دکتور رویین

 

نوروز در بلخ

برگزاریها ازجشن نوروز جمشیدی در زادگاه این آیین در سرزمین بخدی پیشینۀ دراز دارد. من در گذشته، از این آیین در نوشتاری زیر نام « نوروز در سه سرچشمۀ کهن» : ( اوستا،آثار الباقیه، شاهنامه فردوسی )یاد کرده بودم که در روزنامه « راه مدنیت» به چاپ رسیده بود. اکنون به یادکردی دیگر رو می آورم که در بلخ از نگاهها و اندازها، به دور مانده است.

تا جایی که من به یاد دارم در شهر مزار، در روزهای نوروز جشنی شایسته و بایسته چنانکه فرخی فرموده بود، برپا میشد :

بدین شایستگی جشنی، بدین بایستگی روزی      ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی.

مردم با شادمانی ، چه خورد چه بزرگ چه زن چه مرد با خانواده وبی خانواده، در دهها هنگامۀ خورد وبزرگ دست میداشتند، میرفتند وآنها را با رنگ و آهنگ میآراستند.میله هایی برپا میشداز گونۀ : میله بزکشی، شترجنگی،سرکس (با دهل و کرنا و نمایشهای اکروباتیک .هنرمندان سرکس با پوشیدن جامه های رنگارنگ وگذاشتن کلاه بوقی با رفتارهای خنده آور مردم را به تماشای سرکس فرا میخوانند)، مداحی در گرد چهار باغ،( با رجزخوانیهایی از کارنامه های علی شاه مردان و حمزه صاحبقران و ابومسلم خراسانی و مضرابشاه پهلوان و ابو حنیفه پسرپسر علی )، پهلونی بر روی خاک نرم، فروش هفت میوه ترکرده شده در چارسوی چهارباغ، نمایشهای ورزشی جوانان ودختران دبیرستانهای شهر. نمایش چهارپایان برومند وخوب چریده، برپایی شب نشینیهای آوازخوانان کابلی درنانخانه های بزرگ، هنر نماییهای توده مردم اینجا و آنجا، پذیرایی از مهمانان آمده از دیگرشهرها با نانهای مالیده و روغنی وخوراکه های گرم از گونه پلو،سمبوسه وبولانی ودیگرپختنیهای دستفروشانه. . ..

نمیدانم چه چیزی و کدام سیاستی اینهمه شادمانی و نوروز پذیری را از ملت ما گرفت و آن ایین نیاکانی، زیبا وباستانی ما را به روز سیاه نشاند. آیینی که از دوران باستانش اگرچشم بپوشیم در دوره سامانیان، غزنویان و دوره تیموریان هرات تاهمین دیروزها با گرمی و شایسته گی برپا میشد.

شموری در ذهنم مانده که اگرکسی در روزهای نوروز داماد میشد، برای چند روز او بر خانواده هردو سو، شاه میبود وبردوستان ویارانش فرمانرویی میکرد و همسگالانش از فرمانهایش سر پیچی نمی کردند. که شاید حافظ بزرگواراز یک چنین کرداری، به نام میر نوروزی یاد کرده است :

سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی  

 که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی.

این میر نوروزی در گذشته هم به گونه یک آیین شوخی آمیز و برای سرگرمی در روز های نوروز از سوی مردم یک شهربر پا میشده که تا پایان نوروزکشش خود رامیداشته است. کسی را به نام شاه یا امیر بر میگزیدند . او در پادشاهی چند روزه اش مردم شهر را وا میداشت تا جریمه بپردازند وپول وپیشکشهایی بیاورند و یا زندان بروند واز این گونه فرمانها که البته از سوی کسان پذیرفته میشد یا نمیشد.یک پادشاهی کوتاه مدت و دروغین و خنده آوربر پا میشد و مردم هم برای سرگرمی به پیشوازش میرفتند . ازاین آیین هم در کتابهای تاریخی مانند جهانگشای جوینی و تذکره دولتشاه سمرقندی یاد کرده هایی دیده شده است . در تاریخ جهانگشا، ص 98-97 در باره فتح خوارم به دست سپاه مغول. آمده است :« ودر آنوقت خوارزم ازسلاطین خالی بود. از اعیان لشکر خمار نام، ترکی بود ازاقربای ترکان خاتون ( مادر سلطان محمد خوارزمشاه)آنجا بوده است....چون در آن سواد اعظم و مجمع بنی آدم، هیچ سرور (شادمانیی)معین نبوده که در نزول حادثات امور و کفایت مصالح و مهمات جمهور با او مراجعت نمایند و به واسطۀ او با ستیز روزگار ممانعت کنند، به حکم نسبت قرابت، خمار را به اتفاق به اسم سلطنت موسوم کردند و پادشاه نوروزی ازو برخاستند و ایشان غافل از آنچ در جهان چه فتنه و آشوب است و خاص و عام خلایق از دست زمانه در چه لگدکوب...».

در تذکره دولتشاه سمرقندی ص416 در داستان میرزاعلا الدوله پسر بایسنقرآمده است :«القصه نصیب جام علاوالدوله همیشه از خم فلک دردی درد بود.... بعد از وفات(برادرش) بابر سلطان در شهور سنه احدی و ستین و ثمانیه باز از طرف اوزبک و دشت قبچاق به خراسان آمد و ولد او ابراهیم سلطان متصدی سلطنت خراسان بود باز به دستور سابق در دست فرزند متهور، ذلیل شد و چند روزی چون پادشاهان نوروز ( نوروزی)در هنگام آن سال در دارالسلطنۀ هرات حکومتتی شکسته بسته نمود ».

نوروز پیش رو، برهمه گان، به ویژه بر بلخیان ستوده، شادی آفرین و خوشگام باد .

 

 

..

 

 


بالا
 
بازگشت