عارف عرفان

 

از کوره زار های آدم سوزی هتلر،

تا مسلخگاه های آدم کُشی غنی

 
در گردونهٔ تاریخ جنایت جهان یکی از خونین ترین ،ماندگار ترین ومشهورترین جنایتی که با پردازشهای بزرگ سیاسی جایگاه خویش را در ورقپاره های کهن تاریخ ثبت نموده است ،همانا "هولوکاست" هتلریست. «نسل‌کشی جمعی گروه‌های مختلفی از مردم بخصوص یهودیان که در جنگ دوم جهانی اتفاق افتید.
اگرچه واژه هولوکاست عمدتآبه قربانیان یهود اشاره دارد،اما« نازیها » ملیونها نفر از گروه های دیگر را که پَست خوانده و دشمن خطر ناک تلقی میکردند به قتل می رساندند.
بنابر روایتی قابل بحث ،هولوکاست قتل عام
۶ میلیون یهودی و میلیون‌ها نفر دیگر وابسته به نژاد های غیر آریایی  توسط نازی‌ها و متحدان آنها در جنگ جهانی دوم بود.
اغلب این قربانیان در کوره های آدم سوزی هتلر محو و نابود میگردیدند.
یکی از ژورنالیستان ،دیدگاه خویش را راجع به نظم خاصی که قربانیان در عقب کوره های آدم سوزی صف می کشیدند چنین بیان میدارد:"من ازین که چگونه نازیها این شمار کثیر از انسانهای بیگناه را درین کوره ها ذوب مینمایند متعجب نیستم،تعجب ام درین است که چگونه این قربانیان آرام وبطرز بسیار عالی ومودب در مقابل این کوره ها صف کشیده وحتی برای کسی اجازه نمی دهند تادر قطار شان داخل شده و نوبت شانرا از خود نماید!"
آری هموطن عزیز؛
همین اکنون درکشور جنگ زده افغانستان همگان وبطور یکسان در آتش جنگ" اعلان "شدهٔ میهنی میسوزند .حال نه شش ملیون انسان ،بل سوگوارانه سی ملیون شهروند افغانستان در مقابل مسلخگاه های غنی صف بسته اند وبا لبهای خموش ،اراده شکسته واوج شکیبایی ،منتظر مرگ اند.
آنها بی صبرانه منتظر اند که چه وقت قرعهٔ مرگ شان از قصابخانه ها،مسلخگاهای انسانی وکاخ های خون آلود این اربابان بیرحم صادر میگردد.
بارز ترین تفاوتی که در پروژه های مرگ افزای هتلر وغنی وجود دارد عبارت از آنست که هتلر دشمنان سیاسی ،نژادی ومذهبی خویش را در آن کوره ها به خاکستر مبدل مینمود اما کرزی وغنی دوستان و شهروندان خود را درین باشگاه های مرگ نابود نمودند ونابود مینمایند.
انگار که تخمه یی بنام «طالب»  در زیر باران دموکراسی(!) غربی بوسیله نماینده معلوم الحال پاکستان" حامد کرزی "
بر آتشکده افغانستان مجددآ افشانده شد ودر تحت حکمروایی غنی- عبد الله بارور گردید  بطرز وحشت انگیز هر روز تالاب های خون در شهر ودهات کشور برپا میگردد واین مردمان بیدفاع کشور است که پیوسته در آتش و خون غلط میخورند.تازه ترین رویکرد فجیعانه ووحشیانه  در هلمند، فراه،وبویژه کندز با هیچ معیاری قابل پیمایش نیست.هفتمین روز است که کربلای خونین وجهنم سوزان در شهر کندز برپاشده است، انسانها زنده زنده میسوزند،زیر آوار ها محو میشوند،از گرسنگی و تشنگی جان می سپارند ،به ناموس شان تجاوز صورت میگیرد اما دردمندانه هیچ یکی از اصحاب قدرت خمی بر ابرو نمی کشند‌ واین صحنه ها را با لذت تماشا مینمایند.
هر انسان خردورز که با الفبای سیاست دسترسی دارد میداند که مقدرات  این سرزمین واین "ملت  " بجای دیگری گره خورده است. حال شهروندان محکوم به فنا باید به حیث چوب محروقاتی ،چرخ کرسی های غنی -عبدالله و ماشین استراتیژیک غرب وپاکستان را بر فراز آرامگاه های بربادرفتگان به گردش آورند.
درسهای کندز با همه تلخکامی می آموزند که انگار دولت یی که حافظ جان ،مال و نوامیس ملی باشد نه تنها وجود ندارد بل سایهٔ آن انسانها را چون دانهٔ گندم در میان دو پلهٔ از آسیاب کشانیده ومستدام آنها را می سایاند‌.
رخداد اخیر ومرگبار کندز نتیجه تراکم ،تسلیح وانتقالات  عناصری بود که بطرز سازمان‌یافته بوسیله مهره های معین بلند پایگان نظام سیاسی موجود ،انفجار کرد ویک شهر را به خاک و خون کشاند.
سخنان درشت والی کندز که انگشت انتقاد را بسوی خداوند گرفت وگفت: "آنهای که کشته میشوند از سوی الله فرمان صادر شده است که باید کشته شوند" پیام آور موجودیت  دورترین خط فاصل میان "دولت" و "ملت" است.
در چنین وضع خونبار وفاجعه آفرین وسرزمین بی پناه وبیدفاع  باید در جستجوی راهکار های نجات بود:
صدای زمان وفریاد تاریخ حکم میکند  تا در راستای ایجاد " جبهه بزرگ نجات میهنی" با ترکیب همه وطنخواهان افغانستان باید همت گماشت، جنبشهای رستاخیز ملی را تحریک کرد.با استفاده از تجارب انقلاب های رنگی ومخملی جنبشها واعتراضات مدنی را گسترش داد وسیستم راباید تعویض نمود.
دقیقآ این رویکرد نه یک نسخه یی هوس انگیز بل یک گزینش مجبره برای نجات است. حقیت روشن است که مردم افغانستان همگان سرنشینان کشتی واحدیست که در حالت غرق شدن است.
دقیقآ ایجاد این شاهراه برای تغیر قدرت و ایجاد اقتدار ملی نهایت  پیچیده وزمانگیر است  وازراه «همبستگی ملی» عبور مینماید.عجالتا طیف بزرگ از احزاب ،سازمانها نهاد های مدنی واجتماعی ،شخصیتهای ملی ووطندوست و شوراهای ولایتی میتوانند تا درین راه پیشگام شده وقبل از همه در پیشاپیش سیلاب های آینده بصورت مستقل برنامه های دفاعی وسیستم "دفاع مردمی "را در قرا،ولسوالیها ،شهر ها وولایات افغانستان برنامه ریزی نمایند.
بر حکم آزمون زمان ، ماموریت نظام موجود در خط راهبردی قدرت گشایان ،بیکفایتی ارگانهای امنیتی ودفاعی ،بی پروایی وزدوبند والارتبگان ،رشد روز افزون فساد جانکاه در کالبد دولت وتبانی سران تنظیمها وجنگ سالاران با اصحاب قدرت، هیچگونه امیدی برای نجات ملت از چنگال آدمخواران ولشکر نیابتی پاکستان باقی نمی گذارد.ناکارایی بودن وضعف جدی مدریت رییس جمهور را میتوان در گزینش کلاسیک ترین شیوه های نمایشی وافسانوی شاهان وامیران قدیم برای بازرسی حوزه های امنیتی وموسات صحی دید ،نه در اتخاذ راهبرد ها ،سیستمها ،میکانیزم مدریتی وسیتم کادری فعال ومدرن.
تاریخ بیاد دارد که لاجرم اصحاب کهف از خواب طولانی بیرون آمدند .صدای شعله های  آتش،شرشر دریاهای خون درین زمین قرمزی رنگ،ناله وفغان قربانیان بی درمان ،قتل های گروهی ونسل کُشیهای وحشیانه هر خواب رفتهٔ را بیدار باید ساخت.کندز نه پایان داستان بل سرآغاز سناریوی مرگ است وچون" طاعون" همه جا را فرا خواهد گرفت.راه های اتحاد وبسیج عمومی وهمگانی را در برابر این بلا باید تدارک جست.
برو قوی شد گر ادامهٔ حیات طلبی ؛؛
بااحترام
محمد عارف عرفان
لندن،اکتبر
۲۰۱۶

 

 

 


بالا
 
بازگشت