سرورمنگل

   

ملاحظۀ اجمالی بدولت داران افغانستان!

 

آغازدوران جدید افغانستان

 

به ادامه:

 بخش چهارم.

واقعا تحولات دردهۀ استقلال پیش ازوقت بود...؟

 یادآوری ازصفحات قبل:

شاه امان الله خان با تمرکز قدرت درحیطۀ تصرف خودوشرکایش (روشنفکران درباری) حصول استقلال وآغازتمدن جدیدرا آغاز کردومراحل اولی آن باموفقیت وپشتیبانی مردم برای دفاع ازآزادی واستقلال درعمل پیاده شد.پیوست با آن شاه وهمکاران نزدیکش برای تامین ضمانتهای بین المللی بتمام کشورهای همجوارواروپائی پیامهای حسن همکاری ودوستی دادند.دولت مستقل وآزادبتمام دولتهای جهان ازآنجمله اتحاد شوروی که پیام مودت وهمکاری وحمایت ازاستقلال افغانستان را به شاه افغانستان تهنیت گفته بود، دوباره جواب کرد. افغانستان بزودی وارد جرگه کشورهای آزاد ومستقل شد. زعامت افغانستان مستقل بدنبالۀ این اقدامات وتوام با آن دست به آغاز اصلاحات داخلی وسیع درتمام عرصه های حیات اجتماعی، مدنی، تعلیم وتربیه ، قانونی ساختن دولت ورعایت واستحکام قانونی حقوق وآزادیهای افراد، اجتماعات، گفتاروبیان وتشکیل اداره جدیدرا بمنصۀ اجرا گذاشت. قانون اساسی برای نخستین بارتقسیم قدرت دولتی رابقوای ثلاثه تقسیم کرد(حکومت ، شورا، قضا) ونظام مشروطه درفورم قانونی آن برسمیت شناخته شد.خلاصه با اقدامات وسیع درراه همسوئی دولت با جامعه درهای راکه طی قرون بااستبدادوخود کامگی دولت های فردی برروی جامعه مدرن بسته بودند،وسیعابرروی مردم بازشد که درحقیقت باآغازاین تحولات وتوام با آن «دیومطالبات» اقشاروطبقات جامعه که درشیشه بودآزادومتحول شد. تحولات که درمعیارافغانستان ومردم آن فوق العاده عظیم وشاهراه عظیمی ازتمدن وآغاززندگی نوین را برروی مردم افغانستان کشوده بودـ تاثیرات متقابل ومتضادی رابرجامعۀ کهن مذهبی وسنتی ازخود بجا میگذاشت که این تاثیرات ونقش آن دراقشار، طبقات وگروه های اجتماعی متعدد جامعه سریعتر از تحولاتی بود که روی دست گرفته شده بود.اعلان استقلال کشور،اصلاحات وقانونی ساختن حیات دولت ومردم با اصلاحات اقتصادی ومالی درحدی، وضع زندگی مادی توده های ملیونی راازستم بیگاروکارهای شاقه مزدوری بدون مزد،مالیات ستانیهای متعدد، تحت نامهای متعدد،تکراری وچندباره رهاساخت .وبخواستهای جوانان وشرکت زنان درحیات اجتماعی، تحصیل، کاروسایر آزادیهادرچوکات قانون اساسی تحقق بخشید. برای نخستین بارمقام شاه دردولت،حکومت ومسئولیت درقبال مردم وقانون احترام شدوازآن سخن رانده شدوطی قانون بمردم وحاکمیت قانونی آن ازطریق جرگه هاوتاسیس شوراها ومشاوره هاارج گذاشته شد.چنین آغازی بسوی ترقی وشگوفائی جامعه افغانی استعمارواستبداد زده سنتی ومذهبی که بهیچصورت نمی توانست ، بطور آرام ودورازخطرو تنها متکی به آرمان وارادۀ زعیم وعدۀ ازآرمان گرایان سربکف ضد استعمارواستبدادـ کی توان چنین راه پُرمخاطره وپُرازدشواری را ازطریق آسان وبی درد سرآغازوطی کرد.تاریخ گواه است که گام برداشتن درچنین راه دشوارپرُازکوه وکوتل که درپشت هرسنگی آن دژخیمی کمین کرده، ازنسل جوان واشتباهات آنان قربانی میگیرد.دهۀ استقلال واصلاحات که بتدریج باضعف دولت وارکان آن وبا نسج گرفتن وتبانی ارتجاع سیاه بااستعمارکه هردوبا استقلال واصلاحات زخمی شده بودندـ خودرا التیام دادندوفعالیتهای بنیان کن خودرا علیه استقلال واصلاحات شدیدتروقاطع ترپی گرفتندوتوانائی دولت وارکان آن راکه بتدریج  طی بحرانهای خوردوکوچک بهرگوشه وکنارکشورپراگنده شده بود، پراگنده تروسراسیمه ساختند ـ تااینکه نزدیک به پایان دهه دولت اصلاحات صدمه بنیادی دید،بقول غبار، یک قرن دیگربعقب رفت ،اما بتدریج دوباره راه خودرا بطوربطی بسوی ترقی وانکشاف اقتصادی وآزادی باردیگربازکردکه طی سطورپایان دنبالۀ این آغازین دوران درسایر عرصه هاپی گرفته می شود:

ــــ زمینه های رشداقتصادی ـ اجتماعی:

 با آغاز نهضت روشنفکری دورۀ امانی  که آزادیخواهی واصلاحات  اهداف والای انسانی این دوره را تشکیل میداد وتحقق نسبی آن طی یکدهه با آرزوها وارمانهای اقشاری ازروشنفکران وتحول طلبان همآهنگی داشت.اقدامات اصلاحی این دهه چنان تاثیرعمیق بعدازخودرادرجامعه ونقش دخالت دولت، اصلاح امورونقش پیش آهنگ روشنفکران ازخود در آینده منعکس ساخت که مایۀ سرافرازی وعامل گرانبهای نهضت تحول طلبی ونقش روشنفکران که درسالهای بعد ازبحران را دوباره پایه گذاشتندودرخودباردیکرودیگرتجربه کردند.

اگردرراس نهضت دهۀ امانی جوانان وروشنفکران محدودی ازطبقات مرفه وشهری درعقب یک شهزاده انقلابی قرارگرفتند وجنبش راازراس قدرت بطرف قاعده آغازکردند ومتحول ساختند.اما دربعد آن این سنت جای خودرا بجنبش های بیشتروسیع سیاسی وسازمانی وتشکل احزاب سیاسی وشرکت کثیرترجوانان درجنبش با تغیراهداف وبرنامۀ تحقق آن به نسلهای بعدی وامروز سپرد. تجربۀ تصاحب قدرت سیاسی با کودتا ازطریق درباردرنسلهای بعدی بارور شدوجائی خودرا با ترکیبی ازجنبشهای توام با شرکت وسیع جوانان و نظامیان وحمایت مردم داد.مبارزه برای قانونی ساختن حیات دولت وجامعه وتامین اصلاحات وبهبودشرایط حیات فرزندان (تعلیم وتربیه، صحت ومسکن،روابط شهروده ، شهروبازاروکارومعیشت وغیره) توسعه یافت واقشارکثیرتری ازجامعه را فرا گرفت ورسالت آن دراقشاروسیعتری ازجامعه وطبقات اجتماعی (بخصوص جوانان وروشنفکران) اینک به نسلی میراث مانده یا انتقال یافته است که ازلحاظ آگاهی سیاسی،کثرت وسازماندهی وفداکاری وایثاروهم مبارزه برای خواست ومطالبات از آرمانی بحقیقی وواقعی به نیروی عینی وبالفعل وعملی بدل شده که دولتها وزمامداران را بچالش می طلبندودست تگدی دولتداران بدامن جوانان وواهمه از آنان، خواب ازچشم آنان ربوده است. رهبران وپیاده گان دولت وحدت ملی ناگزیرانددرهرروزقیافه تبدیل کنندودربرابرمردم وجوانان با ظاهرفریبنده وتملق گویان ظاهرشوندوبخدمتگاری خود هفت کرسی فلک نهند زیرپای ـ تا بوسه برکاب مردم وجوانان زنند. 

ـــــ اصلاحات اقتصادی:

اغازهرانقلاب  سیاسی واجتماعی طبقات حاکمه وتوده های مردم واقشارگوناگون اعم ازروشنفکران ودولتداران رادرحالی غافگیرمیکند وجامعه را درمسیری قرارمیدهد که دلبخواه هیچ رهبروزمامداروحتی توده های مردم وروشنفکران نیست، بلکه بیشتر کشمکش برسرتجدید قدرت حاکم وجلب نیروها وتوانائیها ی مردم وطبقات واقشارگوناگون درخدمت این سیاست وزمامداریا دیگری ـ ثبات رابغرض برگرداندن اوضاع بگذشته برهم می زنندوقاعدۀ عمومی هرانقلاب دررویائی کهنه ونودراین امرتاریخی نهفته است. درانقلاب افغانستان که بوسیلۀ روشنفکران آگاه وآزادیخواه که درباردورشهزاده گرد آمدند، هدف های شان ازتحول وتغیربسیارروشن ودرهرحال ساده بود وشهزاده اما ن الله درمرکزچنین جنبش قرارگرفت وتعهد اعلان استقلال واصلاحات ومشروطه راازاهداف خوددانست. اما برای اصلاحات اقتصادی هیچنوع برنامۀ تحولات انکشافی نه تنها درنظر نبود ، بلکه تجربه آنرا نیز دردولتهای فردی گذشته ازاحمدشاه بابا تا پایان دولت پدرش امیرحبیب الله خان وشخص شاه امان الله دردست نداشتند.

دولتهای فردی وخانوادگی افغانستان طی نزدیک به دوقرن نتوانسته بودند، دخل وخرج مالی، ساختار دولتی ، نظامی ،عمران واشاعه معارف وفرهنگ وتمدن واصلاحات را تحت پرواگرام معینی هدایت ورهنمائی نمایند، همواره تمام مسائل حیاتی کشوردرزیر ارادۀ پادشاه وعدۀ محدودی بطورشخصی متمرکزواداره میشد. کارها به بیگارولشکر کشیهای که درمقدمترین صف آن ملاکان وروسای قبایل ، خوانین وحکمرانان خانوادگی وقبایلی قرارداشتند سوق واداره میشد وخزانه ها ازچپاول وغارت به انواع متعددازمغلوبین تامین میگردید. گرچه اصلاحات  دهۀ سلطنت شاه امان الله با اصلاحات قانونی ومدنی درحدی منظم وبا پیروی ازدول اروپائی بخصوص ترکیه، انگلیس، قسما ایران، هندوستان مستعمره وجرمنی پیروی میگردید،برای نخستین بارتحول سریع درطرح، ایجاد قوانین ونظامنامه هادراکثر ساحه های اقتصادی ـ مالی، نظامی ، اداری وقضائی، تعلیمی وغیره دایرگردید، اما هنوزساحۀ عملی آن محدود بود.رهبران این دورۀ کوتاه صرف توانستند، اصلاحاتی را آغاز نمایندکه بعدا برای دولتهای بعدی، بعدازبحران سرمشقی خوبی شدواین امردولتها وزمامداران را بمسایل کشورداری متوجه کردودرمطالبات توده ها، تفکروبرداشت شان ازدنیای جدید ودولت داری قانونی وزیست مساوی دربرابرقانون ،دولت راقسما با نیازهاومطالبات مردم ،ترقی واصلاحات درکشورمتوجه ومربوط ساخت.

درسرخط اصلاحات اقتصادی ، اصلاحات درامورمالی بودکه توام با اصلاحات بربخشهای اجتماعی ، قانونی وسایر ساحات حیات اجتماعی ونیزبراقتصاد وعواید ومخارج دولت، روابط شهرها وراه ها ،تجارت وتنظیم امورمالی تاثیرمیگذاشت.

  جیره بندی نقدی انگلیس بطورسالانه دردست امیرحبیب الله خان وعبدالرحمن خان پدرش یکی ازمنابع بودکه با اعلان استقلال این منبع ازعواید دولت ازدست شاه بیرون شد.( ازطرف انگلیسها مسدود یا بوسیله شاه ازآن صرفنظرشد) اصلاحات همراه باوارد ساختن سیستم مسکوکات جدیدکه پول فلزی وبعدا پول کاغذی دراخیراین دوره بکارآغازکرد ـ زمینه شد برای تعین بودجه یعنی تخمین قبلی عوایدومصارف دولتی که خود زمینه برای فعالیتهای نظم دولت را درزمینه های مختلف بخصوص تجارت وگمرکات ونقش راه ها ومناسبات تجاری با کشورها وتجارداخلی وخارجی، اصلاح امورو غیره را فراهم میکرد. سرکهای کابل ـ تورخم وکابل ـ قندهاروقندهار ـ چمن سرحدات افغانستان را بهند بریتانیوی وصل کردونقش موتری درانتقالات تجاری بالا آمد. توجه به سرکهای که ولایات کشوررابه مرکزوشهرها را به اطراف وصل سازدنیزتوجه شد. اعمار خطوط تیلفون آغازو کابل با مراکز بزرگ بین المللی وصل شد.کارصنعتی ساختن کشوربا تاسیس وبکاراندازی فابریکات مصرفی که احتیاجات عسکری واهالی را درداخل تهیه میکردروی دست گرفته شد،تجارت با اتحادشوروی ازطریق ترکستان توسعه یافت وباکشورالمان نیزآغاز گردید.

تجارت افغانستان باهند بریتانیوی اکثراتحت کنترول دولت استعماری بغرض وارد کردن فشاربرافغانستان وتجارافغانی دردست انگلیسها برافغانستان اعمال میشد که با باز شدن راه های تجاری بطرف غرب وشمال( ایران وشوروی )پس ازحصول استقلال توسعه یافت که درچند رقم ذیل بخوبی دیده می شود:

 تجارت باهند(ارقام به پونداسترلنگ) 

سالها                        صادرات                     واردات

 1918/1919           1.194.000                2.020.000

 1923/1924            943.350                   1.725.850

 ارقام تجاری با روسیه شوروی ( به روبل)

1923/1924             1.314.000               69.000  

1928 /1929            11.718.000             7.007.000  

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ    

  ازروی ارقام بالا بخوبی دیده می شودکه تناسب تجارت باهند وارد مشکلات ومحدودیت های جدی شده وبا روسیه شوروی رشدی اضافه ازده برابررا نشان میدهدکه عدۀ ازروشنفکران با تاسف بطورلجوجانه این تناسب تجاری را با  شوروی ازهمان زمان تا امروزبرای افغانستان نامساعد دانسته وبراین نظریه تاکید دارند که تجارت با کشورهای دارای بازارآزاد ازمزایای بیشتری برخورداراست. اما تجربه گذشته برعکس آنرا به اثبات رسانده است ودیدۀ بصیرت درکاراست.

ارقام بالابا درنظرداشت اینکه بازارقره قل افغانی که یکی ازاقلام صادراتی مهم افغانستان بودوبازارآن ازپتروگراد(لیننگراد) به لایپزیک ولندن انتقال یافت وتجاراین متاع راراسا به بازارهای غربی عرضه کردند، اما درحجم پائین آمدن صادرات به روسیه شوروی تاثیرمنفی نگذاشت. روسیه شوروی آماده شد تا امتعه های گوناگون که دربازارهای غربی شناسائی وفروش آن بمشکل مواجه می شد، دربازارهای خود پذیرفت وکالاهای صنعتی را بااین مبادله جنسی امتعه پذبرفت.

طی این دوره شرکت های صادراتی بتوجه دولت برای بازاریابی وصادرات مثل «امانیه» و«ثمر»و«موسسه تشویق صنایع بغرض انکشاف صنایع دستی» ونیزبمحدود ساختن واردات وتشویق صنایع دربازارهای داخلی توجه گردید. باید افزود که سیاست اقتصادی با آنکه تحت یک برنامه واحد انجام نمی شد، اما خطوط کلی آن آیندۀ سیاست واحد صنعتی شدن کشوروتقویت صنایع برمبنای تقویت تولیدات داخلی ورقابت دربرابرامتعه خارجی رادرعمل پیاده میکردوانزوای اقتصادی راکه دولت استعماری انگلیس برافغانستان تحمیل کرده بوددرحال شکستن بود. آغازنخستین توافقات تجاری افغانستان باکشورهای خارج که دولت امانی پس ازحصول استقلال درصدد تامین آن شدوهیئتهای خودرا بمسکو، لندن، برلین ،روم، انقره وتهران فرستاد ، تا رفت وآمدتجارازیک کشوربکشوردیگررا سهلترسازد. اولین قرارداد تجاری بین بریتانیه وافغانستان 1921م .وبین فرانسه وافغانستان 1922م .به امضا رسید وتجارافغانی توانستند امتعه افغانی ووارداتی مورد نیاز مردم را به پیمانه وسیع صادرووارد کنند.درسال 1927م. قرارداد با پولند امضا شد ودرسال 1928م. بامصر، فنلندوسویس تحقق یافت . برای ازیادصادرات پوست قره قل وقالین افغانی دربازارلندن، دولت سیاست تخفیفی نسبت به بازارکابل راقایل شد. البته ناگفته نماندازهنگامی که انحصاردولت ازپوست قره قل لغوشد. تجار خارجی انحصارپوست قره قل را بدست خود گرفتندکه این سیاست بضرر تجارافغانی ودولت افغانی بود.

 وضع مالی واقتصادی دولت بطورعموم طی این دوران انکشاف یافته وعایدات دولت تقویت شدو مصارف وخدمات دولت توسعه یافت. بطورتخمین عواید ومصارف دولتی به ملیون افغانی ذیلابه اختصار نشان داده می شود:

ارقام بملیون افغانی   

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   

سالها                عواید            مصارف         پس انداز        کسر

  1919                40               32                 8            ــــ  

 1925                85               61                 24          ــــ 

   1927                82               64                 18          ــــ 

 1928 و1929     ـــــــ  3 ــــ          ـــــ       سقوی.    

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   

طی این جمع وبست ساده ارقام دیده می شود که پنج سال اول دولت امانی ارقام عواید ومصارف که دوبرابرازیادرا نشان میدهدـ یعنی کشوررا درحال پیشرفت نشان میدهد وهم نشان میدهدکه پس ازاستقلال کشوردرجمله اصلاحات عموم زندگی مردم ودولت ،تحولی سریع وروشنی را بوجود آورده که درحال ورودبزندگی دولت ومردم است. همچنان باتغیروتعدیل  تشکیلات اساسی واداری دولت وتامین مناسبات با کشورها ودول خارجی که ازیطرف به تشکیلات سیاسی واداری جدید وکدرپرسونل جدید نیازبودوازطرفی بوضع مالی بهتر.

تشکیلات مالی به نسبت گذشته کاملا مدرن وتحت مقررات قانونی آمد. طی سال 1920م. سیستم بودجه پیش بینی دخل وخرج ومنظوری دخل وخرج دولت درنظام مالی افغانستان برای اولین بارعرض اندام کردودرزمان بحران نه ماهه سقوی این سیستم ملغی شدومحاسبات مالی کشوربه اصول شهریه تا اخیرسال 1936م .برگشته وادامه یافت. درسال 1936م.بمشوره مسیوژینومانچولی ایتالیوی محاسبین باتجربه افغان محاسبات بارزی را درمحاسبات  افغانستان وارد ساختند. نخست ترتیب واحضار بودجه بصورت علمی وتفریق بودجه های عادی وسرمایه گذاری ازوجوه آن تنظیم شد. بعدبرای حسابات مصرف دفاترمقایسه یا کنترول تخصیصات جهت تمرکزمصارف دفترمصارف وبرای دادوستدنقدی وجنسی حسابات انفرادی طرح گردید. بهمین ترتیب تا امروز انکشاف یافته است. 

قبل ازاستقلال منابع وسیستم جمع آوری عایدات دولت کاملا کهنه ودراختیارزمامداران وحکداران کشوروتابع جنگهای داخلی وتجاوزات اجنبی وسیاستهای فردی ـ خانوادگی سران دولت وحاکمان آن درمحلات متکی بوده با احکام مذهبی وسنت های قدیم بطورجابرانه برمردم تطبیق می شد. تا اغاز استقلال کشور(1919م.) منابع دولت را قسما بطورمالیات مستقیم: بنامهای اراضی، آسیاب، پای کوب ،جواز،اصنافی، مالیۀ دودی ،سرانه،جزیۀ مذهبی ، مالیه چهل یک وذکات وسرسایه اشخاص واموال، مواشی، صکوک ومانند آن تشکیل میدادـ اینهمه ملغی وتحت سیستم واحد درآمد.     مالیه غیر مستقیم :

 مالیه غیرمستقیم که شامل آن مالیه گمرکات بنام وجوهات که برخی این مالیه گیری دارای طول عمرازآوایل اسلام وبعضی از آن بعدا وضع گردیده بنام اسلام اخذ میگردید. علاوتا قسمتی دیگری از مالیه ازطریق بیگار، خدمات جسمی، غنیمت، خراج ومصادره وضبط وغیره تامین میشد. با تامین استقلال که حیات نوین افغانستان نوید میداد ـ تشکیلات سیاسی، سیستم حکومتی، نظام اداری وتوسعه وتامین سیاست خارجی وروابط نیک وسالم بین المللی وامثال آن پایه گذاری شدودولت بفعالیتهای سریع درکلیه اموروازآنجمله درارتقای وضع مالی، اقتصادی کشورپرداخت.نظام اقتصادی، اداره دولت وسیستم عواید ومصارف را مدرن وقوانین جدیدی را برآن حاکم ساخت، برای نخستین باربودجه کشورازارادۀ افراد وزمامداران درسیستم اداره دولت متمرکزوازتصرف حکام وزمامداران بطورفردی وشخصی بیرون شد. 

ــــــ اصلاحات اداری وفرهنگی:

 افغانستان با حصول استقلال تشکیلات یک دولت مدرن راکه شالوده های آن قبلا بطورشخصی وخانواده گی ریخته شده بود، بطورجدی مدرن ومتحول ساخت. زمامداران افغانستان قبل ازاستقلال نیازبه تشکیلات وروابط سیاسی ، اقتصادی ـ تجاری وفرهنگی وغیره را با دول اطراف ودول متمدن دنیا درک ومنعکس نمی کردند. با حصول استقلال تشکیلات اداری ـ اقتصادی  وروابط فرهنگی وبین المللی بشدت مطرح شدوتشکیلات آن بوجود آمد. ازطرح وامضای نخستین معاهدات پس ازاستقلال افغانستان بغرض تشدید مساعی برای شناسائی خود بحیث دولت مستقل وآزادعملا مساعی خودرا آغازکردوبغرض دوستی وتاسیس روابط متقابل آزاد بادولتها ومرمان واردعمل شد. نخستین شناسائی رسمی از دولت شوروی ومتقابل دولت شوروی استقلال فغانستان را برسمیت شناخت وبا امضای معاهدۀ دوستی وحسن همجواری دولت شوروی وارد همکاری نظامی واقتصادی با افغانستان شد.بتعقیب آن ترکیه ، ایران، ایتالیا ، بریتانیا ، فرانسه، آلمان وبا کشورهای زیادی چنین روابط تاسیس وموافقتنامه های دوستی امضا وهیئتهای دایمی وموقتی با کشورهای متعدد مبادله شد.  افغانستان پس ازانقلاب 1919 م. بطوررسمی درعرصۀ جهانی  وداخلی بحیث دولت مستقل وآزاد متکی به نظام قانون خودرا اعلام داشت وطی کمترازدوسال بغرض تنظیم حیات قانونی ، ملی وبین المللی خود،عدۀ زیادی ازقوانین را تحت نام نظامنامه ها بشمول نظامنامه اساسی (قانون اساسی)  وتعلیماتنامه  هارا وضع نمود .به اصلاح محابس وانهدام سیاه چالها پرداخته شد، غلام وکنیزان آزاد اعلام شد، زجر،توبیخ مخالف کرامت انسانی ممنوع وبیگاروکاراجباری ملغی شد وتشکیلات اداری جدید که بوجود آمدن ولایات، پولیس عصری وتذکره تابعیت ، تشکیلات عسکری وملکی، وقت کاررسمی دفاتردولتی وغیره تعین شد .افغانستان درآستانۀ 1920م. از لحاظ اداری به پنج ولایت وچهارحکومت اعلی تقسیم شده بودکه : ولایات کابل، قندهار، هرات،ترکستان، قطغن وبدخشان . حکومات اعلای مشرقی، جنوبی، فراه ومیمنه وبعدا ولایات وحکومت اعلی بحکومتهای کلان، حکومات محلی وعلاقه داریها تقسیم شدند .امورمحاکماتی، تفتیش، امنیت عامه تشکیل شد. دولت از لحاظ شکل به سه  قوه یا ارگان منقسم شد، ارگان اجرائیه (حکومت ) ،ارگان قانوگذاری (شورا ) و ارگان محاکماتی ( قضا) بوجودآمد. وضعیت فرهنگی کشوراکثرا متعلق به رشد وتوسعۀ معارف وموسسات فرهنگی وآموزشی وسطح نشرات ومطبوعات وتوسعه ورشد آن مربوط دانسته می می شودوهنگامیکه اطفال یک کشورمجبوربه آموزش درمساجد تحت نظرملا وامثال آن باشند،حرفی ازمعارف وفرهنگ نمی تواند درمیان باشد.

 ـــــ اصلاحات درعرصه معارف:

افغانستان قبل ازاستقلال که اطفالی محدودی درمساجد تحت نظرملا درس می خواندندوبه نصاب تعلیمی خواندن قرآن شریف وبعضی آثارمنثورومنظوم فارسی وپشتووقدری خط وحساب ساده نه بیشتر ازآن، محدود دست می یافتند. تاسیس مکتب حبیبیه زمان امیرحبیب الله خان (1903م) وبعدا در1909 یک مکتب ابتدائی درکابل تاسیس شدوبرای نخستین بارتعلیم وتربیه عنعنوی تحت نظارت وتفتیش قرارگرفت واولین شورای معارف تشکیل شد ـ تا نصاب درسی، حفظ الصحه، وضع مالی، وسایل انضباطی ومسایل اداری معلمین وهیئات اداری مکتب را وارسی نماید.طی سالهای 1909 و1912م. چند مکتب دهاتی درکابل با یک ویاچند معلم که تحصیل خصوصی داشتند درمساجد دایرگردید.اما پس ازانقلاب 1919م . درشهرکابل ومربوطات ولایات عدۀ ازمکاتب ابتدائی تاسیس وبرای ترویج معارف عصری درولایات وشهرهای افغانستان اقدامات جدی روی دست گرفته شد ودولت کنترول وتوسعه معارف را دردست گرفته وتاسیس مکاتب وپیشبرد معارف را وظیفه اساسی دولت شناخت.با رویکار آمدن اولین قانون اساسی تعمیم معارف رایگان برای اولاد افغان نافذ گردید. برای اولین بارانجمن معارف تاسیس شد وبرای طرح پروگرامها، تالیف وترجمه کتب وتهیه مواد درسی تربیه معلمین وساختمانها وعمارات ومقررات وضع گردید.با بعضی کشورهای غربی واروپائی روابط برقرارشد ـ تا به استخدام معلمین ومتخصصین ومشاورین خارجی وجلب امداد اقدامات عملی صورت گرفت. سیستم تدریسی، تشکیلات اداری وامتحانات بهبود یافت ومعارف عصری توام با تربیه ملی ـ افغانی وظیفۀ همگانی شمرده شد.لیلیه ودارالمعلمین، مکتب غازی واستقلال تاسیس شد.برای نخستین بارمکتب مستورات بوجود آمد، دخترانیکه درخانه تحصیل نموده بودند، بترتیب بصنوف بالا وپائین پذیرفته شدندوپس اززمانی برای تحصیل بیشترشان به ترکیه ، المان وفرانسه اعزام شدند. درجنب این مکاتب ، مکاتب مسلکی نیزمثل اصول تحریر، دفترداری ،زراعت ،صنایع ، قضات ،حکام ،مساحت، دارالعلوم ودارالخطاط، تلگراف، رسامی ،نجاری، معماری، السنه،دارالعلوم عربی ،مستورات، زراعت جلال آباد وقندهار،پلیس وموزیک، قالین بافی، مهندسی، تدبیرمنزل برای زنان، مکتب طبیه درکابل وولایات کشورمثل جلال آباد،قندهار، هرات، مزارشریف قطغن وغیره ولایات کشوردایرگردید.دوره ابدائیه پنجسال، رشدیه چهارسال واعدادیه سه سال تعین ومکاتب مسلکی اکثرا الی رشدیه دوام میکرد. کتب درسی ابتدا درمطبعه لاهوروبعدا درمطبعۀ سنگی کابل با خط نستعلیق طبع شدند.کورسهای سواد آموزی وانجمن پشتومرکه ومجلۀ معارف بطورماهانه انتشار یافت. نشان معارف تدوین گردید. بهرصورت این دوران بحق دوران نهضت عصری معارف افغانستان است که درشرایط دشوارنهضت آزادی افغانستان بنیاد آن گذاشته وبسرعت باتوجه ارکان دولت وجامعه ابعاد آن بسراسر فغانستان پهن گردید. مشکلات مالی، نبود استادان ومعلمان، جای مناسب، کتب ومواد درسی وپروگرام درسی وهم باید افزود عدم آشنائی خانواده ها به ارزشهای تعلیم وتربیه، تبلیغات ناروای ملایان درمساجد وبین مردم وصدها مشکل دیگردولت بهمکاری منورین کشورومردم آگاه خود اساسات نیرومند یک معارف همگانی راپایه گذاشت که پرتو آن تا امروزبرجامعه می درخشدوجامعه افغانی هنوزبا نشیب وفرازسیاسی ـ نظامی، جنگها وتجاوزات وتوطئه های بیگانگان وجهادیان وطالبان فرهنگ ومعارف ستیزهنوزمشعل آن روشن است.دشمنان فرهنگ ومعارف افغانستان تا هنوزنتوانسته اندازفیض ونشراین معارف جلوگیری نمایندوتا امروزمردم ازآن بهره میگیرند.

دولت بیاری مردم افغانستان طی این دوران کوتاه بااعلان  استقلال وتامین آن توانست ، برآن همه مشکلات دری را برای اصلاحات بازنماید وتوانائی خودرا آزمایش کردودید که می توانند.  همانطوریکه به اختصاردیده شد،نهضت معارف  ازدو مکتب حبیبیه وحربیه به 322 باب مکاتب درزمانی کوتاهی درتمام ولایات کشورکشوده شدوارتقا نمود. وتعداد طلبۀ این مکاتب ابتدائی طی سال 1927م. به پنجاه ویک(51)هزارشاگرد می رسید. درلیسه ها ومکاتب رشدیه ومسلکی سه ( 3) هزارشاگردمصروف آموزش ودرس بودند( بدون شاگردان نظامی ) بقول غباردرهمین سال «650» نفردرتعداد معلمین مکاتب ابتدائی و«100» نفردرتعدادمدارس رشدی واعدادی افزوده شد. درحالیکه این اعداد قبل ازسال 1919م .یا اصلاحات موجود نبود وازسی وچهار(34) شاگرد الی پنجاه (50) شاگردوچند نفرمعلم افزون نشده بود. از 1923 الی 1927م. بتعداد « 133» جلد کتب متنوع درسی به تیراژ «693575» جلد ازطرف وزارت معارف طبع وبدسترس مجانی شاگردان گذاشته شد. مطبعه معارف تاسیس شد. درپروگرام تدریس دروس شیوۀ نظری وعملی درنظر گرفته می شد. طی این زمان کوتاه با توسعۀ مناسبات با دول وکشورهای متمدن اروپا واتحادشوروی بصدها نفرطلبه بغرض تحصیلات بیشتربه اتحادجماهیرشوروی وکشورهای اروپائی مثل: جرمنی ، فرانسه،ایتالیا وترکیه بحساب وزارت معارف شامل تحصیل شدند. دختران برای نخستین بارحق تحصیل وتحصیل درخارج را یافتند. نظام عسکری برای تعلیمات مدرن وآشنائی به سلاح واستعمال آن وترمیم واستعمال وسایط عرادئی وماشینی مدرن وهوائی بخارج اعزام شدند . بودجه معارف بعدازبودجه نظامی ودرباربدرجه سوم قرارداشت. روشنفکران درکابل یک کتابخانه ملی تاسیس ودولت دوکتابخانه درکابل برای عامه تاسیس کرد. طی همین دوره درکابل سینما وتیاتردرپغمان دایرشد.مرحوم غبار از سیزده جریده واخباردرکابل وولایات افغانستان ازطرف دولت ازنشر آن خبر میدهد. جریدۀ بنام ارشادالنسوان در 1922م. تاسیس بمدیریت وسرمحرری «الف .ری» وخانم روح افزابا ارائۀ معلومات آفاقی تدبیرمنزل وادب هفته یکبار نشر میشد ودرآگاهی وتنویرزنان ودختران سهم میگرفت . ماده« 11» قانون اساسی قید نموده بود که :«مطبوعات واخبارات داخلیه، مطابق نظامنامۀ مخصوص آن آزاد می باشد.» جراید انیس، نسیم سحر، نوروز، مجله اردو،اتفاق اسلام،اتحاد، بیدار، حقیقت،ستاره افغان ،طلوع افغان ودیگر نشرات نقشی اساسی  در بیداری وروشنفکری افغانستان  ایفا میکردند .ناگفته نباید گذاشت که اززمان نشر نخستین جریده بنام «کابل » در 1242هـ .که مطابقست به1867م. سلطنت کوتاه امیرمحمد اعظم خان(1867 الی 1868م. تحت نظروبتوجه سید جمال الدین افغان که معلم امیربودنشرشدوهم دربیعت امیراعظم خان به امیر شیرعلی خان که برادرکوچک اعظم خان بودسید نقشی برازنده داشت. اما جریدۀ کابل درجنگهای برادران برسرسلطنت ازبین رفت وسید نیزبه اثرعدم گنجایش وظریفیت دربارامیر شیرعلی خان ازکشورخارج شد. دومین جریدۀ بنام شمس النهار(1874م.) ازسلطنت امیرشیرعلی خان آغاز میگردد که برای مامورین عالی رتبه بطوررایگان وبرای سایرماموران ومشتریان  بطور اشتراک وپول نقد فروخته می شدوچند سال محدود دوام آورده وبا حمله انگلیسها به افغانستان ازبین رفت. عصرامیرمستبدعبدالرحمن خان نامی ازجراید ومطبوعات برده نشد.سی سال  پس ازمجله کابل وبیست وسه سال پس ازاولین جریدۀ ناکام شمس النهاردرعصر حبیب الله خان، جرایدی بنام سراج الاخباربه محرری مرحوم مولوی عبدالروف خان مدرس و سراج الاخبارافغانیه  بمحرری شیخ روزنامه نگاران افغانی مرحوم محمود طرزی وسراج الاطفال انتشاریافت .آغازین مطبوعات افغانستان را ازهرجائیکه بحساب بگیریم باید خاطرنشان ساخت که نهضت مطبوعات وعصرفرهنگی مطبوعات ونشرات مربوط به نهضت استقلال است که مطبوعات وارد مرحله نوین ومدرن میگردد .جرایدی ازقبیل امان افغان، تحت نگارندگی عبدالهادی داوی ، درکابل، اتحا مشرقی درننگهار، اتفاق اسلام درهرات، انیس درکابل وسایر جراید ونشرات مثل حبیب السلام، اتحاد افغان ، دکورغم،غیرت اسلام والایمان ودیگران نام  می توان برد.

