نجیب الله عظیمی

 

سیاه و سفید، خط دیورند و دو مشاور رئیس جمهور غنی

شاید من به تنهایی خود از جملهء آنعده از افغانهای نه باشم، که از دورانهای مکتب به شنیدن خبر ها عادت نموده باشم، زیرا گمان دارم، که کُتلهء وسیعی از هموطنام چنین عادت دارند، که اگر هیچ هم نه توانند، حد اقل کوشش می نمایند که شبانه خود را به پهلوی رادیو و یا هم تلویزیونی رسانیده و به خبر های آن گوش فرا نه دهند.

در برنامهء( سیاه و سفید) که چندی قبل از طریق تلویزیون طلوع بخش گردید، موضوعی که باید مورد بحث قرار می گرفت، مسلهء دیورند بود، چون موضوع را مهم و جالب دانستم، از همان لحاظ به پای نظارهء آن نشستم.

در این مناظره یک نمایندهء پارلمان آغای سعادتی، جناب محمد ضیا رفعت استاد دانشگاه و دو مشاور رئیس جمهور غنی به نام های یوسف پشتون وزیر پیشین شهر سازی افغانستان و اکرم خپلواک نمایندهء سیاسی رئیس جمهور غنی و وزیر پیشین اقوام و قبایل آغای کرزی اشتراک ورزیده بودند.

هموطنان ما می توانند با مراجعه به صفحهء نشرات طلوع به خوبی این برنامه را به تماشا به نشینند. و خود شاید این گفت و گو گردند، در اینجا من نمی خواهم بالای آنهمه سخنانی آنها در برنامه تذکر داده شد تماس به گیرم، زیرا با مراجعه به برنامه می توان همه مطالب را شخصن به تماشا نشست و قضاوت خود را نمود.

علل که مرا واداشت، تا عقب تختهء الفبای کمپیوتریا (تختهء تائیپ کمپیوتر) به نشینم، سخننان بدون آماده گی قبلی و به دور از حقایق تاریخی دو مشاور رئیس جمهور می باشند. ایشان با هردو پا در یک موزه، هنوز هم با چشمان بسته با کوبیدن بر طبل ترکیدهء دیورند، بدون درنظرداشت عواقب وخیم تر از اینکه امروز افغانستان در آن قرار دارد، حرف های ابراز میداشتند، که می توانست باعث تمسخر انسان گردد، که با شنیدن آن سخننان نمی توان زبان بند یعنی(مانند یک گُنگ) و چشم بسته ( مانند یک کور مادر زاد) از پهلوی آن حرف ها و برداشت های (من در آوردی) آنها به گذرد.

غرض باز گشایی این زخم ناسور(دانهء تعفُن سرطانی) بیاید که کمی به عقب برگشته و به این زخم بدون ناسیونالیزم قومی و تنگ نظری قبیلوی به آن نگاه نموده و آنرا به تحلیل به گیریم، تا دیده شود، که اینهمه دادخواهی های واهی، خون آلود و تباه کن تا به حال چه برای افغانستان به ارمغان آورده است، که آنرا از این بیشتر هم دوام بدهیم!

 

غوغای دیورند در ایام زمامداری ظاهر شاه(صدارت شاه محمود خان و بعدن سردار محمد داود):

این خبط یا اشتباه بزرگ تاریخی برمی گردد، به حاکمیت جابرانه و غدارانهء نادر خان، مشخص تر از دوران شاه محمود خان، بعدن توسط شوهر همشیرهء ظاهرشاه همان (شهزادهء سرخ) یعنی سردار محمد داود، که طبل آزادی خواهی، غرض تامین عدالت برای برادران پشتون و بلوچ اش بدون کدام اساس و دست مایه به صدا در آورد و تنور ( پشتونستان خواهی) را الی پیروزی اولین جمهوریت اش داغ نگاه داشت.

 

غوغای دیورند و گذر آن از مراحل مختلف در ایام ریاست جمهوری سردار محمد داود:

در مقاله که توسط نویسنده نصیر مهرین در جامعه و فرهنگ به نشر سپرده، چنین تذکر داده: که « اقدامات و اجراآت نظام جمهوری با حفظ و تداوم نظام خود رایانه، به علت تفاوت و تغییراتی که در برخی موارد دید، طی دو مرحله بهتر نشانی می شوند:

1ـ وحدت عمل داوود خان با جناح پرچم و نزدیکی با شوروی، همزمان با تشدید مخالفت با پاکستان.

2- گسست نسبی از شوروی و روی آوردن به چند کشور عربی و انصراف از سیاست تشنج آمیز با پاکستان .

پاکستان یگانه کشوری بود که دولت جمهوری افغانستان با آن از سر ناسازگاری خصومت بار رفتار داشت. در این اختلاف مهمتر از همه انگیزه های نه پذیرفتن خط دیورند (نه به صورت کاملا ً واضح از طرف داود خان، اما متحدین عمل با وی با شرکای قدرت، جناح حزب دموکراتیک خلق افغانستان با صراحت نه پذیرفتن خط دیورند را تبلیغ می نمودند) و ادعای دفاع از حقوق پشتون ها و بلوچ های داخل خاک پاکستان، بار دیگر به تیره گی روابط منجر شد. پاکستان نیز آرام ننشست. اما این بار برخلاف زمانۀ صدارت محمد داود، از امکانات بیشتر زیر فشار قرار دادن او بهره مند بود. روی آوردن اعضای سازمان جوانان اسلامی به پاکستان، زمینۀ بیشتر وسیلۀ فشار دولت پاکستان علیه دولت داود خان را مساعد نمود. همچنان عدم جانبداری کشورهای غربی و عربی از سیاست های محمد داود، پاکستان را طرف جانبداری بیشتر آنها قرار داد.»

پاکستانیان بعد از این همه هیا هو و سر و صدای کر کننده از جانب رهبران و زمامداران افغانستان، پیرامون موضوعی دیورند ، استراتیژی دراز مدت خویشرا پیرامون حل و فصل بنیادی این قضیه طرح نموده و شروع به اجرا و عملی نمودن آن نمودند، استراتیژی دور اندیشانهء که دولت مردان افغانستان نه تنها آنرا در خواب شان نمی دیدند، بلکه در عقل و خیال شان نیز نمی گنجید.

پاکستانیان در پهنای همان سیاست استراتیژیک شان پیوسته تلاش ورزیدند، که آنرا با تغیرات سریع در داخل افغانستان گره زده، و با صبر و حوصله و شیکیبایی هوشمندانه، هر لحظه حاضر به تغیر آن به نفع شان در منطقه از آن بهره برداری لازم و ضروری خویش را نمایند.

 

اقدام اول :

ـ پناه دادن به اعضای سازمان اسلامی افغانستان، که در اثری ناکامی شورش های داخلی مجبور به عقب نشینی در پاکستان شده بودند.

 

اقدام دوم:

ـ تجهیز و تسلیح اولین مُخالفان سیاسی و شورشی مرکز و ولایات کشور و گسیل آرام آرام  دو بارهء آنها غرض براه اندازی شورش ها در مناطق مختلف افغانستان.

این بود اولین از اقدامات تلافی جویانهء پاکستان، که داشت، از محور سیاست های ضد دیورند آنها آب می خورد، ولی دولت مردان مغرور و بدون تکیه به ملت و مردم افغان بدون توجه به پیچیده گی آن سیاست جدیدن اتخاذ گردیده از جانب کشوری همسایه پاکستان در مقابل افغانستان، به نهایت ساده گی از پهلوی آن می گذشتند.

اولین عقب نشینی طبل کوبی دیورند در ایام ریاست جمهوری محمد دادود:

نوسینده جناب آغای مهرین به دوام چنین می نگارد: « خاموشی تبلیغات علیه همدیگر سر آغاز بهبود مناسبات میان دو کشور بود. این بود که ذوالفقارعلی بوتو به کابل آمد (1355) و در ماه اسد همان سال داود خان به پاکستان مسافرت کرد. سخنرانی هایش لحن دوستانه داشت. حتا در پیام روز جهانی حقوق بشر از پشتون ها و بلوچ ها یادی نکرد.»

این بود اولین عقب نشینی ( سردار محمد داود) از سیاست بی حاصل و نادور اندیشانهء دیورند ، که آنرا می توان به مثابهء کوبیدن مشت در هوا تلقی نمود، برای سالیان متمادی یک تعدادی وسیع از روشنفکران کشور را نیر به عقب آن به کشانید، سیاستی که اساس بربادی افغانستان را پایه گذاری نمود، ولی خود با رسیدن به چوکی ریاست جمهوری به زودی به آن پشت گردانید.

ولی این عقب نشینی تاکتیکی سردار محمد داود نه توانست دیگر ارضای خاطر پاکستانیان را نماید، آنها دیگر لذت عقب نشینی سرزمین خانها (در آن زمانها افغانستان برای آنها سرزمین خانها به حساب می آمد) را چشیده و تا حدودی تاثیر سیاست پیش گیرنده یا (فارورد پالیسی) شان را در قبال افغانستان احساس نموده بودند، بناهن آنرا بدون کم و کاستی، قاطعانه و برگشت ناپذیر به پیش بردند.

 

دوام غوغا پیرامون خط دیورند در ایام حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان:

زمانیکه حاکمیت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتقال یافت ،این آهنگ  میهنی (دا پشتونستان ز مونژ) در اکثرن از کوچه و بازارهای افغانستان طنین انداخته بود، رهبران آن حزب نیز به پیروی از دولت مردان نام دار چون محمد داود به تعقیب این شعار و موضع گیری اشتباه آمیز تاریخی قرار گرفتند.

به اصطلاح عوام یا از روی مجبوریت و یاهم شرم زمانه در دوره های زمامداری (نور محمد تره کی، حفیظ الله امین و بعدن هم ببرک کارمل و داکتر نجیب الله) طبل این سیاست یک دنده را کوبیده و بیدون کدام چون و چرای اضافی آنرا دوام داده و حتا گرم و داغ نگاه داشتند.

طوریکه در بالا نیز تذکر داده شد، پاکستانیان و زمام داران پاکستان از وقوع حوادث سریع نظامی و سیاسی در افغانستان بیشترین نفع را بردند. مراحل بعدی اقدامات پیش گیرانهء ضد دیورند پاکستانی ها در ایام حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان نه تنها کاهش نیافت ، بلکه شدت بیشتر نیز به خود گرفت.

استـاد (صـبـاح) در مضمونی تحت عنوان (نقش "جهادی" ها در استراتیژی خون و آتش پاکستان در افغانستان) چنین می نویسد: « با حضور نظامی‌ شوروی درافغانستان‌ در ٢٧ دسامبر ١٩٧٩، افغانستان عملآ میدان‌ جنگ‌ ابر قدرت‌ شرق‌ و غرب‌ شد. از آن ‌زمان‌ به‌ بعد، جنگ‌ سرد وارد مرحله جدیدی گشت. در این‌ دوران‌، استراتژی امریکا با پشتیبانی‌ سیاسی‌ و اعطای كمك های مالی‌ و تـسلیحاتی‌ از طریق‌ كشور پاكستان‌ به‌ احزاب‌ نامنهاد جهادی و "مردم‌ افغانستان‌" استوار شد‌.»

نویسنده به دوام چنین می نگارد: « پس از آمدن نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان، سازمان اطلاعات اردوی پاكستان با همكاری سیا، از هزاران مسلمان افراطی سرتا سر جهان برای اعزام به افغانستان دعوت كرد.از سال ١٩٨٦ سازمان سیا به ریاست ویلیام كیسی به پیشنهاد سازمان اطلاعات ارتش پاكستان با جذب عرب ‌های علاقه‌ مند به جنگ در افغانستان موافقت كرد.»

اقدامات پیش گیرانهء بعدی پاکستانی ها:

ـ در ظاهر حمایت مخلصانه از داعیهء جهاد در افغانستان.

ـ ایجاد مراکز پنهانی تعلیم و تربیه چرکی ها در خاک پاکستان.

ـ تجیهز و تسلیح هرچه بیشتری جهاد گران در خاک اش و گسیل هرچه بیشتر آنها به افغانستان.

ـ تشویش و ترغیب جهاد گران غرض تخریب هرچه بیشتری مکاتب و ادارات دولتی در ولسوالها و ولایات افغانستان.

ـ تخریب موسسات عام المنفه و تخریب راه های مواصلاتی توسط عساکر دواطلب جهاد گر اش.

ـ دعوت از نیرو های جهاد گر کشور های دیگر عربی، غرض بیشبرد جنگ و تخریب هرچه وسیع تر سرزمین افغانستان.

ـ جمع آوری اعانه از کشور های اسلامی غرض بیشبرد جنگ بزرگ و وسیع در همه نکات افغانستان.

ـ تشویق جهان سرمایه غرض سرمایه گذاری به جنگ و جهاد در افغانستان.

ـ دریافت سلاح های مختلف النوع از ذخایر کشور های مختلف جهان و توزیع اندک آن به جهاد گران.

ـ در تفرقه نگاه داشتن گروه های جهاد گر در افغانستان، غرض کنترول بهتر آنها.

ـ پیشبرد سیاست سرزمین سوز در افغانستان و تخریب همه اساسات یک دولت مدرن در افغانستان.

این لست را به همین گونه می توان دوام داده و آنرا عریض تر گردانید، ولی غرض جلوگیری از طویل کلام از آن می گذریم.

امروز فقط صرف مکث و مرور خون سردانهء مجدد تاریخ کودتایی افغانستان برای هریک ما به بسیار روشنایی و وضاحت نشان میدهد، که اکنون دیگر باید اینهمه عجله را یک طرف گذاشت و با تعقُل و دور اندیشی اشتباهات گذشته را اصلاح کرد، ورنه دوام همین گونه سیاست تباه کننده، افغانستان را به کام مرگ و نابودی حتمی سوق خواهد داد!

 

برهان الدین ربانی و موضوعی خط دیورند:

زمانیکه برهان الدین ربانی به کابل آمد و ریاست دولت مجاهدین را بدست گرفت برا آنکه خوش خدمتی به پاکستان نموده باشد، غرض نشان دادن حسن نیت به دولت پاکستان حتا شخصن طی فرمانی جنرال حمید گل را به حیث مشاور خاص خود تعین گردانید، ولی چنین اقدام هم نه توانست ارضای خاطری پاکستانیان را نماید.

گزارش نامه ء افغانستان تحت عنوانی (از تیررس تاریخ، هیچ کسی، هیچ نیرو وهیچ قدیسی درنخواهد رفت.) در آن مورد چنین نوشت که :«حمیدگل، مرشد وقبلۀ رهبران جهادی افغانستان به شمار میرفت. حتی اخلاص رهبران به حمیدگل درحدی بود که استاد برهان الدین ربانی، در اواخرسال 1371 طی فرمانی رسمی، او را به حیث مشاورخاص خود برگزید. حمیدگل هرچند در ارگ کابل وظیفه رسمی نگرفت؛ اما اقامت وی در وزیراکبر خان بیشتر شد و همه رهبران و حتی قوماندانان، برای دعوت وی به ضیافت و دیدار های رسمی وغیررسمی از یکدیگر سبقت میگرفتند. در دیدار احمد شاه مسعود با گلبدین حکمتیار در نزدیکی های بگرامی درسال 1372 که نگارنده نیز در جمع چند خبرنگار درآن جا حضور داشتم؛ جنرال حمید گل به حیث یک قهرمان مصلح یا پیوند دهنده، میان حکمتیار و مسعود نشسته بود.»

 

جنگ های داخلی و خط دیورند:

در مضمونی که توسط سید آصف کاظمی تحت عنوان (طالبان، پاکستان، قدرت های بزرگ، جنگ های داخلی، جنگ سرد.) تحریر گردیده و در صفحه ء انترنیتی( نقد وهابیت) به نشر سپرده شده چنین تذکر رفته، که : « مجاهدین بعد از خروج ارتش سرخ، برای کسب قدرت درگیر شدند. رهبران احزاب مثل حکمتیار و برهان الدین ربانی بایست لحظه ای به انگیزه های جهادی و هدف آن فکر می کردند و سرنوشت ملت را برای تأمین منافع حزبی خویش به نابودی نمی کشانیدند. احزاب جهادی متأسفانه چه در دوران جهاد و مقاومت و چه پس از پیروزی،همواره به یک دیگر به چشم رقبای قدرت نگاه می کردند و رقابت های ناسالمی بین آنها حاکم بوده است. این طرز نگرش، باعث شده تا از هر فرصت مناسب برای هم پیمانی با قدرت های خارجی متفق شوند و برای کسب امتیازات بهتر، تلاش ورزند و حتی از این طریق، ضربات حذفی را بر رقبای دیگر وارد آورند.»

ایشان به دوام چنین می نویسند: « احزاب سیاسی نه تنها باهم دیگر به نزاع پرداختند، بلکه در این رقابت، برای غلبه بر مخالفان خود شان پیش گام شدند و خود زمینه را برای طالبان هموار ساختند و در ابتدا از آنان حمایت کردند تا بتوانند از این طریق، بر رقیب غلبه نمایند. به همین علت،ربانی و مسعود در آغاز از طالبان پشتیانی کردند. در ماه سپتامبر ملا محمد ربانی یکی از اعضای مؤسس طالبان، از کابل دیدار کرد و با ربانی رییس جمهور ملاقات نمود. حکومت منزوی کابل علاقه مند بود تا از نیروی جدید پشتون مخالف حکمتیار که هنوز از گلوله باران کابل دست برنداشته بود، حمایت کند. در این ملاقات، ربانی قول داد به طالبان کمک مالی نماید، مشروط به این که آنها با حکمتیار به مخالفت برخیزند.»

نوسینده به دوام سخنانش از افشای سندی وزارت خارجهء امریکا اشاره نموده و چنین می نویسد:« در نخستین ماه های ظهور طالبان در سال 1994، دولت وقت مجاهدین که توسط ربانی و مسعود اداره می شد، پشتیبانی همه جانبه شان را از جنبش طالبان ابراز داشتند و حتی در تسخیر مناطق جنوب به طالبان کمک کردند.  فقط علل و عوامل پشت پرده این ائتلاف نافرجام بین دولت ربانی- مسعود و طالبان،هنوز برای مردم رنج دیده افغانستان روشن نیست، فقط سندی که به تازگی وزارت امور خارجه امریکا فاش کرده، بُعد پنهانی ائتلاف ربانی- مسعود با طالبان را تا حد زیادی آشکار می سازد. این سند در تاریخ هفت دسامبر 1994 از طرف منبعی که اسمش در سند نیامده، به آقای ران مک مولن در وزارت خارجه امریکا - بخش افغانستان ارسال شده و در آرشیو اطلاعاتی امنیت ملی ثبت است.

طوریکه در بالا نیز تذکر داده شد، پاکستانیان غرض موفقیت سیاست شان در قبال دیورند تصمیم قاطع اتخاذ نموده بودند، که به هر وجهی که شود، دولت مردان بی تجربهء افغانها را درس عبرت انگیز بدهند و از همان لحاظ حتا در ایام جهاد نیز مجاهدین را نه تنها زیری کنترول دقیق خویش نگاه داشتند ، بلکه آنها را به گروه های ( قابل اعتماد و نزدیک به سیاست پاکستان و بدون اعتماد و بی تفاوت به استراتیژی پاکستان) تشخیص داده و زیری نظر داشتند.

اقدام های بعدی پاکستان در ایام حکومت داری مجاهدین:

ـ مجاهدین را در کسب و تکیه به تنهایی در قدرت علیهء یک دیگر استعمال نمودند،( پشتیبانی از جنگ های میان گروه یی مجاهدین ) تا از یک طرف به تخریب هرچه بیشتری پایه های حکومت داری آنها در کشور لطمه وارد نمایند و از جانب دیگر کوتاه نظری و کم لیاقتی سیاسی مجاهدین را غرض دولت داری برای مردم افغانستان به نمایش بگذارند.

ـ با مجاهدین و دولت دست نشاندهء آنها صرف همانقدر همکاری نمود، تا زمانیکه مجاهدین به همه حرف های پاکستانیان و ادارات استخباراتی آنها، بدون کدام چون و چرای اضافی گوش میدادند.

ـ  با جُزی ترین حرف ناشنوایی مجاهدین، آنها را در سراشیبی سقوط قرار داد و در عقب آنها نیرو های وفادار تر از آنها را مجهز با سلاح های خفیف و ثقیل برای سرنگونی آنها به طرف کابل سوق نموده و فرستاد.

این بود گوشهء از استراتیژی دور اندیشانهء پاکستان در باره حل و فصل بنیادی قضیه دیورند با افغانستان و دولت مردان افغان، ولی باوجودی این همه اسناد و شواهد هنوز هم بسیاری از رهبران جهاد و خون در مناظره های تلویزیونی شان از کمک های پاکستانیان در ایام جهاد شان سپاس گذاری می نمایند، بدون آنکه درنگی به اینهمه خوش خدمتی های پاکستان از نگاهء استراتیژیک نموده باشند.

 

طالبان و دیورند:

احمد رشید، نویسنده و پژوهشگر پاکستانی اعتقاد دارد : «درسال‌١٩٩٤ یعنی‌ زمان‌ ظهور “طالبان”‌، امریکا نسبت‌ به‌ هـویـت‌ و مـنـشـا ایـن‌ گـروه ‌اظهار بی‌ اطلاعی‌ می ‌كرد و كمك‌ و پشتیبـانـی‌ پـاكـسـتـان‌ از “طالبان”‌ را پـنـهـان‌ می ‌نمود؛ موضع‌ گیری ای كه‌ امروز مضحك‌ به‌ نظر می ‌رسد.»

محمودخان اچکزی، یکی از رهبران پاکستان، درسال ۱۳۷۴ (۱۹۹۵) اظهار داشت که:  “طالبان” افغانستان، ساخته و پرداخته وزیر داخله خود ما نصیرالله بابرهستند و پاکستان، “طالبان” را برای مستعمره ساختن افغانستان ایجاد کرده است. بی نظیر بوتو صدراعظم اسبق پاکستان، در چهارده اکتبر ۱۹۹۷ (۱۳۷۶) در مصاحبه با رادیو بی بی سی اظهار داشت ، که ایالات متحده امریکا و انگلیس با پول عربستان، تأمین کننده اسلحه “طالبان” هستند.

نویسنده كتاب افغانستان در آتش نفت، درمورد اولین عرض اندام گروه “طالبان” در افغانستان می نویسد: پاکستان علاوه بر به وجود آوردن “طالبان” و حمایت از آنها، همیشه مراقب بوده تا دولت مقتدر در کابل سر کار نیاید؛ زیرا دولت مقتدر می تواند منافع پاکستان را به خطر بیندازد و آتش اختلاف دیرینه را روشن کند.

ـ از سر به هم گذاری فاکت ها و تاریخ حوادث خشونتبار در افغانستان بالاخره به این نتیجه می توان رسید، افغانها به سردمداری سردار محمد داود با براه اندازی غوغای دیورند،  افغانستان را در معرض تجاوز کشور همسایه قرار داد.

ـ زمام داران نا آگاه و عاقبت نه اندیش افغان با کوبیدن به طبل ترکیدهء دیورند، خشونت پایان ناپذیر ، کینه و عداوت بی رحمانهء کشوری همسایه را مقابل افغانستان برانگیختند، و سیاست مداران دور اندیش پاکستان، بدون مصرف یک پول افغانستان را بدست خودی افغانها به ویرانهء مبدل نمود.

ـ سیاست مداران پاکستانیان در مقابله با طبل دیورند، با تحریک همه جهان (کفر و مسلمان) همه هست و بود و دار و ندار افغانستان را به باد فنا داد، حتا اگر همین اکنون دولت مردان افغانستان کمر همت بسته و برای جمع و جور نمودن مجدد کشور اقدام نمایند، کم ازکم افغانستان حد اقل سه دههء دیگر بکار خواهد داشت، تا مجددن به پا به ایستد.

ـ پاکستان در ایام حکروایی طالبان بالاخره  افغانستان را در قبضه درآورده و ذریعهء طالبان حکمروایی 5 سالهء خویش را در افغانستان حاکم گردانید. آرزوی که پدر جهاد افغانستان (آقای ضیالحق ) آنرا با خود به گور بُرد و نه توانست شاهد آن باشد.

ـ حال پاکستان ستون پنجم خویش را در دولت فعلی افغانستان در اختیار دارد و به هیچ وجه حاضر نیست از موقفی که در درون دولت افغانستان در کابل بدست آورده، صرف نظر نموده و به ساده گی از آن به گذرد.

ـ پلان بعدی پاکستان آرودن صحیح و سالم فرزند وفادارش جناب آغای گلبدین حکمتیار به داخل ساختار دولتی در افغانستان بوده و این سیاست را تا به آخر هم تعقیب خواهند نمود.

ـ گام بعدی آنها شمولیت طالبان در ساختار دولتی در مرکز و ولایات افغانستان خواهند بود، تا افغانستان را نه تنها از مرکز ، بلکه از ولایات هم تحت نظر و کنترول دقیق و دایمی خود داشته باشد.

ـ در نهایت برپایی یک دولت مزدور و دست نشانده از جانب ادارهء استخباراتی پاکستان و کنترول عام و تام افغانستان، نه کم و نه بیش!

من نمی دانم که دوام طبل کوبی بیش از این،  پیرامون این خط منحوس، سیاست مداران« گدای گر» و حافظه ضعیف این کشوری از پا افتاده را به کجا خواهند به برد. خدا خیری این کشور و مردم را پیش کند، که چه سرنوشتی ناخوش آیندی دیگری در انتظاری آنها خواهند بود؟

 

نجیب الله عظیمی

4 سپتامبر سال 2016

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع:

ـ مضمونی از نصیر مهرین در جامعه و فرهنگ

ـ استـاد صـبـاح (نقش "جهادی" ها در استراتیژی خون و آتش پاکستان در افغانستان)

ـ گزارش نامه ء افغانستان تحت عنوانی (از تیررس تاریخ، هیچ کسی، هیچ نیرو وهیچ قدیسی درنخواهد رفت.)

ـ مضمونی از سید آصف کاظمی تحت عنوان (طالبان، پاکستان، قدرت های بزرگ، جنگ های داخلی، جنگ سرد.)

ـ احمد رشید، نویسنده و پژوهش گر پاکستانی

ـ محمودخان اچکزی، یکی از رهبران پاکستان

ـ نویسنده كتاب افغانستان در آتش نفت

 

 


بالا
 
بازگشت