مهرالدین مشید

 

افزایش نیرو ھا جنگ تا پیچیدہ و طولانی و اما تجھیز و تحویل نیرو ھای افغان

بجای افزائش نیرو ھا نیرو ھای افغان را تمویل و تجہیز کنید

پانزدہ سال جنگ ناکام امریکا زیر نام مبارزہ با تروریزم نه تنھا به جنگ ویرانگر و تباہ کن در افغانستان پایاں داد؛ بلکه دامنۀ اہن جنگ گستردہ و در ضمن ھر روز پیچیدہ و به کلافۀ سر در گم بدل شدہ است. حال جنگ افغانستان تحت فرمان اوباما که نیرو ھای امریکایی را دستور داد و گفت طالبان را نکشید و آنان را به گفت و گو برای صلح ترغیب کنید؛   فربه تر از ھر زمانی شدہ است. برمصداق اہن حرف که " خود کردہ را نه درد است و نه  درمان"  و این اکنون به حال واشنگتن صدق می کند؛ زیرا عامل ناکامی جنگ افغانستان، بازی های واشنگتن با اسلام آباد و طالبان است. واقعیت ھای عینی جنگ افغانستان بیانگر بزرگ ترین تراژیدی قرن است که حیات و خوش بختی یک ملت را در حدود نیم قرن به گروگان گرفته است؛ اما پھلوی های پنھان جنگ  افغانستان، این که امریکایی ھا از این جنگ چه می خواھند و و حالا به آن به چه میزانی نزدیک شدہ اند و یا برعکس از اصل ھدف به دور زدہ شده اند و پاکستان و طالبان آنان را فریب داده اند.  اہن بر می گردد به محاسبۀ پنتاگون، کاخ سفید و سی آی ای که ادارہ اخیر پس از فرمان رییس جمہور امریکا مبنی بر داشتن حق حمله ھای مستقل بر طالبان صلاحیت بیشتری بدست آورده است. این که آیا امریکا پس از گذشت پانزدہ سال به کجایی از گراف استراتیژیک خود نزدیک شدہ و یا برعکس از آن دور شدہ است؛ شاید واشنگتن پاسخ آن را داشته باشد و اما هنوز برای مردم افغانستان بی پاسخ باقی مانده است.  در این میاں آنچه مسلم است اہن که شھروندان افغانستان به گونۀ بی رحمانه یی قربانی اہن جنگ ویرانگر شدہ و ھر روز پشت و پهلوی شان را بیشتر می سوزاند. شهروندان افغان فکر می کنند که جهانیان نظارہ گر آنان است و زورمندان جهان به بیماری " ماشوخیزم" یعنی دیگر آزاری دچار شدہ اند و از درد و رنج افغان ھا و آہ و فغان آنان لذت می برند. ورنه چگونه ممکن است که مافیای بین المللی آتش افروز اہن جنگ باشد و فعالیت ھا و توطیه گری ھای شان از زیر عینک حکومت ھای بزرگ مافیایی که قدرت در آنها  در انحصار مافیا ھای اسلحه، نفت و سیاست و اشتخبارات باشد؛ چنان فرسنگ ھا بدور باشد که از شناسایی و درک زد و بند ھای پیدا و پنهان آن ناگاہ باشند. ھرچند ھنوز سیاست ھای ترامپ در پیوند به افغانستان درست روشن نیست و اما آنچه که از مشورہ ھا و رای زنی ھای وزیر دفاع و فرماندھان امریکا در افغانستان و شرق میانه برای کاخ سفید پیدا است؛ ھمانا درخواست برای افزایش نیرو ھا تا حدود پنجا ھزار در افغانستان است که این می تواند یک سیاست عقب گرد در جنگ امریکا در افغانستان و تهاجم تازہ در برابر طالبان و داعش باشد. در حالی که این دو گروہ تروریستی در افغانستان حیثیت دو روی یک سکه را دارند و هر دو گروہ به مثابۀ موم در دستان آھنین ادارہ استخبارات پاکستان قرار دارند که صرف بیرق ھای شان بخاطر به بیراھه کشاندن افکار جھانی تغییر کردہ است تا ھیولای جدید برای واشنگتن نشان داده شود و زیر نام داعش بازی تازہ را بر روی واشنگتن بگشاید. پاکستان توانسته است تا واشگتن را به چلنج تازہ یی برای وارد کردن آن به میدان قمار تازہ بکشاند. پاکستان توانست تا بصورت سیستماتیک اوضاع امنیتی افغانستان را خراب و حکومت اہن کشور را بہ چالش بکشد. افزایش ناامنی ھا و چالش ھای موجود در افغانستان سبب شد تا کاخ سفید در استراتیژی جنگ خود در افغانستان تغییر آورد و آن را مورد بازنگری قرار بدھد. چنانکه سخنگوی کاخ سفید می گوید ترامپ منتظر مشورہ ھای جنرالان امریکایی است و به درخواست آنان برای افزایش نیرو ھا لبیک می گوید؛ پس این نمایانگر تمایل کاخ سفید برای افزایش نیرو در افغانستان است. اہن در حالی است که موجودیت پنجا ھزار نیروی ناتو در افغانستان نه تنها به جنگ در این کشور پایاں نداد برعکس طالبان نیرومندتر از ھر زمانی نیز شدہ اند. این که امریکا پس از ظھور داعش و به میدان آمدن پای روسیه و حمایت اش از طالبان بار دیگر متوجۀ افغانستان شدہ است. اہن رویکرد امریکا مردم افغانستان را نگراں گردانیدہ است کہ به قول معروف در جنگ گرگ ھا پای میش نشکند و با تبدیل شدن افغانستان به میدان جنگ قدرتها،  مردم افغانستان قربانی رقابت امریکا و روسیہ شود. از این رو مردم افغانستان بدین باور اند که افزائش نیرو ھا جنگ را در افغانستان پیچیدہ و اوضاع را خراب تر می کند و در ضمن برای مخالفان بهانۀ جنگ را فراھم می کند. از این رو مردم افغانستان نه تنها مخالف افزائش نیرو اند ؛ بلکہ مخالف جدی تلاش ھای حلقه ھایی اند که با راہ اندازی حرکت ھا و مانور ھای مشکوک نظامی و سیاسی در داخل کشور می خواھند، امریکا را برای آوردن نیرو ھایش به افغانستان ترغیب کنند.

هرگاه گمانه زنی ها در مورد پروژۀ پسران رهبران درست و دقیق باشد، در این صورت بسیاری از ناگفته ها می توانند، تعبیر روشنی داشته باشند و سرمایه گزاری روی این گزینه که با تاسف پدران شان در تطمیع و معامله و سازش سرآمد روزگار خود اند، انتخابی حساب شده است و گزینش این آغا زاده گان می تواند برای پروژۀ بقای امریکا در افغانستان و منطقه کارگر واقع شود. ناممکن نیست که آنان گام های استوار تر از پدران شان برای ویرانی و تباهی افغانستان بگذارند؛ زیرا بعید است تا از فرزندانی انتظار تهور سیاسی و فکری را داشت که در بستر متعفن سازش های پیدا و پنهان رشد و نمو کرده اند و  از کودکی تا جوانی رسم " دهن پری" های پدران را به حساب تار های موی خوبش تجربه کرده اند؛ اما این را نمی توان مطلق حساب کرد؛ بلکه فرزندانی بوده اند که به گونۀ موسی حتا در خانوادۀ فرعون رشد کرده اند و اما نخستین عصیان کننده گان در برابر فرعون زمان خود بوده اند. حال هم ناممکن نیست که دست کم در میان این پسران معزز هم؛ البته به قول ایرانی ها آقایان کمتر باشد و دست به تهور بزنند و خلاف رسم پدران بحیث خدمتگداران راستین افغانستان عرض اندام کنند تا نه تنها وقار و عزت خود را افزونتر کنند؛ بلکه پدران معزز شان را نیز اعادۀ حیثیت کنند. این نگرانی ها دست به دست هم داده و تمامی رویکرد های امریکا و جامعۀ جهانی را مبهم و خاکستری می نمایاند. از این رو شماری ھا استدلال می کنند که امریکا بجای افزایش نیرو ھا باید نیرو ھای دفاعی و امنیتی افغانستان را تمویل و تجهیز کنند زیرا افغانستان دارای منابع سرشار بشری بودہ و از این ناحیه کمبودی ندارد.  نیرو ھای رزمی افغان در تمامی سنگر ھا از نبود سلاح و تجھیزات در میدان ھای نبرد شکایت دارند و نه از نبود سرباز؛ بلکه نیرو های اغان با تمام شجاعت در برابر دشمن می جنگند و سر های شان را قربانی کرده اند و اما هرگز سنگر را به دشمن تسلیم نکرده اند. شماری آگاھان بدین باور اند که ھرگاہ نیرو ھای افغان دارای سلاح ھای خوب و از نیروی ھوایی بهتر برخوردار می بودند. بدون تردید جلو حمله ھای تھاجمی و انتحاری و انفجاری طالبان را می گرفتند. این در حالی است که نیرو ھای افغان در شماری جبهه  ھا حتا از نرسیدن مواد غذایی شکایت دارند؛ ھرچند بخشی از دشواری ھا ریشه در فساد مالی و اداری و کار و بار قاچاقبران اسلحه در میدان ھای جنگ دارد و اما بیشترین عامل پسمانی نیرو ھای افغان در نبود اسلحه و نیرو ھای ھوایی می باشد که با تغییر ماموریت ناتو از ماموریت رزمی به ماموریت مشورہ دھی،  امریکا معاھدۂ امنیتی خود را با افغانستان نقض کرد و در برابر تجاوز پاکستان به خاک افغانستان سکوت اختیار کرده است. در حالی که در این معاھدہ آمدہ است، ھرگاہ افغانستان مورد تجاوز واقع شود،  امریکا به دفاع از افغانستان می پردازد. اہن رویکرد امریکا این گمانه زنی ھا را تقویت می کند که این نقض آشکار امریکا مصداق ضرب المثل کاسه  زیر نیم کاسه را دارد که امریکا می خواست به گونۀ قصدی مبارزہ با تروریزم را وارد مرحلۀ دوم کند و اہن گمانۀ زنی ھا را نیز تقویت بخشید که امریکا می خواھد جنگ

