خوشه چین
درگیر
اومردم چرانمیدانید که ما اسیریم؟
اومردم چرا نمیدانید بسته زنجیریم؟
بگویید مارا محروم ازچراغ ندانیم
بگوییدکه ماراوابسته به پیرکردند
وحشی
هرگاه که ره زنده دلان در پیش
ما را گرفته هــــدف تیر کرده اند
وضعیت موجــــود همان راه قدیم
این وآن را با هم درگیر کرده اند
آن گرگ وحشی لباس انسان درتن
آورده سرتخت بالای مامیرکرده اند
همین
ما همیش بد بخت شدیم از طرف شرق
جهان به کهکشانها رفت ما محروم برق
ره دخول دشمن ازهمین راه بوده همیش
ره شیطنت درپیش دیواررا کردند طرق
سه بعد یک مثلث به کندهار عذربکن
شمالی زور پیســــه را بده بــــه شرق
خون عالم بریزد به ما چــــی
من زنده
ماکیا والستم به ما هرگــــــزنه آرد فرق
چپ وراست
ژیره ای زما واک یـــــی د ملا
ازین خاطر مانده ایم همه دربلا
روز خـــــوشی کس ندیده است
یکی دو وسه سالهــــای سالهــــا
تن بی بال مـــا ازحــرکت ماتده
فلج چپ وراست گـــردیده بالـــها
کله ها درهــــوای گــــرم وداغان
قلبها مانــــده درمیـــان یخشالهــــا
بلبلان رخت وسفـــر بستــــه زباغ
فصل ســـرمـــا وگرگها و غالها
دزد
شیطان آمد به صاحب خانه گفت آمــد دزد
به دزد گفت شیطان برو ازیــــن را ه بدزد
زیرابروچربی صاحب خانه را احتیاج نگه
کمی مدد به صاحب میدهد فــــراوان مزد
قرض قند
قرض قند هفته جنگ،سال منکرآخردشمن
قدرت هاچه ازچپ باشد وچه ازراست،به قرض گرفته شده بودند.وقتی که قرضش را طلبیدند((قرضی که میراث پدری تبدیل گشته است حق من است))اما ایجاب می ما باید شرم تاریخی داشته باشیم سرانجام به دشمنیهای تباه کن در کشورما مبدل گشته است.
بازار
بازار نامــــوس فروشـــان گــرم وگرانگ اس
چه سازوسرود،آهنگ انفجارتوپ وتانــگ است
گروه آرکستردربالا نشسته شل وکل وبی مغز
نوازنده اش ســه نفر یک پایــــــه لانگ است
ارزش انسان به صفـــر، زن درحســـاب حیوان
قیمت شان بی مقداردرلب دالرهای بانگ است
می نیابی دروطن،شرافت وجدان اخلاق وغیرت
دردست هرزه گویان وکوچه بازاردانگ است
رستۀ ناموس فروشان
دربازاررفتم،بازارخرید
وفروش بود،هرفروش به خود رسته داشت.کلاه فروشی،تکه فروشی،ذغال فروشی،گاو فروشی
خرفروشی،ازهمه به نظرم جالب افتاد رستۀ وطن فروشان وناموس فروشان.بازارش گرم
وگرانگ بود.هرکسی را یافتم به حساب داوطلبی حاضربودند((چپ وراست))به قیمت ارزان
وطن وناموس وطن خودرا بفروشند.مگردرجمع آنها راستی های افراطی خیلی ارزان
میفروشند ومتخصصین تکنو کرات ها با آب وگلاب درمیان قاب می فروشند.
من که قوی باشم
درسطح جهان قهرمان میشوم افتخارش به مردم افغانستان است.خوشه چین یک نوکر
بیگانه دشمن ملت افغانستان اشرف غنی را قیل کرد درزمین زدش وگفت که مه توره
ازهمان زمان می شناختم که از صدای امریکا نشخوار می کردی به بادارت تمامی زمینه
های تخریب های نهاد اقتصادی فرهنگی نظامی وغیره وغیره رایاد میدادی.توملبون
مرتبه مضرهستی به کشورم.
مردم شمالی متفق یک پارچه متحد قوی دشمن شکن در تمامی ولایات کشور باعث افتخار
کشور خود می گردند.
وطن داران قند
سلام به کل تان آسمان کشورمان را ابر کثیف پوشانیده است.
درزیراین ابر اگر با چتری روی کثیف میشوی سربام کوه وکمر دریا ودریاچه همه
آبهای کثیف(افتراقات گوناگون)درحریان است .ما باید چون بادهای تند قوی این
ابرهای کثیف را ازفضای کشورمان دور کنیم درکشورماقحط الرجالی نیست.مردم به عوض
دیوانه هوشیار انتخاب مینمایند.
قلمم قوی است ازذهن خودم رنگ میدهد.
آوازخلق راانعکاس درصفحه شرنگ میدهد.
اما کرزی واحمد زی دشمنی راباخلق پیشه
به جای تعلیم ومکتب چرس وبنگ مید هد.
سرعت زمان پیام دیگر میدهد به تو ای خاموش
آزادی نصیبت بادا نسل نو خوبیهای رنگارنگ میدهد
توره میشناسم به حیث هموطن(انسان)
دارای همه حقوق ووجایب زندگی ومکلفیت های انسانی.ولی توقع من هم همین
طوراست.توهم باید بشناسی.واگرنه خوده به زور بیگانه بالایم بادار بسازی.من این
باداری تورا به رسمیت نمی شناسم.کفایت می کند دوره های مختلف حاکمیت ها.به زور
آمدی دهنت را میده می کنم.بلی مه شمالی وال هستم ازشمالی کل وکور وشلش ازمره
نورچشمم است.
هرگاه مره به حیث شمالی وال با عزت شناختی بازمیگویم من مجبورمکلف هستم برای
حفاظت ونام ناموست سررا فدابت کنم.
اوبرادرنوکرشدن هم ارزش خودرا ازدست داد.
دیگرما را کسی به نوکری نمی گیرد.مردم شمالی آنقدر بیدار وهوشیار شده اند.تاریخ
ظلم واستبداد رابالای نیاکان میدانند وبا خبر شده اند متفق ومتحد گردیده خیلی
قوی هستند.مگر یک خوبی دارند.نیکی را پاس میدانند.باید به همرای شان برمعیارهای
انسانی پیش آمد کرد.این مردم کاملن با معیارهای همشهری زندگی را میخواستند که
پیش ببرند.ولی دیدند که دیگران با خصوصیات قوم برتر برای شان فراوان ظلم کردند.
او وطن دار ما(من،ما،خانواده،قوم،قبیل،محل،گذر،شهر،ولایت،کشور)خود میخواهیم سرنوشت خودرا تعین کنیم.منتظر تقدیر نمی نشینیم درخود تغیر آورده درحرکت می افتیم
وطن داران شرافت مند من!
اگرضحاک به خود اجازه میداد که روزانه مغز سر دو انسان را برای مارهای خود
بدهد.
ولی کاوه آهنگر پیدا شد با بیان منطق انسانی ضحاک را به گریه در آورد.
اگر جهان سرمایه به خود حق میدهد مارواژرهار بسازد.آنرا درمیان جنگل انسان
(وطن)برای بلعیدن صادر نماید.بنا خوشه چین هم به خود حق میدهد که حقیقت را
بگوید.درپرتواین حقیقت رسالت مندان با وجدان را فرا بخواند.تا به کی فرار؟تا به
کی؟ از مسیر این هیولای قرن گوشه نشینی کرد.
خوشه چین با بیان چنین مطلب یگانه نیست هزاران انسان دبگری هم وجود دارد که از
مقابله با حرف خوشه چین درمفاهمه صدای واحد کشیدو
همه جا خون آلود.
بعضن حرفهای بیان میگردد گویا که حرفها پرخاش گرانه است.
حرفهای که زشت بیان میگردد پرخاش گرانه نه بلکه واقعیتی است که باید جلوگیری از
عکس العمل های خطر ناک صورت بگیرد.
درطول تاریخ ثبوت شده است که اعمال زورقرنهای بعد قتل عام های را سبب گردیده
است.
عقل سلیم در شرایط موجود افغانستان حکم میکند مطلبی که از جانب اشخاص دلسوزانه
وخیرخواهانه نوشته میشود.دقیق خوانده شود.
سیاست های را که(ارگ)درپیش گرفته است موید این مطلب است قهر همگانی را علیه خود
سبب مبگردد.زمانی چشم هارا خون گرفت کوه ودشت ودره همه جا در نظرش خون آلود
معلوم میشود.
عقب نشینی
مگرمه امروز توره مجبور میسازم که عقب نشینی کنی
من که امروز زورم نرسید.خیراست فردا میرسد صد چندان تاوان میدهی هنوز که دیر
نشده است.ازمواضع احمقانه ات عقب نشینی بکن این قوت اجنبی تاابد حمایه گرت
نیست.
جنگ من
جنگ من جنگ آزادی است.
سخنم تیز وبرند است
ساده است وبی باک می انگیزاند
جانب میدان درآن میدان
جنگ دربین حق وباطل است
با آهنگ بی نوایان و مظلومان
یورش بر ستمگار شکستنش حتمی
از بیخ برکنش حاصل بگیر
گرچه که سخن کم ولی همه روز
فراوان میشود روزی از پی روز
درمقابل توپ وتفنگ دزدان قاتلان
این کار کار مردان است
هرکسی نتواند فهمید
که این کار چه سان است.
جنگ من
جنگ من جنگ آزادی است.
سخنم تیز وبرند است
ساده است وبی باک می انگیزاند
جانب میدان درآن میدان
جنگ دربین حق وباطل است
با آهنگ بی نوایان و مظلومان
یورش بر ستمگار شکستنش حتمی
از بیخ برکنش حاصل بگیر
گرچه که سخن کم ولی همه روز
فراوان میشود روزی از پی روز
درمقابل توپ وتفنگ دزدان قاتلان
این کار کار مردان است
هرکسی نتواند فهمید
که این کار چه سان است.
من مردانی را ازسرزمین مادری ام گرد هم آورده ام که صرف میگویند ماانسانیم
میخواهیم انسانی باندیشیم به حیث انسان زندگی کنیم درصورتی امکان دارد که
حاکمیت بنیادش را انسانی یافته بتواند.برای تحقق این امر کارپی گیر انسانی
درکاراست.
این برادربزرگ برادرنیست.
به همراه من ازمادرنیست.
مادربگفت چنین زاده ندارم.
اگرهست اندرازین برنیست
جبهه
جبهه درمقابل دزد ان کلان دردان کلانی که با ببگانگان تعهد میسپارند اراده
سیاسی مردم را می خرند.ازین دزدی بزرگ برای دزدان خورد وکوچک دیگر(سهمیه
اقوام)جدا مبکنند.
جبهه چگونه
مجموع از طرح ها وبرنامه های سیاسی وملی مستقل ماورای قومی ومذهبی وزبانی
برنامه مشترک را شکل میدهد.
پس این برنامه برای خود میدان می آفریند میدان را آرایش گران دیزاین
میکنند.آرایش وپیرایش ادببات می آفرینند ادببات سخن گویان نوازندگان وبازبگران
را درمیدان میکشندو
آنگاه است که حرفی ازدزد کلان ودزد خورد درمیان نیست.
عبدالرزاق اوریا خیل اولین شهید هفت ثور برای حفیظ الله امین گفته بود.
توباید ازپهلویت سردار ولیت را دور کنی(اسد الله امین)بدنامت میسازت.
ببرک کارمل را سردارولیهایش در ماجراهای سیاسی آغشته ساخت.
داکترنجیب هم دراین ماجراهای سیاسی توسط سردار ولیهایش درگیرشد.
دوستم درمراحلی مدوجزرسیاسیهایش به تیم نیرومند سیاسی سباست گذاران ضرورت
داشت.تا سهمیه خواهان برای ازبکان.وطردساختن او ازمسایل کل کشور کاری که گل
محمد مهمند را ازقبرکشیدند.
عبدالرزاق اوریا خیل اولین شهید هفت ثور برای حفیظ الله امین گفته بود.
توباید ازپهلویت سردار ولیت را دور کنی(اسد الله امین)بدنامت میسازت.
ببرک کارمل را سردارولیهایش در ماجراهای سیاسی آغشته ساخت.
داکترنجیب هم دراین ماجراهای سیاسی توسط سردار ولیهایش درگیرشد.
دوستم درمراحلی مدوجزرسیاسیهایش به تیم نیرومند سیاسی سباست گذاران ضرورت
داشت.تا سهمیه خواهان برای ازبکان.وطردساختن او ازمسایل کل کشور کاری که گل
محمد مهمند را ازقبرکشیدند.
اشرف غنی به مراتب خطرناک ترازمحمد گل خان مهمند عمل کرد ومی کند.متوجه باشید اودرجهالت غرق شده است.استقرارفکری خودرا از دست داده است اطرافیانش وسایل حمل ونقل خویش را چون دوران سقوط حاکمیت چپ((آب تا گلو بچه زیرپا))آماده به فرارهستند.
داکترجراح
من داکترجراح حزب دموکوکراتیک خلق افغانستان((حزب وطن))هستم.آن قدرتخصص دارم
ازعملیات عصب گرفته تا به مراحل سروگردن گوش وگلو ونواحی صدری وچهازبولی
وتناسلی.
مردم شرافت مند وعزت مند کشورم درطول تاریخ این قدر بی عزتی وبی حرمتی درمقابل
عزت وشرف افغانستان صورت نگرفته است که تحت ادارۀ مدعیان برتری جویان ازقبیل
فروش((زن،تجاوز،ملا به دختر،کشتار دختران جوان درمحلۀ عام،درقید نکاح آوردن
دوخواهر همزمان توسط زورمندان))صورت نگرفته است که تحت ادارۀ همین دولت بی
کفایت وبی صلاحیت روا دیده میشود.
عیاران نوین انقلابی مبدل به آهنگ مردم شده اند
مدافع سترسرحدات ازچنگ اژدها ماروگژدم شده اند
غرش ورعدو برق تولید می کنند قطره قطره به بحر
همین لحظه درحرکت وموج وخروشان وطلاطم شده اند.
جنبش چپ بیخی راگـم شده است
روشنایی اینجا،تورتم شده است
هرطرف که تماس میگیری چپ
همگی ورد زبانش مچم شده است
بد بختی درکجا است بخوان وبدان
مجاهد وطالب روانۀ جهنم شده است
جنبش چپ تنها
جنبش چپ تنها درنقش چک چک گر باقی مانده است بازی گری وجود ندارد که درصحنه
داخل شود فقط با چک چک های مقبولش به دوام سیاست های موجود رنگ ورونق میدهند.
احزاب سیاسی
احزاب سیاسی برای روز شعار ندارید
شعارروز مثل انقلابی های عیار ندارید
اگردارید چند تا گک پطلون پوش بازاری
لنگی دار، کلا دار، ایزا ردار،ندارید
بروید به درد روزگار نوین نمی خورید
مثل(( خوشه چین)) مرد روزگارندارید
درجبهه می آیی درکنارمن وپهلوی من جایت
ورنه برو پس کله بخار روزی به شمار ندارید
یک تیر دو فاخته
درفیر یک تیر دو فاخته
یکی کلاه دیگربوت باخته
زهرماررا ذهرماردواست
با سرپوشی مطلب نباخته
گربدانی تو اهل خرد
دشمن پدرت همیش باخته
حزب وطن شکست کرده است چنان شکست کرده است گویا که گیلاس نا شکن شکسته است.من برا یتان توصیه مینمایم که این توته های خورد ریزرا توسط جاروب برقی جمع کنید نشود که اطفال گشت وگذار نکنند در پای شان نخلد ویا در دیگ نیفتد ((خوده))تکه تکه کردند که معده را نبرد
به باند گروپهای محترم میگویم که شما حزب نمیشوید
شما ازهمان آغاز انشعابات(کیش شخصیت)سرمایه گذاری کردید
نتیجه اش مرگ ومیر حامیان این شخصیت وآن شخصیت حاصل دیگر در بر نداشت
این مرض مدهش وکشنده را باید از ریشه تیزاب زد
اوبرادر
مرا شکست وریخت به پا استادن آبدیده کرده است
مرا ساده گی وصداقت به سیاست آب دیده کرده است
آنان که ازسادگی بهره گرفتند باز ریش خـــند زدند
بیرون آمدن از امتحان مارا آب دیده کرده است
کنون بگوییم که به هفتاد رسیده ام ازکس نخوردیم
این مسیرطولانی ابلۀ دست وپا ابدیـــده کرده است