احمد سعیدی

 

شوفار سقوط

نمیدانم برای شرائط فعلی کشورم چه عناوین بگذارم شافور سقوط آژیر فروپاشی ویا نا قوس مرگ ! زنگ همه احتمالات بگوش ما نواخته میشود از معاونین رئیس جمهور شروع تا نماینده های با صلاحیت ورئیس حکومت همه از اوضاع شکایت دارند.یک روزی صفحه تاریخ کشوری ما مملوء از خوشبینی است اما فردایش عکس انتظارات را حکایت میکند..گاهی رئیس حکومت ازنا به سامانی در حکومت شکایت دارد اما فردایش انتقاد ناظرین را هدف میگیرد کس نمیداند این کاروان بی کد خدا بکجا میرود آنقدر میدانم که حکومت مردان ما تنها میخواهند هم مدیر باشند وهم منتقد وهم مصلح.انتقاد وپیشنهاد را از هیچ طرفی نمی پذیرند بار ها شنیده ام که رئیس اجرا ئیه حکومت ازبدی روزگار ونا بسامان بودن کار شکایت میکند که قابل تعجب است واگر فردا یک صاحب نظر کم زور این نواقص وکمبودات را بر شمارد وراه حلی پیشنهاد ند عاجل رگ گردن شان کلفت شده به پاسخ وتهدید بر می خیزند.طوری معلوم میشود که مارا به زبان حال حالی میکنند که حکومت از خود ماست ادارۀ ضعیف از خود ماست، نقد از حکومت وظیفه خود ماست وجستجو راه بیرون رفت هم از صلاحیت های ماست وهیچکس را مجال خورده گیری نیست که نهایت تعجب آور است.اما بنده که طرفدار سقوط وفروپاشی نیستم تنها ضعف هارا بر شمرده وراه حل هارا پیشنهاد میکنم ومینویسم که: حافظ وظیفۀ تو دعا گفتن است ...در قید آن مباش که نشنید ویا شنید.

1-   گم بودن راه میانه: راه میانه همان مسیر منطق وواقعیت است که از کشور ما رخت بسته است.ما باید بپذیریم که در حکومتداری ما همه نواقص وجود دارد وباید اصلاح شود وما حتی تغییر وتبدیلی نظام را باید از طریق قانونی چستجو کنیم نه از راه بغاوت وکودتا وکشتن وبستنن.ما امروز نسبت عدم حضور احزاب سياسي ملي گرا در كمپاين هاي انتخاباتي كه منافع ملي شهروندان را براي رفاه اجتماعي، عدالت اجتماعي، تساوي حقوق ميان اقوام، سياست كادري مردم محور، شايسته سالاري، همگرايي، هم پذيري، رشد متوازن پروژه هاي انكشافي به هدف زنده گي انساني و حكومت داري خوب در يك جامعه؛ زمينه ساز بر آمد هاي غير طبعي افراد و شخصيت هاي ميگردد كه بافت هاي ايتلافي تكتيكي آنها بر اساس مشاركت سياسي اقوام در قدرت بدون در نظرداشت واقعيت هاي عيني شكل گرفته و عدم تفاهم شان در تقسيم قدرت ، فضا را براي ويراني لايه هاي اجتماعي مساعد و كشور را به بحران ميكشاند! به همین دلیل توصیه میکنیم نقش احزاب سیاسی را در تصمیم گیری بشکل تناسبی آن در نظر بگیرد.من متاسفم در کشور ما حین انتخابات بسیاری از کاندیدان از عضویت در احزاب سیاسی انکار میکنند این بخاطر آن استد که حکومت احزاب را فشار میدهد وبجای رشد در جهت شکسات وسر کوبی شان کار میکند.لذا میتوانم بگویم در کنار صد ها دلیل دیگر نبود احزاب سیاسی با تجربه متحمل وهم پذیر در کشور با عث بروز بحرانهای پیهم شده است.

2-   نبود استراتیژی: رهبران ما بجا ئیکه رسیدن بقدرت را تکتیک ووسیله فکر کنند آنرا استراتیژی وهدف می پندارند وبه همین دلیل اندیشه خود وآراء مردم را به حراج میگذارند تا بقدرت برسند اما در نیمه های راه متوجه میشوند که نه راه را اشتباه گرفته اند.بلکه بزرگترین هدف عدالت اجتماعی رفاه اجتماعی متناسب ومتعادل  است واین اهداف بوسیه قدرت تا مین میشود واگر ما عدالت ورفاه را بخاطر رسیدن بقدرت قربانی کنیم جزء پشیمانی پیزی دیگری نصیب ما نمیشود.مثل سر وصدا های امروز.لذا باز نگاری تاریخ وگر فاتن تجربه از جنگ ها وآشتی تا رسیدن به پیروزی نهائی از خصلت های خوبی بشریت است.وما باید جرأت داشته باشیم تا خوب را خوب وبد را بد بگو ئیم از هرکس که هست.

بعضى دوستان  توضیح چنين وقايع و اتفاقات عينى را كه خود شاهد آن بوده ايم كه چگونه و با چى شيوه هاى تكوين گرديد و چگونه اين برهه تاريخى شكل گرفت را مناسب زمان نمى دانند و تاريخ نگارى را مجزا از علوم متداوله زمان مى انگارند  خصوصا از سیاست  كه دهه ها بر سرنوشت ملتى رقم زده اند و سرزمينى را در سيطره و حيطهء قدرت خويش نگه داشته اند را زايد از تذكار مى دانند.در حالیکه جنگ وتمدن لازم وملزوم یکدیگر بوده اند یعنی آنا نیکه از ویرانی جنگ آموختند مانند مردم امان وکشور هیا اروپای با همه جنگ ها وویرانیها فقط همپذیری را آموختند وعزم وقصد باز سازی بدون نگاه به گذشته ، مگر خود نمى دانند كه تاريخ و تحولات  محيطى موجب بوجود آمدن علوم تجربى شده است كه بشر امروز بدان دست يازيده است ؟ مگر پى آمد جنگ دوم جهانى جزو تاريخ و سير تحولات علمى در عرصهء جهانى نشد ؟ مگر تاريخ اروپا را به اين نتيجه نرساند كه براى جلوگيرى از جنگ و ميدان دادن به عقلانيت و منطق و علم بايد همديگر پذيرى و همگرايى را سرمشق ادبيات سياسى خويش قرار دهند و بر طبل اتحاد بكوبند و به رفأ و سعادت و آرامش و امنيت برسند ؟

3-   نبود روحیه انتقاد پذیری: هر انتقادی قابل دقت وسمع است ونباید اینتقاد را معادل جنایت دانست ونهاد های عدلی وقضائی را به سراغ منتقد فرستاد.دولتهای کم کار وخشمگین تا هنوز با هیچ منقدی در رسانه ها ننشستند تا نظریات خود ومنتقدین را مقایسه وراه حل مسالمت آمیز جستجو کنند.انتقاد مارا بیدار میکند انتقاد مارا هوشیار میکند انتقاد مارا ودار میکند.وادار میکند تا تا اعمال خودرا باز نگری وبه نواقص آن اقدام ورفع اشتباه نما ئیم.قهر شدن وخشمگین شدن خصلت انسانهای ضعیف وناتوان است.من به سران نظام توصیه وپیشنهاد  میکنم تا بگویند بلی نواقصی وجود دارد که در یک شورای مشترک قابل حل است با هم مینشین از طریق رسانه ها مشکلات را با مردم شریک وراه حل را هم از مردم می پرسیم.اما متا سفانه که قهر وخشم وترس برای ما اجازه نمیدهد تا انمتقاد را بپذیریم..ما میگو ئیم رئیس جمهور در برخی پلانگزاری ها مستعد است اما در جامعه شناسی مشکل دارد ویا اینکه رئیس اجرائیه یک ستون است در حکومت هر چند برای طرح های استراتیزیک وعمده ابتکار واستعداد ندارد.ویا اینکه دوستم برای دفع برخی نا بسامالنی ها کافور است اما شاید نواقصی هم داشته باشد وبه هیمن تر تیب همه رهبران حکومت کمبودی هیا زیادی دارد که بایست در یک فضای باز سیاسی با صمیمیت حل کند.
 

 

 


بالا
 
بازگشت