را به کشور ھای آسیای میانه ببرد و بازی پاکستان با روسیه ھم نیم رخ بازی امریکایی برای به سر رساندن اہن پروژہ است. از ھمین رو است که شماری ھا مخالف جدی افزایش سربازان امریکایی  در افغانستان اند و از این کشور می خواھند که بجای افزایش سربازان اش به افغانستان نیرو ھای رزمی افغان را کمک کند و برای آنان اسلحه و تجھیزات پیشرفته و نیرو ھای ھوایی لازم بدھد. ھرچند ھنوز روشن نیست که امر یکا چه تصمیمی را در پیوند به افغانستان اتخاذ می کند؛ اما مردم افغانستان با توجه به جنگ ناکام و مملو از زد و بند ھای چند پھلو و چند لایۀ امریکا، چندان باورمند به تصمیم ھای این کشور در پیوند به سرنوشت خود و کشور شان نیستند و  با تاسف که این بی باوری در تار و پود جامعۀ ما خانه کرده است. این هرچند می تواند، پرسش برانگیز باشد که چگونه نظر افغان ها در مورد کشوری این چنینی باشد که تا کنون بیش از 114 میلیارد دالر را برای بازسازی افغانستان هزینه کرده است. پاسخ به یک حرف ساده است، این که بیشتر این پول ها حیف و میل شده است که این خشم و انزجار مردم افغانستان را برضد امریکا برانگیخته است. مردم افغانستان نمی خواھند باتبدیل شدن کشور شانه میدان جنگ قدرت ھای بزرگ بار بار قربانی شوند و سرنوشت شان در قمار سیاسی دیگران به بازی گرفته شود. از این رو در پیوند به افزایش نیرو ها نگران بوده و هراس از آن دارند که سرنوشت شان در قمار قدرت های کلان قربانی نشود.یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت