داکتر غلام محمد دستگیر

 

 به والصلح خیر(1) ایمان داریم

  ولی اعطای هرنوع امتیازرا بیک ظالم, خیانت ملی میدانم

  داکتر غلام محمد دستگیر, برومفیلد, کولورادو,امریکا

صلح و امنیت موهبت  خدواندیست که متأسفانه نظربه موجودیت ستمگاران و ظالمان داخلی و خارجی و دوری ازاسلام مقدس و تعلیمات  راستین آن, امروزاکثر مسلمانهای جهان ازین نعمت الهی برخوردار نیستند. جای تأسف درینجاست که اکثر این نا امنیتی ها به اشکال مختلف چون ترورلیدرهای یک مملکت مسلمان, راکت بارانی یک ملت مسلمان, فرستادن انتحاریون برای بهوا پراندن جاه و مال مسلمانان, پنهان کردن بمب های کنارسرک درمعبر یک مسلمان و جاسوسی برای دشمنان یک مملکت مسلمان  وغیره از طرف یکدسته مسلمانان نما ها با نامهای عربی پیوسته به کلمۀ اسلام, بمیان آمده است. به یقین حدس زده شده میتواند که درجریان این اعمال ضد تعلیمات اسلامی چقدرخانه ها ویران, چقدراطفال بی والدین, چقدرخانمها بی شوهر, چقدر والدین بدون قرزندان نان آور فامیل شده اند. هزاران تعمیر, شفاخانه ها, مساجد, مکاتب, دفاتر, سرایها, تجارتخانه ها, دوکان ها وخانه های مردم ویران بخاک و چوب دستکها تبدیل شده است. علاوتأ شیوع امراض گوناگون, مرگ طفلکان نو زاد, بیکاریها, ظهورمعتادین, مصابین امراض مختلفه و تشوشات عقلی و دماغی چون اضطراب ودیپریشن که سبب تولد اطفال معیوب و خود کشی ها گردیده, سبب شده اند. سوء تعبیر آیات متبرکۀ قرآنی که به مذاق خود شان برابر آید و مردم خوشباور و مسلمانان ساده را فریب دهند مانند عدم احترام به خانمها, جبربرمردم, خلق مشکلات متعدد عوض آسانی, سرقت وراهزنی و قتل مردم بیگناه و طفلکان معصوم, استشهاد بعوص انتحار؛ همه آنچه ذکر یافت جنایاتیست که زیرنام مبارک اسلام بر  فامیل های ما و شما تحمیل شده است.

بناء, وقتیکه از صلح نام گرفته میشود چهره ها خندان, اشک های خوشی از چشمان روان, هوا صاف, دلها باز, خوشی ومسرت ازهرسو با تابش و درخشانی مطلا نمایان میگردد.

ازجانب دیگر, صلح تا صلح است. یکی صلحیست که به پیروی از آیات قرآنی و الصلح خیر جهت خوشنودی حضرت باری و ادای مسؤولیت مسلمانی یک گروه باغی, فتنه گر ومتخاصم به اشتباهات و چنایات خود که مرتکب شده اند متوجه شده رو به دربارایزد متعال (جل علی شانه) آورده ازگناهان خود طلب مغفرت میدارند. و اما صلح دیگر نوعیست که والصلح خیر را بهانه ساخته باغروروتکبر, با سَرِبلند, با افتخارآنچه برمردم ذلیل و بیچاره که آنها را ذلیلتر و بیچاره ترساخته, با پشتیوانۀ قومی, با همکاری با دشمنان و استخبارات شان, با خواسته های امتیازات افراطی, با جاه وجلال و خانهای متعدد, با القاب کبریائی و وعده های میان تهی وباور نکردنی و...و....و به یک صلح نام نهاد موافقت میکند, این همان توافقنامۀ صلحیست که بین "محمد امین کریم" از حزب اسلامی, "مولوی عطاالرحمان سلیم" از شورای عالی صلح, "محمد حنیف اتمر" مشاور امنیت ملی افغانستان, "پیر سید احمد گیلانی" رئیس شورای عالی صلح, "گلبدین حکمتیاررهبر حزب اسلامی و "محمد اشرف غنی احمدزی"  رئیس جمهور دولت اسلامی افغانستان درین هفتۀ اخیر  به امضا  رسیده است. این توافقنامه زیادتر بوی دالخوران پاکستانی دارد نطر به بوی معطر افغانستانی!  قبل ازاینکه متن این موافتنامۀ  را با تبصره های کوتاه حضور تان تقدیم کنم, میخواهم کرونولوژی2 فعالیتهای ضد انسانی گلبدین حکمتیار را با برداشت های خود من جهت معلومات مزید شما, و شناسائی این گروپ خاصتأ برای نسل جوان, ارائه بدارم؛ ازینکه مضمون را به درازی میکشاند معذرتم را بپذیرید:

رویداد های2 1992:

28 اپریل1992 :  انتقال قدرت از حکومت سابق, داکتر نجیب الله, به شورای مؤقت مجاهدین صورت گرفت و پروفیسور صبغت الله مجددی بحیث رئیس جمهوردولت اسلامی افغانستان در ارگ کابل, شروع بکار کرد و پاکستان حکومت جدید افغانستان را برسمیت شناخت.

29 اپریل 1992: افراد مربوط حزب اسلامی حکمتیار که قبلأ وزارت داخله را اشغال نموده بودند در اثر مبادلۀ راکتها با قوای رژیم اسلامی جدید بسرکردگی حضرت صاحب صبغت الله مجددی تقریبأ صد (100) نفر را بقتل رسانیدند. یعنی در روزهای اول بعد ازجهاد حکمتیار عوض همکاری برای اولین بار بعد از رژیم کمونستی که کابل را آنها بوجه احسن نگاه کرده بودند به راکت بارانی بر مردم کابل  اقدام کرد و مسلمانان بیگناه را بخاک و حون غلطانید! چه شد پیروی ازفرمان خداوندی اولولامر؟ در حقیقت بغاوت آغاز شد.

اول می 1992: افراد حکمتیار کابل را ترک نمودند. البته دراثرامرحکمتیار تا برای پلان جنگهای خونینی که امنیت مردم مسلمان و ایماندارکابل را دراثرامر وهدایاتی که پاکستانیها برایش داده بودند مختل سازد, آماده باشند.

دوهم می 1992:  حکمتیار اخطار میدهد در صورتیکه حکومت شورای مؤقت, ملیشای جنرال دوستم را بشمال کشور نفرستد, شهر کابل را مورد حمله و بمباران قرار میدهد. چرا اخطار مسلمان باید مشکلات خود را با جلسه تفاهم و شورا حل و فصل نماید نه تهدید راکت بارانی به نفع دشمن کردم افغانستان. اما این یک بهانۀ بیش نبود و حکمتیاربه صلح و امنیت مردم اهمیت  قایل نبود.

5 می 1992:  راکت های حکمتیار بر کابلیان مظلوم و بیگناه و میدان هوائی باریدن گرفت. در حدود 55 نفر کشته شد و 300 نفر زخمی گردید. این حمله از طریق یک پلان تهیه شده برای زجر و ظلم بر مرد م کابل ولطمه براقتصاد و ارتباط کابل با داخل و خارج افغانستان ازقدیم بگمان اغلب توسط مشاورین  پاکستانی اش که  اعضای استخبارات آن مملکت بودند برایش مهیا گردیده بود.

28 می 1992: در شرق کابل ملاقات بین حکمتیارو قوماندان دولت اسلامی افغانستان احمد شاه مسعود صورت گرفت. بین طرفین موافقت  بعمل آمد تا به جنگ و راکت بارانی خاتمه داده شده با همکاری یکدیگر زمینۀ انتخابات را درشش ماه آینده آماده  سازند ( اولین موافت یا پیمان) . یعنی حکومت مجددی میخواهد به وی راه صلح و امنیت نه ظلم و خونریزی را پیشنهاد کند و اوهم می پذیرد؛ چه یک عمل نیک! از هر دو طرف,  ورنه حکومت مجددی میتوانست راکت هایش را با راکت جواب دهد.

30 می 1992: زمانیکه رئیس جمهور مؤقت حضرت صبغت الله مجددی از مسافرت سه روزۀ پاکستان که در روز 27 می شروع شده بود برگشت طیارۀ حامل او مورد اصابت راکت قرار گرفت. طیاره (ملکیت بیت المال) صدمه برداشت اما پیلوت مجرب موفق شد تا طیاره و مسافرین را به میدان هوائی کابل برساند.

عقیدۀ من بر اینست که آنچه پاکستانیها میخواستند دربارۀ افغانستان بر رئیس جمهور بقبولانند, چون موٍثر واقع نشد بر اجنت خود درکابل (حکمتیار) هدایت دادند تا یکی از راکت های خود را نثار طیارۀ حامل وی نموده اورا از بین برده خودشان بر ارگ فایق آیند که موفق نشدند اما توانستند بر مال بیت المال ضرر رسانند که خلاف هر نوع عقیدۀ دینی و دنیائی است.

29 جون 1992: انتقال قدرت دولتی از پروفیسور صبغت الله مجددی به پروفیسور برهان الدین ربانی رئیس جمعیت اسلامی افغانستان صورت گرفت.

 4 جولای 1992: در اثر پرتاب راکت بین حزب (بغاوتگرو پیمان شکن) اسلامی و قوای حکومت اسلامی در حدود 50 نفر کشته شدند. دیده میشود که بعد ازینکه گفت وشنود در باره توقف جنگ و ایجاد یک مملکت با امنیت و صلح بجائی نرسید, دولت اسلامی به امر رئیس جمهورصبغت الله مجددی مجبور به جواب میشود و سوی دشمن باغی خود چند راکت میفرستد ودر میان افراد بیگناه کشته میشوند! اینها شهدای حقیقی اند نه آن باغیانی که بر فرق حکومت اسلامی راکت میکوبیدند.

2 اگست 1992: از قرارگاه حزب اسلامی در چهار آسیاب که در سی کیلومتری جنوب کابل واقع شده راکتها بالای میدان هوائی کابل پرتاب شد که 13 نفر شهید راکت یاغیان شد و در حدود 100نفر زخمی از خود بجا گذاشت.

چرا؟ هدف چیست؟ برای چه؟ و کدام اِیت کلام الله مجید, کدام حدیث پیامبر بزرگ اسلام محمد (صلی الل علیه و سلم) به حکمتیار حق داده است که مسلمان کشی کند و برای ختم جنگ بحیث یک مسلمان صلحدوست تن در ندهد. گمان نمیکنم که این شهداء از دست دادن حیات ,موهبت خداوندی (ج), و سوگواری فامیل و فرزندان خود را بر عاملان قتلش ببخشند.

4 اگست 1992: میدان هوائی خواجه رواش کابل در اثر راکت هائیکه از طرف حزب اسلامی حکمتیار پرتاب شده بود مسدود گردید. این میدان که وسیلۀ رفت وآمد مردم و کار های تجارتی و دولتی

بود بسته شد. مسؤول این خسارات وتکالیف وارده بر مردم بیگناه و با شهامت کابل و افغانستان بدوش حکمتیار و حامیانش است. که بضد تعلیمات اسلامی؛ ضرر نه رساندن به مال مردم است.

10 اگست 1992: شهر کابل دو روز متواتر تحت بمباران حزب اسلامی حکمتیار قرار داشت که سبب قتل 1000 نفر ( به یقین هزارها زخمی) گردید وهم تعدا زیادی از مردم رو بسوی سرحدات پاکستان نهادند.

شما لحظۀ این صحنۀ دلخراش را که بر پیر و جوان وارد ساخته پیش نظر مجسم سازید؛ صدای گریه و فغان کودکان از هرسوبالاست, اجساد شهیدان و زخمیان درهرسو تیت وپاشان است, دوکانها مسدود است, نانوائی آرد ندارد که حتی نان خشک تهیه کند و غرش راکت و صدای وحشتناک انفلاقش لرزه دراندامها اندخته و خورد وریزه و پیر و جوان خود را در زیرخانه ها محبوس ساخته اند.... به آیت  نمبر 75 سورۀ نساء توجه فرمائید که خداوند چه میفرماید3: و چرا شما در راه خدا (ودر راه نجات) مردان و زنان و کودکان مستضعف ( نا توانان) نمی جنگید؟ همانانی که میگویند: پروردگارا, ما را ازین سر زمینی که ساکنان (و فرمانروایان)  آن ستم پیشه( ظالم) اند, بیرون ببر و از جانب خود برای ما سر پرستی ( و دوستی) قرار بده, و از نزد خود برای ما یاوری را برسان .

همین اکنون که این جملات را مینویسم قلبم در تکان آمده, چشمانم اشک آلود است ولرزه در اندام دارم. یقین دارم که بر شما هم عین حالت رخداده است. این ظلمیست نا بخشودنی و اعمالیست ضد قرآنی غیر انسانی و اسلامی! و اکنون حکمتیار با دارو دسته اش آمده اند تا به دولت (نه مردم) همکاری نمایند؟؟؟

16 اگست: اعضای حزب اسلامی از حکومت اخراج گردید. صدر اعظم استاد عبد الصبور فرید

( از حزب اسلامی حکمتیار)  که درین موقع مشغول باز دید از ایران بود, با دریافت اطلاعی که از وظیفه اش بر کنار شده است به بهاتۀ معالجه از ایران عازم اروپا شد.

بلآخره, دولت جمهوری اسلامی تحمل نمیتواند که با همه امتیازات صدارت که به این حزب حکمتیارداده شده عوض همکاری و خدمت  وترحم بر ملت راه بغاوت و کشت و خون در پیش گرفته اند و حاضر به مذاکره و پیداکردن راه حل مشکلات نگردیده مشکلات و عسرت بیشتربمردم بیچاره و رنجکشیده  خلق میکنند,  این امتیازحکومتداری را از آنها پس گرفت و در نتیجه صدراعظم گه نمایندۀ جکمتیار بود به اروپا گریخت و او هم نتوانست با چنین حزب خرابگر و انسانکش همکار باشد.

18اگست 1992: در اثر ادامۀ جنگها و سرازیر شدن سیل آسای شلیکهای پیاپی راکت بر شهر کابل, دیپلومات کشورهای متحابه که بالغ به 230 نفر میشدند تصمیم گرفتند تا افغانستان را از طریق شمال ترک نمایند, کارمندان موسسۀ ملل متحد یک هفته قبل از افغانستان خارج شده بودند و تنها هفت نفر شان در کابل باقی ماند.

این راکت پرانان ظالم و بی ترحم, افغانستان را از ارتباط بین المللی آن هم ازهم گسیختند. زیرا نخواستند تا خبر این فجایع و انسان و مسلمان کشی شان بگوش جهانیان برسد. اما بار کج هیچوقت به منزل نرسیده و امروز پرده از ظلم و بیرحمی شان بر داشته میشود.

نوزدهم اگست 1992: در جنوب شرق کابل جنگهای تن به تن روی جاده ها دوام دارد. درینجاست که مردم بستوه میآیند, ظلم وبیرحمی , گرسنگی ودیگر آفات باغیان را تحمل نمیتوانند وبر دفاع از خود میبرآیند و اندام دشمن مکار و اجنت خارجی خود را به لرزه میآورند.

22 اگست 1992: حکمتیار آمادگی خود را برای مذاکره جهت آتش بس اظهار کرد. این قیام محدود مردم حکمتیار را برعشه در آورد و ترسید که اگر بازآتش قیامهای تاریخی کابل شعله ور شوند اورا تباه میکنند ؛ به حربۀ دیگرش که " آتش بس" است سر خم میزند. ( آتش بس اول و موافقتنامۀ دوم)

29 اگست 1992: موافقتنامۀ آتش بس بین رئیس جمهورپروفیسور ربانی و حزب اسلامی حکمتیار منعقد شد, اما بمباران بلا وقفۀ اسلامی 1600 نفر را در کابل کشته و هزاران نفر دیگر را زخمی ساخت. تقریبأ یکنیم ملیون نفر از اهالی شهر کابل در حالی مجبور به ترک خانه و مسکن و کار وبار خود گردیدند که پاکستان سرحد خود را بروی محاجرین مسدود ساخته بود. در حدود یکصد هزار نفر از مهاجرین در بین راه کابل و پاکستان کمپ زده بودند.

پس آن آتش بس یک بهانه وخدعۀ بیش نبود. و هم امکان دارد که به دولت اسلامی افغانستان, حکمتیار قوۀ خود را با کشتن مردم بیگناه ومعصوم ظالمتر نشان دهد. در هرد وطرف سرک پیر و مریض بر روی چارپائی ها بدون مداوا و طبیب در درد خود می طپند و فریاد میزنند, طفلکان معصوم اینطرف و انطرف میدوند و از فجایع یک گروپیکه خود را مسلمان میشمارند آگاهی ندارند و بلا فاصله طعمۀ تصادم با لاریهای غول پیکر پاکستانی میگردند وجان میدهند و یابدور افتاده زخمی میشوند و بدون معالجه برای دقایق اخر حیاتش والدین غمگین و بی نوایش دقیقه شمار دارند.

17 سپتمبر 1992:  موافقتنامۀ بین پریزیدنت ربانی و حکمتیار باغی عقد شد که اساس آن براین قرار بود:

1- ملیشای کمونست سابق از کابل بیرون کشیده شوند.

2- کمیسیونی که شامل دو نماینده از هر ولسوالی باشد, تشکیل گردد تا در مورد تشکیل حکومت آینده تصمیم بگیرد. این حکومت کنونی انتخابات را تا هژده ماه دیگر در کشور دایر کند. (موافقتنامۀسوم)

اگر هدف صادقانه و همکاری با دولت اسلامی از تۀ دل میبود, این موافتنامه در 2 می 1992 عوض راکتپرانی بعمل میآمد دوهزار و ششصد و شصت و سه نفر کشته نمیشد و کابل ویران نمی گردید. این موافقانامه هم فریب دیگریست که بکار رفته تا اکمالات حربی اوجابجا شده اهتمامات زخمیانش گرفته شود. دولت پریزیدنت ربانی خوب ازین فریبکاری حکمتیار مطلع بود اما جهت رفع جنگ و پیدایش آرامی و امنیت برای مردم با او از در اخوت و همکاری پیشآمد نمود.

2 اکتوبر1992: حکمتیار طی التیماتومی حکومت  و وزیر دفاع احمد شاه مسعود را متهم ساخت که در ولایت بغلان علیه افراد او تجاوز کرده اند.

بلی, اکنون آن موافقتنامه کدام قیمت ندارد. این یاغی و باغی با چه بی حیائی بحکومت اخطار میدهد  تا باغیان بغلان را که به اعمال ناشایسته و قتل و غارت دست زده اند ( و تا امروز دوام دارد) با عزت و قابلی پلو و کبابها احترام کند واز جنایات شان رو گردان باشد. هیچ نوع حکومت مسؤول و خرید ناشده به این درخواست احمقانه جواب مثبت نمیدهد. مثلیکه حکمتیار از مقولۀ "بگیرش که نگیرید" استفاده کرده است. بعوض کاش حکمتیار به افراد خود امر صادر میکرد که با حکومت همکار باشند ازقتل و غارتگری دست بکشند و بحکومت موقع دهند تا با خاطر جمع شرایط برگزاری انتخابات را مهیا سازد. متأسفانه  به عقیدۀ من,  همکاری در ضمیرش نیست و در راه صلح عادت دارد که موانع ایجاب کند.

4 اکتوبر 1992: حکمتیار جنگهائی را که در اثر موافقت نامۀ آتش بس 29 اگست یک اندازه خموش ساخته بود مشتعل ساخت.

14 نوامبر1992: حکمتیار آتش بس اواخر اگست را عملأ خاتمه داد و 60 راکت نثار مردم  بیکناه کابل نمود و لست ظلم و بیرحمی خودرا طویلتر ساخت. یعنی خلاف فرمان الهی که " وفادار به عهد خود اند  وقتیکه وعده میدهند4" میثاق و پیمانی را که وعده داده بود زیر پا گذاشت و وعده خلافی خود را ثابت ساخت. قرآن این نوع مردم را " زیانکار" خطاب کرده است. آیات متبرکۀ متعدد دربارۀ ظلم در صفحات بعدی تقدیم میگردد.

19 نوامبر 1992: انفجار یک بمب در وزارت دفاع هشت نفر را زخمی ساخت.

اول دسامبر 1992: راکتها در شهر کابل وزارت دفاع, قصر ریاست جمهوری, نمایندگی ملل متحد و سفارت تر کیه را مورد اصابت قرار داد. این یک عمل تروریستی است که تنها مردان ظالم وبیرحم انجام میدهند.

15 دسمبر1992: پریزیدنت پروفیسور ربانی اعلان کرد که از وظیفۀ خود درموقع معینه استعفا نمیدهد؛ بلادرنگ جنگهای شدید در اطراف کابل درگرفت.

درهرمملکت دنیا که ملتش درگیر جنگ های تباهکن باشد و لو که وقت رئیس جمهور پوره هم شده باشد, جهت تداوم عملیات مدت وظیفوی وی تمدید میگردد مثلأ درجریان جنگ جهانی دوم, روزولت رئیس جمهور آنزمان امریکا هشت سال دورۀ خدمت خود را بپایان رسانیده بود اما نظر به صوابدید داشتن یک لیدر مجرب , وی را با وجود مریضی شدیدی که شاهد حالش بود به دورۀ سوم جمهوریی مردم امریکا فیصله نمودند که دوام دهد.  آنچه پریزیدنت ربانی اعلام کرد بهمین اساس بود. چطور میتوان مملکت را که درتحت باران راکتهای حکمتیار سربلند نمیتواند رها کرد و برگوشۀ خزید؟ این مسؤولیت خود را درک نمود وبه اساس فیصلۀ یک شورا بکارخویش دوام داد که کاملأ از وعده خلافی فرق فاحش دارد.

21 دسمبر 1992: در نتیجۀ پرتاب راکتها برکابل 10 نفر کشته شد و 17 نفر مجروح گردید.

بر وح شهدای این فاجعه درود وتهنیت میفرستم و برقاتلان وراکت پرانهای آن ظالمان سزائیکه خداوند برای ظالم در قرآن مجید وعده داده تمنا دارم.

22 دسمبر1992: بمنظور کنترول جادۀ سوق الجیشی کابل – تورخم جنگهای شدید بین افراد حکمتیار و قوای وزارت دفاع جمهوریت اسلامی افغانستان, بوقوع پیوست.

29 دسمبر 1992: "شورای اهل حل وعقد" الی چهارم جنوری سال 1993 در کابل جلسه دایر کرد. بعد از بحث و مذاکره و مشاجرۀ چند روزمجلس رای گیری بر قرار شد و پریزیدنت ربانی با 916 رای مثبت, 59 رای منفی و 360 رای مستنکف برای 24 ماه یا دوسال دیگربحیث رئیس حمهور انتخاب گردید.

خوانندۀ عزیز رویداد های سال 1992 با تبصره های لازمه حضور تان تقدیم شد. این سال که سال فتح و خوشی ومسرت برای مجاهدین و مردم شجیع افغانستان میبود بیک سال خونریزی و راکت بارانی از طرف حکمتیار تبدیل و مسرت به سوگواری ئ عزاداری تبدیل گردید. و نظریۀ آنهائی راکه میگفتند حکمتیار درعقب پرده با روسها همکاری دارد مصداق میبخشد4.درین سال یک آتش بس و سه موافقتنامه  از طرف حکمتیار زیرپا شد ویک التیماتوم صادرگردید. حکمتیار اضافه از 2663 نفر درین سال به قتل رسانید و هزاران نفر دیگر را مجروح ساخت. در حدود 600,000 نفر خانه های خودرا که دراثر راکتهای گلبدین و یران شده بودند و یا امکان تخریب آن بود عقب گذاشته راه مهاجرت در پیش گرفتند. جنگ تن به تن در کابل صورت گرفت که  مغز حکمتیار را با ماستر هایش به لرزه در آ ورد و حاضر به اولین آتش بس گردید. اکنون قضاوت را بخود شما میگدارم که آیا این ظالم فابل اعتماد مردم باشد یانه؟

حوادث سالهای بعد را تنها تذکر داده در صورت لزوم بعضأ تبصره علاوه میگردد. اینک میرویم به  رویداد های سال1993:

رویدادهای سال2 1993:

14 جنوری 1993: برای بار اول جمعیت اسلامی و حزب اسلامی باهم اتحاد کرده در برابر قوای ملیشی های ازبک که از پشتیبانی جنرال سید جعفر(فرقۀ اسماعیلیه) برخوردار است بمنظور بدست آوردن شهر بغلان شامل نبرد شدند.

این مثال خوبست که اگرحکمتیار بخواهد  ودر صورتیکه یک عملیات به مفادش تمام شود حاضر همکاری میشود ولی بعد ازینکه مقصدش بر آورده شد دوباره به اصطلاح کابلی ها "همان خرک است و همان درک".

17 جنوری 1993: ده روز بعد از فرود آمدن یک طیارۀ ملکی بمیدان طیارۀ کابل, 10 راکت بالای شهر کابل پرتاب شد. فضل کریم رئیس بلدیۀ کابل  اظهارکرد که تقریبأ 600,000 نفر از ماه اپریل 1992 به انطرف کابل را ترک نموده اند.

18 جنوری 1993: درین روز 21  راکت به کابل پرتاب شد.

19 جنوری 1993: قوای حکومتی بر قوای حکمتیار که در 3-4 کیلومتری کابل شهر کابل (حوالی بینی حصار)مستقر است, حمله کرد. حکمتیار 30 راس راکت به سمت وزیر اکبر خان,میکروریان, اطراف قصر ریاست جمهوری و خیرخانه شلیک میکند که سبب کشته شدن 33 نفر گردید.

20 جنوری 1993: طیاره های دولتی مواضع حکمتیار را در 25 کیلومتری شهر کابل که درچهار آسیاب قرار دارد بمباران کرد.

23 حنوری 1993: قوای حکمتیار چهل ستون را که درجنوب کابل واقع شده بدست آورد. قصر زیبای چهلستون  را که زمانی محل  بودوباش مهمانان خارجی دولت بود ویران  ساخت و سامان و لوازم قیمتی اش بغارت برده شد وبگمان اغلب راهی پاکستان گردید وزیب خانۀ  کدام افسر ISI  را دوبالا ساخت.

31 جنوری 1993: نماینده های شش تنظیم آتـی درمورد آتش بس و دایرکردن انتخابات  تا مدت یکسال موافقت کردند؛ حزب اسلامی, نجات ملی, محاذ ملی, حرکت انقلاب, و حرکت اسلامی محسنی و حزب وحدت. درعین زمان نماینده های این شش تنظیم به دعوتنامۀ 23 جنوری پادشاه عربستان جواب مثبت ارائه کردند. (آتش بس دوم).

چنین هویداست که این آتش بس فی سبیل الله نبود بلکه برای خوشنودی خاطر شاه عربستان و زمینۀ یک سفر حج رایگان صورت گرفت, درپایان خواهید دید که چرا چنین تبصره ارائه شده است. و هم نتیجه گرفته میشود که این جنگ تخریباتی وکشتاراست که از یکجائ دیگرسوق و اداره شده درمفابل یک دولت اسلامی درجریان است. کس نمیتواند آنرا جهاد و کشته شدگان افراد جنگجوی خود را شهید خطاب کند.

12 فروری 1993: دوهفته بعد ازآتش بس فوق حکمتیار 50 راکت بر منطقۀ وزیر اکبر خان کابل پرتاب کرد و 300 نفر را بقتل رسانید. یعنی ان آتش بس فی سبیل الله نه بلکه فی سبیل القتل بندگان خدا بود.

13 فروری 1993: جنرال حمید گل پاکستانی موافقت حکمتیار و حکومت را جهت استقرار آتش بس کسب کرد (آتش بس سوم). چنین پیداست که این جنرال خبیث الافعال پاکستانی به کمبود اکمالات روبروشده بود و آتش بس را فقط جهت بر آوردن اهداف خود بدست آورد نه برای خیر مردم کابل.

در اثر جنگهای اخیر که 27 روز دوام داشت از 3,000 الی 5,000 کشته بجا ماند و در مدت کمتر از یک ماه شفاخانه های ملکی کابل بیش از 6,500 زخمی را جهت تداوی و عملیات جراحی پذیرفته اند.

2 مارچ 1993: در اثر دعوت حکومت پاکستان, پریزیدنت ربانی و حکمتیار یاغی و باغی  بمنظور رسیدن به توافقاتی با هم ملاقات کردند.

چنین فکر میشود که درین مرحله قوای دولتی تنها و یا متحد با دیگر قوا های درگیر جنگ درمیدان نبرد موفقیتهای نصیب شده که ماستر و رهنمای سوق وادارۀ قوای حکمتیار را مشوش ساخته خواسته اند تا پریزیدنت ربانی را با وعده های دروغین فریب دهند (الله اعلم).

7 مارچ 1993: دراثرمیانجیگری صدراعظم پاکستان, تنظیم های مهم افغان (افغانستانی) بیک فورمول صلح دراسلام آباد ( پیمان اسلام آباد)  موافقت کردند ( اولین پیمان صلح) . به اساس این توافقتنامه پریزیدنت ربانی برای هژده ماه آینده بوظیفۀ موجوده باقی مانده ( یعنی فیصللۀ اهل حل و عقد 29 دسمبر 1992 تائید شد), وظیفۀ صدارت به حکمتیار ویا یکی از نماینده ایش تصویب گردید.

یعنی همه قوا های مخالف دولت مخصوصأ حکمتیار از درصلح با دولت ربانی پیش آمد نموده از خونریزی و ویرانکاری دست بردار میشوند......ببینیم که چند روز این صلح دوام میکند؟؟؟

12 مارچ 1993: جهت حل سیاسی قضیۀ افغانستان موافقتنامۀ نهائی بین شش تنظیم مهم افغانستان, دولت جمهوری اسلامی افغانستان, پاکستان و عربستان سعودی درمکۀ معظمه ( دومین پیمان صلح درمکه معظمه), امضا شد.

فوق العاده!, چقدر خوب, مردم از خوشی و مسرت بر پیراهنها نمی گنجیدند ازینکه پیمان صلح درمحل مقدس اسلامی امضا شد و هیچکسی که خود را مسلمان مینامد ازین قرارداد مهم سرکشی نمیتواند  وهم ممالک پاکستان وعربستان سعودی با امضای خود درین سند مهم و اسلامی امید واری بیشتر بمردم بخشیدند  که در حقیقت  ثبات و دوام این پیمان صلح را تضمین  نمودند.

اواسط مارچ 1993: حکمتیار صدراعظم دولت جمهوری اسلامی افغانستان تنها روسای سه تنظیم امضاکنندۀ "موافقتنامۀ اسلام آباد" را جهت تشکیل حکومتش به جلال آباد دعوت کرد.

22 مارچ 1993: صدراعظم حکمتیارنمیخواست احمد شاه مسعود در کابینه اش سمت وزارت دفاع را بدوش داشته باشد. بدین ملحوظ, پریزیدنت ربانی جهت ملاقات و مذاکره در بارۀ احمدشاه مسعود روانه اقامتگاه حکمتیاردر بیست کیلومتری شهر کابل شد ولی درحوالی اقامتگاه مورد سوء قصد قرار گرفت اما جان بسلامت برد و ملاقات با حکمتیار بوقوع نپیوست.

پاکستانیها جدآ بضد احمد شاه مسعود بودند, زیرا پلانهای متعدد تجاوز پاکستانی ها زیر چترجنگهای نیابتی به ناکامی و سیه روئی پاکستانیها انجامید. اجماع عقیده بر اینست که حکمتیار به اشارۀ ISI پاکستان به مخالفت وزارت دفاع برای احمد شاه مسعود برآمد. ورنه وزیردفاعی به تجربۀ احمد شاه مسعود که روسها را از پا درآورده شهرت جهانی در جنگهای چیروکی نصیب شده است در لست هر وطندوستیکه میخواست افغانستان دربرابر دشمن ایستادگی کند یک عضو پر ارزش میبود ولی درینجا چون دشمن پاکستان است و صدر اعظم بچه خواندۀ شان, حکمتیار خوشنودی پاکستانیها را بردفاع مملکت ترجیح داد.

اواسط اپریل1993:, چون پریزیدنت ربانی و صدراعظم حکمتیار درمورد تشکیل کابینه بموافقت نرسیدند, پیمان 7 مارچ 1993 اسلام آباد تا این روز شکل عمل بخود نگرفته است.

12 اپریل 1993: جنگ بین تنظیم های متخاصم از سر گرفته شد. بدینصورت پیمان اسلام آباد و پیمان مکۀ معظمه با وجود تضمین کننده های مقتدرش روی موضوعات شخصی بضد احمد شاه مسعود زیر پا گذاشته شد.

25 اپریل 1993: چون پریزیدنت ربانی به اصطلاح کابلیان به ساز صدراعظم خود حکمتیار و ماستر هایش نرقصید, برای 14 روز شاهراهکابل – جلال آباد را محاصره نموده اموال مسافرین ربوده میشد ومردم اختطاف میگردید. مسؤولین حقیقی این اعمای شنیع نام گرفته نشده است. اما مردمم به این عقیده اند که ازطرف حکمتیار این حادثۀ دلخراش تنظیم شده بود.

اول می 1993 : حاجی قدیر, مولوی محمد یونس خالص, بزرگان جهادی را در "شورای جلال آباد" در باغ شاهی, برای بار اول, و برای مدت پانزده روز دورهم جمع کردند تا در مورد تشکیل حکومت, آتش بس دایمی و وانتخاب وزیر دفاع تصمیم گرفته شود.

6 می 1993:جنگهای شدید از 6 الی 19 می با پرتاب 300 راکت بر منطقه ای خیرخانه بین قوای حکومتی و متحدش اتحاد اسلامی وافراد حزب وحدت به همکاری حزب اسلامی حکمتیار رخ داد. پریزیدنت ربانی میانجیگری ایران را (که حامی حزب وحدت بود) درین زمینه تقاضا کرد.

18 می 1993: درپایان جلسۀ پانزده روزۀ "شورای جلال آباد" موافقت نامۀ ذیل به امضا رسید:

1- وظایف وزارت دفاع و داخله به دو کمیسیون سپرده شود که ریاست یکی را پریزیدنت ربانی و دیگرش را صدر اعظم حکمتیار بعهده خواهد داشت.

2- رویکار آمدن " شورای عالی" متشکل از30 عضو جهت بر رسی  وبالا بینی امور حکومت.

3- تشکیل یکتعداد دیگر کمیسیونها جهت نظارت بر آتش بس, رساندن مواد اولیه به مرکز و جمع آوری تسلیحات سنگین و تسلیم آن بوزارت دفاع. (آتش بس  و موافقتنامۀ چهارم)

20 می 1993: پریزیدنت ربانی و صدر اعظم حکمتیار درمورد اسمای 21 وزیر کابینه بموافقت رسیدند. احمد شاه مسعود عهدۀ وزارت دفاع را برای عضویت کمیسیونی که پریزیدنت ربانی رئیس آن بود, ترک نمود. یعنی درکمیسیون وزارت دفاع و داخله.

نهم جون 1993:  بعد از سقوط حکومت کمونستی درسال 1992 حکمتیار برای اولین بار وارد کابل شد.

13 جون 1993: " مجلس پغمان" به ابتکاراستاد سیاف وهمکاری پریزیدنت ربانی وحکمتیار وخود استاد سیاف بمنظور رفع کردن مشکلات تطبیق موافقتنامۀ جلال آباد دایرشد و به این منظور کمیسیونی را تشکیل دادند. درین مجلس احمدشاه مسعود پیشنهاد کرد که حکمتیار باید تنها با دوصد نفر از افراد خود بکابل بیاید که از طرف حکمتیار جدأ رد شد ولی موافقت بعمل آمد تا حکمتیار در ساختمان صدارت که اقامتگاه صدراعظمان پیشین بود مستقر گردد.

17 جون 1993: مراسم تحلیف صدراعظم حکمتیار با وزرای کابینۀ او در پغمان در برابر شاه فضلی وزیر عدلیه اجراشد.

24 جولای 1993: در کابل چند روز پباپی جنگهائیکه حزب وحدت از متحدین حکمتیار درآن شامل بود, رخ داد وطی آن 50 نفرکشته ودر حدود 100 نفر زخمی بجا گذاشت.

15 اگست1993:, حکمتیار برای یک مسافرت سه روزه عازم پاکستان شد و 18 اگست برای مسافرت سه روز به ایران رفت.

21 اگست 1993: پادشاه عربستان سعودی طی بازدید حکمتیار ازین کشور, همکاری خود را برای باز سازی افغانستان ابراز کرد.

23 اگست1993: جنگ هائیکه یکهفته درارغنداب و چهارباغ درنزدیکی قندهار بین ملا نقیب از جمعیت اسلامی و قوماندان سرکاتب از حزب اسلامی دوام کرد, 260 نفر کشته و 500 نفر زخمی از خود بجا گذاشت. این جنگ تاریخیست زیراکه امکان دارد شورش یکدسته مجاهدین سابق بسرکردگی ملا عمرازهمینجا نظر به شقاوتهای این دوگروه شروع شده بحرکت طالبان مبدل گردید.

اول نوامبر1993: جنگهای شدید بین قوای دولت وصدراعظم حکمتیار در تگاب که در 60 کیلومتری کابل و 25 کیلومتری شمال سروبی واقع است و یک مرکز ستراتیژیک برای قوای دولت بسرکردگی احمد شاه مسعود میباشد, بوقوع پیوست. درحقیقت شروع دوردیگرجنگ با دولت از طرف قوای صدراعظم حکمتیار بعد از تحلیف خدمت بوطن و اوردن امنیت صورت گرفت.

5 نوامبر 1993: قوای صدراعظم حکمتیار میدان هوائی بگرام را بمباران نمودند. اینکه چرا این عمل اجراشد توضیحاتی وجود ندارد. ولی بگمان اغلب میخواهند دولت را به ستیزبکشانند.

24 نوامبر 1993: درتگاب بین طرفین آتش بس اعلان شد ( آتش بس پنجم).

29 نوامبر1993: صدراعظم حکمتیاراعلان کردکه بمنظور تشکیل یک حکومت موقت حاضر است از وظیفۀ خود در صورتی استعفا دهد که پریزیدنت ربانی هم  از وظیفه اش استعفا دهد.

چرا حکومت مؤقت؟ و چرا رئیس جمهوریکه اول به اساس شورای اهل حل وعقد بروز 29 دسمبر 1992 برای 24 ماه و بعد با میانجیگری صدراعظم پاکستان برای 18 ماه,  در روز 7 مارچ 1993 که فیصلِۀ اهل حل وعقد را درحقیقت تائید کرد وهم خودش بحیث صدراعظم او قسم خورد که با او وفادار باشد, استعفا کند. این نوع طرز العمل ازبی ثباتی دماغی و خواب های خیالی بی منطق منشه میگیرد. مدت خدمت این رئیس جمهور به اساس فیصله های بالا 29 دسمبر 1994 پایان میآبد.

این نکته را باید محمد اشرف غنی رئیس جمهور دولت اسلامی افغانستان متوجه باشد که حکمتیار برای صلح نیامده بلکه با خیالهای مرموزیکه براومستولی گشته ,امکان قوی میرود, که روزی بازصدای میان تهی حکومت مؤقت را اعلان کند. آنگه رئیس صاحب جمهور خوش باش اگر با جان بسلامت از ارگ بیرون آئی.

اول دسمبر 1993: حزب حکمتیار 60 راکت بر شهریان بیگناه کابل پرتاب کرد اینکه چند نفر کشته شده معلومات مؤثق در دست نیست. این جنایت و عمل ضد اسلامی از طرف صدر اعظم کشورکه برای رفاه و آرامی مردم خود دربرابرصدها  شاهدان عینی و وزیرعدلیه قسم خورد, صورت گرفت.

26 دسمبر 1993: بعد از دوماه جنگ درنواحی شرق کابل موافقتنامۀ  آتش بس بین رئیس جمهور استاد ربانی و صدراعظم مملکت امضا شد (آتش بس ششم).

نمیدانم ما به چه نوع دنیائی بسر میبریم! صدراعظمی که بعد ازحلف وفاداری اش بغاوت کرد و برمرد و ملت باران راکت ریخت آتش بس امضا میکند. دریک مملکتی که عنوان اسلامی دارد شورشیی که در مقابل رئیس جمهور اولولامر مسلمان و عالم دین بغاوت میکند, سزایش حلقۀ دار است نه آتش بس.

خوانندۀ بی نهایت عزیز و گرانقدر, سال 1993 سال وحشت و بر بریت و کشتار بیگناهان شهر کابل از طرف حکمتیار بود باو جود موافقتنامه ها و آتش بسها و تحلیف  بحیث صدر اعظم بوعده های خود پایدار نماند ودر مقابل اولولامرهای خود پروفیسور صبغت الله مجددی و پروفیسوربرهان الدین ربانی که هردومسلمانان متدین ,مجاهد و پروفیسور در دانشکدۀ اروپائی وشرعیات افغانستان بود بغاوت کرده قد علم نمود.  در اول سال 30 راکت او 33 نفر را بقتل رسانید, قصر چهلستون تخریب و تاراج گردید. پیمان صلح اسلام آبد امضا و صدراعظم پاکستان رتبۀ صدارت به تقدیم کرد. دومین پیسمان صلح در مکۀ معظمه امضا شد و برای این مقصد بود که آتش بس دوم  از طرف شش تنظیم پذیرفته شد. صدراعظم حکمتیار قوماندان احمد شاه مسعود را نطر به اشارۀ دیگران در کابینۀ خود نمیخواست وقتیکه پریزیدنت برهان الدین زبانی برای ملاقات  به اقاماگاه صدراعظم خود میرفت مورد سوء قصد قرار گرفت اما جان بسلامت برد, و پیمان صلح اسلام آباد عملی نشد. شورای جلال آباد تشکیل شد و در مجلس پغمان روی تطبیق آن کارشد. صدراعظم مراسم تحلیف بجا آورد. در ارغنداب و چهارباغ در حوالی شهر قندهار جنگ بین ملانقیب از جمعبت اسلامی و قوماندان سرکاتب از حزب اسلامی سبب قتل 260 نفر و زخمی شدن پنچصد نفر گردید که درحقیقت شروع حرکت طالب از همینجا ریشه میگیرد. و خکمتیار جکومت مؤقت پیشنهاد میکند. اکنون بیاید که ببینیم سال 1994 چه جنایاتی دیگر در بر دارد.

رویدادهای سال2 1994:

اول جنوری 1994: حکمتیارو دوستم در پی سقوط دولت اسلامی افغانستان بریاست پریزیدنت ربانی همدست شده اند. دلیل آن از گفتار یک قوماندان دوستم چنین حلاصه میشود: (ما میخواهیم این سیستم را تغییر بدهیم وآنرا برای همه اقلیتها قابل قبول سازیم, ربانی کشور را برای مفاد تاجکها میخواهد). چقدرمفکورۀ منفور و تفرقه اندازی عمیق. آیا بگفتۀ پشتونها تاجک اقلیت نیست؟

10 جنوری 1994: مسجد پل خشتی و پلی که در کنارآن واقع شده در اثر اصابت راکتهای (حکمتیار) خسارت زیاد بر داشت. بنگرید الله تعالی (ج) درسورۀ البقره سپارۀ اول آیت 114 درین باره جه میفرماید:من اظلم ممن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه و سعی فی خرابیها اولئک  ماکان لهم ان یدخلوها الا خائفین لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الآخرة عذاب عظیم؛ وچه کسی ظالم تراست ازکسیکه منع کند مساجد خدا را ازینکه یاذ شود درآن اسمش و تلاش کند درویران کردن آن, آنان شایسته نباشد برایشان, که داخل آن شوند, مگر با ترس و وحشت, برایشانست دردنیا خواری و برایشان است در آخرت عذاب عظیم6.

13 جنوری 1994: درهردوطرف دریای کابل و اطراف پل محمود خان طرفین متخاصم یعنی قوای دولت بضد قوای حکمتیار درجنگ اند. و باران راکت برمردمان بیگناه و اطفال معصوم میکروریان و کارتۀ وزیراکبرخان به یقین که سیل خون را جاری وخرابی های منازل را سبب شده است.

24 جنوری 1994: بعد از 55 روز جنگ در تگاب بلآخره آتش بس عملی میشود (آتش بس هفتم).

30 جنوری 1994: در ولایت بغلان جنگ بین قوای دولت به قوماندانی احمد شاه مسعود از یک طرف و قوای مشترک حکمتیار و دوستم از جانب دیگر دوباره از سرگرفته شد. از تلفات این جنگ

معلومات موثق در دست نیست.

26 مارچ 1994: راکتها از پایگاه های مربوط صدراعظم حکمتیار بر مرکز شهر کابل پرتاب شد

که باعث فتل 40 نفر و زخمی شدن 150 نفر گردید. اکنون به اثبات میرسد که علاوه ازکشتارکابلیان بیگناه و شکم گرسنه هدف اصلی وی خرابی کابل پایتخت افغانستان بود.

اول می 1994: قوای دولت به قوماندانی احمد شاه مسعود حملات افراد حکمتیاررا در شرق وجنوب کابل به عقب رانده, جادۀ میوند و نواحی آن دراثراین جنگ دامن زده توسط صدراعظم به خرابه تبدیل گردید.

15 می 1994: قندوزکه تحت کنترول طرفداران دولت میباشد مورد حملۀ قوای متحد حکمتیار و دوستم قرار میگیرد. بگمان اغلب تخم ناامنی و جنگهای متعدد درقندوزازهمین روزکشت شد که در وقت تحریر این نوشته 18 اکتوبر 2016 در حدود دوهفته است که جنگ دوام دارد و والی قندوز اسدالله عمرخیل میگوید: " مردم به جنگ عادت گرفته ومرمی انسان را نمیکشد خداوند مردم را میکشد". بدیهیست که با چنین لیدر جنگ با یک گروه محدود که امکان دارد والی ازخود شان باشد تا اینقدر طولانی دوام کند و ظلم حکمتیار و دوستم رابه ثمر میوه ای زقومی آن برای شهریان معصوم, زحمتکش و باشهامت قندوز به پختگی رسانیده آنها را مسموم سازد. تعجب درینجاست که 22 سال از آن جنگ میگذرد اما حکومتهای فاسد بالاخص کرزی خاین ملی و محمد اشرف غنی بیکفایت نتوانسته این آتش خانمانسوز را خاموشی پایدار نصیب سازند.

16 جون 1994: اسمعیل خان والی هرات با استاد ربانی رئیس جمهورافغانستان و صدر اعظمش حکمتیار بصورت جداگانه بمنظور دائرکردن "کنفرانس صلح هرات" ملاقات میکند.

22 جون 1994: قوای دولت به فرماندهی احمدشاه مسعود مراکز مهم شهر را  که درتصرف افراد حکمتیار و دوستم بود مانند تپۀ مرنجان, بالاحصار, میکروریان, و وزیراکبرخان مینه, فتح نمود. هکذا, حرکت اسلامی که متحد دولت بود قصردارالامان را که به خرابه تبدیل شده ازافراد حکمتیار بدست آورد.

28 جون 1994: حکمتیاردرهر دقیقه ده ها راکت بر شهریان کابل میریخت که سبب قتل 30 نفر و زخمی شدن 400 نفراشخاص بیگناه غیر نظامی گردید. چون مردم از راکتبارانی حکمتیارخبر میشدند در زیر خانه ها و یا کنج های حویلی خود میخزیدند واز منزل یا محل کار بیرون نمیشدند و زمانیکه بسرعت بصوب یک پناهگاه یورش میبردند راکت امده آنهارا زخمی میساخت و یا بقتل میرسانید.

29 جون 1994: درحالیکه جنگها درکابل دوام دارد, حکمتیار بالاحصار را که سه روز فبل قوای دولت به تصرف در آورده بود بمباران میکند. این جنگها به مزارشریف هم سرایت نموده قوای دولت 100 نفر از ملیشای ازبک را بقتل میرساند و 80 نفر شان را اسیر میگیرد.

11 جولای 1993: درحالیکه پریزیدنت ربانی با منشی عمومی کنفرانس اسلامی مشغول ملاقات است از طرف حکمتیار 300 راکت بر کابلیان بیگناه و گرسنه پرتاب میشود. در نتیجه منشی عمومی کنفرانس اسلامی ترسید عاجلأ راه فرار بجانب پاکستان در پیش میگیرد.

چنین تعبیر شده میتواند که: حکمتیارو پاکستانیها علاقه نداشتند بسویۀ کنفرانس اسلامی مذاکرات صلح در بارۀ افغانستان سر براه شود. زیرا میدانستند که با دولت کابل از خدعه و فریبکاری پیشآمد میتوانند اما درمقابل ممالک اسلامی که هزینۀ جنگ شانرا مهیا مسیاخت پلان نداشتند که خجل و شرمنده قاتل و جنگجوی ویرانگرمعرفی شوند. از جانب دیگر, آن عرب منشی کنفرانس اسلامی اگر راستی و از تۀ دل برای صلح در افغانستان مبارزه داشت از شلیک راکت نترسیده کوشش میکرد زیادتر درکابل بماند و برای تقویت قضِۀ افغا نستان در کنفرانس مواد موثق و فوتوها جمع آوری کند. وهم ثابت ساخت که مردم مسلمان و بیگناه افغانستان هیچ حامیی بجز ازتوکل بخداوند (ج), صبر و تحمل چارۀ دیگر نداشتند. و مادریکه فرزند خودرا با راکت حکمتیار, ستراتیژی پاکستان , انگریزها وپول عرب ازدست داده, ولی فعلأ از گرسنگی وعلالت مزاج نواسه های گرسنه و تشنه لبش که کمتر ازحادثۀ دلخراش روزکربلا برای اونیست دست دعا در نیمۀ شب بدربار الهی بلند نموده موفقیت قوای دولت را بضد این ظالمان بیرحم استدعا میدارد.

11 اگست 1994: جنگها بین حزب وحدت شیخ علی مزاری که متحد حکمتیار بود و قوای دولت در طول یکهفته 100 نفر کشته و 900 نفر زخمی بجاگذاشت.

دوهم اکتوبر 1994: قوای مربوط به حکمتیار با همکاری قوای شیخ علی مزاری درمناطق جنوب غرب کابل که تحت نفوذ حزب حرکت اسلامی متحد دولت بود, به پیشرفت هائی نایل گردیدند.

11 اکتوبر 1994: قراراطلاعیۀ کمیتۀ بین المللی صلیب احمر در طول ماه سپتمبر 1100 نفر کشته و23,000 نفر دیگر در شهر کابل زخمی شده اند.

نمیدانم این ظالمان مسلمان کش و خونریزانکه درقید حیات اند چگونه خواب آرام دارند و آنهائیکه شش فت دربغل زمین اند, روحشان در چه حالت است؟

13 اکتوبر 1994: شاگردان مدارس اسلامی بنام طالبان شهرسرحدی سپین بولدک را که تحت کنترول حکمتیار بود اشغال کردند. درین هنگام  تعداد شان 1500 نفر تخمین شده است. طالبان به پیشرفت خود جانب هرات و هلمند دوام داده اند.

این یکروز منحوس و ورق سیاه در تاریخ افغانستان ومنطقه است. پاکستان پلانیکه از سالها قبل برای ناپایدار ساختن افغانستان و حتی اشغال آن داشت, پیاده نمود. این حرکت درمنطقۀ شروع شد که تحت نفوذ حکمتیار پسرخواندۀ ضیاء الحق رئیس جمهور مقتول پاکستان بود. گمان نمیکنم که اگر قوای دولت درینجا به قوماندانی احمد شاه مسعود موجود میبود پاکستان موفق میشد که از نام اسلام و شاگرد مدرسۀ اسلامی سوء استفاده کند. ممکن, هدف حرکت بسوی هلمند و هرات اشغال این شاهراه برای انتقال مال التجارۀ پاکستان به ماورای دریای آمواز یکسو وامکان قرارداد پایپ لاین ازطریق کمپنی یونیکا وغیره از جانب دیگربوده باشد. نقطۀ مهم دیگر در اوایل حرکت طالبها دعوت سردار ولی به پاکستان و شیوع خبریکه ظاهرخان بکابل برمیگردد و طالبها درحقیقت قوای ظاهر خان اند, بود. پسانها از طرف دفتر شاه درایتالیا این پروپاگند رد گردید, ولی دغلکاری پاکستان قبل ازین ,اعلامیه شاه, موفق شده بود. حتی دولت اسلامی برایاست پریزیدنت ربانی هم دراوایل به این عقیده بود؛.که طالبها از جورو نابکاریهای افراد حزب گلبدین  به ستوه آمده اقدام به چنین عملی زده اند؛آنهارا شایستۀ کومک دولت اسلامی دانست. بفکرمن,این حرکت تباهکن! بکومک حکمتیار و ستراتیژی پاکستان پیاده شد و مسؤول تمام کشتار ها و خرابی های آینده از طرف این ظالمان بی ترحم بدوش این ها و حامد کرزی حامی شان خواهد بود.

21 اکتوبر 1994:حکمتیار و متحدینش در حالیکه توسط قوای هوائی دوستم کمک میشدند, حملات وسیعی را درشهرکابل بضد قوای دولت براه انداختند.

30 اکتوبر 1994: درنتیجۀ پرتاب  30 راس راکت از طرف گلبدین بر شهر کابل 12 نفر هلاک و 27 نفر دیگر زخمی شدند.

30 نوامبر 1994: طالبان لشکر گاه مرکز ولایت هلمند را تصرف کردند.

وطنداران گرانقدر, خوانندگان عزیز قسمیکه از نظرگذشتاندید سال 1994 سالی بود که کابل زیبا در اثر بمباردمان و راکت بارانی حکمتیار ویران شد,  درشروع سال حکمتیارو دوستم  با هم متحد شدند تا بضد دولت بجنگند. مسجد پل خشتی با راکت حکمتیار صدمه دید و ایت قرآن مجید درین باره تفدیم گردید. جنگ دردوطرف دریای کابل و اطراف پل محمود خان بضد قوای دولت آغاز شد.آتش بس هفتم صورت گرفت, احمدشاه مسعود قوای حکمتیار را در چند جای شکست داد. قندوز از تصرف حکومت  با قوای حکمتیار و دوستم بر آمد. حکمتیار با شیخ علی مزاری بضد دولت یکجاشد..منشی عمومی کنفرانس اسلامی باشنیدن شلیک راکت حکمتیار پا بگریز نهاد, یکصد نفر ملیشای ازبک کشته شد و 80 نفر شان اسیر گرفته شد, سخن از کنفرانس صلح هرات ظهور کرد. 1282 نفر کشته شد و 24300 نفز خمی شد و حرکت طالبان بکومک استخبارات پاکستان براه افتاد  و 1500 طالب ازمدارس پاکستان سرحد سپین بولدک را که در تصرف حکمتیار بود  عبور نموده اشغال کردند. اینک میرویم بسال 1995 و میبینیم که حکمتیار باز چه فجایعی را برای مردم علیل, گرسنه و وحشت زده مسلمان کابل در کمین دارد:

رویداد های سال2 1995:

79- 10 جنوری 1995, پریزیدنت ربانی یکبار دیگر برای استعفا از مقامش بمفاد یک حکومت مؤقت

تحت قیمومیت ملل متحد اظهارآمادگی کرد اما مشروط بر اینکه قوای حکمتیار بمباران کابل را قطع و به محاصرۀ این شهر خاتمه بدهد و هکذا تسلیحات سنگین خود را از منطقه به بیرون بکشد.

معلوم میشود که اثرات ظلم و بیرحمی حکمتیار برارگ هم پدیدآمد. مشکلات عدیدۀ محاصرۀ یک شهر لست طویل دارد . آنچه مهم است کمبود غذا وآب نوشیدنی, نبودن ادویه برای مریضان ستم کشیده و انرژی لازمه برای ترانسپورت. این همه گناه بزرگ بضد بشریت و بضرر مسلمانان بیگناه کابل از طرف حکمتیار  دیزاین شده بود.

80- 12 جنوری 1995: حکمتیار موافقت خود را مورد آتش بس (آتس بس هشتم) اظهار کرده اضافه نمود که در حال حاضر عملی شدن شرط دهم جنوری دولت به نظر نمیرسد.

این چه رنگ آتش بس است که بمباری دوام یابد, محاصره دامنه دارشود و تسلیحات سنگین جابجا بماند.

پس حکمتیارآتش بس را برای مقاصد تاکتیکی خود نه کومک بمردم رنجکشیده و ستم دیدۀ شهروندان کابل! پذیرفته است.

 

اخیر جنوری 1995: طالبان کنترول ولایت پکتیا و پکتیکا را بدست آورده و خطر مستقیم را برای حکمتیار در ولایت لوگر, مقر و چهار آسیاب ایجاد میکند. درعین حال طالبان در جنوب شرق بسوی هرات به پیش میروند.

10 فروری 1995: طالبان میدانشهر را که تا حال به تصرف قوای حکمتیار بود بدست میآورند. طالبان که توسط قوای دولتی به ریاست پریزیدنت ربانی تقویت میشد تا حال شش ولایت را اشغال کرده اند. دولت به یقین فکر میکرد که یک گروپ محصلین مدارس دینی فقط جهت رهائی مردم از شرظلم وبیرحمی حکمتیار آمده اند ولی استخبارات قوی نداشت که درک میکرد اینها برای جنگهای نیابتی به مفاد پاکستان و انگریزها بحرکت آورده شده اند.

13 فروری 1995: چهار آسیاب مرکزفرمانده حربی حکمتیار ( با همه تجهیزات عسکاری آن؟) بدون جنگ بدست طالبان میافتد و حکمتیار به سروبی فرار میکند. در همین زمان قوای دولت به قوماندانی احمد شاه مسعود قندوز را مجددأ دوباره تصرف میکند.

حکمتیار با این گریز دوچیز را ثابت ساخت: یکی اینکه "شیر خانه و بز بیرون " بود؛ یعنی بر مردمان بیگناه کابل پیاپی راکت نثارمیکرد و درمقابل دشمن به اصطالح کابلیان "قُر" گفت و راه گریز را نسبت به دفاع از سرزمینیکه صدراعظم آن بود اختیارکرد. این روش ضد قواعد و اصولات نظامی بوده سزای سنگین در بر میداشته باشد. دیگر اینکه ثابت ساخت تمام عملیات و راکتبارانی اش از مرکزISI استخبارات پاکستان سوق و اداره میشد و برایش امرصادر گردید تا چهار آسیاب را تخلیه نماید. ونتیجه اینست که این شخص برای مردم افغانستان کار نکرده زیر کاسۀ خود نیم کاسه ای دارد! و مردم افغانستان باید آمادۀ هرنوع جنجال از طرف حکمتیار باشند.

19 مارچ 1995: قوای دولت به قوماندانی احمد شاه مسعود چهارآسیاب را که حکمتیار چند هفته قبل به طالبان سپرده بود, فتح نموده طالبان را شکست میدهد.

خوانندۀ عزیز ببینید, چقدر فرق است بین حکمتیارو احمد شاه مسعود. درینجا احمد شاه مسعود ثابت ساخت که فرزند صادق افغانستان است و برای نجات وطن خود آرام نمی نشیند و ازهیچ قوائی هراس ندارد واز خاک خود دفاع مییکند. ولی حکمتیار با افعال ناشایسته وضد بشری و اسلامی خود گمان نمی کنم از تۀ دل آرزوی دفاع از افغانستان را درمقابل پاکستان بسرداشته باشد.

30 اپریل 1995: تماسها بین حکمتیار و طالبان شروع میشود و به اصطلاح کابلیان " چلوصاف حکمتیار از آب میبرآید" و نشان میدهد که تخلیۀ چهارآسیاب پلان شده بود! ومعلوم میشود که با طالبان برای شکست دولت بیک فیصلۀ رسیده است. من معتقدم که حتی پاکستان اقلأ درسطح از او روگردانیده

و طالبان را بیشتربرابر به مذاق خود یافته اند....

3 جون 1995: به منظور اشغال کابل, سه قوای مخالف دولت جمهوری اسلامی افغانستان یعنی: قوای حکمتیار, قوای دوستم و قوای طالبان در راه ایجاد اتحاد باهم مساعی زیاد بخرچ میدهند.

22 سپتمبر 1995:بروجردی معاون وزارت امور خارجۀ ایران در جلال آباد با حکمتیار مذاکره داشت.

29 سپتمبر 1995: حکمتیار و دوستم پیشنهاد دولت را حهت مذاکرات مستقیم رد کرده اضافه نمودند؛ تا موقعی که ربانی و نیروهای دولت در کابل موجود باشد مذاکرتی بین شان صورت نخواهد گرفت.

دولت خواست با مذاکرۀ بین الافغانستانی ها موضوع حملات طالبان را که اکنون بحیث قوۀ نیابتی پاکستان شناخته شده اند بین هم حل وفصل نموده راه حل پیدا کنند. اما درینجا دوخاین ملی و باغیان در مقابل دولت اسلامی ظهورمیکنند و میخواهند کابل را تسلیم طالبان نموده دربین خود از والصلح خیر استفاده نه نمایند. دولت باید اینها را گرفتار مینمود وسزای سنگین برایشان تعیین میکرد.

اول اکتوبر 1995: در نزدیکی پلخمری جنگ شدید بین قوای حکمتیار و قوای سید کیهان رئیس فرقۀ اسماعیلیه, رخ داد.

30 اکتوبر 1995: رابین رافائیل معاون وزارت خارجۀ امریکا با احمد شاه مسعود آمر نظامی قوای دولتی و پریزیدنت ربانی در کابل ملاقات نموده راهی پاکستان میشود. اما قبل از مسافرت با پاکستان با دوستم و حاجی قدیر رئیس شورای ننگرها ملاقات نموده از هردو تقاضامیکند تا با نمایندۀ خاص سرمنشی ملل متحد محمود میستری, برای جستجوی راه حل مسالمت آمیز قضیۀ افغانستان همکاری نمایند.

در اصل پلان طوری بود که باید دولت اسلامی افغانستان بدون مقابله با طالبان مملکت را تسلیم شان کنند و جملۀ مشهور احمد شاه مسعود که: " تا اندازۀ همین کلاه پکول من که از خاک افغانستان باقی بماند از آن دفاع خواهم کرد" بخاطرم گذر دارد!

5 نوامبر1995: پلان صلح (؟) محمود میستری برای آتش بس کوتاه مدت (؟) و انتقال قدرت همچنان ادامه دارد. پریزیدنت ربانی باردیگررضائیت خود را برای انتقال قدرت مشروط بر اینکه به جنگهای داخلی و هم مداخلات خارجی (پاکستان و امریکا) درافغانستان خاتمه داده شود, ابرازکرد. طالبان فشار خود را بر کابل زیاد کرده و ملا عمر رئیس طالبان که تا هنوز دیده نشده است اعلام کرد که هرگاه قدرت را در کابل بدست بیاورد, پریزیدنت ربانی و قوماندان احمد شاه مسعود را تحت محاکمه قرار میدهد.

خدایا! چرا این ملت مظلوم ومسلمانان راستین تو لگد مال چنین خوارج و دشمنان دین تو میگردند؟ این چه نوع مساعی و جستجو برای حل مشکل قضیۀ افغانستان است. عوض اینکه فشار بر باغیان و شور شیان آورده شود که اسلحه بر زمین گذاشته تسلیم دولت بر سر اقتدار شوند از دولت تقاضا دارند تا تسلیم تروریستها گردند. همین پالیسی احمقانۀ امریکا و میستری بود که منتج به حملۀ یازدهم سپتمبر 2001 بر امریکا گردید. وهم این بی حیائی را شما بنگرید که یک تروریست و اجنت پاکستان و انگریز بنام ملا عمرمیخواهد یک رئیس دولت اسلامی را محاکمه کند. آیا آین علایم آخر زمان نیست؟

                  ای بسا ابلیس آدم روی هست                                 پس بهر دستی نباید داد دست

27 نوامبر 1995: پروفیسور صبغت الله مجددی از ریاست "شورای عالی همآهنگی انقلاب اسلامی افغانستان" به دلیل عدم همکاری حکمتیار و دوستم استعفا کرد.

وطنداران عزیر جوانان ارجمند, سال 1995 را مشاهده کردید که چگونه طالبان ظهورکرد و پاکستان چه رول ناجوانمردانه درفریب دولت و مردم افغانستان بازی نمود.  در اویل سال پریزیدنت ربانی حاضر شد ازمقامش تحت قیمومیت ملل متحد استغفا کند. آتش بس هشتم پذیرفته شد اما بمباران دوام کرد محاصره دامنه دارماند و تسلیحات سنگین از جایش حرکت داده نشد. حکمتیار, صدر اعظم, که بر مردم بیگناه و معصوم کابل باران راکت میریخت  و بازوی قدرت ظلم و بیرحمی خود را تقلص میداد به طالبان درتحت یک پلان قبلی پاکستان تسلیم شد و بصوب سروبی را فراراختیارکرد. درینباره

رازق  فانی,  چه مناسب حال سروده است:

چه کاذب ها شود صادق, چه صادق ها شود کاذب         چه عابد ها شود فاسق, چه فاسق ها شود ملا

تماس بین طالبان و حکتیار بر قرار گردید. حکمتیار و دوستم پیشنهاد پریزیدنت ربانی را جهت حل مشکلات از طریق ملاقات بین الافغانستانی رد نمودند. شما دیدید که رافایل روبین و نمایندۀ ملل متحد چه خیانت بزرگ درحق مردم افغانستان, با  تقاضای تسلیمی دولت اسلامی افغانستان به تروریستان ظالم وبیرحم طالبی , روا داشت. وهمچنان با تقویۀ طالبان جاهل و وحشی  بروز 11 سپتامبر2001 چه ضربۀ شدیدی نصیب امریکا ساختند. پلان صلح (؟) محمود مستری در جریان بود و پروفیسور صبغت الله مجددی از ریاست " شورای عالی همآهنگی انقلاب اسلامی  افغانستان " نظر بعدم همکاری حکمتیار و دوستم استعفا کرد.

بیائید که به سال 1996 قدم بگذاریم و بنگریم که چه حوادث ناگوار و جنایات در مقابل مردم افغانستان رخ خواهد داد:

رویدادهای سال2 1996:

10 حنوری 1996,  فرمانده قوای دولت جمهوری اسلامی افغانستان در کابل حهت ختم جنگهای داخلی در کشور به تمامی طرفهای متخاصم یک طرح صلح چهار فقره ای را پیشنهاد کرد که حاوی مطالب آتی میباشد: 1- آتش بس, 2- باز نگه داشتان شاهراه ها, 3- مبادلۀ زندانیان, 4- ادامۀ مذاکرات صلح. این پیشنهاد صلح به  اساس فرمان الهی (ج) که میفرماید " والصلح خیر1" است از همه بیشتر توسط حکمتیار رد گردید.

23 جنوری 1996: پریزیدنت ربانی بمناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان آتش بس یکجانبه را اعلان کرد. اما طالبان این آتش بس را نپذیرفتند.

یعنی خواستند از ساحۀ ظلم و بیرحمی خود یک قدم فراگذاشته حاضر شدند خون مسلمانان روزه دار را جهت اقناع خاطر باداران پاکستانی و انگریزی خود در جویها روان سازند. ودولت اسلامی مسؤولیت دینی و ایمان خود را بجا آورده خواست تا یکطرفه درماه مبارک رمضان دست از جنگ بردارند اما طالبان آنهار جبرأ که خلاف لااکراه فی الدین است بمیدان مبارزه کشانیدند. نمیدانم چه نوع شاگرد یا طالب دین هستند که میخواهند در ماه مبارک رمضان برادرمسلمان خود را درخون غرقه ببینند. فقط یک هیولای وحشتناک بنظرم جلوه میکند؛ تاجک, هزاره و بعضی غیر پشتونهای دیگر باید از بین برده شده بی عزت شوند.

10 فروری 1996: رهبران گروه های عمدۀ ائتلاف باشمول دوستم رهبر نظامی جنبش ملی اسلامی, گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی, پروفیسور صبغت الله مجددی رهبر جبهۀ نجات ملی, و یک نماینده از حزب عمدۀ اهل تشیع ( امکان دارد وحدت بوده باشد. والله اعلم), درپاکستان با هم دیدار و بحث و مذاکره نمودند.

24 می 1996: پریزیدنت ربانی و حکمتیار موافقتنامۀ صلح ( صلح نمبر سوم) را درماهیپر امضا نمودند ودراثر آن هردو طرف به قطع دشمنی موافقه و همچنین طی این موافقتنامه همکاری طرفین بمنظور تشکیل یک حکومت مؤقتی و اردوی ملی اسلامی را پیشبینی کردند.

27 جون 1996: حکمتیار بحیث صدراعظم  مراسم تحلیف را بجا آورد (تحلیف دوم بحیث صدر اعظم). بروجردی معاون وزارت خراجۀ ایران که در آشتی دادن پریزیدنت ربانی و حکمتیار رول مهم داشت درین محفل حاضر بود. به تعقیب آن در سوم ماه جولای کابینۀ جدید ده عضوی رئیس جمهور پروفیسور ربانی تشکیل یافت. درین کابینه هیأت وزرا بین طرفین تقسیم شده بود, طوریکه: کرسی های وزارت دفاع و مالیه به حزب اسلامی, و زارت خارجه و وزارت داخله به جعیت اسلامی, وزارت معارف و وزارت اطلاعات و کلتور به حزب اتحاد, وزارت تجارت به حزب وحدت, وزارت پلان و وزارت کار و امور اجتماعی به حرکت اسلامی اشغال گردید.

14 جولای 1996:  به امر و هدایت صدر اعظم حکمتیار درب سینما ها بسته و پخش موسیقی در تلویزیون ملی ممنوع قرار داده شد.

صدراعظم ,بعوض اینکه از امرمعروف یعنی شایسته کارگیرد وبرای تفریح و رفع خستگی مردم  به اعمار پارکهای سپورت و تفریح گاه ها قدم بردارد درب سینما را برخ شان بست. اگر از نهی منکر کار میگرفت میگفت چه نوع فلم ها درسینما نشان داده نشود. این ظلمی بود که بر مردم زحمت کش کابل  روا داشت و اکنون میخواهد بر گردد و بر فیصله های کشور رول داشته باشد! منتظریم که چه فیصله های بی منطق دیگر را بر مردم افغانستان تحمیل خواهد کرد, امید که اینبار جوامع مدنی, و دانشمندان دینی و پارلمان به او حق اینگونه جبر بر مردم ندهند.

در قسمت موسیقی: داکتریوسف قرضاوی که یکی ازدانشمندان متبحرو معاصر اسلامیست در کتاب "دورنمای جامعۀ اسلامی7" معلومات مفصل ازهرنگاه  دربارۀ موسیقی معلومات تقدیم نموده  موسیقی که لذت بار آورده شادمان و شادابی دل را نصیب سازد آنرا مباح یا روا دانسته است . آنهائی که به استناد احادیث به ناروائی موسیقی فتوا داده اند گفته که هیچکدام آن احادیث , حدیث صحیح, نبوده اند.

 امام غزالی در کتاب "احیاء علوم دین" میگوید: کسیکه تحت تاثیر صدای دلنشین فرا نگیرد, طبیعتی نا تمام و نا سالم دارد و از جادۀ اعتدال به انحراف و بیراهه رفته و حتی از پرندگان وبهایم نیزعقب مانده است زیرا شتر به آن طبیعت ساده و حیوانی خویش تحت تاثیر آوازدلنشین ساربان قرار میگیرد....

 ابن ماجه از ابن عباس نقل مینماید که " حضرت عایشه  رضی الله عنها یکی ازدختران فامیل خود را به عقد مرد انصاری درآورد. رسول خدا (ص) فرمود: هدیه ای برای آن دختر تهیه کرده اید! گفتند: آره! تهیه کرده ایم. فرمود: کسی را برای خواندن آوازهمراه او فرستاده اید؟ حضرت عایشه گفت:خیر نفرستاده ایم, رسول خدا فرمود: مردم انصار مردم شاداب و شوخند و اگر کسی را همراه عروس میفرستادید ودرآواز خود میخواند که: آمدیم بسوی تان و بسوی تان آمدیم, سلام و درود بر شما, کار خوبی بود".

ارین حدیث قرضاوی چنین درک نموده است که: مراعات فرهنگ وعلایق اقوام مختلف کارمطلوبی است و هیچکس نباید روحیه و مزاج خاص خود را بر زندگی دیگران تحمیل کند.

قرضاوی جای دیگر درین بحث کتاب خود مینویسد: اسلام به هیچکس اجازه نمیدهد که امور پاک و بی آلایش و نعمتهای خداوند را - هرچند دارای قصد و نیت درستی هم باشد و در راستای رضائیت خداوند آنرا ترک کند بر خود حرام نماید. زیرا حکم حلال و حرام نمودن امور و اشیاء تنها حق خداوند متعال است و بندگان را در آن حقی نیست- خدواند متعال میفرماید: " قل ارأیتم ما انزل الله لکم من رزق فجعلتم منه حرامأ و حلالأ قل ءالله اذن لکم ام علی الله تفترون  (یونس: 59) و بگو: بمن بگوئید! آیا چیزهائی را که خداوند برای شما آفریده و روزی شما نموده است و (خود سرانه)  بخشی از آن را حرام و قسمتی را حلال نموده اید, آیا (برای این کار) خدا بشما اجازه داده است یا بر خدا و دروغ نسبت میدهید؟!"

22 سپتمبر 1996: قبایل احمدزی پشتیبانی کامل خود را از طالبان اعلام میدارند و طالبان درین روز کنر را به تصرف میآورند.

27 سپتمبر 1996: طالبان بدون اینکه به مقاومتی روبرو شوند به کابل داخل شدند و داکترنجیب  سابق رئیس جمهور سیستم کمونستی را در مقر موسسۀ ملل متحد در این شهر بقتل رسانیدند.

قوماندان مسعود به منظور حفظ وو نگهداری میدان هوائی بگرام, در شروع دره پنجشیر و بعد در کوهدامن در برابر طالبان به حملات اقدام میکند؛ یعنی تخلیۀ کابل یک اقدام تاکتیکی بود. قوماندان مسعود توانست جنگ را با مهارتی و استعدادی که داشت با طالبان  والقاعده و پاکستان دوامداده  به جهانیان و حامیان شرقی و غربی طالبان اعلام داشت که تسلیم طالبان اجنتهای پاکستان و انگریز نخواهد شد.

دوستان عزیز, سال 1996 بیشتر یک سال دیپلوماسی و رفت و آمد بود. فرمانده قوای نظامی دولت اسلامی افغانستان یک طرح صلح چهار فقره ای را بهمه پیشنهاد کرد؛ جکمتیار از همه اولتر پیشنهاد صلح را نپذیرفت. پریزیدنت ربانی آتشبس یکطرفه را به احترام ماه مبارک رمضان پیشنهاد کرد ام طالب ها آنرا رد نمودند.  رهبران گروه عمدۀ ائتلاف در پاکستان باهم ملاقات کردند. پریزیدنت ربانی و حکمتیار موافقت نامۀ صلح نمبر سوم را امضا نمودند. حکمتیار برای بار دوم بحیث صدر اعظم  حلف وفاداری یاد کرد.  کابینۀ ده نفری که پنج نفرازهر طرف انتخاب شده بود, معرفی شد. به امر صدراعظم درب سینما ها بسته و پروگرام موسیقی  تلویزیون ملی ممنوع قرار داده شد. قبایل احمد زی  پشتیبانی کانل خود را از طالبان اعلام کردند. پیشرویهای پی درپی طالبان بصوب کابل و بلآخره تخلیۀ کابل  با قتل داکتر نجیب احمد زی و برادرش  و آویزان شدن جسد شان درمحضرعام انجام یافت.

کرونولوژی شاهکاریهای خونریزی و ویرانی کابل توسط حکمتیار قسمأ درینجا پایان میآید ازین تاریخ  ببعد قصۀ طالب ونابکاریها, ظلم, بیرحمی , بی حرمتی زنان و نماز های بزور و اکثرأ بدون وضو را بر مردم تحمیل کرده جنگ نیابتی پاکستان را در راه اندختند, شروع میشود. بحث آن خارج از دایرۀ بحث کنونی ما بوده ولی کسانیکه آرزو دارند  رویداد های دورۀ طالبان را دریابند لطفأ بشماره های 967, 969, 970 ,971, 974, 975  "امید  هفته نامۀ مردم افغانستان" تحت عنوان "خطاب به خطاب"  که بقلم این جانب تحریر یافته مراجعه فرمایند.

 

ازمطالعۀ فوق پیداست که حکمتیار یک عادت خارق العاده برای وعده خلافی داشته, با آتشبس های متعدد, وپیمانهای صلح که پایدار نبود همراه با ظلم وبیرحمی درحق کابلیان بیگناه وباران راکت؛ روزها وهفته ها و ماه ها و سالهای خودرا سپری نموده است. میخواهم چند سطری دربارۀ عادت که آیا تغییر پذیراست, در بارۀ ظلم و اینکه فرمان الهی در بارۀ ظالم چه حکم میکند هم سطوری چند حضور خوانندگان بی نهایت عزیز تقدیم نمایم.

عادت8,9 یا Habit یا wont عبارت است از: روش روتین که تکرارأ صورت گرفته میلان تحت شعوری دارد. ولی لغت نامۀ دهخدا نگاشته10 که:عادت را به معنی رسم, آئین نیز استعمال کنند و با لفظ گردانیدن, نهادن, برداشتن, کردن, دادن, و گرفتن مستعمل نمایتد ( آنندراج). واز ابوحنیفۀ اسکافی, از تاریخ بیهقی بیت ذیل نقل شده است:

                 عادت و رسم این گروه ظلوم                                   نیک ماند چه بنگری به ظلیم

ظلوم بسیارظلم کننده بسیار ستمگار و ظلیم , مظلوم کسیکه بر او ظلم روا داشته شده است(فرهنگ عمید).

و به اصطلاح روانشناسی درعلم النفس سیاسی (ص-428) عادت راکه عبارت از استعداد اکتسابی صدور حرکات یا تحمل تاثیرات معین است, تعریف نموده است8.

جورنال سایکولوجی (روانشناسی) امریکا عادت را چنین تعریف میکند: " یک عادت از نگاه سایکولوجی کم ویا زیاد ثابت با تفکر, اراده, یا احساس است که از طریق تکرر قبلی یک تجربۀ ذهنی (مغزی) کسب شده است8.

کسیکه یک روش یا behavior عادتی دارد, خودش آن روتین خودرا تحلیل نتوانسته بناء برایش ناشناخته میماند. و چون متوجه آن نیست, به آن روتین خود ادامه میدهد. این روتین عادتی, اجباری و قهرآمیز شده میتواند. وقتیکه این روش عادتی غیر ارادی و یا اتوماتیک میگردد؛ به "رشد عادت" میانجامد.

عادات کهن و قدیمی چون مدتها دوام داشته و درBasal ganglion   دماغ نقش بسته به سختی میتوان از بین برد. از جانب دیگر, عادت جدید را هم به مشکل میتوان شکل داد زیرا طرح روشی را که میخواهند تکرار کنند  زمان بکار دارد تا به "بیزل گانگلیا"  منقوش گردد وبا فکتور های محیطی و یا کیمیاوی دیگرچند هفته یا چند ماه بکار است تا این عمل انجام یابد. ولی با تکرار پی در پی یک عمل, حرکت ویا انگیزه ؛ "عادت جدید" را شخص میتوان در خود ایجاد کرد8,9.

چون روش دریک عمل مثلأ یک نزاع, دوامدار شود و پایداربماند, درپیوند بین عمل  ونزاع افزایش اساسی دیده شده منتج به زیادت غیر ارادی شدن روش درنزاع میگردد. سیمای غیرارادی شدن روش, قسمأ یا کاملأ باجدیت, فقدان آگاهی از روش, نیت نداشتن و غیر قابل کنترول بودن ظاهر میگردد.

" رشد عادت" که در بالا ذکر شد, عبارت ازعملیۀ است که آن یک روش را از طریق تکرار پی در پی و منظم به نوع عادتی یا اتوماتیک نمایان میسازد. بلآخره این تزاید درتکرار روش اتوماتیک بحدی میرسد که asymptomatic یا غیرمرئی و بی علامت  ویا ساده ترعرض شود "بی تفاوت" میگردد. رشد عادت به بطائت بمیان میآید؛ فرارمطالعۀ Lally et al که در سال 2010 در جورنال سوشل سایکولوژی ظاهر شد, دریافته اند که: رسیدن به مرحلۀ " بی علامتی"  نزد شرکت کنندگان ریسرچ شان بصورت متوسط 66 روزیا از 18 تا 254 روز را در بر گرفت8,9.

رشد عادت یا Habit Formation, سه جزء دارد: اشاره (Cue), روش (Behavior), و پاداش (Reward). اشاره, اولین علامتیست که عادت را سبب شده منبهه روش عادتی میشود. این اشاره هر چیزی بوده میتواند که به آن ,عادت, فعالیت ذهن یا دماغ فرد دخیل بوده بصورت اتوماتیک همان عادت را بسطح  بکشاند. روش,  عادت واقعی است  و زمانی نمایان میگردد که فرد آنرا بسطح آورده تبارز دهد. پاداش, احساس مثبت است ولذت بردن از روتبن ؛ بدین ملحوط  Habit Loop یا "حلقۀ عادت" بمیان آمده عادت دوران نموده دوام پیدا میکند8,9.

هر عادت ممکن است در شروع به اساس یک هدف بمیان آید ولی بمرور زمان ضرورت داشتن هدف کمتر شده عادت بیشتر بشکل اتوماتیک یا غیر اردای به فعالیت دوام میدهد.

همچنین اهداف, عادت را رهنمائی میکند, و این عادت با توجه به انگیزۀ نتیجه گیری از واکنش حسی تکرارأ بمیان میآید. بدینصورت عادت اکثرأ تعقیب رد پای عادات گذشته و یا سابقه است. اگرچه عادات یک شخص را بیک عمل میکشاند ولی هدف شعوری آنرا بطرف یک عمل دیگر میراند و درنتیجه نزاع یا متن متضاد یا oppositional context رخ میدهد. وقتیکه عادت بر هدف شعوری مستولی گردد انوقت است که غلطی یا اشتباه که رخ  داده نمایان میشود.

بعضی عادات بنام Keystone habits یا "عادات اساسی" یاد شده برای تشکل دیگر عادات رول مهم بازی میکند مثال ساده اینست که: فردیکه عادت دارد تا متوجه جسم وصحت خود باشد به تمرینات منظم ومرتب وزن برداری, آب بازی  وقدم زدن عادت میکند, این عادت به عادت دیگرکه صرف رژیم غذائی صحی میباشد راه میدهد که این عادات ممکن منجر به استفادۀ بسیار کم ازکریدت کارت شود. مسال دیگر در فابریکجات است که عادت تهیۀ امنیت و سلامتی برای کارگران سبب عادت بهتر تولید بیشتر مال التجاره میشود و مفاد بیشتر حاصل میگردد.

مثال دیگرکه موضوع اصلی ما  یعنی عادت حکمتیارو فعالیت روتین اواست تماس میگیرد, چنین خلاصه میشود: با جهاد (به عادات قتل های قبل ازجهاد او فعلأ بحثی نداریم)  اشاره صورت میگیرد, روش ازآی اس آی پاکستان درس گرفته میشود وبا پسرخواندگی ضیاء الحق رئیس جمهور مقتول پاکستان پاداش گرفته میشود. جهاد به آخر میرسد دولت جمهوری اسلامی افغانستان با اولین رئیس جمهور آن استاد محترم من پروفیسور صبغت الله مجددی بنیاد گداشته میشود. حکمتیار عوض همکاری به "عادت جدید " که راکت بارانی مردم بیگناه کابل است چنگ میزند. این عادت به "عادت بد"  وروتین وعده خلافی, رد پیشنهادات صلح و آتش بسهای متعدد و بیفائیده برای مردم ختم میشود وبر"بیزیک گانگلیا" وی منقوش میگردد که نازدودنی است. او به بمبهای کنار جاده و حتی بعضی حملات انتحاری,هم, دست درازی کرده عادت پیدا میکتد. اکنون میخواهد از راکتبارانی خود پاداش گیرد و از طرف دولت احمدزی, طرفداران طالب ( نه مردم افغانستان بالخاصه شهریان کابل بخشیده نشده و نخواهد شد), بر اریکۀ قدرت بر گردانده شود.

ابوبکر صدیق (رض) در اولین خطبۀ خود چنین اشاره نمود:" ای مردم اگر خوب عمل کردم مرا یاری کنید. و اکر بد عمل نمودم مرا براه راست هدایت بنمائید! تا زمانی که خداوند را فرمانبرداری مینمایم از من فرمانبرداری کنید , چنانچه او را نافرمانی نمودم, هیچ لزومی ندارد ازمن اطاعت کنید11".

حضرت عمر فاروق (رض) میفرماید: "ای مردم اگر هر یک از شما انحرافی را از من دیدید مرا سر راه بیاورید و رهنمائی نمائید" یکنفرگفت: سوگند بخداوند اگرانحرافی را از توببینم با لبۀ "شمشیرهایمان"  تو را اصلاح خواهیم کرد. او فرمود: " خداوند را سپاسگذارم که در میان مسلمانان کسانی یافت میشوند, که با لبۀ شمشیراز انحراف عمر جلوگیری میکنند12.

بناء,این خیانت ملی است! که بر شخصیتی با چنین عادات مخرب و مرد م کشیی که بارها به صلح, حتا پیمان صلح درجوارکعبه وقعی نگذاشته, باز زیر نام صلح برایش امتیازات داده شود وبر خون شهیدان کابل پاگذاشته شود. ازموضوع عادت که بگذریم میآئیم به ظلم و ستمگاری اوکه بمردم افغانستان بالخاصه شهروندان بیگناه کابل با تأثر و تأسف عمیق من وارد ساخته است و شروع میکنیم با تعریف ظلم:

ظلم را لغت نامۀ دهخدا چنین تعریف نموده است13: به نا جایگاه نهادن چیزی را , وضع شیئی درغیر موضع خود, ستم, بیداد, ستم کردن, ستمگری, بیدادی, بیدادگری, جور,جفا,عسف (دم مرگ14), اعتساف ( از راه راست منحرف شدن- عمید) , حیف, بغی, ضیم ( نقصان کردن حق, کم کردن حق کسی را15), عدوان ( دشمنی – عمید), آزار, مظلمه, کفر و جمع آن ظلام است. دهخدا از سنائی بیتهای ذیل را نقل کرده است:

                 در صفات تو ظلم  نتوان گفت                                   با سگی در جوال  نتوان خفت

                 هرکجا عدل روی بنموده ست                                  نعمت اندر جهان بیفزوده ست

                 هرکجا ظلم رخت افگنده ست                  مملکت را ازبیخ بر کنده ست

                 ظلم ازهرکه هست نیک بدست                                 وانکه اوظالم است نیک بدست

از حضرت سعدی چنین نقل شده است:

                 نهاد بد نپسندد خدای نیکو کار                                 امیرخفته  ومردم ز ظلم اوبیزار

و از اوحدی بیت ذیل نقل شده:

                 ظلم تاریک و دل سیه کندت                   عدل رخشنده تر زه مه کندت

دهخدا از مقوله های ذیل نیز نام برده است:

ظلم امروز ظلمت فرداست, ظلم به تساوی عدل است, ظلم ظالم بر سراولاد ظالم میرود, ظلم عاقبت ندارد13.

به اساس تعریف فوق از ظلم, ستمگری با راندن مردم از خانه ایشان,  جور و جفا در حق مسلمانان بیگناه و پاش دادن اسید در روی دخترانیکه حجاب عربی نداشتند16. مردم را تا دم مرگ از حیات روزمره بیزار کردن,  از راه راست صداقت, وفا بعهد و ارزش به صلح دادن منحرف شدن و با القاعده اسامه ین لادن همکار بودن17, عامل حیف ها بودن, بغاوت درمقابل اولوالامر مسلمان پروفیسور شرعیات کابل و darling استخارات CIA بودن18, حقوق آزادی, مسرت, کسب تحصیل, حق داشتن شوهر را نقصان کردن و کم کردن حق حیات برای هزاران نفر, دشمنی بامردم بیگناه کابل و قوم غیر پشتون, آزار خورد و کلان و پیرو جوان و هندو و مسلمان اوصاف بدیست که حکمتیار را یک ظالم کتابی ثابت میسازد. پس بیائید که ببینیم قرآن کلام الله مجید در حق ظالم چه میفرماید:  اما قبل از آن بگفتۀ سرور کائنات حضرت محمد رسول الله نظر بیاندازیم که چه میفرمایند19 .

1- از احمد بن حنبل در مسند از  رسول خدا (ص) چنین روایت شده است: " هرگاه امت مرا دیدید که جرأت ندارند به ستمگر (ظالم) "نه" بگویند, آنها را بحال خود واگذارید".

2- از ابو داوود و احمد در سنتها از رسول الله (ص) چنین روایت شده است: "  هرگاه مردم ستم (ظلم) ستمگاری (ظالم)  را ببیند و دست او را نگیرند, بعید نیست که خداوند مجازاتی فراگیر را دامنگیر همۀ آنها بگرداند". دست این ظالم باید گرفته میشد و اجازه نمی یافت تا در شهریکه مسجد جامع تاریخی اش را صدمه رسانده "خراب" ساخته است داخل شود.

 قرآن, کلام الله مجید دربآرۀ ظلم و ظالم  به انوع و محتویات مختلف و هدایات متعدد از سورۀ البقره تا سورۀ الدهردر حدود  اضافه از یکصو پنجاه مراتبه ذکرشده است؛ کاش میتوانستم همۀ آنرا حضور تان تقدیم میکردم اما بآنهم با چند مثال آزآیات متبرکۀ  با ترجمۀ آن از تفسیر کابلی با بعضی اصلاحات لغوی  وچند نمونۀ بیشتر از ارشادات پیامبراسلام پیشوای آدمیان حضرت محمد (صلی الله علیه وعلی آله وسلم)  را چنین آغاز میکنم:

1- سورۀ البقره آیت نمبر 229 خداوند (ج) فرموده: ومن یتعد حدود الله فاولئک هم الظالمون: هرکه تجاوز میکند از احکام الله, پس آن گروه ایشانند ظالمان.

2- سورۀ البقره سپارۀ دوم آیت نمبر 246 خداوند (ج) میفرماید: و الله علیم بالظالمین. و الله نیک داناست به (اعمال) ظالمان. این آیت متبرکه اضافه از یکبار ذکر گردیده که تاکید است براهمیت موضوع .

3- سورۀ البقره سپارۀ سوم آیت 254 خداوند میفرماید: و الکافرون هم الظالمون: و کافران ایشانند ظالمان.

4- سورۀ البقره , سپارۀ سوم, آیت نمبر 258 خداوند (ج) میفرماید::  الله لا یهدی القوم الظالمین:  خدا رهنمونی نمی کند گرو  ظالمان را.

5- سورۀ البقره, سپارۀ سوم آیت نمبر 270 خدواند(ج) میفرماید: وما لظالمین من انصار: و نیست  برای  ظالمان هیچ یاوری.

6- سورۀ البقره سپارۀ سوم آیت نمبر 279 خدوند (ج) میفرماید: لا تَظلمون و لا تُظلمون: نه شما ظلم کنید و نه بر شما ظلم کنند. مردم بیگناه کابل که بر حکمتیار قدرت ظلم نداشتند پس چرا این ظالم بر ایشان ظلم روا داشت؟

7- سورۀ آل عمران, سپار سوم, آیت نمبر 57 خداوند(ج) میفرماید: والله لا یحب الظالمین: الله دوست نمیدارد  ظالمان را.

8- سورۀ آل عمران, سپارۀ  چارم, آیت  نمبر 94, خداوند (ج) میفرماید: فمن افتری علی الله الکذب من بعد ذالک فاولئک هم الظالمون: پس کسانیکه می بندند بر خدا دروغ را؛ بعد از این؛ پس این گروه ایشانند ظالمان.

9-  سورۀ آل عمران سپارۀ چارم آیت نمبر108 خدواند(ج) میفرماید: و ما الله یرید ظلمأ للعالمین: و نمی خواهد الله ظلم برای عالمیان. چقدر زیباست خداوند جلیل (ج) بر کسی ظلم نمیکند پس چگونه بنده اش جرأت میکتد که ظلم کند؟

10- سورۀ آل عمران سپارۀ چارم آیت نمبر151 خداوند(ج) میفرماید: و بئس مثوی الظالمین: بد اقامت گاهیست  جای ظالمان.

11- سورۀ آل غمران سپارۀ چارم آیت نمبر 182 خداوند میفرماید: و ان الله لیس بظلام للعبید: و هر آئینه خدا نیست  ظالم بر بندگان.

12- سورۀ نساء سپارۀ پنجم آیت نمبر30 خداوند (ج) میفرماید: و من یفغل ذالک عدوانأ و ظلمأ فسوف نصلیه نارأ... وهرکه انجام دهد آن کار را  از روی دشمنی و ظلم پس زود بیفگنیم اورا به آتش.

13- سورۀ نساء سپارۀ پنجم ۀیت نمبر 40 خدواند (ج) میفرماید:  ان الله لا یظلم مثقال ذرة.... هرآئینه خدا ظلم نمیکند بوزن ذره. ولی متأسفانه بندۀ ظالمش به کو ها ظلم میکند!

14- سورۀ مائده سپارۀ ششم آیت نمبر 39 خداوند(ج) میفرماید: فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه, ان الله غفور رحیم: پس کسیکه توبه کرد بعد از ظلم خود واصلاح کرد و جبران نمود, پس هر آئینه خدا به رحمت باز میگردد بروی؛ هر آئینه خدا آمرزندۀ مهربان است.

15- سورۀ مائده سپارۀ ششم آیت نمبر 45 خداوند(ج) میفرماید:  و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظلمون: و هرکه حکم نکند بر آنچه  نازل کرده خدا پس آن گروه ایشانند ظالمان.

16-  سورۀ مائده سپارۀ ششم آیت نمبر72 خداوند (ج) میفرماید:  و ما للظالمین من انصار:  و نیست  برای ظالمان هیچ یاوری. پس آنانکه ظالم را یاری میکنند درحقیقت خلاف خواست خداوند ((ج) عمل کرده اند.

17- سورۀ انعام سپارۀ هفتم آیت نمبر21 خداوند (ج) میفرماید: انه لا یفلح الظالمون:: هر آئینه رستگار نمیشود ظالمان.

18-  سورۀ انعام سپارۀ هفتم آیت نمبر45 خداوند(ج) میفرماید: فقطع دابر القوم الذین ظلموا: پس قطع شد, بنیاد گروه کسانیکه ظلم کردند.

19-  سورۀ انعام سپارۀ هفتم آیت نمبر 68 خداوند (ج) میفرماید: فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین:

پس منشین بعد یاد آوردن با گروه ظالمان.

20- سورۀ اعراف سپارۀ هشتم آیت41 خداوند (ج) میفرماید: وکذالک نجزی الطالمین: و این چنین جزا میدهیم ظالمان را. خداوند ظالم را جزا میدهد اما محمد اشرف غنی اورا امتیاز.

21- سورۀ اعراف سپارۀ نهم آیت 162 خداوند (ج) میفرماید: فأرسلنا علیهم رجزأ من السمآء بما کانو یظلمون. پس فرستادیم بر ایشان عذابی از اسمان به سبب آنچه  که ظلم میکردند.

22- سورۀ اعراف سپارۀ نهم آیت نمبر165 خداوند (ج) میفرماید: و اخذنا الذین ظلموا بعذاب بئیس بما کانو یفسقون: و گرفتیم ما کسانی را که ظلم کردند به عذابی شدید بخاطر اینکه نا فرمانی میکردند.

23- سورۀ انفال سپارۀ دهم آیت نمبر 54 خداوند(ج) میفرماید:  و اغرقتا آل فرعون و کل کانو ظالمین:  و غرق گردانیدیم خاندان فرعون را وهمگی بودند ظالمان.

24- سورۀ توبه سپارۀ دهم آیت نمبر 19 خداوند (ج) میفرماید:: و الله لا یهدی القوم الظالمین: و الله  هدایت نمیکند قوم ظالمین را.

25-  سورۀ هود سپارۀ دوازدهم آیت نمبر 18 خداوند(ج) میفرماید: الا لعنة الله علی الظالمین: آگاه باشید لعنت خداست بر ظالمان. متاسفانه  ظالمی را که خدا لعنت میکند محمد اشرف غنی به او امتیازات قایل میشود.

26- سورۀ هود سپارۀ دوازدهم آیت نمبر44 خداوند (ج) میفرماید: و قیل بُعدأ للقوم الظالمین: و گفته شد دور باد قوم ظالم. ولی محمد اشرف غنی آنهارا نزدیک خود آورده اند که عاقبتس بخیر!

27- سورۀ بنی اسرائیل سپارۀ پانزدهم آیت نمبر33 خداوند (ج) میفرماید: و لا تقتلوا الننفس التی حرم الله الا بالحق:  و بقتل نرسانید کسی را که کشتن وی را حرام شمرده است خداوند مگر بحق؛ در تفسیرش  تفسیر کابلی تذکر  داده که:در صحیحین آمده که خون هیچ مسلمان حلال نیست مگر به سه صورت: جان در عوض جان, یا زنای مُحصَن و یا شخصی که دین را ترک داده؛ ازجماعت مسلمانان جدا شود.

28- سورۀ  الحج سپارۀ  هفدهم آیت نمبز71 خداوند(ج) میفرماید: و ما للظالمین من نصیر: و نیست ار برای ظالمان هیچ  یاور و مددگاری.

29- سورۀ شوری سپارۀ بیست و پنجم آیت نمبر 41 خداوند (ج) میفرماید: و لمن انتصر یعد ظلمه فاولئک ما علهم من سبیل: و هر آئینه هرکسی که انتقام کشد بعد ازمظلوم شدنش پس آن جماعت  نسیت برایشان هیچ راه (ملامتی). تفسیر کابلی برای توضیحش مینویسد: اگر مظلوم خواهد از ظالم انتقام بگیرد در آن هیچ الزام و گناهی نیست, هرچند معاف کردن افضل و احسن است. خیلی ها زیبا اما بر ظالمی چون حکمتیار عفو کردن خلاف رضای خداست ؛ به آیات متبرکۀ بالا توجه شود.

30- سورۀ شوری سپارۀ بیست و پنجم آیت نمبر 42 خداوند میفرماید: انما السبیل علی الذین یظلمون الناس  و یبغون فی الارض بغیر الحق اولئک لهم عذاب الیم: جز این نیست که راه ملامت بر کسانی  است که ظلم میکنند بمردمان  و تجاوز( بغاوت یا فساد) میکنند در زمین به ناحق این گروه مرایشان راست عذاب درد ناک.

31- سورۀ هود سپارۀ یازدهم آیت 114 خداوند متعال (ج)  میفرماید: ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و مالکم من دون الله من أولیاء ثم لا تنصرون: به کسانی که ستم (ظلم) کرده اند متمایل مشوید, که آتش شما را فرا میگیرد و به جز خدا کسی دوستدار و پشتیبان شما نخواهد بود, و سر انجام یاری نخواهید شد20 .

32- سورۀ نساء سپارۀ پنجم آیت 75 خداوند (ج) میفرماید:  و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال والنساء و الولدان الذین یقولون؛ ربنا احرجنا من هذه القریة الظالم اهلها, و اجعل لنا من لدنک ولیأ, و اجعل لنا من لدنک نصیرا:  و چرا شما در راه خدا (ودر راه نجات) مردان و زنان و کودکان مستضعف ( نا توانان) نمی جنگید؟ همانانی که میگویند: پروردگارا, ما را ازین سر زمینی که ساکنان (و فرمانروایان)  آن ستم پیشه( ظالم) اند, بیرون ببر و از جانب خود برای ما سر پرستی ( و دوستی) قرار بده, و از نزد خود برای ما یاوری را برسان21 .

و اینک میرویم بسراغ  چند حدیث بیشتر از ارشادات نبوی22 رسول الله (ص):

در جنبه های مختلف ظلم, ظالم و مظلوم  احادیثی متبرکۀ تحت عنوان "کتاب المظالم" و جود دارد, جمع آوری شده اند. بخاری این کتاب را با آیات قران مجید از سورۀ 42 تا 47 سورۀ ابراهیم (سپارۀ سیزدهم) شروع نموده و چنین ترجمه شده است:

از فرمودۀ خدایتعالی:  هرگز مپندار خدا را بیخبر از آنچه میکنند ستمگاران (ظالمان), جز این نیست که مهلت میدهد ایشانرا برای روزی که خیره شوند در آن چشمها, شتاب کنندگان, بر دارندگان اند شر خود را باز نمیگردد بسوی شان چشم ایشان و دل هایشان خالی است (آیات 42 و 43). و بترسان مردمان را از روزیکه بیاید به ایشان عذاب. پس گویند کسانیکه ظلم کرده اند (ظالمان): ای پروردگار ما مهلت ده ما را تا میعاد نزدیک تا اجابت کنیم دعوت ترا و پیروی کنیم رسولان را. (گفته شود به ایشان) آیا قسم نمی خوردید پیش ازین که نباشد شمارا هیچ زوال (آیت 44) و ساکن شدید در منازل آنانکه ظلم کردند بخود شان و  روشن شد برایتان که چگونه  رفتارکردیم ما به ایشان و بیان کردیم برای شما  مثل ها(آیت 45). هر آئینه (بدرستی که) مکرکردند نیرنگ شانرا و نزد خداست جزای مکر ایشان و اگرچه باشد مکر شان تا از جای بر دارد از آن ( توسط آن) کوه ها را ( آیت 46). پس مپندار خدا را خلاف کنندۀ وعدۀ خود به رسولان خود ( از وعده اش که برسولانش داده), هر آئینه خدا غالب  صاجب انتقام است ( آیت 47).

نوت: برای درک بهترترجمۀ آیات متبرکۀ کلام الله مجید از تفسیر کابلی و پیام نور استفاده شده است.

در حدیث نمبر 2442 از ابن عمر(رض) چنین روایت شده است:  رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرموده؛ مسلمان برادر مسلمان است, بر او ظلم نکنید و اورا به هلاکت نیفگنید و کسیکه حاجت برادر خود را روا میدارد خداوند (جل علی شانه) حاجت اورا روا میدارد, و کسیکه اندوه ومشقت مسلمانی را دور میگرداند خدواند (ج) از اندوه ها و مشقات های او در روز قیامت دور میگرداند, و کسیکه از مسلمانی پرده پوشی میکند خداوند در روز قیامت از وی پرده پوشی میکند.

 در حدیث نمبر 2444 از انس (رض ) روایت شده که رسول الله (ص) فرموده: به برادر خود کومک کن ظالم است یا مظلوم. گفتند: یا رسول الله (ص)  آنکسی را که مظلوم است کمک میکنیم ولی کسی را که ظالم باشد چگونه کمک کنیم؟ آنحضرت فرمود: دستهای اورا میگیری (تا اورا از ظلم باز داری).

در حدیث نمبر2445 از معاویه بن سَوَید روایت است که براء بن عازب (رض) گفته: پیامبر (ص)  مارا به هفت چیز امر نموده که عبارتند از: عیادت مریض, همراهی جنازه, عطسه کننده را یرحمک الله گفتن, سلام را جواب دادن, مظلوم را یاری رساندن, دعوت را قبول کردن, و سوگند کننده را در ایفای آن کومک کردن.

حدیث نمبر2448 از ابن عباس (رض) روایت است که گفت: پیامبر (ص) معاذ را (برای گرفتن صدقه و تعلیم احکام دین) به یمن فرستاد و فرمود: از دعای مظلوم بترس, همانا میان وی و میان خداوند (ج) حجابی نیست.

وهم از بیهقی  روایت است: کسیکه ظلم ظالم را میداند و با آنهم برای تقویت وی میکوشد از دایرۀ اسلام بر آمده است ( من مشی مع ظالم لیقویه و یعلم انه ظالم فقد خرج من الاسلام).

خوانندگان گرانقدر: امید از ترجمۀ آیات متبرکه و احادیث نبوی به آن رسیده باشید که ظالم هم از طرف خدا وهم از طرف رسولش کدام جایگاه محترمانه نداشته است اما اشرف غنی همم ازخدا وهم از پیامبرش دانش بیشتر بحیث دومین متفکر جهان(؟) قدم گذاشته به ظالمی چون حکمتیار امتیازات قایل شده است که اگرفرمودۀ الله (ج) و پیامبرش ازجانب  مشاورین تبعیض گرش برایش توضیح  میگردید ,بهتر ترمیبود.  اکنون میرویم به سراغ موافقت نامۀ صلح با حکمتیارظالم, با تبصره وتحلیل هرماده, و ببینید که محمد اشرف غنی و داکتر عبد الله چگونه امتیازاتی برایش رسمأ قایل شده اند !.

متن کامی توافقنامۀ صلح دولت افغانستان و حزب اسلامی حکمتیار:

فصل اول- اصول اساسی.     

مادۀ اول: دو طرف با ایمان مستحکم و تزلزل نا پذیر به خداوند متعال و اعتقاد راسخ به دین مقدس اسلام خود را پیرو بلاقید وشرط از اصول والای این دین مکلف دانسته و آن را هدف خویش قرار میدهند.

تبصره: با پذیرفتن این ماده محمد اشرف غنی امضا کنندۀ این توافقنامه چنین نمایان ساخته که تاحال ازپیروی " اصول والای دین" هدف نداشته است. نمیدانم ,حکمتیار که قرار تشریحات  تاریخی, قرآنی  و فرمایشات نبوی که دربالا ذکرشد, از "اصول والای دین" پیروی نکرده است؛ اکنون چگونه میتوان به وعدۀ یک وعده خلاف ضد صلح و امنیت مردم خاصتأ شهریان کابل اعتماد کرد, بحث عادت را مد نظر داشته باشید.

مادۀ دوم: دو طرف معتقد اند که اصول و رهنموند های دینی پایۀ اصلی تمامی قوانین و اجرائیات دولتی خواهد بود. همانگونه که ماده های دوم و سوم قانون اساسی کشور نیز بر آن تاکید دارد که" دین دولت جمهوری اسلامی افغانستان دین مقدس اسلام بوده (مادۀ سوم) و در افغانستان هیچ قانونی نمی تواند مخالف اعتقادات و احکام دین اسلام باشد"

تبصره: این ماده نشان میدهد که هیچکس نه ,به دورو پیش, محمد اشرف غنی و هم دراطراف داکتر عبدالله بشمول خود شان از قانون اساسی مملکت  مطلع اند! با این ماده دغل بازی و فریب مردم را باز نشان داده اند! وی قسمت مهم مادۀ دوم را که...." پیروان سایر ادیان در پیروی از دین و اجرای مراسم دینی شان در حدود احکام قانون آزاد می باشند". حذف نموده اند. با حذف این پارچۀ قانون اساسی, حکمتیار پذیرفته  که : به قانون اساس مملکت احترام  ندارد و هم پیروان ادیان دیگر را که افغانستانی های عزیز و محترم اند, نادیده میگیرد.

گمان نمی کنم حکمتیار نظر به دلایل بالا "معتقد اصول و رهنمود های دینی باشد". به حکمتیار بگوئید که در کدام آیات متبرکۀ فوق "اصول دین" بود که بر مردم بیگنای کابل راکت پرانی کن؟ در کدام اصول دین است که در مقابل رئیس جمهور مسلمان , متدین و عالم دین بغاوت کن؟ آیا تعبیر شما و محمد غنی امضا کننده های این موافتنامه  پیروی ازاولولامرهمین است؟ در کدام اصول دین آمده که بارها پیمانها و حرکات صلحجویانۀ دولت اسلامی را به بهانه هائیکه از طرف استادان تان برایتان فرمان داده شده نقض کنید؟ ایا تعبیر شما از والصلح خیر همین است. در کدام اصول دین است مردم بیگناه ومعصوم را بخاک و خون بکشانید؟ آیا تعبیر شما آز آیت نمبر 92 سورۀ نساء که میفرماید, همین است که: "و نسزد مسلمانی را که بکشد مسلمان دیگر را مگر بخطا"؛ حکمتیار!  کدام یک از هزارها نفر که به فتل رساندی  و ده ها هزارنفر دیگررا زخمی ساختی بخطا بود؟ آیا تعبیر شما از آیت متبرکۀ نمبر 32 مائده که میفرماید " هر کسی بکشد کسی را بغیر عوض (قصاص) و به غیر فساد  در زمین پس همچنان است که کشته باشد مردمان را همه, و هرکه سبب زندگانی کسی شود پس همچنان باشد که زنده ساخت مردمان را همه (تفسیر کابلی)"  همین است؟ و آیا تعبیر شما از آیت متبرکۀ نمبر 39 نساء همین است که: و هرکه بکشد مسلمانی را به قصد؛ پس جزای او دوزخ است؛ جاوید بماند در آنجا و خشم گرفته خدا بر او و لعنت کرده بر او آماده ساخته برای او عذاب بزرگ" یا ازین آیت شما بی خبر بودید که امتیارات  این موافقت نامه را به حکمتیار اعطا کرده اید ویا اینکه این اصول دین نبود!.... حکمتیار بمجردیکه برای بار دوم صدر اعظم شد سینما ها و پروگرامهای موسیقی را بروی مردمان شهر کابل ظلمأ مسدود نمود آیا این تعبیر شما از " یسر و لاتعسر" همین است.... و...و ...و...

مادۀ سوم:  دو طرف به این باوراند که: تمام مردم اعم از زن و مرد بدون تبعیض و امتیاز دربرابر قانون حق و مسؤولیت مساوی و برابردارند. افغانستان واحد و یک پارچه به همه اقوام و مردم غیوراین سرزمین تعلق داشته و حاکمیت ملی حق مسلم ملت میباشد که آنرا بطورمستقیم و یا توسط نمایندگان منتخب خویش اعمال مینمایند ( مادۀ چهارم قانون اساسی).

تبصره: هرکس بر باور خود حق قانونی و حقوقی دارد. اما نباید باورهای تبعیضی در یک سند مهم داخل شود. این ماده فریبنده است؛ "زن ومر بدون تبعیض و امتیاز". شما درمادۀ دوم تان از تبعیض کار گرفته از ذکرپیروان دیگرادیان و مذاهب قصدا نخواستید داخل این توافقنامه شود. در چنین وثایق جای برای دو روئی نیست. ذکر تعجب آور دیگر کلمات  "بدون امتیاز" است؛ شما چقدرامتیازات برای حکمتیاربدون توجه به ظلم و کشتار هائیکه نموده است  هدیه داده اید!. و میفرمائید مردم افغانستان " در برابر قانون حق و مسؤولیت مساوی و برابر دارند", چه مساوات و چه برابری؟ و حیف برمردم افغانستان که رای خود را برای یکعده بیکفایت های نثارکردند که امروز اهلیت, کمیت و کیفیت خود را با این توافقنامه بر ملا ساختند و خود را درزمرۀ ظالمان شریک ساخته اند.

مادۀ چهارم: هردو طرف ازخروج نیروهای نظامی خارجی بر اساس موافقتنامه ها برای تحکیم حاکمیت ملی و منافع کشور حمایت نموده و باوردارند که افغنستانی ها میتوانند از طریق این وحدت و همبستگی, بحران ناشی از جنگ را مهار و با تهدید ها مقابله نمایند.

تبصره: بفکر من ورود نیرو های نظامی در افغانستان امکان نداشت اگر خود حکمتیار درجنگهای نیابتی پاکستان وبا القاعده و طالب همکار نمی بود, اگر اوبحیث صدر اعظم به توصیۀ پادشاه عربستان درمکۀ معظمه و مشوره صدراعظم پاکستان دراسلام گوش داده والصلح خیر را محترم میشمرد, لازم نبود که نیروی خارجی داخل خطۀ مقدس من! افغانستان شود.

"وحدت و همبستگی ملی" وقتی بعمل میآید که افغانستان از همه شمرده شود, نه برای افغانها که پشتونها اند. تا جلوطاقتها, یون ها, ننگیالی ها و تبعیض گران ارگ که غیر پشتونها خاصتأ تاجکان را "حرامی" میدانند, گرفته نشود این وحدت و این همبستگه متزلزل است. جای دارد که متذکر شوم, DNA پشتون و غیر پشتون  ازهم تفاوت زیاد دارند. بناء, ملیت افغانستانیست نه افغانی (پشتون)؛ من فقط آنچه شرط بلاغ است بتو میگویم!

نوت: متأسفانه که این "فصل اصول اساسی" یک اصول بی اساس قانونی, دینی, عدم احترام به قانون اساسی بوده, فریبنده است!

فصل دوم: تعهدات طرفین.

بخش اول: تعهد های دولت جمهوری اسلامی افغانستان.

مادۀ پنجم: دولت جمهوری اسلامی افغانستان تضمین میکند که با امضای این موافقت نامه, در تماس با شورای امنیت سازمان ملل متحد و تمامی دول و نهادهای ذیربط, بخاطرقطع دایمی جنگ و بر قراری صلح و امنیت پایدار درافغانستان روند رفع تمام تحریمهای را که درمورد حزب اسلامی افغانستان, رهبر و اعضای آن وضع شده با ارایۀ تقاضای رسمی مبنی بر رفع تحریم ها آغاز نماید.

همچنین دولت افغانستان مکلف است تا دراین راستا با استفاده از تمامی امکانات تلاشهای همه جانبه را بکار گیرد تا هر نوع تحریم بر علیه رهبر و اعضای حزب اسلامی در ارع اوقات از بین برداشته شود.

تبصره: مردم با شهامت افغا نستان زن و مردبالغ درهوای نامناسب انتظار طولانی درقطاررای دهندگان, بشوق تام  واز دست دادن کلک هائی خود توسط برادران تروریست تان, بشما رای دادند تا امنیت, زمینۀ کار, نبرد با تروریستها را به موفقیت انجام دهید. تمامیت ارضی را ضمانت کردید اما امروزکنر, ننگرهار, پکتیا, پکتیکا, هلمند, ارزگان, فراه, تخار و بغلان همه ولوسوالیهای دارند که طالب در آن حکمروائی دارد, پاکستان داخل خاک ما تهانه میسازد روپیۀ پاکستانی را جاگزین پول افغانستانی نموده اند. برای یک رئیس جمهور مسؤول و وطندوست این موضوعات ضمانت میخواهد, شکم گرسنه و پای لچ وبی سرپناه ضروت به تضمین دارد, عساکری شهید میشوند و فرزندان شان بی پدر وخانمش بی شوهر شده میخواهد تا صحت و تربیۀ  فامیلش تضمبن شود, اطفال خورد سالیکه باید به مکتب باشد اما بوت رنگی میکند , سپندی شده و موتر شوئی میکند تضمین تعلیم و تربیۀ خوب میخواهد.جوانانیکه به مشقات و زحمات و خطر جانی و مالی از بیکفایتی و بی تضمینی خودت محمد اشرف غنی وطن را ترک کردند و اکنون که خواسته ای دوباره به وطن فرستاده شوند تضمین تحصیل و زندگی آیندۀ شان را

طلب دارند. بلآخره, امروز اضافه از ده روز میشود که قندوز در آتش جنگ با طالبان باز میسوزد, کجاست آن تضمینی که قندوزیان را ازحملات متکرر طالبان نجات دهی. ولی حیف است که تو ضعیف هستی, و آسایش مردم خودت را تضمین نمی توانی اما یک تروریست شناخت شدۀ بین المللی را که شهر کابل را ویران و هزاران کابلیان را بخاک وخون غلطاند! تضمین میکنی. مردم چیز فهم در داخل مملکت ازین عمل شنیع شما که زیرنام صلح و برای بدنامی صلح برهنمائی گیلانی که من اورا قوماندان اعلای طالبان و همکار ISI میدانم ( به سایت آریائی نوشت ام در بارۀ وی مراجعه شودشود) خجل و شرمنده اند مخصوصأ انهائیکه برای شما طپیدند و رای جمع کردند وحتی تقلب نمودند.

گمان نمیکنم این موافقت نامه به "قطع دایمی جنگ و بر قراری صلح و امنیت پایدار" در افغانستان بیانجامد. امروز در جهان کلمۀ sustainability یا پایدار ی رایج است که شفر خوبیست  برای دوستان امریکائی و اروپائی تان تا بدانند که شما هما به پایداری معتقد هستید. شما با مردیکه ظالم ثابت شده عهد شکنی عادت دارد و بارها به صلح تن نداده است چطور میتوانید که اعتماد کنید و قرار داد تانرا پایدار بخوانید.

جای حیف است که شما از تجاوزات روزمرۀ پاکستان درکنر و جلال آباد و تهانه سازی هایشان نه شما  ونه کرزی خائین ملی به شورای امنیت ملل متحد شکایت کردید ولی امروز ازخاطر یک پشتون تان که ظالم و تروریست است خلاف تعلیمات قرآنی ووعده هایتان بمردم,  برای "رفع تمام تحریم های" حکمتیار راکتیار و ظالمیکه عادات بد دارد به شورای امنیت قدم رنجه میفرمائید! راستی خجالت آور است! راستی قومگرائی را نمایان ساختید.

"تمامی دول و نهاد های ذیربط" در خاک  افغانستان عساکر شان, فرزندان شان پول شان به بلیونها آمد تا مارا کمک نمایند و امنیت قایم نمایند. اما بمب های نهفتۀ و از دور رهبری شدۀ حکمتیار سبب قتل جوانها و ملیونها دالر تجهیزات جنگی شان شده, اگر اینها تظاهرات مردم مالیه ده خود و برطرف شدن خود را از موقعیتهای انتخابی فدای یک ظالم و تروریست بکنند شما موفق هستید درغیرآن "تقاضای" تان لاجواب خواهد ماند. نمیدانم چرا حکمتیار بر شما غالب آمد ؟ و عین اهدافیکه در پراگراف اول نوشته بودید دردو خط آخرمادۀ پنجم دوبار با یک اندازه مرچ ونمک دوباره تذکر داده اید که همه واهی و بضد امنیت مردم افغانستان است.

مادۀ ششم: دولت حمهوری اسلامی افغانستان همزمان با امضای این موافقت نامه رسمأ اعلام میدارد که رهبر حزب اسلامی افغانستان و دیگر شخصیبهای برجستۀ آن میتوانند درهرجای از این کشور که خواسته باشند, مطابق با قوانین کشور, آزادانه زندگی نمایند و دولت جمهوری اسلامی افغانستان  خود را مکلف به تامین شرایط لازم و مساعد برای تحقق این شرایط میداند.

تبصره: بنظر من همۀ اینها حتا گلبدین ظالم چون درافغانستان تولد شده اند راستی حق دارند هرجائیکه بخواهند زندگی کنند, مالیه بدهند, در تنظیف جاهیکه زندگی مینمایند شرکت کنند و انچه درسابق به آن عادت داشتند تکرار ننمایند که بنظر من برایشان سخت خواهد بود که "در رد پای روش سابق" خود قدم نگذارند ویا قصۀ "شاگرد وفادار را" برشما تکرار نکنند.

اولتر ازهمه , دولت اسلامی افغانستان مکلف به "تامین شرایط لازم و مساعد" برای ملیونها مردم بی بضاعت, بی سرپناه, بیجامه و بوت افغانستان است, وهم مکلف است تا فساد و رشوه خوری را ازبین ببرد, وزرائی بر اریکۀ وزارت تکیه دهد که بتوانند بودجۀ انکشافی خود را 100%  قسمیکه دیراین شده تکمیل نمایند زورسالاری و پلوتو کراسی (حکومت زورمندان و پولداران) را جانشین دیمو کراسی نسازد و قص علی هذا.

مادۀ هفتم: دولت جمهوری اسلامی افغانستان متعهد میگردد که رسمأ اعلان نماید که حق فعالیت  سیاسی حزب اسلامی درتمامی ابعاد سیاسی و اجتماعی مطابق با قوانین جاری در کشور برسمیت شناخته و در تحقق آن همکاری همه جانبه نموده و حزب اسلامی میتواند در انتخابات ریاست جمهوری, پارلمانی, و ولایتی, شهری و شهرداری شرکت نمده نامزد داشته باشد.

تبصره: باز هم هر شهروند افغانستان که درمیهن تولد شده عاقل و بالع و مسلمان و دیندار وآراسته با شرایط قرآنی وارشادات نبوی باشد همۀ حقوق فوق را مستحق است. درغیر آن اینگونه اشخاص چنین امتیازات داده نشده به محاکم قضائی جهت جوابدهی کشتارمردم بیگناه شهر کابل  و دیگر مناطق و ویرانی شهر کابل جهت تعیین مجازات فرستاده شوند, نه بصوب ارگ جمهوریت وزمینۀ سرنوشت سازی برای مردم با شهامت افغانستان.

مادۀ هشتم: دولت جمهوری افغانستان متعهد میگردد تا در مشاوره با نهادهای سیاسی, مدنی و دولتی کشور زمینه را جهت اصلاح بیشتر روند انتخابات آماده ساخته وطرح مشخص را در این زمینه ارایه نماید. همچنین دولت متعهد میگردد که زمینه را برای حضورحزب اسلامی افغانستان در روند اصلاحات نظام انتخاباتی فراهم سازد. اصلاح نظام انتخاباتی اگر بنا بر کمبود وقت معطوف به انتخابات پیشرو نمیتواند باشد, دولت درمشاوره با تمامی نهاد های ذیریط متعهد به تعدیل نظام انتخاباتی مبتنی بر نظام انتخاباتی متناسب حزبی میباشد. همچنین درساختارهای انتخاباتی حضور حزب اسلامی افغانستان در مطابقت با قانون تامین میگردد.

تبصره: در اصلاح روند انتخابات فکتور اولیه و بسیا رمهم زمینۀ سر شماری و اعطای  تذکره های  الکترونیک است. قسمیکه درسایت آریائی ( اپریل 2016) نوشته ام ملیت باید افغانستانی باشد تا تمام اقوام افغانستان را دربر گیرد. کلمۀ افغان معنی پشتون دارد و از با یزید روشاان (926- 985 عجری) تا رحمان بابا, شهرت ننگیالی, افغان قاموس, گل پاچا الفت, شهید موسی شفیق و افغانی کلتوری تولنه در کالفورنیا همه نوشته اند و شعرگفته اند و آوازها سرداده اند که افغان  یعنی پشتون!( برای معلومات مکمل به امید هفتۀ اول مارچ   2016 و سایت آریائی هفته دوم جولابی 2016مراجعه شود) وهم پدر افغانها ( پشتونها)  قرار تیوری ریشۀ بنی اسرائیل23 قیص است که چهار پسر داشت بنامهای: کارتان, غرغشت, بیتان و سارتان. سارتان دوپسر داشت: خرشبون پدر پشتونهای شرق افغانستان و شرخبون پدر افغانهای غرب افغانستان. ترین فرزند شرخبون بود ازابدال  پسر ترین چهار قوم بنامهای: سدوزی, الکوزی, بارکزی و اچکزی ظهور کرده است. بناء, غیر پشتونها نه به اجداد خرشبون ونه شرخبون که مانند کلمات جودیش هستند ارتباط دارند.

موضوع مهم دیگر مادۀ چهارم قانون اساسی است که باید ضمیمۀ یا amendment در آن صورت گرفته اصلاح شود......"ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادیکه تابعیت افغانستان را دارد". اصلأ باید چنین اصلاح شود: " ......"از تمام افرادیکه در افغانستان تولد شده اند". زیرا اکنون پاکستانیها تبعییت افغانستان دارند که در برابر افغانستانی الاصل جفاست.

جفای دیگر درمادۀ چهارم قانون اساسی اینست که باید اقوام به اساس الفابت که در همه جا رایج است ذکر نشده باید چنین اصلاح شود: ازبک, ایماق, براهوی, بلوچ, پشتون, پشه ای, تاجک, ترکمن, عرب, قرغز, قزلباش, گوجر, و هزاره. 

 همچنین جملۀ " بر هر فرد از افراد ملت افغانستان کلمۀ افغان (پشتون} اطلاق میشود". که جزء مادۀ چهارم است یک قسم قبول اجباری برغیرپشتونهاست که خلاف لا اکراه فی الدین است, میباشد وقتیکه

" ملت افغانستان" میگوئیم خودش واضح ساخته که "ملیت افغانستانیست" نه افغان.

مادۀ نهم:  رهبر جهادی افغانستان, گلبدین حکمتیار از طرف رئیس جمهور اسلامی افغانستان طی فرمان خاص بخاطر تامین صلح در کشور و تلاش های شان برای آزادی افغانستان مورد اعزاز و احترام خاص قزاز میگیرد.

تبصره: اگر محمد اشرف غنی مرد پشتون خود را عزت میکند حق دارد ولی پول بیت المال را بمصرف نرساند. مردم افغانستان "تلاش های شان برای آزادی افغانستان" را بمقایسۀ  قتل قوماندانان جهادی مربوط قوای احمد شاه مسعود توسط سید جمال  و دیگر فعالیتهای استخلاراتی اورا با  CIA, ISA, KGB و استخبارات عربستان سعودی و نزدیکی پس پردۀ اورا با روسها نیز بخاطر دارند24. قسمیکه بار ها ذکرشد انچه زیادترمردم بخاطر دارند تلاشهای گلبدین حکمتیار برای راکت پرانی بر شهر کابل, قتل هزاران افراد بیگناه,  بیجای ساختن هزارها نفر ازمساکن شان و ویرانی کابل است. حکمتیار نزد مردم داغدیدۀ افغانستان مخصوصأ شهریان کابل برای خود کدام آبرو وعزت نمانده است. بنگرید بیک پارچه شعری از خوشحال ختک که "عزت" عنوان دارد: ( ازینکه الفبای  پشتو درکمپوتر خود ندارم معذرتم را بپذیرید).

                 عزت نشته زور ور په حضور کی           لویی نشته تکبر او په غرور کی

                 قبلیدل  د چا په درکی لوی ذلت دی          که نقصان نه وی په سترگو اوشعور کی

                 له معنا او له کمال سره آشنا شه             موندل کیژی لوی عزت دعلم نور کی

                 خوشحالی په دیر دولت اومال کی نشته     شه ژوندون بویه د زلونو په سرور کی

                 دحسد او حرص خاوند په اور کلیژی        لئیمان وی شپه او ورح په تنور کی

                 ملنگان یی د دوهی په غاره  مومی          کوم تودوالی چی مالدار مومی په کور کی

 

مادۀ دهم: رهبرحزب اسلامی میتواند دو یا سه محل مناسب را برای اقامت خویش درافغانستان انتخاب نموده و دولت تدابیر لازم و هزینۀ معین و معقول را برای وی فراهم میکند.

تبصره: مجلۀ تایمز در یکی از سالهای آخر 1990 خبری نشر کرد که به اساس آن حکمتیار بادارائی در حدود 750 ملیون دالرازپولدار ترین لیدرهای مجاهدین وکمترین پولدار لیدرهای مجاهدین پروفیسور صبغت الله مجددی نام داده شده بود که در حدود سه صد ملیون  دالرداشت.  قرار راپور پیتر بیرگن ژورنالیست امریکائی برای حکمتیار امریکا 600 ملیون دالرکمک نموده است25,26 واینکه اسامه بن لادین چقدرکومک نموده و از سرمایه گذاریهایش درخارج چه درآمد دارد تا هنوز معلوم نیست؛ اکنون که اسمش در رسانه های خارجی برآمده, امکان دارد درآیندۀ نزدیک دارائی وی به دالر برملا گردد.

پس با این دارائی هنگفت بعوض اینکه برای مردم افغانستان ملیونها دالر به فامیلهای شهداء و زخمیان, مصرف چندین سالۀ شان را, با معذزت از تۀ دل تقدیم کند, چرا؟ "دولت تدابیر لازمه و هزینۀ معین و معقول را برای وی فراهم سازد". این خیانت ملی است! که مردم ما از فقر اولاد خود را بفروش میرسانند, دختر ده سالۀ خود را به نکاح مرد 65 ساله میدهند تا چند پولی جهت مصرف باقی فامیل پیداشود, در زمستان طفلکان زیر خیمه از سردی جان میدهند و تو رئیس جمهور بیکفایت شان عوض اینکه به آنها کومک کتی هزینۀ معین و نامعقول برای این ظالم راکت پران در پطنوس نقره ای پیشکش میکنی!

چون پولدار است میتواند درهرجائیکه میخواهد  تحت نظر ریاست امنیت ملی (گرچه نفر خود شان است) خانه خریداری کند. ویا به اساس پشتونوالی تان او را در ملکیت و دارائی احمد زی ها در لوگر جا دهید و یا منازل متعدد برایشان هدیه و یا خیرات بدهید. ورنه آنچه از بیت المال "هزینه معیین" برایش لازم دیده میشود  درد و بلای مردم کابل خواهد بود که با پیچش شکم آنرا حل خواهد کرد.

                 خرچ اگر از کیسۀ {بیت المال) بود           حاتم طائی شدن آسان بود

مادۀ یازدهم: دولت جمهوری اسلامی افغانستان مصئونیت قضائی رهبر و اعضای حزب اسلامی را ذر رابطه با اقدامات سیاسی و نظامی گذشته با امضا و درمطابقت با این موافقتنامه تضمین مینماید. همچنین دولت اسلامی افغانستان متعهد میگردد که زندانیان و اسرای حزب اسلامی راکه شامل لست توافق شده بوده و مرتکب جرایم جنائی نشده باشند و دعوای حق الناس علیه آنها وجود نداشته باشد از طریق کمیسیون علنی که بدین منظور تشکیل میگردد در اسرع اوقات که بیشتر از سه ماه نباشد رها سازد. حزب اسلامی افغانستان متعهد میگردد تا افراد رها شده حزب اسلامی, به میدان جنگ علیه دولت جمهوری اسلامی افغانستان نرفته و به هیچ گروهی مسلح غیر قانونی و تروریستی نه پیوندند. نظارت بر روند حل و فصل هر نوع اختلاف در این رابطه به کمیسیون مشترک اجرائی با حسن نیت  سپرده میشود.

تبصره: "مصئونیت قضائی رهبر و اعضای...."  یک درخواستیست که به حساب کابلیان همرای همه لنگی و کیش و تنبان و بوت وغیره در چشم مردم افغانستان درآمدن است" و چنین تقاضا میکنند! کشتار های مردم کابل که به وی لفب "قصاب کابل" کمائی کرده است26,27" و محمد اشرف غنی حق ندارد که به چنین قصاب مصئونیت بخشد. اگرحکمتیار بیگناه است و قرار گفتۀ محمد امین کریم مذاکرۀ کنندۀ ارشد حکمتیار با دولت افغانستان همۀ انتقادات بمقابل حکمتیار پروپاگندهای امریکائی و فو توها فوتو شاپ است پس چرا ازخود درمحاکمات عدلی دفاع نمیکند, ولی چون یک ظالم و جانی است از خود دفاع نتوانسته به دولت افغانستان سرخم نموده است تا "واسطه اش" شود.

همچنین دولت اسلامی افغانستان حق ندارد که زندانیان جانی, دشمن مردم افغانستان و بین المللی چون عبد الله نوبهار و عبد الصبور متخصصین مواد منفلقه28 را که در 18 ماه سپتامبر 2012 بر یک بس مامورین خارجی میدان  بین المللی هوائی کابل حمله برده 12 نفر را به قتل رسانیدند اکنون که  خواستۀ دامادش "بهیر" می باشد تقاضای رهائی آنها را از حبس دارند. چنین حرکات نشان میدهد که حکمتیار نه بالای نزدیکان خود و نه بالای اعضای حزب خود قدرت لیدرشپ قوی دارد که آنها را از اعمال و گفتار شان باز دارد و اینکه میگوید: "افراد رهاشده...."  به میدان جنگ علیه دولت با هیچ گروه مسلح و تروریستی نمی جنگند بهانه است. زیرا "بضد دولت" ذکر شده نه بضد "دولت و مردم "  که باید جدأ

مدنظر گرفته شود.

سوال درینجاست که زندانیان حزب اسلامی چرا در وهلۀ اول محبوس شده اند؟ اگر کدام جنایت و گناه نداشتند چرا تا حال در بند اند؟ و اگرمجرم اند چگونه میتوان بضد مادۀ سوم توافق نامۀ تان که " تمام مردم اعم از زن ومرد بدون تبعیض و امتیاز در برابر قانون حق ومسؤولیت مساوی و برابر دارند" و یا اینکه به این معنی است که شما حافظه ندارید و برآنچه موافقه نموده اید فقط چند کلمۀ روی یک صفحۀ کاغذ است وهدف حکمتیار وبهیر و امین کریم وغیره یک بلسط جای پیداکردن و پیشبرد اهداف پاکستان است.  از راپور های مستند بر میآید که حکمتیارهمین اکنون درپاکستان درگوشۀ خزیده است. اما شرکای اواصرار دارند که وی در کابل هست(؟؟؟) .

در قسمت حق الناس که چه کلمۀ زیباست و چقدر نابجا و فریبنده استعمال شده است. نه کشته ها (شهدا) و نه زخمیان و فامیلها و فرزندان شان که به یقین در جملۀ "الناس" میآیند شما را عفو نمیکنند. در شروع نواسۀ من حق دوری از پدر خود را که در زندانهای حکمتیار محبوس بود اورا نمی بخشد!

مادۀ دوازدهم: بمنظوراستحکام هر چه بیشتر حکومت وحدت ملی و جهت ایجاد فضای اعتماد میان دولت و حزب اسلامی افغانستان رهبری دولت جمهوری افغانستان متعهد میگردد که حضور رهبری حزب اسلامی افغانستان در روند مشورتی برای تنظیم و تحقق سیاست های مهم دولتی و کشوری تامین نماید.

تبصره: چرا؟ نظر بکدام معلومات اقتصادی, سیاسی, اجتماعی, ساینتیفیک, تعلیمی, دینی  و حتی محیط زیست که در جملۀ ده ها مشاورین ارشد شما یک مشاورارشد  دیگر که درجهان با داشتن دیپلوم" قصاب کابل" و darling  استخبارات CIA, اجنت دیگران  وجنگ سالار29شهرت دارد, اضافه شود. آیا شما میخواهید که بشما راکت پرانی, انفلاق بمب های کنار جاده, وعده خلافی ( گرچه درین قمت بمشوره ضرورت ندارید),و ویرانی دوبارۀ شهر کابل مشوره دهد؟ پس "انتخاب تان دررررست است"! وهم درضمن, خدا کند هدایات برای مشوره های نادرست برای شما از ISI پاکستان نیاید. بهترین مثال اعضای این حزب در امور کشوری  فاروق وردک سابق وزیر معارف افغانستان است که ملیونها دالررا با طبع نادرست کتب در اثربیکفایتی اش حیف و میل ساخت. حذف جهاد را از کتاب تاریخ تا قتل و راکتبارانی ماستر خود ,حکمتیار, را برملا نسازد و ضرر زیاد به معارف افغانستان وارد ساخت...قطعأ جای برای چنین اشخاص بیکفایت و دیده درای وجود ندارد!

مادۀ سیزدهم: دولت جمهوری افغانستان خود را موظف میداند تا شرایط لازم را برای حضور و مشارکت حزب اسلامی افغانستان درنهاد های دولتی مطابق با قانون اساسی فراهم سازد. چگونگی چارچوب مناسب و قابل قبول برای تحقق این امر از طرف شورای عالی صلح در تفاهم با هیأت حزب اسلامی افغانستان تنظیم و به مقان ریاست جمهوری پیشنهاد میگردد.

تبصره: این ماده کاملأ زجر دهنده است. پشک را پرسیدند که شاهد تو کیست گفت دُمم. مشوره با شورای عالی صلح که زیادتر مشورت و رهنمائی خو درا از دوستان مقر پاکستانی خود میگیرد و حکمتیار هم سابقۀ قدیمی با پاکستان از طریق بچه خواندگی ضیاء االحق  ودوستی جنرال حمید گل دارد همه را براست است حاجت به "تفاهم با هیإت حزب اسلامی" نیست. هم پلانهای پاکستان یکی بعد دیگر در افغانستان تطبیق شده میرود ......و مردم بیخبر اند یا خاموش اند؟

دولت اسلامی چرا خود را موظف نمیداند؟  "تا شرایط لازم را برای حضور..." جوانان و تحصیل یافتگان که با زحمات شباروزی صاحب دیپلوم شدند  و کار ندارند به اساس قانون برایشان وطبفه مهیا ساخته نگذارند که از وطن فرارکنند و کشته شوند.

مادۀ چهاردهم: دولت جمهوری اسلامی افغانستان متعهد میگردد, طبق قانون افراد و فرماندهان واجد شرایط حزب اسلامی افغانستان را که علاقمند بخدمت باشند جذب نیروهای دفاعی وامنیتی کشور نماید. همچنین جمهوری اسلامی افغانستان متعهد است تا زمینۀ ادغام قانونی, با عزت و پایدار آنها را در جامعه تامین نماید. چگونگی تحقق این ماده از طریق کمیسیون مشترک اجرائی تنظیم میگردد.

تبصره: مبارک پاکستان! انچه سالها توقع داشتی اکنون اشرف عنی به بچه خوانده ات, حکمتیار,  در پطنوس طلائی تقدیم کرد, ازین ببعد نماینده های استخباراتی شما هم در وزارت دفاع و هم در سیستم استخباراتی و امنیتی کشور شامل خواهد بود تاجکان و غیر پشتون را قرارخواسته های شما محکوم بجزاهای مختلف و حتی پایدار خواهند نمود و شما ازهرعمل و فعالیتی که در افغانستان رخ دهد مخصوصأ در رابطه به هندوستان و امریکا بلا تأمل خبر میشوید. شما ازین ببعد به "ویکی لیک" ضرورت ندارید. شما باید محمد اشرف غنی را نامزد دریافت عالترین نشان دولتی مملکت تان کنید و مردم افغانستان هم شاید درپی سزای سنگین برایش باشند.

امروز درافغانستان وهمه جاهای دنیا از کاندید های ,وظایف, امتحان گرفته میشود. آیا درحکومت پر فساد محمد اشرف غنی کسی پیدا خواهد شد که از حزب حکمتیار طرفداری نکند (به استثنای حزب پروفیسور صبغت الله مجددی , جبهۀ نجات ملی)  و نه دیدید که بیکفایت های مانند فاروق وردک در حق وزارت معارف چه کرد؟ انها مملکت را بورطۀ هلاکت نزدیکتر میسازند.

نمیدانم ادغام قانونی, با عزت و پایدار چه معنی دارد. وقتیکه ادغام شد قاونی نیست. عزت کشمش نخود نیست که جیب آغا را مملو سازید و عطر معطر گلاب نیست که اورا خوشبو سازید. عزت با ایمانداری, مرحمت, همکاری, تقوا, وخدمت به بندگان خدا(ج) بدست میآید؛ این گروه که بی عزت ترین انسانها در چشم کابلیان صدمه رسیده  و داغدیده دیده میشوند, شما عزت قلبی داده نمیتوانید وآنچه در کاغذ نوشته شده سطحی و بیفایده است. پایداری تنها بخدا میزیبد هیچکس در هیچ جا پایدار نیست؛ شما در ریاست جمهوری تان پایدار نیستید و حکمتیار در زندگی دنیایی پایدار نیست و جنبۀ دیگر پایدار که sustainability  است قبلأ توضیح شد.

مادۀ پانزدهم: دورۀ انفصال آنعده از ماموران و افسران حزب اسلامی افغانستان که قبلآ در اداره های دولتی خدمت نموده و انفصال از خدمت شده اند, در صورتیکه بتوانند اسناد قانونی ارایه نمایند طبق قانون دورۀ خدمت آنها محسوب شده و جذب مجدد آنها ب راساس شرایط قانونی صورت گیرد.

تبصره: واوا دابله خوشحالی! اول کدام قانون در پر فساد ترین مملکت دنیا (از برکت حامد کرزی خاین ملی ومحمد اشرف غنی احمدزی) تطبیق شده, کمیتۀ قضائی و عدلی شما مامورین پایان رتبه و بی بضاعت را به محکمه میکشاند, حامد کرزی که بلیونها دالر را به هوا پراند  تا حال نتوانسته  اند تا نام اورا ازمیدان هوائی بین المللی کابل دورسازند. برای اینها به بسیار آسانی راه قانونی پیدا میشود وبا دیپلوم هائی ساخته گی که از فابریکۀ دیپلوم سازی دانشگاه های پاکستان و ابودابی و قطر و عربستان سعودی و لندن و حتی امریکا و  کانادا و امریکا جعلأ بدست آورده ان که شما محمد اشرف غنی از چنین مردم بهتر با خبر هستید! بر اریکه قدرت تکیه میزنند و راه را برای جوانان غیر پشتون با بوجود مهارتهای و استعدادی که دارند مسدود میسازند. آیا همین حکمتیار نبود که نخواست شخص مجرب جهادی چون قوماندان احمد شاه مسعود وزیر دفاع نباشد؟

 

مادۀ شانزدهم: دولت جمهوری افغانستان متعهد میگردد تا برای حل مشکلات مهاجران کمپ نصرت مینه و سایر مهاجران افغانستانی مقیم پاکستان و ایران وبازگشت داوطلبانۀ, با عزت و پایدارشان بوطن اقدامان همه جانبه را از جمله تهیۀ زمین برای سرپناه با امکانات لازم درکابل و سایر ولایت های کشور بعهده گیرد. درین راستا دولت جمهوری افغانستان متعهد میگردد تا در گام نخست زمینۀ عملی عودت داوطلبانۀ در حدود 20 هزار خانواده مهاجر را به کمک جامعۀ جهانی بین المللی هموار سازد. همچنین دولت جمهوری افغانستان در جهت رسیدگی به باز ماندگان شهدا و معلولان حزب اسلامی مانند سایر شهدا ومعلولان کشور اقدامات لازم را بعهده گیرد. چگونگی اعمال این برنامه توسط کمیسیون مشترک اجرائی تثبیت وتنظیم خواهد شد.

تیصره: از کمپ شمشه توت و سپینه شگه که مرکز قین و فانۀ حکمتیار بود سخنی نیست, خدا کند آن مراکز جنایت باز نماند. آمدن مهاجران بوطن و برگشت شان بوطن عمل نیک و قابل قدراست اما باید با معلومات مکمل افراد خانواده ها  و نشان انگشت هریک شان داخل خاک افغانستان شوند. گرچه بر گشت آبرومند مهاجران دیرتر شروع شد و معلوم میشود اگر برای برگشت گروه حکمتیار نمی بود هنوز هم به تعویق میافتاد. موضوع شهدا و استشهاد توضیحات بیشتربکار دارد.

درسورۀ البقره آیت 154 خداوند میفرماید: و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات, بل احیاء و لاکن لا تشعرون: و نگوئید بکسیکه کشته میشود در راه خدا مردگان بلکه زنده هستند و لیکن شعور ندارید (نمی فهمید). توضیح بیشتر تفسیر کابلی چنین است: "سر بازانیکه در راه خدا (ج) جان سپرده اند, در آن جهان زنده اند, اما, شما زندگی و چگونگی آن را نمی دانید؛ این زندگانی ثمرۀ صبر ایشان است".

و باز در سورۀ آل عمران آیت  169 : و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتأ بل احیاء عند ربهم یرزقون.: گمان مبرید کسانی را که کشته شده اند در راه خدا مردگان, بلکه زنده اند ودر نزد خداوند شان روزی داده میشوند. تفسیرکابلی درینباره توضیحات بیشتر میدهد: " شهداء بعد از مرگ به چنان حیات ممتاز نائل میشوند که دیگر اموات را از آن نصیبی نیست؛ به شرف تقرب ممتاز الهی (ج)  سر فراز میگردند. و به مراتب عالی و مقام بلند فایز میشوند؛ رزق بهشت به آزادی و سهولت برایشان میرسد...."

درحدیث 2829 بخاری30 از ابوهریره (رض) روایت شده که رسول خدا (ص) فرمود شهادت پنج نوع است:مردن در مرض طاعون,  مردن به درد شکم (مبطون), غرق شدن در آب, زیر دیوار شدن  وکسیکه در راه خدا کشته میشود همه شهید اند.

پس به اساس تعلیمات قرآنی شهید کسیست که در راه خدا (خ) جان میده و سربازاست  وهم نکتۀ مهم درینجا "صبر" است. یعنی جهاد کردند زحمات بخود روا داشتند و از تۀ دل در راه خدا به جهاد شرکت نمودند. که بگمان همه علمای اسلام, سربازان و مجاهدین فی سبیل الله جهاد افغانستان با روس و انگلیس و پاکستان شهداء حقیقی اند که ازدین و وطن خود دفاع کرده اند, نه انتحاریون و باغیان دهشت افگن که محمد امین کریم به آن استشهاد نام داده است. موضوع استشهاد در قرآن نیامده بلکه از آیت متبرکی فوق که" صبر" را  مترافق شهادت آورده اینست که در کشتن خود عجله نمیکنند.

ازجانب دیگر کسانیکه سرباز نیستد  وبرای خدا نه بلکه برای یک شخص, استخبارات دشمن ویا از اولوالامر که رئیس جمهورمتدین و مسلمان افغانستان سر باز زده اند و یا خودکشی و انتحار کرده اند اگر شهید خطاب میکنیم در حق آن شهدائی که قرآن مجید ذکر نموده و مقام عالی و ممتاز در بهشت دارند ظلم میکنیم و درنتیجه دو گناه بزرگ نصیب میشویم یکی از حفیفت فرمان الهی (ج) رو گردانیده ایم ودیگر اینکه بحق شهداء راستین ظلم کرده ایم (العیادآ بالله).

ببینید استشهاد که فقط طلب مرگ است با کشتن خود و فریب دادن خود و دیگران, خلاف سنت محمد رسول الله (ص) است احادیث متبرکۀ ذیل واضحأ به این عمل اشاره کرده است. و هم عجب است که محمد امین کریم نمایندۀ حکمتیار تا حال خود به این استشهاد "خود بافته" اقدام نکرده است زیرا میداند که شهید نمیشود و به جنت نمی رود.

در حدیث نمبر6349 بخاری31 از مُسدد از یحیی از اسماعیل رئایت است که قیس گفت: نزد خُباب آمدم  وی هفت جای خو د را داغ کرده بود  و گفت اگر رسول خدا ما را از دعا "برای فرا رسیدن مرگ" منع نمی کرد من این دعا را می کردم.

حدیث نمر6350 بخاری31 از محمد بن مُثنی از یحیی از اسماعیل روایت است که قیس گفت: نزد خُباب آمدم او هفت جای شکم خود را داغ کرده بود از وی شنیدم که میگفت اگر پیامبر ما را از دعا "برای فرا رسیدن بمرگ" منع نمیکرد من این دعا را میکردم.

حدیث نمبر 6351 بخاری31 از عبد العزیز بن صُهیب روایت است که انس (رض) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: هیچ یک از شما بخاطر زیان و آسیبی که بوی رسده است مرگ خو درا آرزو نکند و اگر ناگزیر باشند که دعای مرگ کند باید بگوید: "یا الله تا آنگاه که زندگی برایم بهتر است مرا زنده نگه دار و آنگاه که مرگ برایم بهتر است مرا بمیران".

مادۀ هفدهم: باز گشت آن عده ازشخصیتها و منسوبان حزب اسلامی که در خارج از کشور زندگی می نمایند طبق این موافقت نامه صورت میگیرد.

تبصره: از این مادۀ بوی ناخوشآیند تبعیض و عدم مساوات به مشام میرسد. برای باز گشت پروفیسوران, متخصصین علوم ورشته های مختلف بشمول طب و اقتصاد و ادبیات که در خارج به مقامات عال علمی خود رسیده در ممالکی چون امریکا و اروپا و آسترلیا ودیگران اهلیت و استعداد خود را با نشریات بکر و اختدصاصی شان ثابت ساخته اند " دو پاسپورته"  تاپه زده شده برای باز گشت شان نه حامد کرزی خاین ملی اقدام کرد و نه محمد اشرف غنی (گرچه به بعضی همصنفان اکادمیک خود موقع داده است که بسیار موثر واقع شده اند).  ولی یکتعداد ازین متخصصین ( بعضی ها با اسناد جعلی) که دراوایل و یا بعد تردر دولت جمهوری افغانستان درسیستم دولتی ادغام گردیدند کسانی بودند که در وقت سلطنت ظاهر خان به اروپا و امریکا فرستاده شده بودند اما ترک تابعیت کردند و دو باره بوطن برنگشتند؛  چون اصلأ بخاک خود علاقه ودوستی نداشتند همینها بودند که از یکسودامنۀ فساد را بیشتر دامن زدند و ازجانب دیگر راه را برای  وطندوستان راستین که مهاجر شده بودند مسدود ساختند. اگر چیز فهم های وطندوست به اساس تجارب علمی و عملی شان در سال 2001 بکار میافتادند امروز مملکت به این حالت زار مواجهه نمیشد. ناگفته نماند که اکثر ممالک دونور درین جنایت بمقابل مردم با شهامت افانستان مقصر اند.

بخش دوهم, تعهدات حزب اسلامی افغانستان

مادۀ هجدهم: بعد از اعلام رسمی این موافقت نامه از سوی شورای عالی صلح و دولت جمهوری اسلامی افغانستان, حزب اسلامی افغانستان رسمأ اعلام مینماید که بخاطر مصالح کشور و قطع دایمی جنگ  و خشونت و تامین صلح پایدار بعنوان حزب مهم سیاسی در کشور فعالیت نموده قانون اساسی را رعایت, آتش بس دایمی را بر قرار و هر نوع تحریکات نظامی اش را متوقف و تشکیلات نظامی خویش را منحل میسازد. کمیسیون مشترک اجرائی تدابیر لازم را برای تحقق این ماده در اسرع اوقات فراهم میسازد. همچنین حزب اسلامی افغانستان متعهد میگردد تا آن عده  از اسرایی را که در قید اسارت بسر میبرند با امضای این موافقت نامه دراسرع اوقات  رها و تسلیم دولت افغانستان نمایند. دولت جمهوری افغانستان تدابیر لارم را برای امنیت افراد حزب اسلامی به عهده میگیرد.

تبصره: اولأ این موافقت نامه کاملأ غیر مساوی وغبرعادلانه است و مادۀ دوم این موافقتنامه را که در شروع  از عدل و مساوات سخن میگفت  به اسرع اوقات فراموش کرده است؛ بدین ملحوظ که  دولت جمهوری افغانستان  تعهدات زیاد و حکمتیار  وعده های کمتر داده که آنهم تا عملأ دیده نشود باور نکردنی است.

درین ماده از "مصالح" یعنی آنچه مایۀ سود و آسایش و صلاح مردم است (عمید) ذکر شده است. یک حزبی که عمرش را درنقصان سود, عدم آسایش و عدم صلاح مردم بیگناه کابل و سایرقسمت های افغانستان عزیزگذشتانده, قسمیکه دربحث عادت ذکرکردیم مشکل است که حکمتیار ازمغز خود این اعمال ناشایسته  را دورساخته بتواند. بناء مشکل است براین گفتار اعتماد کرد.

قرضاوی32 در بارۀ "مراعات مصالح"  مینویسد:  یکی دیگر از مقاصد و اهداف احکام و رهنمود های شریعت اسلام ایجاد گسترش "مصالح" و جلوگیری و محدودیت نمودن دامنه و میزان "مفاسد" و جایز شمردن نعمتهای پاک و حلال و ناجائز گردانیدن رذایل و خبایث و امور زیان آور و آسان گیری با انسانها و بر داشتن بار سختی ها از دوش آنان است, خداوند متعال میفرماید: و ما جعل علیکم فی الدین من حرج: " خداوند در مورد {احکام و مسؤولیتهای} دینی, شما را در سختی و تنگنا قرار نداده است". و همچنین میفرماید:یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر:" خداوند خواهان آسایش و آسان گیری برای شماست و نمی خواهند شما را در سختی و تنگنا قرار دهد".

قرضاوی به نوشتلۀ خود دوامد داده مینویسد: رسول خدا (ص) میفرماید: در اسلام زیان پذیری و زیان رسانی جایگاهی ندارد".....

همچنین درین ماده از "آتش بس" دایمی ذکر شده است. بازهم دراثر تجارب تاریخی که دربالا تذکریافت حکمتیار هشت (8) بار آتش بس با دولت اسلامی جمهوری افغانستان که رئیس جمهور و اولولامر مملکت پروفیسور دانشکدۀ شرعیات و عالم دین ومرد متدین و مجاهد پریزیدنت ربانی بود بوعدۀ خود وفا نکرد و با بهانه هائی میان تهی تعهد امضا شده ای اتش بس را ازهم درید. گمان نمیکنم که این آتش بس نمبر نهم هم پایدار بماند. زیرا رئیس جمهور فعلی, دراصل نزد حکمتیار نفر امریکا و شاگرد امریکائی ها شمرده شده که از دین اسلام خبری نداشته حتی اساسات ادای نماز راهم نمیداند (در وقت نیت نماز گوشها را با دست پوشانیده است مثلیکه بعضی پاکستانیها میکنند درحالیکه باید با کف دستان بازکه بطرف قبله رو داشته باشد همه نیت ها و تکابیر اجرا گردد). بناء, اتش بس نهم را,بازهم, به اساس "عادت قدیمۀ" حکمتیار, مشکل است که باور کرد و به تعهد نوشته شده اعتماد کرد.

درین ماده از توقف "تحریکات نظامی" ومنحل شدن تشکیلات نظامی یاد آورشده است. تحریکات نظامی عبارت از بحرکت آوردن همۀ قوای نظامیست که دراثرعملی شدن این موافقت نامه توقف داده میشود. آیا تحریک نظامی حملات چریکی را دربر میگیرد؟ آیا تحریک نظامی, فعالیت های استخباراتی را بی پرده میسازد؟ آیا تحریکات نظامی پرکتس انداخت های اسلحۀ خفیفه و ثقیله را درمحل مسکونی حکمتیار توضیح کرده میتواند؟ ایا تحریکات نظامی, فعالیتهای درآمد دالری را از طریق لابرتورهای تهیۀ هیروئین درمحل سکونت حکمتیار که درسابق به این عمل دست زده است رد میتواند؟متأسفانه من جوابی نداریم اما از شخصیتی چون حکمتیار هرعمل آنی و بیخبر از گروه امنیتی دولت که پشتونهای خود شان در یک دولت فساد کار و رشوه خوارادغام گردیده اند, امکان دارد. توجه جدی وطندوستان را بکار دارد.

برای تحقق این ماده "اسرع اوقات" ذکر شده است اسرع که زوتر معنی میدهد  کمتر از سه ماهیست که دولت در رهائی اسیران حکمتیار ذکر نموده یعنی در ظرف شش هفتۀ آینده اسیران بیگناه که درقید محابس شمشه توت و سپینه شگه و دربعضی زیر زمینهای کابل به مشقت زندگی دارند رها میآبند. که باید تحت نظر کامره های رسانه ها صورت گرفته اجازۀ مصاحبه با تک تک شان داده شود. ببینیم که نتیجه چه خواهد بود؟

مادۀ نوزدهم: حزب اسلامی افغانستان متعهد است که بعد از امضای این توافقت نامه  اعلام نماید که هیچگونه رایطه با گروه های تروریستی و سازمان های مسلح غیر قانونی بر قرار نه نموده و از آنها حمایت نمیکند.

تبصره:  اولتر از همه باید چنین نوشته میشد " حزب اسلامی افغانستان به ریاست حکمتیار" . درین ماده "هیچگونه رابطه..." ذکر یافته است که به یقین هدف آن؛ ارتباط های مستقیم و غیر مسقیم از طریق مشاورین داخلی و خارجی, تماسهای فردی, مکتوبی, شِفری, تیلفونی والکترونیکی است. درین ماده باید ازعدم ارتباط با ISI و دیگر منابع استخباراتی هم ذکر میشد.

مادۀ بیستم: حزب اسلامی افغا نستان خود را متعهد میداند تا بعنوان یک حزب سیاسی در امردفاع و تامین امنیت در سراسرکشور با دولت وحدت ملی افغانستان همکاری نموده و بعنوان یک حزب رسمی سیاسی دفاتر خود را در مرکز و ولایت ها فعال سازد.

تبصره: درین ماده دو موضوع قابل بحث است یکی همکاری با دولت وحدت ملی  و چنین تعبییر شده میتواند که بعد ازدوسال, اگر محمد اشرف غنی و داکتر عبدالله دوباره انتخاب نگردند این توافقنامه با رئیس جمهور جدید قابل اعتبار نیست و درینجا بنظر من  چهارامکانیت و جود دارد: الف-  دولت وحدت ملی متیقن است که دوباره در نتخابات آینده موفق میشوند. ب- اینکه قصدأ حکمتیار این جمله را دخیل ساخته تا دوسال بعد ادعا کند که این توافقنامه اعتبار ندارد و پلان منحوس خود را که ما نمیدانیم  چه در سر دارد و یا پاکستان درگوشش چه پوف نموده, درعمل پیاده کند. ج- نشان میدهد که صلح و امنیت پایدار فقط چند کلمه ایست که  نوشته شده روی کاغذ سفید و یا در پردِۀ کمپوترظاهر میگردد ؛ عجب اینست که حکومت وحدت ملی خوش است که حکمتیار با ایشان  همکاری پایدار دارد و من که دوسال قرار داد همکاری برای "تامین امنیت پایدار" را چندان پایدار حس نمیکنم. د-  امکان قوی میرود که در انتخابات آینده برای حکمتیار مقام ریاست جمهوری وعده داده شده و یا اینکه خودش این کرسی را با امضای توافقنامه در خیالش نقش بسته است؛ شتر در خواب بیند پنبه دانه!. اگر تامین امنیت پایدار از تۀ دل و صادقانه میبود, نوشته میشد: ."...با دولت وحدت ملی افغانستان و دولتهای انتخابی آینده...."

درموضوع حزب سیاسی, جای تعجب است که کرزی خاین ملی کسیکه نخواست قانون احزاب بمیان آید زیرا " به مفاد مملکت نیست", ولی امروزبا چهرۀ مضحک  سوی گیلانی اقفانستانی؟ پاکستانی؟ عربستانی؟ مینگرد و شرکت حزب اسلامی حکمتیار را که درحقیقت حزب پشتونهاست درعمق کشور داری افغانستان ادغام گردید, استقبال میکند. واکنون هدف حقیقی وی و اشرف غنی معلوم  شد که نمی خواستند با توشیح, قانون انتخابات حزب, حزب مقتدرغیر پشتونها قبل ازحزب حکمتیار فعال گردد. وهم با تائید اسم "حزب", حکمتیار سیستم دیمو کراسی رابا امضای این موافقتنامه  رسمأ پذیرفت.

مادۀ بیست و یکم: حزب اسلامی افغانستان آمادگی کامل دارد تا با درک مسؤولیت های دینی و تاریخی اش درجهت تامین صلح و ثبات دایمی در افغانستان تلاش کند و درین راستا از تلاشهای دولت جمهوری اسلامی افغانستان حمایت نماید.

تبصره: ما همه برای تامین صلح و ثبات دایمی درافغانستان آرزومندیم و این جمله نهایت زیبا و دلنشین است. متأسفانه قرار آیات و احادیث فوق حکمتیار مسؤولیتهای دینی خود را درمقابل مردان , زنان و کودکان ضعیف ونا توان بجا اورده نتوانست  وآنها از شرظلم وستم  راکت بارانی اش بدریا الهی (ج) روز و شب دعا میکردند تا از مساکن شان زنده و حیات به محل دیگر هجرت نمایند. از نظر تاریخی هم مفصل در بال ذکر یافته که چقدر کشتار و ویرانی و قین وفانه در کریدت خود دارد. با چنین یک عادت سابقه دار مشکل است که به حکمتیاراعتماد کرد.

فصل سوم: متفرقه

مادۀ بیست ودوم: این موافتنامه به عنوان سند معتبر رسمی بین دولت جمهوری اسلامی افغانستان و حزب اسلامی افغانستان با مدیریت و وساطت شورای عالی صلح افغانستان ازتاریخ امضای  آن دارای اعتبار بوده و فابل اجرا میباشد. هر تغییری که بعد از امضای این سند توسط یکی از طرفین تقاضا میشود باید به شکل کتبی و بعد از موافقت هردو طرف وارد این سند گردد.

تبصره: با اساس دلایلی که دربالابه تفصیل تقدیم گردید این سند مورد اعتبار و اعتماد من نیست. خدا کند من غلط ثابت شوم!

مادۀ بیست و سوم: به منظور نظارت و تحقق همه جانبۀ این موافقتنامه هردو طرف به ایجاد یک کمیسیون مشترک اجرائی که از نمایندگان با صلاحیت دو طرف تشکیل میگردد, موافقت مینمایند. کمیسیون یاد شده تحت نظارت شورای عالی صلح دولت جمهوری اسلامی افغانستان فعالیتهای خود را انجام  میدهد.

تبصره: نظر به تجارب  سیستم اداری فاسد وزور سالاری و قومگرائی کل جانب ها که از حکومات سابق و فعلی افغانستان داریم گمان نمیکنیم یک "کمیسیون کاملأ بیطرف" ترتیب داد, کسانی شامل این کمیسیون خواهد بود که طرفدار حزب اسلامی بوده امکان دارد مشوره ای خود را از پاکستان  از طریق گیلانی بدست بیاورند. خود گیلانی  در وقت امضای موافقتنامه بی نهایت ضعیف  معلوم میشد که حتی قدرت ایستاد شدن را برای چند دقیقه اخذ فوتو هم نداشت. گیلانی فقط بنام رئیس شورای عالی است, بگمان من, رهبری و هدایات از اطراف و اکناف دیگر میآید.

مادۀ بیست و چهارم: در صورت بروز هر نوع اختلاف ممکن, دراین موافقتنانمه طرفین اختلاف مذکور را از طریق مشورت و مذاکرات دوستانه و با حسن نیت در کمیسیون مشترک که اعضای آن ازسوی طرفین تعیین میگردد و تحت مدیریت و اشراف (؟) شورای عالی صلع فعالیت مبنماید, حل مینمایند.

تبصره: این ماده تقریبأ تکرار مادۀ بیست و سوم است ازهردو بخوبی یک ماده تشکیل میشد. من نمیدانم مقصد از "اشراف" درین ماده چیست؟ امکان دارد بالایینی مقصد باشد.

مادۀ بیست وپنجم: این توافقنامه در سه فصل و بیست و پنج ماده تنظیم شده است که به امضای طرفین میرسد. محمد اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان, گبدین حکتیار رئیس هیأت حزب اسلامی افغانستان, پیر سید احمد گیلانی, رئیس شورای عالی صلح و محمد امین کریم.

 

خوانند گان بی نهایت گرانقدر:

آنچه نوشته ام تشریح یک دورۀ تاریک در تاریخ افغانستان است و ما نمی توانیم درعصر شبکه های اجتماعی و الکترونیکی  جهانی سر خود را در ریگ  فرو ببریم  و از حقیقت طرفه برویم. حقایق تقدیم شد که به هیچوجه آنرا عیب جوئی گفته نمیتوانیم و ممکن از یک لهجۀ شدید کار گرفته شداما  فقط دود آه سوزانیست که شما مشاهده کرده اید! هرباریکه از کوچه های خرابۀ کابل عزیز که طفلی خیلی خوش  من درآنجا سپری شد گذر میکردم مرا زجرمیداد, متأثر میساخت و به گریه میآورد, که چرا یک مسلمان مجاهد (؟) چون حکمتیاردر حق مسلمان برادرخود چنین ظلم روا دارد.

کاهل شدم و از حبیبه فارغ شدم و طبیب شدم کورس احتیاط گذشتاندم و عضو اکادمیک پوهنزی طب پوهنتون ننگرهار شدم و اولین نشریۀ آن پوهنزی را من زیر نام "د صدری ناروغیو مختره جراجی" که مجموعۀ لکچرهای پروفیسوررابرت شاه متخصص جراح صدری و بنیانگذار شفاخانۀ صدری بود ترجمه کردم و به صحافت زیبا بکومک داکتر فرانک بالدوین در مطبعۀ وزارت معارف بطبع رسید و حتا در پشاورهم مورد استفاده قرارگرفت..به لندن رفتم و با دیپلوم تخصص در جراحی صدری بطنی بوطن مراجعه کردم و فقط یازده ماه رژیم کمونستی را تحمل نموده مهاجرشدم. و درامریکا به پرکتس مسلک خود دوام دادم وخداوند (ج) را شکرگذارم که ایام تقاعدی را به نوک قلم خود بازهم درخدمت وطنداران با شهامت خود  میگذرانم.

من خوش هستم که صلح و امنیت در سرتاسر مملکیت روشنائی پخش کند اما من چطور بر خود بقبولانم که قصاب کابل و دارلینگ سی آی آی بازکارهای سابق خودرا تکرار نکند و مملکت مهد تولد من جزء پاکستان نشود. موافتنامه مرا قناعت نداد که وعده های او باور کردنیست.

در جراحی ممکن  بعضی شما هم این تجربه را گذشتانده باشید که وقتیکه جراح برای تکلیف شما استطباب عملیات میگذارد برای شما قانونأ باید مفاد و مضارعملیات را با امکانیت انواع دیگرمیتود های جراحی توضیح  دهد که بنام informed consent یاد میشود یعنی تنها وقتی اجازۀ عملیات بجراح میدهید که "معلومات کافی" برایتان داده قناعت شما حاصل  شود..تمام سوالهای تانرا صادقانه جواب دهد و اگر شما قناعت حاصل نکردید به متخصص دیگر برای مشوره رهنمائی میشوید که بنام second opinion یاد میشود.

درینجا من فقط همین روش را عملی ساخته برای وطنداران عزیز خود یک اندازه معلوات تهیه نمودم تا خوب متوجه احوال بوده باز در تلک راکت بارانی و کشتار های بیجا  و ویرانی کابل زیبا گیر نیایند.

حتی ملا منان نیازی طالب درک کرده که دشمن حقیقی ما پاکستان است وبرحقیقت موافقتنامۀ صلح که در چار دیوالیهای افسران ISI پاکستان طرح شده و برمغز مردمان خوشباور ما میخواهند منقوش سازند, مشکوک است.

از جانب دیگرمیخواهم به حکمتیار یک چانس دیگر اما محتاطانه داده شود و سخت زیر کنترول باشد و اگر راستی بدربار خداوند توبه کرده بود خداوند دعایش را پذیرفته از تاریکی تشدد برآمده  فهمیده است که دشمن وطن کی است و باید افغانستان از شر وی نجات داده شود, نظریۀ نیک است. اما متأسفانه هر چند میکوشم من خود را قناعت داده نمیتوانم زیر کارد چنین یک جراح با سوابقی که دارد حیات خود, مردم وحتی رئیس جمهور و رئیس اجرائیۀ مملکت را درخطر بیاندازم. قراراصطلاح کابل "مار گزیده از ریسمان درازمی ترسد".

 دعوت استاد عطامحمد نور فرزند رشید افغانستان و داکتر عبدالله  درعربستان سعودی نمایانگر آنست که امکان دارد ملا منان راست گوید. پاکستان باز از دُم تروریست خود, عربستان, کومک خواسته  تا استاد را که پیرو راستین قدمهای شهید احمد شاه مسعود است زیر دم ودعا گیرد و تشویق کند که با دولت درقسمت  موافتنامۀ با حکمتیار همکاری نماید. اما استاد و داکترعبدالله هردو میدانند که عربستان غرق عمل تروریستی دریمن است و میخواهد ایران را از طرف افغانستان ازعقب توسط  حکمتیار خنجر زنند. زیرا حمکتیار درمقابل ایران عقده دارد. ایرانیها بعد از هفت سال دانستند که وی شخص نا مطلوب است ارتباط تیلیفونی اش را قطع کردند, کس احازه نداشت که از او دیدن کند و بلآخره از ایران اخراج کردید فلهدا, عربستان  اورا برای سرزنش ایران فرستاده است نه والصلح خیر!.

در آرزوی صلح و آرامی  راستین, خلوص نیت و اتحاد همگانی همه اقشار افغانستانی های عزیز

والسلام

مآخد:

1- سورۀ نساء سپارۀ پنچم آیت 128.

2- داکترعلی محمد زکریا, کرونولوژی رویدادهای مهم افغانستان از1901, صفحه 108- 155 سال 2002,

3- داکتر یوسف قرضاوی, فقه سیاسی, مترجم- عبد العزیز سلیمی, صفحه 70 سال 1381

4- سورۀ البقره آیت 177 سپارۀ دوم

5- http://www.rawa..org/gul-kgb.htm

6- پیام نور, ترجمۀ ایت 114 سورۀ البقره.

7- قرضاوی, دورنمای جامعۀ اسلام: مترجم سلیمی, صفحه 394- 438 نشر احسان سال 1385

8- https://en.wikipedia.org/wiki//Habit

9- عادت چیست و چگونه شکل میگیرد؟ http://www.pahnak.ir/Site/Articles/detail.aspz?id=2079

10- لغت نامۀ دهخدا, صفحه 15655, جلد دهم.

11- قرضاوی,فقه سیاسی, صفحه 197

12- همانجا

13- لغت نامۀ دهخدا, صفحه 15632

14- همانجه صفحه 15882

15- همانجا صفحه 15211

16- Hamid Hadi, Afghanistan Experiences, Vol-I Page 461, Author house. 2015

17- ibid

18- ibid

19- قرضاوی, فقه سیاسی, صفحه 197

20- همانجا صفحه 150

21- همانجا 70

22- صحیح بخاری, مترجم عبدالعلی نور احراری, جلد سوم , صفحه 114 – 122 انتشارات شیخ الاسلام احمد جامی

23- Hamid Hadi,Afghanistan Experiences, Vol-I, page 364, 2016

24- http://www.rawa.org./gul-kgb.htm

25- http://indianexoress.com/article/opinion/columms/afghanistan-gulbuddin-hekmatyar

26- https://en.wikipedia.org/wiki.Gulbuddin_Hekmatyar

27- http://economictimes.indiatimes.com/news/international/world-news/gulbuddin-hekma

28-   http://www.khama.com/hia-demands-removal-of-hekmatyar-name-from

29- http://www.wsj.com/article/afghanistan-signs-accord-with-notorious-warlord-1474549971

30- صحیح بخاری, ترجمۀ احراری, جلد سوم, صفحه 364

31- همانجا, جلد ششم , صفحه 670

32- قرضاوی,سنت سرچشمۀ دانش وتمدن, مترجم- عبدالعزیز سلیمی صفحه 80 سال 1378

 

 

   


بالا
 
بازگشت