احمد سعیدی

 

نا توانی های مدیریتی عامل بحران اند

ملت ها در ادوار مختلف تاریخ بنام های حکومت حاکمیت دولت و ملت به خوبی آشنائی دارند و از این  واژه در ذهن خویش تعریف های دارند در قدم نخست میخواهم در مورد  حکومت بحث کنم .

حکومت در لغت از کلمه حکم گرفته شده که معنی اولیه آن منع کردن از فساد و منع برای اصلاح است . اما تعریف دیگر مانند قضاوت  ، داوری ، فرمان و امر همه با معنی فوق بر میگردند . دانشمند دیگری اینطور عقیده دارد و میگوید : حکومت دلالت دارد بر اتفاق و استحکام که در هرچیزی وجود داشته باشد و اجزائی آن از متلاشی شدن و تفرقه ها در  امان باشد روی این حقیقت اگر خلاصه صحبت کنیم باید اعتراف نمائیم به این اصل انکار ناپذیر که هر موجودیکه از روی حکمت به میان آمده باشد اجزای آن متلاشی نگشته و در نتیجه اثرش ضعیف و نیرویش در هم شکسته نمیشود . این آن معنای همه جانبه که میتوان احکام تحکیم حکمت و  حکومت را به آن نام گذاری کرد حکومتها در جامعه همین معنی را باید افاده کنند که با اعمال و سازماندهی خود در اجتماع باعث از بین رفتن ضعف و فتور در اجتماع انسان ها شده و برای هرگونه اختلاف و تفرقه و تشدد در جامعه انسانی خاتمه دهند .

هم چنان عامل ضروری و اساسی ترین عنصر ضروری برای یک حکومت و کشور حاکمیت است بعضی ها حاکمیت را چنین تعریف کرده اند اقتدار نهائی و عالی که قانون را تعیین میکند در هر کشور باید یک تعداد اشخاص و افراد معین بالاترین صلاحیت را داشته باشند و آخرین تصامیم را اتخاذ نمایند و قوانین را تدوین نمایند . روی همان قوانین معین شده مردم کارهای خود را تنظیم می نمایند و چنانچه حکومت یک کشور نتواند کنترول و اقتدار کافی بر اتباع و امور داخلی خود اعمال کند و گروه مانع قوت موثر حکومت شوند آن وقت نمی توان صحبت از حاکمیت نمود با  وجود اینکه در حکومت های مختلف اختلافات زیاد در مورد اینکه حاکمیت در دست چه کسی باشد وجود دارد و تقسیم بندی حکومت ها هم بیشتر بر اساس همین حاکمیت است زیرا قرار داشتن آن در دست یکنفر یا چند نفر یا نمایندگان مردم و غیره پس باید نوع حکومت ها یعنی سلطنتی اشرافی- جمهوری ،  پارلمانی و غیره  حالا سوال دیگر را مطرح میکنیم که آیا قدرت ملی ضامن حاکمیت ملی است در وجود قدرت در سیاست بین المللی تردیدی نیست که بعضی نیز آنرا مانع همکاری بین المللی می دانند معه ذالک کشور ها دایماً در تلاش برای کسب قدرت هستند و این قدرت را برای بقاء و حفظ موجودیت خود ضروری می دانند اما آنچه مسلم است اینکه تلاش دولت ها برای کسب قدرت بعضاً برای تامین  امنیت و در بعضی موارد دیگر به علت میل به قدرت طلبی است باید توجه  داشت که شرایط فعلی بین المللی کشور ضعبف را به طرف ضعف و نابودی می برند چنانچه در طول تاریخ چنین بوده است .

در قدم اول رهبری یک زعیم و رهبر خوب میتواند با استفاده از همه منابع موجود کشور ، خود را به پایه های برترین کشور های جهان برساند روی این حقیقت رهبری با عوامل قدرت آشکار شده میتواند . رهبری باید از نیروی انسانی تاثیر گذارنده بر روحیه جامعه و ملت ها باشد رهبری درست در زمان که شرایط امنیتی خوب نباشد جنگ دامن زده شود با تدابیر معقول میتواند بر چالش ها فایق آید در طول تاریخ انواع حکومت ها وجود داشته و وجود دارند مجموع جهان بشریت با سرنوشت که دارند با نیرو فرمانروای ضرورت دارند که آنان را از تجاوز به حقوق یکدیگر باز دارد . نیروی حاکم ناگزیر در پرتو قدرت و هوشمندی به مردم غلبه  اخلاقی حاصل نماید در غیر آن حاکمیت توانایی اداره را از دست  می دهد نیرومندی حکومت ها مطابق قوانین امر ضروری پنداشته میشود حاکمیت موجود در افغانستان که بنام حکومت وحدت ملی یاد می شود از نگاه قانون اساسی می لنگد و بعضی ها به این باور اند که این حکومت انتخابی نه بلکه انتصابی یا توافقی است توقعهات و امید های که مردم در اوایل به این حکومت بسته بودند متاسفانه  تا کنون تحقق نیافته در مورد عوامل و انگیزه زیاد میتواند موجود باشد .

از دیدگاه ما عوامل و انگیزه های که حاکمیت موجود را با مشکلات و نارسایی ها مواجه ساخته است مختصراً مشت نمونه خروار تذکر بعمل میاوریم :

1-  عدم هماهنگی بین نهاد های ملی و بین المللی بخاطر امنیت و باز سازی در افغانستان .

2-  نداشتن یک استراتیژی واحد ملی سر تاسری که در پرتو آن درد های این ملت مظلوم تداوی گردد .

3-  پناه جوی متخلفین در زیر چتر قدرت مندان .

4-  عدم تطبیق قانون و اصول بدون کم و کاست بالای همه اتباع این کشور .

5-  اختلاس رشوت تا سرحد آخر و حمایت مفسدین از طرف حاکمیت .

6-  ایجاد فاصله بین ملت  و  دولت .

7-  تفاوت در حرف و عمل و ده ها و صد ها پرابلم دیگر که زاده ضعف مدیریت اند روز بروز مردم ما را رنج میدهد و حاکمیت را زیر سوال می برد . آنچه که هر روز بار سنگینی را هم حکومت و هم مردم افغانستان متحمل می شوند نیز قابل درک و تشویش است همه میدانند  علاوه بر موجودیت گروه های تروریستی و حرص آز اقتصادی نگه داشتن روابط متوازن بین های کشور های رقیب یکی از مهم ترین رکن است که دولت افغانستان باید به آن توجه جدی داشته باشد به باور من  حکومت افغانستان باید جهت جلوگیری از به میان آمدن مشکلات احتمالی ناشی از این تنش ها در کشور اقدام همه جانبه نماید تا افغانستان دستخوش این بی ثباتی ها بخاطر زور آزمای های کشور های منطقه نگردد. دیده می شود که

تحولات به وجود آمده ، منطقه را به آبستن فرو برده است افغانستان هم در این تحولات ذیدخل است  و این اثرگذاریها ریشه در سیاست های مداخله گرایانه همسایگان ، وابستگیهای اقتصادی و روابط اجتماعی افغانستان با کشور ها دارد.  به عقیده من

دولت پاکستان برای مطرح کردن خود به عنوان قدرت بزرگ در منطقه با کشورهای غربی و امریکا در حال چانه زنی است و به این اساس حاضر نیست که ابزارهای تروریستی را در برابر هندوستان و مردم افغانستان از دست بدهد.   ضرور است تا

دولت افغانستان تدابیر لازم را در راستای تقویت نیروهای نظامی و استخباراتی داشته باشد و تلاش شود که از نفوذ دستگاه های اطلاعاتی کشورهای همسایه در درون نظام سیاسی افغانستان و زمینه سازی بحران سیاسی، قومی، مذهبی و راه اندازی دوباره جنگ های قومی جلوگیری صورت گیرد.

تحولات جدی سیاسی در تقابل بین کشورهای ایران و پاکستان رو سیه هندوستان عربستان سعودی و امریکا در حال گسترش است.

تقابل نظامیان پاکستانی بر حکومت ملکی آن کشور، تیرگی روابط پاکستان با جامعه جهانی به ویژه ایالات متحده امریکا موجودیت لانه های تروریستی، اعتماد جامه جهانی و امریکا را نسبت به این کشور کاهش داده است و ادامه تهدیدها و فشارهای اقتصادی بر ایران و  روسیه نیز تأثیرات عمیقی روی مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی افغانستان دارد. از سوی دیگر

پایین بودن سطح اقتصاد، موجودیت نا امنی ها در کشور عوامل دیگری است تا همسایه ها از این وضعیت به نفع شان بیشترین استفاده را نمایند. متاسفانه

در افغانستان سیاست به گونه ای رقم خورده است که زمینه نفوذ و مداخله کشورهای همسایه را بیشتر ساخته است و رهبران احزاب مقتدر در این کشورها از سیاست های دوگانه و چند بعدی در برابر افغانستان استفاده می نمایند.

حال زمان آن فرا رسیده است که دولتمردان افغانستان با پشت سر گذراندن همه مسائل موحود و کسب تجارب از گذشته راه بیرون رفت وضعیت را سنجیده و با اتخاذ تدبیر و یک مدیریت سالم و ارتقاء ظرفیت های ملی و مسلکی جلوی این بحران را گرفته تا از یک سو افغانستان از این بحران نجات یابد و از جانب دیگر دستاوردهای 15 سال گذشته از هر نگاه حفظ شوند.

 

 

 


بالا
 
بازگشت