محمدعوض نبی زاده

 

تذکره برقی عامل هویت زدایی قومی درافغانستان

برخی از برتری خواهان قومی در افغانستان با نوشتن تاریخ جعلی و رسمی توام با ذهنیت برتری خواهانه ، تلاش دارند که سایر اقوام کشوررا وادار کند تا به کلمه افغان تمکین نماید . در ګذشته افغانستان ,  نام یک ناحیه ی کوهستانی از ساحه کوهای سلیمان تا نزدیکی رود سندو استان مکران را دربر می گرفته که جای بودوباش نخستین افغانان است اما ازیک و نیم قرن پیش نام ( افغانستان) بر خلاف اسناد تاریخی بر بخشی از خراسان شرقی اطلاق گردیده است که در اوایل قرن هژدهم میلادی افغانان به اشغال سرزمین های خراسان و بعدا به تشکیل دولت غلجائیان (۱۷۰۹ م) و درانیان (۱۷۴۷ م) اقدام کرده اند . افغانستان کنونی کشوریست که حد اقل 22  الی 55 گروه قومی مستقل در ان زیست دارند که به بیش ازسی زبان مختلف صحبت می کنند بنا برین افغانستان سرزمین اقلیت هاست که درآن مجموعۀ بزرگی از اقوام و ملیت های مختلف، از زمانه های دور تا امروز در کنار هم امرار حیات نموده و هویت های قومی همدیگر را با اتکا بر مشترکات هموطنی پذیرا می باشند.

کلمه ی افغانستان مرکب از «افغان » و «ستان» به معنی «سرزمین افغانها» بوده و بازتاب دهندۀ هویت یک قوم خاص بنام «افغان» است نه هویت تمام مردم این کشور وواژه های «افغان»، «پشتون»و«پتان» به مفهوم - تحمیل هویت «افغان» بالای دیگران وانحصار قدرت،محسوب میشود.کشور«آریانا» ازهزار سال قبل ازمیلاد بر این مملکت اطلاق شده وخراسان از قرن پنجم میلادی تا قرن نزدهم عیسوی درطی یکنیم هزار سال نام مملکت فعلی افغانستان بوده است. درطی مدت چندین  دهه ی  اخیر، دولت های بر سر اقتداردر افغانستان ، برای هویت زدایی، اقوام از بکار گیری هیچ حیله و نیرنگی ، در رابطه با تحمیل نام افغان و تعمیم زبان پشتو بر سایر اقوام و ملیتهای این سرزمین، خودداری نه نموده اند. بخشی از محافل حاکمۀ کشور در دوره های مختلف، با ساختن یک اکثریت جعلی برای ملیت حاکم، در ستون قوم و یا ملیت جمع کثیری از باشندگان غیر پشتون کلمۀ (افغان) را درج نموده اند،

اکنون نیزبا راه اندازی انواع دسایس پروژۀ توزیع تذکره های الکترونیکی را درحال عملی نمودن بوده و میخواهند تاهویت جبری افغان را برای تمامی باشندگان کشورثبت نمایند که اگرتوزیع تذکره الکترونیکی با ذکرنام قوم وتبار اجرایی نشود هویت زدایی قومی وبحران هویت ملی درافغانستان را تشدید خواهد نمود ؛از انجاییکه تذکرۀ نفوس، برقی، وثیقۀ شهروندی هر فرد ساکن درین کشور است.پس نگذارید که این وثیقۀ ملی  زمینه ی همدیگر ستیزی رافراهم نماید.تذکرۀ الکترونیکی یک سند تابعیت مدرن کشوری برای هر شهروند افغانستان است، که مشخصات فزیکی و غیر فزیکی : هر انسان در وجود خویش وشاخصه های جمعی ان در برگیرندۀ اساسی ترین بخش هویت فرد در پیوند با یک جمع بزرگ، میباشد وهویت قومی عبارت از یک سلسله مشترکات انسانی همچون زبان، فرهنگ، تاریخ ، سرزمین و مناسبات اقتصادی شکل میګیرد و فرد را با یک جمع حقیقی و بزرگ به عنوان قوم و یا ملیت مرتبط می سازد.

زیرا یکی از مهم ترین هویت های ملی نام یک کشور است که وجود همگان توسط آن بازتاب می یابد و یا اینکه هر قوم با همان هویت قومی اش شناخته میشود، روشن است که «افغان» هویت یک قوم خاص است و بالای سایر گروه های قومی در این کشور تحمیل شده و این هویت تحمیلی مانع اصلی شکل گیری هویت ملی در کشور بوده است.با این که بحران هویت در افغانستان یک پدیده تاریخیست و اګر توزیع تذکره ی هویت با همان هویت تحمیلی «افغان» برای شهروندان این کشور صورت ګیرد برای اقوام غیر پشتون قابل قبول نخواهد بود.همانگونه هموطنان پشتون ما، واژۀ افغان را، که متعلق به ملیت پشتون و برخاسته از نام امروزی سرزمین افغانستان میباشد، از آن خود دانسته و در راه تعمیم آن تلاش به خرچ میدهند، بدین لحاظ بایداجازه دهند تا هموطنان تاجیک، هزاره، اوزبیک، تورکمن، بلوچ، نورستانی، پشه ای، قزلباش ، هندو، سیکهه وغیرۀ نیز عناوین قومی خویش را در اسناد تابعیت شهروندی  خوددرج نمایند .هویت قومی یک شاخصۀ جمعی و طبیعی برای افراد وابسته به هر قوم و ملیت است، ازین رو هویت قومی و ملیتی، هریک از اقوام و ملیت های موجود در افغانستان، یک بخش تغییر ناپذیر حقوق انسانی واصل شهروندی ایشان است، که هیچ مرجعی با هیچ عنوانی حق سلب و یا تغییر آنرا ندارد. بنا برین فرمانهای تقنینی رییس جمهور در پیوند به مسئله ی توزیع تذکره برقی باید هر چه زود تر صادر ګردد چون توزیع تذکره برقی برای مردم و حکومت افغانستان از اهمیت بالایی برخوردار است.

 ګرچه تقریبا اکثریت جنګها تا هنوزدر افغانستان بخاطر تثبیت جایگاه قومی بوده ، هر چند که بر تن اکثری این نبردها ردای ایدئولوژیک پوشانده شده که خونین ترین جنګهای هویتی یا درون تباری جنگهای اند که تاحالا  رخ میدهد بخاطر اینکه ساختار نظام سیاسی, اجتماعی افغانستان، ماهیت قبیلوی و تباری دارد ، بدین سبب ، درماهیت ذاتی نظام قبیله گرایی احساس موجودیت یک غیر، میتواند منجر به غیریت ستیزی خونباری گردد. نگاه ایدئولوژیک به قدرت و نگاه قومی به قدرت درافغانستان صلح و ثبات و ازشکل گیری دولت – ملت تا هنوز جلوگیری کرده است. مردم افغا نستان  در چهار دهه ی گذشته تقریبا همه شکل های شناخته شده قدرت را تجربه کرده اند و در همه آنها شکست خورده اند. ولی هیچ نیروی شکست خورده ای ایدئولوژیک و قومی به طور کلی صحنه را ترک نکرده و در قالب های جدید و با همان دیدگاه انحصار طلبانه در قدرت به جنگ قدرت ادامه داده اند.

چنانچه که حكومتِ وحدتِ ملي، تنها ساخته ي آمريكا نيست، بلکه كل جهاد و مجاهدين ساخته و پرورده ي آمريكا است چون  طالبان همان مجاهدان ديروز اند كه پاسخ به ماجراجويي هاي مجاهدين در برابر آمريكا بوده ودولتِ وحدت ملی فعلی پاسخ به ماجراجويي هاي طالبان در برابر غرب اند .قرار معلوم خطرِ استحاله‌یِ کامل هویت تاجیکی در اسلامِ سیاسی، که انسانِ تاجیک را در نقش مدافع دین و پاسدار سنتِ رسول‌الله ظاهر ومافیای جهادی تاجیک، مردم تاجیک را به همان مسیری می‌برد، که رهبران پشتون برده است ونتیجه‌‌ی این روند به شکل تخریب مکاتب و انتحار و ترور به مشاهده میرسند.جهاد اسلامی، پشتون‌ها را در اسلامِ سیاسی استحاله و جنگ را در جامعه‌ی پشتون سراسری کرده اند.

در افغانستان تبعیض و برتری‌جویی قومی ‌و زبانی خصلت نهادینه دارد که بازتولید برتری و تبعیض، بخشی از ساختار قومیت است طوریکه پايان دوران حاکمیت  حبيب الله كلكاني نادرخان بود و پايانِ دوره حکومت  مجاهدين طالبان. در هر دو دوره، نتيجه سياه تر از حكومت هاي پيشين بود و هيچ تغييرِ تاريخي رخ نداد. درسي كه مردم پشتون از اين دو دوره بايد بیآموزند اين است كه در نبود پشتيباني يك قدرتِ بيروني حاكميتِ آن ها بر كابل ناممكن است. درسي كه مردم تاجيك و هزاره از اين دو دوره بياموزند اين است كه براندازي حكومت، بدون طرح بديل، پي آمد جز ويراني و سردرگمي ندارد. قدرتِ سياسي، فتح و براندازي نيست، بلکه نگه داري قدرت است.

ولی در این میان صدا‌های متفاوتی ازاکثریت  خاموش جامعه ی کشور جنګ زده  نیز وجود داردکه  دموکراسی‌خواهان وطنی باید با قومیت همان‌گونه برخورد کنند که با اسلام‌گرایی می‌کنندو باید با تفسیر تباری از واژه‌های «افغان» و «افغانستان» مبارزه کنند. در افغانستان زمانی که بحث گذار از هویت‌های قومی‌ به هویت ملی پیش می‌آید، واکنش فوری این است که هویت ملی، نافی هویت‌های قومی است و در نتیجه در خدمت منافع یک قوم که همیشه هویت افغانستان را بر اساس تاریخ، زبان و نشانه‌های فرهنگی و مذهبی خود تعریف کرده است، قرار می‌گیرد. اما حالا نسلی جدیدی که در افغانستان ظهور کرده درک عینی تر، از تاریخ، هویت، سیاست و قدرت دارد. اما این نسل با شگرد ها و شیوه های دوران جنگ و منازعه قابل مدیریت و قابل "کنترول" نیست. اکنون ضرورت است که یک جنبش مقاومت ملی در کشور به وجود آید و همه رهبران سیاسی همانند دوران مقاومت گردهم بیایند تا دشمنان خود را که داعش و طالبان اند با شکست مواجه سازند.

-         هجدهم - ما ه- سپتامبر- سال – میلادی-  2016

 

 


 


بالا
 
بازگشت