سنجر غفاری

 

از به دار آویختن روشنگری درکشورما بیست سال گذشت

به مناسبت بیستمین سالگرد شهادت استوره تاریخ ، شهید داکترنجیب الله ، رهبر مجبوب القلوب مردم افغانستان .

 بدون شک سرو صدای عقاید بیگانگان در کشورما ، صدآ وعقاید درونی ملت ماراغرق خویش نمود، که بدترین حالت بحران موجوده در سرنوشت ملی ما این است ،واقعیت این است که طاقت مان تمام شده وبه روی خودمان نمی آوریم که چه کردیم ودیگران با ما چه کردند، چونکه به سروصدای بیگانه گوش دادیم، اکنون همه ای مان حقیقت را برهنه می بینیم ،اما با دروغ ملاقات داریم ،متآ سفانه دروغ ایکه لباس حقیقت پوشیده است ، با تآسف که  دردرازای این بازی مردم ما بهای گرافی را پرداختند وهم اکنون نیز می پردازند... کشور بسوی ناباوری و مصیبت های گوناگون سوق گردیده ، جنگ هر روز شدت می گیرد، تکرار اشتباهات دامنگیر اداره و حیات ملی گردیده است . به قول گاندی بزرگ « اگر اراده ای نباشد، عشقی در کارنیست » واقعآ حالات کنونی در کشور ما بیرون از اراده ملت بوده، تحمیل اهداف غیر شامل آن است ، نه عشق مردم .بنآ  تا کدام زمان دیگر مردم ما شب باشند،تا دیگران مهتاب بمانند؟؟؟ باید به این جامعه گوسفندی پایانی بخشید ،فرصت  برای نابودی  گرگان را مساعد نمو،مردن در این راه ناگوار نیست ، زیستن وراه زندگی را ندانستن، ناگوار تر از این مرگ تدریجی است که همه ای ما منجمله روشنفکران کشور به آن روبرو و مبتلآ گردیده ایم، نمیتوان در یک زمان هم عاقل بود و هم عاشق، متآسفانه اکنون  هردورا ازدست دادایم !

  بیست سال قبل از امروزکشور ومردم ما درسه بخش اساسی حیات سیاسی ، نظامی واجتماعی خویش درگیربازیهای قدرت طلبانه ای استخباراتی کشورهای همسایه و منطقه ، در نتیجه ای آغاز و ادامه ای تضاد ایدیالوژیکی میان حلقات روشنفکری و بنیادگرایان افراطی که وسیله اهداف بیگانه گردیده بودند بسوی ویرانگریهای مختلف سوق داده شد. شدت جنگهای تنظیمی باهمدیگر، در واقعیت امر جنگ تضادومنافع همسایه های ما ایران و پاکستان ، روسیه و هند درگام نخست ، را این تنظیم ها علیه همدیگر ادامه دادند، باعث نابودی کامل اساسات حیات سیاسی،نظامی و اقتصادی کشور در گام نخست گردیدند، شالوده بنیادی نظام کشوری ،به خصوص نظام دفاعی، بنیاد قضآ و حکومت داری در کشورما الی امروز به میل بیگانه ها رقم خورد و به یکبارگی با ظهورابرسیاه جهالت وتاریک اندیشی بنام شریعت وامارت اسلامی طالبان، صفحه جهاد فی سبیل الله که بیش از کشور جهان را به حمایت داشتنداز میان برداشته شد، وهمه تلاش های سیاسی و بین المللی را که شورای امنیت سازمان ملل متحد و دوقدرت بزرگ جهانی تظمین کننده های توافقنامه  ژینوا ۱۹۸۸که منجر به تشکیل حکومت عبوری و سپردن قدرت به شورای ۵۱ نفری بود نیز در کودتای اپریل۱۹۹۲ ازمیان برداشته شد ،انارشیزم جهادی در سپتامبر ۱۹۹۵جایش را به طالبان، چکیده اهداف سعودی،پاکستان ، انگلیس و امریکا ،تعویض نمودو چلوصاف شان از آب بیرون گردید،که داکترنجیب الله قربانی نخست ، مشت نمونه خروار به شکل مرموزی به قربانگاه فرستاده شد، باگذشت دودهه ناباوری ومرگ روشنگری از همان تاریخ الی امروز ثابت گردیدکه جهانیان خود ،به دارآویختن روشنفکران کشورما پایه های دار را محکم ، گره حلقه داررا قدرتمندانه بستند. با ظهور طالبان اتحاد نامقدس ای.اس.ای.پاکستان و اداره استخبارات روسیه دست باهم دادند، پلان این بود تا اعلحضرت محمد ظاهر شاه و داکترنجیب الله موظف به تشکیل اداره موقت در کشور گردند ، اما باترور ملابورجان قوماندان عمومی سوق واداره طالبان ای که نباید داخل شهر کابل می شدند، گروپ خاص وموظف برای ترور داکتر نجیب الله فرصت می یابد و درشکست این برنامه موفق گردیده ، مقامات امریکا، سعودی و انگلیس بعدآ واقف میشوند که بوسیله  ای.اس.ای.نیم کاسه ای زیر کاسه بود و شکست این پلان صورت گرفت .

هموطنان گرانقدر، شهید داکتر نجیب الله بعدازاعلان مشی مصالحه ملی ،درجنگ و مبارزه بادشمنان کشورمراحل دشواری را پشت سرگذرانید ، دها دسیسه و پلان خصمانه دشمنان مصالحه و آرامش ملی را بموع آن کشف و خنثی نمود، اعلان حالت اصطرار، خنثی نمودن دسایس یکعده از دشمنان مصالحه وآرامش ملی دردرون نظام دموکراسی نام نهاد کریملن وقت علیه داکتر نجیب الله را سازمان داده بودند، داکتر شرق درزمینه می بایست صادقانه در کتاب اش که بنام کرباس پوشان برهنه پا نوشته بودند اشاره میداشت ، کودتای گلبدین تنی علیه داکتر نجیب الله ، حملات تهاجمی قوت های نظامی پاکستان بدون در نظرداشت تعهدات و مواد موافقتنامه ۱۹۸۸ ژینو که پاکستان به آن پابند میبود،در ولایات ننگرهار، کنرهار، خوست ، کندهار، مسدود شدن شاهراه بزرگ اکمالاتی در شمال کشور به دستور غیر، تشدید حملات راکتی بالای پایتخت و سایر ولایات پرنفوس کشور، تسلحات نظامی و لوژستیکی مخالفین نظام دولتی و سرانجام ، سازماندهی کودتای ننگین ۱۹۹۲ علیه برنامه صلح شورای ۵۱ نفری سازمان ماا متحد که بوسیله حاجی ورانسوف نماینده دولت روسیه و جناب بینن سوان نهایی گردیده بود ، مقامات پاکستان و روسیه ، ایران و چین همچون همسایه های کشور ما به شمول رهبران تنظیم های جهادی هشتگانه و هفتگانه در پای آن توافق و تآئید داشتند به شکست  انجامید و داکتر نجیب الله بر اساس این اسناد بتاریخ ۲۵ حمل سال۱۳۷۲ در حضورداشت نماینده خاص سرمنشی سازمان ملل متحد بینن سوان رسمآ استعفا داد و مطابق مواد قانون اساسی کشور جناب عبدالرحیم عاطف معاون اول ریاست جمهوری کشور سرپرست ریاست جمهوری قدرت را در اختیار گرفت که کودتای نافرجام بوسیله اعمال روسیه و ای.اس.ای پاکستان در شکست برنامه صلح ملل متحد سایه تفگند و داکتر نجیب الله جبرآ به خانخ ملل متحد در کابل پناه برد و در آنجا پس از گذشت پنج سال قربانی دسایس دیگری گردید و کشور و مردم ما الی امروز در خلای رهبری و قدرت سیاسی ّ انچه که داکتر نجیب الله شهید از آن نگران بود  دست و گریبان است .

حوادث تحمیلی موجوده درکشور برای مردم ما دیگر قابل تحمل و پذیرش نیست ، افغانها درطول تاریخ هیچوقت اینقدر تحقیرو توهین نشده بودند، در کجا رسیدیم بگوئید، اشک در چشم ما می آید ،موی بربدن راست میگردد،اما دشمنان مردم ما بدانند داخل شدن به سرزمین افغانها کار دشواری نیست ،میشود یک مدت  اشغال کرد، بیرون شدن از این کشور وتلاش جهت بلعیدن آن تن و گلوی سالم نخواهد یافت،  چنانچه شهید داکتر نجیب الله در بیانیه شان خطاب به مردم پکتیا فرموده بودند ، «تا زمانیکه یک دخترکوچک افغان هم زنده باشد ، مرد های این وطن را بگذار، شیرزنان ومادران این وطن را نخواهد گذاشت تا دشمنان قادر شوند تا این سرزمین را بلعید.» از قربانی و شهامت مردم ما این نتیجه حاصل میگردد که شهامت و شهادت فرزندان مردم ، دیواریست که عاقبت دشمنان این خاک را در سینه اش پنهان کردنی و به خاک و خون مالیدنی است . اکنون که آتش کینه و افتراع ملی را دامن میزنند ، تلاش این است تا چشمان ملت راببندند و یکبار دیگر کورکورانه نسل موجوده را به جنگ ملیتی، قومی ولسانی بکشانند، به دوام اندیشه واستراتیژی شان، روشنگری را کشته ، روشنفکر را بافته ، و روحانیون را باخته تصور نمایند ، به اشتباه علیه خود روان هستند .خوشبخانه مردم ما این تشخیص رادارند که ، داعیه تروریزم ، القا عده ، طالبان و داعش همه یک است ، روشنگری و روشنفکری وقتی در کشور ما مرگ ابدی دارد، که داعیه و زادگاه تروریزم فاقد روشنگری و روشنفکری گردد، روشنفکران درآن جغرافیا دنبال نابودی روشنفکر کمر ببندند. بنآآفتاب  ناباوریهای کنونی در کشورما در حالت غروب است ، طلوع روشنگری و رنسانس در سرزمین ما امر حتمی. مردم ما تروریست و تاریک اندیش نیستند،اما میتوانند و این حق رابه خویش دارند تا در زمینه ای پایان بخشیدن به تاریک اندیشی های تحمیلی انتخاب خویش را آزادانه نمایند.  دیگر ضرورت نیست تا با ناسازگاری دیگران سازگارباشیم .  قفل یعنی که کلیدی هم است .

 سنجر غفاری                                                             

 

 

 


بالا
 
بازگشت