محمد الله وطندوست

 

بمناسبت بیستمین سالگرد شهادت دکتور نجیب الله

دکتور نجیب الله منحیث یکی از پیشکسوتان نهضت مترقی و انقلابی کشور از اوان جوانی تا اخرین لحظه حیات در دفاع از از عدالت و ترقی همه انرژی ، خلاقیت و ابتکار خود را بخرچ داد و بالاخره نایاب ترین و باارزش ترین ارزش هستی یعنی ذنده گی خود را نیز در این راه نثار نمود.

من به نسلی تعلق دارم که دکتور نجیب الله نیز به آن منسوب است. ما بعد از اشتراک کننده گان کنگره موسس حزب دموکرتیک خلق افغانستان می توان گفت که نسل دوم حزب را تشکیل می دهیم. در سال ۱۳۴۴ اولین باربا او در منزل یکی از رهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان شهید شهرالله شهپرآشنا شدم.در توزیع و فروش جریده خلق و در جنجال های انشعاب اول حزب بار ها در خانه آن رهبر و این رهبر با وی و دیگر کادر های حزب دید و بازدید ها و ملاقات ها صورت می گرفت. در اولین کمیته رهبری پوهنتون کابل که بعد از انشعاب اول در سال ۱۳۴۷  ایجاد شد ،هژده نفر عضویت داشتند که من هم خوشبختانه عضو این کمیته بودم،با دکتور نجیب، سرور منگل،حبیب منگل،عبد الوکیل،اسمعیل محشور، داود رزمیار، خلیل زمر، نجم الدین کاویانی ،امانالله استوار،عبد الرووف مشهور به ماما رووف انجنیر شاه ولی فاروق کرنزی و دیگران هفته یکبار در جلسات کمیته اشتراک صورت می گرفت و در مورد مسایل مربوط به پوهنتون و پولی نخنیک تصامیم لازم اتخاز می شد.دکتور نجیب الله در این کمیته نقش مهمی داشت و در پوهنتون از نام حزب در جلسات، متنگ ها و بعدآ در اتحادیه محصلین منحیث سخنران موضعگیری حزب را اعلان می داشت و فعالانه اشتراک می ورزید.

منظور از توضیح این مطلب آنست که به نسل جوان تفهیم شود که دکتور نجیب از چهره های تصادفی در حزب دموکراتیک خلق افغانستان نبوده که با یکی دو حرکت قهرمانانه توجه رهبری حزب را جلب نموده یک شبه ره صد ساله پیموده باشد، بلکه با ابتکار ،جسارت و پیگیری و وقف، موقف خود را تسجیل نموده و مورد اعتماد اعضای حزب قرار گرفته بود.

دکتور نجیب الله در تظاهرات خیابانی و در اتحادیه محصلین منحیث چهره برازنده حزب مورد توجه دستگاه حاکم نیز قرار گرفته از پیگرد پولیس در امان نبود. چنانکه دوبار زندان را نیز قبل از تحول ثور تجربه نموده با عده یی از کادر های حزب دوره های معین حبس را سپری نموده است. وی بعداز وحدت مجدد حزب مسوولیت کمیته حزبی شهر کابل را بدوش داشت و در پیوستن مجدد گروپ ها و حلقات جدا شده از حزب تلاش خستگی نا پذیر مبذول می داشت. باری در اواخر سال ۱۳۵۶ ملاقاتی در مورد پیوستن گروپ معینی به بدنه حزب با دکتور نجیب الله انجام یافت. علی الرغم علاقمندی و تلاش وی از جانب عده یی از اعضای رهبری حزب این تلاش ها به نا کامی کشانیده شد و با پیروزی تحول ثور و حوادث بعدی چنین تلاش ها نه تنها به نتیجه نرسید، بلکه افتراق های تاسفباری را بار آورد و حزب روز های دشواری را از سر گذشتاند.

بهر حال دکتور نجیب الله بعد ازششم جدی ۱۳۵۸ منحیث رییس خدمات اطلاعات دولتی ، دستگاهی را بنیاد گذاشت که در درست کاری، صداقت،خدمت گذاری و جسارت در برابر دشمنان مردم از شهرت بزرگی بر خورداربوده امروز نیز در بدنه این دستگاه، تربیت یافتگان زمان دکتور نجیب الله منحیث عناصر صادق ، با وقف و خدمت گذار جایگاه خود را حفظ نموده اند.

در سال ۱۳۶۴ بن بست بوجود آمده در کشور و تغیر رهبری در اتحاد شوروی ضرورت تغیر رهبری در حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بصورت جدی مطرح نمود . گرچه طبق سنت معمول در جامعه و حاکم بر حزب یکی از چهره های مسن و از بنیان گذاران حزب بایست در راس حزب قرار می گرفت . اما توقعات و خواست های عدیده ،مخصوصآ ضرورت خروج نیرو های مسلح شوروی و روحیه مسلط در اتحاد شوروی مبنی بر پیش کشیدن کادر های جوان در سطح رهبری، رهبران طراز اول حزب را از تقبل چنین مسوولیتی بازداشت و دکتور نجیب منحیث یگانه کاندید مناسب به رهبری حزب بر گزیده شد. گزچه زنده یاد ببرک کارمل علاقمند دوام رهبری در حزب و دولت بوداما در بیروی سیاسی آن زمان به استثنای زنده یاد دکتور اناهیتا راتب زاد هیچ صدای مخالفی در گزینش دکتور نجیب شنیده نشده است.

بهر حال گزینش دکتور نجیب الله به رهبری حزب بنا بر تسلط روحیه سنت گرایی با چالش های مواجه شد و او نیز عکس العمل جدی در برابر مخالفین از خود نشان داد. اما این اشتباه را با برگماری کادر های ناراض بمقامات حزبی و دولتی کوشش نمود جبران نماید.

دکتور نجیب الله در خروج نیرو های مسلح شوروی و عقد موافقتنامه های ژنیوا توانست قاطعیت و پیگیری خود را یکبار دیگر ثابت نموده در بسیج نیرو های مسلح، اعضای حزب و سازمان های اجتماعی در جنگ جلال آباد و کسب پیروزی در این جنگ نقش و موقف خود را در رهبری حزب و دولت تثبیت نمود . حادثه جلال آباد چنان درس بزرگی بود که دشمنان هیچگاهی آنرا از یاد نبردندو در انتقام از شکست خود بالاخره به چیزی کمتر از نابودب فزیکی دکتور نجیب الله قناعت نکردند.

اوج شهرت و خلاقیت دکتور نجیب الله در اراییه سیاست مصالحه ملی و پیشبرد این سیاست مربوط می گردد. گرچه با اعلان تیزس های ده گانه در زمان رهبری زنده یاد ببرک کارمل هسته و اساس یک نوع مصالحه و حلب نیرو های غیر خودی در دستگاه دولتی مطرح گردید. اما این تیزس ها از جانب مجموع حزب جدی تلقی نگردید . فکر می شد که منظور از جاگزینی غیر حزبی ها در دسگاه دولت ،برجسته ساختن چند چهره علاقمند به حزب در ادارات دولتی است وبس.اما مشی مصالحه اعلان شده از جانب دکتور نجیب الله با تیزس های ده گانه تفاوت ماهیوی داشت. این مشی به سیاست مسلط در دستگاه دولت و حزب مبدل شد و شورای عالی مصالحه ملی از ترکیب چهره های متنفذ همه اقشار و طبقات و از همه ولایات و محلات افغانستان بوجود آمد و اقداماتی را رویدست گرفت. حزب که تا آن زمان نیروی رهبری کننده و سمت دهنده دولت گفته می شد با تغیر نام و طرح اهداف جدیداز موقف خود رهبری منصرف شده به سازمانی خارج از دستگاه دولت تغیر شکل یافت.

قابل یاد آوریست که حزب از آوان کسب قدرت سیاسی بجای رهبری و سمت دهی دولت ، روز تا روز خود به دولت تبدیل می شد و خط فاصل میان دولت و حزب تقریبآ از بین رفته بود. همین مساله یکی از دلایل فروپاشی همزمان حزب و دولت نیز می تواند محسوب گردد.

با وجودیکه کنگره دوم حزب با طرح اساسنامه و مرامنامه جدید ، حزب را از دولت جدانمود اما پروسه ادغام دولت و حزب که در یک دهه صورت گرفته بود جان سختی نشان داد و در عمل این جدایی با مخلفت ها و موانع مواجهه شد.

دکتور نجیب الله با اعلان آتش بس های پیهم ، دعوت از مخالفین برای سهم گیری در قدرت دولتی ،واگذاری پست های معین به مخالفین،سازماندهی مذاکرات با رهبران تنظیم ها،حتی واگذاری مناطقی به مخالفین مسلح و ایجاد زون های صلح، سیاست مصالحه ملی را پویا نگه داشت و بالاخره با اعلان انصراف از مقام ریاست جمهوری و سپردن قدرت به کمیسیونی متشکل از تکنوکرات ها آخرین تلاش های خود را بمنظور تحقق مصالحه ملی انجام داد اما اینکه این همه تلاش ها به نا کامی کشانیده شد و دولتی با قوای مسلح نیم ملیونی بصورت دراماتیک مضمحل شد حدیث دیگریست که پرداختن به آن فرصت کافی و حوصله فراخ می خواهد که متاسفانه فعلا بدسترس نیست.

باید متذکر شد که دکتور نجیب الله از نظر خصوصیات شخصی، انسانی جسور، پر تلاش ،خستگی ناپذیرو در دوستی ثابت قدم و پیگیر بود. چنانکه در آغاز تذکر رفت دوستی و آشنایی ما که در پوهنتون در همکاری و هم قدمی پی ریزی شده بود تا آخر ادامه یافت. او هر زمانیکه در رادیو تلویزیون برای ثبت بیانیه ها می آمد تا آماده شدن ستدیو ها برای ثبت ، می کوشید از گذشته های مشترک و از دوستان مشترکی که در پوهنتون داشتیم یاد آوری نماید و باری مرا وظیفه داد ه بود تا دو تن از دوستان مشترک دوره پوهنتون را که در سال های اخیر با حزب قطع رابطه کرده بودند در یافت نمایم و تمنیات داکتر را برای شان برسانم.بعد از تفحص و جستجو معلوم گردید که یکی از آن دوستان متاسفانه در حادثه بند سلما در هرات از جانب دشمنان مردم به شهادت رسیده بود و دومی در هلمند در فابیکه حجاری  ایفای وظیفه می نمود. قرار معلوم دکتور نجیب الله بعد از اطلاع از آدرس دوست دومی با وی تماس برقرار نموده پاس دوستی را ادا نموده بود.طبعیست که چنین برخورد با دوستی که سال های متمادی بی ارتباط بود از جانب رهبر حزب و دولت با آنهمه مصروفیت های عدیده قابل تذکر و ستایش انگیز است.

یکی از خصوصیت برجسته دکتور نجیب طرز صحبت و سخنرانی او بود.موصوف با هر کس مطابق فهم و درک وی می توانست صحبت نماید. در محافل و مجالس روحیه مخاطبانش را عمیقآ در نظر می گرفت و مطابق سویه آنان صحبت می کرد. اینکه امروز دکتور نجیب الله در میان مردم عادی از محبوبیت بزرگی برخوردار است ، ناشی از سخنرانی ها و صحبت های دقیق و عام فهم اوست. دکتور از قدرت پیش بینی ژرف سیاسی برخوردار بود چنانکه امروز مردم افغانستان پیش بینی های او را در مورد ادامه جنگ، ماهیت تنظیم های جهادی ،دشمنی عمیق پاکستان با افغانستان و ده ها مورد دیگر به خاطر دارند و او را رهبری با درایت و خردمند می شناسند.

طوریکه در یادداشتی بمناسبت سیزدهمین سال شهادت این چهره برازنده تاریخ معاصر کشورمتذکر شده بودم،او نیز همچون هر انسان دیگری از ضعف ها و محدودیت ها مبرا نبود.سقوط دراماتیک حاکمیت و فروپاشی حزب اگر دلایل فراوان ملی و بین المللی داشت، بی اطلاعی اعضا و کادر های حزبی از جریانات داخل حزب و دولت، اقدامات غیر موجهه در شمال با گمارش و توظیف کادر های نظامی و ملکی نا مطلوب،عدم دقت به خواست ها و توقعات مردم در واپسین روز های قدرت ، گمارش عناصر تصادفی در مقام های دولتی و حزبی بیدون دقت لازم،عواملی بود که در سقوط دراماتیک به شخص دکتور نجیب بر می گردد.بهر حال تاریخ را نمی توان تغیر داد و طبق دلخواه تفسیر و توجیه کرد.

در فرجام باید متذکر شد که شهادت مظلومانه دکتور نجیب الله لکه ننگیست که بر جبین دشمنان مردم افغانستان حک شده تا ابد چهره سیاه آنان را نسل اندر نسل به نمایش می گذارد.

اینک بعد از بیست سال چهره مردمی دکتور نجیب الله از زیر ابر های سیاه بدبینی ها و مخالفت ها همچون آفتاب مشعشع است و کم بین ترین انسان نیز عظمت و بزرگی این مرد را می بینند. جز کسانیکه چشمان خود را قصدآ ببندند و یا هم چون کور ها خود را از نور و روشنایی محروم سازند.

آخرین حرف اینکه تامین صلح و قطع جنگ در افغانستان همچون زمان دکتور نجیب الله ،امروز نیز مبرمیت و ضرورت جدی خود را حفظ نموده است. بایست با خلاقیت و ابتکار مشی مصالحه و تامین صلح را به سر انجام رسانیدو هر اقدامی را بمنظور قطع جنگ و خون ریزی و ختم بدبختی های مردم مظلوم افغانستان بایست در عمل تحقق بخشید.

روح شهید دکتور نجیب الله شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد!

 

 


بالا
 
بازگشت