موالانا کبیر فرخاری

 

زبان فارسی

 

پهناوگستردگی آن درنقاط مختلف جهان و حوزه ی تمدنی ما مبین عظمت این زبان است.

روان و سادگی ان سهل الهضم برای فراگیری ان است. درافغانستان کمتر کسی است که انرا نداند وبران سخن نگوید.

خانواده ی ظاهرشاه و سرداران که افغان اند به زبان فارسی سخن میگویند. تمام کتب علمی و معتبر جهان به زبان فارسی ترجمه ودانشمندان محیط بوسیله ی ان چشم خودرا روشن میکنند و زخایر علمی جهانی را درمخیله ی فکرخود جای میدهند. و دشمنی با آن دشمنی با قرآن است.

تعقیدات لفظی و معنوی ندارد سلاست و روانی آن به بزرگترین زبان تبدیل و قرار یادآوری ها دارد یکی ازبزرگترین زبان ثبت دفتر ملل متحد میشود.

میگویند برخی لغات فارسی باکمی تغییربه لباس زبان پشتو جای گرفته است. مثلا: یک: یو، دو:دوه،

سال: کال، آب:اوبو، و شایدازپشتو نیزبه این وتیره عمل نماید که اسباب غنای زبان را فراهم میسازد.

عرصه ی حاکمیت این زبان آسیای میانه، افغانستان، ایران، خاورمیانه و تاجایی پاکستان و هند که بزرگترین شعرای فارسی گورا درخود پرورده اند.

شونیزم درگذشته ها تلاش نمود که جلو رشد آنرا باترفند و حیله سد راه شوند که نتوانستند و این زبان درتاروپود و عروق مردم جای باز نموده است. هموطنان ما ازپشتون، اوزبیک و سایر ملیت ها باآن اشنایند و چون خورشید محیط زندگی مارا روشن ساخته است. بسیارافراد بزرگ زبان گیرای پشتو و اوزبک رامیشناسم که به زبان فارسی میسرایند ونام گرامیشان ثبت اوراق تاریخ است. کتب و دیوان دارند.

کتب تدریسی مکاتب مابنام فارسی بود، برای آنکه مارا ازکشورهای همزبان وهم فرهنگ ما جدا سازند، نامش را دری نهادند و به این وسیله میهن را ازفرهنگ پربار فارسی تهی سازند و شخصیت های فرهنگی کشوررا فرزندان دیگرکشورها وانمود کنند و افتخارات مارا به آنها ببخشند.

چندی قبل ترکیه و ایران ادعا نمودند که مولانا جلاالدین بلخی از ما است در حالیکه اوشان از بلخ نامدار است. ولی سردمداران دولت فاشیستی خمی به ابرو نیاوردند که ازما واز بلخ بامی است.دانشمندان بزرگ چون ابوعلی سینای بلخی، ابوریخان بیرونی، مولانا جامی، عمرخیام…….. برای کشورایران خیرات دادند. به این ترفند نمیشود این هدیه ی زندگی را ازما گرفت و مارا بی زبان سازند.

زبان فارسی زبان من است برای اثبات این مدعا میشود به قریه های دوردست و عمق دره های ساحه ی فارسی زبانان بروید و از افراد باسواد و بی سواد و حتی اطفال بپرسید که زبانت چیست میگویند فارسی والله نام (دری) را هرگز نشنیده اند و نمیدانند. آخر آب و نان را شهروند ایرانی آب و نان میگوید و ماهم چگونه این واژه ها آنجا فارسی و اینجا دریست.

درین عصر درک، دانش و فراورده های علم و فن بااین قلدوری و زورگویی نمیشود به ما نام و هویت تراشید و میراث گذشته ی اجدای مارا ازماگرفت.

محاسبه ی روز نشان میدهد همین هاییکه جراثم فاشیستی و تعصب مغرشان را ازکار انداخته وبه مثابه ی کله ی بیمغر تبارز نمودند شمارشان در مجموع کشورازشمار انگشتهای دوپا ودست فراتر نمیرود و فغان اکثربرادان پشتو ازین شیوه دررسانه ها بالاست که میان مردم میهن تفرقه نیندازید که ما باهم برادرایم ودر کنار هم چون رفیق صمیمی زندگی مینماییم نمونه ی بارز آن آقای ظاهر قدیر و عبدالرازق قومندان بادرایت قندهار بزرگ است.

درمیان پشتون های معزز رفقا ودوستانی دارم که از برادران خود کم نمیبینم و به آنها عشق میورزم.

شخص به متفکر دوم جهان آقای ریس جمهور غنی که سالها درغرب زیستند و ویژ گیهای غرب رافرا نگرفته است، شگفت زده شدم. درامریکا، کانادا و کشورهای اوروپایی باوجودیکه ما برایشان تروریست میفرستیم وزحمت میآفرینیم بما به نظر قدر مینگرند و ابراز صمیمیت مینمایند که ازوطن خود دوراند تاحال من نمیدانم که کانادایی کیست و غیرکانادایی کدام است.

قریب ۲۰ سال است که درکانادا بسر میبرم والله جنگ را میان دونفر ندیده ام دشنامی را نشنیده ام. درکشور من افغانستان آتش جنگ هرروز شعله وراست ودر پارلمان که مکان قانون گذاری است چپلک ردوبدل میشود و فرق سروکلا ازپاروآلوده میگردد.

دریکی از برنامه های خویش محترم شفیع (عیار) دوشخصیت ادبی را به نظرانتقادی نگریستند استادیکه نامش درخاطرم نیست ولی موضوع را به تفسیرواستادانه بیان داشتند و واژه ی (دری) به تنهایی بیمعنی وانمود کردند سخن استاد بجاست.

کلمه به تنهایی معنی دقیق خودرانمیدهد و گرامر نهوی یارآود میشود کلمه زمان معنی خودرا تبارز میدهد که در کلمات دیگر ترکیب و جمله را تشکیل میدهد و درآن اِسناد (حکم مثبت و منفی) یعنی هست و نیست وجودداشته باشد: چون آب سرد است حکم مثبت و آب سردنیست حکم منفی. بنآ آب زمان معنی دقیق خودرا میدهد که با سرد و گرم ترکیب یابد.

استاد راجع به زبان فارسی سوابق تاریخی وحوزه ی حاکمیت آن به تفصیل صحبت داشتند و یادآور شدن که دری به تنهایی معنی ندارد و آقای (عیار) کلمه یی بی معنا نیست.

به کفالت ازاستاد اگر اجازه دهند پاسخ آنرا به شرح زیر ارایه میدارم: کلمه یا واژه: هرلفظ معنی دار را کلمه یا واژه میگویند. کلمه معنی خودرا زمانی ادا مینماید که باکلمات دیگر ترکیب گردد و درآن اسناد وجود داشته باشد، مثلا (از) و (تا) هردو کلمه اند که به معنی آغاز و انجام اند. من ازخانه تا مکتب رفتم. خانه در کنار (از) و مکتب در آغوش (تا) ترکیب نشوند هردو فاقد معنا اند و آنرا سخن کلام و جمله میگویند.

درترکیب اضافی و توصیفی که اِسناد ندارند سخن گفته نمیشوند. چون: خداوند جهان ترکیب اضافی است و خداوند بزرگ ترکیب توصیفی است.

درهردو ترکیب در ادبیات فارسی نضاف و موصوف حرف آخر کسره خوانده میشود (دال) خداوند حرف آخر کلمه است (زیر) خوانده میشود.

اگرحرف آخر کلمه ی مضاف و موصوف ساکن ویا غیر ملفوظ باشد (یا) اضافه میگردد بازهم: خدای جهان و یا خدای بزرگ حرف آخر خدا (الف) است ساکن چون (الف) حرکات سه گانه را نمیپذیرد و ساکن وضعی است (یا) را اضافه مینماییم ومضاف و موصوف لباس زیر را دربرمیکشد و کلمه یکه در آخر (ها)ی غیر موصوف داشته باشد نیز (یا) اضافه میگردد و ترکیب درست میشود چون: خانه ی احمد و یا خانه ی کلان.

همزه ی کج درادبیات فارسی نیست و درآغاز کلمه میآید بشکل (الف). چون: (اگر) که در آغاز کلمه همزه است ولی شکل (الف) را گرفته است. در اکثر رسانه ها بعض کلمات غلط نگاشته میشود و بعض هم بی معنا.

مسؤل غلط و مسؤول صحیح، خسارات که خود جمع است به خسارات ها جمع کردن درست نیست، تظاهرات و تظاهرات ها نادرست است، رویه به معنی تفکر و اندیشه نه به معنی راه و روش، تگدی که به وزن تمنی و تعدی که ساخته شده است غلط زیرا کلمه ی فارسی است نمیشود آنرا به تمنی قیاس نمود.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت