مهرالدین مشید

 

ناتوانی دموکرات ها برای پایان جنگ سبب شکست آنان شد

ناتوانی ادارۀ اوباما برای پاسخگویی به شهروندان امریکا  و پایان دادن به جنگ های این کشور

 

در این شکی نیست که تحولات سریع و شتابزدۀ جهان بویژه  در کشوری مانند امریکا تمامی تغییرات و رخداد ها در دنیا تحت شعاع قرار میدهد. بدون تردید حادثۀ پیروزی دونالد ترمپ به گونۀ غیر منتظره نمی تواند بر حوداث جهان بی اثر باشد. این که چگونه در این انتخابات کلنتن نتوانست در برابر ترمپ به پیروزی برسد و جهان با پیروزی ترمپ شگفت زده شوند، دلایل زیادی از جمله اوضاع اقتصادی امریکا  و نیاز های روز افزون امریکایی ها و عوامل داخلی و خارجی و سیاست های داخلی و خارجی اوباما در کاخ سفید بویژه درگیری های امریکا در کشور های جنوب آسیا و شرق میانه بحیث حامی کلنتن سبب شد تا ترمپ به گونۀ حیرت  انگیز پیروز شود.

درگیری های دوامدار امریکا بویژه در ده سال اخیر به رهبری دموکرات ها در افغانستان، عراق، سوریه، لیبیا و سایر کشور های جهان در کنار عوامل داخلی امریکا از جمله علت های مهمی اند که سبب خستگی مردم امریکا از جنگ های دوامدار این کشور در خارج از آن شده است. این جنگ ها بر اقتصاد امریکا آسیب شدید وارد نموده و امریکا را بیش از هر زمانی قرضدار کرده است. هر چند هر دو جنگ میراث جمهوریخواه ها برای اوباما است و اما تلاش های اوباما در موجی از وعده ها و عقب گردی ها از افغانستان و عراق نتوانست بر این طولانی ترین جنگ امریکا نقطه پایان بگذارد؛ بلکه برعکس امریکا را بیشتر در این کشور ها درگیر کرد و با ظهور داعش و جبهۀ النصره پس از مرک زرقاوی در سوریه و عراق مبارزه با تروریزم پیچیده تر شد که حتا ترمپ دموکرات ها را مسوءول ظهور داعش می خواند. از سویی هم درگیری های امریکا در بیرون از این کشور سبب کم توجهی کاخ سفید به اوضاع داخلی این کشور شد که تاثیر ناگوار بر اوضاع اقتصادی امریکاییان  گذاشته است که بیشترین ضربه را شهروندان عادی امریکا متحمل شده اند. این حالت نوعی آشفتگی های سیاسی را در امریکا به بار آورد و بالاخره به نفع ترمپ تمام شد. این حیرت زده گی هارا در روند رای دهی شهروندان امریکا به ترمپ به خوبی قابل درک بود. از همین رو بود که در شماری ایالت های امریکا حامیان سنتی دموکرات ها برای ترمپ رای دادند. این حیرانی مردم امریکا را در این نکته می توان دید که بررغم وعده های ترمپ برای کم کردن مالیات از سرمایه داران بزرگ برای او رای دادند. هرچند کاهش مالیات بر زنده گی عموی شهروندان امریکا تاثیر منفی دارد و بر روند خدمات عامه تاثیر منفی می گذارد؛ اما در میان شهروندان امریکا این امید را ایجاد کرده است که کاهش بر مالیات تا سیزده درصد می تواند، برتوجه سرمایه داران امریکا در پیوند به کارگران این کشور بیافزاید که بیشترین شهروندان این کشور را تشکیل داده اند. بعید نیست که ترمپ بحیث بزرگترین سر مایه دار به گونهء عملی به این نتیجه رسیده است.

از آنچه گفته آمد، مبتوان گفت که اوباما نتوانست بر رغم وعده هایش جنگ در افغانسنان  و عراق و سوریه را پایان بدهد و تلاش هایش برای بازگرداندن نیرو های امریکایی از خارج به داخل این کشور عقیم ماند و از سویی هم تلاش های اوباما برای خاتمه دادن به جنگ ها از افغانستان تا سوریه از راهء صلح به نتیجه نرسید و دستگاهء دپلوماسی اوباما به مثابهء سکاندار کاخ سفید نتوانست در این زمینه ابتکار بنیادی را بوجود آورد. از سویی هم جنگ امریکا در آسیای جنوبی و شرق میانه بر نفوذ جهانی امریکا ضربه وارد کرد و حتا دوستان سنتی امریکا مانند پاکستان، ترکیه و مصر در حال نزدیکی با روسیه اند که این می تواند ضربه یی بر حیثیت دپلوماسی امریکا در جهان به شمار رود که این ها نمی توانند بی تاثیر در تصمیم گیری های رای دهنده گان امریکا باشند

شماری ها خطای اصلی در تحليل اوباما را عنوان می کنند كه احتمال به قدرت رسيدن فردی مثل ترامپ را به كلي رد می‌كرد، ولی هنگامی كه او نامزد جمهوريخواهان شد، باز هم در اين گزاره نادرست خود شك نكردند، زيرا شك در اين گزاره، مستلزم ايجاد تغييرات اساسی در نگاه و فرضيات گوينده نسبت به جامعه آمريكا بود و پذيرش اين تغييرات بسيار سخت و گران است. از سویی هم ساختارهای رسمی در آمريكا به مراتب قدرتمندتر از افراد هستند؛ ولی اين امر بدان معنا نيست كه فرد اهميت ندارد كه اگر نداشت اين همه مجادله برای انتخابات بيهوده بود، ولی اين اهميت و تأثير نامحدود نيز نيست. در حالی که  به همگان آشکار است که  آمريكا يا ترامپ فعال مايشاء نيستند كه هر كاری بخواهند بتوانند انجام دهند. به اظهارات شعاری آنان نگاه نكنيم، ترامپ در نهايت مي‌خواهد مسائل داخلی آمريكا را حل كند، با اين حال در مواجهه با وی لزومی ندارد كه احتياط را از دست داد. . این تاثیر گذاری ها بود که بیشترین شهروندان امریکا به گونهء غیر قابل انتظار به ترمپ رای دادند؛ به شخصی که تا کنون در امریکا شغل رسمی نداشته و با دستگاه های اصلی قدرت در امریکا مانند پنتاگون و سی آی ای رابطه یی ندارد. شاید از همین رو بوده که ترمپ در جریان مبارزات انتخاباتی خود بیشتر به ارایهء نظریات خود اش پرداخته و حتا از موضع حزب خود هم کمتر سخن گفت. گزاف نخواهد بود اکر گفته شود که شمار زیادی از رای دهنده گان امریکایی رک و راست گویی ها و خودداری های ترمپ را از پنهان کاری های سیاسی اش دلیلی بر صداقت او پنداشته اند. چنانکه خامنه یی رهبر مذهبی ایران هم به آن اشاره کرد. مردم امریکا فکر می کنند که ترمپ بدون تظاهر حرف های دل خود را گفته است. هرچند در کشوری مانند امریکا هیچ رییس جمهور اش قادر نیست که تصمیم ها و ارادهء شخصی خود را بر سیاست های اصلی امریکا بقبولاند؛ زیرا سنای امریکا در بسیار موارد از قدرت تصمیم گیری های مستقل برخوردار است که می تواند تصمیم های رییس چمهور را ویتو کند؛ اما این به معنای خلع قدرت رییس جمهور امریکا نیست؛ زیرا رییس جمهور در امریکا دارای قدرت اجرایی است و در راس ادارهء امریکا قرار دارد. در این شکی نیست که تصمیم های شخصی و حزبی رییس جمهور امریکا بر سیاست های کاخ سفید در داخل و در خارج این کشور اثر گذار است؛ اما این به معنای آن نیست که بتواند پالیسی های استراتیژیک و راهبردی امریکا را در داخل و بیرون این کشور دگرگون کند. هر تغییری را که بوجود آورد در چهارچوب  سیاست های استراتیژیک امریکا خواهد بود؛ اما بصورت قطع سیاست های رییس جمهور برای ایجاد تغییرات اقتصادی در داخل امریکا اثر گذار است. این در حالی است که مردم امریکا منتظر اند تا رییس جمهوری را برگزینند که برای بهبود اقتصادی مردم متوسط امریکا کار کند و شغل های جدید ایجاد کند، آشکار است که این زمانی ممکن است که رهبران کاخ سفید بساط جنگ های بیرون مرزی را بچینند و فرصت برای تمرکز روی اوضاع اقتصادی و اجتماعی این کشور را پیدا کنند، توجهی که شهروندان عادی امریکا بیشتر به آن نیاز دارند. مردم امریکا از جنگ های امریکا خسته شده اند و خواهان ایجاد تغییرات گستردهء اقتصادی در این کشور اند؛ زیرا از ضایع شدن میلیارد ها دالر مالیهء شان به جنگ های افغانستان و عراق که بیشتر آن به جیب مافبا های اسلحه، نفت و سیاسی امریکا و افغانستان افتاده، عصبانی اند و اوضاع آشفته تر از دیروز افغانستان، عراق و سوریه بیشتر بر نگرانی های آنان افزوده است؛ زیرا سیاست های مبهم کاخ سفید و عدم وارد کردن فشار کافی بر پاکستان نه تنها مردم افغانستان؛ بلکه مردم امریکا را بیشتر نگران و حیرت زده کرده است. ناموجه نخواهد بود که گفته شود، تمایل امریکاییان برای رای دادن به ترمپ برخاسته از رک راست گویی های او باشد؛ اما پاسخ این سخن هنوز باقی است که بیشتر نمی توان به حرف تاجران و سرمایه داران باور داشت؛ زیرا سرمایه داران زیاد گپ می زنند و اما کمتر عمل می کنند، کسانی دیگری باید آنان را به حرکت درآورند. از این رو مردم امریکا هم متوجهء حرف های ترمپ باشند و بازی با او را قربانی راست گفتاری های او نکنند؛ اما در این میان این که ترمپ چقدر توانایی برای ایجاد تغییرات بنیادی در امریکا را دارد. این پرسشی است که به ساده گی نمی توان به آن پاسخ گفت و حتا پاسخ آن برای ترمپ هم ساده نیست؛ زیرا تیوری و پراکتیک در عرصهء پرکسیس اجتماعی شکل می گیرند و این هر گونه طرح های نظری را تحت شعاع قرار می دهد. از این رو آنچه ترمپ در مبارزات انتخاباتی خود گفته است، ممکن نیست که آنها را زیر ریش قدرتمند پنتاگون و سیا به ساده گی عملی کند؛ اما باز هم این پرسش هنوز ناپاسخ مانده است که ترمپ در پیوند به جنگ های امریکا در افغانستان، عراق سوریه چه خواهد کرد که درزمان مبارزات انتخاباتی اش حتا از اشاره به کشور های یادشده احتراز کرد و شاید او نخواست به دلیل حساسیت موضوع تا مبادا روند انتخابات امریکا را تحت پوشش ببرد. وی از همین رو تا حالا حرف اصلی خود را در مورد افغانستان نگفته است و آخرین حرف هایش را برای مبارزه با تروریزم تا حالا ابراز نکرده است. وی آنچه تا حالا گفته است بیشتر حرف هایی بوده که بیشتر او را ضد مسلمانان ارایه داده است. وی گفت که درصورت پیروزی اجازه نخواهد داد که مسلمان وارد امریکا شوند و اگر وارد هم شوند،  تحت تعقیب خواهند بود. همچنان وی گفت که برای جلوگیری از ورود شهروندان امریکای لاتین به امریکا در مرز امریکا و مکسیکو یک دیوار ایجاد می کند. این اظهارات وی نگرانی هایی را درمیان شهروندان امریکا و مردم جهان بوجود آورد. هرچند ترمپ در زمان مبارزات انتخاباتی خود در مورد افغانستان چیزی نگفت؛  اما  وی خواهان روابط بهتر با هند شد، پاکستان را کشوربی ثبات خوانده  و برادامۀ ده هزار سرباز امریکایی در افغانستان تاکید کرد. وی به ادامه  پاکستان را مرکز ناامنی ها در منطقه خواند و گفت که این کشور بسیار پول های امریکا را زیر نام مبارزه با تروریزم بدست آورد و اما کاری برای مبارزه با تروریزم نکرد. در ضمن وی افزود که سلاح اتومی پاکستان مصؤون نیست و دور امکان نیست که بدست تروریستان بیافتد. او در مبارزه با داعش جدی است و طرفدار اسراییل است و برای سرکوبی داعش میل همکاری با روسیه دارد و چین را یک رقیب اقتصادی می بیند. وی توافق اتومی ایران را وحشت ناک خواند و گفت که امریکا ۱۵۰ میلیارد دالر به ایران می دهد تا این کشور بمب اتومی بسازد. وی گفته بود اگر به قدرت برسد، توافقنامهء هسته یی ایران را پاره می کند.

هرچند شماری  ها ترمپ را آیینهء دل نگرانی های مردم امریکا و بویژه سفید پوستان سنتی قشر کارگر امریکا خوانده اند که در موجی از قطبی شدن اقتصاد امریکا به قدرت رسید. ون جونز یک مفسر سباسی و یکی از مشاوران اوباما پیروزی ترمپ را ضربه یی نژاد پرستانه بر پیکر کسور در حال تغییر امریکا و واکنشی در برابر بارک اوباما بحیث نخستین رییس جمهور سیاه پوست این کشور توصیف کرده است. گفته می شود که بیشترین کسانی که به ترامپ رای دادند، اقشار روستا نشین امریکا است که متمایل به احیای ارزش های اصیل امریکا می باشند؛ اما این در حالی است که او با دشواری های زیادی رو ربه رو ا ست . او باید برای اعاده رابطه با حزب اش پل بزند. از همین رو او ناگزیر است که اول با حزب خود کنار آید و از تنهایی بیرون شود و بعد وارد اقدام هایی شود که از آنها سخن گفته است. هر طوری که باشد ترامپ ناگزیر به بازنگری سیاست های پیشین کاخ سفید است. او می خواهد این بازنگری با اجماع سیاسی در امریکا صورت گیرد؛ چنانکه وی از کلنتن خواهان همکاری در حکومت شد. این که وی گفته است در سیاست خارجی خود طرفدار تفاهم است. این می تواند، حرف دلگرم کننده حتا برای رقیبان سیاسی امریکا باشد و در ضمن این بازنگری در دایرهء تفاهم بصورت قطع شامل اوضاع افغانستان نیز می باشد. بدون تردید این بازنگزی ها ارزش های مشترک امریکا را هرگز نشانه نخواهد گرفت؛ زیرا ارزش های مشترک امریکا برای دموکرات ها و جمهوریخواه ها خط سرخ است. جنگ امریکا در افغانستان جنگ امریکا است که بوسیلهء جمهوریخواه ها آغاز و مربوط به هیچ یک احزاب امریکا نیست. ترمپ ناگزیر است تا از این ارزش درست پاسداری کند و جنگ افغانسنان را که در زمان جمهوریخواه آغاز شده، آبرومندانه پایان بدهد که ابن را مردم افغانستان می تواند، فال نیک بگیرند. یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت