کند تا به بهانۀ نابودی داعش وادار به حمایت از  طالبان شود. در حالیکه پاکستان در این بازی پشت خود را به سوی غرب داده و سر خویش را به سوی روسیه کاذبانه کشیده است، بازی خطرناکی را به راه افگنده است تا بدین بهانه اندکی از فشار های غرب بکاهد و نافرمانی های خویش را با افتادن در پای روسیه به نحوی توجیه کند؛ اما روسیه بداند که پاکستان مزدور گوش به فرمان امریکا و انگلیس است و هیچگاهی یوغ  آنان را از گردن خود دور نمی کند؛ زیرا تروریزم و حامی تروریزم به هیچ قول و قراری وفادار نیست و در قاموس آن دوستی پایداری با هیچ کشوری را نمی توان پیش بین بود؛ زیرا پاکستان مار افعی را ماند که از نیش زدن به کسی دریغ نمی کند و شاید این باربا استفاده از احساس هژمونیستی پوتین زهر بیشتری بر کام اش بریزد و آنگاه که متوجه شود، کار از کار گذشته خواهند بود. یاهو

 

 

 


بالا
 
بازگشت