مهرالدین مشید

 

مبارزه با تروریزم یا سلاخی مردم افغانستان

حکومت باید بحران پیشامده را کالبد شگافی و مهار کند

مگر جامعهء جهانی در راس امریکا می خواهد زیر نام مبارزه با تروریزم مردم افغانستان را سلاخی کند و بصورت قطع تصمیم گرفته است تا مردم افانستان را قربانی اهداف استراتیژیکی شان کنند تا امنیت در کشور های شان تامین شود. هرگاه چنین باشد، پس هدف از امضای پیمان امنیتی امریکا با افغانستان هم برای تامین امنیت امریکا است و نه تامین امنیت افغانستان. هرگاه هدف از امضای این پیمان تامین امنیت افغانستان می بود. امریکا مانع حمله های راکتی پاکستان به افغانستان و مانع ورود تروریستان به این کشور و نابودی لانه های تروریستی در خاک پاکستان می شد. این در حالی است که امریکا تا حال مانع هیچ یک از آنها نشده و برعکس لانه های تروریستی در پاکستان افزایش یافته و در عین زمان با افزایش صدور تروریستان به افغانستان حمله های تروریستی در این کشو افزایش یافته است. در کنار این هر روز پاکستان ده ها راکت را بر ولایت های شرقی افغانستان شلیک می کند و آی اس آی پاکستان صدها هراس افگن را پس از آموزش های انتحاری به افغانستان می فرستد تا مردم افغانستان را به خاک و خون بکشانند. چنانکه در این روز ها شاهد هستیم که هراس افگنان با شکستن زنجیرۀ امنیتی کشور و بویژه شهر کابل خیلی قشنگ و راحت وارد محل های به شدت تحت کنترول می شوند که این نمی تواند، بدون همکاری نیرو های خاین در درون حکومت امکان پذیر باشد و این حالت رهبران حکومت را حتا حیرت زده و ناتوان کرده است؛ اما مقام های امریکایی تنها مداخلهء پاکستان در افغانستان را تایبد کرده و صرف به تهدبد های غیر عملی بر پاکستان بسنده می کنند. رویکرد این چنینی امریکا در برابر پاکستان سبب شده تا طالبان قدرتمندتر از هر زمانی شوند و امروز به چهار دروازهء کابل نزدیک شده اند؛ اما آنچه که مسلم است، افزایش عملیات های انتحاری طالبان است که با به خاک و خون کشاندن شهروندان افغانستان هر روز بیشتر از روز دیگر ضرب شصت خود را به حکومت افغانستان به اثبات می رسانند. پس با این حال هدف امریکا از مبارزه با تروریزم در افغانستان چه مفهومی را ارایه می کند و تنها اظهارات مقام های ارشد حزب جمهوری خواهان چون جان مکین رئیس کمیتۀ تسلیحاتی سنای امریکا که بار ها گفته،  پاکستان از ترروریستان پشتیبانی می کند، کافی است که چند روز پیش هم این حرف های خود را تاکید کرد و گفت پاکستان در مبارزه با تروریزم همکاری صادقانه نکرده و امریکا باید لانه های تروریستی در پاکستان را بوسیلهء طیاره های بدون سرنشین بمباران کند. فقط حرف های تکراری که از پانزده سال بدین سو مردم افغانستان را به فریب کشانده است. این حرف ها را در حالی مقام های امریکایی می گویند که در دست دیگر میلیون ها دالر را برای ارتش پاکستان می دهند تا آن را به گونهء غبرمستقیم برای تجهیز و تمویل طالبان هزینه کند. حالا مردم افغانستان از این بازی چند پهلوی امربکایی ها خسته شده اند و بدین باور رسیده اند که امریکا برای رسیدن به اهداف استراتیژیک خود در منطقه و رسیدن به چاه های نفت و گاز آسیای میانه و ضربه زدن بر روسیه، ایران و چین می خواهد مردم افغانستان را سلاخی کند و با کشتار های ببرحمانه و ضد انسانی سناریوی مبارزه با تروریزم را به پیش ببرد.

این دیگر پرسشی بدون پاسخ به هیچ شهروند افغان نیست که این حمله های انتحاری زنجیره یی و انفجار های موتر بمی با توجه به جاسازی مواد و پر کردن آن و عبور دادن آن ها از پاسگاه های به شدت تحت کنترول نیرو های امنیتی و رساندن آن ها در محل های مهم و به شدت تحت کنترول نیرو های امنیتی، امر ساده یی باشد. این نشان می دهد که حکومت برای مدیریت رویداد های مهم برنامه و تشکیلات دقیق ندارند. چنانکه سخنگوی وزارت داخله اعنراف کرد که این وزارت برای مدیریت کردن بحران برنامهء منظم نداشته و برای داشتن چنین برنامه یی به چندین سال دیگر نیاز است. موجودیت چنین خلای مدیریتی سبب شده تامخالفان به همکاری سازمان های استخباراتی کشور های منطقه بویژه پاکستان بتوانند، خود را در محل های گزینشی برسانند و حمله های انفجاری و انتحاری را انجام بدهند. بی برنامگی مدیریتی و ناهماهنگی نیرو های امنیتی تنها راه را برای نفوذ دشمنان افغانستان در محل های حساس برای راه اندازی حمله های انتحاری باز نکرده؛ بلکه این سبب شده تا تمامی شجاعت های رزم آوران ما در برابر مخالفان مسلح زیر پرسش برود و توانایی های رزمی آنان را به صفر تقرب بدهد. همچنین این سبب شده که هر روز منطقه هایی هر روز بدست محالفان بیفتد. این رویکرد ناکام مقام های ارشد امنیتی فداکاری های مخلصانهء نیرو های امنیتی کشور را زیر پریش برده و فاصله میان نیرو های امنیتی و مردم را بیشتر کرده است. این کار تمامی تلاش هایی را ناکام ساخته که برای پشتیبانی از نیرو های امنیتی کشور به گونۀ خود جوش در ولایت های کشور از قبل آغاز شده است؛ اما از همه شگفت آور این است که حمله به تظاهر کننده گان دو روز پس از سخنان رئیس جمهور انجام شد که وی برای رسیدن به یک راهکار و تعریف مشخص از دوست و دشمن خواهان اجماع ملی شده بود. درست حمله بر تظاهر کننده گان و آتش گشودن بر روی آنان فاصله میان مردم و دولت را افزابش داد و ودر ضمن تضاد های قومی و چند دستگی های سیاسی را در کشور دامن زد. این نشان می دهد که در پشت تیر اندازی بر ضد تظاهر کننده گان توطیهء کلانی بر ضد مردم افغانستان در دست اجرا بوده است. این در حالی انجام شده که ملت بیشتر از هر زمانی به وحدت ملی و تفاهم مشترک ملی نیاز دارد. از همه بدتر این که آتش گشودن بر روی تظاهر کننده گان راه را برای استفاده جویی های افراد شناخته شده یی چون مهره های سوخته و سکتاریست های بدنام و معلوم الحال باز کرد و برای آنان فرصت داد تا از این حادثه به نفع خود سود ببرند.

حال که رهبران حکومت دریافته اند که خارجی ها و حلقه هایی در درون حکومت نه تنها در صدد چرخاندن عرادهء وحشتناک تروریزم بر سر و سبنهء مردم نیستند؛ بلکه برای بسر رساندن یک توطیهء خطرناک دیگر دست به دست هم داده اند. پس بر رهبران حکومت است تا هرنوع اختلاف ها را کنار گذاشته و برای رسیدن به اجماع ملی دو کار را به گونۀ کالبد شگافانه باید در دستور کار شان قرار بدهند. نخست موضوع تیر اندازی بر تظاهر کنننده گان را به گونهء جدی بررسی کنند و به اداره های عدلی و قضایی کشور استقلال کامل بدهند تا ریشه های اصلی داخلی و خارجی به تشنج بردن تظاهرات شناسایی شود و بعد از آن مجازات قانونی نمایند تا از یک سو خواست مردم و از سویی هم خود سری ها و دست بازی های توام با توطیهء شماری ها در درون حکومت واضح شود و دوم این که عاملان تیر اندازی بر تظاهر کننده گان  بیاد مورد تحقیق قرار بگیرند که از تیز اندازی های شان چه اهدافی را پیش بین بودند و این عمل را به دستور کی ها انجام داده اند تا دست کم ادنکی پرده از بحران کنونی در کشور در سطح کلان افگنده شود. در این صورت ممکن است که حرف های هر دو رهبران حکومت به کرسی بنشیند و اعتماد از دست رفتهء میان مردم و دولت بازگردد و دیوار های بی اعتمادی میان دولت و مردم فرو ریزد و راه برای اجماع ملی فراهم شود. در این صورت بن بست موجود شکسته خواهد شد و دست کم بن بست در داخل در سطح نیرو های داخل و بیرون از حکومت شکسته و قابل مهار خواهد شد. از اوضاع پیش آمده در معلوم می شود که رهبران حکومت در آزمون سخت و دشواری قرار گرفته اند و دستان پیدا و پنهانی در صدد به بحران بردن اوضاع سیاسی کشور تا سرحد سقوط نظام است، حکومت باید آن دست ها را چه در داخل و چه در بیرون از نظام شناسایی کند و اوضاع  بحرانی را مدیریت کند؛ زیرا اوضاع آشفتۀ کشور به شدت نیاز به مدیریت دارد. اوضاع پیش آمده زیر نام مبارزه با تروریزم با آغاز از سناریوی یازدهم سپتمبر به مثابۀ شمشیر دو لبه و ادامهء آن تاسطح دامن زدن به اختلاف های قومی و ایجاد آشوب در سراسر کشور همراه با نشست های مرموز طیاره های ناشناس در قرارگاه های مخالفان و ابراز بی خبری ناتو و امریکا و اتهام وارد کردن ها بر روسیه و سناریوی داعش و تهدید روسیه همه و همه از یک توطیهء خطرناک آبیاری می شوند که همانا تضعیف حکومت و دامن زدن بی اعتمادی میان مردم و حکومت است. حتا آخرین اظهارات پتریک بیوکنن نامزدپیشین ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا که گفته است: امریکا در جنگ افغانستان شکست خورده است، نیز بخشی از یک تیوری توطیه برای تقویت مخالفان و تضعیف حکومت است. حکومت افغانستان با استفاده از فرصت پیش آمده باید این جبههء پشت جبههء مبارزه باتروریزم را شناسایی کند و عمال و ماموران آن را بویژه د در داخل به کیفر اعمال شان برساند و به هر ترتیب ممکن بحران پیشامده را کالبد شگافی کند تا هرچه زودتر : "تا سیاه روی شود هرکه در او غش باشد" یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت