محمد الله وطندوست

 

در مورد به خاک سپاری امیر حبیب الله کلکانی

طبق عرف معمول در جامعه ما و آموزه های اسلامی هر انسان حق دارد آرامگاهی داشته باشد و وابستگانش برای تجدید خاطرات و یاد بود او در آنجا بتوانند سرزنند و دعای خیری در حقش انجام دهند. تا اینجا بیدون تبعیض و تعصب، بیدون فرق و امتیاز ، هر انسانی سعید و شقی از چنین حقی برخوردار است و هیچ نیرویی به شمول قدرت حاکمه این حق را نمی تواند سلب نماید.

 قاتلین و مقتولین،صادقین و خاینین، وطندوستان و وطن فروشان، دینداران و بیدینان،ظالمین و مظلومین ،اغنیا و فقرا به هیچ عنوان ازاین حق نباید محروم شوند.

با در نظر داشت مطلب متذکره حبیب الله کلکانی که سبکسرانه از جانب دشمنانش بنام بچه سقو شهرت داده شده نیز حق دارد از گودال گمنامی نجات یابد و آرامگاهی داشته باشد.

این حق را نه تنها امیر حبیب الله کلکانی بلکه به دیگر رهبران وزمام داران نیز باید قایل شد و آنانیکه مظلومانه نابو شده اند و حتی آرامگاه شان نیز قصدآ از بین برده شده بایست آرامگاه در خور شان و مقام داشته باشند.

دکتور نجیب الله شهید،زنده یاد ببرک کارمل و شاد روان نورمحمد تره کی نیز بایست در آرامگاه در خور ، با احترام قرار گیرند و نسل جوان امروز و نسل های آینده با قرار گرفتن در برابر آرامگاه آنان نقش آنان را در تاریخ بیاد آرند.

تا اایجا نه حرفی تحریک کننده و نه عملی افتراق آمیز مطرح است اما اگر ما این شخصیت ها را منحیث علم و بیرق قومیت و منطقه وسمت بالا کنیم و عده یی متعصبین علاج ناپذیر از نام آنان منحیث سکوی پرش برای کسب شهرت و مقام استفاده کنند و بد تر از آن زیر نام آنان به اقوام با هم برادر کشور توهین و تحقیر روا دارند، آنگاه گناه بزرگی را مرتکب شده اند که بایست جوابده باشند.

در مورد شخصیت و خصوصیات امیر حبیب الله کلکانی در تاریخ رسمی کشور جز لعن و نفرین چیزی به چشم نمی خورد. در باره شخصیکه مترقی ترین شاه کشور را از اریکه قدرت بزیر افگند و خود در کرسی سلطنت تکیه زد، هیچ مورخی بصورت مستدل بیدون حب وبغض توضیح نداده که چه عواملی باعث شد تا مترقی ترین و دلسوز ترین شاه را که استقلال کشور با نامش گره خورده بود ،چنین آسان و مفت از اریکه قدرت به زیر افگند و به اصطلاح مورخین سرکاری دزد سر گردنه و سقو زاده بی نام ونشان مقامش را تصاحب کند.

یقینآ عوامل عدیده و یا به اصطلاح کتابی عوامل عینی و ذهنی برای سقوط سلطنت اعلیحضرت امان الله و جانشینی امیر حبیب الله کلکانی مساعد بوده ویا مساعد ساخته شده بود که گویا دزدی با عده محدودی از یارانش از شمال کابل به ارگ مسلط شود و به قدرت شاهی تکیه  زند.

بایست در نظر گرفت که کرسی نشینان خاین دوره امانی، روحانیون مرتجع و عقب گرا، عناصر وابسته به استخبارت منطقه و جهان  مخصوصآ جیره خواران انگریز در مرحله اول اطراف شاه امان الله را از عناصر صادق و خدمت گذار خالی نمو دند ، فساد اداری را به اوج رسانیدند ، با طرح های خایینانه مردم را زیر فشار مالیات های سنگین قرار دادند و آنگاه با تبلیغات سرسام آور اجنت های انگلیس هم آواز شدند و بر طبل بد نامی شاه امان الله کوبیدند و بالاخره آن شاه جوان و احساساستی را از مردمش جدا کردند.

در چنین وضعی این کرسی نشینان خاین حتی قبل از رسیدن حبیب الله کلکانی در کابل بیعت خود را از وی اعلام داشتند و حضرت های شور بازار به هدایت انگلیس شرعآ آن دهقان زاده را بحیث امیر مسلمین و خادم دین رسول الله اعلان داشتند.

آن بنده خدا نیز بی خبر از جهان ومفیا همه اقدامات ترقی خواهانه اعلیحضرت امان الله خان را به فتوای ملا های دیوبندی غیر دینی و ضد شرعی اعلان کرد و طومار اقدامات ترقی خواهانه مشروطیت را در هم پیچید و دستاورد ده ساله ترقی خواهان کشور را با خاک یکسان نمود که تا امروز مردم از آن ایستایی رنج می برند و هنوز هم هر گونه جنبش ترقی خواهانه با همان منطق هشتاد سال قبل عقب زده می شود.

اینکه امیر حبیب الله کلکانی از نظر شخصی خصوصیت مردانگی، عیاری و نجابت یک دهاتی را دارا بوده، غلی الرغم بی سوادی، همچون روشنفکرنمایان مزدور و خرد باخته امروزی بر طبل تعصب و افتراق قومی و سمتی نکوبیده و بر ناموس مردم حتی دشمنانش بی احترامی روانداشته قابل تکریم است. اما از آنجاییکه در جنگ نور وظلمت و در مقابله ارتجاع و ترقی جانب ظلمت و ارتجاع را نا آگاهانه تقویت نموده و به هر گونه اقدام ترقی خواهانه خط بطلان کشیده بهیچ وجه مورد عفو تاریخ قرار نمی گیرد و از مسوولیت تاریخی مبرا بوده نمی تواند.

هر گونه قهرمان سازی غیر واقعی از وی و سیاه سازی چهره شاه امان الله بهیچ وجه با واقعیت های تاریخی همخوانی ندارد و نمی تواند نقش وی را در نابودی جنبش ترقی خواهانه کشور کتمان نماید اما اینکه وی منحیث یکی از زمام داران کشور حق دارد آرامگاهی داشته باشد، هیچ گونه تردیدی نمی تواند موجه باشد.

 

یادداشت :در لحظاتی که مصروف تنظیم این یادداشت بودم دوست ارجمندی از اختلاف بوجود آمده در مورد محل خاک سپاری امیر کلکانی اطلاع داد . خوشبختانه اختلاف بوجود آمده   بموقع حل گردیده است اما با تاسف و دریغ عناصری از مدعیان ترقی و پیشرفت چنان بر طبل اختلافات قومی میان ملیت های ازبیک وتاجک کوبیده اند  که انسان به هموطن بودن آنان شک می کند .نشود که با همین افکار قبل التاریخ وبا همین قلدری بربر منشانه که حتی از بستن راه شمالی و قطع رفت آمد ملیون هاهموطن ترکتبار شان از شمال به مرکز اخطار داده اند، در حزب دموکراتیک خلق افغانستان هم نفوذ داده شده بودند و اساسآ وطایف خاصی را پیش می بردند . در غیر آن چنین تغیر ماهیت و سمت از انسانی که حتی هفته یی در مکتب ان حزب شهیدان و قهرمانان سپری نموده باشد ،بعید به نظر می رسد .این موضوع را در فرصتی مناسب کالبد شگافی خواهم نمود.

 

.

 

 


بالا
 
بازگشت