مهرالدین مشید

 

هرچند پیمودن کوره راهء صلح دشوار است واما ناگزیر باید آنرا پیمود

 

هرچند اوضاع کنونی افغانستان خیلی پیچیده و جنگ روان در کشور به کلافهء سر در گم بدل شده است که با پیوستن انجنیر حکمتیار به روند صلح نمی توان زیاد امیدوار بود و اما پیوستن او به روند صلح می تواند، بدون توجه به بدبینی های شماری ها کلید گشایشی باشد برای صلح و ثبات در کشور؛ زیرا جنگ کوله باری را بر شانه های مردم ما ماند که دست کشیدن از جنگ و پیوستن کوچک ترین گروه به روند صلح می تواند، بر روند صلح تاثیر خوب برجا بگذارد؛ هرچند ورود حزب اسلامی به روند صلح برای آنانی که صلح و جنگ را از عینک تقسیم قدرت می بینند و با حکمتیار به مثابهء رقیب به منافع ملی نمی اندیشند، چندان خبر خوشی نیست؛ اما این می تواند، خبر خوشی برای اکثریت مطلق مردم افغانستان باشد که تشنهء صلح اند و برای استقرار ثبات و آرامش لحظه شماری می کنند؛ زیرا از نظر مردم ما نیاز به صلح بیشتر از نیاز آنان به آب، هوا و غذا است. تنها دشمن صلح آنانی اند که از جنگ سود می برند و در همدستی با شرارت پیشگان بزرگ و در تبانی با مافیا های سیاسی، اسلحه، مواد مخدر و اقتصادی، مردم افغانستان را زیر دندان جنگ به گروگان گرفته اند.

آشکار است که صلح برای آنان نه آب حیات؛ بلکه زهری است که بر کام شان می ریزد، گلوی آنان را فشرده و چشمه های عایداتی آنان را می خشکاند. در صورت استقرار صلح و ثبات در کشور نه تنها آنان مورد بازپرس قرار می گیرند و کاخ ها، ویلا ها و میلیون ها دالر ثروت های بادآورده و به غارت برده شدهء آنان مصادره می شود؛ بلکه در برابر تمامی کارکرد های زشت گذشتۀ شان پاسخ گو خواهند بود. از همین رو است که مردم افغانستان شبکه های استخباراتی منطقه و بویژه کشور های پاکستان و ایران و مزدوران آنان را در داخل کشور عامل ادامهء جنگ و مخالف صلح می خوانند. آی اس آی پاکستان و استخبارات ایران با رویکرد های دوگانه و به قول معروف ” دزد را می گوید دزدی کن و صاحب خانه را می گوید، خبر دار”  از یک طرف مخالفان مسلح را تجهیز، تمویل و رهبری می کنند و از سویی هم در بدنهء دستگاهء حکومت نفوذ کرده و از طریق آنان موانع را در راهء تامین صلح و ختم جنگ در کشور بوجود می آورند تا بوسیلهء آی اس آی و سپاهء پاسداران ایران و سایر شبکه های استخباراتی منطقه و در داخل هم عمال از طریق عمال شان جنگ نیابتی شرق و غرب و شمال و جنوب را در افغانسنان مشتعل نگهدارند. از این رو دشمنان صلح دشمنان مردم و دشمنان صلح و ثبات افغانسنان می باشند. گفتنی است که دفاع از صلح را نباید دفاع از گروه و جناحی تلقی کرد و هم تاکید به صلح را نباید تن دادن به صلح ذلت بار با مخالفان تلقی کرد؛ بلکه صلح کوره راهء دشواری است که برای پیمودن آن به قول بیدل”کوه و کتل” ها را باید طی کرد و تا به منزل مقصود آن رحل اقامت گزید. از این رو پیمودن دراز راهء صلح دشوارتر از طی کردن دراز راهء جنگ است؛ زیرا صلح امر سازنده گی و علم وهنر آبادانی جامعه سازی است و اما جنگ رسم نابودی و ویرانگری می باشد، آشکار است که رسم آبادانی دشوارتر از رسم ویرانگری است. از این رو رفو کردن و یا یا بخیه کردن تار و پود بساط صلح دشوارتر از جنگ است. این به معنای آن نیست که هر صلحی به خیر کثیر منجر می شود و اما پیشگیری از شر بزرگتر و کاستن از دامنهء زشتی ها و پلشتی ها و یا رخنه وارد کردن در صف شر خود می تواند، از زشتی ها بکاهد که کستن از زشتی ها معنای سنگین شدن پلهء صلح را دارد.

حالا که حزب اسلامی وارد روند صلح شده است. در برابر گروه های شمال و بویژه جمعیت اسلامی و شورای نظار خیلی حساس باشد.  بجای پیش آمد از در رقابت های خصمانه که نتیجهء آن را حالا با گوشت و پوست خود لمس میکنیم، باید از در مدارا و مصالحه پیش آید تا مبادا بار دیگر قربانی بازی های شبکه های استخباراتی شود. پس بر حکمتیار است تا این بار خوب بازی کند؛ زیرا غرب همیشه تلاش کرده تا از طریق پاکستان و نوکرانش در افغانستان نفاق و اختلاف های گروهی و قومی را دامن بزند. چنانکه با سقوط طالبان به این رویکرد شوم ادامه داد. اظهارات گیتس در کناب خاطرات اش قابل تذکر است که نوشته است که کرزی از او خواسته بود تا دست کرزی را برای تقویت طالبان برای نابودی و سرکوب جبههء شمال باز بگذارد. گفته می شود پس از آن کرزی به کمک انگلیس طالبان را زیر پوشش عودت کننده گان به شمال جابجا کرد.  از همین رو بود که کرزی برای محافظت خود امریکایی ها را به ارگ آورد و بعد ها برای پنهان کردن چهرهء اصلی خود و کشاندن گروه های شمال و بهره برداری از آنان در رویکرد خود تغییر آورد و زیر شعار دشمنی با پاکستان و امریکا به فریب مردم افغانستان دست یازید. سناریوی اخراج یک شهروند انگلیسی که معاون یوناما بود، از هلمند به اتهام همکاری با طالبان بخشی از پروژهء جابجایی بود که کرزی پس ار افشای موضوع و کشته شدن خبرنگار افغان بوسیلهء طالبان ، ناگزیر به اخراج او از افغانستان شد.

امید که خواننده گان اندکی به میزان شتاب ما برای صلح پی برده باشند و علاقمندی ما را برای صلح قربانی گرایش های شخصی، گروهی، قومی و سیاسی خود نکنند؛ زیرا به قول معروف قدر عافیت را آنان بدانند که به روز بد دچار شوند و یا زمینی می سوزد که در آن آتش شعله ور است. بنا براین داوری های آنانی در پیوند به صلح پرسش برانگیز است، آشکار است  که از این آتش بدور اند و از خوان تلخ فقر جانکاهء آن درامان هستند. هرچند صلح و جنگ دو همزاد تاریخ اند؛ اما جنگ های چهار دههء اخیر بیش از هر زمانی مردم افغانستان را خسته و ذله کرده است. از این رو صلح خیر کثیر خوانده شده است و اما صلح بدون جنگ و جنگ بدون صلح وجود نداشته و می شود گفت که نیاز مبرم به صلح و مبارزه با مهاجمان، مستبدان و قلدران مشروعیت جنگ را رقم زده است. از همین رو است که می گویند، تاریخ مبارزهء داد است با بیداد و جنگ پیهم هابیل است با قابیل که فلسفهء تاریخ را از خدا تا به خدا یا به عبارت دیگر خدا - انسان - خدا به تصویر کشیده است. افغانستان به دلیل موقعیت حساس جیوپولیتیک، جیو استرتیژیک و جیو ایکونومیک خود
در طول تاریخ هر از گاهی میدان رزم آوری های لشکرگشایان تاریخ بوده است که مردم شجاع و تسلیم ناپذیر این مرز و بوم با رویارویی های پیهم بیشترین قربانی ها را متحمل شده اند و هنوز هم در سینهء بی کینهء این کشور نقش های سم اسپ های مهاجمان موجود است و شاید که فوسیل های آنها هم موجود باشند؛ اما چهار دهه جنگ کنونی بیش از هر زمانی مردم ما را از پای درآورده است. افغانستان کشوری که مردمانش در طول تاریخ جنگ های ویرانگرو تباه کن را تجربه کرده اند و اما ده ها دریغ و درد که با وجود تمامی حماسه آفرینی ها و شهکاری های ایثارگرانه کمتر صلح و ثبات را تجربه کرده اند. برعکس دستاورد های شان را شاهان و سلاطین به غارت برده و بررغم تحمل دشواری ها باز هم سیاه روزی و بدروزگاری ها را ناگزیرانه تجربه کرده اند؛ اما جنگ کنونی به دلیل استخباراتی شدن و مافیایی بودن آن به مراتب دشوارتر از گذشته است که سرنخ آن تنها در اسلام آباد، نه بلکه در واشنگتن، لندن، پاریس، برلین و ... است که کابل در این جنگ به گونه یی به حاشبه رفته است
.

هر طوری که است، حالا مردم افغانستان به صلح نیاز دارند. هرچند این صلح در داخل و در خارج کشور دشمنان انگشت شمار نه که دشمنان زیادی دارد؛ اما در این میان شبکه های مافیایی و جدا شده از بدنهء تنظیم های جهادی که بقای خود و بقای غارت های شان را در جنگ می دانند، خطرناک تر از دشمنان بیرونی برای صلح اند. صلح و ثبات در کشور به مثابهء مشت کوبنده بر دهن آنانی است که از چهار دهه بدین سو خون مردم افغانستان را  چون شیر مادر خیلی قشنگ می نوشند.*** آشکار است که صلح برای آنان تیغ آخته را ماند که برگلوی آنان سنگینی می کند؛ اما در این میان آنچه مهم است، این که صلح بیشتر از آب و نان نیاز مردم افغانستان است و نباید این نیاز بزرگ را قربانی اهداف پلید و تمامیت خواهانهء شماری غارتگران بدنام و دزدان سر گردنه کرد. مردم باید در این گونه داوری ها هوشیار و جدی باشند و حساب کرده حرف بزنند و عمل کنند؛ زیرا این موضوع حیاتی است و منوط به سرنوشت یک ملت است و چقدر بی انصافی خواهد بود که سرنوشت یک ملت را قربانی خم ابروی یک غارتگر کرد و هم جفایی بیشتر از این نخواهد بود که آن را قربانی خوش آمدها و بد آمد های ”فلان کج کلاه خان و بهمان زبرجد خان” کرد.

سکتاریست ها و فاشبست های قومی و تمامی آنانی که می خواهند، صلح را قربانی منافع شخصی، قومی، کروهی و تیمی خود کنند، باید بدانند که هرگز نمی توانند، مانع روند صلح شوند و با ایستادن در برابر رود خروشان صلح سرنوشت مردم افغانستان را به بازی بگیرند؛ اما مخالفان مسلح باید بدانند که تاکید به صلح تن دادن به خواست های لجام گسیخته و نامعقول آنان نیست که بجای ارجگذاری به منافع ملی، برعکس سرنوشت مردم افغانستان را زیر نام امر بزرگ صلح قربانی اهداف شبکه های استخباراتی شرق و غرب و بویژه پاکسنان کنند؛ زیرا صلح به همان اندازه که ضرور و دشوار است، به همان اندازه باریک و حساس نیز است که عبور از آن و رسیدن به صلح پایدار و عادلانه به معنای گذشتن از پل صراط را دارد تا عدالت در تمامی ابعاد آن در چهارچوب صلح تحقق واقعی پیدا کند. یعنی صلح با مخالفان باید منافع اقوام گوناگون کشور را بدون در نظر داشت روایت های کلان و کوچک به مفهوم عادلانه و راستین اش حفظ کند و خواست های کلان و غیر واقعی قوم گرایان را مهار کند . پس چه بجا خواهد بود بر دهن های شان افسار ببندد تا در کنار تامین منافع آنها جغرافیای کنونی افغانستان را نیز ضمانت آشکار کند. حکومت برای رسیدن به چنین صلح پایدار و عادلانه مسوءولیت دارد تا برای آنانی فرصت ندهد که به قول معروف ”با بیرون کردن بیشتر پاچه ها از پای شانبه بهای نوکری و خوش خدمتی به شبکه های استخباراتی هند زیر نام اهداف صلح خواهانهء صبح تا شام با ادعا های تاریخ گذشتهء قومی با ”جفنگ” گویی ها در راهء صلح سنگ اندازی می کنند تا راهء صلح بدون گذشتن از اسلام آباد، دهلی، واشنگتن، لندن و ... از کوره راهان کابل بگذرد. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت