سنجر غفاری
شهر ارواح
کابل خونین است !
ﺩﺭ قرﻥ هفتم میلاﺩﯼ، یک پژﻭهشگر چینی به ناﻡ شونگ چونگ ، ﺩﺭ نبشتههاﯼ خویش
مشهوﺭ به هیوﺍﻥ سانگ ﺍین شهر ﺭﺍ کاﻭفو
Kaofu
نوشته ﻭ چنین برداشت میکند که ﺩﺭ حقیقت ﺍین شهر ﺯیبا مسما به ﺩﺭیاﯼ کاﻭفو
میباشد که ﺍﺯ قلب ﺁﻥ می گذﺭﺩ، ﻭﯼ میﺍفزﺍید که ﺁﺭیاییاﻥ قدیم ﺍﺯ لحاﻅ ﺩینی
ﺍهمیتی ﻭیژﻩ به ﺍین شهر ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺁنرﺍ کوبها ﺍﺭﺩهستانه
Kobaha Urddhastana
یا محل بلند پایه گفتهﺍند. کابل ﺍﺯ ﺩیدگاهی کتاﺏ مهایاراتا هندﻭﺍﻥ، بهشت ﻭ
جایگاهی تفکر برﺍﯼ خدﺍﻭندﺍﻥ خوبی بوﺩﻩ ﻭ ﺁنرﺍ ﺩﺭ سانسکریت به ناﻡﺍﺭﺩهستانه یا
عباﺩتگاهی مقدﺱ حفظ کرﺩﻩﺍند.
تاﺭیخ نویساﻥ ﺩﻭﺭﻩ سکندﺭ، کابل ﺭﺍ به ناﻡ ﺍﺭتوسپانه
Artospana
که هماﻥﺍﺭﺩهستانه Urddhastana
سانسکریت ﺍست ﺩﺭ تاﺭیخ یونانی قید نموﺩﻩ که پساﻥها (بعدها) ﺩﺭ قرﻥ ﺩﻭم میلاﺩﯼ
ﺍین شهر ﺭﺍ به ناﻡ کابوﺭﺍ
Kabura
یا قلب پاﺭﺍپامیزﺍﺩ نوشتهﺍند. ﺩﺭﺩﻭﺭﺍﻥ کوشانیان بزﺭﮒ هنوﺯ هم کابل به ناﻡ
کاﻭفو شناخته میشدﻩ، که ﺁهسته ﺁهسته به کابورا مسما گرﺩید تا ﺁﻥ ﺯماﻥ که کابل
شاهاﻥ ﺍﺯﺁﻥ به ناﻡ کابلستاﻥ یاﺩ کرﺩند. کابلستاﻥ برﺍﯼ چندین قرﻥ پیش ﻭ پس ﺍﺯ
ﺩﻭﺭﻩﯼ مسیح، ﺍﺯ بامیاﻥﻭ کندهاﺭ ﺩﺭ ﻏرﺏ تا کوتل بوﻻﻥ ﻭ تماﻡ جنوﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ بر
میگرفت، که ﺍین خطه ﻭسیع به ﺩﻩ علاقهداری تقسیم بوﺩﻩﻭ شهرهاﯼ کابل، ﻏزنی،
بامیاﻥ، ننگرهاﺭ، سوﺍﺕ، پشاﻭﺭ، ﺍپوکین، بنو ﻭ بولر ﺩﺭ بر میگرفتهاست. ﺍﺯ
تاﺭیخ یونان چنین برﺩﺍشت میشوﺩ که ارتوسپانه یا کابل مرکز عمده ﻭ ﺍصلی ﺩﺭ
منطقه بوﺩﻩ، که پساﻥ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩﯼ تسلط یوناﻥ، هرﺍﺕ که سکندﺭیهﯼﺍفغان بوﺩ جاﯼ
ﺁنرﺍ ﺍشغاﻝ کرﺩ که پسانها (بعدها) شاهزﺍﺩگاﻥ هندﻭساﮎ ﺁنرﺍ باﺭﺩیگر ﺍحیا
کرﺩند. تا ﺁنکه ﺩﺭ عصر زنسلک شاه ﻭ زنبورک شاه، لشکر عرﺏ بعد ﺍﺯ فتح برقآساﯼ
ترکیه ﻭ ﺍیرﺍﻥ به ﺩﺭﻭﺍﺯﻩهاﯼ ﺍین شهر کوبی، شاهاﻥ ﻭ کابلیاﻥ برﺍﯼ ﺩفاﻉ، ﺩیوﺍﺭ
بزﺭگی به ناﻡشیردروازه ﺩﺭﺩﺭﺍﺯناﯼ کوﻩ آسمایی یا آسه ماهی بنا کرﺩند که
حکایتهاﯼ ﺁﻥ تا ﺍمرﻭﺯ سینهبهسینه حفظ گرﺩیدﻩ. تاﺭیخ مصر به ﻭضاحت مینویسد
که لشکر بزﺭﮒ ﺍسلاﻡ بعد ﺍﺯ فتح
نیم جهاﻥ ﺩﺭ شیرﺩﺭﻭﺍﺯﻩهاﯼ کابلستاﻥ به مرتبه
بیستﻭسه باﺭ شکست مطلق ﺩید تا ﺁنکه به مرﻭﺭ ﺯماﻥ کابلیاﻥ خوﺩ به ﺩین مقدﺱ
اسلام گرویدند.
کابل یکی از قدیمی ترین شهر های دنیاست ، در کتاب مقدس « ویدا» بنام « کبه » و دربارچه های اوستا از آن بنام « کوب ها » یاد شده است . نویسنده گان کلاسیک یونان کابل را « کوفن ، کوفس و کوورا ثبت کرده ، مردم فارس و ارستو این شهر را خوسپس خواندند. ،انگلیس ها هرگز خاطرات تلخ و خونین شان را از کابل و کابلیان فراموش نخواهند نمود ، تاریخ کشور ما و ملیت های مختلف آن قلب همگان کشورشان را همه باهم مشترکآ حفظ داشته، کابل را گهواره تمدن ملی می پندارند ، کابل خانه ای همه اقوام و مهد افتخارات فرزندان اصیل افغانستان امروز ، خراسان و اریانای کهن بوده وبه این افتخارابدیست . اما امروز چه افتخاری ویا نامی را به این شهر میتوان گذاشت ؟ ،پایتخت آشوبگران فتنه بر انگیز ،شهرانسان کشان مرده پرست، شهرزورمندان، شهر ای که نه در دارد ونه دروازه ، شهرخربوزه ،پایتخت یک کشورو دو پادشاه ،پایتخت خدایان عصر، شهر ارواح ویا شهر برده داران عصردموکراسی ، انترنت و کمپیوتر.؟؟؟ هموطنان گرانقدر، ،گرایش سمتی ، ملیتی و زبانی در کشور ما قابل پذیرش نیست ، افغانستان خانه همگانی و کابل قلب ملی هرافغان ای که فرزند افغانستان واحد خویش را میداند است، لعنت بر دشمنان مردم و کشور ما می فرستیم .
رسالت ما در این مرحله ای دشوارناشی از جنگ و کشتار فرزندان ما بوسیله یگانه سوگند خورده گان سعادت همگانی ما صرفآ تحمیل انواع مصیبت و نفاق ملی است ، این نمیباشد تا به ساز وآواز بیگانه برقصیم و یکه تازی ونمایش قدرت علیه همدیگر داشته باشیم ، نباید تنگ نظرانه و دوگانه عمل نمایم ، صد ها تن از انگریز هادرساحه شیرپور کابل بنام قبر گورا مدفون هستند ، هزاران عرب و عجم دیگرای که دراین سرزمین تهاجم خونین و غرض آلود نمودند ، در دل این خاک مدفون شدند، اکنون کشور ما قبرستان متجاوزین مختلف جهانی گردیده است ، چرا فریاد نمایم و شکایت که فرزند کشور ما که حدود یکصد سال قبل باوجود اینکه سو.گند و تعهد درزمینه ای عفو موصوف در کلام شریف کتبآ سپرده شده بود ، به پای دارکشانیده شد، چه فرقی دارد که یک قبرستان مخفی یک شهروند ما علنی گردید.؟ نباید یک حرف و یک تصورما قلب و احساس ملیونی را نادیده گرفت، در خانه ای مشترک ما همه چیز ازهمگان بوده ، وباقی می ماند ، باور داشته باشید که نسل فردا ، موزیم های از شاهان نیک نام و بد نام تاریخ شان راحتمآ اعمار، تنظیم و ترتیب می دهند ، بگذاریم که هرقوم و ملیت ما داشته های شان را حفظ وجذ افتخارات ملی وهمگانی شان نمایند ، ضرورت این است تا تلاش نمایم که کشور ومردم خویش رابه نظام حیاتی و ثبات قانون ، انسانیت و اتحاد انسانی بکشانیم ، بسیار خشم و خشونت کردیم ، تپه هارا از کشته ها ساختم و قبلآ درپایتخت کشور یک دیوار یا یک کله منار داشتم ، اما حالا تپه منار های از اجساد فرزندان خود که بدست خود قربان نموده ایم داریم ،از ادامه ای کینه و شقاق ملی هنوزهم زمین کشور ما تشنه به خون فرزندان ما است ، از سبب ایکه ما تشنه به خون و انتقام از همدیگر به دستور غیر کمر بسته قرار داریم . حادثه ای چند روز قبل این واقعیت را هویدآ نمود ،کسانی ایکه خود را رهبر و بزرگ قوم میدانستند،همه امتحان شان رادرزمینه به تاریخ و عصر حاضر دادند، قضاوت در زمینه ای موضعگیری هرشخص و سرکرده و بزرگ قوم را که چه خواستند و عمل کردند ، نسل فردا و تاریخ حوادث تحمیلی کشورحتما بی رحمانه خواهد نمود ، چونکه اکنون در کشور ما هرساده دلی رهبر یک قوم شده است ، چرا باید چنین باشد ، شهر ما به شهر ارواح ، مردم ما وحشت زده ، اطفال ما تمرین و تمثیل جنگ را در حافظه می پرورانند ، جوانان ما آواره دیار بیگانه و قربانی وحشت شان است ، یکعده ای شان اکنون اسلحه گرفته ،سرسپرده و اجیر گونه در اختیار چند تن از افراد و اشخاص به عناوین مختلف رهبر و بزرگ قوم قرار دارند، تفکراین فرعون ها بوی خون ، ضمیر شان تفرقه ، و حیات شان وابسته به دید و تصمیم بیگانه است ، اجیران در کشور ما اجیر دارند ، مشاهده خواهیم نمود تا چی زمانی ایشان راحذف ، بدیل دیگری جانشین شان خواهند گردید؟. امروز شهر کابل پایتخت آزاده گان تاریخ اش به گورستان فرزندانش ، به شهر ارواح ، پایگاه زورمندان مسلح ، لابراتوار اهداف غیر ، کشتارگاه اندیشه های نوین ، سکوتگاه فرزندان صالح ملت مبدل گردیده است ، همه از زبان اسلحه و زور ، وابستگی به یک قدرت خارجی حکمروائی دارند ، قصر ها و محافظین خون گرم ، سرسپرده گان بی خبر از فرداهای خود و فرزندان شان ، با جرعت و افتخار بر روی مردم اش اسلحه می کشد، نابود میسازد،به دوام این مصیبت ملی وسیله حتمی گردیده ، مردانگی همین؟ . وای برما!!! رخدادهای اخیر در پایتخت کشور، شهر کابل بیانگر این واقعیت است که مردم ما میدانند ، یک زین و دو ...... جور نمی آید . خداوند بزرگ است که در انتخابات آینده امریکا نیز حکومت وحدت ملی همانند کشور ما نصیب نظام دولتی آن کشور بسازد ، جان کری را به قهر زمان و بازپرس تاریخ و ملت امریکا گرفتار نماید و جناب اوبامارا نیز ، تا از درد و رنج ملت افغان اگاه گردند ، هر آنکه این عمارت ساخت ، زیر دیوارش دفن گردد. رهبران نظام وحدت ملی در کشور ما مطیح خود و اندیشه های تاریک شان قرار دارند ، فراموش شان گردیده است که دست برکلام شریف گذاشتند ، سوگند خوردند، به انجام این وجیبه برای بیگانگان، و یا سوگند شان ای به هدف خدمت بود به ملت، یا همه اغوا بود و نیرنگ ای که امروز می بینیم؟؟ چنان مشاهده میگردد که یکعده از افراد واشخاص در دستگاه نظام موظف هستند تا کتمان حقایق نموده به ساز یاران دیگری خویش را اعیار دانسته ، گوش و زبان شان به اراده آنها شنوآ و گویا شده تلاش شان تخریب هسته های ملی ، تفرقه و کنار زدن اهلیت سازی و شایسته سالاری باشد ، اکنون فضای ناهنجارجنگ تمامآ نقاط کشور راپوشیده در خویش دارد ، پایتخت کشور به مرکز پخش ناباوریهای ملی ، سیاسی ، نظامی و اقتصادی مبدل گردیده ، فرزندان مردم در قوای مسلح کشورهمه روزه به قربانگاه میروند ، پایتخت نشینان در انتظار آن هستند که سرنوشت فرزندان و هموطنان شان در میدانهای نبرد و مقاومت علیه طالبان و اجیران بیگانه چه خواهد گردید، متآ سفانه دو پادشاه دریک قلمرو دشوار است تا حکومت کنند ، ضرورت به دیگری نیست ، ختم نفاق سرآغاز سعادت و همبستگی ملی است ، نگذاریم تا قلب کشور زخمی وخونین بماند. کابل نمی میرد،شهر ارواح باقی نخواهد ماند ، تن اش را حتمآ از وجود این همه امراض و کثافات پاک میدارد ، آن روز دور نیست .
سنجر غفاری