شاه باهیئت معیتی اش پس ازبرگشت ازسفرطولانی اروپا درحالیکه داعیۀ جنگها واغتشاشات قبیلوی ومداخلات خارجی پوشیده وعلنی بشدت قوت گرفته بود ونظام را ازهرطرف مورد تحدیدقرارداده بود، شاه به اصلاحات ،زندگی سیاسی واجتماعی و سلسله مقررات، تنظیمات ، مرامنامه هاونظامنامه ها ودرمجموع به اصلاحات وتسریع آن می اندیشید، اما ارتجاع بیاری استعمارووابستگان آن درعقب ودربین وداخل کشوربین مردم بنوعی مبهم بفعالیت های سیاسی وحزبی ، اتحادیه وی وکلوب سازی ارتجاعی راه بازمیکردوآنرامطرح ساختند. مرحوم غباردربرگشت شاه ازسفر طولانی خارج می نویسند:«وقتی شاه بکشوربرگشت ان مردگذشته دیگرنبود،اوبسیارخودرای خودخواه ومغرورشده بود وبا اقدامات عجولانۀ که بزودی افغانستان را مستعد یک انفلاق منفی نمود. اصلاحات رابا شکلی ظاهری تشدید کرد.

 دیگردربارساده قدیم وجود نداشت، کالرونکتائی وتجمل وفیشن جای بساط والبسه وطنی ویخن بسته را گرفت، عیاشی وخوشگذرانی بشدت شروع شد وریفرم مفید وحقیقی با تفرعات مضروبچه گانه آمیخته گردید... علاوه برصد ها مشکل اقتصادی زندگی مردم ودولت درحیات زراعی ،تخنیکی واداری که مستلزم رسیدگی واصلاح بود، اما شاه برعکس فرمان داده بودکه تعطیل روز جمعه بروز پنجشنبه درتمام کشورعملی گردد. شاه از طریق تابلوهای شهری اعلان می نمود که هیچ زنی بابرقع نمی تواند ازاینجا عبورنماید، که چنین اعمال فشارها ، معکوسا محدودیتهای را برزنان چادری پوش بطورمستقیم افزوده وتامین میکرد. شاه امرکرد تمام شهردریشی وکلاه بپوشند واز طریق پولیس کنترول وجریمه می شد .سلام دادن با دست منع شده بود، مالیات افزوده شدوافرادکاردان وصادق جایش را به افرادی ازخانواده ومتملق وفاسد داد .غبار میافزایدکه :« پس اختلال دستگاه اداره که مقدمۀ انحلال کشوربود بجایی رسید که دزدی فقط باسه صد(300)  نفرتفنگداربدون توپ وطیاره درپائیتخت افغانستان حمله کردووزارت حربیه فقط هشتاد( 80 ) نفرعسکر وآنهم ازمحافظین مخازن دولتی برای دفاع حاضرکرده توانست وبس .»(1) با اینهمه  بازهم می توان ادعا کرد که اصلاحات واقعا غیرضروری وپیش از وقت بود...؟

  واقعا اصلاحا ت غیرضروری وپیش ازوقت بود؟

 آنچه به این پرسش وجواب بدان رابطه میگیرد،بیشترناشی ازدیدونگاهی  تاریخی است که نزدیک به دوصدسال تاج پوشی احمدخان (احمدشاه بابا)وبیشتروازآن تاریخ رنج ،زحمت وکارمردم این سرزمین نشان داده که آزادومستقل ومرفه زیستن وبرای آن پیکاروزحمت کشیدن ، خصیصۀ طبیعی واجدادی مردمان این سرزمین است که طی هزاران سال درخون، رگ واستخوان آنان ودر عادات، خواص روحی، اخلاقی ،فرهنگی ومعنوی آنان چنان آمیخته که باکلمۀ افغان یکجا اداودرآن منعکس شده است. نباید نادیده کرفت که مبارزه برای استقلال واصلاحات نزدیک دوصده پس ازمرگ احمدشاه که تیمورشاه پسرش بسلطنت رسید.تیمورشاه مردی زن دوست وعشرت طلب وبقول مورخ معاصرش عبدالکریم خان بخاری300زن وکنیز داشت وتجمل پسند، شاعروشعردوست بودودردربار وی انجمن ادبی که درآن شعرا وکاتبین ایرانی نیزشرکت داشتند دایربود، دوران احمدشاه که بیشتردرلشکرکشی وجنگها گذشته بود، اما دوران تیمورشاه بیشتربه عشرت وعیاشی گذشت، اززمان او بجزءچند دیوان شعروعدۀ ازشعرا،علما وفضلا نیزدرکوشه وکنارافغانستان ودربارحضورداشتندو تیمورشاه درحدود 34پسرداشت وبزرگترین پسرتیمورشاه شهزاده همایون که ازطرف پدرحکمران قندهاربودومحمود پسردومی اش والی هرات بود .شاه زمان که ازنگاه سن پسرهفتم ودرهنگام آخرین سفر تیمورشاه به پشاوردرکابل ازاو نیابت میکردوشجاع الملک برادرسکه اش که هردو ازمادر یوسف زائی تولد شده بودند. دردوران سی سال سلطنت تیمورشاه باآنکه دولت گورگانی دهلی حثسمت دولت مرکزی هندرا داشت ، اما اوضاع هند کاملابسود سیکها دگرگون شده بودو تیمورشاه نیزبه سکها مجال تبارزبیشتردادوطی همین دوران است که قوتهای خارجی انگلیسی وفرانسوی درهند درگیربودند آما اوضاع کاملا بسود انگلیسها تغیرخورده بود وانگلیسهاپایگاه های نیرومندی دربنگال، مدراس وبمبئی دایر نموده وهندوستان را درقبضه گرفته بودندودرغرب افغانستان پس ازخاتمه جنگها ونفاق زمام اموردولت بدست آقامحمدخان قاجارافتاد ودولت قاجاری درایران تاسیس شد. طی همین دوران است که بزرگترین حوادث تاریخی دردنیای غرب یعنی اروپا وامریکا روی میدهد که سرنوشت بشریت رادرمجموع با پیشرفت سریع درساحۀ علوم، صنایع وبیداری افکار جدید که شرق را ازهرحیث ازقافلۀ مدنیت جدیدبفرسنگها ازخود عقب گذاشت. آواخر سلطنت تیمورشاه انقلاب کبیرفرانسه روی دادطی همین دوره است که انگلستان با توسعه سریع مستعمرات خود درهند، کاناداواستقلال امریکای شمالی که توام است با انقلاب صنعتی . درالمان نیز دولت پروس ازجمله قدرتهای بزرگ اروپا شد.درروسیه دولت تزاری پترتوسعه جوئی بطرف قفقاز، ایران را دنبال میکند. درچنین اوضاعی دولت سدورائی درنیمۀ دوم قرن هژدهم یکی ازجمله قدرتها ودولتهای قدرتمندشرق بحساب می آمد، اما ازجهان آن روز وتحولات آن منزوی ودرحال انزوا بسرمیبرد. همین انزوابعدا توام با جنگهای قدرت بین برادران وشهزادگان برسرپادشاهی ، توام با جنگهای داخلی، تجزیه وتفرقه درنظام اجتماعی وساختار قبیله ئی دولت زمینه را برای انحطاط دولت ازداخل بسرعت آماده ساخت که درآن نقش استعمارکه بمرزهای افغانستان رسیده بودبه انحطاط یاری رساندوعملا شهزادگان افغانستان را که غرق دراختلافات وخانه جنگیهای برادران بودند بدامن انگلیس انداخت. مردم افغانستان باهمۀ این ناملایمات هدفهای آزادی ،ترقی اجتماعی  وپیشرفت اقتصادی را فراموش نکردندو درراه آن مساعی خودرا صرف کردند. کشتارنسل جوان اعم ازمردان کارومبارزه دردو جنگ برای بیرون راندن قوای مهاجم انگلیس وجنگهای قدرت طلبی سرداران وتجاوزات حریصانۀ ایران برای غصب اراضی افغانستان ، برنفوس فعال کشورصدمه سنگینی وارد نمود. با تمام تلفات انسانی ناشی ازجنگهای غارتگرانه ، ویرانی آبادیها، شهرها ،زراعت وآب، رمه داری وصنعت وتسلط استبداد ،خشونت ورواج خرافات وسنت های خشن قبایلی ودینی ، قومی وغیره مردم افغانستان همواره آماده بودند با سرومال درراه وطن وآزادی آن بمیدان نبردآیند. قشرروشنفکرومناسبات تجاری وطبقه متوسط وشهری جامعه افغانی بنا برعوامل عقب مانی  وجنگها ومناسبات حاکم ملوک الطوایفی وفرهنگی کهنه قرون اوسطائی واستعمار، نتوانست زمینه های ظهورخودراپیدا کندوبنآ هستی وحضورآن بدلایل بالا بتاخیر افتاد. یا بعباره دیگر,قطع راه ها ومنقسم شدن مناسبات اجتماعی بربنیادهای قومی ومنطقوی، نفاق وجنگها وحاکمیتهای استبدادی داخلی برای نشروانکشاف تمدن شهری وتوسعه مناسبات اجتماعی، معارف وفرهنگ ... که تا درمحورآن قشرروشنفکر وتحول طلب اجتماعی نشونما نماید زمینه فراهم نشد .اما بتدریج با تمام عقب ماندگی وتضیقات اجتماعی واستبدادی درسلطنت باردوم امیرشیرعلی خان درحدود دو مکتب یکی نظامی ودیگری ملکی تاسیس ونخستین مطبعه چاپی  واخبار شمس والنهارماه دوباروسه باردرشانزده صفحه بیرون شدوهم گفته می شود که قبل ازآن تحت نظرسید جمال الدین افغان مجله کابل بچاپ رسیده بود، اما از اثر آن چیزی دردست نیست . اردو تحت نظم ومعاش درآورده شد.صنایع نظامی ازقبیل کارخانجات توپ سازی، باروت سازی، تفنگ وکرچ واداره دولتی ولوایح نظامی واداری، کابینه وحکومت ولویه جرگه وغیره اصلاحات برای نخستین باردراین دوران آغاز شدکه به اثرتجاوزقشون انگلیس (جنگ دوم افغان وانگلیس) اصلاحات آغازشده منهدم شدوجای خودرابدولت خود کامه ومستعمره انگلیسی امیر عبدالرحمن خان داد.بیست یک سال دولت فردی امیرمستبد که باتوجه به تقویت اردووسلاح  وتقویت دولت متمرکزکوشیدـ طی اینمدت توانست برای پسرش امیرحبیب الله دولتی با اتباع آرام وعسکرو دولت قوی بمیراث بگذارد. حبیب الله خان از روش پدر فاصله گرفت ودردورۀ هژده(18) سالۀ حکومت وی زندانها بازشد، بردرباروتجمل وعشرت امیرافزوده گردید وکار تهداب معارف دراین عصربطورابتدائی گذاشته شد وبرای تدریس ازاستادان داخلی وهندی استفاده صورت گرفت .مطبعه ویتیم خانه وباراول موتروسرکهای موتررو وعدۀ ازموسسات بافندگی وصنعتی ، فابریکۀ برق آبی جبل السراج تحت کار گرفته شد ، لین های  تیلفون جبل السراج کابل وکابل جلال آباد تمدید شد. دوشفاخانه یکی ملکی ودیگری نظامی درکابل تاسیس شد. تغیرات دروضع عسکری واداره نیز درکابل بوجود آمد. راه های موتررو کابل جبل السراج وکابل جلال آباد، جلال آباد لغمان ، و کابل لوگر، کابل غزنی وعدۀ دیگروهم ازساختمان کاروانسراها وتعمیرات ونیزاخبارسراج الاخبار درزمان وی به نشرات آغاز کرد ونخستین حلقات روشنفکری دراین مراکزبدورسراج الاخبار ومعلمین وشاگردان مکتب حبیبیه دردربار وبیرون ازدرباردربین روشنفکران شهرکابل شکل گرفت که همین حلقات روشنفکران آزادیخواه وتحول طلب است که دردوران سلطنت امیرحبیب الله خان زمینه های سرنگونی وی را دریک کودتای با تسلط قدرت درکابل بدست پسرش شهزاده امان الله خان متمرکزساختندوقدرت دولتی را دردست خودیکجا با اعلان استقلال واصلاحات متمرکزساختند.        نزدیک بدودهه جانفشانیها ، مبارزه وتلاش برای استقلال وآزادی اینمردم ببارنشست، هنوز فرصت نیافته بودکه به تحقق آرمانها وآرزویهای دیرینۀ قرون که مردم برای آن پیهم قربانی داده بودندبثمربرسدکه باردیگردرگرداب قهرارتجاع داخلی واستعمار(سقاوی)برباد فنا رفت.آما تلاشها ومبارزه ازپا نه نشست.میراث تاریخی ، نقش وجانفشانیهای جوانان این دوره کوتاه(یکدهه)ازپانه نشست وطی یکصده درنظامهای بعدی باتمام موانع ومشکلات ناشی ازمقاومت آگاهانۀ ارتجاع مذهبی وعقب ماندگی سنتی (دروجوداقشاروطبقات فئودال، سران مذهبی وعمال خارجی وهم دسایس وفتنه انگیزی های استعمارنوکه درامروزخودرا با بازارودالرآراسته ساخته وتحت نام جهاد، درخدمت اجنبی است) ـ بازهم جوانان ومردم درراه میراثهای تاریخی این دورۀ کوتاه (امانی) با متانت وسرافرازی گام برمیدارندوآنرا ارج میگذارندوبه آنانیکه درخدمت استعماروامپریالیسم مذبوحانه تلاش دارند، ارزشهای این مبارزه وجان فشانی را درپای خوکان زوروزرودالربریزندوبرای خود توشۀ درخدمت استخبارات پاکستان وایران و... درزیرنقاب جهادی واسلامی ودعوی های قومی وتباری ازمیان جوانان وطن سربازگیری کنند.دولت وحدت ملی دربهترین تعریف خودـ چنین اصلی راخدمت میکند.   نعمت آزادی واستقلال:

 آزادی واستقلال درهرزبانی نه تنهاکلمات قصاروطنین دارادبی،حقوقی وسیاسی مربوط به دولتها واتباع آنست ، بلکه مظهری ازارزشهای مادی ومعنوی دولتها ، جوامع وانسانهای است که درروابط حاکم ومحکوم ، برده وبرده دار، رعیت وآقا، مستعمره ومستعمره دار، کارگروکارفرما، ماموروآمر، نوکروآقا، بورژوا وکارگر، دهقان وفئودال وصدها زهرماری دیگر تجلی دارد.

دولت که سازمان جتماعی ـ سیاسی وقانون گذاربالای سرجامعه است وازلحاظ حقوقی واجتماعی مشروعیت خودرا بذرایع گوناگون، ازمذاهب وخدایان ، زورسرنیزه ، قدرت خارجی، وضع قوانین ... وغیره توجیه نموده وازطریق گماردن عدۀ درمقامات ارستوکراسی دولت، براتباع ورعیت حکومت میکنندومدعی نظم واداره ، جنگ وصلح اندوبهمین دلایل ازمشروعیت حرف بسیاردارندواز کیسۀ دسترنج مردم باج می ستانند.

مناسبات بین انسانها، دولتها وجوامع انسانی تنها به تعریف روابط متنوع انسانها خلاصه نمیگردد، بلکه آغازمیگرددکه ازآنجمله بطورعمده رابطه بین جامعه ودولت (سیاسی، حقوقی ، اقتصادی ، فرهنگی، نظامی و...) که درتنوع این روابط ،روابط بین دولتها وجوامع وملل وازآنجمله حاکم ومحکوم ، آزاد ودربند واسارت ،مستقل ووابسته وغیره نیزشامل است.دولت همواره با اعمال قدرت (نظامی، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی،پلیسی وغیره) ازمردم واتباع خود باج می ستاند.این باج ستانی باابزارزوروقدرت که درعقب آن سیستمهای حقوقی وقانونگذاریهای مالی ومقررات گذاریهای موجه حضوردارندبطوردوامداردریک سرکل زمانی اتباع واهالی بپرداخت ورعایت آن مکلف ساخته شده اند.این قاعده ازاتباع یک کشوربکشورهاواتباع کشوردیگرنیزقابل تحمیل است.همانطوریکه دولت سکان داخلی اهرم قدرت وبازستانی بخشی ازثروت ناشی ازدسترنج مردم رابخود اختصاص میدهدو نیزمسئله جنگ وصلح ودایر کردن انواع مناسبات با دولتها ومردمان رانیزبعهده میگیردوهم چنان واز هنگامیکه دولت بحیث سازمان واحدوظایف قیم داخلی وباج ستانی ازمردم را بعهده گرفت. تحت نام جنگ ،صلح وامنیت قدرت نظامی وپلیسی را نیزدرخود متمرکزکردوقدرت الهی نیز بدان جمع شد. بدین ترتیب نقش باج گیری دولت از اتباعش (داخلی)که با قدرت الهی خدایان توام بود، باقدرت نظامی بدیگران(بخارج) نیزمنتقل شدوجنگها برای تصاحب قدرت وثروت وجابجائی مذهب حاکم با زورسرنیزه تحمیل شد. تمام جنگها،لشکرکشیهاوجهان کشائی های عظیم تاریخ از این قاعده مستثنی نیست.

 هنگامیکه برای نخستین باردرتاریخ ماشین جنگی عظیم با انقلاب صنعتی درانگلستان قرن هژدهم پدید گشت، توان نظامی دولت انگلیس تمام تنگه ها ، آب راهها ونقاط اساسی خشکه های جهانرا بخصوص در آسیا وافریقا ازدست فرانسویها، هسپانیوی ها وپرتگالیها وهلندیها وسایرین خارج کردوقدرت عظیم نظامی وباجگیری ازدولتها واتباع آنرابدست خود متمرکزساخت. دولت انگلیس با نیروی جنگی مدرن وقهار استعماری که اداره ورهبری آن درسرزمین کوچکی بنام انگلندمتمرکز شده بودـ دست به غارت وتاراج ثروتهای ملل واقوام ودولتهاوقاره هادرازکردندوبخشی ازقارۀ امریکا (امریکای شمالی)، آسترلیارا با نسل کشی ازبومیان آن پاک کردند. ثروت وهستی کشورهای آسیا وافریقارابه یغما بردندومردمان افریقاراببردگی گرفتندودربازارهای برده فروشی بفروش رساندند.این جنایات عظیم بدست استعمارگرانی متمدنی آغازوادامه یافت که باظاهرانساندوستانه وخیرخواهانه تا امروز ادامه دارد.دولتهای استعماری که برسربازتقسیم منابع ثروت مستعمرات مصیب دوجنگ جهانی را براروپا ومردمان جهان تحمیل کرد،طی وپس ازاین دوجنگ استلاگربرسرتقسیم مستعمرات ، نه تنها دولتهای استعماری را تضعیف کرد، بلکه دولتها ومردمان مستعمرات رابرای مبارزه آزادیبخش وطرداستعمارودفاع ازاستقلال وآزادی که درآن دولتها ومردمان ، ارزوها وآرمانها وعقایدشان برای آزادی واستقلال وترقی دریک صف وسیع جنبش همگانی قرارگرفتند. ناگفته نباید گذاشت که انقلاب اکتوبرروسیه که یکی ازهرمهای برهم خوردن سلطه استعماری را دربخشهای ازآسیا واروپابنمایش گذاشت ورسالت انسانی وترقیخواهانه وبازدارندۀ خودراعلیه مهاراستعمارو حمایت ازاستقلال وتامین همکاری با کشورهای جدیدا به استقلال رسیدۀ مثل افغانستان 1919م. را مورد حمایت همه جانبه قرارداد.باپایان جنگ دوم جهانی درمنشوری جهانی انحلال سیستم استعماری منحدم شدوجایش به جنبش رسمی کشورهای به استقلال رسیده ودرحال ترقی وانکشاف اقتصادی داد. استعمارودولتهای استعماری جبراطومارشان ازعرصۀ جهانی برچیده شد،اما سلطۀ استعماری سیاسی ونفوذ اقتصادی ونظامی دولتهای استعماری غرب بردولتها وقاره ها همچنان پایدار باقی ماند. ایالت متحده امریکا که ازدو جنگ جهانی سود برده بودوبتوان نظامی واقتصادی خود درآنطرف اوقیانوسها بحیث اژدهای جهانخوارسرمایه داری،استثماروامپریالیسم افزوده بودـ درپایان پس ازدوجنگ جهانی استیلای مستقیم کشورهای استعماری رابرمستعمرات بعقب زده وباخودیکجا با توان نظامی ، اقتصادی ومالی جدیددولتهای استعماری غرب جمع امریکا واردعرصه جهانی شد.بحیث سردمداراستعماری ابزارها ووسایل را ازنوتجدید کردوجاهای خالی سلطۀ استعماری ونفوذ مستقیم وتسلط نظامی مستقیم استعماررابعقب یدک بست.بهترین تعریفی که درامروز بدولتهای استعماری مدرن درراس امریکا میدهند، عبارت است ازجهانخواری استعمارنو(امریالیسم)که میراث خوارومیراث داراستعمار کلاسیک وسلطۀ آنست وپس ازمتلاشی شدن شوروی درمقام یگانۀ قدرت نو استعماری است ـ یا درمقام پلیس تا دندان مسلح جهانی که توان مالی ـ اقتصادی نفوذ نظامی از طریق صدها پایگاه های نظامی هوائی، زمینی ودریائی سلطۀ نظامی ومالی واقتصادی وسیاسی خودرا برجهان تامین میکند. ازابزارهای کهن نظام استعماری بغرض سلطه برجهان ازبهم ریزی نظامهای دولتی، تشدیدجنگهای داخلی قدرت وحضورمستقیم نظامی ازطریق اشغال وسرکوب بهره میبردوخودرا ازطریق مجموعه های بهم بسته اطلاعاتی ورسانه ئی وسازمانهای مالی، بانکی وموسسات خیریه وعامه ازقبیل حقوق بشروسازمانهای امدادبشری وغیره درمقام خیراه بشریت توجیه میکند.

تجاوزگری نظامی وسازماندهی دهشت افکنی وحمایت ازباندهای تروریستی تحت نام اسلام درهرکجای دنیا، آغاز، ادامۀ آن بنوعی به ناف تغذیۀ به امکانات مالی ، نظامی وسازمانهای جهنمی امریکا بحیث حامی ، اسرائیل، عربستان صعودی، کشورهای غربی واسلامی مثل پاکستان، ... ودیگران بسته است. تجاوزبه افغانستان بقدرت آوردن مجاهدان، باز دربرگشتی حمایت ازطالبان ودوباره آوردن مجاهدان همه وهمه ازطریق هدایت مستقیم میراث خواراستعمار (امریکا)چه برافغانستان میگذردـ یابرعراق، لیبیا، سوریه ، یمن ...وهرکجائی که دولتی یا مردمی سرازاطاعت امریکا سرباز زند ـ زرادخانۀ سیاسی، دپلوماتیک ونظامی وتبلیغاتی امریکا یکی درپی دیگرعلیه آنکشور ومردم آن بکار گرفته می شود.و در ملای عام بغارت وکشتارمی پردازندووقیحانه آنرا توجیه میکنند.

 تاریخ وقبل التاریخ افغانستان ومردم آن ازهمان بدوتشکل جوامع ابتدائی که با این هجومها وتاراجگریها اشنا است وبارها هستی آن بغارت رفته وتباه شده، امامبارزه برای آزادی واستقلال هیچگاه درافغانستان ازپا نه نشسته است. تشکیل باردیگرافغانستان که مبارزۀ دولت هوتکی قندهار واصفهان وابدالی هرات درزیرهجومهای نادرافشارسفاک منحدم شده بود، درفرصت کوتاهی از ویرانه های آن دولت ابدالی قندهارسر برآورد.این دولت پس ازتشکیل دولت ابدالی(1747م.)با بیان کرونولوژیک ومختصراز بدوتاسیس الی معاملۀ حقارت بارشجاع الدوله(شاه شجاع) با انگلیس وسکهای پنجاب(1839م.) بیش از(92)سال باتمام جنگهاومداخلات اجنبی وازدست دان سندوپنجاب وپشاوردولت وکشورآزاد،دارای استقلال بودوطی همین دوران که مساعی استعماراز چهار طرف به افغانستان رسیده بود.افغانستان بنا برضعف داخلی جنگهای قدرت بین سرداران وشهزادگان  بیک کشوردرتیرس هجومهای استعماری انگلیس وروس وایران قاجاری قرارگرفت ودرفرصتی کوتاهی بیک کشورآسیب پذیرومستعمره وفارغ ازاستقلال تبدیل شد.اما مبارزۀ مردم علیه انگلیس از پا نه نشست وطی کمترازسه سال حکومت شاه شجاع که تحت نظارت اردوی مجهزومدرن انگلیس اداره میشدـ جنبش آزادی سراسرکشورومردم را فرا گرفت واز1841م. اتش انقلاب آزادی مردم علیه راندن قوای انگلیس روشن شدطی این زمان بیست هزارقشون مجهزانگلیس درکابل، پانزده هزاردرقندهار، پنجهزاردرجلال آبادوده هزاردرغزنی، قلات وبامیان ... وغیره که مجموعا پنجاه هزارعسکربا توپخانه قوی ومدرن وتجهیزات وتشکیلات منظم آماده نگهداری قدرت وسلطه انگلیس درعقب شاه شجاع بودندوبا نیروی اجیرداخلی ترکیب میشد مورد تهاجم مبارزان قرارگرفت .روزدوم نوامبر1841م.که درتاریخ افغانستان وهندوستان یک روزعمده است که طی این روزامپراتوری بزرگ اروپائی انگلیس ازمردم یک کشورآسیائی برای همیشه چنان شکست خوردکه تا آخرین سربازو صاحب منصب انگلیسی بشمول شاه شجاع وطرفدارانش بداخل خاک افغانستان نابودشدند.تنها داکتربرایدن طبیب انگلیسی نیم جان خودرا به جلال آباد رساندو خبرتباهی اردوی عظیم را اعلان داشت.

این تکراروتمجید ازمبارزۀ قهرمانانۀ افغانها درجنگهای آزادی با انگلیس ( اول دوم وجنگ استقلال ) باهیچ بیان واستدلال بلندگوهای انگلیسی ونوکران گوش بفرمان شان که موعظۀ استعمار انگلیسی قرن 19م.را در قرن بیست ویکم ازمسندیک روشنفکرتحصیل کرده بتکراروبارهاازطریق تیلویزیون ورسانه هاوقیحانه بیان میدارندکه گویا :« چون کشوری بنام افغانستان درگذشته وجود خارجی نداشت، طبعا ملتی هم موجود نبود، پس این مملکت حصۀ ازهندوستان وبخشی ازایران بود. اگردرقرن هژدهم دولتی هم درافغانستان بوجود آمده یک امراتفاقی است نه یک واقعیت تاریخی.این دولت اتفاقی نیز بوسیلۀ قبیلۀ بنام "افغان" تشکیل گردیده که صفاتی آن مرکبی از دزدی، آدمکشی، غداری، دروغ گوئی وفریب کارهستندواساسا ازچندصدسالی بیشتردرتاریخ ملل جهان، عمرندارند. اگر با این بی اصالتی هنوزدردنیادولتی بنام افغانستان وجود دارد، جزءاین نیست که قوای تازه واردروس وانگلیس، این دولت رابشکل یک "بفرستیت"زنده گذاشته است.» ازاین قبیل اظهرات وانواع روادیدهای افغان ستیزانه وبیگانه استعماری که ازحلقوم عدۀ شناخته شده بلندگویان، بلندمقامات دولت وحدت ملی نیز شنیده می شودکه با تاریخ افغانستان ومردمان آن، ازهیچ دید همسانی نمی رساند.چنین گفتارها وبیانهای تحت نام تاریخی ناشی ازخدمت گذاری نوکرمنشانه بباداران خارجی استعمارگراست یا ناشی ازتنگ نظری قومی ومحلی کوروتاریک مایه میگیرندکه باارزشهای روشنفکری درتقابل وازمنابع استعماری تکرارباکلمات قصاروکجدارومریزبخورد مردم داده می شود وذلت ونفرت قومی را تغذیه میکندـ بروشنفکر افغان مربوط نیست!!

 بازهم اعلان وحصول استقلال یک امرانتزاعی

ـــ درمغایرت با اهداف تاریخی مردم بود؟؟؟

 درقبال دوجنگ انگلیس وافغان  که ازطرف دولت استعماری انگلیس براین کشورتحمیل شده بود، درهردوجنگ انگلیس درمیدان جنگ از افغانها شکست خوردندکه درجنگ اول تمام اردو،تجهیزات نظامی بغیرازیک اسپ ویک داکتربنام برایدن تلف شده بودند. درجنگ دوم نیزافغانها برای آزادی وراندن اردوی انگلیس درکابل، پروان، غزنی، قندهاروننگهاروجاهای دیگرغالب آمدند. اما دربرابرحیله وتذویرانگلیس ومعاملۀ سران وسرداران نتائیج سیاسی این دوجنگ بسود انگلیس نوشته شد. اما درجنگ سوم استقلال افغانستان ، مردم وزعامت شاه امان الله خان ونهضت محدود روشنفکری افغان از تجربۀ دوجنگ بهره گرفتند وبدشمن مجال حیله گری ـ تا سرحدپیروزی نتائیج اعلان استقلال را بستندـ با آنکه مطابق رویداد های تاریخی آنگلیسها ازهمان روشهای کهن سود می بردندوعدۀ از افغانهارا بدام اکثیرخودگرفتارساختندودیرترپس ازیک دهه باردیگربا سقاوی ازافغانستان انتقام کشیدند.طی سطورپایان اعلان استقلال افغانستان راکه منطبق با آگاهی ومبارزۀ آگاهانه قشر محدودی از روشنفکران آگاه توام بود ـ یک جنبش درخود انگیختۀ آزادیخواهی وبیرون کردن اجنبی از کشورنبود، بلکه خصیصه ومضمون آن از تباردیگروجدید بودوبرزمینه های آگاهی سیاسی روشنفکران داخلی وعوامل جدیدی که دربهم خوردن مناسبات سیاسی ونظامی دنیای غرب واطراف افغانستان (خارجی) نسج گرفته بودپدیدآمد.

 شهزاده امان الله خان در 13 اپریل 1919م . به دربارعام ، استقلال افغانستان را با کلمات زیرین، رسما اعلام داشت وگفت که: «من خود وکشورخودرا از لحاظ جمیع امورداخلی وخارجی به صورت کلی آزاد، مستقل وغیروابسته اعلام میدارم. کشور من بعدازاین ازنعمت آزادی چنان برخوردارخواهد بود که سایرکشورها وقومهای جهان ازآن مستفید میباشند. به هیچ قدرت خارجی اجازه داده نخواهد شد تا یک سرموبه حقوق وامور داخلی وسیاست خارجی افغانستان مداخله کندواگرکسی زمانی چنان تجاوزنماید من ، حاضرم تا با این شمشیر گردنش را قطع کنم.» (2) با اعلام استقلال ، هم مردم افغانستان که طرفداراستقلال وآزادی بودند ، وهم طبعا امپراطوری بریتانیا سخت تکان خورد. دولت جدید روسیه شوروی ، که با پیروی از سیاستهای جدید، حمایت وپشتیبانی ازآزادی واستقلال کشورهای مستعمره، در مبارزه شان علیه استعماروانصراف از تمام قلمروهای که روسیه تزاری بزورغصب نموده بود، کاملا سیاست شانرا ازدول استعماری جدا میساخت. روسیه شوروی با اعلام آزادی ملل، نهضت استقلال خواهی افغانها را مورد حمایت معنوی ومادی ونظامی قرارداد واستقلال افغانستان رابرسمیت شناخت.  شاه امان الله متقابلا روسیه شوروی را برسمیت شناخت. اوبزودی توجه خودرا به پروژه های بزرگ انکشافی معطوف داشت . ایجاد شاهی مشروطه ، ایجاد شورای ملی مستقل وانتخابی، سیستم قضائی مستقل ومجزا ازسیاست بحیث تاسیس نظام دولتی وبه ساختمان های عصری درکشور آغازنمود.ساختمان سرک کابل به شمال را آغازکردو شبکه خط آهن وراه های کابل واطراف را مورد توجه قرار داد. به صنایع توجه جدی نمود. فهرست اصلاحات صنعتی ومدنی شاه امان الله وسیع است،  که  به برجسته ترین آنها بغرض استدلال بسوال بالا به ترتیب ذیل دوباره توجه را معطوف می سازم :

 ـــ اعلان استقلال وتامین آن دروابط داخلی وخارجی کشورومناسبات بین المللی.

ـــ اعلان اصلاحات وآزادی وتامین حقوق وعدالت برهمه درچوکات قانون.

 ـــ توجه بقوای نظامی ومراقبت از تعلیم وتربیت وارتقای سطح مسلکی آن.

 ـــ آغاز قانونگذاری حیات دولت وجامعه.

ـــ تشکیل جرگه های مشورتی وبلند بردن سهم مردم در شرکت دراداره دولت ازطریق آن .

ـــ تنظیم اداره دولت وتقسیم قدرت بین ارگانها ی اجرائیوی ، قانونگذاری وعدلی.

 ـــ اصلاحات اداری ونظم داخلی ولایات ولسوالها وقریه جات.

 ـــ تعلیم وتربیه اجباری برای زن ومرد بطورمساوی ، وآزادی زنان ومنع تعدد زوجات .

 ـــ تعین معلمان سیاربرای فرزندان کوچیها.

ـــ پروژه های توسعه مخابرات ، سرک سازی ، تمدید لین های تلگراف وتیلفون ،  ساختمان شهرجدید پائیخت ، دردارالامان ، هم چنان تعمیرات وعمارات عصری دیگرکه برعصری شدن کشورش تاکید داشت.

ـــ  تقویت ومدرن سازی قوای دفاعی کشوروازآنجمله خریدن طیارات وتجهیزات نظامی و تحصیلات عالی درخارج  غرض مدرن سازی وتقویت قوای دفاعی کشوروتنظیم وترتیب نظامنامه های اداری وعسکری وقانون اداری وقانون اساسی.

ـــ دایر کردن پارلمان، اعلان آزادیهای قلم وبیان وغیره. لودویک آدمک ، نویسنده کتاب روابط خارجی افغانستان ... در مورد شاه امان الله مینویسد: «تصورات واندیشه های امیرافغانستان بسی روشن وواضح بود: اومیخواست یک ملت قوی، متکی بخود وآزادداشته باشد، وی می خواست یک دولت مترقی ومعاصراسلامی را تشکیل دهد.» شاه امان الله ، در سال 1928 م. سفری بکشور های آسیائی، اروپائی وافریقائی انجام داد وازمصر، روم، پاریس، بروکسل، برن ، وبرلین دیدن نمود وبه بریتانیا رفت. ودر بازگشت ازطریق ایران،با آنکه شاه ایران با تیم زنان ملکۀ افغان مخاصمت خودرا پنهان نکرد، اماشاه وملکه مورد استقبال عظیمی ازتوده های مرد م ایران تاسرحد افغانستان با شوروهلهله مشایعت گردید. با این مختصربازهم می توان گفت که: حقیقتا اصلاحات غیرضروری وپیش ازوقت بود.زمینه های چنین اصلاحاتی همانطوریکه  دربالا ازدورانی صحبت شدکه درپی آمد آن دولت مقتدرابدالی شرق دراین بخشی ازجغرافیای آسیای جنوبی بوجود آمده بودودردو جنگ افغان وانگلیس با جانفشانی وسربازی مردم نه تنها درراندن قوای مهاجم ازسرزمین افغانها با شجاعت از دولت وآرامش وتحول حمایت شده بود وفراتر ازآن افغانستان را درقطار کشورها ومردمانی قرار میداد که درقارۀ وسیع آسیاـ نخستین باربه تجاوزات وتوسعه طلبی های استعمارقدرتمند جواب دندان شکن داده بود .

بهرصورت شاه دربازگشت ازسفرش لویه جرگه سال 1928 م.  پغمان را غرض تصویب رفرمهایش دعوت کرد. وپروگرام اصلاحاتی راکه در لویه جرگه به تصویب رسانده بود لست طولانی دارد ما اینجا صرف عمده ترین آزآنهارا نام میبریم:

 ـــ تاسیس اداره تفتیش عمومی ، دایر کردن محاکم عصری ومدنی ، خدمات اجباری عسکری سه ساله ، آزادی مطبوعات وانتقاد ، تعین سن ازدواج مابین 18 ـ 22  سال ولغونکاح صغیره ، آزادی زنان ورفع حجاب ، ملائی مشروط به داشتن شهادتنامه گردید، مالیات برزمین افزوده شد، تعین رنگها وسمبول بیرق ملی، تاسیس تعویض شورای دولت وبعدا تاسیس شورای ملی انتخابی ، آزادوبا سواد، الغای مرید ومرشد درنظام عسکری، تحصیلات ابتدائی یکجائی پسرودختر، تاسیس مکاتب نسوان در تمام ولایات ، تاسیس کتابخانه ها، تاسیس بانک دولتی ، شرکت هواپیمائی، توسعه شفاخانه های نسوان بوجود آوردن تشکیلات پلیس، شمول افغانستان دراتحادیه صلیب احمروغیره را باید نام برد که هیچکدام آن غیرضروری وپیش ازوقت نبود، بلکه زمانی طولانی وفرصتهای را دولتهای افغانستان بنابرعوال داخلی وخارجی ازدست داده بودند.

خلاف ادعای عده ای ازمورخان ونویسنده گان که برای هرچیزی علت ومعلول ذهنی ازقبل بسوداستعماروطبقات ارتجاعی وعلیه اقدامات تحول طلبانۀ مردم دلیل می تراشتند که گویا، که شاه امان الله را مدعی خلافت اسلامی میدانستند وآقای فرهنگ هم درکتاب خود دلیلی برای این ادعا نمی یابند. باید اضافه کرد که:

در پایان لویه جرگه تاریخی ، غرض قدر دانی ازکارهای بزرگی که زمامدارافغان انجام داده بود؛ هدیه دعا ، تزئین عنوان لویه جرگه توام باتقدیم یک میل تفنگ ویک قبضه شمشیر، لقب الغازی امیرالمومنین تولواک امان الله وهمچنان سیف الملت والدین را بوی پیشنهاد داشتند.اما امان الله، از هدیه دعا با حرارت وگرمی استقبال وهدیه تفنگ را پذیرفت وازوکلای لویه جرگه تشکرکرد وضمنا نظر خودرا درمورد عناوین که نماینگر استبداد ودکتاتوری است نه پذیرفت وتنها  به عنوان ساده امیرامان الله قناعت کرد. لودویک آدمک مینویسد: «هردوعنوان دیگرازجمله عنعنات اسلامی وروحانی بود که یکی از آن زعامت خلافت اولی اسلام را نمایش میدادوچون امیرالمومنین ودیگری زعامت غیر روحانی وتاحدی عنعنوی مانند پدروپدرکلانش ازآ ن استثشمام میشد که طرف پسند امیرقرارنگرفت . امان الله است که در صحنه جهاد ونبرد شخصا برعلیه انگلیس سهم گرفته باشد.» (3) شاه امان الله مرد این سالوسیها نبود که با القاب راضی گردد وی میخواست هدف های ترقی وتجدد افغانستان را از مزلت تاریخی بیرون آرد وافغانستان را درقطار کشورهای متمدن معاصر قرار دهد. جورج ارنی مولف کتاب " افغانستان گذرگاه کشور گشایان ص .15 ـ 16 " در مورداوضاع آنوقت افغانستان  وسفر شاه به اروپا ، مینویسد  : "  ...شاه در حالیکه به ملت ساده خود فکر میکرد ، سخت تحت تاثیرقرارگرفته بود. در سال1928م.  لندن ودیگر مراکزاروپا مملو ازجوش وخروش بود . ازدحام موترهاوروشنی چراغها شب رابه روز تبدیل کرده بود. درآنجا راه آهن ، موترهای الکتریکی ، تیلفون وتلگراف وجود داشت . درفابریکه های عصری اموال چشم را خیره میساخت ودر شفا خانه های مدرن مریضان تداوی میگردید . برخلاف در سال 1928م.  ازنظر رشد صنعتی افغانستان دست ناخورده باقی مانده بود. جزء ورکشاپهای توپ وتفنگ ، بوت ،چرمگری ، صابون سازی ، وشمع ریزی ، دیگر چیزی وجود نداشت . تجارت توسط کاروانهای شتر صورت میگرفت که صدها میل راه را میپیمود ودر زمستان یا بعد از بارانها ناممکن میشد . حتی کوچه های کابل سنگفرش نشده بود . یکی از مراکز ولایات افغانستان به نام جلال آباد از قرن نزدهم به اینطرف یک کمی تغیر کرده بود . یک تن بریتانیوی آنرا «محل کوچک وکثیف که اطراف آن را خر ها وشتر های مرده احتوا کرده وباعث الوده گی هوا میگردد.» یا دکرده است. «امراضی چون توبرکلوز ، ملاریا وغیره شایع است وکشیدن تریاک یگانه راه تقلیل درد بیمارمحسوب میگردید.»وی بدنباله می افزاید:«ایجاد یک مدنیت اروپائی درافغانستان غیرقابل حصول به نظر میرسید.»( همانجا.ص 16).

 اصلاحات دوران امان الله که ازاصلاحات یک نظام بسته فئودالی، سنتی ودینی پا فرا تر گذاشته بود وبه ساختمان جامعه مدرن وآزاد راه بازمیکرد. ازعصرامیر شیرعلی خان که با نظریات اصلاحی سید جما الدین افغان طرح وازطریق زعامت پادشاهان وامیران آنرا میخواستند ، از بالا به پائین تطبیق نمایند هردوبا ناکامی مواجه شد . که دلایل این ناکامی را ، مورخان ومتفکران خارجی وداخلی ، در دوبخش عقب ماندگی قرون اوسطی ئی افغانستان از لحاظ اقتصادی ومالی واجتماعی که زمینه های مداخله خارجی ووابستگی خارجی را فراهم میساخت.  ـــ دوم اینکه این اصلاحات ونوآوری وتقلید ازجامعه مدرن ،با کهنه پرستی وخرافات وتعبد وبنیاد گرائی توده ها در تقابل ونبرد قرار گرفته ،بادست نیرمند مداخله خارجی انگلیس ناکام ماند. بهر صورت  آنعده مولفین انگلیس تبارکه خواسته نقش مداخله گرانه وانتقام جویانه ای استعمارگران انگلیسی را درسایه قراردهند. به عاملهای نادانی ملت ، بنیاد گرائی وعقاید مذهبی مردم ، کم تجربه گی واحساساتی بودن  وقشری بودن رفرمها یا درنظر نگرفتن نصایح اتا ترک وشاه ایران، شوروهیجان انقلابی یا غروربی جا ، یافریب دولت روسیه شوروی یا بی حرمتی در برابرموسسات مذهبی وتضعیف قوای عسکری وخالی شدن خزانه شاهی، عسکری اجباری وآزادی زنان ویا حجاب وعسکری هشت  یک وغیره را نام میبرند . البته هر کدام این عوامل دست بدست هم داده زمینه های توطئه ودسیسه را غرض برانداختن و انتقام کشی ازجنبش مشروطه اول ، بدست توانمند ومداخله گرانه بریتانیا که گام بگام عوامل سقوط رژیم را دربطن خود رژیم فراهم ساخت، وبدست عمال بنیاد گرا شیوخ وملا وآنانیکه نه ازعلم واسلام وشریعت بهره ای داشتند ونه از تمدن وفرهنگ وپیشرفت وترقی ، فهم شان بیشتر ازمسجد ومدرسه وشرعیت بمفهوم خودشان بالا ترنمی رفت ، سپردند وعده نافهمیده یا فهمیده وغرض آلودـ هنوزهم تلاش دارند، اید دوره را زیربارعقاید قومی وسمتی وبرهبران واداره کنندگان آن قبای ازعیاری وجوانمردی بدوزند و آنرا قیام افغانها علیه ستم وظلم بخصوص رفع «ستم ملی»  نام میگذارند . این درک همانقدر از فهم قیام مردم علیه استبداد عاری است وبهمان اندازه که خاستگاه این قیام کاملا ضد ترقی وعدالت خواهی بوده وریشه در تاریکی وبنیاد گرائی داشت ووابستگی بمنافع استعماری مورد اجرا قرار گرفت . هیچ توجهیه غیر ازاین را نمیتوان برآن افزود.عده ای هم سقوط دورۀ تحولات ترقیخواهانه  ای سلطنت امانی را ناشی ازنزدیکی با رژیم کمونیستی اتحادجماهیراشتراکیه شوروی دانسته ، معتقداند ـ یا بهتر است گفته شود با تعصب وخصومت ، بقول جورج آرنی  سقوط دولت امانی را: « درآغوش کشی خرس سیاست خارجی 1919 ــ 1930م. » میداند و با یک اشاره که ، گویا  « امان الله را ، ایدیالوگهای مقاومت افغان یک کمونیست میخوانند .»اوادامه میدهد که : «او (امان الله ) کسی بود که تکنیسنهای شوروی را به خاطر پرواز ووارسی از سیزده هوا پیما داده شده از طرف مسکو بحیث هسته ، قوای هوائی، استخدام کرده بود. اوهمچنان انجنیران روسی را اجازه داد تا بین شهرهای عمده کشورتماس تیلفونی بر قرارسازند. با آنهم اوکسی بود که با امضای نخستین قرارداد دوستی با اتحاد شوروی ،بیطرفی عنعنه یی افغانستان را به سازش گذاشت » ( همانجا .ص.30 ). این شیوه تاریخ نگاری ، کاملا بحکم قاضی میماند که محکوم را قبل از اثبات جرم ، محکوم به اعدام مینماید. وبعدا جرمش را توضیح داشته که گناهش بلی ! چنین اصلاحاتی نه تنها بامنافع اساسی مردم درتضاد ومخالفت قرارنداشت ، بلکه با منافع ومطالبات ترقی خواهانۀ افغانها در تباین وهماهنگی بود وبرای آن افغانها پیهم قربانی داده بودند. اصلاحات وجلب همکاریها بین المللی وازجمله اتحادشوروی به افغانستان  نه تنها مغایر مطالبات مردم نبود وباخواست زمان وتقویت دولت ، استقلال وتحکیم اردوی ملی افغانستان همآهنگی کامل داشت آما باید افزود که گام گذاشتن درچنین راهی آرمانی مردم نه تنها انگلیسها ودشمنان استقلال وتمامیت ارضی افغانستان را راضی نمی ساخت ، بلکه چنین تحولات را سر پیچی ازدساتیرامپراطوری بریتانیا میدانستند.این نحوه برخورد نه تنها به «آرنی »ها مربوط است ، بلکه این برخورددرماهیت نظام استعماری وتجاوزگرنهفته است. درامروزاین مبحث تاریخی وسیاسی واقدامات انقلابی آن که درپی نزدیک بیک صده درقالبهای جدید ووسیعتری اجتماعی ـ سیاسی درافغانستان بوسیله فرزندان مبارزکشوربارها ازسرگرفته شده وازجوانان همواره قربانی گرفته است.اینک درامروزکه افغانستان وجوانان کشوربا شرایطی دشواری باری دیگردرگیراند که ازیکطرف اردوها، قدرت مالی ـ اقتصادی وعقل وخرد استعماری توام باقدرت رسانه ئی آن درداخل کشورحضور داردوازطرف دیگردزدان وغارتگران آدمکش (جنایتکاران مزدور)رابحیث دولت قانون تحت نام «وحدت ملی»بخدمت گرفته اندوآزطالبان ،القاعده وداعش درصحنه نظامی وسیاسی بحیث ابزاری دهشت افگنی ،خصومت پراگنی وارعاب وترس بهره میبرند.درمبارزه جائی برای استغاثه وشکوه ازدشمنان مردم نیست.مبارزه پا فشاری براهداف وبرآوردن مطالبات همگانی مردم است وآخرین قلعۀ تصرف آن تصاحب قدرت سیاسی است که باکثیرترین تجمع وانتظام توانائیهای سیاسی وبکارگیری ازبیشترین عقل وخردسیاسی وتوام با فداکاری وجان نثاری است.این مبارزۀ دشوارازجوانان وطنحواه وترقی پسند میخواهد ـ تا درپهنۀ وسیع افغانستان، بدون تمیزرنگ، قوم ، جنس، زبان، دین ومذهب ومنطقه وسایرامتیازات باهم دریک تبارمبارزبروحدت همه دستهارا باهم گره زده ،پای به پیش بردارند ـ آنگاه است که دیگر مبارزه نه شکسته ، به رنجهای بیکران این مردم درصحنۀ تاریخ گذشته التیام بخشیده اند.

 دهۀ استقلال واصلاحات یکی ازصحنه های زندۀ ،موثروپُرباری اززندگی ومبارزۀ مردم وجوانان افغان درصدسال گذشته است که روشنفکران برای نخستین باربمنظورتحقق اهداف استقلال وآزادی وترقی اجتماعی مقام ومسندازلی دولت میراثی راهدف گرفتندوازروشنگری بهره داشتند. در امروزکه نقش ورسالت جوانان روشنفکروسیاسی کشوردرتحولات اجتماعی وسیاسی چنان بالا گرفته است که ارتجاع سیاه وامپریالیسم واستعمارومزدوران آن نیزباعصروزمان وبنرخ بازار،دالروکلدار برتن قباوبرقیافه ریش وبروت را اصلاح داشته اند ودرآن ازهمدیگر سبقت دارند درجمع روشنفکر شهری ادا واطواردرمی آورندوازمزخرف ترین، کهنه ترین ومندرس ترین بازمانده های نظریۀ سکتاریستی وفاشیستی بورژوازی کهنه استعماری سود میبرندوبا لجوجانه ترین اعمال متکی بزور وتهدیدوارعاب اعمال زشت خودراطی دهشت افگنی درپناه حامیانش لجوجانه صحه میکذارند. 

درهرحال روشنگری مانندمنطق دینی وسنتی دگم ودراختیارعدۀ که باعبا وقبا ،صله وریش منحصرنیست، بلکه پدیدۀ مدرن مربوط به روشنفکران وروشنگران مترقی است که باآزادی ،عدالت خواهی، بشرخواهی وترقی و... دراختیارهمگانی قرارمیگیردوبرای اجرای اهداف جایزترقی وپیشرفت کشور(اهداف مشرع)بسود مردم وترقی بمبارزه سیاسی برای تصاحب قدرت سیاسی بمردم متکی است .

 تاریخ یک صدۀ اخیر مبارزه ،رنج وزحمت  جوانان افغان  بروشنی نشان داد که جوانان برسم دیرینۀ تاریخ دلیران آزادی وترقی وتجارب آن ارج گذاشته ودهۀ استقلال واصلاحات صدرنشین مبارزۀ ترقی خواهانۀ جوانان مبارزافغان است.امابرعکس ارتجاع سیاه ف مزدوران استعمار، داره دزدان سرگردنه یاپای آن ازهرقماشی که درپسوندنامشان، عیار،مجاهد، قوماندان ،جوانمرد، دست باز، سخاوتمند، دلیرو... غیره پیوند بخورد درقاموس مبارزۀ سیاسی مردم برای ترقی وآزادی ، بجزء نام مزدور، قاتل ، ویرانگروغارتگر، باندسالار ودزدوقاچاقبرو... غیره مناسب حالش نیست.

مبارزۀ جوانان طی سه دهۀ که تقریبا همه بیاد داریم ـ یا مشاهدآن بوده ایم،عملا نشان داد که استعمارومزدوران داخلی آن، چی روزگاری را براین کشورومردم تحمیل کردندوهنگامی که دولت داکتر نجیب الله برای مذاکره ومصالحه ازهمه وقت وزمان بیشترمساعدبود ونظامیان خارجی دیگر درداخل کشورحضور نداشتند، عدۀ خود فروخته شده درلباس نظامی وملکی افغان، دولت راطی تشریفات بمجاهدان تسلیم دادندـ آنان (مجاهدان وحامیان بین المللی آنان ) با این مردم ودولت چه کردند ؟ ... پس ازگذشت چندسال درسناریوی دیگری « طالبان» طی چند روزوماه این مجاهدان یربکف را از کشورجاروب وبه زباله بیرون ازکشورپرت کردند ـ هنگامیکه طالبان ازاطاعت هنوزسربازنه زده بودند با یورش اردوهای عظیم دولتهای میراث داراستعمار(44کشورغربی درراس امریکا وانگلیس) به افغانستان سرازیرشدند، سوال اینکه ! چه نیازی این قدرتهای جهانی راواداشت ـ تا غارتگران جان ومال مردم وهستی دولت ( مجاهدان ) رابرمسند دولت ازهرگوشه وکنارکه درحال متواری وترس ازمردم درخفا بسر میبردند ـ گردآوردند؟؟؟ وآنانان را درقوماندانسالاری غارتگری دالروثروت، زرع تریاک وهیروئین وتجارت آن ورواج فسادومزدوری به اجنبی تحت قاعدۀ صدسال قبل استعمار انگلیس، تحت نام جهادواسلام پوشش وتقویت کردند؟؟؟ آیا واقعا این سران که هرروزدراصلاح ریش عبا وقبا ازهمدیگر پیشی میگیرند ـ نمودی ازجهدواسلام  ومیراث دارآن اند؟ آیا واقعا سران دولت برسر تقسیم (دولت وحدت ملی) نمایندۀ رای مردم اند ؟؟ دربهترین حالت آنان «دولت خداداد» را خلاف مواد قانون اساسی افغانستان بین هم تقسیم ومعرکه برسر این دعوا هنوزازپا نه نشسته که مدعیان بیشتری راازمردگان وزندگان بمیدان آورده است.عاقبت بخیر!!

طی حوادث اخیرعدۀ تحت نام روشنفکر سیاسی وظیفۀ خدمت بسران مجاهدان راوظیفه گرفته اندوتحت نام وطنخواهی واستقلال پرستی منطقه ئی وتباروقوم ، مرده ها را ازقبورشان برمیخیزانندوباالقاب بلند وبالاآنان وقبور شانرا مزین وبسراغ برگرداندن ورقی نوینی ازتاریخ اند بسودقوم وتبارخودی ! ولواینکه اینراه از میان مردگان وقبورشان وجنایات وغارتگریهای تاراجگران ودزدان آدمکش تحت نام اسلام وجهاد میگذرد، اما بازهم ننگ ولکه سیاهی ازسیاهیهای دیروزرا بردامن امروز مدعیان این معرکه سفید ساخته نمی تواند.با تاسف اینهم صحفۀ ازروزگارنوین است که با حضورلشکرهای دنیای مدرن(امپریالیسم )وعمال داخلی آن با لجاج وسرسختی درهرچهارراهی شهروتپه ها ومعابرعمومی دربرابر نفرت ونفرین مردم افراشته اند.

 درباردوم بطورمحدود وکوتاه ، سنت اصلاحات دهۀ امانی هنگامیکه حکومت استبدادی هاشم خان جای خودرا بحکومت شاه محمود خان داد ـ دورۀ جدید، اما کوتاه وزود گذرآزادی مطبوعات وانتخابات آغازشد که طی آن روشنفکران کشوردرسراسرافغانستان عملانشان دادند که درراه آرزوها وآرمانهای دیرینۀ شان بغرض تحقق آزادیهای بیشتر،تحکیم استقلال وترقی کشورصادق وثابت قدم اندوازهیچ نوع فداکاری وایثاردریغ نمی نمایند. باسر کوب این دوره دولت شاهی صفحۀ بازی را تغیر داد ودرجای آزادیهای دموکراتیک که آنرا مختنق نموده بود، اصلاحات اقتصادی را با اختناق وسرکوب روی دست گرفت.چنین امری جامعه را به یاری تطبیق نارسای پلانهای پنجساله اول ودوم درحدی نایل ساخت. خطوط ارتباطات بین شهرها ومحلات به رونق شهری، تجارت ،کسب وکار وحرفت کمک کرد  ـ تا وسایل رفاه اجتماعی ،سطح تولید داخلی ، زراعی وفابریکاتی را  بالا برد ودولت توانست باتعلیم وتربیه تجهیز تخنیکی مدرن اردوبهمکاری موسسات بین المللی ویاری دولتهای خارجی بخصوص کمکهای اتحادجماهیرشوروی تامین امنیت داخلی بوسیله تشکیل وتجهیز اردوی با کادرفنی وتجهیزسلاح مدرن تقویت  وبه سطح نسبتابالایی نسبت بهروقت دیگرارتقا داد. خطوط مواصلاتی راه ها، پست ، تیلگراف، رادیوو نشرات مطبوع نسبت بهروقت وزمانی دیگر،انسانها، محیط اجتماعی ، روابط وکالاها وخواستهاراباهم نزدیک  وبهم پیوند زدوزمینه های تحول مشترک ووسیع وآگاهی همگانی رابرای پذیرش دنیای نوآماده ساخت.

ادامه دارد.                          ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

 فهرست مندرجات: 

1 ـــ افغانستان درمسیرتاریخ. غبار.ص .814. 

2 ـــ همانجا .مربوط به نخستین بیانیۀ امیرامانالله خان « خطاب بمردم افغانستان .ص

3 ـــ همانجا غبار.افغانستان درمسیر تاریخ. درمورد القاب پیشنهادی لویه جرگه پغمان.ص          

 

+++++++++++++++++++++++++

به ادامه:

بخش سوم

 1 ـــ عرصۀ سیاست داخلی:

طوریکه دربالا اشاره شد، دربحرکت اندازی سیاستهای بسودمردم وتحکیم نظام دولتی ورونق وتحرک جامعه بسوی ترقی وپیشرفت، دولت جدیدوعدۀ ازروشنفکرانی محدوداعم ازدربارو بیرون ازآن جریان تصاحب قدرت دولتی،اعلان استقلال ، تامین روابط بین المللی دولت مستقل افغانستان واصلاحات راهدفمند وفعالانه بحرکت آوردندوبا سهم مستقیم ،صادقانۀ وباشجاعت ودرایت آآنان بود که چنان انقلابی را درهمه عرصه ها براه انداختند.چنین اقدامات برای نخستین باربودکه  شرکت وتوجه مردم وجوانان رابه اصلاحات وآزادی درمفاهیم اساسی آن جلب کرد. دومفهوم سیاسی استقلال وآزادی با اصل تامین روابط بین المللی واصلاحات تحرک جدید جامعه را برانگیخت وصمیمیت وهمدردی بادولت،وجوانان رادرمرکزتوجه مردم قراردادکه ازآنجمله ازعدۀ اقدامات موثر ومستقیم آن زمان که دربلندبردن آگاهی مردم نقشی بس عظیمی ایفا ودربعدازآن درتمام دوران رکود سیاسی ودولتهای استبدادی،حمایت مردم ازآن روشن بودکه ازعدۀ این مسائل سیاسی واقدامات عملی درذیل نام میبریم:   ـــ اعلان استقلال خارجی وآزادی داخلی، اعلان مصونیت، عدالت ومساوات .

ـــ  آزادی محبوسین سیاسی ومشروطه طلب اززندانهای امیرماضی.

 ـــ اعلان اداره جدید دولت وکابینه جدیدتحت نظرصدراعظم .

 ـــ سهم بیشترروشنفکرانی دراموردولت.

ـــ الغای جرم بدون حکم محکمه ،کسی مجرم شناخته نمی شودواتباع دربرابرقانون مساوی وبرابرشناخته شدند.

ـــ زندانهای فردی، شکنجه وتهدیدوتعقیب، تجاوزبشخص وبحریم اوازطرف افرادغیرقانونی ، مورد بازخواست ومجازات خوانده شد.

 ـــ کاراجباری، بیگارواستخدام بدون مزدملغی قرارداده شد.

ـــ درتادیه مالیاتهای مردم بطورنقدی ومستقیم برمبنای اصل موجود ثروت، فی سرحیوان وحاصل زمین ازطریق تادیه بماموران دولتی تعین شد.

 ـــ درامورمالی دولت بیشتربربودجه عواید ومصارف دولت تمرکزشد.

ـــ توجه بیشتر بدوران پول وتامین مبالات بپول ونشرپولهای کاغذی درمناسبات پولی تقویت شد.

 ـــ تعلیم وتربیه مجانی اتباع کشورازوظایف دولت دانسته شد.

 ـــ دایرکردن مجالس وجرگه هابه امرمشوره وسهم نمایندگان مردم درتصمیم گیریهای دولت.

 ـــ اعلان آزادی اجتماعات، بیان و...

 ـــ اعلان آزادی زنان وبخصوص رفع حجاب وتعلیم وتربیت دختران وزنان وشرکت آنان درحیات اجتماغی.

 ـــ به اینترتیب فضای سیاسی جدیددراموردولت کشوده شدوحلقات روشنفکران بهم نزدیک شدندو روشنفکران جوان به اثرگسترش معارف جدید وشرکت بیشترزنان دراموردولت وجامعه گسترده شد وازفضای اختناق ومخفی گذشته کاسته شدوراه برای شرکت جوانان وزنان درکاردولت کشوده ترگردید.

 ـــ فعالیت عملی زنان باعث تشکل حلقاتی برای انجمن های زنان وجراید نسوان ومبارزه برای آزادی ورفع حجاب وشرکت فعالتروکثیرزنان ودختران درنهضت معارف پی گرفته شد.

 ـــ با اعلان آزادیهای اجتماعات،نهضت جوانان افغان ازتشکلهای مخفی بیرون شدندواساسات مقدماتی تشکلهای  آینده احزاب راپی ریختند که غباروحبیبی ازدو حلقه درکابل نام میبرندکه اولی متشکل از«جوانان افغان»که مرام تندتروآنراچپی گفته اند وازافرادبرجستۀ آن نام میبرند.حلقۀ سیاسی دوم؛که ازطرف سیدقاسم خان رهبری میشدنیزچپی وعدۀ ازفعالان آن معرفی میگردد.فعالیتهای این جوانان افغان است که زمینه های پایه گذاری احزاب بعدی را درتاریخ کشورپی ریختند.کتابخانۀ ملی کابل بمساعی جوانان این حلقه ها تاسیس شد. نشرجریدۀ «ستاره افغان» وشرکت درمجالس وجرگه ها نمایندگان این حلقات است که فعالانه وباشوروشوق اشتراک داشتند.

 به این ترتیب اقدامات پیهم وانقلابی واصلاحات  درعرصۀ سیاستهای داخلی سیاسی واجتماعی ،سهم  اشتراک جامعه را درامورمهم ازطریق جرگه هاوبیانات ومشوره هابالا برد وهم ازطریق شرکت روشنفکران وحکومتداران جدیدکه با روحیه اصلاحات وارد دولت شده بودند، دربیداری مردم محلات وشرکت شان درکارهای دولتی ومربوط بعامه ونیات وباورشان بکارداری دولت واراکین آن ارتقا یافت.درنتیجه اصلاحات آرایشهای طبقاتی ومنفعتی ومطالباتی جامعه را درسمتهای گوناگون بتدریج آرایش وازهم فاصله داد. اشراف فئودال، ارباب، خان وملک وسردارکه مستمری ورتب اعرازی ونفوذ خورا درمحلات بخطردیدندازدولت فاصله گرفتندوبفکردوباره اعاده نظام کهنه شدند. همچنین روحانیون که ریفورمهارابا منافع وامتیازات سابق خود درنظام کهنه وهم درجای اجرای  شرعیت وسنت، اجرای قانون ومحاکم قانونی رامرعی دیدندومناصب واحترام وامتیازات خودرا درمیان مردم با اجرای قوانین وتسریع آهنگ معارف وشرکت زنان وجوانان درحالی ازدست دادن دیدندـ فورا اصلاحات رانقیض مذهب وشرعیت تشخیص کردندوبامخالفین طبقاتی مخالف دولت( فئودال ، ارباب،خان وملک، سرداروبوروکرات فاسد)صدای خودرا شریک ویکی ساختند. دولت نیز نیروی تنها نبودبا نیروی اصلاحات عقبمانده ترین توده هارابسود اجرات دولت بحرکت درآورده بود.بقول غبار؛«این مرحله که پنجسال طول کشیدودرطی آن شخص شاه که درراس همه قوه های دولتی بشکلی فعالی قرارداشت، صمیمانه کارمیکرد، اولباس یخن بسته از پارچه های وطنی می پوشید، به تجمل وعیاشی نمی پرداخت وروزهاراتا نیمه شب کار میکردوبا اشتباهاتی که ازاوسرمیزدبا آنهم طرف اعتماد مردم قرارداشت.مردم اورا«غازی» خطاب میکردندو بدون اکراه به تعمیل اوامرش می پرداختند.اینست که مخالفین داخلی ودسایس خارجی هیچگدام قادر نبود، دولت را متزلزل سازدولو هریک به نوعی ازانواع قدرت ونفوذ مادی ومعنوی داشتند.»(1)

شاه جوان وباانرژی بکمک جوانان تحول طلب افغان وکارشناسان خارجی بخصوص تِرکی برای تنظیم اموردولت شب وروز بادل وجان کارمیکرد، توانست درزمانی کوتاهی اموراجرای دولت را تحت قوانین مدنی متعددووسیعی درآورد.کشوریکه درکذشتۀ خودهیچ یک ازاین قوانین نظم اجتماعی نظام دولت را بخود ندیده بود.شاه واداره دولت وسیعا به طرح،انتشاروآگاهی منورین ومامورین وکارمندان دولت ازقوانین وتطبیق آن درعمل سعی وتلاش داشت ـ تا برخرابه های نظام کهنه قبایلی وملوک الطوائفی شالودۀ دولت وادارۀ عصری ومدرن راپی ریزی کندکه درهمان آغازکاربا اعلان استقلال واقدامات عملی درسیاستهای داخلی وخارجی  نظام جدید رادرمرکزتوجه عملی مردم وجوانان قراردادوموازی بآن درهمان سال اول 1919م.تعین صدراعطم وتشکیل کابینه باهئیت وزراکه درآن یازده وزیروزارتخانه ویکنفررئیس شورای دولت ویکنفرمدیرمستقل طبیه درکابینه حضورداشتندوعلاوه برآن عدۀ مشروطه خواهانیکه اززندانها آزادشده بودندخصوصا دونفرمحررسراج الاخبارعبدالهادی خان داوی وعبدالرحمن خان نیز ازنزدیک باشاه همکاری داشتندودراطراف این دوشخص بتدریج حلقه های ازجوانان چپی تشکل یافت.گرچه این افراد موفق به تشکل احزاب نشدند، امابقول مرحوم فرهنگ«روح انتقادو قضاوت  آزادرادربرابراعمال دولت ومامورین که درقبل ازآن درافغانستان سابقه نداشت دربین جوانان پرورش دادوهریک ازاین طریق به سهم خوددربیداری افکارخدمت کردند.شاه هم باتحمل ومدارادربرابرفعالیتهای سیاسی این حلقه هاپایندی خودرابه احکام قانون اساسی، دموکراسی وآزادی درعمل ثابت ساخت ومی توان گفت که شاه دراین امرنسبت به اکثرهمکارانش پیشقدم بود.مهمترین کاری که دراین دوره صورت گرفت بدون شبهه تصویب اولین قانون اساسی دولت بودکه در20حمل1302ش.(19اپریل1923م.)باعنوان نظامنامۀ اساسی دولت علیه افغانستان ازجانب هشت صدنفرازارکان دولت وسران قبایل که شاه درجلال آبادبنام لویه جرگه دعوت نموده بود به تصویب رسید.بموجب این قانون که مرکب از73ماده بودبرای باراول درتاریخ افغانستان قدرت شاهی توسط قانون وموسسات سیاسی مثل هیئات وزرا، شورای دولت ومحاکم محدودگردیدویک تعدادمعین ازحقوق سیاسی افرادمثل آزادی بیان، نشرات بامصئونیت مسکن ومحرمیت مکاتبات تامین شد.»(2) طی این دوران علاوه برقانون اساسی، جریان راه اندازی قوانین درتمام امورات دولت وجامعه چنان سرعتی بدان داده شدکه دردوران بعدازآن ـ تا امروز دیده نشده است. اقدامات بزرگ ایندوره درقانون گذاری واجرای آن که شامل قانون اساسی ودایرکردن اولین لویه جرگه ازاهداف بزرگی آن بودکه درپیش ازآن درافغانستان سابقۀ تاریخی نداشت.

 2 ـــ جنبش درعرصۀ قانون گذاری:

همانطوریکه دربالا بدان اشاره شد یکی ازعرصه های عمده تحولات سلطنت شاه امان الله خان، مسئلۀ قانون گذاری واعلان حیات دولت ومردم تحت قانون است وبه این منظورعلاوه برقانون اساسی وقبل ازآن درآغازبنابرموجودیت پراگندگی وتشتت درساحات اداری ومالی توجه به تدوین نظامنامه هارا ایجاب میکردونیزمنورین کشورورهبری دولت شاه امان الله خان براین امرتمرکزنمود که قانونگذاری اساس اصلاح همه امورواحوال شده می تواندـ به این اساس قانونگذاری قوۀ محرکۀ این جنبش شد.تصورنشود که تنها قانونگذاری درچوکات وتحت نام نظامنامه ها که بدلایل ایجابات آنعصروزمان به آن اهمیت داده شد،بلکه ناگفته نباید گذاشت که علمای دینی افغانستان برای تدوین حقوق حنفی مطابق ایجابات عصروبرای برآوردن خواست اصلاحات خدمات بزرگی بوطن وجهان اسلام اداکردندکه پس ازسراج الاحکام اثرعمدۀ تمسک القضات امانیه مطالعات ومقالاتی است که مطالعات جداگانۀ دراحوال امروزرابا تاسیس ستره محکمه یعنی محکمه عالی امروزکه اضافه ازنیم قرن آگنده با فساداست، ایجاب میکندـ تا برسیها ووارسیها ازسر گرفته شود.اینجا منظورصرفا یادآوری ازجنبشی است که طی این دوره ودراین عرصه برای نخستین بارتوسط منوران اداره دولت وروشنفکران براه انداخته شد.بکمال تاسف فهرست مکمل این نظامنامه درارشیفهای افغانستان بطورپراگنده وجوددارد واکثرا جمع آوری وتنظیم نشده اند. کلکسیون های وزارت عدلیه،ستره محکمه وانجمن تاریخ کامل نیست، با آنکه این نظامنامه ها دردوران امانی تدوین وبصورت رسایل کوچک ومنفردبقطع کوچک اکثرا بچاپ سنگی وگاهی با حروف صربی نشر شده است وفهرست های ازاین نظامنامه ها بطوراجمال نشرشده که به جستجو،مطالعه وتحقیقات زیادوبیشتربرای استفادۀ امروزبه آنها وبهره گیری ازارزشهای آنهانیازاست. نخستین قانون گذاری درافغانستان، درسال بعدازحصول استقلال 1299هـ.ش.باصدور «نظامنامۀ مالیه»آغازشد.یکنفر مشاورترکیه بنام «بدری بیک» که درسابقه مدیرامنیه استانبول بودبه این جنبش خدمات شایانی انجام داده است. این بدانمعنی نیست که اثرفکر، تجربه وقلم منشیان ومرزایان ومسئولان افغانی درتدوین این نظامنامه ها تاثیرنداشته، بلکه برعکس اکثرنظامنامه ها ازاثروموادکشورهای دیگروازآنجمله ترکیه عثمانی ، ایران وهندوستان وکشورهای دیگر جهان بهره برده با شرایط واوضاع افغانستان کاملاتطبیق شده وکلام اداری وحقوقی آن بیشتراززمان امیرشیرعلی خان مثل «ضیانیه» و«سراجیه» وکلمات عام دیگردرآن تجلی دارد.

مطالعۀ این نظامنامه ها بخوبی نشان میدهدکه نزدرهبران این عصرمهمترین وعاجل ترین مسایل کشورچه بوده است؟بهیچصورت نباید ازجنبش تدوین نظامنامه هایک تصورذهنی،تئوریک وشکلی داشت، بلکه برعکس مطالعۀ این نظامنامه هابطورعام وخاص وموادآن ـ آئینۀ تمام نمای روشن مسایل اجتماعی، اقتصادی، اداری ،مالی ،فرهنگی ،نظامی وغیرۀ آن زمان وکوشش بغرض اصلاح احوال اموردولت ورعایا درتمام زوایای امورمربوط بجامعه ودولت است بنابرآن مطالعه وکندوکاو وبررسی درآن یکی از جنبه های تاریخ آنزمان اهمیت قاطع برای تجارب امروزدارد.

 متون نظامنامه ها نشان میدهدکه برسرراه واضعین آن چه مشکلاتی قرارداشته وبرای حل ،اصلاح وریشه کن کردن آن ازچه راهی وابزارهای باید بهره بردونیزبراشتباهات ونارسائیها وعجله وشتاب وبی تدبیری وسهل انگاریهای زمامداران وقانونگذاران ومجریان آن دوران درامروزقضاوت  روشن کرد. مهمترین متن نظامنامه، « نظامنامۀ اساسی»1301هـ.ش.است که مهمترین مظهراز نظریات ترقیخواهانۀ عصرخود است که روشنفکران انقلابی این دوران افغانستان با آنکه دین اسلام ودستورهای دینی راموافق بااستقلال وترقی واصلاحات عصری درزندگی دنیائی مردم میدانستند آنرا تدوین کردند. مطالعه این بخش ـ درآمدی دیگر بتاریخ این دورۀ کوتاه است که درمنصۀ عملی این دوره وخصوصا که با آغاز تباهی جنگ های داخلی ومداخلات خارجی توام شدـ ضمنا باید افزودکه افغانستان نه یک دورۀ کوتاهی ـ بلکه دوران طولانی بانشیب وفرازازآن فاصله گرفت. (دورۀ قانون اساسی زمان ظاهرشاه 1343هـ.) «سقووی » که (جنبش منفی، ارتجاعی) آغازاین تباهی بود برجوان افغان لازم است برابعاد این تباهی درست وبواقع قضاوت کند ـ نه اینکه درسیاهی کوردلان تاریک اندیش وهیاهوی کرکننده مزوران ، دزدان وقاتلان مردم، توطئۀ براندازی نظام متمدنی راکه که درآن احساسات، ارزوها،آرمانهاوخواسته های مردم ازقرون متمادی تجلی یافته ومتبلورشده بودوبیشتربفرصت وحمایت نیازداشت، نه براندازی دریک تباهی غارتگرانه بدست ارتجاع داخلی واستعمارخارجی وعمال آن.(همچنان تسلیمی دولت پس ازداکترنجیب الله بمجاهدان نه بمنظورجنگهای داخلی برسرتقسیم قدرت، تباهی وکشتارـ بلکه بهدف مستقیم وبالامانع صلح ووحدت ویگانگی ملی افغانستان واحد ـ سرزمین واحد وآبائی افغانها تسلیم شد.اما باکشور ومردم چه کردند....؟؟؟ این کیها ...بودند؟؟ ) 

تاریخ سیاسی کشورما بیشتربمطالعه و تعمق دراصل همگانی سرزمین واحد، مردمی باهم برادروبرابرومبارزه مشترک برای تعالی وآسایش فرزندانش بدست وبازوی آزادومستقل افغان نیاز داردـ نه به تقسیم قدرت ،قوم ، منطقه ، زبان ، دین ومذهب واسارت وبردگی اجنبی با خریطۀ های مملو ازدالروکلدار... وجنگ وستیزبرسر تصاحب آن!!!

درسلسله قانونگذاری افغانستان پس ازاستقلال (دهۀ امانی)برای سهولت وپیشبردکارها وتنظیم ادارۀ دولت ووظایف ورابطۀ آن بامردم وپیشرفت وترقی کشوردرچوکات تنظیم نظامنامه ها کارهای فوق العاده بابصیرت، ضروری وعملی تنظیم شد که ازعدۀ این نظامنامه هادرذیل به اختصارنام میبریم ـ تا روحیۀ قانونگذاران دهۀ استقلال ودولتداران آن دورۀ را درقبال یک افغانستان واحدوپیشرفته ومتمدن درک کرد:

 ـــ نظامنامۀ اساسی افغانستان:

این نظامنامه  که ازلویه جرگه، مشرقی باراول تصویب وبعداطبع ودرمجلس وزرا وپس ازلویه جرگۀ پغمان به امضای شاه امان الله رسید.ارزشهای این نظامنامه که حاکیست بروحدت کشور، عدم قابل تجزیه بودن کشور، مقام دین اسلام، پائیتخت کابل واینکه پادشاه حامی دین اسلام است ووزرا را تعین میکند.درفصل حقوق اتباع، آزادی شخص ومصئون بودن حریت شخص ازهرگونه تعرض، منع استخدام بصورت اسارت، آزادی مطبوعات واخبار، آزادی شرکت درتجارت وصنعت، حق استغاثه به مافوق، آزادی تدریس،نظارت حکومت ازمدارس ومکاتب، مساوات حقوق مردم، متناسب بودن مالیات به ثروت واقتدارمردم، استملاک به منفعت عامه، مصونیت مسکن، جاری بودن شریعت واصول محاکم وجزادرمحاکم عدلیه، منع مصادره وبیگار، منع شکنجه وزجربیان شده است.

 طی این قانون اساسی درمرکزدارالسلطنه ارگانی بنام شورای دولت که قسمتی اعضای آن ازطرف اهالی انتخاب میشودو این شورا بغرض تنظم امورصنعت، زراعت، تجارت، معارف ومالیات ومحصولات وجلوگیری ازاتئلاف حقوق بحکومت مشورت میدهد وهم هم چنان ...:

ـــ نظامنامه تشکیلات اساسی افغانستان :

نظامنامۀ تشکیلات اساسی که درسلسله قانونگذاری آغازدوره استقلال اهمیت داشته و باب اول درباره هیئت اداره وباب دوم راجع به قوه عدلیه وانضباطیه است. مطابق این قانون اداره بحکومت وهیئت وزراء تفویض شده وتحت ادارۀ وزرات خانه است.همچنان نظامنامه تقسیمات ملکیه افغانستان را ازولایات تادرجۀ علاقه داریها تقسیم میدارد که بعدازعلاقه داری قریه ذکرگردیده است.مهمترین نظامنامه های این دوره درذیل ازعدۀ ازآنها بطورموجز نام برده می شود:

 مقررات درعرصۀ نظام مالی:

این عرصه که طی سالیان ،قرون وهزاره ها درافغانستان ، همواره دردست افرادوخانواده های قرارداشته که قدرت را بطریقی درتصاحب خودداشتند، ودلبخواه مطابق تشخیص فردی بغرض برآوردن نیازهای ازقبیل جنگ وتامین مصارف جنگی ،تجمل دربار، بذل وبخشش،عیاشی وخود سریهاوثروت اندوزیهای عظیم امرا وخلفا وسلاطین مصرف وازکیسه ودسترنج مردم با اعمال زورجمع می شد. داستانهای تاریخی عظیمی ازاین جمع آوری ثروت ومصرف آن دردربارهای سلاطین وامراثبت تاریخ است.بخصوص هنگامیکه اعراب بادیه نشین بدنیای متمدن مصر،شام،روم وایران وخراسان و...با جهاد فی سبیل الله ازاینطریق چنان ثروتی بهم ریختند که دردنیای قبل ازآن بخود ندیده بودند.این ثروت بطور خلاصه دروجود طلا ،نقره وجواهرات وجوه نقد، حیوانات ، زمین وقصرها ومنابع آبی، غلام وکنیز، زنان وبچه گان آزاد متمرکز میشد.قاعدۀ اولی این ثروت از تاراج وچپاول فراهم می شدوبین سران وسپاهیان تقسیم میگردیدوقلمروهاومردمان تحت تصرف که ازمردم وکشتار بازمانده بودند تحت جریمه وتجزیه وسرخریدوصدها نام ووسیله زیربازستانی حکام فاتح قرار میگرفتند. یکی از صدها هزارازاین نمونه ها یک نمونه هنگام ورود مسلمانان بسرزمینهای افغانستان است که در تاریخ سیستان به تفصیل  آمده است. اینجا بطورمختصر،مشت نمونه خرواربغرض فهم ازتاراجگری  وچپاول فاتحین اسلامی مثال آورده می شود.

  تاریخ سیستان ازداستان نخستین حمله به سیستان که توسط عبدالله بن عامرانجام شد، دراین حمله بسیار مسلمانان کشته شدندوسیستان را نتوانستند فتح کنند(سال سی ام هجرت ) .این شکست برخلیفه عثمان سخت آمدوربیع بن زیادرا با سپاهی بسوی عبدالله بن عامر فرستادوهدایت داد که وی را بسیستان بفرستد.

 ربیع با سپاه ازهیرمند بگذشت ، بسیستان شد. سپاه سیستان پیش آمد حرب سخت کردند بسیارازهردو گروه کشته شدندواز مسلمانان بیشتر، بازمسلمانان حمله کردند. پس ازجنگهای سخت شاه سیستان ایران بن رستم آزادخوطلب صلح کردوربیع پذیرفت وامرکرد: « ...ما صلح دوست تراز حرب داریم » وسپاه رافرمان دادکه سلاح ازدست دور کنیدوکسی را میآزارید، تا هرکی خواهد همی آیدوهمی شود.»  

« پس بفرمودتا صدری بساختند ازآن کشتگان وجامه افگندندبرپشتهایشان وهم ازآن کشتگان تکیه گاه ساختند.برشد، برآنجا بنشست.(ربیع سردارعرب مسلمان)

«ایران بن رستم خود به نفس خودوبزرگان وموبدان بیآمدند.چون به لشکرگاه اندرآمدند، بنزدیک صدرآمدند، اورا چنان دیدند، فرود آمدند وبایستادند.وربیع مردی درازبالا گندمگون بود ودندانهای بزرگ ولبهای قوی،چون ایران ابن رستم اورا برآن حال بدیدوصدراوازکشتگان بازنگریدو یاران را گفت «میگویند اهرمن به روز فرا دید نیِاید.اینک اهرمن فرادیدآمد ـ که دراین هیچ شک نیست!»

ربیع پرسید که « اوچه میگوید؟»ترجمان بازگفت، ربیع بخندید بسیار. پس ایران بن رستم ازدوراورا درود دادوگفت« مابراین صدرتونیائیم ــ که نه پاکیزه صدری است.»پس همانجا جامه افگندند وبنشستندوقراردادبراوکه«هرسال ازسیستان هزارهزاردرهم بدهم امیرالمومنین را وامسال هزاروصیف (غلام)بخرم وبدست هریک جام زرین وبفرستم هدیه.»(3)این نمونۀ ازقتل وکشتارو تاراج وباج بکیسه امیرالمومنین بودکه دربیرون ازهرقیدواصل معیاری برای فاتح بدستورحکمدارو سردارجنگی جامۀ عمل می پوشیدونیزتصاحب غنیمت وتاراج های جنگی وتقسیم آن بین سپاهیان وسهم سرداران، خلیفه ، سلطان وامیر، همانجا تکلیف آن روشن میشدـ یا بااندک بی توجه ئی درتقسیم ، جنگهای خونین روی می آوردوسرداران اکثرا سرسبزیا رتب وحکمداری خودرابرباد میدادند. زمامداران خلافت اسلامی درتعین حاکمان خراسان به تابعیت بی چون چرای رعیت وبه مال وثروت ستانی ازآنان نظرداشتند.نزدیکترین افراد بخلافت بحکمداری خراسان که ثروتمندبود گماشته میشدندومال ستانی وشرکت درلشکرکشی ها، خراسان که مستعد بود بهره می گرفتند.

 امارت امرای محمدزائی امیردوست محمد خان ، امیرشیرعلیخان،عبدالرحمن خان وپسرش حبیب الله خان فاقد مقررات جمع آوری مال وثروت ازمردم بودندودرمصرف این مال ثروت ازخزانه که همواره درپهلوی امیرتوسط یکنفر معتمد امیریا سلطان اداره میشدوبهیچ نوع نظم متکی نبودـ تنها به امرشفاهی امیربمصرف میرسد، همان بودکه امیر شیرعلی خان درجنگ غزنی مقابل لشکرهای اعظم خان شکست خوردوخزانه نیزدرخیمه گاهش بتاراج رفت. چنین وضعی ازشیرعلی خان به عبدالرخمن خان وحبیب الله خان پسرش انتقال یافت.

آما پس ازاعلان استقلال امیرجوان امان الله خان برای نخستین باردرتاریخ این کشوردرهمه عرصه ها بخصوص عرصه مقررات گذاری وجمع آوری عایدات دولت ومصرف آن رابرای نخستین بار تحت قاعده درآورد. درآوایل سقاوی وبعدا طی نه ماهه سلطنت امارت سقاووی به اثرتاراج وغارت وضع مالی دولت ابتر، چیزی بنام خزانه وجود نداشت.

همچنان پس ازمراسم تسلیمی حکومت  دروزارت خارجه بوسیلۀ خالقیار صدراعظم وشرکای با فورم نظامیان دررتبه های جنرالی ووزراء واراکین بلند مرتبت حزبی ودولتی رئیس جمهوردکتورنجبیب الله، حکومت را با مراسم خاص به صبغت الله مجددی تسلیم نمودند.جمهوری اسلامی مجاهدین (1992م. 28.4 الی27.9.1996 م.) که درراس صبغت الله مجددی بطورموقت ازطریق شورای نامنهاد دراسلام آباددبرای دوماه دولت را درکابل دردست داشت.ازهمان آوان جنگها برسرتقسیم قدرت،غارت وچپاول بین مجاهدان درگرفت وتا آمدن طالبان دوام نمود.جنگهابرسرتقسیم  قدرت وغارت ثروت وهستی دولت ومردم طی چهارسال وچند ماه ادامه یافت ـ تا همه هستی افغانستان را بتاراج بردندوهنگام ورود طالبان بکابل آنچی باقی مانده بود توسط شورای نظاروجمعیت بشمال وپنجشیرانتقال یافت، برای روز مبادای آنان.

ورود صلح آمیزمجاهدان بکابل وولایات ،پایان غم انگیزحاکمیت دموکراتیک برهبری داکترنجیب الله رئیس جمهورافغانستان که فکرکرده بودصلح را به افغانستان خواهد آورد.اما جایش را آغازجنگهای تباه کننده برسرتقسیم قدرت وغارت ثروت گرفت که به اثرآن دولتداری افغانستان ازهمه نظم ونسق ، امنیت وسلامت بازماند.جنگهای تنظیمی تنها درشهرکابل جان هفتادهزارازاهالی بی گناه آنرااعم اززنان واطفال وپیرمردان را گرفت .مردم را ازهست یمادی ومعنوی ساقط ساخت وشهر کابل که بیشترمورد توجه بوداز نفس بازماندوزندگی درآن ساقط شد.این وضعیت وتعرض بجان ومال دولت ومردم نه تنها باسقاوی مشابه بود، بلکه درغارتگری وتجاوزدست سقاوی را ازپشت بست .سقاوی اگر نه ماه برگردۀ مردم سواربود، اما دوران نکبت وبربادی وتباهی مجاهدین چهارسال وپنج ماه وبیشترازآن مردم را ازهستی وزندگی ساقط کردند.اگرپس از«دولت خدادادسقوی» میخی در طویله دولت افغانستان باقی نمانده بود.دردوران چهارونیم ساله تاراجگری تحت نام جهاد وبیداد مجاهدان طویله را نیز باخود بردند.

 چنین است تیراژیدی تاریخی که باردیگرودیگربوسیله اجنبی (استعمار) به افغانستان بازبرگشته بودوازنظم جهانی غرب درراس امریکا مایه میگرفت.زمامداران پاکستانی بابربرمنشانه ترین دشمنی ها وامریکائیهامغرورانه سیاستهای ویرانی وتباهی افغانهارا بدست جهادیان بنمایش گذاشتند.استراتیژی کشتاروویرانی افغانستان بدست افغان درخارج از افغانستان خصمانه علیه افغانستان تعبیه وبداخل دربرابر آرزوها وآرمانهای نیک افغانها بکارگرفته شد. مجاهدان (مرتجع ترین افرادی ازقشری ازروحانیون )تحت نام جهاد وجنگ باکمونیسم ودفاع ازاسلام بخدمت گرفته شدندوبه ایشان بیشتر از آنچه بودند ،جنایت ،آدمکشی ،تاراج ،غارت وجنگ وتشدید اختلافات قومی ،منطقوی ، زبانی ومذهبی آموختندوآنان راعلیه وطن ،سرزمین ومردم خودشان برانگیختندوبمیدانهای جنگ وآتش سوزی ، ویرانی وانسان کشی بداخل افغانستان تا امروز بنام طالب ومجاهدباهم درگیر وحشیانه ترین عملیات های دهشت افگنی اند.

درامروزاگرازعدۀ بنام طالبان ، القاعده وداعش ... وغیره نامهای مختلف که تعبیه کنندگان دهشت افکنی وتروریسم درافغانستان،پاکستان ،عراق، لیبیا،یمن وسوریه وجا های دیگر نامبرده می شوند ـ آیا می توان سوال کرد که درعقب ، پهلو وپیش روی این تعبیه گنندگان جنگ کیانند؟ وکی کشته وکجا ویران وبخاک یکسان می شودوبرای چند دهه وصدسال دیگربعقب می رودوبرای لقمه نانی، مداوائی ، تعلیم وتحصیلی وکفنی دستش همواره بسوی دارندگان متاع درازخواهدبودوحتی سلامت سرهای خودرا ازآنان می خواهند.

 امریکا درجنگهای ویتنام باپیروی ازمیراث استعمارکلاسیک ازاستراتیژی جنگی سود برد که به اثرآن جنگ ویتنام را«ویتنامی» ساخت که موافق از آب درنیآمدوویتنام باشجاعت وهوشیاری وبا تلفات سنگین از زیربارآن بیرون شد.اما ما افغانهاوعدۀ از کشورهای آسیائی وافریقائی که ازاطاعت امریکا وجهان غرب سربازمیزنند، بنوعی بدام این استیراتیژی اسیرودرخندق خون وآتش وویرانی آن برای زمانی نا معلومی دست وپاخواهد زد. همان قول معروفی که ملتی راکه خداوندبزرگی داد، سرنوشتش را بدست خودش نوشت وآنرا که حقیرساخت ، سرنوشتش را بدست دیگران گذاشت .

  نظام امروزافغانستان با حضورکامل وتوان وقدرت نظامی ومالی امریکا وتحت اداره مجاهدان تحت نام قانون ودموکراسی تحمیل شده ـ بهیچصورت برای مردم افغانستان وجوانان قابل پذیرش وتمکین نیستند. شرم ساری این دولت واین سران ودعوی شان برسرتقسیم که یاد آورتاریخ گذشته پُراز درد وملال وعقب مانی ،خشونت وجنگهای داخلی برسرتقسیم قدرت که دربار دیگربازمانده های ازمیراث استعماری انگلیسی وامریکائی را دروجودغلامان زرخریدوپرستش کنندگان دالرتعبیه کرده اندـ با رنگ وآرایش دموکراسی وجنگ باتروریسم که سلاحهای ساخت زرادخانۀ خودشان است ،بجان ومال مردم وثروت  وارزشهای تاریخی وتمدنی اینکشور ومردم افتاده اندـ گاهی ازبتان بامیان وموزه ها تاریخی انتقام می کشندـ رهبران مردم را درملای عام بدارمیزنند، تجاوز،حتک بحرمت انسانی ، تفرقه درلباس جنبش جوانان زیرهرنامی ازاسلامی ـ تا قومی ، منطقوی ، زبانی وهرزهرماری دیگری ـ تا شگافتن گورهای مردگان وارج گذاری دوباره تحت نام برگرداندن ورقی از تاریخ درتلاش وکوشش اند. ـ تاهمه گویا افتخارات که پیش وپس آن خالی است را بخود وحامیان وفرزندان خود برگردانند.  یادآوری ازعصرو اعتلای که درافغانستان بدست فرزندان جوان افغان طی پیش ازیکصده قبل کشوده شدـ مایۀ افتخارهربرنا وپیرافغان است.براندازی وتباهی این جنبش ها مایه درغارتگری وتباهی عدۀ تاریک اندیش ونوکران زروسیم ودالر وکلداروریال بیگانه که سرافگندگی وذلت آن بهیچصورت ازجبین سقاویان ومجاهدان چپاولگر تحت هیچ نامی بشمول اسلامی پاک نمیگردد.

زیرا قابل تذکردوباره است که طی دوران چهارونیم سالۀ جمهوری اسلامی مجاهدان کاروزندگی درکشوربطورقطع نه تنها استاده ومتوقف شد، بلکه بفرسخها بعقب رفت. سازمانهای نظامی، اداری، فرهنگی،خزانه وبودجه وبانکها دارای ذخایر ثروت ملی کشوروساختارهای نظام دولتی وحکومتی که درطی سالیان پس ازسقاوی تحت نظم وامنیت نسبی درآورده شده بود، توسط سران مجاهدین همه تاراج وغارت شد وسران وپیادگان مجاهدان که سالها درانتظاراین تاراج وغارت هستی افغانستان ساعت ودقیقه شماری وخواب میدیدند، دریک چشم بهم زدن همه هستی افغانستان راکه طی سالیان متمادی بوجود آمده بودـ تاراج کردند شهرکابل بویرانه های مملو ازمردگان تبدیل شد. این جنگهای چهارنیم ساله بین مجاهدان که حامیان آن ازعقب برآن نظاره داشتندـ ازدیدهیچ باشندۀ افغان پنهان نیست . حامیان دولت امروزافغانستان بخوبی میدانندکه مسئله تقسیم قدرت وثروت واجزای آن ازآغازتا امروزمحوراختلاف، نفاق وجنگها است ـ تا آنجا که تاریخ بیاد دارد، تا دست توانای مردم وخرد وآگاهی جوانان کشوردرسطح عملی، قانونی ،عادلانه ودموکراتیک  برای تصاحب قدرت وثروت بالا نیآیدوآنرا تحت سلطۀ خود متمرکزنسازند، جنگها ونزاعهای مسلحانه برسرتقسیم قدرت وثروت پایان نمی یابد.

 «دولت دزدان» امروزی که همه روزه بظاهروباطن لباس عوض میکنندوبخود حق میدهند درماورای مردم همه هستی مادی ومعنوی این سرزمین ومردم رادرتقسیم بین خودیهاببازی بگیرند. اما ازارژنگ تاریخ ورویدادهای آن که بقول معروف که؛ « درپشت هرپشته پلنگی خفته است »غافل اند.تا حال که دعوی برسرتقسیم قدرت هنوز بین سران دولت پایان نیافته، مدعیان این تقسیم روزتا روزاضافه می شوندـ تقسیم به اثرفشارهای که وارداست ـ باید ازسرگرفته شود.ثروت که بطور غیرعادلانه وچپاولگرانه درتصرف عدۀ محدودی بطورنامشروع وغارتگرانه متمرکزشده است وبه اثرآگاهی مردم ونقش جوانان بحیث نیروی محرک جریانهای سیاسی آینده کشور، بالاخره باردیگر  دعوی شامل تقسیم  قدرت ، شامل تقسیم ثروت ازدارندگان آن بمردم ،اقشاروطبقات اجتماعی مردم بطورعادلانه بازخواهد گشت.دراینصورت قانون ازسرنوشته می شود.

 ـــ نظامنامه مالیه:

تشتت وپراگندگی امورمالی درافغانستان سابقۀ طولانی داردوهیچگاه متمرکزوحساب شده نبوده وبه نیازهای سلاطین، امرا وخلفا وفرمانهاواوامرحکام وزماداران بازستانیهای چندبارۀ زمامداران وحاکمان محلی تعلق میگرفت و اکثرادرجنگ سفروحضرازمردم بازستانی می شدوبه بمصرف تجمل دربار، جنگ وبخشایش شاه ازخزینۀ که همواره درکنارامیروشاه بطورنقده واشیای قیمتی وفاخر قرارداشت که تنها بخواست امیریاسلطان ازآن برداشت می شدومال طلق امیریا سلطان دانسته می شد وخزانه وخزانه داردرجنگ وحضروسفردرپهلوی امیروبا وی مربوط بود.اما پس ازاستقلال وآغازحیات دولت نوین توجه تام رهبران ورجال ایندوره به تنظم مالی کشورمعطوف شد.بنابرضرورت نخستین نظامنامه که بحضور پادشاه امان الله خان گزارش شد نظامنامه مالیه است(1299ش.). این نظامنامه به آیات قرآنی مزین ومالیه ذکات دانسته شده است.بنداول نظامنامه مالیه چنین آغازمی شود؛«قریه داران قریه جات رالازم است که جزءوجریبی زمین مزروعی وقنوات وچشمه ساروقلبه بست کاملا به تفصیل اسم وولدوساکن مالیه ده به اداره مالیه قلمداد بدهد.» درنظامنه یک جدول تسعیرمستقل سه ساله داده شده که ازترمیم رباط هاوتقسیم آب بخشی رعیتی که تعلق به مدیرمالیه داردوگفتگوی مالیه دهی ودعوای آب بخشی وضررپلوان شریکی ومنع جمع انواع تکالیف حواله کردن بالای رعیت وشفع داری زمین وارسال حسابات مالیه بمعۀ سندات به بولک مالیه وپرداخت باقیات ذکرشده وتمام اصطلاحات که بهانه برای عدم پرداخت مالیه ومنازعات برسرآب وزمین زراعی آبی وللمی وغیره درآن پیش بینی شده است.

ـــ نظامنامه کارگذاری مالیه:

 این نظامنامه تحت نظامنامه مالیه بنام کارگذاری مالیه آمده است که منظورازآن شرح نقشه برداری اراضی مردم است که تحت مالیه می آیند.

ـــ نظامنامۀ زراعت للمی:

 این نظامنامه نیزبیشترمربوط بمالیه اراضی للمی افغانستان است که بوسیله هیئت های تنظیمه مالیه ازطریق درجه بندی که به چهار درجه، درجه اعلی، اوسط وادنی وادنای ادناتقسیم وحصول مالیه می شود.

 ـــ نظامنامۀمحصول مواشی:

 با این نظامنامه تقریبا تمام تکالیف مالداران که محصول مواشی میدادندوبه انواع مختلف گرفته می شدمثلا محصول زکات، طرق ، علف چر،باج سیخ،شاهی گی،تکت زکات،سررمگی،سرگله ئی،روغن،قروت،سرکانه ،چکانه ،وسایرحواله جات مانندخریدجوال،گلیم، نوار، پشم ریشمه،توبره، باسلیق،اسپ،اشتر،مرکب،که دولت بکار داشت بالای زکات ومال رعایا ریزش کرده ومحصول را سنگین وغیرقابل فهم ساخته ودست مامورمالیه ازمواشی راآزادوبطوردلخواه ومتفاوت مالیه احذمی داشتند. حتی کارداران ونوکران شخصی شان هنگام مسافرت ازیکجا بجائی دیگرمصارف خودرا به اسم «سیورسات»و«بارگیر»وسواری خودرابه اسم « الو»ازرعایا تحت همین نامها میگرفتند.با این نظامنامه به اسم «محصول مواشی»برتمام اتباع کشوربطوریکسان وضع شدونامهای گذشته ملغاوبرای کوچی به اسم قبیله داروبرای قبایل غیرکوچی قریه دارمعین شدومحصول مواشی برای اشتر چهارروپیه،برای اسپ وقاطردوروپیه،گوسفندوبز15پیسه، گاووگاومیش یک روپیه وبرای مرکب یک روپیه تعین شده که درهرسال ازابتدای عقرب تا اخیرقوس رسانیده شود .

 ـــ نظامنامه اخذ رسوم گمرک:

 این نظامنامه از لحاظ اهمیت تجارت وبخصوص صادرات وواردات دارای ارزش بلند است.این نظامنامه بامقدمۀ بلندی آغازشده وبخاطرسهولت وراحت اتباع که محصولات را بنا بررسوم گذشته که 28نوع آن نام برده شده ازقبیل بارانه،وزن،قیمت مال،عددی،جلدانه و تویانه، سرسلامتی ،شاهی گی ،سرایداری ،قافله باشی وکنیزوغلام ،شصت یکه، چهل یکه، ده یکه ،دلالی ، قدیمی وجدیدی،، نیم داغی وغیره محصول اخذمیگردیدودرهربندروگمرک تحت این نام ها محصول باربار اخذمیشدملغی گردیدودرجای آن اموال فیشنی بامحصول بلندتر واشیای ضروری مردم محصول آن پائین آورده شدوبتاجر توصیه میگرددکه محصول مقرر را دریک موضع ویک دریک تادیه کرده تاجرمختاراست تا درتمام قلمروسلطنت افغانستان امتعۀ خودرانقل وحرکت میدهدومدیران کمرکها سندودستآویزرامعاینه، دیگربخصوص اخذمحصول مزاحم نشوندوضمنا دراین نظامنامه یک فهرست جالب وقابل توجه اموال صادراتی ووارداتی افغانستان آن زمان را منعکس می سازد که خیلی سودمندبرای مطالعه وتحقیق است.

 ـــ نظامنامه بودجه:

 طی این نظامنامه خوانده می شود که «آن عوایدی که درج این قانون نیست، تحصیل آن ممنوع است .وهم صورت مصرفی که شامل نظامنامه نباشد نیزممنوع شده است. احضارنامه بودجه عمومی بشمول تنخواه ومصارف نام برده شده که هروزارت واداره مستقله واداره خصوصی بودجه خودرا ترتیب وطی جداول بوزارت مالیه جمع وبست شده بمجلس وزارء بالایحۀ بودجه ارائه می شود وپس ازآن برای تدقیق بیشتربشورای دولت ودوباره بمجلس وزراءرجعت نموده از ملاصظه شاه نهائی میگردد.موضوع اختلاف بین دوارگان مجلس وزراوشورای دولت براساس فرمان شاه حل می شود.    مصارف وعواید معمولابفصل وباب جمع وخرج میشود.آن مبالغی که ازبودجه جریان سال بمصرف نرسیده دراخیرسال مصرف نمی تواند شودوهمچنان درنظامنامۀ بودجه فصلی برای مراقبت وتفتیش بودجه پیش بینی شده است.وهمچنان ملاحظه سندمصرف وتصدیق مصارف واطلاع دادن تخصیصات ومصارف ولایات وغیره درنظامنامه بودجه پیش بینی شده است.همچنان می توان دراین زمینه ازنظامنامه های دیگر مثل:

 ـــ نظامنامه خزانه جات دولت .

ـــ نظامنامه وظایف مستوفیان وسررشته داران اعلی .

ـــ نظامنامه فروش اموال تحویلخانه های سرکاری.

 ـــ نظامنامه اجرآت تصفیه محاسبه ماضیه.

 ـــ نظامنامه داک خانه. است که هرکدام اصول، مقررات ودستورهای معینی را برای اداره ، مسئولان واشخاص صادرمیکندکه در گذشته وجود نداشت واگر هم آنچه موجودبود، تحت یک نظامنامه یا قانون ومقرره نیآمده بود وتوسط امرهای شفاهی وتحریری حکام وولایان واشخاص درهروقت وزمان تغیروتبدیل می شد.

مقررات درعرصۀ املاک واسکان:

درپس ازاعلان استقلال واصلاحات وتامین روابط بین المللی افغانستان با کشورهای جهان وهم تمدیدوتجدید روابط اجتماعی وکالاوتغیردوران پول وغیره عوامل درداخل کشورباعث تحرک وتجدد حیات اجتماعی ،توجه بیشتربشهرها وبازارهاوضمانتهای املاک ودارائیهای مردم ازطرف ارگانهای امنیتی ودولتی، مردم بطورنسبی احساس مصئونیت وامنیت کردندوبه سیاست انتقال نفوس واسکان ناقلین طی این دوره کوتاه توجه بیشترشدوهم ناگفته نباید گذاشت که این زمان مهاجرت مسلمانان هندبه افغانستان نیز شدت گرفت ودولت ناگزیربرای تنظیم همچوعرصه ازنظراجتماعی اقتصادی ومالی نیاز بمقررات معین را پیش روی دولت گذاشت که درآغاز ـــ نظامنامه ناقلین به سمت قطغن:امده است ؛ « کسانیکه ازاهالی ولایت کابلوحکومتی های اعلی سمت مشرقی وجنوبی به زمین داری ولایت قطغنراغب باشندوروانۀ قطغن می شوند، نایب الحکومه قطغنومدیرزراعت قطغنفورابرای سکونتایشانمکلف شمرده می شوند.برعلاوهزمینهایتحت جوی آب، سررشته شهرحضرت امامصاحبوامثالباید گرفته شود .برای هرفردذکورواناثیه که هفت ساله ویا بالاباشدفی نفرههشت جریب زمینآبی درمقابل فی جریب یک شاهیوبرای یک بذرافشانیسال اولفی جریب چهارسیرگندموجودادهشود.هم دراین زمینه؛ نظامنامۀ دیگری تحت نام کنظامنامۀمعاملاتنهررزاقسمت شمالی که مربوط به رودخانۀ پنجشیر، دریای شتل ،دریای سالنگ، دریای غوربنکه بطوردایمی آب آن بدون مصرف داخلی بخارج ازکشورمی رود.نظامنامه مقرر میدارد که همه را بیک نهرجدیدباصول مهندسیبه اراضی لامزروعسمت شمالیجاری کرده شودمبلغ مصرفی این نهر 11لک روپیه ازطرف مهندسین سنجیده شده و85هزارجریب زمین لامزروع سمت شمالی درتحت آب این نهرمی آید.واسم این نهر« نهرزراق» گذاشته وطی این نظامنامه مصارف ووظایف ماموران ومهندسان ذکرشده است.هم چنان تحت این مرام نظامنامه های دیگر ازقبیل:

 ـــ نظامنامۀفروش املاک سرکاری.

 ـــ نظامنامۀ مهاجرین:

طی این نظامنامه که درآن تسهیلات برای مهاجرین ازقبیل صورت قبولی مهاجرین، احوال،  مساعدت دراسکان، اعاشه،تعین زمین ومعافیتهای ازخدمت عسکری الی شش سال  وسه سال ازمالیات وغیره تسهیلات ذکر شده است .

 ـــ مقررات درباب معارف وفرهنگ:

طی این دورۀ که درمتون نظامنامه ها واخبارورسمیات بیشتر بنام «سراجیه»آمده است وبنیاد معارف عصری وفرهنگ نوین افغانستان دراین عصر اساس گذاشته شد.منورین کشورطی این دوران بخوبی میدانستندکه نشرمعارف عصری یگانه راه اساسی ترقی وتعالی افغانستان است. پس برای تعمیم وانکشاف معارف عصری مطابق ایجابات زمان ،دین ومذهب وهم برای جلب مردم بترقی وآزادی ـ ارتقای معارف وفرهنگ جوانان افغان را که ازاهمیت کلیدی برخورداراست ، مورد توجه بود. پیشوایان جنبش عصری آزادی واستقلال، جنبش معارف وفرهنگ نوین را با مبادی اصول دینی ومذهبی اسلام متوافق ولازم وملزوم می شمردندوبهمین اساس بمعارف همگانی، مجانی واجباری توجه مبذول شدودرسرخط تحولات قرارگرفت ومقررات که بیشتربه این فصل مربوط است ازقبیل؛تدوین ومورد اجرای نظامنامه ها واجرآت بی وقفه ووسیع برای ارتقای کمی وکیفی توسعه معارف وفرهنگ وآگاهی مردم وجوانان افغان که ازنظامنامه های آن درذیل  نام برده می شود :

ـــ نظامنامۀ اساسی معارف:

این نظامنامه بیشتر درشرح تشکیلات وزارت معارف است.ادارۀ مرکزی ، صورت خدمت، دوایرتدریسات، حفریات وموزیمها ونیزصورت تفتیش وغیره طی این نظامنامه پیش بینی شده وطی یک باب مفصل ـــ نظامنامه انجمن معارف مورد بحث قرارگرفته که متشکل ازمستشاریت، رئیس تدریسات ،مفتشین عمومی معارف، رئیس واعضای هیئت تالیف وترجمه، مدیر معارف ولایت کابل، مدیرمکتب امانیه وهم مدیران مکاتب ثانویه که درپائیتخت تاسیس می شوند.مدیردارالمعلمین ونیز دونفر ازعلمای دینی نیزتحت ریاست وزیرمعارف درآن پیش بینی شده است.

 طی این نظامنامه موادی مفصلی درموردحفریات، حفاظت ونمایش آثارونظارت ازآن بوزارت معارف محول شده است. هم تحت این نظامنامه اداره لیلیه تحت مقررات جداگانه برای اعاشه واباته وتهیه وسایل مادی وغیره شاگردان نیازمند پیش بینی شده است .

ـــ نظامنامه مکاتب خانگی.

ـــ نظامنامه نشانات معارف.

عرصه امداداجتماعی:

عرصۀ امداد اجتماعی که شامل « نظامنامۀ لایحۀمساکین» می شودو برای رفع گدائی وضع شده وهم نظامنامۀ تربیه اطفال یتیم که ابتدا متوجه ولایت کابل وتحت نظروزارت معارف تطبیق میگردیدوپرستاری ازایتام کمتر از13سال را وزارت معارف سرپرستی میکند ، درآن پیش بینی شده است.

 ـــ نظامنامه های ماموریت، حکومت ووظایف دوایر:

مقررات حاضری ورخصتی وهم انواع رخصتی ازقبیل؛مریضی،عروسی، فاتحه داری درآن بیان شده ورخصتی جشن استقلال که درمرکز هشت روز ودرولایات سه روز درهرسال تقویمی برگزارمی شود .وهمچنان رخصتی عید رمضان دوروزوعیداضحی چهارروز، عاشورا یک روزرخصتی است وبرای اهل هنود بطورعلاهده مطابق سنن مذهبی شان پیش بینی شده است.طی این مقررات رخصتی با تنخواه بیست روزطی یکسال که رخصتی ضروری آمده ورخصتی مریضی بطورعلاهده شرح شده است.هم تحت این عنوان عدۀ از نظامنامه ها ازقبیل :

ـــ نظامنامۀاستعفای مامورین ملکی.

ـــ نظامنامۀ اصول محاکمات جزایه مامورین.

 ـــ نظامنامه مدیریت ودفتراوراق ومدیریت مکتوب .

ـــ نظامنامه مدیریتهای مامورین وزارت.

 ـــ نظامنامه محاسبه وزارت خارجه. 

قانونگذاری درعرصه های زراعت، صنعت وتجارت:

دراین زمینه باید تصریح کردکه گذرازیک اقتصادوابسته بخورده کالائی زراعی بیک اقتصادتولیدکتلوی صنعتی وماشینی راهی طولانی وبس دشواراست که با تنظیم چند مقرره وقانون نمی توان آنرا طی کرد،اما تنظیم قوانین، مقررات ودستورات لازم، راه بسوی چنین اهداف بزرگ را باز میسازد.پس ازکسب استقلال افغانستان، ضروریات نظامی ، اقتصادی، سیاسی، واجتماعی دولت جدیددرتمام عرصه های حیات دولت وجامعه بالا رفت وطی آن عصروزمان  که ازیکطرف دولت جدیدازدرون ویرانه های قرون واستعمارزدگی وجنگهای سرداران وشهزادگان برمیخاست وازطرف دیگرارزوها ونیات نیک این دولت جوان ورهبران آن که می خواستند یک کشورعقب مانده قرون اوسطائی رابیک کشورمترقی ، آزاد،پیشرفته ودارای مردم آزاد، تحصیلکرده وباسعادت قرین بسازند. برای تحقق چنین آرزوها افغانستان ازدنیای مادی، انسان فرهنگی مدرن ومتخصص وکاردان چیزی نداشت ـ تا تحقق این آرزوها را بمنصۀ عملی درآورد، ارادۀ زمامداران تنها کافی نبود ـ تا این چرخ عظیم ودشواررا بگردش درآورد.درمناسبات بین المللی که غرب باماهیت استعماریش هنوز بطور مطلق سلطه داشت ودرجنک اول جهانی بشدت صدمه دیده بود وپس ازجنگ درتلاش بود این صدمات وضایعات را ازطریق تاراج وچپاول به مستعمرات دوباره تامین کندوازطرفی روسیه که یکی قدرتمندترین این امپراطوریهای استعماری بود ـ دربخشی ازاروپا وآسیا این زنجیر استعماررا با انقلاب اکتوبردرهم ریخت وافغانستان نیزدرهمجواری این دولت جدید ومستقل که درجنگ جهانی همه چیزرا باخته بودواینک درجنگهای داخلی ومداخلات استعماری راه به ارمانهای قرون بشریت را به دنیای متمدن بازمیکردـ ظهوردولت مستقل افغانستان نه تنها مزید برمشکلات بود، بلکه مساعی عملی دولتهای استعماری غرب رابرای سرنگونی این دولتها به پیمانۀ حیاتی جلب میکرد.بااین دید ساده وخطی امکانات برای جلب همکاری های بین المللی بسود تحکیم استقلال سیاسی افغانستان وترقی وپیشرفت آن وجلب صنعت ومتخصص وسرمایه ونیروی کارفنی وصدها وهزاران معضل اجتماعی ،ترانسپورتی نیزبرنبودسرمایه ، کادر تخنیکی وعلمی ونبود امکانات تخنیکی وفرهنگی وغیره وغیره دست بدست هم داده درراه ارادۀ ترقیخواهی وپیشرفت افغانستان وبیرون شدن ازدنیای عقبماندگیها بدنیای پیشرفته وعصری کوه های ازمشکلات را بایدبادست خالی برمیداشت، همین بودکه درآغازراه دولت ورهبران آن خوب درخشیدند، اما درکوتاه زمانی مشکلات وناهنجاریها ونابسامانیها چنان بالا آمدکه زیربارآن دولت ورهبری آن  کمرخم کردودرهم شکست.

 درمقدمۀ بالا منظورازتحلیل مشکلات وعواملی داخلی وخارجی ئی نیست که افغانستان بنا بروضعیت جاری داخلی( مناسبات اجتماعی وتولیدی نظام کهنه) وخارجی مسلط (استعماروامپریالیسم که افغانستان بحیث یکی ازاولین کشورهای بود که باآن درگیرمسلحانه شده بود) جلب همکاری آن کشورهای استعماری ممکن نبود. با اینهمه مشلات که بدان اشاره شد، دولت تنها می توانست برامکاناتی تمرکز نمایدوآنرا تنظیم وبمجاری اصلی انکشاف وترقی عاقلانه بسود ترقی سوق دهد که آنچه درداخل بدسترس دارد یا می تواندآنرا قابل حصول سازد(استفاده ازمنابع داخلی وتوان مردم) از آنجمله استفاده ازامکانت مادی ومعنوی دولت می توانست برای اعتلای کشورـ  برانکشاف زراعت، صنعت وتجارت بیشترتمرکز نماید. دردنیای مدرن آنروز بشمول شوروی سال های پس از1919م. براساسات پلانگذاری متمرکزهنوزاصول وموازینی نظری وعملی وجود نداشت ـ تا افغانستان به اقتباس ازآن راه را برروی خود دراین عرصه بازنماید. مهمترین کاریکه درکشوری زراعی ومتکی به اقتصادسنتی می توانست انجام گیرد، همانا توجه بکارکنان زراعت دردولت بحیث یک شعبۀ از وزارت تجارت درکابینه کشوده شدوبوظایف ماموران ، مدیران ونگرانهای که درامور زراعی مصروف ایفای وظایف بودندوبه نقش شان درترقی دادن احتیاجات ضروری مردم ازطریق تقویت کادرفنی زراعی و تاسیس مکاتب زراعی، تاسیس فارمهای زراعی وباغهای میوه تجربیوی وهم تهیه بذرهای مفید ازخارج مورد توجه قرار گرفت.نظامنامه زراعت؛شاگردان زراعت را بین سنین 15الی 30سال تعین میکردودرآن به سوادمسلکی پسران دهاتی اهمیت داده میشد.آبیاری ازطریق قناتها نیزجزءکاراین مامورین زراعت خوانده می شدوهم کشفیات معادن نیزبوظایف این ماموران اضافه شده بودکه بوزارت تجارت تکلیف آن دراین نظامنامه معین شده بود. قانونگذاری دراین عرصه هاکه با نظامنامه های متعدد ازقبیل:

ـــ نظامنامه تقاوی تجاریه:

که حامل شرح تقاوی برای تجارت درداخل وخارج ازاول حمل سال آغازوتادیه اقساط آن درحمل سال بعدآغازمییافت.موعد اقساط برای تجارت داخلی (12)سال وتجارت خارجی(10)سال تعین شده بود.

ـــ نظامنامه وکیل التجاره .

ـــ نظامنامۀ تشویقیۀ صنایع:

   طی این نظامنامه معافیتهای گمرکی ومالیاتی برای تشویق وارد کنندگان ماشین الات وماشین خانه های خورد وبزرگ مثل نساجی وغیره شرح رفته وتا پنج جریب زمین بدون قیمت پیش بینی می شود. وظایف بدوش وزارت تجارت است.

ـــ نظامنامۀمحکمه شرعیه درباب معاملات تجاری.

ـــ نظامنامۀ مقیاسات:

طی این نظامنامه مقیاسات طول ومساحت، وزن ومسکوکات رابه اساس سیستم متریک واعشاربیان میداردوهم درفصل دوم آن اوزان مقیاسات ازنخود،مثقال،خورد،پاو،چارک،سیر، خرواربگرام تبدیل یافته واجزای گرام بفارسی ازقبیل دهم وصدم وهزارم وبه پشتولسگرامه، سلگرامه وزرگرامه مقررشده است.هم اوزان مسکوکات طلاونقره داده شده است (مسکوک طلایک امانی بوزن شش گرام بیست افغانی ومسکوک نقره یک افغانی ده گرام صدپول تعین شده، مسکوک مسی،دوپولی بوزن دوگرام وپنج پولی بوزن سه گرام وده پولی بوزن شش گرام تعین شده است.)هم نرخ مسکوکات سابق داده شده است ونیزمقرر شده که سنگهای وزن ومترجدیدازشروع حمل 1308هـ.ش.آغازوسابقه ملغی گردیده است.   ـــ قانونگذاری دراموربلدی وتعمیرات:

این عرصه بغرض خدمات اجتماعی ونظم واداره درمراکزولایات بخصوص کابل، حکومتهای اعلی وحکومت های کلان که دارای دوایر بلدیه بودندوتوسط مجلس بلدیه که ازطرف اهالی انتخاب می شود اداره میگردد.درنظامنامۀ بلدیه وانجمن اداره بلدیه ترتیب بودجه، قرارداد، جواز استقراض وسایرومقاولات وامتیازات بلدی ذکراست.امورتنظیمیه، حرکت گادیها ،واداره مساجد وامنیت بازارها، مقادیراوزان، امورتنظیف وتنویرومقررات آبادیهای جدیدوصحت اهالی شهرفصول جداگانه درنظر گرفته شده است.

 محصول سالانۀ موتر، گادی،موترسیکل وبایسکل تعین شده ونیزگرفتن تکت لازم دانسته شده ودریور، گادیوان وموترسیکل سواربداشتن شهادتنامه وگرفتن اجازه نام ازبلدیه مکلف شده اند.

 ـــ نظامنامۀابنیه شهردارالمان:

 درابتدای این نظامنامه برای دولت علیه افغانستان، داشتن یک شهرشایسته ومناسب پائیتخت لازم دانسته می شود. پس ازتعین مکلفیت بالاازبنیادگذاری شهردارالامان نامبرده می شودکه درسرکهای وسیع، کوتی های پخته کاری مرغوب،باغهای با زینت گلکاری ودارای اشجار،باغهای عمومی وباغهای خصوص اناثیه واطفال ساخته می شودوآبهای گوارابذریعه نلهابهرخانه تقسیم وآبهای کثیف اززیرزمین دربلولها ازشهرخارج کرده خواهدشد.تنویرات خانه های این شهراز قوۀ الکتریک مسفید خواهدبود.ونیز مقررات اقدام به تعمیرات دردارالمان مقررشده ویک ادارۀعمارات اهالی شهر دارالامان ترتیب وتنظیمات شهرواشکال زمینهای که فروخته می شودطبق منظوری هرتعمیرکننده سه نسخه نقشه اززمین تقدیم هیئت کندوبرای پختهکاری تسهلات پیش بینی شده.

 ـــ نظامنامۀ تعمیرات پغمان.

ـــ نظامنامۀ تعمیرات دولت.

مقررات گذاری درعرصه های زندگی سیاسی واجتماعی :

این عرصه حیات اجتماعی که فوق العاده پیچیده ودرقالب تنظیم مقررات گذاری عرصه های بیشماری وغیرقابل پیش بینی را درحیات سیاسی واجتماعی مردم درمجموع وحیات فردی ، نوع فعالیت اقتصادی حقوقی وجایب افراددربرای دولت ومکلفیتهای دولت وروابط افراد، گروههای اجتماعی، تشکل جمعیت ها ،کلوب های ملی وسیاسی، احزاب وغیره وحدود فعالیت، حدومرزآزادی و ابعادآن گستردۀ است که ازیک جامعه بسته ومرزهای یک کشورواتباع آن فراتر میرودوبمرزهای بین المللی دولتها ومردمان ارتباط میگیردوازهمه جوانب گسترده است.درمقررات گذاری حیات اجتماعی وسیاسی افغانستان بطورعموم دنیای پیشرفته، شرایط کشورهای اسلامی ونقش دین اسلام وخصلت تاریخی روابط اجتماعی جامعه قومی، چندزبانی وچند مذهبی همواره درنظربوده وبا دشواری اصلاحات همواره درآن بابن وبست ها ودشواریها همراه است.با آنکه تمام قوانین ومقررات که تحت نظامنامه های متعدد ازآن نام برده شد،درحقیقت ونهایت برای تنظیم اعتلای حیات اجتماعی وسیاسی کشوروآرزوها ونیات نیک شخص پادشاه وطبقۀ روشنفکران آزادیخواه این دوره ودرکل بمردم متعلق است وازآرمانهای تاریخی جوانان ومردم اینکشورتاریخی که بارها دراین راه پیش قدم بوده وجانفشانی ومساعی داشته و قربانیهای بیشماری را متقبل شده است نمایندگی میکند. طی این عصرودوره که بانی آن شاه امان الله وعدۀ محدودی ازروشنفکران جوان آزادیخواه وترقی پسند بودند،مرامنامه اساسی تحت نام «مرامنامۀاساسیۀفرقه استقلال وتجدد» وتحت این مرامنامه یک سلسله مقررات گذاری هایکه بطورمستقیم وغیرمستقیم بحیات اجتماعی وسیاسی وتحکیم استقلال کشورتعلق میگیردوفعالیت درتحت این مرامنامه بطریق زیرتنظیم میگردد:

ـــ مرامنامۀاساسیۀفرقه استقلال وتجدد:

درتحت این مرامنامه می آید که ؛ فرقه استقلال وتجددکه موافق بقانون جمعیت هاتشکیل شده، یک جمعیت ملی وسیاسی است که مرکزآن کابل است. هدف جمعیت ترقی، جلوگیری ازاستبدادو استقلال گفته شده مطابق مادۀ سوم این مرامنامه، فرقه موظف ساخته شده که؛« خرافاتی راکه بدین اسلام مطابقت  نداردودراثراعتقادات جزء اعتقادگرفته شده، انرا ازسیاست واختلاطات متنوع سیاست تخلیص نموده وقوانین سیاسی ،اجتماعی ، اقتصادی ملت راتشکیل واحتیاجات عمومیه رابه اساسی که بمدنیت عصر حاضروعلوم وفنون تجربه شده اطمینان بخش تطبیق بشود تامین می نماید.»

« فرقه میکوشد توجۀ عامۀ ملت را جلب کند ـ تا ملت درموقع انتخاب وکلاءشورایملی افرادفرقه را برغیرفرقه ترجیح بدهد.تشکیل فرقه ازمرکز آغازوبه سایر نقاط مهمۀمملکت حتی قریه هاومحله ها وسعت می یابد.» دراخیرمرامنامه رئیس عمومی فرقه وبانی آن شخص پادشاه معرفی شده ونشر نظامنامه تشکیلات فرقه بعدازتصویب جمعیت مرکزی وعده داده شده است.

ـــ نظامنامۀاساسیۀجمعیت طیارۀ افغانستان :

درآغاز این نظامنامه، مرام جمعیت ووظایف آن درزمان صلح وحرب باهمه قوت وپول واعضای درخصوص مدافعه وطن با طیاره هابحکومت معاونت کرده.این جمعیت، طیاره خریدوبه دولت هدیه میکندوبرای تنظیم طیاره رانهامکتب میکشایدوبمکاتب خارجه طلبه می فرستد.وحق العضویت به اساس صنف اول ودوموسوم که ازیکهزاردوصد درصنف سوم وچهارم ازچهارصد افغانی به دوصدافغانی حق العضویت پایان می آید.جمعیت دارای مجلس عمومی، مرکزعمومی وشعبات درولایات پیش بینی شده است.وهم دریک فصل خاص مناسبات جمعیت با دولت مورد بحث قرارگرفته وجمعیت مکلف به پذیرش یک نماینده ازدولت است ونیزجمعیت درهرششماه بوزارت حربیه راپور میدهد.نیز طی همین زمان ازکلوبهای سیاه، سرخ وسبزذکررفته که مقاصد این کلوبها معاشرت اجتماعی ونجات اعضایش ازتذکیۀ نفس ازتنبلی وپژمردگی جسمانی وروحانی ذکرشده است وتحت نام کلوبهای بازیهای با قیمت ومجانی سپورتی وتیاترونمایش همراه است.هم طی این کلوبها کتابخانه، قرائت خانه، بازیها داخل خانه ،فصلی زمستانی پین پانگ، بلیارد،شطرنج،قطعه بازی وغیره وازبازیها دیگرمثل : تینس، فوتبال،کریکت،اسپ سواری ،تفنگ زدن، چوگان وگلف وهمچنان کنفرانسهای علمی ، اقتصادی وغیره پیش بینی شده است.

برای بیشتر یادآوری ازنظامنامه های مهم واساسی این دوره لازم است از چند نظامنامۀ دیگر که بحیات عسکری وآزادی بیان ومطبوعات ونشرات تعلق داردنیز یادآوری کرد:

 ـــ نظامنامه وزارت حربیه:

 این نظامنامه که شامل نظامنامه رتبه های عسکری، نظامنامه البسه،نظامنامه مکتب خوردضابطان،نظامنامه تعلیم گاه آمران وضابطان،نظامنامۀ خدمات داخلیه عسکریه،نظامنامۀتفریق وظایف کاتبان داخل قطعات، نظامنامۀ جزای عسکری،نظامنامۀ آذوقه نام برد.

 ـــ نظامنامۀ نشانهای افغانستان :

غرض ستایش وتقدیرازاتباع شایسته کشورکه با استقلال کشوروبا جانبازی سربازان واردوی افغان دراین معرکه حاصل شده بودوجریانات داخلی وروابط با خارج ازاهمیت زیادی برخورداربودـ تنظیم این نظامنامه درفصلهای جداگانه شامل توزیع، نشان وشوکت ومقاددیر از زمین ومال وپول به گیرندۀ آن تعلق میگیرد.

 ـــ نظامنامۀ مطبوعات :

این نظامنامه نشراخباررادرافغانستان به اتباع افغانستان منحصردانسته وهرروزنامه با مدیر مسئول که مرتکب جرمی نشده وازسوادبهره کافی داشته باشدو... .

 ـــ نظامنامه جزای عمومی :

 این نظام نامه که درابتدای وپایان آن یکعده قضات محاکم  اذعان ومهرگذاشته اند برقرار اینکه :مندرجات این نظامنامه مطابق شریعت اسلامی وموافق با ایجابات سیاسی وعصروزمان میباشدوجرم ها به قباحت، جنحه وجنایت تقسیم شده است .

ـــ نظامنامه توقیف نامه هاومحبوس خانه ها:

توقیف خانه برای اشخاصی است که هنوزدرحق شان حکم قطعی صادرنشده وحبس خانه ها که درحق شخص حکم وفیصله تحقق یافته باشد.طی این نظامنامه برای زنان واطفال جاهای علاهده پیش بینی شده است .

ـــ نظامنامه تذکره نفوس، اصول پاسپورت وقانون تابعیت:

طی این نظانتامه تذکره نفوس جبری شمرده شده وکسانیکه فاقدتذکره نفوس باشنددرفروش ، گروکردن ملکیت، شنیدن دعاوی، عقدنکاح،ملازمت دولت، گرفتن پاسپورت،گرفتن تقاوی،داخل شدن بچه هابمکاتب ازمساعدت دولت محروم می شوند.

 ـــ هم چنان نظامنامه های قونسلگری وغیره قابل یادآوری است.

به اینترتیب درقبال اصلاحات، اجرات وسیعی درحیات روزمرۀ دولت وجامعه باشوروشرق زایدالوصفی رویدست گرفته شدوهیجانی راکه درروح جامعه با اعلان وحصول استقلال آغازشده بودـاصلاحات آنرا زنده نگاه داشت ،زندگی اجتماعی را متحول ساخت، اتصال راه هاسهولت رفت وآمدوتبادل کالاهاواموال راتسریع کرد، بازارهاوتجارت رونق بیشتر یافت، سرعت دوران پول تسریع شد، معارف وفرهنگ توسعه ومتحول گردید.

سرورمنگل

 ادامه دارد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 1 ـــ همانجا.علام محمدغبار.جلداول .ص.800.

2 ـــ میرمحمدصدیق فرهنگ. افغانستان درپنج قرن اخیر.ج.اول.ص.544 .

3 ـــ تاریخ سیستان. ص.42 الی 43 نشرمرکز.ویرایش ازجعفرصادقی مدرس.چاپ 1373.هـ.ش  

 

´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´

به ادامه

بحش دوم

 

 برای بیان روشن آغازدوران جدید افغانستان که با اعلان استقلال افغانستان(1919م.) درجنگ سوم انگلیس وافغان، افغانستان ازیک کشورمستعمره محدوددرروابط داخلی ـ جامعه سنتی، دینی عقب مانده که مردم آن تحت احکام دولت فردی امیران خانوادگی تنها نفس میکشیدندوبمشکل زندگی بخورونمیر خودوفرزندان خودرا تهیه میکردندوازآثارتمدن وفرهنگ چیزی بحیث نشانه، بجزءچند تعمیروتشریفات درباری ولوایح ودستورنامه ها والقاب ، دیگر اینهمه زندانها ،سیاه چالها واعدامها، وحشت وتروروجنگ، تجمل درباروخانواده چیزی بچشم نمی خورد.درروابط خارجی اصلا حرفی زده نمی شدومحدود بود به اوامروروابط درقیدهدایات ویسرای هندوستان انگلیسی

بیشتربرای ورودبه اوضاع داخلی وخارجی افغانستان وتحولات آن نیاز است ـ تا کمی بتفصیل به این موضوع تماس گرفته شود ودرروشنی آن به اوضاعی که درافغانستان آنروزهاتوسط جوانان بیداراین مرزوبوم کشوده می شد،نیاز است تابرای فهم آن بطورکلی ودرقید اختصاربه اوضاع خارج ازکشوروشرایط داخلی نظر انداخته شودودراین قید بیشترمطمح نظراوضاع امروزافغانستان وبیدادی که طی این سالهای حیات ما براین مردم، تحت هرنامی هرروز جریان داردـ بیشتردرنظر است، نه بازگشائی صفحاتی از تاریخ افغانستان. طی این مقال توجه  غرض آگاهی درخط معینی سیردارد ـ تااز احساسات پاک جوانان کشوردرشرایط که افغانستان همواره آبستن تحولات جدید وجدیداست ونقش جوانان وآگاهان درآن روزتا روزازوزنۀ نیرومندی بارمیگیرد ـ دشمنان ترقی وآسایش مردم نیزجامه بدل ورنگ میبازندوبغرض مصروف ساختن ذهن جوانان وتشدید اختلافات قومی، زبانی منطقوی ، دینی ومذهبی وغیره درهر24 ساعت ،شب وروزمحملات می بافند وازطریق رسانه های که بنوعی مستقیم ازفیض دم ودستگاه استعماروامپریالیسم بسودارتجاع داخلی که برسر قدرت است تامین مالی میشوند وبه آنان مربوط ووابسته اند. ازاین لحاظ مشکل جوان افغان مبارزاز هروقت وزمان دگرـ دشوارتروپیچیده تراست وبه آگاهی بیشتروبیشترنیازدارد.

 درراستای چنین خطی بایدـ تمام مساعی را مشترک کردومبارزه را ازنو وبطریق جدید سازمان داد.درشرایط واوضاعی که حضورنیروهای بین المللی که دم ازامنیت، صلح، ترقی ،ثبات ، حقوق بشر، ازادی انسان وبازسازی کشوروغیره می زنندونیزتحت نام دوستان افغانستان، گروهی ازباند سالاران وغارتگرانی راکه متهم بجنایات وآدمکشی ، ترورواختناق ودرخدمت اجنبی اند.بنام «جهادی »برهستی اینکشورحاکم وازآن حمایت می نمایند.این گروه های تشنه قدرت وثروت درباراول  با دست بالایی یاری اسخبارات نظامی پاکستان ،سیا وآخوندهای اسلامی ایران هستی مادی، جان ومال فرزندان اینکشوررابسوداجنبی بتاراج بردندواینک دردستبردبتاریخ ونوامیس  تاریخی کشوربدادوفریاد افتاده اندوبی شرمانه درملای عام ازطریق رسانه ها، بلندگویان شان دادسخن میدهندومیخواهند لاشه های فرسودۀ تاریخ زدۀ سران شانران درجای مجاهدان افغان بمردم تحمیل کنند.نامگذاری چوکها وجاده ها وتپه های کابل وسایراماکن درافغانستان ازاین دستبردونامگذاری درامان نیستند به پیروی ازحرف که خوش گفته اند: «تا ریشه درآب است، امید ثمراست!!» درداخل کشورقدرت  دولتی را تحت فرمان استخبارات ونظامیان امریکا درچنگ دارندوامریکا ،دم ودستگاه آن هنوزازآن دست حمایت برنداشته ودرامروزبنام دولت «وحدت ملی» تحت یک پوشش عوامفریبانۀ  توام با آزادی بیان،مطبوعات واحزاب وآزادی به اصطلاح زن ونیزدولت بمنزله دولت قانون که ازانتخاب مردم مایه گرفته وازشورا وقضا ی غرق درفساد ودرخدمت ارتجاع وتحت فرمان ازخارج خودرا بزک ساخته است.نظامی که جوانانش درانتخاب بین صلح وجنگ ، فقروثروت و ارزوها وآرمانهای رسیدن به زندگی وآرامش تنها می توانندازمیان اشاعۀ نفرت ودشمنی ،زندگی کردن درفساد وبیکاری ورواج مواد مخدرکه عمدا وبدست بزرگ دشمنان اینمردم وسرزمین سرراه این اینمردم گذاشته شده است. نادانی ،سنت پرستی وبیسوادی ازبلایای دیگریست که درزنجیرهای آن افغان دست وپا میزند.خصومت ودشمنی قومی، تباری ، زبانی ، منطقوی ، دینی ومذهبی رسما از طریق سران عالی مرتبت دولت وحدت ملی ، ارگانهای به اصطلاح شورائی وسران جهادی ومدعیان تقسیم قدرت دامن زده می شود.اما فراموش میکنند که دعوی اصلی نه درتضادهای بالا واختلافات محلی وقومی وزبانی است، بلکه دعوی مردم اینباربطورمستقیم ودرباردیگربرسربازتقسیم ثروت خواهد بودواین باز تقسیم به  دولتی مرکزی توانای نیاز دارد که از آرزوها وآرمانهای تاریخی جوانان کشورومبارزه بغرض سعادت فرزندان این خطۀ باستانی با شجاعت ودرایت حمایت کندـ این روز درحال  تجلی است وعلائم وآثاربرپائی و قضاوت  تاریخی درمورد آن درروح ، بیان ورفتارجوانان امروزی بخوبی تجلی داردودوران حاضروآهنگ ترقی آن به این جوانان یاری می رساند.

 این دیوارهای بتونی ساخته ازسخت ترین مصاله ها بین فقر وثروت بادآورده رادرروز روشن باردیگرهمگان خواهند دیدکه درپای مردم له شده، دیگر این تقسیم قدرت نه بین سران کاذب ومتکبرجهادی تقسیم خواهدشد، بلکه مستقیما بمردم تعلق خواهد گرفت.

دربرابرتوان طلب حق آزادی واستقلال مردم دیگرهیچ هیولای نظامی دیو سرشت جهانی اعم ازفتنه انگیزی، نفاق وجنگ افروزی استخبارات پاکستان یا ایران یا امریکا یا سران گوش بفرمان داخلی آن ـ یا هرمقام وجایگاهی دیگری فرمانبرداخلی وبرده قادر نخواهد بود، این روند تاریخی را از پا بیاندازند.  قوه اجرائیه مرکب ازدورئیس جمهورموازی درتقسیم قدرت (رئیس جمهورورئیس اجرائیه ـ خلاف قانون اساسی ) ومدعیان بیشماریکه که هرروزدرصف سهم از تقسیم صف کشیده اند ـ نه تنها صف را طولانی ساخته اند، بلکه مستقیما ثروت را زیر سوال میبرند. اشغال مستقیم افغانستان توسط نیروهای خارجی که با دولت حاضر،شوراوقضای آن که تا حلق درفسادوعدم ثبات نظامی، اقتصادی ومالی واجتماعی بخارج مربوط اند،مستقل وآزاد نیشتند، ازهمین لحاظ اوضاع امروزدرشباهتهای با دیروزاستعماری (بیشتردربعداستقلال کشور)یکباردیگربا اوضاع ناشی وتجارب وتکرارهاومشقات آن  رابجوانان ومردم کشور بحیث تکرار حسن یادآوری کرد، زائید نخواهدبود

 پیش مقدمۀ تحولات درروابط ـ  

ـ جهانی ملل ودول:

 دگرگونیهای که دراوضاع جهانی پس ازانقلابات پیهم سیاسی واجتماعی آواخرقرن 18 وآوایل قرن 19 وبعدازآن درعرصۀ گیتی روی داد،یکی در پی دیگرکشورهای اروپائی را ازسایر قاره ها وکشورها ممتازساخت. تلاشهای  خستگی ناپذیراینمردمان که درپی تجارت به آسیا وافریقا وامریکابرای سودجوئی  روی آورده بودندودرتاراجگری وچپال ثروتهای مردمان این قاره ها ازهیچ جنایتی ابا نکردندوبه پیش تاختند ـ تا آنجائیکه عدۀ ازکشورهای اروپائی ادارۀ وسلطۀ استعماری خودرابرملل ومردمان آسیا وافریقا وامریکا تحمیل کردند. کشورهای استعماری ازمستعمرات خود بحد اعظم ـ ازمنابع ، موادخام ، نیروی کاروثروت آن با تمام ابزارناشی اززوروتذویر، ریا وفریب، وحشت وکشتاربهره گرفتندوبه آنان دستبردزدند.

  کشورهای استعماری بهیچوجه حاضر نبودند ـ تا این ثروتهای باد آورده رابین کشور های دیگراستعماری تقسیم یا برسرتقسیم آن باهم کناربیایند.ازهمین لحاظ نزاعهای وجنگهای پیهم ودوام داربین کشورهای استعماری برسرمستعمرات دراروپاوکشورهای مستعمره شعله ورشد، این جنگها سه قرن تمام ادامه یافت.کشورهای مستعمره دارحاضرنبودند، مستعمرات را بین کشورهائیکه جدیدا بکشورهای صنعتی پیوسته بودند تقسیم کنند.سرمایه داری حریص سودجو بمستعمرات چنان چنگ انداخته بود که حتی برای گویندگان وباشندگان ومراجع قانونی وحقوقی این دولتهای دست نشانده غیرقابل تحمل بود وحتی اکثرا این شیوه های اسارت وکشتارمورد انزجاراین سران نامنهادواقع میشد وآنانرا ناآرام میساخت.(نمونۀ آن درامروزجناب رئیس جمهورگذشته آقای کرزی که بخاطرکشتن اطفال بارها گریه کردوبا تضرع ازامریکا خواست ـ تا دست ازکشتاراطفال ومردم بیگناه برداردو...).   روشنگری اروپادرپیشاپیش درراه آزادی ودرتنوع مفاهیم ازحق وحقوق ،آزادی ودموکراسی که با زندگی درمستعمرات درتناقض وتضادشدیدواقع شده بود، مردم مستعمرات  نه تنها این تبعیض وتناقض را ازطریق مطبوعات آگاه میشدند ومیدیدند، بلکه با اعلام نا رضایتی دربرابرآن می استادند

افغانستان که تحت نام حفاظت مستعمرۀ ثروتمند هندوستان درچنگال استعماربحیث دیواری دفاعی بین روسیه تزاری وغرب مورد تجزیه، نفاق وجنگهای برسرتقسیم قدرت طی دوصدسال در آتش جنگ ونفاق می سوخت وعلاوه برآن سه جنگ رابا قوای قهارانگلیس برای تعین سرنوشت آزادومستقل خود به پیش برد.استعمار انگلیس که ازاشغال واداره مستقیم افغانستان عاجزمانده بود ـ دولتهای مستعمره ودست نشاندگان ضعیف وچندگانه را ازمیان سرداران وشهزادگان برمیگزیدند ویکی راعلیه دیگری تحریک وتحریص می کردندومبالغ مالی هم دراختیارزمامداران وابسته بخود قرار میدادند.این دوران پس ازسلطنت زمان شاه ، دروجودشاه محمودوشاه شجاع وامیردوست محمدخان، اعظم خان وافضل خان ، شیرعلیخان ، یعقوب خان،عبدالرحمن خان الی زمان پایان سلطنت امیرحبیب الله خان وجنگ سوم انگلیس وافغان ادامه یافت. (1801م.الی1919م.).

 قوای استعماری تجاوزواشغال که سرحدات اش ازطریق هندو آسیای میانه به افغانستان رسیده بودـ درجنگهای استعماری قوای انگلیس  که طی زمان طولانی وبامشکلات نظامی ، سیاسی واقتصادی ،سلطۀ دولتهای استعماری اروپای غربی را درهندوستان پایان داده بودوخود بلا منازع برهندوستان حکمفرمائی داشت ،به آسانی نمی خواست برای ادامۀ این سلطه شریکی دیگری را بپذیرد. روسیه استعماری نیزکه آسیای میانه را بلعیده بودودرمنازعات برسربالکانات واروپای شرقی با حریفان سرسخت استعمارغرب درگیرمنازعات بود واز آسیای میانه برای حراست وحمایت ودفاع  به افغانستان بحیث سپردفاعی نظرداشت. روسیه مصروف بالکانات واروپای شرقی بوداین امر به انگلیس فرصت میداد ـ تا سیاست پیشروی بطرف افغانستان،ایران را برای سپردفاعی افغانستان را مورد استفاده قرار بدهدواین سیاست سبب میشد تا انگلیس ها برای چتحکیم چنان سپر دفاعی ، افغانستانرا بحیث مستعمره دردست خود داشته باشند وهمواره ازآن بحیث سیاست پیشروانه بسوی آسیای میانه (مستعمرات روسیه) ازآن بهره گیرندوبرعکس روسیه نیزدرعکس العمل خود بر افغانستان تمرکز میکرد.بدینترتیب  پیش بردچنین سیاستهای استعماری، بزرگترین فشارو تمرکز اشغالگری رابرافغانستان متمرکزمیساخت.

روسیه تزاری که از لحاظ مستعمرات  درآسیا واروپا وهم ازلحاظ  منابعش درمعرض تهاجم وتهدید سرمایه داری اروپای غربی قرار داشت ونیزازلحاظ مقاومت داخلی سیاسی وسازمانی که با ظهورطبقه کارگر صنعتی وآگاهی روشنفکران تحول طلب روزتا روزبرضد استبدادوخود کامگی بقایای رژیم تزاری مبارزۀ سیاسی بحیث یک جنبش اجتماعی ازطریق ایجاد سازمانهای مخفی تشدیدومتمرکز شده بود. روسیه دربرابرجاپان شکستی را متحمل شد. روسیه تزاری انقلاب دموکراتیک 1905م. را سرکوب خونین کردوآزادیهای نیم بند دوباره جای خودرا به استبدادوحشی وزورگوئی داد.

 درایران وهندوستان جنبشهای آزادیخواهی واستقلال وعدالت وتحولات دراروپا روزتا روز توده ها ومنورین را به آگاهی ودرخط مطالبات جدید قرارمیداد. افغانستان مستعمره که طی نزدیک به دودهه بتدریج اصلاحات را دربخش معارف وفرهنگ بتدریج آغازمیکرد، امنیت وتجارت وصنعت به آهستگی پدیدارمیگشت وطی همین زمان است که عدۀ برای قانون اساسی وتشکیل دولت نسبتا قانونی فعالیت را آغاز کردندکه ایده های استقلال واصلاحات ،قانون وهم مشروطه خواهی پیآمد های آن بود وبخصوص هنگامیکه تحولات استقلال طلبانه واصلاحات بورژوادموکراتیک دراطراف افغانستان وازآنطریق بداخل افغانستان راه میافت با آغازجنگ جهانی اول وشرکت روسیه ، انگلستان وترکیه عثمانی درآن، افغانستان نیزبمیدان رقابت کشورهای درگیرجنگ کشانده میشد. درپایان جنگ انگلستان فاتح ، اما ورشکسته، روسیه شکست خورده که با انقلاب اکتوبربنیاد دولت وحیات سیاسی  وبرسیستم روابط بین المللی خود تجدید نظرکردکاملا دولت جدید درروسیه پهناورپا بعرصه جهانی گذاشت. روسیه تزاری درهمجواری افغانستان نظام استعماری تزاری را برانداخت ونظام جدید شوروی را با حق تضمین ازادی ملل وبرابری مردم اعلام داشت. ازمبارزۀ آزادیبخش ملل تحت استعمارحمایت کرد ونیزروسیه شوروی نخستین کشوری بودکه استقلال وآزادی افغانستان راپس از جنگ استقلال برسمیت شناخت وعملا کمک های نظامی واقتصادی رابه افغانستان مبذول داشت.  

ترکیه عثمانی متحد المان شکسته جنگ ازادعای احیای امپراطوری وخلافت اسلامی دست کشیدوسعی کرد سهم ونقش خودرا بحیث کشورپیشتازدرجهان اسلامی  بطورشائیسته ادا کندوبرای اینمنظورپروگرام اصلاحات ترکیه برهبری رشیدپاشا ومدحت پاشا درعمل مورد اجرا قرارگرفت وفرامین مشروطیت ازطرف سلطان حمیددوم خلیفه عثمانی نشرشد.

  تحولات درایران برهبری مرزا تقی خان ومظفرالدین قاجارنشر شد. درسوریه، عراق ومصرنیز بعدا مشروطیت اعلان شد. اما درافغانستان پروگرام اصلاحی سلطنت امیرشیرعلی خان که آغازنیکویی را نوید میداد باخرد سید جمال الدین افغان طرح وبتدریج برای عملی شدن آماده میشد، انگلیسها درجنگ دوم گلیم آنرا جمع کردند ودرجای آن دولت استبدادی امیرمستبد وکشورمستعمره وقسمتی از بدنۀ اصلی اش را ازآن جدا کردند، امابازهم خواست استقلال ،آزادی وتحول ازپا نه نشست ودرمیان جوانان ومردم راه طولانی بیش از نیمقرن استبداد، وحشت ، استعماروسرکوب وعقب ماندگی وخرافات رابا دشواری وحقارت ازسرگذشتاندوجوانان کشوردرمیان خون وآتش وسرکوب استبدادی راه خودرا به استقلال ، آزادی وترقی بازکردکه حمایت وسیع مردم عملا درپیشاپیش ، پهلو وپشت سرآن قویاحضور داشت.

  تحولات داخلی:

  با آنکه افغانستان درآغازقرن بیستم کشورمستعمره انگلیس وفاقد آثارحداقل تمدن  بوداز مکتب وکتاب وعلم وفرهنگ خبری نبود، زراعت وتجارت ومناسبات باکشورهای بیرون کاملا متروک ومردم ازنفرت جنگهای تجاوزگرانۀ انگلیس وویرانی وکشتارهای آن ازاروپائیان وتمدن آن منزجرشده بودند ، با آنهم با مساعی فرزندان نجبیب ومبارزاین خطۀ باستانی چه بداخل دربارودولت وبیرون ازآن میان حلقات روشنفکران واستادان وشاگردان مکتب حبیبیه نطفه های جنبش دوباره پا گرفت وحزب سری تشکیل گردید.

با کشته شدن امیرحبیب الله خان درشکار گاه کله گوش لغمان سرخط تحول دروجود روشنفکران تحول طلب درحلقۀ شهزاده امان الله خان بطور جدی وعملی آشکاروآغاز شد. البته درمقدمات این نهضت که عدۀ آنرا کودتا نامیده اند، باید گفت که : درمقدمات تهیۀ این تحول وتغیرودرعقب آن مثل  تحولات گذشتۀ تاریخ خونین وپُرمرارت افغانستان، منافع آزامندانۀ سران وشهزادگان تنها برای تصرف اهرم قدرت ازیک زورگو بزورگوی دیگرقرارنداشت، بلکه فراترازآن درمرکزاین تحول برای نخستین بارروشنفکران ادعاطلب ومنوری برای تحولات جامعه واصلاحات دولت جدید درباررا مورد استفاده قراردادندوتحول راخواستند ازبالا،ازمیان اختلافات سلطنتی خانواده و درباریان باقدرت بگذرانند وتحول را با سرمشق ازتحولات کشورهای همجوارمثل ایران، ترکیه وهمچنان نهضت آزادیخواهی هندوستان که بیشتربعدادرافغانستان ودرشاه رگ آن کابل متمرکزشده بودوهم ناگفته نماند که فعالیتهای دپلوماتیک ، سیاسی ونظامی دول اروپائی درگیرجنگ جهانی اول که انگلستان با مستعمراتش بشمول هندوستان وافغانستان،وروسیه ، المان ،ایران وترکیه درجنوب بالکان را درمحورهای خود می فشرد. افغانستان ازچند جهت مورد توجه بودوازیکطرف بحیث کشور مستعمره انگلیس بدسترس استعماربودواستعمارازآن بحیث مجری ارادۀ خود بهره میگرفت وازطرف دیگردولتهای همجوارروسیه واسلامی ترکیه والمان وحتی ایران خواهان نفوذ بیشتروتاثیر گذارتر درافغانستان بودندونیزازطرفی شرکت وهمکاری جنبشهاِ آزادیخواهی ضداستعماری ومساعی دول درایفای نقش محوربه تلاشهای نفوذ درافغانستان افزوده بودند، اینهمه تحولات راه را بهندوستان انگلیسی بطورخاص وافغانستان مستعمره بطورضمنی بازمیکردوقسمتی ازظرفیتهای نظامی ـ جنگی ، انسانی ومالی انگلستان را حداقل درخود نگاه ومصروف میساخت. روسیه تزاری که ابتکارعمل را ازدست داده بود با شکست فجیع درجنگ وبحران داخلی بشدت روبرشد، المان بطورمستقیم وازطریق ترکیه وایران میخواست افغانستان رادردرگیریهاعلیه بریتانیا یاری رساند، برای این امرتلاش روان بود تا زعامت افغانستان (امیرحبیب الله) رااغوا کنند ـ تا حد اقل بتواند سرزمینهای غصب شده را درقلمرو های هندبریتانیوی دوباره آزادسازد. دردربارامیرحبیب الله خان با آنکه مخاصمت با انگلیس ودسایس واشغالگریهای آن ونفرت وانزجاراراعمال امیربه اوج خود رسیده بود ودرمیان مردم نیز آگاهی برای استرداد واستقلال روزتا روز قوت میگرفت وبنیاد عملی می یافت.با آنکه  امیر توانسته بود خواست انگلیس رابا ذرایع حیله وهوشیاری بردرباربقبولاند، اما اعمال امیروی رادرمرکزنفرت دربار، خانواده و عامه قرارداده بود.   با آنکه امیربواسطۀ برادروپسرانش دراوضاع بسود سیاستهای انگلیس موفق معلوم میشد، اما امیرودربارش می خواستنددرچنین فرصتی یا بطریقی از انگلیسها بهره گیرندوطی همین اوضاع امیر لازم دید ـ تا ضمن تقاضا نامۀ برای مذاکرات واعلان روابط تجاری مستقل با دول خارجی را بنحوازانگلیسها آرزو برده ومطرح ساخته بود، اما بی نتیجه مانده ودرنتیجه امیرکمی باازردگی بازهم توانست با سیاست بیطرفی خودرا ازمجادلات بین کشورهای متحارب کناربکشدوانگلیسهارا از جبهۀ افغانستان آسوده سازد.

انگلیسها که با ذرایع گوناگون درهندوستان وسرحدات آزاد، دربرابرمبارزات آزادیخواهانه مردم قرارگرفته بودند، طی همین زمان هیئتی «نیدرمایر»المانی وهیئت ترکی که برای امضای یک موافقتنامه بکابل امده بودوامیرازایشان درحدودی پذایرائی نمودوداخل مذاکره شد، با آنکه امیرازتوصیۀ اتخاذ سیاست بیطرفی وخواستهای انگلیس درمذاکرات حمایت وپیرویی میکرد، با آنهم حضوروفد المانی وترکی درکابل، تشویش وناآرامیهای زیادی را برای دولت انگلیس درهندوستان وروس درترکستان بوجود آوردوهم جنبش بیداری هندوستان واستقلال طلبی افغانها برای آستقلال وآزادی سرزمینهای متصرفه وروحیۀ آزادیخواهی مردم تقویت شده بود.چنین اوضاعی نه تنها درداخل مردم ، بلکه دردربارانقطاب ودوپارچگی بار آورد وهم ناراضایتی درباریان ازخودسری وتجمل پرستی وزن بارگی وعیش وتشریفات امیربه نقطۀ انفجاررسیده بودکه حتی نائب السلطنه نصرالله خان (برادرامیر) چندین بارتلاش کرد تا ازطریق امیرودربایان وحتی بطورمستقیم رابطه با هیئتهای ترکی والمانی ونمایندگان آزادیخواه هندی درمورد اتحاد با کشورهای اروپای مرکزی تصمیم بگیرد، اما بطورمستقیم این مساعی نیزبی نتیجه ماند. درنتیجه تمام این عوامل وتحولات وتغیرات مرگ امیررا تسریع کرد، زیرا نه تنها درباروارکان ماموران بلندپایه دولت ودسته های ازجوانان ومنورین ومخالفان ضد انگلیسی  بشدت برضد امیرآشفته بودند، بلکه وی را مسئول عدم استفاده ازفرصت مناسب برای حصول استقلال افغانستان درجریان جنگ می شمردند.هم بطرززندگی خصوصی وی اعتراضها بلند وبلندتربوداوضاع بحدی متشنج شد که درسال 1918م. درشب جشن تولد شاه موترش مورد اصابت تفگچه قرارگرفت. عبدارحمن خان لودین محررسراج الاخبارو  عبدالهادی داوی به این جرم گرفتار شدند،اما اعدام نشدند. ودرپی آن امیر کمی خودرا محدود ساخت. امادرآغا زبهارکه هوا مساعد بود وی با عدۀ محدودی ازدرباریان که نایب السلطنته ومعین السلطنه با اوهمراه بودند بشکار به لغمان رفتند ودرکابل پسرسوم امیرسردارامان الله خان بحیث والی کابل وسرپرست امورباقی مانده بود.دربارکه آشیانۀ دسیسه وتوطئه حلقات بود حلقۀ اول بدورپسرارشد امیرسردارعنایت الله جمع بود که بشخص امیروفادارودوام اوضاع را بطرزسابق وبا پذبرش کمی ازمظاهرغرب مناسب حال میدیدند. دسته دیگردراطراف نایب السلطنه تشکیل یافته بودکه مخالف انگلیس وخصومت با هرنوع تجدد واصلاحات داشت وحلقۀ سوم متشکل ازجوانان روشنفکروتجدد طلب درمحورمحمود بیک وسردارامان الله خان که مخالفان انگلیس وبا دستۀ دوم همفکربودند، امادرمسئله اصلاحات وتجدددرمقابل آن قرارداشتند.چنین تصنیفی وترکیبی دردربارامیرودرعقب وی (بقول اغلب مورخان کشور) بمنظورتصاحب قدرت بحرکت افتاده بود.چنین اختلافات زمینه های داخلی یک تحول رابغرض مرگ امیرواعلان استقلال واصلاحات ازدرون درباروبخصوص راس دولت فردی آماده وتسریع ساخت

امیربضرب گلوله درشکارگاه لغمان کشته شد.این توطئه ازمیان درباریان عمدۀ اطراف امیرکه درجلال باوی بودند موفقانه انجام شد.سردارنصرالله خان (برادرامیر) بلا وقفه اعلان پادشاهی دادودرباریان وارااکین نظامی وملکی بوی بعیت کردندودرکابل نیزپس ازاطلاع مرگ امیرشهزاده امان الله خان درمیان درباریان وروشنفکران ونظامیان  نه تنها اعلان پادشاهی کرد، بلکه توام با آن استقلال افغانستان ازانگلیس وتقویت وآسایش اردو واصلاحات را رسما اعلان داشت. این اعلان فضای مساعدی را برای تحرک عدۀ محدودی ازروشنفکران ونظامیان طرفدارتحول آماده ساخت ـ تا بایک سرعت ودرایت قدرت را دروجود شهزاده امان الله خان متمرکزوشهزاده که ازبصیرت وجسارت کافی برخورداربودودرعمل زمام اموررا بدست گرفت.همانطوریکه گفته آمد ـــ نخستین اقدام شهزاده که جلب توجه عکسرونظام بخودواعلان استقلال بود،حرکت وسرعت اقدامات طرفداران شهزاده رابرای تصاحب قدرت تسریع وعملی ساخت.

 درتحت عنوان بالا«عمده ترین تحولات» که بطورعمده این دورۀ کوتاه را که بحق اغازین دوران جدید وترقی افغانستان است ویک دهه ادامه داشت ، این نه یک تحول ساده درقالب تغیر قدرت ازیک زورگوبزورگوی دیگربود ، بلکه بیشتراین تحول بطورمضمونداردرتمام دوران حیات اجتماعی، سیاسی ودولت داری افغانستان بعدی منعکس شدومشعل راه مبارزۀ جوانان وتلاش خستگی ناپذیرشان برای استقلال وترقی حیات مردم ازسایردوره ها متمایزساخت.بموجب این نهضت که مورخان اکثرا آنرا بنام شاه امان الله یا «امانی» بیشترمسمی کرده اند ـ نشانی ازنقش شخص وشخصیتی که بیشتردروجود یک شهزاده وزمامدارمتمرکزشده بودمیدانند که دریک زمان محدودکه کمبودونبودروشنفکران وعدم حضورپیش مقدمۀ مبارزان علم ،فرهنگ وادب ومحدودیت تجارب وزمینه های تبارزتاریخی آن ـ فوق العاده محدودوناممکن بود ـ بیک باره توسط اقداماتی که دروجود یک شهزاده درباری متمرکزشده بودـ جامعه را چنان تکان داد که مانند آتشفشانی ازاعماق یک جامعۀ بسته اسلامی قرون اوسطائی ومستعمره  فواره زد.همانطوریکه آغازآن با یک کودتا درعدۀ محدودی ازروشنفکران وازمیان دربارشاهی جوانه زدوبثمرنشست.استقلال واصلاحات همانطوریکه طی یکدهه درخشیده بودوهمانطوردرپایان دهه طی یک جنبش منفی وعقب گردچنان منهدم شدوجای خودرا به نظام «سقوی »نه ماهه دادـ این نه تنها یک برگشت تاریخی قرون اوسطائی تاریخی را نشان میداد که درمرکزآن نیروهای سیاه تاریخ ، عقب ماندگی قرون، سنت واقتدار گرائی کهن نظام خان خانی وروحانی واراکین دولتی دست دردست استعماروحمایت استعمار،نیرنگ وتوانائی مادی ومعنوی استعماروارتجاع رابه آزمایش گذاشت. این برگشت عملاتوان جامعه وذهنیت استقلال خواهی وترقی پسندی اجتماعی رابعقب زدوخودرادرمقام فاتحان دینی وعقب ماندگی ابقا کردندوهم ذهنیت منفی ویرانگرتاریخی رابعدۀ بی باوربمردم وتحولات وزعامتهای بعدی وروشنفکری افغانستان برگرداندو بدولتها وسلاطین آیندۀ افغانستان هوشیارباشی بود ـ تاآنانراازترقی وپیشرفت ،نهضت معارف،فرهنگ ومدرن سازی،تعلیم وتربیه فرزندان ذکورواناث ونهضت آزادی زن وترقی اقتصادی برحضرساخته بترسانندوبازدارند.

 ازلحاظ تاریخی با آنکه نهضت دهۀ امانی توسط ارتجاع واستعمارناکام ومنهدم شد، بازهم اصول ومبادی تمدن مدرن را بنیاد گذاری کرد که باقبل وبعدخود ازلحاظ ماهیت ومضمون ترقی وانقلابی نه تنها تمایزداشت، بلکه اساساتی نوین را پایه گذاری کرد که تا امروز دراصلاحات وترقی خواهی افغانها محورهای آن می درخشدوخواستهای آن هنوزبرازنده است وهیچ کوردلی وناآگاهی آنرا تخطئه کرده نمی تواند. تحت عنوان بالا به پیش زمینه های تحولات ایندوره که کوتاه وبه اختصارنام برده شد، برمبانی چنین پیش زمینه های قشر بیش ازهمه قشرروشنفکرانی درباری ، تحولی راآغاز کردندکه پیآمد ان استقلال کشور،تامین روابط بین المللی مستقل دولت امانی با جهان وپی ریزی اصول بنیادی واساسی محکمی رابا جسارت درکشوربرای نخستین بارعملی ساختندکه افغانستان رابتاریخ گذشته وآیندۀ ان پیوند زد.اقدامات قشرمحدود درراس آن شخصیتی ازقماش سرداران وشهزادگان درباری نه تنها تغیرنظام راتحت ارادۀ خود درآورد، بلکه کشوررابا استقلال واقعی ومبارزه برای آزادی وترقی اجتماعی بجوانان آیندۀ کشوروجهان آشنا ساخت. برای توضیح بیشترهنگامی که دولت جدید،طرح اعلان استقلال را بطوریکجانبه،نه تنهااعلان کرد، بلکه توام با آن با انگلیس بطورغیرمستقیم اعلان جنگ دادوسفربری بسرحدات راآغازکردونیزطرف دولت افغانی منتظرجواب انگلیس نماند،بلکه توام با اعلان سفربری بسرحدات لشکر کشید وازروحیه استقلال خواهی مردم علیه انگلیس استمداد جست ـ یعنی استقلال را بامبارزۀ آزادیخواهانۀ ملت ومردم افغان درآمیخت ومشترک ساخت وهم دولت بطورپیگیرتامین روابط سیاسی با جهان خارج ومعرفی استقلال کشوررا بطورجدی وباپیگیری دنبال کردکه نتائیج آن خیلی سودمند به حال تامین استقلال ،مناسبات نیک وجلب همکاری های بین المللی بود.

 آغازموفقآنۀ دوران جدید: 

همانطوریکه درچندعنوان کوتاه بالابتکراربه مشخصات آغازدوران جدیدومدرن سازی افغانستان نوین اشاره شد ـ یکباردیگربطورفشرده وفهرست بندی شدۀ درتصنیف مختصر« آغاز موفقانۀ دوران جدید» ذیلاارائه میگردد:

 1ـــ تنظیم اقدامات درقشری محدودی ازروشنفکران، اعم ازدربار، خانواده شاهی، عدۀ ازروشنفکران بیرون ازدربارووابسته به ارکان دولت، دست بدست هم داده، درکودتائی قتل امیرحبیب الله خان را فراهم ساختندودولت را درمحدودۀ روشنفکران وبمطالبات تاریخی مردم افغانستان وفق دادند

2 ـــ درفردای قتل امیرعدۀ ازارکان دربار،دولت وخانواده بیعت خودرادرجلال آباد ببرادرامیرسردار نصرالله خان نائب السلطنه که با دوپسرامیرعنایت الله خان وحیات الله خان درشکارگاه باامیربودند اعلام داشتند.

  3 ـــ سردارنصرالله خان پس ازاعلان پادشاهی به حکام ولایات وازهمه پیشترازامان الله خان که درکابل نائب شاه مقتول (پدر) بودـ بیعت خواست.

4 ـــ نایب السلطنه به تصور اینکه درمیان ماموران وعناصرمحافظه کاردربارنفوذ فراوان داشت وهم بنا برمقاوله های شفاهی وکتبی قبلی بین اراکین درتوطئه اول قتل امیرکه پادشاهی به سردارنصرالله خان تکیه میکرد ـ بخیال او، مسئلۀ جانشینی را خاتمه یافته دانسته بودوموقف امان الله وجوانانی راکه به او چشم بغرض تحولات دوخته بودند، ازنظرش مخفی ماند.

5 ـــ بارسیدن خبرمرگ امیربکابل، بخشی ازدرباردراطراف شهزاده امان الله خان به تلاش افتادند وباهم تصمیم گرفتندـ تاازپذیرش پادشاهی نایب السلطنه سردارنصرالله خان سرباززنندوبا اعلان پادشاهی امان الله خان، دورۀ جدیدی را درتاریخ افغانستان آغازکنند.

 6 ـــ درکابل که شهزاده امان الله خان سرپرست اداره ووکیل پدربودودرکابل بحیث پائیتخت نسبت بهمه جابیشترین نیروی نظامی ،خزانه وپول، ذخایرسلاح وانبارهای مهمات نظامی متمرکزشده بودکه این امرایدۀ ادعای جانشینی سلطنت را ازلحاظ عملی ومادی وروانی برای امان الله خان تقویت میکردوبه امان الله خان امکان میدادـ تاوی وطرفدارانش بطورعاجل وسریع درموضع امتناع ازتابعیت به نایب السطنه سردارنصرالله خان سرباززنندوتدابیری را ازلحاظ فکری عاجل وموثربرای تبلیغات وهم اقدامات عملی جدی را بطورعاجل درنظرگرفتندبه ترتیب ذیل:

  ـــ متهم ساختن نایب السلطنه وهمراهان اوبه شرکت دردسیسۀ قتل امیرواعلان خونخواهی شاه سابق.  ـــ اعلان استقلال تام افغانستان به شمول استقلال درمناسبات خارجی.

  ـــ بوسیله افزایش تنخواه افراد اردوبه اندازه پنج روپیه درماه به جلب آنان ازسلطنت امان الله بحیث شاه.

7 ـــ چنین پروگرام آگاهانه توام با اقدامات وفعالیت های موثربی سابقه بوسیله عدۀ ازجوانان آگاه کشوروآزآنجمله شجاع الدوله که دربین افرادی اردوی جلال آبادبسود سلطنت کابل تبلیغ شدوغند نظامی جلال آّبادبنام غند دارالسلطنه برهبری یکنفرازصاحب منصبان بنام غلام رسول ازمردم هرات بطرفداری امان الله خان قیام کردوامام جمعه را وادارساخت که خطبۀروز جمعه را به نام امان الله خان بخواندونیزمحمدنادرخان سپهسالاروبرادرانش ومحمدحسین خان مستوفی الممالک وعدۀ دیگر ازبزرگان نظامی ودولتی را محبوس ودرقید بکابل فرستادوتناسب قوارابین کابل وجلال آباد بسودکابل درهم شکست. نایب السلطنه به اثرچنین اوضاعی ازمقامش استعفا دادوسراست بکابل وارگ آمدوبه امان خان تسلیم شد.

  8 ـــ امان الله خان که جوان باحرارت وجرآت،دارای استعدادجلب مردم وسرشارازفعالیت برای ترقی کشوربوددر(13 اپریل1919م.) درنطقی پُرشوردرمحضرعامه مردم کابل اعلان استقلال کشورکرد ومردم را به اصلاحات مبنی برآزادی ومساوات ورفع ظلم ورشوت وسایرقبایح اداری مژده دادو نیزمبتنی برمواد این بیانیه،اعلاناتی درسراسر ولایات افغانستان پخش گردید ـ چون این اعلانات وبیانات با مطالبات وآمال باطنی وآرمانهای قلبی مردم سازگار بودمورد استقبال گرم مردم قرارگرفت ومردم درهمه جابا شاه جدیدبیعیت وازروش اواظهارهمکاری وحمایت نمودند.

به این ترتیب درافغانستان زمام اموربدست عدۀ ازمنوران دربارونظامیان واراکین جدیدوروشنفکران درراس شاه امان الله خان متمرکزشد.شاه بلاوقفه اعلان استقلال تام کشوررانمود وتوام باآن با تاسیس کردن مناسبات سیاسی با کشورهای مختلف جهان رانه تنها باصدای رسا اعلان داشت،بلکه درعمل واردکارزارتامین این مناسبات شد:

 ـــ در3مارچ امیرامان الله  طی نامۀ خطاب به ویسرای هند ازکشته شدن امیرحبیب الله خان پدرش ونشستن خودبه تخت سلطنت کابل واستعفا وبیعیت سردار نصرالله خان خبرداده ودرضمن بمعرفی افغانستان جدیدبعنوان یک دولت آزاد ومستقل، امادگی اش رابرای انعقاد یک عهدنامۀجدید بیان داشت وانگلیس مرگ امیررا بهانه ساخته وازاظهارنظرراجع به عهدنامه جدید خودداری کردند.

 ـــ تقاضا برای بستن عهدنامه جدید،دولت بریتانیارادروضع دشواری قرارداده بود، زیرا دولت مذکوردرزمان مذاکرات درسال 1905م.بامیرحبیب الله خان استدلال کرده بودند که عهدنامۀمنعقده با امیرعبدالرحمن خان ماهیت شخصی داشت ونه دولتی وبا مرگ امیرعهدنامه ازاعتبارساقط گردیده است.به اینطریق آنان دلایل جدیدی برای سیاست توسعه جوئی خودبسوی افغانستان را پی گرفته بودند اما اوضاع بعدازآن بضرراین سیاست وبسود استقلال افغانستان کاملا تغیرخورد.

 ـــ امیرامان الله خان بطریق شفاهی درکابل به 13اپریل1919م. ازاستقلال تام افغانستان حرف زد وبه نمایندۀ انگلیس درکابل گفت ـ تا موضوع را به اطلاع حکومت خود برساند.

 ـــ درنتیجه به اثراقدامات دولت جدید ـ اعلان استقلال بخوبی آشکارشدکه دولت انگلیس حاضرنیست بسهولت ازامتیازات یک کشورمستعمره مثل افغانستان صرفنظرکندـ بنا دولت افغانی تصمیم گرفت تابایک سلسله اقدامات سیاسی، دولت انگلیس رادرعمل انجام شده قراردهدـ بنا به اینمنظوراقدامات ذیل را روی دست گرفت:

  1 ـــ محمدولی خان یکی ازروشنفکران درباررابعنوان سفیرافغانستان به بخاراتعین ونیزسفیری به تهران درنظرگرفته شد.

 2 ـــ مناسبات سیاسی حمایت ازاستقلال افغانستان ودرسطح تبادل پیامهای مودت وهمکاری وبرسمیت شناختن استقلال افغانستان وآغازمذاکرات برای تدوین عهدنامه دوستی آغازشد.محمدولی خان سفیر افغانستان درتاشکند موظف شدبمسکورفت وازاستقبال گرم سران شوروی بخصوص ملاقات با و.ا.ی لینن برخورداربودوبتعقیب آن «براوین» بعنوان سفیر شوروی به کابل آمدوبا وزارت خارجه داخل مذاکرات شد .

 3 ـــ آمادگی برای جنگ: ازچندین جهت درنظرگرفته شده واعلان شد:

  ـــ انتشاراوراق تبلیغاتی که بکمک حکومت موقتی هنددرکابل تهیه وپخش می شد.

 ـــ تقویت وحمایت ازشورشهادرنقاط مختلف نیم قارۀ بطورعام وبطورخاص درسرحدرا برپا وتقویت کرده ـ تا نیروهای انگلیس درنقاط متعدددرگیرجنگها شده ونیروهای نظامی دولت درنقاط استراتیژیک متمرکزوضربت وارد سازد. آنچه افغانستان را به موفقیت این نقشه امید به پیروزی میدادـ هیجانی وشوری بزرگی بود که درهمین وقت درسراسرقاره هندبه اثرنشرقانون امنیتی دولت بنام«رولت» بوجود آورده بودوفکر میشد که با آغازعملیات نظامی ازجانب افغانستان، این جنبش درهندوستان بقیام مسلح تبدیل خواهدشدونیروی انگلیس رادرقارۀ هندبه تنگنا خواهد کشید، بعدا کشتارهای پیهم وسرکوب جنبش درشهر«امرتسر»که بیش ازچهارصد (400) کشته ازخود بجا گذاشت، تصدیق برچنین آگاهیهای سیاسی دررهبری دولت افغانستان است.

 ـــ بنا برهمین آمادگی دراول ماه می،دفتر پوسته افغانستان درپشاورپلان قیام عمومی رابکمک آزادیخواهان محلی طرح نمودکه قراربودبه 8می آغازشود، اما انگلیسها ازنقشه آگاه شدند وشهر را بمحاصره کشیدندوآب را قطع ودرنتجه قیام را خنثی وسران آنرا زندانی ساختند.

 ـــ در تعقیب قیام پشاوربقوای نظامی افغانستان هدایت بودکه درسه بخش باقوماندانی صالح محمدخان سپه سالاربه دکه به معبرخیبرودسته دیگربه قیادت جنرال محمدنادرخان وصدراعظم عبدالقدوس خان بخوست وقندهارسوق داده شد. درجبهۀ اول قوای افغانی پس ازیک پیشروی موقت،سپاه انگلیس خیبر ودکه را بدست آورده راه خودرا بسوی جلال آباد بازکرد.درمحاذ جنوب (خوست) نادرحان با سپاه قبایلی ازسرحدعبور نمودندپس ازفتح سپین وام بسوی شهرومرکز نظامی انگلیس به تل یورش بردند.قوای انگلیس درقلعه تل حصاری شدندونیروهای قومی برشهروقصبه های اطراف تصرف یافتندوقلعۀ عسکری انگلیس درمحاصره قرارگرفت که خبرمتارکه پخش شد.

در محاذ قندهارانگلیسهابرقلعۀ عسکری افغانها حمله نموده با پا فشاری ومقاومت جدی افغانهاعدۀ اسیروزخمی شدندعبدالقدوس خان سپه سالاروقوماندان این محاذدرراه قندهارازاین واقعه باخبرشد. هنگامی رسیدن بقندهارمردمی زیادی  ازقندهار واطراف آن برای جهاد بدوراوجمع شدند. درهمین وقت است که جسدیک طفل مقتول ازمردم سنی درمحله قزل باشان قندهار، عامل جنگی بین مردم سنی وشیعه شدواین جنگ بقول اغلب مورخان بدست انگلیسها افروخته شده بود. پیش ازآنکه دامنۀ آن وسعت پیدانماید خاموش ساخته شد.به این ترتیب درجنگ استقلال درروزهای آخر ماه می نیروهای انگلیسی درمحاذجلال آبادوقندهارـ پایگاه های سرحدی افغانستان را شکسته وبدست آورده بودند، نیروی مردمی برای جهاد که دولت رسماازمردم خواسته وبجهاددعوت نموده بودـ ازهرطرف به تجمعات وجنگهای غیرمنظم جهت عملیات منظم آماده می شدند.درپشاوربا اعلان حکومت نظامی انگلیس، کمیتۀ انقلابی مرکب ازاقوام ومردمان مختلف بغرض نبردبرای آزادی تشکیل شد.درچترال حکمران محلی تحت حمایت انگلیس، سرازاطاعت باززد.درمناطق قبایلی مهمند، تیرا، وزیرستان ، ژوب مردم اسلحه برداشته وخطوط مواصلاتی انگلیس را قطع کردندومهمتراینکه، آنعده افرادی که انگلیس اجیرومسلح ساخته بودند ازاطاعت شان سرباززدندوبقوای مخالف انگلیس پیوستند.درنتیجۀ چنین قیامهای مسلحانه، انگلیس مجبورشد بعضی ازاردوگاه های خودراازسرحدتخلیه کنندویکی ازاین اردوگاه ها بقول مرحوم فرهنگ؛اردوگاه وانه دروزیرستان که قوای جنرال شاه ولی خان(بعدا فاتح کابل) آنرا بدون جنگ بتصرف درآورد.پس ازتبادل هیئت های محرم ونامه هامتارکه باشرایط آتی مورد قبول طرفین واقع شد:

 1 ـــ عقب رفتن قوای افغانستان بقدربیست میل ازخط سرحدوباقی ماندن نیروی انگلیس درمواضع آن. 2 ـــ اجازه پرواز اکتشافی طیارات انگلیس بالای خاک افغانستان وعدم مقابله با آن.

 3 ـــ اعاده سالم عملۀ این پروازطیارات درصورت سقوط شان درخاک افغانستان.

 4 ـــ اداره حرکات قبایلیان دردوطرف سرحدواخطاربه ایشان که درصورت اقدامات علیه انگلیس از امداد افغانستان محروم خواهندشد.

5 ـــ آغازمذاکرات صلح درراولپندی بین نماینگان دوکشور. 

 مرحوم محمدصدیق فرهنگ درکتاب افغانستان درپنج قرن اخیر،علاوتا می نویسند:«عجب این نیست که حکومت افغانستان این شرایط راکه بشکل غیرمستقیم به مغلوب شدن آن درجنگ دلالت میکرد، پذیرفت.اماعجب آنست که باوصف این پذیرش افغانستان  موفق شدـ تا متارکه را بمردم خودوتا حدی به مردم جهان به منزلۀ پیروزی ارائه نموده درپایان کارمنظوراصلی خودرا که استقلال تام افغانستان بودازسیاستمداران کهنه کارانگلیس انتزاع کند.»(1) چنین حرکات دپلوماتیک ومخفی اکثرا درپشت سرمقاولات وتوافقنامه های  بسته شدۀ رسمی بین دولتها وهیئت های دولتی بطورمحرم وسری بتوافق می رسند که اکثرموادآن برای زمان طولانی محرم باقی می ماند، موافقتنامه بالا نیزازچنین حیله ونیرنگ انگلیسی حکایت داردودرصورتیکه اوضاع بعدا بسود افغانستان وبضررانگلیس تغیر نمی یافت، انگلیس از نیت استعماری خود یک وجب عقب نه نشسته بود.

  ناگفته نباید گذاشت که طی دوران جنگ جهانی اول استعماری واُستانۀ اعلان استقلال افغانستان ، دولتهای متخاصم جنگ اول استعماری چنان درمانده وازرمق افتاده بودندکه دیگر وضع را برمنوال سابق نمی توانستندبرمستعمرات ادامه دهندوهم نهضت وناآرامی داخلی وهم اوضاع ناشی ازجنگ برسرمستعمرات (جنگ اول جهانی) وهم جنبشهای انقلابی برای آزادی واستقلال وهم گذار روسیه انقلابی ازمقام یک استعمارگرـ بیک دولت انقلابی که ازجنبشهای آزادیبخش عملا در حمایت قرار گرفت وازمسیستم مستعمراتی خود یکجانبه دست کشید، همه وهمه دست بدست هم داده اوضاع برای ادامۀ استعماروسلطه برمستعمرات تنگتر وناممکنتر میساخت. درحقیقت چنین اوضاعی اعلان جنگ استقلال افغانستان با انگلیس که هردوطرف را درحالت استفاده محافظه کارانه ازاوضاع آشفته ودرحال تغیرقرارمیدادوهردوازادامه جنگ وعواقب آن می ترسیدندودرکمین فرصتی بودند ـ تا امکانات پیروزی را بررخشان بازکند، زیرا:

ـــ جنبش وسیع مسلمانان هندوجنبش آزادیخواهی هندکه بسرحدات افغانستان رسیده بودوبا جنبش استقلال افغانستان گره خورده بود، خطوط مواصلات انگلیس رادرسرحد تهدیدمیکردونیزجنبش مسلمانان درسراسرکشورهای اسلامی وبخصوص توسط خلافت عثمانی وصدای استقلال افغانستان نه تنها برانگیخته شده بود، بلکه دول اروپائی درپایان جنگ استعماری مواضع شان دربرابرکشورهای مستعمره درحال تغیر بود.بخصوص روسیه به انقلاب سوسیالیستی پیوسته بودکه شعارخودرابراصل آزادی وبرابری ملل ومناسبات نیک بین دولتها وحق تعین سرنوشت آزادومستقل ملل بنا کرده بودو آمادۀ همکاری وحسن همجواری با افغانستان بود،باآگاهی ودرنظرداشت چنین اوضاع وشرایطی که انگلیسها راازادامۀ جنگ درافغانستان برحذرمی داشت وافغانها را امیدوارمیساخت.

ـــ ازسوی دیگرجنگ با افغانستان به انگلیسها خاطرات مرگباردوجنگ انگلیس وافغان را بیاد می آوردوازدرسی عبرت آن باید دراحتیاط بودـ دردوجنگ انگلیسها بیادداشتندکه افغانها درجنگ سلاح برزمین نگذاشتندوتا پایان جنگ تا پیروزی بردشمن استقامت وپایداری کردند،اماحیله های سیاسی واقدامات ومعاملات با سران وسرداران فرصتهای مناسبی بودکه کشوررادرقیدمعاهدات ومقاولات استعماری محدودودرسلطۀ خود درآوردند.اما دراین باراوضاع برمنوال گذشته سیرنمی کردوزمامدار ان ازنوع دیگری سرکارآمده بودندوبهمین ترتیب متارکه اعلان شدومذاکرات راولپندی آغازشد.هیئت طرف افغانی که مشتمل برعدۀ ازسران افغان وهندی مثل عبدالغنی خان هندی یکی ازرهبران جنبش مشروطه، نرنجن داس ازهندوان افغانستان وعدۀ دیگر شرکت داشتند.شرکت هندوان درهیئت افغانی برای مذاکره استقلال، طرف دولت هندبریتانیوی را ناآرام ساخت ونیز جنبش استقلال طلبی را بسوی افغانستان جلب میکرد.طی این مذاکرات،درحالیکه طرف انگلیس مسئولیت آغازجنگ وتقاضای متارکه را به افغانستان محول میکردوسعی میکردند تا شرایطی سنگینی را برای اعادۀ صلح واعادۀ وضع قبل ازجنگ را برطرف افغانی بقولاند، اما طرف افغانی که هدایات صریح وروشنی که باخودداشت ازآغازکاربردونکته بطورخاص اصرارورزید:

 اول ـــ تصدیق کامل استقلال افغانستان وازجمله ازادی مناسبات باکشورهای خارجی.

  دوم ـــ تعدیل خط دیورند، به نحوی که سرحدآزادکلاًومنطقۀ وزیرستان حصوصا به افغانستان واگذار گردد.چنین مذاکراتی هیئت دولت انگلیسی را درمذاکرات بحالت دفاعی قرارمیدادونشناختن استقلال افغانستان بمعنی تسخیردوباره افغانستان بود.انگلیسها بتدریج امیدواری خودرا برای دفع الوقت به اینده موکول ـ تابتوانندزمینۀ نظارت برسیاست خارجی افغانستان راازطریق خدعه ونیرنگ وارتشا بدست آرند، که مقدورنشدوانگلیسها با آخرین خدعه معاهده صلح8اگست 1919م.راکه درشکل ظاهری آن بسودانگلستان وحیثیت فاتح را به آن میداد، اما تصدیق استقلال داخلی وخارجی افغانستان توسط نامۀ ضمیمه برسمیت شناخت.به اینترتیب افغانستان به اثرزعامت جدیدوارد مرحلۀ نوینی اززندگی سیاسی آزادومستقل شدومناسبات جدیدسیاسی ومستقلی راکه پس ازاعلان استقلال آغازنموده بودـ بطوروسیع وهمجانبه باکشورهای جهان توسعه داد. ناگفته نباید گذاشت که مذاکرات برسمیت شناختن استقلال افغانستان ازانگلیس، طبق پلان انگلیس دفع والوقت کردن زمان وانتظارزمان مطلوب وبکارگیری حیله، دسیسه واستفاده ازرشوه وغیره وسایل، بازهم زمان بسودانگلیس برنگشت وانگلیسها گام بگام ازوضعیت شان درافغانستان وسرحدوهندوستان بقبول استقلال افغانستان تن دادندـ با آنکه مرحلۀ اول مذاکرات درراولپندی، مرحله دوم مذاکرات درمنصوری وسوم کابل دایرگردید.باآنکه مرحلۀ سوم مذاکرات درکابل ازطرف افغانستان تقاضاشده بود، طی این مذاکرات نمایندۀ انگلیس سعی داشت تا نخست ازانعقادمعاهدۀبین افغانستان وشوروی جلوگیری نماید، اما هنگامیکه به این امرموفق نشد خواستند به محدود کردن فعالیتهای شوروی بغرض تاسیس قنسلگریهای شوروی درقندهاروجلال آبادرا جلوگیری نمایندونیز این هیئت تلاش کردـ تا دوباره درمناسبات خارجی افغانستان بفعالیتهای ترکان وهندیان درافغانستان وسرحدخاتمه دهند، افغانستان نیز باقبولی استقلال ازطرف انگلیس ووعده همکاری وامدادبشمول نظامی به افغانستان، افغانستان حاضرشدمعاهدۀ اتحادباانگلستان را امضا کرد. 

باید یاداورگردید که درپایان مختصری که درتاسیس مناسبات وروابط خارجی افغانستان با دول جهان پس ازاعلان استقلال افغانستان درمختصربالا به بدان اشاره شد،آغازین و اولین تماس افغانستان بادولت شوروی بود که با پیام شاه امان الله خطاب به لینن رهبرآنکشوردر7 اپریل1919 م. برقرارشد. پیام های درهمان روزبه روسای کشورهای جاپان، امریکا، فرانسه، ایران وترکیه نیز ارسال شده بود، امادرحالیکه اینکشورها کمترین اهمیتی به این پیام هانداده بودند،اما تنها شوروی به آن تحت امضای لینن جواب گرم ومثبت بنام امان الله شاه زعیم استقلال افغانستان دادکه بعدابه اثرتبادل هیئتها وامضای توافقات ومعهدات دولتی وحسن همجواری، اساسی درمناسبات شوروی وافغان گذاشته شدکه عامل چرخشی درمناسبات داخلی وخارجی وباعث پایه گذاری بنای اقتصادی وزندگی نوین افغانستان شد.     شاه امان الله خان واصلاحات: 

 مرحوم غلام محمدغباردرسرخط تحولات،آغازاعلان سلطنت امیرامان الله رابه 23 فبروری  1919م.دانسته که در 25فبروری بوسیله اعلامیه های مفصل چاپی مردم افغانستان را مخاطب نمودکه مرحوم عبارخلاصۀ انرادرکتاب افغانستان درمسیرتاریخ جلداول بقرارذیل می آوردکه گویای مرام واهداف دولت جدید است:

 «ای ملت معظم افغانستان!من هنگام شهادت پدروکالت سلطنت را درکابل داشتم واکنون به اصالت آن بارسنگین امانت رامتوکلاومعتصمابالله بعهده گرفتم.وقتیکه ملت بزرگ من تاج شاهی را برسرمن نهاد، من عهدبستم که بایستی دولت افغانستان مانندسایرقدرتهای مستقل جهان، درداخل وخارج کشورآزادومستقل باشد.ملت افغانستان درداخل کشورازادی کامل داشته وازهرگونه تجاوزو ظلمی محفوظ ومردم فقط باید مطیع قانون باشندوبس.کاراجباری وبیگاردرتمام رشته هاممنوع وملغا است. حکومت ما درافغانستان اصلاحاتی خواهد نمودکه ملت ومملکت مابتواننددربین ملل متمدن جهان جای مناسب مقام خودراحاصل نمایند.من دراجرات امورکشورمشورت رابحکم وشاورهم فی لامررهبرقرارخواهم داد.ای ملت عزیزوای قوم با تمیزدرحفظ دین ودولت وملت خودبیدارودر نگهبانی وطن خویش هوشیارباشید.من ازخداوندبرای شماواهل اسلام وکلیۀ بنی نوع انسان خیرو  سعادت می خواهم...»(2)

 سلطنت امیرامان الله که با اعلان آزادی ،استقلال واصلاحات توام باجسارت درحالی برارکۀ قدرت تکیه زد که درهرلحظه امکان برخوردوجنگ  دوقدرت که اولی برهبری سردار نصرالله خان برادرکه پسرامیرواراکین درباروصاحب منصبان بالارتبه باامیرحبیبیالله خان در لغمان بودند، اعلان پادشاهی درجلال آباد دادند واراکین به ایشان بعیت کردند.اما شهزاده امان الله که درکابل سرپرست اموربودبا اخبار شهادت پدر دردرباری بیاری محدودی ازروشنفکران وارکان اردواعلان پادشاهی دادورسما درنخستین لحظات مرگ حبیب الله کشوردربرابر«دوگانگی قدرت» وبحالت تصادم نظامی درآمد.       اما شهزاده امان الله خان وطرفدارانش باشجاعت ودرایت قطعات نظامی وجوانان را باشعار جهاد برای استقلال بدون هیچ ملاحظۀ سیاسی بطور یکجانبه اعلام داشت وتوام با آن اصلاحات وانتقام پدرراکه به تیغ جفای افراد مغرض شهید شده بودنیزاعلان کردودرحقیقت آنانیکه درلغمان وجلال آبادباشاه بودندواعلان پادشاهی وبعیت دبه سردارنصرالله خان برادرامیرمقتول  داده بودند بطورمستقیم مدعیان سلطنت جدیدرا قاتلان پدرش اعلان داشت وبدین وسیله فعالیتهای امیرجدیدوطرفدارانش درمیان قطعات اردو شدید شد

 وزعیم جوان آن حمایت مردم را اعم ازهمه طبقات برانگیخت ونیزدراعلامیه ها وبیانیه ها ازکشته شدن ناحق پدرش وازخون خواهی آن حمایت کرد ودرضمن معاش عسکررا بالا بردوسپاه راحافظ استقلال خواندووعده دادکه درآرامش ورفع مایحتاج سپاه توجه خواهدکرد.شاه جدیددرکلمات وگفتار های موجزوکاملا جدیدکه درگذشته مردم اززبان شاه نشنیده بودندـ بشاه جدیدجلب شدند. بخصوص سران اردوکه درکابل متمرکزوباشاه وحلقات روشنفکران دربارعلایق نزدیک داشتندـ باوعده وگفتارهای گرم وصمیمانۀ شاه جدید جلب ودرحمایت ازشاه جدید که درباریان وعدۀ سران خانواده وسران سپاه معۀ دوپسرامیرکه درجلال آبادبودند،نایب السلطنه سردار نصرالله خان برادرامیرماضی را بپادشاهی برداشتندوشهزاده امان الله خان درکابل سرپرست وباعدۀ ازازاراکین دربار،سران سپاه وروشنفکران نزدیک بود، نه تنها اعلان پادشاهی داد، بلکه با اعلان پادشاهی، مدعی گرفتن قتل انتقام پدرشد وهم اعلان استقلال وآزادی دادومعاش عسکررا بالا بردوطرفدارانش باحرکات سریع مخالفان را ازصحنه بیرون کردند.

پس ازاعلام استقلال وجنگی مختصریکه درسرحدات افغانستان،توام با مذاکرات برای متارکه وقرارداد صلح راولپندی، مذاکرات منصوری وکابل بین دولتین افغانستان وانگلیس بترتیب ادامه داشت، دولت جدید افغانستان فعالیت های خودرابغرض شناسائی استقلالش وتاسیس مناسبات با دول جهان نیزآغازکردومنتظرنتائیج مذاکرات نشد.استقلال افغانستان برای نخستین بارازطرف دولت جدید شوروی با گرمی برسمیت شناخته شدوبدنبال آن تامین مناسبات بین المللی آزادومستقل افغانستان با کشورهای جهان وسعت یافت.

 دولت جدید درپی اقدامات بمنظورتامین استقلال وروابط بین المللی که مردم ازآن حمایت نموده بودندـ بمطالبۀ دیرینۀ مردم که ترقی وپیشرف واصلاح امورمربوط به زندگی مردم بود توجه کرده، عملا به اقدامات اصلاحی درنظام روی آورد.مردم با دادن اعانه ازاقدامات دولت درعرصۀ نشرمعارف جدید،تمدیدسرکها،پایه گذاری صنعت ونظام جدید قانون بشرت حمایت وهمکاری کردند.بمعارف اعانه دادند،دراعمارسرکها دواطلبانه خدمت کردندونظام جدید بادل وجان حمایت وپشتیبانی کردند.حتی زنانکشور بقوغبار؛درمدارس داخلی،نشرجریدۀ(ارشادالنسوان) وتاسیس انجمن (حمایت نسوان)وغیره داخل فعالیت شدند.غلام محمد غبارمی افزایند:«روی همرفته مردم در تمام این ریفورمهانا آشنا بدون اندک تعصب وکهنه پرستی ازدولت جوان افغانی حمایت وپشتیبانی نمودند. اینست که شاه توانست ریفورمهای خودرادرمرحلۀ اول از 1919م. تا 1924م. کامیابآنه ودلیرانه علیرغم دسایس خارجی وضدیت قوه های ارتجاعی درمحل تطبیق گذارد.»(3) اصلاحات بطورعموم حمایت مردم را جلب کردوبرخلاف عدۀ ازمورخان خارجی وداخلی که عمدا اصلاحات رامایۀ خشونت مردم دانسته وقیام مردم راعلیه آن وبغرض متوقف ساختن اصلاحات میدانندومنظور ازاین ارزیابی خلاف واقعیت اینست که حقیقت مطالبات وخواسته های تاریخی مردم افغانستان را از آزادی واستقلال واصلاحات  وارونه نشان بدهندکه گویا مردم افغانستان شایسته استقلال وآزادی نیستند وازارزشهای تمدن ومدنیت بسیار بدوروجاهل ونادان اند. اما برعکس مورخان کشوربقضاوت کسانی که ناکامی ریفورم رانشانۀ جمودوتعصب ملت افغانستان دانسته اند، درموردشان غلام محمد غبارمی فرمایندکه؛ درواقعیت امر« ارتباطی با واقعیت ندارد.درواقع مردم افغانستان مثل هرجامعه بشری طبیعتا خواهان پیشرفت زندگیاست.تاریخ افغانستان نشان نمیدهدکه مردم افغانستان برضد تمدن وفرهنگ درهیچ دورۀقیام کرده باشدومثلا درعصر حاضرعلیه فابریکه وخط آهن، مدرسه وروزنامه، تخنیک وفن برآشفته باشند، چنانچه درعهدمحمود غزنوی اینکاررا نکرده بودند.البته قیامهای مردم همیشه برضدظلم وخیانت بوده است.همین مردم درعهدامانی بافقری که داشتندسرک ساختندو مکتب آبادکردندوبرای نشرمعارف اعانه دادندودرمالیات خود افزودند.مردم پکتیا بشهادت جرایدآنروزکه خود نان جواری میخوردند75هزارافغانی باچهارصدمتعلم برای تاسیس چهارمکتب درخوست وچمکنی وگردیزوزرمت دادند.دکانداران قندهاربه مصرف خودمکتب تاسیس کردندودرکابل روزیکه ملکه ثریادریک اجتماع از پیشرفت زنان جهان وعقب ماندگی افغانستان سخن زد(جدی 1299ش.)زنان بدردبگریستندوپنجاه نفرفی المجلس خودشانرادرخدمت معارف وتاسیس اولین مدرسۀزنانه گذاشتند، ملکه چنان متاثرومنفعل گردیدکه خودش وظیفۀمفتشی مکتب مستورات را برذمه گرفت

مرحوم غبارادامه میدهد:«پس علت اغتشاش افغانستان درسوء اداره دولت وبی کفایتی مامورین دولت بودکه هرامرحیاتی ومقدسی را بارشوت خواری وخیانت ملوث میکردندوهرریفورمی را به شکل منفورو مستکره درنزدملت تمثیل می نمودند.چون شاه ودولت ازحمایت وپشتیبانی مردم خودوتنها شدند، آنوقت دشمن خارجی ازاین عدم رضایت عمومی مردم سوء استفاده کرده واقلیت های ارتجاعی ومسلوب الحقوق که به دشمن دولت وریفورم مبدل شده بودندوارد صحنه گردیدند، درنتیجه دولت سرنگون گردید،ورنه همین قوتهای مخالف خارجی وداخلی موجودوفعال بودندکه دولت با پشتیبانی مردم افغانستان هردورا شکست دادوپیش رفت.» وهمچنان.(4) اصلاحات درعرصه های متعددبهبود حیات اجتماعی، دولتی ،مالی، اقتصادی، فرهنگی، اداره ، سیاست داخلی وخارجی وطرح قوانین ومقررات نامه ها ببغرض تنظم حیات اجتماعی ، مدنی مردم ودولت وسیعا رویدست گرفته شد. که درذیل بعدۀ ازاین عرصه ها نظر انداخته می شود:

 سرورمنگل

  ادامه دارد:                                                           ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 فهرست مندرجات: 1

ــــ افغانستان درپنج قرن اخیر.مرحوم فرهنگ.ص. 498 الی507.

  2 ـــ افغانستان درمسیرتاریخ.غلام محمدغبار.ص.752 .

 3 ـــ افغانستان درمسیرتاریخ .غلام محمد غبار.ص.789 .

 4 ـــ همانجا.غبار. ص.790. افغانستان درمسیرتاریخ جلداول   

 

 

+++++++++++++++++

 

ازآنجائیکه وظیفه دولت حفظ نظم وآرامش کشور ومردم دررعایت ونظارت ازاجرای قوانین بسود همگانی مردم است. اما برعکس طی این روزها علاوه برمشکلات وتکالیف عدیدۀ مردم که دولت دوگانه ومتخلف برسر تقسیم نتوانسته نه تنها بوعده هایش، بلکه فراتراوضاع کشور را ازهرحیث بحال بدتروبدتربطورعمد درآورده اندـ تا در تقسیم دوباره وچندباره ماهی مرادبازازسر وازسرباز تقسیم گردد، آب را همواره گل آلود میسازند.شکستهای قندز، خان آباد، تخار، هلمند ،بغلان ، پکتیا وکنر وجاهای که مرگ وویرانیهای عظیمی بمردم افغانستان وفرزندان شان دراردو وپولیس وامنیت وارد نموده ، دولت دوگانه غیر مسئول واجب الاحترام عملابحیث دولت ، مشروعیت خودرا از دست داده ، دیگرقابل اعاده نیست ومردم ازآن حمایت ندارند. بلوای راکه طی این روزها بوسیله این دولت دزدان افروخته شده است ، با مصالح قانون اساسی افغانستان ، استقلال وآرامش وامنیت مردم درتضاد است وبمسائل اختلافات ونزاعهای قومی ومنطقوی دامن زده اندوخود برغندی خیرآن تماشا گرنشسته اند وفکر میکنند برافروختن نزاع بین تاجک وپشتون ، آنان درجای نمایندگان رسمی وحقیقی این مردم برمسند چندباره تقسیم مردم ودولت بیشتر احیاوچندصباحی برارکۀ خدمت بحامیان شان استعمار وامپریالیسم وقایه خواهندشد.تاریخ اینمردم بخوبی نشان داده که اردوهای بیگانه واجیران داخلی آن هرقدر درحیله ونفاق افگنی بین مردم وبرخوردهای قومی وزبانی نیرومند دست بالا داشته باشند،عاقبت آن برای شان وقدرت شان نه تنها خونین ، بلکه تباه کننده است، اگرباور ندارندـ یکباردیگر ازتاریخ اینکشور ومردم غافل نشوند وبپرسندوآنرا باردیگرورق برگردانند.

 به جوانان ازهرملت وقوم وتبارافغان، یکباردیگرهوشیارباش است!! که؛ هنگامۀ کاویدن قبورمردگان وآوردن خاک شان بکابل ودفن دوبارۀ شان دریکی ازتپه ها که نماد آزادی ، تاریخی  ومقاومت گران جنگهای تاریخی افغانها با دشمنان خارجی است نه غره شوند ونه برافروخته ، بلکه مصرانه ازدولت بخواهند که محرکان ودسیسه کاران وسران این توطئۀ که جان یک جوان وچهارزخمی وزخمهای نفاق قومی وتصادم درکابل را درماورای قوانین دولتی ببازی گرفته اندببازخواست گرفته شودواگرسران وپیاده گان  دولت دوگانه نمی توانندـ اعمال ناشایست وغیرقانونی خودرا دربرابر قضاوت مردم قراردهند، این باردیگر مردم اندکه بازخواست میکنند وآن سخت ودشوار خواهد بود. دولت مکلف ببازخواست ازسران این توطئه وبرافروختن نفاق قومی است!!!

هیچکس، درهرمقامی ازدولت ، ثروت وقدرت ـ ازقانون ومصالح وحدت کشور، استقلال ، آزادی وآرامش مردم مرجح نیست ودربرابر آن مسئول است بشمول اشرف غنی ، عبدالله عبدالله، حامیان ودارودسته های غرق درفسادوتقسیم حاکمیت دولتی وبالاخره کشورافغانستان وطن آبائی ما!!!

 سرورمنگل

 یادداشت قابل توجه:

این نوشته که بمناسبت وبه پیشواز استقلال کشورنوشته شده بود، بنابرپارۀ معاذیرشخصی ازنشربازماند.اینک درفرصتی کوتاه بنشر آن اقدام میگردد.امیداست جوانان درپرتو جریانات اخیرکشورکه بارها بوسیلۀ دایه گان شیرینترازمادربنوعی، درمجموع جنبش مستقل جوانان کشورودستآوردهای آنراهدف گرفته، درپشت سرآن اهداف کشورهای همجوار، استعمارومیراث داران آن درکمین اند ـ تا حوادت را چنان رنگین وآرایش دهندـ تا جوانان وعدۀ اجیروغرق دراحساسهای قومی وتباری درخود فرورفته صید منفعتهای فردی وگروهی وتباری راتعقیب می نمایند که بمصالح کشور وتمامیت ارضی، استقلال ووحدت ملی این کشورزیانهای را وارد میسازد که تاریخ همواره ازآن آگاهی وهوشیارباش میدهد. طی این روزها هنگامه های تباری وقومی را دامن زده اندـ تاصیدمرادرا بدام افگنند.ازادعای گورکاویها کی سود میبرد؟ودرپشت سرآن کی ها استاده است ؟ حکومت وحدت ملی وحامیان آن که تشت رسوائی، اختلاف ومخالف قانون اساسی بودن این جریان دولتی ازبام افتاده است که بنام مردم  ورای مردم ، قدرت سیاسی ،اداره وسران وحاکمان آنرا بین خود تقسیم میکنندودرپیشاپیش تمام معضلات ودشواریهای مردم افغانستان که شمارش آن ازصده بالا تراست ، این یکی را که افغانستان ومردم آن همواره دربرابرآن آسیب پذیراندوهیچ معضلی را حل نمیکندکه قبریک دزدوآدمکش وقبر یک نامورافغان دربالای تپه یا درپای آن یا جائی دیگری ، اما تاراجگران وجنایتکاران جنگی پیهم درتلاش اندـ تا دولت را ابزارنه تنها درزیرنقاب تقسیم قومی وتباری ، گروهی ،منطقوی وقومی مانند مالکیت طلق خودو«دولت خدا داد»بین شان تقسیم کنند، بلکه فراترازآن سران این تقسیم باظاهرلباسی خودـ تلاش دارند ـ تا خودرا ازلحاظ تباری وقومی درجائی قراردهند ـ تا دست وپای مردم را درشیادی که ازآنطرف اوقیاسها با دستهای دالر، قدرت وزوراداره میگردد، مردم درتنگنای انتخاب شان بحیث نمایندگان اقوام وزبان (پشتون وتاجک) ودرحقیقت نمایندۀ گوش بفرمان میراث خواران استعماربخدمت گرفته شوندوناگزیرباشند.  

کمترازیکصدۀ اخیرکه آغازین جنبش آن ببازوی توانای جوانان افغان، عقل وخرد آنان وحمایت بیدریغ مردم افغانستان بثمرنشست، اما به اثرضعف وچندپارچگی دردولت واقدامات ارتجاع سیاه واستعماردرکوتاه زمانی، پس ازیکدهه درشگوفه زارـ با تگرگ رعدوبرق، توفان وسیاهی بمرداب سیاه نشست.اما جنبش خاموش نشد، درباردیگر ودیگر... بازهم نوده زد... درامروزپهنای این جنبش وآگاهی آن دراعماق عقب مانده ترین توده هاباخون وشیرۀ جان شان غنیده شده وتوانا ووسیع است. هیچ غولی سیاهی وکوردلی ودنیایی پُراززرق وبرق ، طنازی وشعبده بازی امپریالیسم واستعمار دیگر نمی تواندبا این قالبهای زینتی رنگارنگ دموکراسی ورای مردم، حقوق بشردرتحت سیستم انجوئی استعماری وهم دولت یا حکوف وحدت ملی ببازی بگیرد!!

این باراول وپایان درامۀ بازی با جنبشهای مردم وجوانان افغانستان وافتخارات شان نیست که ببازی بزرگترین شیاد تاریخ امپریالیزم امریکا گرفته می شود، اما بیداری وآگاهی جوانان ومردم درامروزدرپیشاپیش همه،مردم وجوانان کشوررا باهم ودرهم می تندوباهم بافت میدهد که دیگر تاریخها تکرار نخواهدشدـ بجزء درابعادکشادتری باشرکت وسیعترمردم وجوانان برای استقلال ، ترقی وپیشرفت که جوانان آگاه وترقیخواه پیش آهنگ آن خواهدبودومردم پشتبان محکم ونیرومند آنست.

 به پیشوازاستقلال کشور!!!

 نخست ازهمه «به پیشوازاستقلال کشور!!» که جانبازان این معرکۀ خونین وآگاهانۀ مردم غیورافغان که باخرد،عقل ،جان ومال خود استقلال را تامین وحراست کردند، بفرزندان غیوراین خطۀ باستانی تهنیت گفته، یادآورمیگردم ؛که اوضاع دشواری که درسالهای پس ازپایان جنگ جهانی در کشورهای استعماری ومستعمرات آن روی داده بودواوضاع مساعدرا برای شکستن زنجیراسارت استعماردرکشورهای آسیائی وافریقائی فراهم ساخت.جوانان افغان بحمایت مردم بموقع وپیش ازهمه ملتها،اقوام ومردمان به تحولات درداخل نظام بسته استبدادـ سلطنتی وفردی دست زدندوتوام با آن استقلال واصلاحات را اعلان داشتندوباشجاعت ووحدت کامل درتمام جبهات استعمارومساعی آنرا درهم گوفتند ـ درنتیجه استقلال کشورتامین شدوصفحۀ درخشانی درتاریخ دولت مستقل افغانستان باردیگربدست جوانان کشورکشوده شد،که صداوطنین آن درتمام مستعمرات استعماری وبخصوص میان مسلمانان کشورهای اسلامی،میان هندوان ومردم سرحدی که مستقیما درآن شرکت داشتند ـ شنیده وبه آن لبیک گفتند.شاه امان الله توام با اعلان استقلال ، اصلاحات را آغازوبنیاد دولت مدرن را پی ریزی کرد.

به پیشوازاستقلال کشور! که اینک ازآن بیش از(97)سال میگذاردـ وازپیچ وخمهای دشواربهمت جوانان وحمایت مردم گذشته است ،اینک درشرایطی دشواری که اهریمن امپریالیسم واستعماروارتجاع داخلی بنوع دیگروازقماشی دیگری آنرابه سخره گرفته است ـ برحذربود.

ایده ها، افکار،اعمال وجان افشانی های سرسپردگان آزادی واستقلال کشورهمواره قبلۀ آماج جوانان کشورونزد مردم ارزشهای معنوی وتجارب گرانبهای آنارجی بس عظیم وگرانبهای داردوبه هیچ کوردل وعوامفریبی اجازه نمی دهندـ تا این ارزشهارادرزیرنامهای کفرواسلام یابالاکشیدن نام دزدان درخدمت استعماروارتجاع تخطئه کنند.

استقلال کشورصفحۀ درخشانی ازمبارزۀ مردم وجوانان کشوردرراه ترقی وتعالی کشوراست که مردم با سرافرازی درراه آن رزمیده اند.بدون هیچ شک وشبهۀ افتخارات آن دردل هرافغان وطنخواه وترقی پسند،غرور،سرافرازی وسربازی درراه وطن ومردم راتقویت میکند ونسل جوان امروزرامتوجه مسئولیت ونقش درمبارزۀ امروزـ برای فردای بهتروشگوفاترمیسازد.ازهمینجا است باارج گذاری به اینروزکه جشن آزادگان است ودرهرشرایط واوضاعی روزاستقلال وطنین صدای آن همراه باهیبت مبارزۀ جوانان افغان توام است. بکافۀ مردم افغانستان وبخصوص جوانان کشوراینروزرا تهنیت گفته وبجوانان کشورازهرنوع دغلکاری،سیاه کاری تحت هرنامی که برصلابت این رویداد تاریخی مردم افغانستان می زنندوآنراتخطئه میکنندـ برحذرباشند!

رویداد استقلال کشورصفحۀ درخشانی ازتاریخ ومبارزۀ مردم وجوانان کشوراست که با خون، دل وجان وایمان مردم وجوانان کشورنسج یافته است. سیاه کاری وتخطئۀ آن تحت هرنامی ونشانی،بی حرمتی به تقدسات مبارزۀ آزادی بخش مردم وجوانان کشوراست.دیگرچیزی نمی توان گفت. زنده باداستقلال ومبارزه درراه آن!!

  به ادامۀ پیشوازازاستقلال افغانستان درذیل صفحۀ ازتاریخ بسیارمختصروفشردۀ را می گشایم وبازخوانی میکنم که حوادث، رویدادها وجریانات آن درزندگینامۀمردم افغانستان بارها بنوع وشکلی تکرارشده وازمبارزه ،زندگی وهستی مردم وجوانان کشورمایه اندوخته، بارورشده ـ پیش ازآنکه به حاصل بنشیند،دشگوفه زاررنگین خود بخاک وخون نشسته است.

درروشنی صفحاتی ازتاریخ کشور!!

  خواننده محترم!!!

 پیش ازآنکه بمطالب، مطلوبۀ که درذیل می آید، پرداخته شودـ قبل ازهمه باید دانست که این سالهای که مردم وجوانان وروشنفکران کشورما درمنگنۀ ازآتش جنگ اعلام ناشده، تباهی وخونریزی، ترور، فقر، بیکاری، آدم ربائی وهراس افگنی ومهاجرت می سوزندوناامنی وناآرامی ازفردای بدتریکه هرروزممکنست اتفاق بیافتدوتروخشک هستی انسان این سرزمین راباردیگربرباد دهد،روح وهستی خانواده هارامی آزاردوآنانرادربرابرسوالهایکه اینک بدست کی...؟؟ ازکجا...؟ وچه وقت ...؟ این هستی باردیگربهم میریزد ـ بیشترازهروقت وزمان دیگرآشفته ونامطمئن ترساخته است. مردم وجوانان کشوربخوبی میدانندکه علاوه بردست اندازی دشمنان خارجی وچاکران گوش بفرمان شان برای برهم زدن اوضاع وبدست گرفتن سرنوشت ومقدرات این مردم ـ دست بدست هم داده گاهی باندهای تحت نام مجاهدان راازمیان بدترین ومتعصب ترین افرادخودفروش تسلیح وتجهیزوتعلیم میدهندو بترورودهشت افگنی تحت نام اسلام درخطراست(شعارکهنۀ دزدان وغارتگران تاراجگرتاریخی قرنهای هشتم ونهم وبعدازآن تحت نام اسلام) درامروزیکه شاهدزندۀ آن خودما هستیم بوسیله پاکستان وایران و دالرهای امریکائی وصعودی وعمال داخلی آن بمثابۀ اهریمن سپید امپریالیسم ازمدتیست دست بکارشده اندوهنگامیکه هستی افغانستان را ازهمه چیز،بشمول دولت ،اداره ، اردووامنیت پاک کردندوشهرها درجنگهای تنظمی بخصوص کابل تاراج وبویرانۀ ازارواح مردگان تبدیل شدوهستی راکه درطی پس ازاستقلال بتدریج وآهستگی بازحمت وجانفشانی مردم فراهم گردیده بودـ تا استخوانهای مردگان ببازارهای پاکستان انتقال،شهرکابل ونفس تپندۀ آن درمیان ویرانه ها وگورهای ناشناختۀ باشندگان آن خاموش ودرمیان تنظیمها تقسیم شد.

 هنوزاهریمن قدرت طلب دروجود سران جهادی وحامیان بین المللی شان دروجود پاکستان صعودیها وایران بسرگرده گی امریکاازجنگها ،انسان کشی، تاراج وویرانی اشباع نشده بودکه مجاهدان وجنگهای تنظمیم را برسر«تقسیم قدرت» کنارزدندواردوهای جدیدی بظاهرطالبان رانه تنها آرایش جنگی دادند، بلکه دریک چشم بهم زدن برمقدرات اینکشورومردم نازل ساختند.الیانسها ازکوه وبرزن افغانستان رانده شدندودرپناه و آغوش روسیه وایران خزیدندبه امید فردای که اگربخت وطالع شان گل کند ومرغ مراد ازهرجائی برخاسته باشد ـ تا یکباردیگردرخدمت اجنبی ودالرشمشیرازنیام کشیدۀ تحت «نام جهاد» علیه مردم وکشورخودبرکشند وباردیگراثبات کنندکه ازطالبان وازهرنوکری ـ نوکرترهستند.تشخیص وامیدشان درست ازآب برآمد، امریکائیها به بهانۀ فاجعۀ 11سپتمبرعلیه طالبان لشکرکشیدندومجاهدان راازگوشه های اطراف کشورتحت نام الیانسها بصوب کابل پیش انداختندودولت مرکب ازمجاهدان درکابل وولایات افغانستان تحت نظارت وهدایت مستقیم اردوهای امریکائی راباردیگرسرشت زدندودرفرصت کوتاه باندسالاری مجاهدان دردولت احیاشدوفسادگسترده ،راس وقاعدۀ چنین دولتی را میساخت که درتاراج وغصب جایدادها ، زمین ،باع وخانه ،زرع تریاک وقاچاق آن دراندک فرصتی قشری ثروتمندی تحت نام مجاهدان را دردولت واطراف آن سروصورت دادند.این آقایانی که امروز خودرا«نمایندۀ مردم» و«مدافع آرمانهای» آنان میدانند، مشتی عوام فریب وبیدادگریکه برسرتقسیم دستگاه دولت وامتیازات آن( 50%در50%) درباردیگرطی دوسال برسردعوی بسر می برندوهرلحظه حاضراند، کاسه وکوزه را برسرمنافع مردم بکوبندوحکومت ائتلافی راکه امریکائیها برای پیوندزدن نه بین جناحها واقوام ومناطق، بلکه تنهابرای استفاده روزمره بغرض مصرف داخلی درنظر گرفته شده است، بهم بزنند.اشرف غنی رئیس جمهورافغانستان (مغزمتفکردوم جهان که اول آن نزدنویسندۀ این سطورهنوزمعلوم نیست.معذرتم را بپذیرید!) بخوبی میدانندکه حکومتش تحت نام ائتلافی ،«یک دولت خدا داد»از خیرات سرادارۀ امریکااست ودر هرصورت آن مغایرقانون اساسی کشوراست.اینکه وعده به اصلاحات وتغیرات درقانون اساسی تا مطلوب نظرواقع گردد ـ بعمل عکس مثل معروف که «اول اندازه کن، بازقیچی بزن!»، دوسال است که قیچی شده وبخیه نخورده، پاره تروچندپاره شده است.         طنز:

 گوینددرجنگل همه حیوانات فرارمیکردندوروباه هم درحال فراربود ـ یکی ازحیوانات جنگل ازروباه پرسید که چه خبراست؟روباه گفت آلت تذکیرشیران رامیبرند.

پرسنده: توکه شیرنیستی؟ روباه باعجله وتندی درحال فرارجواب داد ـ اول میبرند، بازتحقیق ومعلوم میکنند

هدف ازاین نوشته که بیشترمعطوف به رونوشت ازیادآوری رویدادهای مختصرمربوط به استقلال افغانستان وآغازاصلاحات دهۀ امانی است که ازطرف عدۀازکوردلان بی بصیرت وناآگاه وآگاه رویداد ها ومبارزات تاریخی جوانان ومردم کشوررابسودارتجاع ،استبدادواستعمارتخطئه میکنندوعقب گردهای ارتجاعی رامهرترقی می زنندوخشونت ودهشت افگنی هاراجنبش مردم مینامنند.گروه ها ، دسته ها، داره هاوباندهای دهشت افگن ودزدان سرگردنه راسران مجاهد ودولتداران دالرپرست که همه هستی این کشوررا حق خدا دادوخودوشرکا دانسته ، نزاع همواره برسرتقسیم است. این افرادبرمبنای خصلت ، عادت ،تربیت ،فهم ونادانی شان ازدولتداری قانونی، سیاست ومنافع مردم وترقی کشورـ تنها بطورساده وروبراست فهم «دولت خداداد»را برگزیده اندکه درامروز این مفهوم ازشخص بجمهورازخانواده بقوم ،ازاسلام دین همگانی مردم افغانستان به مجاهدانی که درهرروزازخود مسلمانترهاراکشته اندوبه آن نام «جهاد»داده اند.درجای مصالح کشورومردم، دولت وقانون ـ زیر نام قوم ،منطقه،زبان وعلایق منطقوی خزیده اندوانسان این وطن را نیزبهربهانۀ زیرنامهای منافع منطقوی ،قومی زبانی وغیره دغدغه وتخطئه نموده ازآن به اصطلاح ماهی مراد میگیرند. بخصوص هنگامیکه آقای رئیس جمهورکرزی درپایان زمامداری وابستۀ وبادآوردۀ خودبدست قشونهای امریکائی غرق دردالروازامنیت لبریز بودـ نارضایتی خودراازدم ودستگاه امریکا نشان داد وفریاد برآوردکه ؛«صلح تامین نمیگردد عامل آن امریکا وسیاستهای آنست!» این صدا، استخبارات وسران ـ دم ودستگاه امپریالیستی امریکارایک گام دیگروپیشتربه تعمیق نفوذش ودرببازی گرفتن رهبران کشوربه اشارۀ انگشتان دست متوجه ساخت. افغانستان اینک بیش از چهاردهه است که دراین آتش که دیگران افروخته اندوخود درآن هیزم کش بدبخت است می سوزد. هنوزبازی جنگ برسرنوشت فرزندان این کشورراهی حل خودرا نیافته که نزاع ومشکل دیگربرسر تقسیم قدرت «خدادادی» یا بادآوردۀ دست امریکا ، کشورومردم رابه تهدید گرفته اند.درپایان انتخابات ریاست جمهوری وآغازمنازعه برسر رای، من طی مقالۀ بطورهمه جانبه نوشتم که بنای دولتی که برسر لجاج وتقسیم بنا شده باشد، ازیکطرف با مصالح صلح ومردم درتضاداست وازسویی وابستگی زعامت رابکشور های خارجی تقویت میکند وهم خلاف قانون اساسی افغانستان که دولت رامحصول رای مردم دانسته است میباشدونیزچنین وضعیت وعملکردی درهمآهنگی بامصالح همگانی مردم وکشورقرارنمیگیردو منافع مردم راحراست نمیکندودرتضادبا استقلال کشوراست ونیزتقسیم که به اصطلاح حکومت ائتلافی برسرآن تنظیم شده، توقعات گروه ها، سران قبایل ملوک الطوایف وسران باندهای جنگی ودهشت افگن وسران تنظیمی را که ازتقسیم بازمانده اندجوابگونیست وتلاش برای تقسیم مجدد، اشوبگری وعدم تمرکزقانونی دولت ومردم را برهم می زند.چنانچه دوسال پیهم دولت درراس اشرف غنی بحیث رئیس جمهوروعبدالله عبدالله بحیث رئیس اجرائیه که درهیچ جائی قانون اساسی افغانستان پیش بینی نشده برسرتقسیم قدرت 50% و50% راضی نیستند وبرسرهرپست واداره دولتی سردعوادارند واین دمل سرطانی اینک شاخ وپنجه کشیده دامن اقوام، مناطق، محلات، زبانها وحتی سهم کشورهای همجواررابداخل دولت بنوعی مطرح ساخته است.

طی این مقال که «به پیشوازاستقلال افغانستان!!» تنظیم شده وطی آن خواسته ام ـ تا تجارب مختصرودرچندمقطع زمانی متفاوت تاریخ کشوروجانفشانیهای مردم افغانستان را درجنگهای علیه تهاجم انگلیس، ازشهامت دلیران ومدافعان افغان ازهرقوم وتباری برای تامین استقلال کشورواقدامات مبنی برآغازاصلاحات را که یک هنوزیکدهه ازآن سپری نشده بودـ قیامها واغتشاشات وناآرامیها ازمیان سران اداره دولت ،سرداران ، فئودالان وروحانیون بی باوربمردم وتاریک اندیش که منافع وامتیازاتشان بخطر افتاده بودبا استعماروارتجاع دست بدست هم داده، دربرابردورۀ کوتاهی که بااعلان استقلال وآغازاصلاحات  آغازشده بودوجوانان آزادیخواه این دوره کوتاه توانستنددرزمانی محدودی مناسبات بین المللی وسیع افغانستان رابرای تحکیم استقلال وتامین مناسبات مستقل وآزاد احترام متقابل، دوستی ،همکاری واحترام بحق آزادی ملل ودولتها،بدولتهای جهان برسمیت شناختاندند. اما استعماروارتجاع عقب مانده ترین نیروی برگشت تاریخ ـ دریک تبانی توام باسیاه ترین توطئه ها ودست اندازیهابه آن حمله ورشدندوبه اثرضعف اداره دولت ونظام وبه اثربی تصمیمی راس دولت درفرصتی کوتاهی چشم بهم زدن به تهلکه رفت.

درپایان شمۀ بتکرارحَسَن ازصفحات تاریخ کشورکه همواره مملوازسرگیری مبارزۀ ترقیخواهانۀ مردم وجوانان برای پیشرفت وآزادی درپیشاپیش آن قرارداشته ودم ودستگاه کهنه وفرسوده ارتجاع ، استعماروامپریالیسم که برعقب ماندگی وعدم آگاهی وخرافی پسندی مردم تکیه داشته، ازتغیراوضاع بسودتحول وترقی ، نیروی مقاومتی منفی را بهم می سازند.امروزافغانستان ، سرنوشت مستقل مردم وجوانان کشوردرامروزباردیگربرسرتهلکۀ ازهروقت زیانبارتروخونین ترقرارگرفته است، طی این مقال خواستم یکباردیگردرروشنی ازصفحات تاریخ کشورکه مشابهت های قرین بهم را درقالبهای نورا بارهاکه اثرمساعی جوانان باشهامت کشورورق خورده با روشن کردن نزاعهای درداخل کشور نهضت را خفه ساخته اند.بخصوص این تکرارحسن صفحاتی ازتاریخ کشورما بسودهیچ زمامدارو رهبری تلقی نداردوقدرت طلبیهای زمامداران رایکی ازعوامل جدی وعمدۀ ناکامیهای تاریخ گذشته کشوردانسته می شود.

  یک ارزیابی مختصر:

یک نظراجمالی براوضاع درامروزافغانستان نشان میدهد که؛ موجودیت دم ودستگاه نظامی وتوان به اصطلاح اقتصادی ومالی غرب درافغانستان ونیات آن هنوزگنگ ونامکشوف است، نامکشوف بدلیل اینکه پانزده سال ازحضوراردوها وتامین امنیت اینکشورومصارف عظیمی ازملیارد ها دالرـ هنوزنه جنگ وترورویرانی پایان یافته ونه مداخلۀ دستان خارجی دردهشت افگنیهای تروریستی داخل کشورقطع نشده ونه به اثرمصرف دالرهای امریکائی حلال مشکل بازسازی واعمار افغانستان به اصطلاح نوین چیزی دیده نمی شود. برعکس باندسالاری، عدم مصونیت ، بیکاری، فقر، تنگدستی ، فساددولتی ، اعتیادجوانان بموادمخدروقاچاق موادمخدروتوزیع آن بداخل وخارج ازمردم وجوانان بجرم ناکرده هایشان انتقام میکشد.اوضاعی بظاهردرحال ثبات، قوای مسلحی که نسبتا ازلحاظ تامین امنیت وآسایش مردم ـ دریک قدمی متکی بخود شدن قراردارند، اما ازلحاظ مستمری، اکمالات ،تجهیزات ،اداره، اعاشه وپرسونل سوق واداره ازچه نظمی درونی برخورداراند؟،هنوزسوال حل ناشده است ومعمای است که تنها کلید آن درپنتاگون دردست امریکاووسیله وابزاراجرائی آن به قوماندانسالاری اجیرومعامله گروحکام تا حلقوم وابسته به ادارۀ امنیت امریکاوهم قسما پاکساتی وایرانی مشروط ووابسته سپرده شده است که دریک چشم بهم زدن ازغرب بشرق، ازپاکستان به ایران وازشمال بجنوب درمعامله وگوش بفرمان اند وهررنگی را حامیانشان خواسته باشند جامعه تبدیل میکند.خوش گفته اند:    بهررنگی خواهی جامه بپوش ـــــــــــــــ که من ازخرام رفتارت می شناسم

 این آقایانیکه امروزبرارکۀ دولتداری قدرت وثروت تکیه زده اند،در هراس ازدست دادن اینهمه مال وقدرت که دریک بهم زنی اوضاع، ازطریق دهشت افگنی تحت نام «اسلام درخطراست» به آتش سوزی ،غارت وتروربیاری سلاح وپول اجنبی به مامن اجدادی خودوحشیانه دستبردزدندودولت داکترنجیب اله رئیس جمهورافغانستان که درتحت شعار«مصالجۀ ملی وآشتی» که بیش از پانزده سال درآن برای هراست ازترقی وتعالی وحفظ حیات وهستی مردم وترقی درآن خون ریخته واز تمدن وآزادی پاسداری میشد، دولت باشکوه وتشریفات لازم بوسیلۀ عدۀ ازافرادی معلوم ومربوط به پاکستانیهای درلباس نظامی وملکی افغان ، بمجتهدان تسلیم داده شد.آنان برسرغارت هستی مردم افغانستان وتقسیم قدرت باهم درگیرشدندوهرچی ازوحشت ودهشت وغارت که درتوان داشتند ـ بتاراج کوچه هاوبازارها،خانه ها ومزرعه وباغها روی آوردندودریک چشم بهم زدن ثروت وقدرت تحت نام «خداداد» رابرای خود فراهم ساختندکه تعدادکشته بی گناه کابل را بیش ازهفتادهزارکشته جمع ویرانی وتقسیم کابل وهم انحلال اردو،پلیس ،امنیت وادارۀ دولت رابسود یک دولت جمهوری اسلامی مجاهدین مرکب ازمجاهدان تنظیمها مانند آغازین دورۀ نه (9) ماهۀ«سقوی» مالکیت خود اعلام داشتند.حامی شان دراجرای چنین اعمالی ادارۀ سیا امریکا ازعقب وازآنطرف ابحارواستخبارات پاکستان وایران درهمجواری افغانستان بطورمستقیم وبی شرمانه به ایشان دست یاری وحمایت دادوحتی اجازه دادندـ تا قبور مردگان را برای فروش استخوانها دربازارپاکستان بشگافتند.دارائی های بانکی ومالی ، موزیم هاوآرشیفها، ادارات دولتی وشخصی ، دارائیهای وجایدادهای عامه ، موسسات وفابریکات ، تجهیزات نظامی وملی، وسایل ترانسپورتی وانتقالاتی، بالاخره تمام مدنیتی که پس از«سقوی» 1930م. دراین کشورقطره قطره وجمع شده بودبرباد فنارفت.نام جنایتکاران جنگی وهرنامی دیگرهنوزبرای این جنایتکاران هنوزدرخورستایش شان تعریف نشده که خداوندگارجنگ وتجاوز،استعمارو امپریالیسم درفرصتی وحیلۀ طالبان را به ارکۀ قدرت فرصت مارش دادند ـ این هنگامیست که هستی انسان افغان برباد رفته وچیزی که مانده بودقوماندان سرشناس مجاهدان پنجشیر آنرا بدره های پنجشیرانتقال دادکه نصیب بازمانده های وی ازقماشی مجاهدان امروزی دردولت که مدعی حقوق مردم اندـ دریک تقسیم قدرت.با آمدن طالبان برسرقدرت، الیانس ها ازپاکستان متنفر شدند، بدامن روسیه وایران خزیدند.اما سایه حامی بزرگ امریکارا ترک نکردند. هنگامیکه طالبان برزمین درخون وآتش خشکیده، شیارشرعیت اسلامی خشن ترمی زدندوتن وروح زخمی این ملت ومردم رازخمی تر می ساختند، اوباشان جنگوی مجاهدان ، تحت نام « الیانسها» ازافغانستان رانده شده بودند. 

نام جهاد، نه آن جهادیکه درجنگهای ضد استعماری این سرزمین، مردم افغان بجان ومال وفرزندان شان برای آزادی وراندن استعمارانگلیس انجام دادند که ثمرۀ آن درپایان جنگ سوم استقلال افغانستان وآغازدوران نوین بود. هیچ فرزندافغانیکه، اعم ازهرقوم وملیتی، زبان ومنطقۀ یا پیروهردین ومذهب که چشم بدنیای آگاه می گشاید، ازاین افتخار خودرا دورنمی سازد. خودرا افغان وازافغانستان دانسته بکارنامۀ نیاکانش که تاریخ کشوروهستی آنرابا سربازی وجانفشانی دفاع درراه آبادی، عمران، صلح وآسایش فرزندانش ازهیچ جان فشانی اعم ازسرومال دریغ نداشته است، مربوط ومنسوب میداند.امابرعکس، افرادی ازهمین خاک ،شهروبوم نیزازطعم نعمات این سرزمین وازشیردایه گان آسایش بیگانه ،آگاهانه یاغیرآگانه بمقام ،جاه ونعمت رسیده اندودرمقدم اهریمن وبرای توشۀ ازمال ومنال دنیائی ومقام بیگانگان متجاوزدربرابرمام وطن،بخدمت اهریمن متجاوزلمیده اندودرفیض وسلامت تحت نام «خداداد»ازآن بهره برده، چند صباحی با کش وفش ودستگاهی ازامنیت وافرادوامکانات مالی ونیزبابهره گیری ازدستگاه دولت درحمایت بیگانه سودبرده وازتمکین برمردم تحت نام جهادمی بالند ودرحق مردم ازهرجرم وناروای دست برنمیدارند. 

نباید ازاصل مطلب دورشد، اینکه ؛ تاریخ گواه است، نه تاریخ بزعم این نوکران اجنبی ـ ویرانی وتاراجگری که هر چی درپی اعمال تجاوزگرانۀ شان برحریم این مردم ووطن ، بخصوص طی چهاردهه وبیشترازآن رفته است ، درامروزنسل حاضربخوبی می تواند قضاوت کند اعم ازخوب وبد، دیگرپردۀ ازنادانی،ناآگاهی وتاریک اندیشی اینمردم برداشته شده ومی توانندجنایت کاران ،دزدان وچپاولگران رادرروشنی تجارب زندگی خود ببینند.بقول معروف ؛ «امروزما، تاریخ آیندۀ ماست» وآنانیکه برای پوشاندن اعمال ننگین شان (تجاوزبجان وناموس ومال مردم ودرخدمت بیگانگان جنگ افروزومتجاوز) آب را گل آلودوازهرامکانی، توشۀ ای برمخدوش کردن اذهان عامه ومصروف  ساختن ذهن جوانان به اختلافات قومی، محلی، زبانی، منطقوی وغیره وهم تاریخ افتخارات این سرزمین ومردم رابسودجباران واجیران دست اجنبی استعماروارتجاع هرچی وارونه بسازند ـ تا صید مراد، دردام تزویرآنان گیربیافتند، ازدید جوان افغان دورودرپردۀ ابهام وریا دیگر باقی نمی ماند. استعماروامپریالیسم انگلیس با تمام خوش خط وخالی خود بمردم افغانستان شناخته شده است وعاملان داخلی وخارجی آن، اعم ازارتجاع وامپریالیسم واستعمارعملابرافغانستان هنوزتسلط دارند ـ چه دروجودامریکا وانگلیس ونفوذ دولتهای پاکستان وایران اسلامی وهم وابسته گان داخلی آن، ارتجاع ازهرحیث سیاه ترکه درامروزقشری محدودی از روشنفکران دریشی پوش وریشکل را درمناصب دولتی وارگانهای قضاوت واداره بخدمت گرفته است،خط داغ مقابله ورویارویی هرچه بیشترمتشنج ونیازبه آگاهی وبیداری بیشترووحدت واستحکام بیشتردارد.

بارها تصمیم داشتم قلم را بکارگیرم وچند سطری درموردـ اینکه گاهی بنام فدرال خواهی، گاهی تحت نام تمرکززدائی که گویا دولت متمرکزدردست رئیس جمهوراست ـ بشورا متمرکزگردد ـ یاهم تحت نام جنوب وشمال ( پشتون وتاجک) که اولی عامل جنگها ودومی راعامل رفاه دانسته، عملا خیالات تجزیه کشورومحدودساختن آنرا که بارها درجنگهای تنظیمی برپیکراین کشورزخمی تجزیه را وارد نمودند ـ مکررمی خواهند تحت نامهای دیگربا قضاوت وارونه سودجویان ودهشت افگنان هستی افغانستان رابقمار قضاوتهای نفاق افگنانۀ خویش درخدمت بیگانگان یکبار دیگر ازهم متلاشی سازندواعمال زشت وضدبشری خودرادرجائی مبارزۀ ترقیخواهانۀ افغانها وقضاوت تاریخ قراردهندوبرای اجروخدمتگذاری بدشمنان تاریخی افغانستان ( خارجی وداخلی)خواسته اند درپی اینهمه بیدادگری، تاراج وزورگوئی، ازاقتدارامروزخودتحت سایۀ اردوهای خارجی بهره برندودریک حمام گندوخون که برای فرزندان خودتهیه داشته غسل تعمید نمایندوازمردم وجوانان انتظاردارند، گورهارا بشگافتند واستخوانهای مردگان رابدلالان سرمایه ، زوروزرباردیگربفروشندـ چندمرددلال لاشه کش مردگان ازشورا(ولسی جرگه)وبا عدۀ روشنفکر مآب عوام فریب خدمتگاردزدان وکوتاه طریقان ، آدمکشان وتاراجگران هستی افغانستان ازهرابزاری برای مخدوش کردن اذهان جوانان ومردم بهره می برند، گاهی لوحۀ پوهنتون را بدانشکاه وهم افغنانستان رابخراسان ، افغان رابه افغانستانی وهم تذکرۀ تابعیت افغان را وغیره رابهانه برای مخدوش ساختن ذهن جوانان وسیله میسازندوازیاد برده اندکه تاریخ اینکشورکهن،درهرقالبی واسمی یا نامهای که دیگرریخته شود، هویت، زندگی ، کاروپیکار اینمردم را درپهنۀ گیتی ودرجغرافیای معین سیاسی وانسانی آن نمی توان مخدوش یا نابود ـ یا نادیده گرفت. بنا طی این مقاله برآن شدم ـ تا صفحاتی چندی از تاریخ رابرای خواننده گان ارجمند بازخوانی وبرروی صفحه بیاورم ـ تاباشد برای جوانان معلومات مختصردرتاریخ نوشته شدۀ اینمردم وجانفشانیهای شان کشوده باشم، امید سودمندواقع شودوضمنا بحثی رابسوی روشنائی، بهروزی وحقیقت تاریخی اینمردم کشوده باشیم. نیز ناگفته نباید گذاشت که مشابهت های تاریخی حوادث ورویدادها با گوناگونیهای متنوع آن درزمان ومکانهای متعدد، اما ازرنگ وبوی وهمگونیهای باهم مشابه که بنام تکرار تاریخ خوانده می شودـ برروی صفحۀ روزگار گذشته است واکثراتکراری درمداری بالاتروکثیرتروشلوغ تروباشرکت عوامل محرکۀ بیشتری درتاریخ رنج وزحمت وحاصل ازآن، درپشت سر( تاریخ گذشته)و پیش روی مردمان  گسترده میگرددکه آگاهی وبکارگیری ازآن، به نقش آگاه تاریخ بشری وعامل آگاه انسان عاقل راه باز میکندکه درذیل بحث را بخاطر این آگاهی با آنکه محدودونارسا خوانده خواهد شد، امامساعی است دریک نیت نیک بسوی آگاهی جوانان کشور! امیداست این آموزشهارا باقلم وفکر وبیان آگاهان تعمیم یابندوازنارسائیهای این نوشته صمیمانه مارا برحذرسازندـ زیرا این برخطی ازتاریخ نوشته شده مردم وجوانان کشوراست وازهرغرضی ومرضی بکنارامیداست مطالعه گردد. 

  باحترام

 سرورمنگل

 ادامه دارد

 

 


بالا
 
بازگشت