محمد الله وطندوست

 

از یادداشت های روزانه

11/9/2016

بمناسبت حلول عید سعید قربان صمیمانه ترین تبریکات خود را خدمت هموطنان عزیزتقدیم می دارم. به خانواده هاییکه در طول سالیان متمادی ، مخصوصآ در حوادث اخیر فرزندان خود را قربانی داده اند و برای بقای جغرافیایی بنام افغانستان جگر گوشه های خود را نثار نموده اند تسلیت عرض می دارم. امید وارم رنج های بیکران خلق محروم و مظلوم کشور به همت خود شان خاتمه یابد و عید واقعی نجات از مظالم و بد بختی ها را در امنیت و مصوونیت کامل در شرایطی که همه با شنده گانش از حق مساوی همشهری بودن بر خوردار باشند ، برگزار کنیم.

    5/9/2016

وضع سواد آموزی و عملکرد مسوولین

گفته می شود که افغانستان در منطقه و جهان در صدر کشور های بی سواد قرار دارد . به جهل پرستان مبارک باد!

نود فیصد زنان و شصت وشش فیصد مردان بنا به تو ضیحات مسوولین بی سواد هستند . اینکه این فیصدی ها در کشوریکه در شمارش باشنده گانش سر و کله می شکند ، از کجا آورده شده معلوم نیست!

وزیر معارف که لابد مسوول مسوولین در این عرصه است ، می فرماید که کار نامه دولت در امر سواد آموزی تاسفبار و غم انگیز است. عالیجناب رییس اجراییه در فشانی می فرمایند که حکومت در این زمینه ، تنها در این زمینه! کم کاری داشته است.

نماینده یونسکو نیز عرصه سواد آموزی را یکی از عرصه های می داند که دولت افغانستان کمترین اهمیت را به آن قایل است.

این واقعیت ها نشان می دهد که چگونه جهل ونادانی در کشور بیداد می کند و تیکه داران قوم و قبیله در این آشفته بازاراز چهر ه های سیاه تاریخ قهرمان می تراشند. از جانبی جنگ و خشونت نیز بصورت دوام دار از این توده بزرگ کم سواد و بی سواد تغذیه می شود.

ببینید! در شانه جوانی هفده ،هژده ساله مهری زده می شود که گویا نشانه نجات وی از خطر نیرو های امنیتی و کلید ورود وی به جنت است؟! طبق توضیحات این جوان به پولیس، در پاکستان بزرگان و علمای دینی با این مهر، رفتن وی را به بهشت تضمین نموده اند و وی بایست با انتحار خود بی درنگ راه بهشت در پیش گیرد.

این البته نمونه منحصر به فرد نیست. هزاران و ده ها هزار جوان و نوجوان کشور از جانب دشمنان مردم به این راه کشانیده می شوند.

طبعیست که چنین فاجعه تنها در جامعه یی که اکثریت مطلق مردم از نعمت سواد و دانش محروم اند بوقوع می پیوندد که کشور ما در این زمینه نیز در صدر جدول قرار دارد.

اما سوال اینست که مسوولین عرصه تعلیم و تربیه و سردمداران حکومت به اصطلاح وحدت ملی چه پروگرام و پلانی دارند تا این فیصدی وحشتناک و شرم آور بی سوادی را پایین آورند و فردای بهتری را به مردم وعده دهند؟

هم رییس اجراییه و هم وزیر معارف که مسوولین درجه یک عرصه تعلیم و تربیه و سواد آموزی اند، هر دو تاسف خود را از این وضع غم انگیز و وحشتناک ابراز می دارند و از وضع موجود شکایت دارند. لیکن کسی نیست از این عالیجنابان بپرسد که آیا وظیفه شما نیز تنها شکایت از وضع است یا موظف هستید با طرح و تحقق پلان های معقول و عملی وضع موجود را تغیر دهید؟

