محمد الله وطندوست

 

چگونه می توان کشور را از بحران نجات داد؟

آیا کشور با بحران مواجهه است؟

همه مردم افغانستان بشمول نخبگان و سیاستمردان داخل نظام و خارج از آن معتقد اند که کشور با بحران جدی مواجه است و بیدون پرداختن به بحران و ریشه یابی آن نمی توان به اقدامی جدی دست یازید.

گرچه با ایجاد حاکمیت کنونی که اساس آن در بن گذاشته شد,امید واری های فراوان در میان مردم بوجود آمد. ائتلاف بین المللی به رهبری امریکا نیز با شعار های عوام فریبانه همچون نابود سازی کامل تروریزم , باز سازی سریع کشور, گسترش دموکراسی و انکشاف همه جانبه افغانستان این امید واری ها را بیشتر در اذهان تزریق نمود و نسخه بازار آزاد و یا اقتصاد بازار را برای انکشاف سریع تجویز کرد.

حاکمان نو به قدرت رسیده نیز از یک طرف بنا بر بی کفایتی و عدم تجربه دولتداری و از جانبی برای پیاده کردن عاجل نسخه امریکایی بازار آزاد به استخدام مشاورین داخلی و خارجی آغاز نمودند و تکنوکرات های وطنی مستقر در غرب را که سال های متمادی در حسرت مقام و چوکی به سر می بردند با معاش های گزاف دالری در بدنه حاکمیت جا دادند و مشاوران خارجی را نیز بیدون سنجش و ارزیابی مسلک وتخصص شان به اعتبار معرفی کشور های ائتلاف ,بحیث مشاورین گماشته شدند. این وضع باعث شد که اداره افغانستان به تکنوکرات های وارد شده از غرب و مجاهدین فاقد تجربه در حکومتداری سپرده شد. این مشاورین محرومیت کشیده و تحقیر شده در غرب و مجاهدین سرگردان در جبهات و محروم از مزایای زنده گی شهری ,دست بدست هم به جمع آوری پول وسرمایه پرداختند و فساد اداری را به اوج رسانیدند.

در چنین وضع سیاست غیر شفاف امریکا و متحدین و عملکرد های مشکوک و مبهم آنا ن در قبال سرکوب هراس افگنان ,نه تنها امنیت را تامین نکرد بلکه به گسترش هراس افگنان و تروریست ها میدان داد و کشور به پرورشگاه مافیای مواد مخدر , مافیای اقتصادی  و مافیای زمین تبدیل گردید.

تحمیل سیستم متمرکزریاستی و دستبرد به قانون اساسی از همان آغاز اعتبار نظام را در میان مردم پائین آورد وبا تخریب زیر بنا های اقتصادی  و سپردن سکتور های دولتی اقتصاد به زور مندان حد اقل امکانات تولیدی را نیز از بین برد.

تقسیم اداره به مدعیان رهبری اقوام و ملیت ها و سهم دهی به تیکه داران قومی, مذهبی و سمتی اشتباه بزرگ دیگری بود که کنفرانس بن اساس آن را گذاشت و حکومت های انتقالی  و انتخابی بعدی به این راه ادامه دادند تا جائیکه در انتخابات اخیر نتیجه انتخابات پذیرفته نشد  و هر دو تیم انتخاباتی بنا بر اراده و تصمیم امریکا با امضای موافقتنامه یی حکومت به اصطلاح وحدت ملی را بنیان گذاشتند و در دو سال اخیر نیز جز جنجال بر سر تقسیم کرسی ها هیچ نتیجه یی بار نیاورده است.

اکنون می بینیم که سر کردگان حکومت وحدت ملی بهیچ وجه نمی توانند زبان مشترک بیابند و اختلافات خود را در چوکات قانون اساسی و تفاهم بین الافغانی حل نمایند . اگراحیانآ به توافقی هم برسند موقتی و مقطعی خواهد بودوبس.

سقوط ولسوالسی ها و حملات گسترده در مراکز ولایات نشاندهنده اوج بی کفایتی  و ضعف جدی حاکمیت کنونی بوده این حاکمیت با عملکرد های منفی با بحران جدی مشروعیت مواجه شده است.

در عرصه خارجی نیز سیاست مقطعی و نبود اهداف استرتیژیک باعث گردیده است تا دولت افغانستان سیاست روشنی نداشته باشد و در تعریف دوست و دشمن و برخورد با همسایه ها و کشور های منطقه راهکاری تدوین نگردد.طور مثال در قبال کشور پاکستان که در بازی های سیاسی کشور ما نقش محوری دارد و پناه گاه امن مخالفین دولت افغانستان شمرده می شود ,دولت افغانستان هیچگاه سیاست روشن نداشته گاهی به مشترکات فرهنگی ,زبانی و مذهبی تکیه شده و زمانی هم این کشور منحیث دشمن عمده معرفی گردیده است.گاهی تامین صلح  و مذاکره با مخالفین از پاکستان توقع برده شده  و زمانی نیز این رابطه به سردی گرائیده و حتی در سایه چنین برخورد ها مناسبات با هندوستان نیز نوسانی بوده است.

برای بیرون رفت از این وضع چه باید کرد؟

قبل از همه برای مهار بحران موجود در کوتاه مدت بایست انتخابات پارلمانی و شورا های محلی ولسوالی ها دایر و لویه جرگه بمنظور تمرکز زدایی ,ایحاد پست صدارت  و تعین صلاحیت ها و مسوولیت های مقامات بالای دولتی به شمول رییس جمهور, معاونین رییس جمهور, صدر اعظم و معاونین وی هر چه عاجل تدویر یابد .

تفویض صلاحیت به ارگان های محلی و ایجاد ادارات با صلاحیت منطقوی همچون زون ها که قبلا نیز تجربه شده است ,می تواند به سهمگیری گسترده مردم در اداره محلات بیانجامد. 

امابرای حل اساسی مشکل لازم است

نیرو های ملی , دموکرات ,عدالتخواه , شخصیت های اجتماعی و روحانیون وطندوست در جبهه واحدمتشکل و توده های مردم را برای ایجاد حاکمیت مسوول و جوابده از طریق مسالمت آمیز بسیج نمایند.

شایسته سالاری بجای مشارکت کنونی با سهمگیری عادلانه همه ملیت ها ,اقوام و قبایل در اداره کشور بر اساس شعاع وجودی شان جدآ در نظر گرفته شود.

ایجاد احزاب سیاسی سرتا سری با اهداف روشن فارغ از تنگ نظری شوونیستی و محلی پرستی ,می تواند دموکراسی نو پا اما لرزان کنونی را تا حدی استحکام بخشد.

تقویت جامعه مدنی ,انکشاف وسایل ارتباط جمعی , راه اندازی تظاهرات و اجتماعات مسالمت آمیز و قانونی , دفاع از آزادی بیان و بالاخره فشار مدنی بالای مسوولین بی کفایت دولتی ,می تواند در سهمگیری موثر مردم به مسایل سیاسی اجتماعی و فرهنگی و بسیج آنان نقش موثری ایفا نماید.

این وظایف جز با هم پذیری افغان ها اعم از زنان ومردان ,فارغ از تعصب و تبعیض در سایه وحدت و اتحاد همه وطن خواهان اعم از روشنفکران, روحانیون ,فرهنگیان ,متنفذین خیر خواه و مشران اقوام ,ملیت ها و قبایل از راه دیگری تامین شده نمی تواند.

باید همه تلاش ها در این راستا سمت دهی شود و همه ما از هر گونه کوشش در تحقق صلح و امنیت , دموکراسی وآزادی , باز سازی و خود کفایی و بالاخره انکشاف همه جانبه افغانستان ,این مامن مشترک مان دریغ نورزیم.

 

 


بالا
 
بازگشت