بصیرهمت

 

 

جنگ های افغانستان

بصیر همت

مانچستر – انگلستان

آگست - 2016

نویسنده کتاب "جنگ های افغانستان "، پتر تامسن" در فصل دوازدهم کتابش از خصوصیات فردی ، دید  سیاسی و مذهبی  رهبران هفتگانه احزاب جهادی و تعلقات و وابستگی انها به سازمان استخباراتی پاکستان ووهابی های سعودی،  نقش انها در ایجاد و توسعه بنیاد گرایی اسلامی  مطاب جالب و خواندنی نگاشته که قابل مطالعه است . ترجمه این فصل کتاب تامسن را در سه بخش ، اول ، دوم و سوم درجریان  سه هفته  خدمت خواننده گان سایت دوست داشتنی  آریایی پیشکش میدارم.

بخش سوم

برهان الدین ربانی ( اخوانی)


ملاقات من بعد از يونس خالص با برهان الدين رباني بود ،رباني با سياف ، و خالص مساعي مشترك داشتتند و بر ایجاد  يك دولت اسلامي متكي بر شريعت اسلامي در افغانستان مي انديشيدند .در ميان رهبران هفت گانه رباني فعالترين رهبردر شبكه بينالمللي اخوان المسلمین بود.

رباني منازل جداگانه در دوبي ،اتاوا، پشاور و اسلام أباد داشت، وى لباس منظم و مرتب با دستار نهايت پاک می پوشید، همواره دستار سفيد يا سياه در سر داشت .ريش سفيدش را قيچي مينمود تا با روي باريك وی همساني داشته باشد ، اسلاف رباني به باقي مانده هاي يفتلي ها ميرسد ، كه قرن ها قبل در ساحه كوهستاني بدخشان بنام يفتل سكونت داشتند،رباني به انگليسي و عربي روان صحبت مينمود،رباني مرد نرم خوي و محتاط بود، إقبال أخند مشاور امنيتي در زمان بينظير بوتو در خاطراتش مینویسد كه "رباني مرد با حوصله ومتواضع بود ".رباني صرف يكبار ازدواج كرد ، داراي ده فرزند بود كه از جمله ،دو فرزندش در كانادا و امريكا سكونت  داشتند ،يك دخترش با برادر جوان مسعود، احمد ضياء ،ازدواج نمود.
تفكر اسلام سياسي رباني مانع استقلاليت زنده گي نسبتا أزاد خانم و دخترانش نگرديد ، بر خلاف خانم ها ي سياف، حكمتيار ، خالص و ساير قوماندانان چون عبدالحق و مسعود که هيچگاهي در محافل و خارج از منازل شان ديده نميشدند،اعضاءفامیل ربانی با خانم ها و مرد ها روابط اجتماعي نزديك داشتند .در اسلام أباد و ساير مراكز كشور هاي غربي در محافل شركت مينمودند ،خانم و دخترانش يك دستار عادي به سرداشتند.
رباني حين ديدو بازديد با مسئولين امريكايي از قطع شدن كمك هاي پولي براي شخص خودش و قوماندانانش و از عدم رسيدن سلاح و مهمات سي آي اي براي جبهات تحت كنترول حزبش شكايت داشت. حزب جمعيت اسلامي رباني ،حزب بود كه اقشار وسيعي از  اقوام مختلف را شامل ميگرديد،در صفوف اين حزب علاوه بر تاجکها كه اكثريت بودند، پشتون ها و ساير اقوام ديگر نيز عضويت داشتند.
چرا براي حزب جمعيت كمك هاي لازم پولي ،سلاح و مهمات صورت نميگرفت،رباني كه در حكومت موقت مجاهدين پست وزارت امور ساختماني را بعهده داشت ،در شوراي راولپندي مجاهدين در حقيقت از جانب ساير رهبران چون حكمتيار ، سياف و خالص محاصره شده بود،و همواره از توذيع غير عادلانه كمك هاي مربوط به امور ساختماني در داخل افغانستان كه از جانب امريكا براي قوماندانان در داخل افغانستان صورت ميگرفت شاكي بود ،زيرا اين كمك ها عمدتا براي مناطق تحت كنترول خالص ، حكمتيار و حقاني در ساحات شرقي افغانستان توذيع ميگرديد ،رباني در اين مورد كاملا برحق بود،اولويت سي أي اي و اي اس آي بر اين بود تا نفوذ و موقعيت نظامي بنياد گراهاي پشتون غلزايي شرق افغانستان چون حكمتيار ،سياف، خالص و حقاني را در دولت موقت مجاهدين تقويه نمايد،از همين لحاظ أي اس اي و اين رهبران غلزايي از سپردن وسايل و مواد ساختماني بوزارات امور ساختماني كه رباني وزير اين وزارت بود جلو گيري مينمودند.
نكته قابل دقت اينست که:
در حاليكه أيديولوژي اسلامي، بخصوص مكتب" اخوان المسلمين"، با تعصبات قومي، زباني و اتنيكي كاملا در مخالفت است و همه أمت اسلامي را برادر هم ميداند، مگر سياستمداران راديكال ديني افغان كه اكثريت پشتون بودند ،برهبري و اعتبار ديني و مذهبي رباني كه تاجك بود باتعصب بر خوردمی نمودند و حتي برای وی كه يك تاجك بود اعتماد نداشتند،همچنان هيچيك از رهبران رده بالاي ارتش پاكستان و رهبران أي اس آي به ربانی  اعتماد نداشتند.رباني با هنرمندي  و ماهرانه ميخواست خود را ميان حكمتيار ، خالص و سياف از يكسو، و سه تن از اعضاء ميانه رو حكومت موقت ،مجددي، كيلاني و مولوي محمد نبي ،از سوي ديگر، حفظ نمايد.أي اس آي گاه گاهي در حل مسايل دروني حكومت موقت و يا در مذاكرات و تماس هاي خارج ،از موقعيت رباني طور سمبوليك استفاده مينمود،از اين لحاظ تعدادي از سياستمداران و روزنامه نگاران غربي چنين تصور مينمودند كه رباني شخصيت ميانه رو است نه راديكال ،در حاليكه چنين نبود،در عمل رباني بنياد گراي با ديد اسلامي "اخوانالمسلمين " ،ضد امريكا و يك اكستريميست اسلامي بود. در أغاز جنگ اول امريكا در خليج فارس بر عليه صدام حسين،رباني با حكمتيار ، سياف و شبكه بينالمللي اخوان المسلمين يكجا در حمايت صدام قرار گرفت،رباني باوجود كه أي اس اي به وي اعتماد نداشت ، مگر ترجيح ميداد تا با اي اس اي نزديك باشد و همين نزديكي وي با اي اس اي با عث دوري و تيرگي روابطش با مسعود و اسماعيل خان  گرديد، رباني در مراكز كشور هاي اروپائي و واشنگتن با پروژه ميانه روي ميرفت و در كنفرانس هاو محافل وسيع بينالمللي اسلامي و ديدو بازديد ها با رهبران كشور هاي عربي بخصوص سعودي ها و رهبران اخواني موقف ضد غربي ميگرفت.
قابل یاد اوری میدانم که:

 حزب جمعیت اسلامی پاکستان، شاخه از حزب اخوان المسلمین در پاکستان و یک حزب مذهبی، سیاسی است. این حزب در آن زمان بطور دوامدار قاضی حسین احمد را که معاون این حزب بود، به افغانستان میفرستاد، تا برای روشنفکران دینی افغانستان در ایجاد شاخه از حزب اخوان المسلمین کمک نماید. قاضی حسین احمد، پشتون پاکستان ،که در پشاور مرکز فعالیتش بود، با سازمان استخباراتی پاکستان سی آی ای تماس نزدیک داشت، به نیازی در افغانستان کمک نمود تا شاخه حزب اخوان المسلمین را در افغانستان  ایجاد نماید. دو تن از تحصیکرده های دانشگاه الازهر، استاد ربانی و عبدالرسول سیاف ،نیز در ایجاد حزب اخوان المسلمین در افغانستان با نیازی کمک نمودند. ربانی در این حزب جدیداً ایجاد شده معاون نیازی گردید.

 

سید احمد گیلا نی ( پیر بی علاقه و بی میل )

پیر سید احمد گیلانی در جمله 7 تن از رهبران جهادی افغان در پشاور ، بیشتر به روش ها و خواستهای غربی متمایل بود. در زمینه نزدیکی با غرب بیش از حد خود را به غربی ها نزدیک نشان میداد. در حالیکه ربانی عمل و روش دوجانبه داشت، طوریکه با غربی ها میانه روی و نرمش داشت و با بنیاد گراهای اسلامی نزدیک بود ،حکمتیار ، سیاف و خالص اسلام گرایان سخت گیر و بازوان پشتون ها بودند، بر عکس گیلانی پیر مذهبی خوشمشربی بود .زمانیکه با وی ملاقات نمودم چنین نظر دادم که بهتر خواهد بود اگر رهبران جهادی اختلافات شانرا در زیر گلیمی جاروب نمایند، گیلانی در جواب گفت که در اینصورت چنین گلیمی خیلی ها بزرگ خواهد بود.گیلانی خود را غیر مصیون نیز احساس مینمود .آی اس آی مجددی و گیلانی را عناصر وابسته به شاه سابق وخاندان سلطنتی قبل از کودتای 1978 میدانست.

بعد از خروج قوت های شوروی از افغانستان استخبارات نظامی پاکستان در صدد تقویه بیشتر سه حزب بنیاد گرای اسلامی پشتون غلزایی،حزب اسلامی حکمتیار، یونس خالص و سیاف در داخل دولت موقت مجاهدین گردید.گیلانی ضمن دید و باز دید با من ، پتر تامسن،چنین توقع داشت که ایالات متحده باید جهت گیری وی و حزبش را در حمایت از غرب و ارزش های غربی نادیده نگیرد.

پیر سید احمد گیلانی رهبر طریقه قادریه در افغانستان است.

گیلانی زمانیکه طفل بود در ردیف دوم قرار داشت تا بحیث پیر مذهبی فرقه قادریه بعد از مرگ پدرش گردد، مگر برادر گیلانی که به نوشیدن زیاد الکول معتاد گردیده بود بنا بر همین تکلیف وفات نمود و گیلانی بعد از مرگ پدرش پیر مذهبی فرقه قادریه گردید.

گیلانی در اغاز در منزل پدری اش توسط مدرسین مذهبی اموزش می دید بعدا بطور مختصر امور دینی را در مدرسه دولتی ابوحنیفه در پغمان اموخت و به تعقیب ان در در دانشگاه شرعیات دانشگاه کابل در زمان ربانی مدتی اموزش دید. در سالهای دهه 60 و 70 که ایدیولوژی غربی در افغانستان در عرصه های مختلف حیات اجتمای مردم داخل شد، نفوذ گیلانی بحیث رهبر مذهبی رو به تضعیف گذاشت و  وی بیشتر جانب زنده گی غربی را انتخاب نمود .در اغاز جوانی گیلانی در محافل شبانه در دایره دپلومات ها بیزنس مین ها و اهل سیاست شرکت مینمود. ازدواج گیلانی با یکتن از نواسه های شاه حبیب الاه روابطش را در سطح مقامات دولتی و نخبگان سیاسی افغان نزدیکتر و وسیع ساخت . طی سالها ی د هه 70 منزلش در کابل بطور زنده به میزبان دعوتها و محافل شب نشینی نخبگان سیاسی و متمایل به زنده گی غربی تبدیل شده بود.امتیاز تورید موتر های لکس در انزمان صرف تحت کنترول خاندان شاهی بود مگر نزدیکی وی به خاندان شاهی به وی این فرصت را مساعد نمود تا بزنس تورید و فروش موتر های نوع پویجوت را که در کابل خریدار زیاد داشت تحت کنترول گیرد.

بعد از کودتای 7 ثور 1357 در کابل و قتل اعضاء فامیل مجددی، گیلانی در هراس شد و با اعضا فامیلش راهی پاکستان گردید.مهره های اصلی حزب گیلانی را اعضا فامیل و خویشاوندانش تشکیل میداد .گیلا نی مسن ترین پسرش حامد را بحیث معاونش تعین نمود .محمد گیلانی پسر دومش و دختر 25 ساله وی فاطمه گیلانی مشاورین نزدیک وی بودند.

ردیف دومی فعالین و کادر های حزب گیلانی افسران قبلی قوای مسلح زمان ظاهر  شاه و ریاست جمهوری داود ، بیروکرات های زمان شاه و سایر افراد دهه های سلطنت بودند.جنرال رحمت الاه صافی که تحصیلکرده کوماندو در امریکا، بریتانیا و بعدا اتحاد شوروی بود، بحیث مشاور نظامی گیلانی کار میکرد. رحیم وردک که قبلا افسر نظامی در ارتش افغانستان بود مسیول کمیته نظامی گیلانی بود .با رفتن گیلانی و فامیلش به پاکستان ،آی اس آِ ی منازل رهایشی را برای گیلانی و فامیلش در اسلام اباد و پشاور تدارک نمود. سعودی ها اپارتمان مجللی را برای گیلانی درنزدیکی پارک مشهور لندن ، هاید پارک،تدارک نمودندکه منظره این پارک از این اپارتمان بخوبی دیده میشد .وی زمانیکه از پاکستان به لندن میرفت در این اپارتمان اقامت داشت.

مگر گیلانی در عمل با پیروی از ای اس ای و سایر رهبران بنیاد گرای دولت موقت مجاهدین از حمایت توسعه پایه های دولت موقت و شامل نمودن افراد و عناصر ملی دموکرات چه در داخل و چه در خارج افغانستان خود داری نمود.بخصوص بعد از اینکه ای اس ای بعد از خروج قوت های شوروی از افغانستان منابع مالی حزب وی را محدود نمود ، گیلانی مجبور گردید تا از انچه که ای اس ای میخواست پیروی نماید.از تاریخ خروج قوت های شوروی از افغانستان الی اپریل 1992 گیلانی چندین بار طور مخفی ملاقات های با شوروی ها و دپلوماتهای رژیم نجیب در مراکز کشور های اروپایی، بشمول یکبار ملاقات با شخص داکتر نحیب رییس جمهور افغانستان در نوامبر 1990 در ژنیو داشت.

اپارتمان که با پول سعودی ها در لندن برای گیلانی تهیه شده بود محل خوبی برای ملاقات ها و دید و بازدید های وی با افراد خاص فرستاده شوروی ها بود.دید و بازدید های گیلانی با رهبران ح د خ ا بشمول دیدارش با نجیب اله توسط ای اس ای و رسانه های پاکستانی به نشر نمیرسید و مخفی نگه داشته میشد.شوروی ها و مسیولین ای اس ای، هردو جانب، اکثر ملاقات های خصوصی با گیلانی را چندان جدی نمیگرفتند و ثمر بخش ارزیابی نمینمودند.  ملاقاتهای من (پتر تامسن) با گیلانی معمولا در منزل رهایش وی در اسلام اباد و یا پشاور هنگام شام در ضیافت نان شب که اراسته با میز غذای افغانی از جمله قبلی پلو با گوشت گوسفند ودر بالایش بادام و کشمش علاوه شده بود صورت میگرفت.در ملاقات ها معمولا گیلانی از تقلیل سلاح و مهمات و کمک های نقدی برای حزبش که از جانب ای اس ای تعین میگردید، شکایت داشت. در ملاقاتها من بیشتر میخواستم از چگونگی ملاقات گیلانی با دپلوماتهای رژیم نجیب الاه در اروپا مطلع گردم. وی ملاقات یکجانبه و به تنهایی اش را با دپلوماتهای رژیم نجیبالاه و فرستاده گان روسی که از جانب سایر رهبران دولت موقت مجاهدین حمایت نمیشد عمل غیر موثر و بی نتیجه ارزیابی می نمود.

 

مولوی محمد نبی(اقای رسپوتین)

محمد نبی را بحیث اخرین رهبر  دولت موقت مجاهدین در جنوری 1989 در پشاور ملاقات نمودم .از برخی جهات مولوی محمد نبی به  رسپوتین مقایسه میشد.( رسپوتین راهب روسی بود که قدرت و نفوذ زیادی در میان فامیل نیکولای دوم و همسرش داشت و بعدا توسط سه تن از در باریان این خاندان مسموم شد وجسدش  بدریا انداخته شد.م)

محمد نبی این عالم قوم غلزلایی شال تاریک رنگی را روی شانه اش می انداخت ، ریش دراز سیاه و سفید داشت، چشمانش خسته بنظر میرسید . در صحبت با محمد نبی من به این نتیجه رسیدم که وی چون راهب روسی رسپوتین نه بلکه مرد خوش معاشرت و با فطرت ملایم بود. وی یک روحانی صوفی سنتی بود که دربرابر قوانین مدرن و دموکراتیک قرار نداشت و اموزش را برای دختران و پسران یکسان قبول داشت.یکی از افتخارات مولوی محمد نبی در گذشته اینست  است که وی زمانیکه در پارالمان دوره شاه وکیل بود ببرک کارمل را مورد حمله قرار داد ووی را در روی زمین تالار   پارالمان انداخت  . کار پر افتخار دیگرش در رای دهی شورای موقت مجاهدین جهت تعین دولت موقت این بود که  از رای دادن برای حکمتیار بحیث وزیر دفاع مجاهدین خوداری نمود.

محمد نبی وسیعا مورد احترام میانه روان، طرفداران شاه و تعداد کثیری از قوم محمد زایی در شرق افغانستان قرار داشت. وی در دو مدرسه بزرگ لوگر و غزنی بحیث مدرس در بین مردم محبوبیت داشت .در اوایل سالهای دهه 80 قوماندانان مربوط حزب حرکت اسلامی محمد نبی خیلی ها زیاد بود. اکثرا این قوماندانان ملاهای محافظه کار محلات بودند که برای اولین بار برعلیه رژیم کابل سلاح بر داشتند. مگر با فوران کمک های مالی و تسلیهاتی سی ای ای و کمک های پولی سعودی ها به خزانه چهار حزب اسلامی بنیاد گرا در پاکستان طی سالهای دهه 80 به بعد، وتقویه روز افزون حزب حکمتیار از جانب سی ای ای و ای اس ای تعدادی از قوماندانان حرکت اسلامی محمد نبی صفوف حزب وی را رها و بصفوف احزابی که از لحاظ مالی نیرومند تر بودند پیوستند.زمانیکه ما با وی ملا قات نمودیم زمان بود که ضعف رهبری و روش پاسیفیستی محمد نبی تعداد زیاد  قوماندانان حزبش را از وی  دور ساخته بود .وی  در اواخر مسیولیت رهبری و سازماندهی حزبش را برای دو تن از پسرانش که فاسد هم بودند سپرد.

دفتر وزارت دفاع دولت موقت مجاهدین در پشاور که به محمد نبی تعلق داشت غیر فعال بود، در حدود 100 تن از ملا های قرا و قصبات افغانستان که مربوط حزب حرکت اسلامی محمد نبی بودند تقریبا در این دفاتر خالی که از جانب سی ای ای تنظیم شده بود بطور عاطل و غیر فعال قرار داشتند. ای اس ای بدون هم اهنگی با وزارت دفا ع حکومت موقت مجاهدین در پشاور ،پلان عملیات های جنگی علیه دولت نجیب را مستقیما در دفتر مرکزی ای اس ای در اسلام اباد و دفاتر محلی اش در پشاور و کویته تنظیم و مورد اجرا قرار میداد. مولوی محمد نبی رسمی و لفظی از پروسه صلح در جنگ افغانستان از تلاش های بینالمللی حمایت مینمود مگر در عمل کاری رابخاطر تسریع پروسه صلح انجام نمیداد.

ای اس ای به این روحانی لوگری در تصمیمات و اجراات خویش وقعی نمیگذاشت .محمد نبی با معاشات که ای اس ای برای وی پرداخت مینمود قانع بود و به هدایات و راهنمایی های ای اس ای گوش میداد و بطور متواتر با استفاده از پول سعودی ها به حج میرفت و در شهر ها ی مقدس مدینه و مکه مصروف بود.پایان بخش سوم

 

 

+++++++++++++++++++

بخش دوم

ملاي جنگجو (یونس خالص)


ديدو بازديد من با رهبران دولت موقت مجاهدين در پشاور ،با ملاقات با وزير داخله دولت موقت مجاهدين ،مولوي يونس خالص ، أغاز يافت، ما باهم در منزل شخصي وي ،در تعمير سمنتی  د و منزله، ديدار داشتيم،يكتن از همكاران وي ترجماني مينمود. تعدادي از پسران جوان أغاز به سرويس چای سبزًو بسكيت  نمودند ،مولوي يونس خالص كه در سن 69 سالگي قرار داشت ، در أنزمان مسن ترين رهبر هفتگانه مجاهدين در پشاور بود،موي ها  ، ابرو ها و ريشش  را با خينه  رنگ مينمود و از زير پيراهن گشادش شكم بر أمده اش هویدا  بود،یک خانم جوان را هم به ازدواج خويش در أورده بود و مطابق جواز شريعت اسلامي وي از ازدواج با چهار زن بهره برده بود،وي در سال 1990كه در سن 70 سالگي قرار داشت، بايك دختر خيلي ها جوان ازدواج نمود .شانزده سال بعد تر يك خبر نگار امريكايي زمانيكه با خالص مصاحبه داشت متوجه شد كه يك پسر و يك دختر جوان در همان اتاق اند كه هردوي أنها نتيجه ازدواج ديگري خالص با يك دختر 17 ساله بوده است.

خالص از قوم خوگياني بود ، وي در جمله هفت تن از رهبران پشاور روابط نزديك با ريشه هاي اتنيكي خويش داشت،وي يك ملاي پشتون و يك نشنليست تند و نيز بود،خالص توافقنامه ژنيو را مداخله در امور داخلي افغانستان ارزيابي نمود. خالص يك سني متعصب نيز بود و روابط نهايت نزديك با رهبر القاعده ، بن لادن ، داشت.خالص در حاليكه با تدوير يك لویه جرگه بخاطر انتخاب رهبري دولت موافق بود ، مگر به انتخابات دموكراتيك در پرنسيپ معتقد نبود، وي همواره اظهار ميداشت كه حق حاكميت بر خداوند مربوط است، نه توسط انتخاب مردم.خالص كه در طي سالهاي دهه شصت به ايديولوژي اخوانالمسلمين گرويده  بود، براي اولين بار أثار سيد قطب را به پشتو ترجمه نمود، مضامين و أشعارش در روزنامه هاي كابل و جلال آباد در زمان ظاهر شاه به نشر ميرسيد ،خالص معاون مجله نشريه وزارت عدليه زمان شاه  بود و گاه گاهي هم لكچر هاي در راديو كابل أنوقت ميداد .وي عضو فعال حزب نيمه مخفي جمعيت برهبري رباني و سياف كه مركز فعاليتش در دانشكده شرعيات دانشگاه كابل قرار داشت ،بود.

در زمان فعاليت احزاب جهادي در پاكستان ،حزب اسلامي خالص يكي از نيرومند ترين احزاب در جمله احزاب هفت گانه مجاهدين در ساحه ننكر هار و ساحات نوار شاهراه پشاور- جلال أباد - كابل بود.قبيله با نفوذ اريستوكرات أرسلا از خالص حمايت مينمود كه در حقيقت ستون فقرات حزب خالص را تشكيل ميداد. قبل از كودتاي 7ثور 1978در كابل، خالص يكجا با فاميل أرسلا در ننكرهار زنده گي مينمود و براي اطفال اين فاميل بشمول دو تن از برادران ، حاجي قدير و عبدالحق،كه بعد ها از قوماندانان برجسته جهادي گرديدند أموزش ديني مي داد،حاجي قدير در زمان موجوديت قوت هاي شوروي در افغانستان ، در ننكرهار بود و و در دفتر مركزي حزب اسلامي خالص در ننگرهار مسیولیت داشت.دين محمد برادر مسن أرسلا كه معاون خالص بود رهبري امور دفتر حزب اسلامي خالص را در پشاور بعهده داشت و عضو رابط اين حزب و سه حزب ديكر شامل دولت موقت مجاهدين با أي اس آي بود.

خالص برخلاف تامين قدرت و رهبري حكمتيار در افغانستان بود، و در عوض با  رهبران سه حزب ميانه رو ديگر ، مجددي ، گیلانی  و محمد نبي ،نزديكتر بود،و در عين زمان بدون هيچگونه انعطاف و نرمش ، از بنياد گرائي ديني خويش دفاع مينمود،
نخست وزير تركيه ، تورگوت أوزال، يكبار زمانيكه خالص دموكراسي سيكولار تركيه را غير اسلامي خَوَّاند بخشم أمد ،خالص يكجا با سياف پلان نمودند تا دفاتر دولت موقت مجاهدين در پشاور را از كارمندان ملاهاي ارتودوكس پر سازند و اهل تشيع را از شركت در دولت موقت محروم نمایند و يك دولت كاملا متكي بر شريعت اسلامي را كه توسط روحانيون اسلامي با ديد كاملااسلامي محافظه كار اداره و رهبري گردد، بوجود أورند،انها ،سياف و خالص، در حاليكه در مخالفت شديد با سهیم ساختن اهل تشيع در دولت موقت قرار داشتند ، فشار مي أوردند تا اين دولت موقت مجاهدين به شيوه دولت ديني و مذهبي عربستان سعودي استوار و فعاليت نمايد. شهزاده تركي،رئيس اداره استخباراتی  انوقت عربستان ، كمك هاي دوامدار مالي اش را براي دولت موقت مجاهدين دريغ نمي نمود.

خالص گاه گاهي در صحبت هايش از شوخی نيز برخوردار بود ، زمانيكه برايش گفته شد كه باید پايه دولت موقت مجاهدين با شمولیت تعدادي از رهبران جهادي اهل تشيع توسعه يابد ،در حاليكه ميخندید،چنين جواب داد :"أنها قبل ا ز شامل شدن ،در دولت موقت، بايد سني شوند."
خالص زمانيكه با رونالد ريگن در قصر سفيد ملاقات نمود ،يكجلد  قرأن  را به ريگن تقديم نمود و از ريگن خواست به دين اسلام مشرف گردد تا اينكه هردو يكجا به جنت بروند،مگر ريگن احترامانه اين دعوت را رد نمود.خالص بر خلاف رهبران هفت گانه جهادي ، دايم در زير سقف منزلش در پشاور نبود،بلكه علاقه داشت تا بداخل افغانستان در ميان قوماندانان و  افراد جنگي اش برود ، اين عمل وي ، خالص را در ميان سایر رهبران جهادي برجسته ميساخت،در حاليكه سفر هاي سياف و حكمتيار بداخل افغانستان خيلي ها بندرت صورت ميگرفت ،و با محافظت كارد هاي امنيتي انجام ميشد، و با عکاسي و تبليغات پایان مي يافت،تعدادي از سفر هاي سياف وحكمتيار منحصر بر نوار مرزي و بيز هاي جنكي و اكمالاتي كه توسط أي اس اي تامين ميشد منحصر بود،در حاليكه خالص در عمليات ها در توره بؤره و ساحات جنوبي ننكر هار شخصا شركت مينمود،و با تفنگداراني كه بر پوسته هاي امنيتي رژيم كابل حمله مينمودند يكجا بود،دو رهبر طالبان ،ملا عمر  و جلال الدين حقاني ،در مکتب خالص تربیه شدند.

 قوماندانان خالص بيشتر مهماندارجهادي هاي بنيادگراي عرب بودند،يكتن از قوماندانان وی  ،انجينير محمود،در ساحه شنوار ، شرق دره خَيْبَر،به تعداد 20 تن از دستگیر شده گان رژيم كابل را  در زمان جنگ جلال أباد تسليم دوستان عربش نمود و افغانهای که در این ساحه بودند راپور دادند که عربها انها را در یک قطار ایستاد نمودند و هریک شانرا به نوبت سر بریدند. همچنان يكتن از قوماندانان سياف در نزديكي جلال أباد تعدادي از تسليم شده ها را تسليم اكستريميست هاي عرب نمود و عربها انها را بعد از شكنجه بلاخره إعدام نمودند.

خالص هيچگاهي در جهت مصالحه و مذاكره و يا توسعه پايه هاي دولت با افراد معتدل ، دموكراتها و اهل تشيع رضايت نشان نداد،و همواره ترجيح ميداد از طريق جنگ بر قضايا غالب أيد.

 

صبغت الاه مجددي

بمقايسه دوستي ظاهري و ساختگي سياف ،ديدار عاری از صميميت رباني و لجاجت خالص ، ملاقات من با مجددي در جولاي 1989 ، صادقانه تر و با ملايمت  بود، اين رئیس دولت موقت مجاهدين ،صبغت الاه مجددي ، مانند خلفای  با جلال و با شوكت قرون وسطي معلوم ميشد، اتاق  ملاقات وي خيلي ها مفشن و عالي بود. 
حرمسراي مجددي چون يك قصر كوچك بنظر ميرسيد، حامد كرزي كه رئيس  دفتر ودربار مجددي بود ،در أنزمان 32سال داشت،وي در أنزمان مشاور نزديك مجددي ،مسئول مطبوعاتي و تهيه كننده بيانيه هاي وي نيز بود.

پدر كرزي يكتن از سران بانفوذ قبيله دراني- پوپلزايي بودو در زمان شاه سابق معاون سخنگوي پارالمان بودزیرا فاميل كرزي از جمله وفاداران شاه سابق در جنوب افغانستان بود،علاوتا يكي از فاميل هاي بود كه مورد اعتماد مسئولين اي اس اي نبود. صلاحيت و اتوريته مجددي بحيث رئيس دولت موقت مجاهدين صرف منحصر به كارمندان دفتر و باصطلاح درباريان قصرش  بود. ما در جريان چندين بار ملاقات با مجددي ، از وزراي كابينه وي كه همه رهبران جهادي بودند ،كسي را  در دفترش و يا حین ملاقات با وی ندیدیم،بنا به گفته  يكتن از جنرالان مسئول أي اس أي زمانيكه بر وی  فشار اور ده شد كه با رهبران هفتگانه دولت موقت بصورت مداوم ملاقات نمايد ، جنرال پاکستانی چنين اظهار نمود كه " أنها هيچگاهي يكجا باهم در يك اتاق نمي نشينند".

كابينه حكومت موقت مجاهدين اصلا بندرت داير ميگرديد، واگر  داير هم ميگرديد، با جار و جنرال خاتمه مي يافت و در جريان جلسات ، سه تن از ميانه روان اكثرا در برابر چهار تن از رهبران راديكال ديگر قرار ميگرفتند،در جريان نخستين ملاقات ما با مجددي ، وى مرا بداخل منزلش دعوت نمود ،و از من خواست تا با وي يكجا يك كنفرانس مطبوعاتي براي خبر نگاران غربي ، پاكستاني و افغاني داير نمائيم،موضوع اصلي اين كنفرانس مطبوعاتي در مورد چگونگی كمك هاي امريكا از مجاهدين بعد از خروج قوت هاي شوروي از افغانستان بود،در جريان كنفرانس يكتن از خبرنكاران در مورد ميانجيگري ياسر عرفات ،رهبر فلسطيني ها، ميان دولت موقت مجاهدين و  نجيبالاه ريس جمهور افغانستان نمود ،زمانيكه من به اين سوْال جوابي ندادم،مجددي با تندی  ياسر عرفات را متهم به حمايت از دولت نجيب الاه ، و شوروي نمود،اين جواب تند و شديد مجددي فرداي بعد از كنفرانس ،سرخط روزنامه هاو رسانه هاي جمعي پاكستان كًرديد.

من ، پتر تامسن،که در راس یک هیات بعد از ایجاد دولت موقت مجاهدین که مجددی رییس موقت اندولت بود ، بکابل رفتیم مجددی ضمن استقبال از هیات ، از موقف ایالات متحده در مورد ایجاد یک دولت با پایه های وسیع از طریق پروسه سیاسی در افغانستان اظهار خورسندی نمود و خواهان کمک امریکا د ر ساختمان افغانستان  گردید .بعدا مجددی ریس هیات امریکایی اینجانب پتر تامسن را در یک اتاق کوچک در ارگ دعوت نمود و ضمن صحبت بامن چنین اظهار نمود که مردم افغانستان مرا ، مجددی را ، میخواهند روسها نیز مرا قبول دارند . وی وعده داد که لویه جرگه را بزودی دایر خواهد نمود . وی هشدار داد که اگر قدرت را مطابق پیمان پشاور به ربانی تسلیم نماید دولت و قدرت سیاسی از دست میانه رو ها به افراطیون اسلامی میرسد . وی از رییس هیات امریکا خواست تا وی را کمک نماید. مجددی شخص فراگیر در سیاست متمایل و جانبدار غرب و یک روحانی مذهبی و رهبر در صوفییزم بود . معتقد به مذهب حنفی اسلام و مخالف بنیاد گراهای چون حکمتیار و سیاف بود.

دو ماه بعد تر ، زمانيكه ما منتظر ملاقات با رئيس جمهور بوش بوديم ،مجددي با ديريكتر سي اي اي ،ويليم ويبستر،ملاقات نمود،ضمن اين ملاقات ، مجددي از ديريكتر سي اي اي خواست تا راديو استيشني را براي دولت موقت مجاهدين كمك نمايد،اين درخواست وي ،رئيس سي اي اي را متحير ساخت ، در جواب اين در خواست ، ديريكتر سي اي اي از مجددي خواست تا يك سيستم موثر كاري و حسابي را در دولت موقت مجاهدين ايجاد نمايد تا پول  هنگفت سي اي  اي در شكم دولت مجاهدين مفقود نگرددو از اين كمك هاي وسيع مالي استفاده موثر بعمل ايد،مگر مجددي هیچگونه    پاسخي نداد.

تصوف در افغانستان به دو بخش ، نقشبندیه و قادریه تقسیم گردیده که خانواده مجددی در راس طریقه نقشبندیه قرار دارد و این خانواده بنام خانواده پادشاه ساز نیز معروف است.
 مجددی اولین روحانی مقام بلند افغان بود که فتوی جهاد را بر علیه دولت تحت رهبری ح د خ ا اعلام نمود .بعد از اعلام فتوی جهاد در پشاور توسط مجددی در سال 1979 وی به میرامشاه، شمال وزیرستان ،رفت تا مجاهدین را عملا در جهت تشدید حملات شان بر مواضع و پسته های دولت جدید افغانستان تشویق نماید.بعد از اعلام فتوی توسط مجددی و سهمگیری فعال وی در میرامشاه بر علیه دولت کابل، حفیظالاه امین ابراهیم مجددی و اسمعیل مجددی پسر ووارث بی چون و چرای وی را یکجا با 40 تن دیگر ازاعضاء فامیلش اعدام نمود که این عکس العمل شدید کابل هنوز هم بر روح و مغز وی فشار میاورد .با قتل ابراهیم مجددی صبغتالاه مجددی در مقام حضرت و رهبر مذهبی قرار گرفت.

چند فکتور دیگر در عملکرد وی دیده میشد :

مجددی در حضور عام در صحبت هایش از مداخله آی اس آی در امور مجاهدین انتقاد مینمود .وی ضدیت با حکمتیار داشت ووی را به کشتار و قتل مخالفین خویش متهم مینمود .وی از واشنگتن نیز در رابطه به اینکه مجاهدین را بطور لازم کمک نمی نماید انتقاد مینمود.آی اس آی و جنرالان پاکستانی به مجددی و افراد مربوط وی که طرفداران شاه سابق بودند اعتماد نداشتند.نظامیان پاکستانی به گیلانی و مجددی که سید و از اولاده صوفی های عرب بودند باور نداشتند.با انتخاب مجددی بحیث رییس دولت موقت آی اس آِ دو تن از رادیکالهای اسلامی ،احمد شاه احمد زایی و نجیبالاه لفرایی ، را بحیث دو تن از نماینده گان دولت مجاهدین تعین نمود تا در سفر های خارج یکجا با مجددی سفر نمایند. این دو تن از اسلامیست های رادیکال بودند  که با زبان انگلیسی بخوبی و روان صحبت مینمودند و مجددی را در جریان  سفر ها دیدو باز دید ها و مجالس رسمی کنترول می نمودند.در جریان ملاقات مجددی با رییس جمهور بوش در 27 سیپتمبر 1989 در قصر سفید احمد شاه احمد زی و لفرایی مداخله نمودندو متن و مواد را که مجددی باید صحبت مینمود تغیر دادند و از نو ساختند.

مجددی از کمک های مالی بیدریغ سعودی ها خیلی ها ناچیز بهره میبرد.روحانیون سعودی و دوستان افغانی  نزدیک به سعودی ها بخش صوفییزم را در اسلام تایید نمیکردند و مجددی نسبت اینکه با وهابی های سعودی نبود و نسبت سفر مجددی به تهران بخاطر سهیم ساختن رهبران جهادی اهل تشیع در دولت موقت مجاهدین، از مجددی  د ل خوش نداشتند.

ایرانی ها نیز گرچه از مجد دی استقبال نمودند، مگر نسبت نزدیکی مجد دی با غرب و صوفییزم، همکاری لازم و همه جانبه با وی  ننمودند .

(مجددی نخستین تحصیلکرده در دانشگاه الاذهر مصربود وی  زمانیکه پود گورنی رییس دولت انوقت شوروی در زمان نخست وزیری دوره اول داود خان در 1334 هجری  شمسی   به افغانستان سفر مینمود، در میدان هوایی خواجه رواش کابل مین گذاری  نمود که این اقدام وی را  رحمت الاه مجددی برادر جوان وی کشف و اطلاع داد و این اقدام توسط دولت نقش بر اب گردید و صبغتالاه مجددی بزندان افتاد.مترجم) پایان بخش دوم.


 

++++++++++++++++++++++

 

بخش اول: 

پتر تامسن ،برداشتش را در مورد رهبران جهادی افغان بصورت همه جانبه در دو پره گراف  طور ذیل خلاصه می نماید و بعدا هریک انها را طور جداگانه به معرفی میگیرد:

" با تاسف باید گفت که: 

رهبران هفت گانه احزاب مجاهدین در پشاور که با کنترول و سازماندهی ای اس ای بحیث رهبران دولت موقت تعین گردیدند نتوانستند در جهت اوردن صلح، ثبات و یک دولت متحد و موثر، کاری را انجام دهند،در عوض زمان بیشتر را در اختلافات ،خود خواهی ها و جدال بر علیه یکدیگر صرف نمودند. حرص و آذ این رهبران جهت تصاحب قدرت مسایل عمده و حیاتی چون تامین صلح، ثبات سیاسی، حل سیاسی مسیله افغانستان و تامین اتحاد و وحدت را زیر سایه نیات شوم و خود خواهانه شان قرار دادند. هریک از انها جهت حفظ و توسعه موقعیت و قدرت خویش بر هدایات و خواستهای ای اس ای تکیه نمودند و زیر بار انچه که ای اس ای میخواست خم شدند . 

زمانیکه این رهبران جهت دید و بازدید ها به خارج میرفتند تا به نماینده گی از اهداف دولت موقت و به نماینده گی از مجاهدین با دپلو ماتها رهبران و مسیولین دولت ها در خارج صحبت نمایند انها وقت خویشرا با جرو بحث های بیهوده روی مسایل درونی و دشمنی های ذاتالبینی در اتاق های هوتل ها و هوا پیما ها ضایع مینمودند. ای اس ای یقینا نقاط ضعف این رهبران، اختلافات درونی انها و عدم قابلیت رهبران  حکومت موقت مجاهدین را بخوبی میدانست .در واقعیت امر دولت موقت مجاهدین که توسط ای اس ای ایجاد و دیزاین شده بود پوشش ووسیله دستی برای تحقق ستراتژی ای اس ای جهت جابجا نمودن گلب الدین حکمتیار با قوت نظامی در کابل بودکه بلاخره دولت موقت غیر فعال و نا متحد مجاهدین مانند جاروب کهنه بدور انداخته شد." 

سياف وهابي 

سياف مرد بلند قد،لأغراندام و قوي هيكل بود،زمانيكه با وي ملاقات نمودم ،ميان ريش انبوهش لبخند زده گفت،"شما هم در پيروزي با ما خواهيد  بود"،ملاقات ما در دفتر مركزي سياف در كمپ پرسر و  صدا و پر از ازدهام مهاجرين ،کمپ جلولا، واقع در جنوب پشاور صورت گرفت، در اين ملاقات سياف با ما با معاشرت و تا حدي هم با چاپلوسی برخورد نمود. ،وي با انگليسي نرم و ملائم صحبت مينمود ، از دولت و مردم امريكا بخاطر حمايت شان از جهاد مردم افغانستان ابراز امتنان نمود، مگر در عقب اين اطمنانیه هايش ، سياف ضد غربي ، ضد صوفييزم  و ضد شيعه بود، سياف در بيانيه هاي كه در پاكستان و افغانستان و شنونده هاي سعودي اش داشت همواره بر عليه غرب اشاره داشت،در 1990سياف با رباني و گلب الدين كاملا برعليه عربستان سعودي و كويت در جنگ اول خليج فارس قرار گرفت،شخصيت سياف از لحاظ كركتر، تفکر  و عملکرد ايديولوژيك،مشابه به كركتر و عملكرد حفيظالاه أمين البته با تفاوت بود. 
سياف جهت پياده  نمودن ايديولوژي بنيادگراي اخوانالمسلمين به اين عقيده بود كه بايد مبارزه در را ه تحقق اين ايديولوژي در سطح جهاني توسعه و تعميق يابد، وي به ملاقات كننده گانش اظهار مينمود كه بعد از پيروزي جهاد در افغانستان وي به جهاد در سطح جهاني خواهد پيوست، وى همواره در بياناتش برتري اسلام و اتحاد أمت مسلمه را تبليغ مينمود،وي اعلام نمود كه مبارزه برادران مسلمان كشمير تحت تسلط هند يك جهاد واقعي است ،سیاف حل مسئله فلسطين را تنها از طريق جنگ مسلحانه ميسرمی دا نست، سياف طور دوامدار به ظاهر شاه كافر خطاب مينمود ،پيوستن سياف به وهابيت و ايدياي اخوانالمسلمين در همان محل زادگاهش ،ًپغمان ، زمانيكه وي در مدرسه دولتي ابوحنيفه در ًپغمان به اموزش پرداخت ، أغاز گرديد، وي بعدا در دانشكده دانشگاه كابل كه استاد رباني در أنجا استاد بود به تحصيل ادامه داد و بعدا تحصيلات خويشرا در بخش قوانين شرعي در دانشگاه الأذهر قاهره در مصر به پايان رسانيد،و در دانشگاه كابل بحيث اسستانت پروفيسور اجراي وظيفه نمود، سياف در جريان چهار سال استادي اش در كابل مجله اي بنام "شريعت"رابه نشر میرساند .  

اگر بر گذشته نه چندان دور ، سالهای دهه 70،بر گردیم ،در برابر رشد روز افزون احزاب، سازمان های چپ متمایل به ایدیای سوسیالیستی شوروی و چین ، دموکرات های میانه رو و تحول طلب، جنبش رادیکال اسلامی نیز به فعالیت تعدادی از استادان، پروفیسوران و روشنفکران دینی دانشگاه کابل ، قد بر افراشت. 

یکی از این فعالین دینی شخص بنام غلام محمد نیازی بود. نیازی در سال های دهه 1950 با اخذ دپلوم در علوم دینی از دانشگاه الاذهر دوباره به افغانستان برگشت. زمانیکه نیازی طی این سالها در مصر تحصیل مینمود، زمان فعالیت شدید "حزب اخوان المسلمین" در مصر بود. حزب اخوان المسلمین ایدیای اسلامی و ایجاد یک دولت اسلامی متکی بر قواید شرعی را وسیعاً در کشور های اسلامی و عمدتاً عربی گسترش میداد. قاضی حسین احمد، پشتون پاکستانی که در پشاور مرکز فعالیتش بود و با سازمان استخباراتی پاکستان ،ای اس ای ،تماس نزدیک داشت، به نیازی کمک نمود تا شاخه حزب اخوان المسلمین را در افغانستان  ایجاد نماید. دو تن از تحصیکرده های دانشگاه الاذهر، استاد ربانی و عبدالرسول سیاف، نیز در ایجاد حزب اخوان المسلمین در افغانستان با نیازی کمک نمودند. ربانی در این حزب جدیداً ایجاد شده معاون نیازی گردید. 

با بقدرت رسيدن داود ، پوليس مخفي داود ،به تعقيب فعاليت هاي سياف ،حكمتيار ،رباني و مسعود،در دانشگاه كابل طي دهه هاي 1970، پرداخت .در سال 1974سياف با دريافت ويزه تحصيلي امريكا تلاش نمود تا از افغانستان فرار نمايد ، وي به ميدان هوايي كابل رفت و زمانيكه دورادور هواپيما قدم ميزد از جانب پوليس داود گرفتار و زنداني شد،وي براي مدت 6 سال الي پيروزي كودتاي اپريل 1978و أمدن قوت هاي شوروي به افغانستان در زندان بسر برد،حفيظالاه أمين كه،خویشاوند وی بود ، سياف را از إعدام نجات داد مگر وي را در زندان نگه داشت،  و ي الی  پيروزي 6جدي ،ورود قواي سرخً ، وبه بقدرت رسيدن ببرك كارمل، در جمله زندانياني كه عفو عمومي گرديدند ،مورد عفو قرار گرفت و رها گرديد، وى به پاكستان رفت و به فعالیت  جهادي در پاكستان اغاز نمودو بعدا به يكتن از رهبران با  نفوذ ايدياي وهابيت در پاكستان مبدل كًرديد.  
 
وهابيزم كه قبلا در پاكستان و افغانستان ريشه عميق نداشت،سياف يكتن از عنصر كليدي ترويج وهابيت در پاكستان كًرديد كه به كمك و راهنمایي وي و روحانيون سعودي مبلغين و فعالين ايدياي و هابيت به پاكستان سراير شدند .مدارس و بيز هاي أموزشي نظامي كه سياف با مصرف پول هنگفت سعودي ها در باكستان فعال نمود، در حقيقت بهشت نظاميان افراطي گردید.افغانها عربها و سایر افراد که به پاکستان می امدند  در اين كمپ ها أموزش عملي نظامي ميديدندو در مدارس و مراكز أموزشي به ايدياي خشن وهابيت آشنا ميشدند . دیری  نگذشت كه این اموزش دیده گان به مصيبت تمام برای پاكستان ، افغانستان ،كشمير و كشور هاي عربي در سراسر جهان مبدل گردیدند. با أغاز فعاليت سياف در پاكستان ، كمك ها ي پولي شهزاده تركي و نهاد هاي خيريه سعودي و كمك هاي پولي روحانيون سعودي و تعداد ديكر از كشور ها ي خليج جهت ايجاد مدارس ، نهاد هاي مذهبي و به كمپ هاي اموزشی سراير گرديد. 

سياف که طور دوامدار به عربستان سعودي سفر مينمود ، با سفر هاي متواتر و ديدو بازديدش با روحانيون سعودي و تماس هاي تيليفوني اش از باكستان به عربستان سعودي در حقيقت مجذوب شاه فهد ، شاه أنزمان عربستان سعودي و ساير رهبران و روحانيون سعودي گرديد، چنانچه در 1985به جايزه بينالمللي شاه فيصل مفتخر گرديد. با كمك هاي بيدريغ سعودي ها سياف توانست حزب خويشرا بنام "اتحاد"ايجاد و تقويه نمايد،در فبروري 1989در ميان شوراي راولپندي چنين شايعه وسيعا پخش  گرديد كه مبلغ هنگفت پول از جانب سعودي ها براي نماينده گان مجاهدين توذيع كًرديده تا سياف نخست وزير دولت موقت مجاهدين انتخاب كردد. 

سياف در انتخابات شوراي مجاهدين جهت تعين رهبري دولت موقت مجاهدين صرف يك راي كمبود نمود تا بحيث رئيس دولت موقت انتخاب گردد.سياف با حمايت وسيع مالي سعودي ها دانشگاه وهابي را در کمپ جلولا، محلي كه دفتر مركزي وي در آنجا قرار داشت، ايجاد نمود.روحانيون و استادان دانشگاه سعودي به دانشگاه سياف می  أمدند و مصروف أموزش دانش اموزان در اين دانشگاه بودند  و تعدادي از شاگردان اين دانشگاه را غرض أموزش به دانشگاه هاي عربستان سعودي ميفرستادند. 

اخواني هاي عرب در روزنامه "البيان "كه سياف در پشاور به نشر ميسپرد، كار مينمودند،اين روزنامه نشريه خاص عربي نيز داشت ، سياف با عبدالاه اعظم ، شهزاده تركي و ساير روحانيون فعال مذهبي سعودي همكاري نزديك داشت تا زمينه سفر هزاران تن از جنكجوىان خارجي را به باكستان و بعدا به افغانستان مساعد سازد ، تعدادي از اين داوطلبان جنكي شاگردان كاملا جواني بودند كه زمان رخصتي هاي مكاتب شان را ميخواستند به پاكستان بروند و در جهاد سهم بگيرند،و يا همان فارغ التحصيلان  جديد أموزشگاه هاي بودند كه ميخواستند قبل از دريافت شغل و يا وظائف دائمي خويش براي مدت كوتاهي در جهاد سهم بگيرند و تعداد از اين جهادي ها كساني بودند كه مشتاق شركت در جنگ و نوشیدن  شربت شهادت و رفتن به فردوس برين را در رويا هاي خويش مي پرورانيدند. 
سياف يكجا با عبدالاه اعظم و دفتر خدماتي اسامه بن لادن در پشاور بخاطر أماده نمودن محلات رهايشي براي انعده جهادي هاي كه ميخواستند در جهاد اشتراك نمايند ،همكاري فعال داشت. 
مجتمع أموزشي مهارت هاي نظامي كه سياف بكمك مالي سعودي ها ايجاد نمود ،صدا، نام داشت كه طي سالهاي دهه 80 و90،تعداد زيادي از جهادي هاي خارجي در اين مجتمع اموزش نظامي سياف بشمول خطرناكترين اكستريميست ها چون اكستريميست مصري كه رئيس پارالمان مصر را در 1989ترور نمود ،و يا تروريستان ديگري چون مؤسس گروپ تروريستي ابو سياف در جنوب فيليبين،اموزش دیدند.  
همچنان رمزي يوسف مغز متفكر اولين حمله القاعده جهت انفجار مركز تجارت جهاني در سال 1993،وخالد شيخ محمد ،مغز متفكر ديگري القاعده در حادثه يازدهم سيپتامبر نيز از اموزش ديده هاي همين مجتمع سياف بودند . بنا برگذارش كميسيون مربوط به حادثه يازدهم سيبتمبر ، سياف، مرشد و راهنماو شامل كننده خالد شيخ طي سالهاي 1988- 1992در مجتمع نظامي "صدا"در پشاور بود. افسران أي اس اي بطور دوامداردر مراسم فراغت جهادي هاي مجتمع نظامي سياف شركت مينمودند. 

تبليغ و دعوت فعال سياف و همكاري وي بخاطر توسعه وهابيت راديكال سعودي در پاكستان و در ميان مهاجرين و جهادي هاي افغانی ، پاكستاني و ساير ين و مصرف هنگفت پول سعودي باعث شد تا ساير نيروها ، گروپ ها و شخصيت هاي ملي گرا  و ميانه رو ،روشنفكران سيكولار ، طرفداران شاه سابق و روحانيون حنفي سنتي در باكستان نتوانند رشد لازم نمايند،سياف به كمك مالي و تبليغات روحانيون سعودي تعدادي از قوماندانان و طرفداران ساير احزاب موجود در پاكستان را با پول میخرید  و يا تطميع مينمود كه اين نوع فعاليت باعث نارضايتي حكمتيار و ساير رهبران جهادي افغان بشمول أي اس اي كًرديد،چنانچه پيوستن نيمي از اعضاء كميته رهبري حزب حكمتيار به سياف در جولاي 1989باعث تنفر ستراتژيست هاي آي اس اي كًرديد،ادامه كمك هاي پولي و مالي سعودي ها در عين زمان در حقيقت منبع حياتي براي أي اس اي  نيز بود زيرا دولت و روحانيون سعودي حاميان عمده مالي ضياءالحق بودند. 

سياف زمانيكه بحيث نخست وزير دولت موقت مجاهدين انتخاب شد، در عمل از صلاحيت بيشتر ي نسبت به صبغت الاه مجددي كه رئيس دولت موقت بود، برخوردار بود،زيرا سياف كسي بود كه حرف أخر را در مورد بودجه و مصارف دولت  موقت ميزد،،البته بخش اعظم اين بودجه از ماليه مردم امريكا تامين ميشد.سياف با وفاداري از ولي نعمت خويش ، سعودي ها ،از شامل ساختن رهبران جهادی اهل تشيع كه در ايران بودند ، يكجا با تعداد ديگري از رهبران جهادي دولت موقت و أي اس اي جلوگيري نمود،وي جدي ترين و فعالترين شخص در اين مورد بود،سياف در جمله فعالترين رهبران جهادي بود كه از پلان سازمان ملل در مورد ايجاد يك دولت با پایه هاي وسيع كه در ان می با یست  شخصيت هاي ميانه رو ،طرفداران شاه سابق ودموكرات ها و ملي گرايان شامل گردند. مخالفت نمود.پایان بخش اول 

 


بالا
 
بازگشت