په اروپا کی دمیـشـته افغانانو د تولنو فدراسـیون

   فدراسـیون سازمانهای پناهندگان افغان در اروپا

Federation of Afghan Refugee Organizations in Europe         


 

 

رویداد های هفته های گذار ازفاجعهٔ ۷ ثور به افتضاح ۸ ثور

بمناسبت دو سیه روز ۷ و ۸ ثور

۲۷  اپریل ۲۰۱۷

نزدیک شدن هفت و هشت ثورخاطرات دو دورۀ سیاه را در ذهن هر افغانی که بخشی ازین دوره ها را تجربه کرده باشد، تداعی میکند. لازمست همین اشخاص که شهود عینی آن دورانها اند، خاطرات خود را برای نسل جوان تحریرکنند. داشتن این آگاهی نسل جوان امروزی و نسلهای آینده را در درسگیری ازعواقب  اعمال عاملین ۷ و ۸ ثور که بانیان بحران کنونی در کشور ما میباشند، کمک میکند.  چگونگی حوادث در هفته های گذار از ۷ به ۸ ثور کمتر مورد تحقیق و تتبع قرار ګرفته است. صرف آنانی که شاهد مستقیم روز های گذار از فاجعهٔ ۷ ثور به افتضاح ۸ ثور بودند، حوادث بحران آفرین آن روز ها را بدقت در حافظه دارند.  فهم دقیق از آنچه درین روزها اتفاق افتاده است، میتواند ما را در شناخت نیروها واشخاص داخلی  که بصورت مستقیم یا غیر مستقیم مسؤلیت شکست پروسه صلح ملل متحد و فروبردن افغانستان در باطلاق  یک جنگ ویرانگر داخلی را بعهده دارند، کمک کند. گزارش رویداد ها، آنچنانکه درین سطور انعکاس یافته است، مبتنی برکتاب ((افغانستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی…))  چاپ سال ۱۳۷۹ پشاور، اثردگرجنرال ارکان حرب عبد الرؤف بیگی، است. جنرال بیگی صاحب منصب مسلکی است که در هر دو دوره یعنی حاکمیت هفت ثوری ها و هشت ثوری ها، بحیث جنرال اردو کار کرده است و روایتگر چشمدید های خود از درون رژیم نجیب ومتعاقبأ حلقات تنظیمهای جمعیت وجنبش است.  البته ازقضاوتهای جنرال بیگی بر می آید که متمایل به طرفداری ازجوانب معین میباشد.  به همین جهت ما قضاوتهایش را کنار گذاشتیم وبه گرفتن فاکتها بسنده کردیم. حد اقل درمورد رژیم نجیب نظرات او دشمنانه تلقی شده نمیتواند چه موصوف درهمان سطح نبی عظیمی، نور الحق علومی و آصف دلاوربه رژیم نجیب الله نزدیک بود. درین نوشته رویداد ها را به ترتیب معرفی میکنیم و بعد از یک نتیجه گیری قضاوت را به خوانندگان گرامی این سطور میگذاریم.

  مقدمه: زمانیکه در شوروی گورباچف رویکار آمد،  افغانستان را زخم خونین شوروی خوانده و ببرک کارمل را با طرح اینکه حکومت کابل باید مستقلانه وبدون عساکر روس از خود دفاع  کند، ازخواب سنگین بیدار ساخت. کارمل با خروج عساکر روس مخالفت نمود و آنگاه مسکو برای زمینه سازی خروج نیروهای خود نجیب الله را بر اریکه قدرت بنشاند. روسها در سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸با یک دست  به عملیاتهای شدید نظامی علیه پایگاه های مقاومت ضد روسی دست زدند تا توانائی آنها برای ضربه زدن بر حکومت مزدور از آن پایگاه ها گرفته شود و با دست دیگر مشی مصالحه ملی را از طریق نجیب الله پیشکش کردند. این مشی در آغاز تفاوتی با جبهه پدروطن کارمل نداشت وبی جواب ماند. اخراج قوای روس در۱۵ می ۱۹۸۸ آغاز ودر ۱۵ فبروری ۱۹۸۹تکمیل گردید. بعد از آن به تدریج سهم بیشترتوسط  نجیب الله به مخالفین مسلح  پیشکش میشد اما بازهم نجیب سهم شیر را برای حزب خود ریزرف کرده بود. طرف مقابل با وجود شکست در جنگ جلال آباد خواستار تقسیم قدرت نه بلکه، به تشویق پاکستان، خواستار تمام قدرت بود. موازی به ادامه جنگ بین رژیم و مخالفین مسلح، کوشش ها برای حل صلح آمیز معضله افغانستان از جانب مؤسسهٔ ملل متحد نیز شدت یافت. اما اردوی رژیم با وصف سرازیر شدن پول، اسلحه، مهمات ومواد خوراکی و سوخت از روسیه، توان دفاع را از دست میداد و  به شیوهٔ اتکا به ملیشیاه های دوستم، کندکهای قومی تحت رهبری خاد و اربکی های وزارت داخله رو می آورد. خلقیها که در نیروهای مسلح رژیم ستون فقرات آنرا تشکیل میدادند، از فاجعه ۶ جدی بدینسو به زیردستان پرچمیها تبدیل شده و بسیار عقده مند بودند. کودتای ناکام شهنوازتنی که تبلورخشم خلقیها بود ودستگیری های قبل و بعد از شکست آن ضربه شدید به پیکر ماشین نظامی رژیم بود.  از جانب دیگرطرفداران ببرک کارمل ، آتش قوم گرائی را در داخل حزب بر سر اقتدار افروختند. این قوم گرائی به سرعت بخشی از حزب وطن (دموکراتیک خلق) بخصوص ملیشیه های سمت شمال را، که از تبعیض طولانی رنج برده بودند، فرا گرفت.  ولایات شمال که مرجع امید برای روز مبادای رژیم تلقی میشدند، اکنون تحت رهبری دوستم متمایل به مرکز گریزی بودند.  نجیب الله احساس میکرد که زمین از زیرپا هایش میرود. دیگر  فکرحفظ سهم شیررا ترک کرد. طرح صلح ملل متحد (حکومت مؤقت تحت رهبری رهبران میانه رو جهادی وروشنفکران مقیم خارج) به یگانه راه برون رفت برایش مبدل شده بود. رویدادهای ذیربط را به دوحصۀذیل تقسیم میکیم:

ا- فروپاشی رژیم از شمال و امید تنظیمها به سقوط قریب الوقوع رژیم:   

الف- ((فرقهٔ قومی ۵۳ تحت قومانده جنرال دوستم در سال ۱۳۶۵تحت عنوان قطعه اوپراتیفی  جنرال دوستم ایجاد شده لوا های ملیشای رسول پهلوان در فاریاب و غفار پهلوان در سرپل به آن ملحق گردیدند. بعد از هر فتوحات این فرقه در قندهار، قلات، لوگر وغیره به جدید ترین سلاح ها مجهز میشد و از ۳۵ الی ۴۰۰۰۰ پرسونل وفادار به دوستم داشت. تسلیمی  های تنظیمها هم به همین فرقه می پیوستند. از جانب دیگرجنرال دوستم  با  جنرال جمعه نظیمی قوماندان فرقه ۱۸، جنرال مؤمن قوماندان لوای۷۰ مستقردر حیرتان، جنرال هلال الدین قوماندان غند هلیکوپترو جنرال سید جعفرنادری مناسبات نزدیک برقرار نموده بود. جنرال منوکی منگل فرد مورد اعتماد نجیب الله را این وضع به تشویش افگند و پیشنهاد کرد تا برای تغیر این وضع برخی قوماندانان شمال به جنوب تبدیل شده وبرعکس آن نیز صورت گیرد.  در قدم اول جمعه نظیمی و جنرال مؤمن به جا های دیگر تبدیل شدند. مؤمن که متحد دوستم بود امر نجیب الله را نه پذیرفت و به کابل نرفت. از وظیفهٔ خود هم کنار نرفت و به هیچکس اجازهٔ دخول وخروج به حیرتان را نمیداد. نجیب الله داکتر کریم بها(سابق رئیس خاد ۵ را که در ۱۳۷۰والی کابل بود)، یعقوبی وزیر امنیت وجنرال رفیع را  برای میانجیگری نزد دوستم ومؤمن فرستاد. دوستم رفیع را نه پذیرفت. رفیع نماینده خاص نجیب الله در شمال مقرر شد. با گرفتن راپور ها از تاج محمد رئیس امنیت بلخ مبنی بر ملاقاتهای دوستم با قوماندانهای جهادی، جنرال رفیع مشوش شده و با گزارشی روانه کابل و سپس به بهانه مریضی عازم چکوسلواکیا شد.)) (ص ۱۳-۱۶)

ب:  ((دکتور نجیب الله در جلسه فعالین حزبی شهر کابل کارمل، کاویانی و پیگیر را عامل اینهمه تشنجات در شمال معرفی نموده و گفت که آنها میخواهند شمال را از مرکز جدا نمایند وحکومت جداگانه را در شمال بوجود آورند.)) (ص ۱۶)

ج: ((آغاز هفتهٔ آخر ۱۳۷۰: علم خان در بلخ و حفیظ ارباب در فاریاب به نمایندگی از جمعیت اسلامی و حاجی مسعب از حزب وحدت اسلامی خود را به دوستم نزدیک نموده و اعلان همکاری کردند. مذاکرات با قوماندانان جمعیت، وحدت، حرکت و حزب اسلامی آغاز میشود. قوتهای این تنظیمها خود را به شهر مزار نزدیک میکنند.)) (ص ۱۷)

د: ((جنرال آصف دلاور لوی درستیز، جنرال نبی عظیمی معاون اول وزیر دفاع و جنرال عبدالفتاح قوماندان قوای هوائی و مدافعهٔ هوائی نخست به دفتر یعقوبی وزیر امنیت رفته سبس همراه با او به دفتر نجیب الله رفتند و پیشنهاد اتخاذ روش جدید در مورد وضع شمال میکنند. نجیب الله تصمیم گرفت پیگیر و عظیمی را برای مطالعه وضع از نزدیک به مزارو جوزجان بفرستد. صحبت های عظیمی و پیگیر با قوماندانهای دولتی در شمال بی نتیجه میماند. همه پشتیبانی خود را از دوستم اعلام کردند. با وصف آنکه مؤمن دست پروردهٔ نبی عظیمی بوده وبه پیشنهاد او قوماندان این لوا مقرر شده بود، حتی به استقبال عظیمی هم نرفت. نجیب الله از عظیمی خواست که در مزار بماند. از پیگیردر شبرغان استقبال خوبی شدد و او هم دیگر به کابل نرفت.)). 

و: ((با نزدیک شدن قوای تنظیمی به شهر، وضع مزارشریف  بی ثبات گردید و ۴۰۰ نظامی از کابل بخاطر کمک به مزار دیسانت شدند. عظیمی انکشافات اوضاع را به نجیب اله گزارش داده وپیشنهاد کرد که به قوای دوستم اجازه دخول به شهرمزار داده شود. نجیب الله ناچار پیشنهاد عظیمی را پذیرفت. منوکی ّمنگل، جمعه اڅک وروسول بیخدا با طیاره و جنرال دریا قوماندان عمومی دفاع  انقلاب وزارت داخله با تغیر قیافه از راه زمین فرار نمودند. قوای دوستم و متحدین تنظیمی اش وارد مزارشده وبر آن شهر مسلط گردیدند. )) (ص ۱۹) . متعاقبأ جلسه نظامیان شمال و قوماندانهای جهادی (مرکب ازنسیم مهدی از حزب اسلامی/فهیم، داکتر مشاهد وعلم خان از جمعیت اسلامی/ نجیب الله مسیر، نور الله تالقانی، جنرال مؤمن وجنرال هلال از حزب وطن/ انجنیر احمد وفضل احمد طغیان از گروه کار/انجنیر ابرار از سازا/وحاجی مسعب از حزب وحدت) در خانه سیدمنصور نادری به ریاست جنرال دوستم دایر وشورای نظامی  بریاست جنرال دوستم برای ادارهٔ ولایات ذیربط انتخاب گردید. 

ز: ((در مراسم نوروز۱۳۷۱ از جنرال عظیمی که درمزارشریف مانده بود خواسته شد تا قومانده بلندشدن جنده شاه ولایتمآب را بدهد. عظیمی قومانده داد وبدون هیچگونه یاد آوری از حکومت مرکزی سال نو را تبریک گفت. همه قوماندانان جنرال دوستم ومجاهدینی که از ولایات شمال آمده بودند، درین مراسم اشتراک داشتند)). بدینترتیب به کوتاه شدن دست حکومت مرکزی از شمال کشوربگونهٔ سمبولیک توسط عظیمی وضاحت داده شد.

۲- درین آوان در کابل چه میگذشت؟

الف: در کابل قحطی و قیمتی کارد را به استخوان مردم رسانیده بود. نجیب الله قادر به حل این مشکلات نبود. بعد از حوادث شمال زنگ خطر برای همه مراجع درگیر در قضیه افغانستان بصدا آمد. ((رفت و آمد های بنین سیوان به پشاور و کابل ازدیاد یافت. مجاهدین در مذاکرات با بنین سیوان خواستاربرکناری بدون قید وشرط نجیب الله از قدرت وعدم اشتراک او در انتخابات آینده شدند. نجیب الله در جواب این پیشنهاد انتقال یافته از طریق نماینده سرمنشی ملل متحد ابلاغیه ای به نشر سپرد که طی آن کناره گیری و عدم اشتراک خود در انتخابات آینده را مشروط ساخت به دو شرط: ایجاد یک حکومت انتقالی و تضمین انتقال قدرت به آن/این حکومت امنیت و تأمین صلح درکشور را با تضمین بین المللی بدوش بگیرد. نجیب الله بنین سیوان را به کابل دعوت کرد تا در تشکیل حکومت مؤقت سرعت بعمل آید)). (ص ۲۱)

ب: ((بتاریخ ۸ حمل ۱۳۷۱دستگیر والی سمنگان این ولایت را به قوای نظامی شمال و مقداری اسلحه را به مولوی ظاهر جمعیت تسلیم میدهد)). (ص ۲۱)

ج: بنین سیوان بعد از دو روز توقف در کابل عازم پاکستان شد. ربانی از احتمال سقوط قریب الوقوع کابل حرف زد. (ص ۲۲)

د: ((بعضی از کدر های حزبی و نزدیکان رئیس جمهور دارائی های شان را در معرض لیلام قرارداده و با بکس های مُهرشده از کابل خارج شدند)).  ((افسران و سربازان هنوز در سنگر های شان بودند اما از وضع چنین معلوم میشد که رهبری دولت دیگر قادر به ادارهٔ مملکت نمیباشد. هر عضو بیروی سیاسی تلاش میکرد تا با رهبران و قوماندانان جهادی مذاکره نماید)). (ص ۲۲)

و: ((ظاهر شاه، شاه سابق در مصاحبه با بی بی سی گفت که مشکلات آنزمان افغانستان با رهبری مدبرانه حل شده میتواند. در جواب مخالفت بنیاد گرایان با آمدن او، ظاهر شاه گفت، در صورتیکه قاطبه ملت با من باشند، بنیادگرایان کاری کرده نمیتوانند)).  (ص ۲۲)

ز: ((بتاریخ ۲۱ حمل ۱۳۷۱ سرمنشی ملل متحد طی اعلامیه ای از توافق سران تنظیمها و حکومت کابل به سپردن قدرت به یک کمسیون ۱۵ نفری که بتواند شرایط تشکیل یک حکومت مؤقت را مساعد سازد، اطلاع داد)). (ص۲۲)

ح: ((بتاریخ ۲۵ حمل ۱۳۷۱بنین سیوان  لیست ۵۱ نفری کمسیون مورد نظر را برای کسب موافقه به پاکستان برد. در عین روزپرسونل امنیتی سالنگها و قوماندان گروپ اوپراتیفی پروان به جمعیت اسلامی پیوست وطارق دوست نزدیک نجیب الله اول به بگرام و سپس به کابل فرارکرد.)) (ص۲۲). 

ط: ((بتاریخ ۲۶ حمل ۱۳۷۱مصطفی قهرمان در مشوره با شورای نظامی میدان هوائی بگرام را به جمعیت سپرده و از دارالمعلمین پروان الی بگرام را مقامات به حاجی الماس حزب اسلامی سپردند))(ص۲۳)

ی: تنظیمها را تسلیم شدنها ها به وجد آورد. ((تنظیمها از چهار طرف بخاطر داخل شدن به کابل حرکت کردند. حکمتیار از نزدیک شدن جمعیت به کابل هراسان شده و بعوض اشتراک در جلسات پشاور که در رابطه با طرح ملل متحد بود، به لوگر آمده و قوتهای خود را به طرف کابل سوق داد.)) (ص ۲۳)

ک: شب ۲۵/۲۶ حمل ۱۳۷۱ نجیب الله کمیته نظامی مرکب از وزرای دفاع (وطنجار)/داخله (رازمحمد)/امنیت (یعقوبی)/معاونین رئیس جمهورومنشی های حزب وطن راتشکیل داده و صلاحیت اتخاذ تمام تصامیم نظامی و سیاسی را به آنها واگذار نموده خودش استعفا کرد. جنرال دوستم با ارسال شفری ابراز آمادگی کرد که برای حفظ نظم و تأمین امنیت خانواده های هیأت رهبری قسمتی از قشون خود را به کابل بفرستد. در همین تاریخ کمیتهٔ نظامی  این پیشنهاد را در قدم اول رد اما بعد از پا درمیانی نویسنده (جنرال بیگی) فرید مزدک و عبدالوکیل با  پیشنهاد مذکورموافقت کردند. 

ل: ۲۶ حمل ۱۳۷۱: جنرال بیگی و عالم رزم با ده پروند طیاره ال ۳۲ به مزار فرستاده شده و متعاقب ملاقات با دوستم با۷۰۰ جنگنده دوستم تحت رهبری جنرال مجید روزی به کابل بر گشتند. این قوا  در مناطق کلیدی و میدان هوائی کابل جابجا شدند.))(ص ۲۴)

م: ۲۷ حمل ۱۳۷۱: ((نجیب الله کوشید همراه با بنین سیوان نماینده سرمنشی ملل متحد به دهلی فرار کند اما در قسمت دروازهٔ میدان هوائی کابل نیروهای جنرال دوستم مانع او شدند. نجیب الله بعد از آن مستقیمأ به دفتر سازمان ملل متحد در کابل رفته و پناهنده شد.  در حالیکه یک شب قبل از استعفای خودنجیب الله در بیانیه ئی گفته بود که : نجیب منگیستوهالیو مریم نیست که وطن خود را ترک کرده وفرار نماید. باشنیدن خبر فرار نجیب الله با خود گفتم انسانها ولو ادعای با ارادگی هم داشته باشند، زمانی اراده خود را از دست داده و به کاری دست میزنند که شایسته مقام شان نیست)). (ص ۲۴)

ن: ۲۸ حمل ۱۳۷۱: زمانیکه یعقوبی خبرکوشش ناکام فرار نجیب الله  را از جنرال یارمحمد معاون اول خود  شنید، امر داد تا تمام قوتهای وزارت امنیت تحت امر یارمحمد وظایف خود را ادامه بدهند وخودش در دفتر خویش با تفنگچه خودکشی کرد. درهمین روزجنرال باقی رئیس ادارهٔ پنج وزارت امنیت دولتی نیزخودکشی کرد. هردو خودکشی به طرز مرموزی انجام شدند.)) (ص ۲۴)

س: ۲۹ حمل ۱۳۷۱: به هدایت سرقوماندانی اعلی، قوای دولتی در هرات (قول اردوی ۴ تحت رهبری جنرال رحمت الله رؤفی) به اسماعیل خان و قول اردوی قندهار به ملا نقیب پیوستند. رؤفی سبکدوش شد اما جنرال اکرم رئیس تنظیمیهٔ قندهار و جنرال منیر قوماندان قول اردو عضو شورای جهادی قندهار شدند. (ص ۲۴)

ع: اعضای شورای نظامی شمال تحت ریاست جنرال دوستم بخاطرگفتگو در مورد تنظیم امور نظامی در کابل به جبل السراج رفته و طی جلسه ئی با احمدشاه مسعود، روی تشکیل شورای جهادی افغانستان صحبت کردند. مسعو د بحیث رئیس و دوستم در پست معاون او در شورای جهادی افغانستان توسط مسعود تائید گردید. بعد از بازگشت از جبل السراج کمیتهٔ نظامی شمال به جنبش ملی اسلامی تغیر نام داده و در رأس آن دوستم انتخاب گردیده ودر لیست معاونین دوستم نامهای عطا محمد نور و حاجی محمد محقق نیز به چشم میخورد. (ص۲۶)

ف: اول ثور ۱۳۷۱: طبق هدایت سر قوماندانی اعلی، قندز توسط جنرال فضل احمد قوماندان قول اردوی شش قندز به امیر چوغه ئی قوماندان اتحاد اسلامی، گردیزتوسط جنرال امام الدین قوماندان قول اردوی پکتیا به جلال الدین حقانی و بدخشان توسط جنرال همایون فوزی والی آن ولایت به بصیرخالد قوماندان جمعیت تسلیم داده شد. (ص ۳۲)

ص: دوم ثور۱۳۷۱: حکمتیار که از تسلیمدهی ولایات به جمعیت اسلامی خشمگین بود، با نشر ابلاغیه ای خواستار تسلیمی بدون قید وشرط کابل به حزب اسلامی شد. 

ق: دوم ثور ۱۳۷۱: ((عبدالرحیم عاطف سر پرست ریاست جمهوری آمادگی خود را برای تسلیمدهی کابل به شورای مجاهدین اعلان کرد. اما سران تنظیمها با وصف جلسات متواتر هنوزهم در رسیدن به توافق بالای یک شورای مؤقت مشکل داشتند)). (ص ۳۳)

ر: سوم ثور۱۳۷۱: ((جلال آباد از طرف جنرال افضل لودین آمر زون شرق به حاجی قدیرتسلیم داده شد. لغمان ابتدا به حرکت اسلامی وسپس به ناصرمنصورحزب اسلامی تسلیم داده شد)). (ص ۳۳)

ش: ۶ ثور۱۳۷۱: سر انجام شورای مؤقت جهادی ۵۰ نفری تحت ریاست صبغت الله مجددی برای دوماه تعین گردید تا جای حکومت کابل را بگیرند. درین شورا صبغت الله در سمت رئیس دولت، حکمتیار صدراعظم، احمدشاه مسعودوزیر دفاع و رئیس کمیته امنیت شهرکابل (اعضای این کمیته: قدیر/رحیم وردک/داکترعبدالرحمن)، جنرال آصف دلاور بحیث لوی درستیز وجنرال نبی عظیمی بحیث معاون اول وزیردفاع و قوماندان گارنیزیون شهر کابل تعین شده بودند.(ص ۳۳)

ت: موازی با انکشاف مندرج (ش)  که میتوانست از تشتت و خونریزی تا حدی جلوگیری کند، اعضای شورای نظامی حزب وطن در تلاش امتیاز گیری های شخصی وامتیاز دادن به تنظیمهای هم تبارخود بوده و تشکیل شورای مؤقت جهادی را نادیده گرفتند((جنرال رفیع با حکمتیار و عبدالوکیل وزیرخارجه با مسعود ملاقات کردند. رفیع زمینه را برای داخل شدن نیروهای حزب اسلامی مساعد ساخت و قوتهای جمعیت (با زمینه سازی عبدالوکیل وزیرخارجه ) از استقامت قره باغ وارد کابل شدند. با ورود قوای جمعیت به کابل، حکمتیارتعداد زیادی از قوتهای خود را به توافق جنرال رفیع، وطنجار وزیردفاع و رازمحمد وزیر داخله بدون سلاح داخل کابل نموده در جا های کلیدی چون وزارت داخله، ولایت کابل، قصردلکشاه، ۱۲ ناحیه شهر کابل وتپه بی بی مهرو جابجا نموده ودر آنجا مسلح شدند.  درین میان نیروهای جنرال دوستم دروازه زندان پلچرخی را به روی همه زندانیان سیاسی وجنائی بازکردند.)) (ص ۳۴). کندکهای قومی که تحت حمایت خاد فعالیت داشتند، همه به تنظیم متعلق به قوم خود راه را باز کردند. کابل به مناطق نفوذ تنظیمها تقسیم شد. 

ث: ((من از مزار به کابل برگشتم و به خواهش داکتر عبدالرحمن به خیرخانه نزد جنرال بابه جان رفته در تنظیم امور فرقهٔ او  با او همکاری کردم. جریان چور وچپاول موتر ها واموال مردم را از نزدیک مشاهده کردم. از یکطرف دوام زد وخوردها بین نیروهای جمعیت و حزب اسلامی و از طرف دیگر انتقال اموال چپاول شدهٔ مردم و ادارات دولتی به جانب قره باغ ولوگرمردم را سخت نگران ساخته بود.)) (ص ۳۴)

غ: ((از طرف دیگر حزب اسلامی  از استقامت سروبی به حملات خود آغاز نموده مکرویان کهنه، قلعه زمانخان، فرقه دافع هوا و غند ۵۳ مخابره را اشغال کرده و کوشید تعرض خود را بسوی رادیو افغانستان، و گارنیزیون انکشاف دهد اما با حمله متقابل نیروهای جمعیت و دوستم مواجه شد. این جنگ دو روز پیهم در ساحهٔ  مکروریان اول ادامه داشت که به اثر ان خانه های مکروریان اول تخریب شده و مردم آن متواری گردیده و اموال شان تاراج شد. جمعی از اهالی منطقه کشته وزخمی شدند. قوتهای حزب اسلامی از تپٔه مرنجان مکروریان کهنه و میدان هوائی را هدف آتش اسلحهٔ ثقیله قرار دادند وبخش دیگری از نیروهای این حزب بالای تپه های خیر آبادحمله وتمام مهمات دیپو های انجا را بطرف چهارآسیاب انتقال دادند. آنعده ازقوتهای این حزب که در داخل شهرموضع دفاعی گرفته بودند، منتظر رسیدن قوا از جانب دارالامان بودند)).

ذ: ۷ ثور ۱۳۷۱: قوتهای جمعیت و جنبش متحدأ تعرض را بالای مواضع حزب اسلامی درتپهٔ مرنجان شروع نموده وبعد ازیک جنگ شدید، تپه مرنجان را اشغال نموده وتپه بی بی مهرو را زیر فشار قرار دادند. حزب اسلامی بطرف چهارصدبسترعقب نشینی کرد.

ض: به تاریخ ۸ ثورجمعیت و جنبش بالای مواضع حزب اسلامی در نواحی ۱۲ گانه شهرکابل، تعمیر ولایت کابل و قرارگاه وزارت داخله حمله ور شده و بعد از جنگهای شدید مقاومت انها را شکسته وآنها را به عقب نشینی به جانب دهمزنگ وادارساختند. مردم بدبخت کابل مجبور شدند بطرف پُل خمری، مزار و جلال آباد وپاکستان فرار کنند. در شهر غیر از صدای توپ وتانک و ضجه وزاری زخمی ها که زیر آوار ویرانی ها مانده بودند، چیزدیگری شنیده نمیشد. در بعضی خانه ها اطفال در گهواره باقیمانده و پدر ومادر شان فرار نموده بودند. قوای امنیتی وجود نداشت که جلو اینهمه بی بند وباریها را بگیرد(چرا؟ هنوزکه  قدرت رسمأ انتقال نیافته بود). در هر چهار راهی گروپهای تنظیمی با کلاشنیکوف و راکت انداز بخاطر نظارت ایستاده بودند. بخشی از آنها خانه های مردم و مکاتب را برای خود قرارگاه ساخته بودند. 

ظ: ((۸ ثور ۱۳۷۱ ساعت چهارعصر: صبغت الله مجددی با بعضی از اعضای کمسیون ۵۱ نفری با کاروان موترها، علیرغم اخطار و انداخت ام-۲۱ توسط حزب حکمتیار، سلامت به کابل رسیده و بر اریکه ریاست دولت تکیه زد)). اما اعتبار هفت تنظیمی که مجددی از آنها نمایندگی میکرد، قبل از ورودش در اذهان مردم افغانستان بطور ترمیم نا پذیری صدمه دیده بود. به کمیته ۵۰ نفری یک شهر فاقد نیروهای امنیتی و غرق در جنگ تنظیمهای که قبلأ به کابل راه داده شده بودند، تسلیم داده شد. مجددی در نخستین حرکت ازحد صلاحیت خود تجاوز نموده و از طریق تلویزیون عفوه عمومی را اعلان نمود. 

غ: ۱۵ ثور۱۳۷۱: ((احمدشاه مسعود وزیردفاع با جنرال مؤمن (جنرال حزب وطن)، جنرال خان آقا (سابق رئیس در خاد) ویکتعداد قوماندانهای جمعیت وجنبش که با وسایط زرهی تقویه بودند، بعد از جنگهای شدید درشهرک ورباط با حزب اسلامی ، به کابل رسید. مسعود قرارگاه خود را در وزارت امنیت دولتی قرار داد)) (ص ۳۸ و ۳۹). 

بقیه غمنامه دوران تنطیمهای هشت ثوری موضوع یک نوشته تحقیقی دیگر خواهد بود. از سطور بالا به این نتایج میرسیم که:

- ببرک کارمل ونجیب الله ولایات شمال را دهلیزعقبی رژیم خود میدانستند. بدین معنی که هرگاه شرایط امنیتی در کابل برایشان تنگ گردد، پایتخت را به مزارشریف انتقال دهند. بهمین جهت بالای اشخاصی چون دوستم، نجیب الله مسیر وامثالهم سرمایه گذاری کرده و بخش عمدهٔ ذخایر استراتیژیک خود را درهمان گدامهای بندر حیرتان نگهداری میکردند. با چرخش دوستم و مؤمن علیه نجیب الله، رهبران حزب دموکراتیک خلق (حزب وطن) چنان دست پاچه شدند که تاریخ ۱۴ سالهٔ قدرت شان نظیرآنرا بیاد نداشت. چه وفاداری ملیشیه های جنرال دوستم به شخص او بود نه به حکومت نجیب. این ملیشیای ۴۰۰۰۰ نفری که یکی از ماشینهای عظیم کشتاربرای رژیم بود، مجهزبا عصری ترین اسلحه بوده با تاراج مناطق مفتوحه سرشارغنایم بود،به اژدٰهائی مبدل شد که سر انجام سرخالق خود،یعنی رژیم را خورد.

- حزب دموکراتیک خلق که ۱۴ سال تمام برای حفظ قدرت خود با بیرحمی خون وبم ریخت، بعد از سقوط شمال و کم شدن کمکهای بیحساب روسها از این قدرت چنان بیزار شده بود که میخواست هرچه عاجلتر خود را از شر آن خلاص کند. برنامه صلح ملل متحد که قبلأ برای نجیب الله راهی برای حفظ قسمتی از قدرت بود، اکنون به روزنه ئی برای فرارشخص خودش به هندوستان مبدل شد. در حالیکه در پاکستان تنظیمها درگیر پروسهٔ مشکل  زایمان یک کمسیون مؤقت برای پُر ساختن خلأء حکومت نجیب بودند، سرقوماندانی اعلی رژیم نجیب ولایتها و قطعات قوای مسلح را به قوماندانهای تنظیمی مورد معاملۀ خویش اهدا میکردند. بیشترین ولایات به جمعیت اسلامی تسلیم داده شد زیرا اکثریت اعضای شورای نظامی با این تنظیم در سازش بودند.

- در حالیکه بتاریخ ۶ ثور شورای جهادی مؤقت تحت ریاست صبغت الله تشکیل شده بودو دورنمای تسلیمدهی قدرت به این شورا، که عبدالرحیم عاطف وعدهٔ آنرا داده بود، تشکیل شد و تسلیمی قدرت میتوانست طی یکی دو روز انجام شود، اعضای شورای نظامی نجیب الله ترجیح دادند انتظار آمدن شورای جهادی مؤقت را نکشندبلکه خود دست به کارشده از طریق معامله با تنظیمها برای شخص خود امتیاز بگیرند. معاملات خیانتبار عبدالوکیل وزیر خارجه (به ادامه تماس های قبلی او از طریق لوی درستیز آصف دلاور وجنرالان نبی عظیمی و نورالحق علومی)  با احمدشاه مسعود و  معامله جنرال رفیع (در تبانی با وطنجاروزیر دفاع  ورازمحمد وزیر داخله) برای دخول نظامیان این دو گروه قبل ازمواصلت  شورای جهادی ۵۱ نفری به کابل، کابل را قبل از تسلیمی رسمی قدرت به کام جنگ تنظیمی فرو برد. 

- البته رهبران همه تنظیمها در حد مخالفت شان با برنامه صلح ملل متحد، براه اندختن جنگها درشهرتا سرحد تخریب کابل ، کشتارغیر نظامیان این شهرو تصفیه قومی مناطق تحت کنترول شان درنیمه اول سالهای ۷۰ خورشیدی (۹۰ میلادی)،  از اعمال خویش مسؤلیت کامل دارند. اما فراموش نباید کرد که رهبری حزب وطن (حزب دموکراتیک خلق) که منشی های آن در کمسیون نظامی نجیب الله اشتراک داشتند، با اعمال غیر مسؤلانه خویش در هفته های قبل از تسلیمدهی قدرت، زمینه را طوری برای بحران و جنگ قدرت آماده ساختند که جنگ قبل از تسلیمدهی رسمی قدرت به شورای مجاهدین بشدت آغاز گردید. این رهبران نیز (خود نجیب الله و شورای نظامی ئی که قدرت را به آن تسلیم کرد)، بحیث زمینه ساز این جنگها، از مسؤلیت سیاسی، تاریخی، جزائی و حق العبدی این جنگها شانه خالی کرده نمیتوانند. 

"هیأت اجراییه فارو"

 

 


FAROE, Post Box 707,   2300 AS,   Leiden,     www.afghandiaspora.org,    

faroe_af@hotmail.com

 


بالا
 
بازگشت