6/9/2016

کابل باز هم شاهد  فاجعه یی از فاجعه های سریالی دشمنانش گردید. در امن ترین نقطه شهر در نزدیکی مرکز دفاع و حراست از تمامیت  ارضی و استقلال گشور ، در محلی که بی اذن مسوولین پشه  به اصطلاح پر زده نمی تواند، هراس افگنان و مرگ آوران با استفاده از لباس مدافعین کشور راه می یابند و فاجعه می آفرینند. آیا چنین امری بیدون همکاری و یا استشاره ستون پنجم دشمن خزیده در ارگان های امنیتی میسر است؟

اگر بار اول چنین اتفاقی رخ دهد، می توان گفت که مسوولین و موظفین اغفال شدند و بی خبر مندند. اما وقتیکه در هر ماه چند باری چنین اتفاق ها بوقوع بپیوندد نمی توان بیدون شک به عملکرد مسوولین حادثه را به تصادف حواله کرد.

بی کفایتی مسوولین وزارت دفاع و مسوولین استخباراتی نه تنها در این حادثه بلکه به حوادث گوناگون در سراسر کشور مشهود و معلوم است. سردمداران حکومت دوسره نیز در جنین موارد جز ابراز تسلیت  به خانواده شهدا ووعده کشف حقایق به کمک کمیسیون موظف  که آنهم در پانزده سال گذشته حتی یکبار نتیجه نداده است، کاری ندارند. مردم نیز به دستگاه فاسد مافیایی لعنت می فرستند و نفرین می گویند اما این دور باطل که هر بار جان بهترین فرزندان ما را می گیرد ادامه دارد.

برای جلو گیری از وضع موجود، هر همشهری وظیفه دارد تا در تامین امنیت و شناخت چهره های مخل امنیت و آسایش شان نقش خود را انجام داده و با خیزش های مردمی و اعتراض های مدنی دشمنان عیان و نهان را به جایگاه شان قرار دهند. جز اتحاد و اتفاق مردم و سپردن وظیفه حفظ امنیت به عناصر دلسوز و صادق راه دیگری وجود ندارد.

7/9/2016

در حالیکه در دو روز گذشته کابل در سوگ فرزندانش خون می گرید، مدعیان میراث احمد شاه مسعود بیدون در نظر داشت این درد بزرگ، در محافل مجلل و اشرافی گویا یاد بود شهدا در کنایه گویی از یکدیگر و در مجموع در انتقاد از کار کرد های دولتی که خود در یک ونیم دهه اخیر بخش بزرگ و مهم آنرا تشکیل می دهند ،مصروف اند.

عالیجناب عبدالله عبدالله از اینکه رییس جمهور بیدون در نظر داشت وضع کشور تصامیمی اتخاذ می دارد و عواقب تصمیم خود را نمی سنجد، جناب احمد ضیا مسعود نماینده رییس جمهور در حکومتداری خوب؟! از گزینش نابجا و غیر مسلکی کادر ها و مسوولین ابراز نا رضاییتی می دارند. جناب حفیظ منصور ایدیلوگ زبان دار جمعیت اسلامی و وکیل در ولسی جرگه از استفاده اشرافی رییس اجراییه از موقف دولتی و عدم قاطعیت وی شکایت دارد و احمد ضیا مسعود را به بی جراتی و بیکاره گی متهم می کند. انصافآ در حرف همه شان رگه های از حقیقت و واقعیت وجود دارد. اما سوال اینجاست که این عالیجنابان مخصوصآ فرد شماره دو دولت عالیجناب عبد الله عبد الله با این اظهارات چه مسا له یی را می خواهد به اثبات برساند و جناب احمد ضیا مسعود از کی می خواهد شکایت داشته باشد؟

اگر دولت ارگان بهم پیوسته ایست که توسط انسان های همفکر  و متعهد اداره می شود و حد اقل در سیاست های بزرگ ملی با هم توافق دارند، این اظهار نظر ها ی غیرمسوولانه و جنگ های زرگری چه معنی می تواند داشته باشد؟ اما اگر دولت لحاف ملا نصرالدین است که حریفان بخاطر سهم بیشتر با هم دعوا دارند  و هر کدام می خواهند بیشترین بخش لحاف را از آن خود سازند، در این صورت گیله و شکایت و کنایه وبد گویی چرا؟

همان طوریکه در دهه نود عیسوی نشان دادند و یا همان قسمیکه در یازدهم سنبله در مراسم خاک سپاری حبیب الله کلکانی آزمایش گردید، می توانند با کشاندن هواداران احساساتی اما فاقد سنجش و تعقل ، کابل را دوباره به آتش بکشانند و در هر کوچه وبرزن حاکمیت خود را تامین کنند و مطابق زور و قدرت خود بخش دلخواه را از این لحاف بدست آرند. در غیر آن این حرکات ، اکت ها و ادا ها فقط و فقط دشمن را بیشتر جرات می بخشد که مردم مظلوم افغانستان با خون فرزندان خود کفاره آنرا می پردازند.

اگر معیار گفتار و عملکرد شما منفعت مردم افغانستان است به این دعوا ها و حق خواهی های کذایی خاتمه بخشید و وظایف خود را شرافتمندانه انجام دهید اما اگر محرک گفتار و عملکرد شما منافع بیگانگان است و مشتی دالر و کلدار و ریال  باعث این کشمکش ها است، نسل امروز و فردای کشور شدید ترین انزجار و نفرت خود را به شما ابراز خواهند نمود  و تاریخ چهره سیاه و زشتی از شما در حافظه خود خواهد سپرد .

8/9/2016

امنیت ای عنقای دست نیافتنی در افغانستان!

مردم در سراسر افغانستان امنیت و مصونیت می خواهند .

بازرگانان از آدم ربایی شکایت دارند. مسافرین از ناامنی شاهراه ها می نالند.

مردم شهر ها از دزدی و غارت و عدم مصونیت در فغان اند.

 خلاصه هیچ باشنده کشور از امنیت امروز و فردای خود و خانواده خود مطمین نیست.

گفته می شود در سه ماه اخیر در حدود شصت تن از بازرگانان و یا اعضای خانواده شان ربوده شده اند. کارمندان موسسات خیریه نیز هر روز گروگان گرفته می شوند و موسسات متذکره مسدود می گردد که زجر آنرا بازهم توده های مردم می کشند.

پارلمان افغانستان با همه بی مسوولیتی و زد وبند ها با مقامات فاسد دولتی در این روز ها مجبور گردیده تا مسوولین امنیتی را غرض استجواب به شورا دعوت نماید.اما چون جلسه بصورت غیر علنی پشت دروازه های بسته دایر شده مردم از توضیحات کرسی نشینان ارگان های امنیتی هیچ گونه اطلاعی بدست نیاوردند . صرف از قول یکی دو نفر از وکلا گفته شد که وزرای دفاع ، داخله و رییس امنیت ملی هیچگونه پلان روشنی برای تامین امنیت مردم ندارند.

این ندانم کاری ها، بی برنامه گی ها و بی مسوولیتی ها باز هم منجر به فرار بیشتر نیرو ها از کشورگردیده  فعالیت های نا چیز اقتصادی را نیز مختل و متوقف می سازد. چنانکه اتحادیه ادویه فروشان اخطار داده اند اگر حکومت به تامین امنیت آنان نپردازد، جریان تهیه ادویه را متوقف وبه اعتصاب کاری خواهند پرداخت.

چرا چنین وضع در کشور حاکم است؟

بی کفایتی مسوولین امنیتی، جنجال های قدرت طلبانه سردمداران حاکمیت، خرید و فروش مقام های دولتی به شمول مقام های امنیتی، گزینش سلیقوی کادر ها بر اساس ارتباطات قومی، قبیلوی،سمتی و مذهبی، نفوذ عمیق ستون پنجم دشمن در ارگان های امنیتی، بی برنامه گی وبی پلانی ارگان های امنیتی، بی علاقه گی متحدین و حامیان بیرونی دولت به شمول ایالات متحده امریکا در تامین امنیت، عدم اعتماد و اطمنان مردم به ارگان های دولتی و بالاخره عدم مشروعیت دولت مصلحتی فعلی ، عمده ترین دلایل بی امنیتی کشور تلقی می گردد. راه نجات از وضع موجود تعویض بلادرنگ مسوولین ارگان های امنیتی با اشخاص با تجربه ،مسلکی ، و دلسوز  و نظارت متداوم مردم به اقدامات و اجرا آت مسوولین در عرصه امنیت است وبس.

9/8/2016

در پانزدهمین سالگرد یادبود ترور احمد شاه مسعود که همچون سال های گذشته مردم کابل با تشویش و دلهره استقبال نمودند وبا قربانی جوانی برومند و جراحت عده یی از رفقای آن جوان این روز را به تاریخ سپردند، جناب احمد ضیا مسعود ضمن صحبتی ابراز داشت که برای مهار هراس افگنی و تغیر وضع موجود ،جنبشی متشکل از احزاب و شخصیت های مطرح کشور باید ایجاد کرد تادر برابر هراس افگنان به مقاومت جدی بپردازد. لابد جناب شان حسرت زمان مرحوم احمد شاه مسعودو جنبش مقومت آن زمان را می خورند و می خواهند جنبشی آن چنانی دو باره احیا گردد. در حالیکه شرایط آنروز تا امروز فرق فاحش دارد. آن زمان با وجودیکه مدعیان جهاد پنج سال قدرت و حاکمیت را تجربه کرده بودند اما هنوز روحیه جهاد و مقاومت میان توده های مردم نیرو مند و رهبران به اصطلاح جهادی به کرسی نشینانی که ملیارد ها دالر حیف و میل نموده اند و در قصر های افسانوی زنده گی دارند، تبدیل نشده بودند. از جانبی در حالت اپوزیسیون مسلح در مخالفت با امارت اسلامی ساخت پاکستان که تقریبآ در نود در صد جغرافیای کشور حاکمیت داشت ، قرار داشتند. اما امروز که حاکمیت دولتی به اختیار شان است و وزرای سکتور دفاعی و امنیتی کشور را خود بر می گزینند ، همه امکانات دولتی را در مبارز با هراس افگنی در اختیار دارند ، حرف از ایجاد جنبش مقاومت ملی  جز خود فریبی و مردم فریبی و کسب امتیاز بیشتر از رقبا هدف دیگری را دنبال نمی کند.

وقتیکه شما منحیث سردمداران دولت و حاکمیت در برابر هراس افگنان نمی توانید مقاومت کنید و در حالیکه منفعت های سمتی ، تنظیمی ، قومی و محلی را بر منفعت عمومی و ملی ترجیح می دهید، زمانیکه شما بجای مبارزه با هراس افگنی در فکر احیای حاکمیت کذایی چند ماهه یک قرن قبل و قهرمان سازی از شخصیت های ضد ترقی و پیشرفت هستید، و بر اختلافات قومی و سمتی دامن می زنید،چگونه ممکن است جنبش مقاومت ملی را بوجود آورد؟

 آیا شما جناب احمد ضیا مسعود فکر می کنید که صرف نسبت خونی و تنظیمی با مسعود شهید ، شما را قادر می سازد که نقش رهبر مقاومت ملی را بازی کنید؟

در حالیکه ظرفیت و کفایت جناب شما در معاونیت ریاست جمهوری حامد کرزی و در نماینده گی از رییس جمهور فعلی در حکومت داری خوب اظهر من الشمس است، فکر نکنم چنین طرح های دهن پر کن جز مصرف تبلیغاتی برای اغوای جوانان احساساتی و بی اطلاع ازتاریخ سال های اخیر کشور نتیجه یی داشته باشد.

بجای ایجاد جنبش به اصطلاح مقاومت ملی متشکل از عنا صر و نیرو های آزموده شده استفاده جو و خاین به منافع مردم، بایست مردم را علیه هراس افگنی بسیج نمود و قوای مسلح کشور را همه جانبه یاری و مدد رسانید تا وظایف خود را با اطمینان انجام دهند و در برابر هراس افگنان قاطعانه مبارزه و مقاومت نمایند.

 

 


بالا
 
بازگشت