استاد صباح

 

آيا درافغانستان ملک الطوايفي نيست؟؟؟

 

اگرمردم مي ميمرد گب نيست

دگر جای تآمل یا عجب نیست

ببين اين قاتلان همه جهاد يست

 بلي! پنجابي ،ايراني ،عرب نيست.

ارقام تکان دهنده و تأمل برانگیز فساد گسترده اداری، چپاول زمين واموال دولتي وشخصي ،اختلاس های کلان، کشتارغیرنظامیان ، افزایش بی سابقه خشونت علیه زنان، خود سري جهادي ها ، آوارگی جوانان درکمپ های غربی، گسترش فقرو فحشا، خودکامگی حکومت و ازهمه مهمتر دخالت های کشورهای منطقه وامرونهي استثمارگران بزرگ درتعیین و تبیین سیاست و امنیت افغانستان، معنای حاکميت دولتي واقتدارمردمي را دردوحاکميت ( کرزي وغني ) زیرسوال برده است.

مردم كه گريبانشان به چنگ آدمکشان جهادي وتروريستان طالب افتاده، حق دارند نسبت به همه چيزشك كنند ازوعده هاى دولت تا توانايى و كفايت ناتو وازكارآمدى دستگاه هاى اطلاعاتى آمريكا تا زدو بندجنرال هاى پاكستانى با طالبان. پايتخت، به عنوان آخرين دژ اقتداردرنا امنى عميقى غوطه ور است؛ اين كه همه سنگرهاى اميد فرو ريخته است و كابل فاصله چندانى با روزگارتلخ قدرت نمايى جنگ سالاران ندارد. ارقام عمليات هاى انتحارى كه اغلب مراكز دولتى را نشانه مى روند، دراين شهر روبه افزايش است.

منزل يک ريس جمهور صادق و وطنپرست و منزل يک والي جهادي قاتل و چپاولگر

 اما فاجعه غيرقابل جبران درجايى واقع شده كه شايد به چشم نمى آيد ودرنتيجه نظرسنجى ها عيان شده است و آن بريدن رشته هاى اميد مردم است كه پس از ۳ دهه آوارگى و بى خانمانى، چراغ زندگى را در وطن خود روشن كرده بودند. هيچ ضربه اى به دولت وشركاى داخل و خارج او ازاين شديد ترنيست كه ادامه زندگى و تحمل اوضاع براى كابل نشينان همانند بسيارى از نقاط كشور، سخت وسخت تر مى شود. به هرتقدير درطليعه آغازسال جديد ، ۳ رشته تحولات مهم رخ نموده است كه اين ۳واقعه هم برسرنوشت جبهه ائتلاف نظامى ناتو و دولت زير حمايت آنان  تأثيرفوق العاده اى دارد، هم اين كه وضع آينده كشور را براى مردم روشن خواهد كرد.

اتفاق نخست، سرايت عمليات انتحارى به پايتخت است. واقعه دوم لجام گسيختگى جنگ و خارج شدن حملات ناتو از موازين اخلاقى وانسانى ، به نحوى كه جنگ افزارها و هواپيماهاى ناتو به راحتى مردم و غير نظاميان را هدف مى گيرند و رويداد سوم كه درواقع برآيند اين دو حادثه است؛ بروز شكاف در صف دولت و حكومت گران است كه نخستين نشانه آن تشكيل دولت ائتلافي بين غني ودبل عبدالله بود. حادثه اى كه در ذهن ناظران، خاطره نزاع سياسى ساليان اداره تنظيمي را تجديد كرده است.

بازارعمليات انتحارى درافغانستان به اندازه عراق رونق گرفته است، اما با روندى كه اين روزها داشته مى توان پيش بينى كرد كه درهمان مسيرعراق پيش مى رود. انتحارى درافغانستان برهمان اسلوب واصول تروريستى درعراق متكى است، يعنى ازجان مردم بى گناه وبى پناه به عنوان ابزارى براى توليد وحشت وحربه اى براى زمينگيركردن بيگانگان بهره مى گيرد. طالبان همانند هم کيشان خود درعراق، اميدزيادى به موفقيت تاكتيك عمليات انتحارى دارند. آنها نيزدريافته اندكه اين نوع جنگ، پاشنه آشيل قدرت هاى نظامى خارجى است.درواقع ناكامى اردوي آمريكا دربرابراين نوع حملات تروريستى، سركردگان طالبان راترغيب كرد كه سوار بردوش سربازان انتحارى خود، راه سخت بازگشت دوباره به صحنه افغانستان رابراى خود همواركنند.به اين ترتيب دورجديد نبرد درافغانستان با گسترش حملات انتحارى طالبان آغازشد. ويکي ازفرماندهان طالبان تروريست دربيانيه اى همه طرف هاى جنگ را ازاين تصميم باخبركرد كه طالبان چرخه تازه جنگ را برپاشنه حملات انتحارى پيش خواهند برد.

 تاكنون صدها تن قربانى اين حملات انتحارى و بمب گذارى بوده اند. طالبان افراد انتحارى خود را روانه نقاط استراتژيك كشوربويژه كابل كرده است، گروه هاى ۲۰ و ۳۰ نفره طالبان دراين گونه حملات شركت داشته اند.اين ارقام همچنين حاكى است كه امسال، افزايش خشونت ها نسبت به سالهاي پيش بيشتر بوده است، تاجايى كه طالبان درجنوب  واکنون درشمال کشور قدرت مهمى محسوب مى شوند و نبردهاى عمده اى درمقابل نيروهاى داخلي وخارجي  سازمان داده اند. نكته مهم در اين خشونت ها، اين است كه طالبان بويژه درعمليات اخيركابل، ازتاكتيك هايى شبيه به تاكتيك هاى جنگجويان عراق استفاده مى كنند. بمب هاى كنار جاده وحملات انتحارى با استفاده ازموتورهاى حامل بمب، حوادث مرگبارى است كه همه روزه با هدف نيروهاى امنيتى ويا خارجى و گاهى هم افراد غيرنظامى رخ مى دهد.الگو بردارى ديگر، اين بوده كه جنگى پنهانى نيزبا قتل و ترورمقام هاى محلى دولت، مقام هاى قضايى وافرادى مانند معلمان در جريان است.با توجه به آن كه همانند سلفى هاى عراق حملات به مكتب خانه ها ومراكزآموزشى رايج شده و تا حدودى نيمى ازاين مكاتيب درهلمند ، کندز، ننگرهار، حوزه جنوب غرب  و… يا به آتش كشيده شده و يا تهديد به بستن شده اند. جالب است بدانید براساس آمارموجود طی سیزده سال اخیریعنی ازسال دوهزاريک تا پایان سال  دوهزارسيزده قریب به سی و پنج هزارنفرازهموطنان غیرنظامی مادراثر این جنگ کشته شده اند. بیش ازشصت و پنج هزارغیر نظامی نیزدر این عملیات زخمی شده اند که تعداد نقص عضو شدگان، معیوب و معلول شدگان قریب به پنجاه فیصد می باشد. هرچند که اگرسازمانی مستقل موجود می بود تا این آمارها را ضبط کند مطمئنا بسیاربیش از اینها بود.
که البته کشته شدن قریب پنج هزارنظامی اردوي ملی و زخمی شدن ده هزارتن ازاین عزیزان وکشته شدن هزارمحافظ شخصی را طی این سیزده سال باید به آمار فوق اضافه کرد. این تنها ارقام کشته شدگان و زخمی ها می باشد. به یقین نمی توان گفت خسارت وارده به خانواده های این افراد که بی سرپرست ویتیم شده اند، چه میزان است؟ هیچگاه مقامات خارجی وداخلی درک نخواهند کرد چه تعداد ازمردم بیگناه بخاطر سیاستهای آنها ناقص العضو ومعلول شده اند. هرچند که خسارات وارده به منافع ملی نیزقابل تصور وبیان نمی باشد.
اماعلاوه براین مسایل، اکنون مواردی ازتاثیرات چندجانبه جنگ نشرمی شود که واقعا مایه شرمساری است. به گفته ريس سازمان هلال احمرکشور بسیاری ازدختران وزنان ازسوی نظامیان خارجی مورد تجاوزجنسی قرار می گیرند که به خاطر ترس ازآبرو و حیثیت خود، آن را گزارش نمی کنند. هرچند که تاکنون قریب پنجاه مورد گزارش رسمی از تجاوز خارجی ها به نوامیس افغانستان ثبت شده است.
پس واضح است جنگ صدمات وضربات سنگینی به جای می‌گذارد وعواقب سنگین‌تری بعد ازجنگ برجای می‌ماند. شیوع امراض مختلف ازجمله سرطان وتولد کودکانی که قلب آنها سوراخ است ازپیامدهای جنگی می باشد که خارجي ها آن را تحمیل کرد و قصد اتمام آن را ندارد. البته به گفته آگاهان مسایل صحي روز به روز بر تعداد فرزندان ناقص الخلقه افزوده می شود که احتمالا حاصل استفاده ازسلاح های بیوشیمی در جنگ است.
متاسفانه غربیها آنچنان اذهان عمومی را درگیرمسایل حاشیه ای کرده اند، که بسیاری ازدولتمردان و مردم کشور از اتفاقات وحشتناکی که پیرامون آنها رخ می دهد، غافلند. مسایلی مانند فروش مشروبات الکلی و گوشت خوک در بازارهای داخلی، راه اندازی مخفیانه قمارخانه ها، ترویج بی بندوباری، به فساد کشاندن جوانان، گسترش بی حجابی و تزلزل نظام خانواده، مواردی بود که داد شورای علما را که همیشه سکوت پیشه داشتند، نیزدرآورده است.
کاش فرصت بیش ازاین مجمل بود تا می دیديم این خارجيهاعلاوه برجان ما، با قلب وروح ما چه کرده اند؟ آیا واقعا حاصل این سیزده سال جنگ در افغانستان که نمی دانیم چه حاصلش بوده است.

 ارزش قربانی شدن این همه هموطن و این همه جرایم را داشت؟ اگرکسی بپرسد که این همه قتل وغارت و جسارت درازای به دست آوردن چه چیز بوده است، آیا کسی هست پاسخگو باشد؟ آیا دولت ، ريس دولت ومستشارانش این قدرجرات دارند تا کارنامه ای برای سیزده سال حکمرانی خود براین سرزمین ارایه دهند که همه موارد اعم ازضرر ومنفعت این جنگ، درآن قید شده باشد؟ به یقین افغانستان بی دروپیکر ترازآن است که کسی بخواهد به موضوع جنایاتی که طی این سالها درکشورما مرتکب شدند، بپردازد.

فارين‌ پاليسي نشريه‌ ي چاپ امريکا درشماره خود آورده است که زمان گفتگوهاي صلح با طالبان گذشته واکنون نبرد اين گروه درافغانستان، نبرد قدرت وموادمخدراست. اين نشريه هشدارداده است که پاکستان به بهانه ‌ي کمک به روند صلح افغانستان، ازکابل امتيازمي‌گيرد؛ هرچند اسلام‌آباد اختيارِطالبان را ازدست داده است. تحليلگران اين نشريه گفته اند که نبرد طالبان، اکنون نبردموادمخدراست واسلام‌آباد براي اين ‌که کابل را ازنزديک شدن با دهلي‌نو دورنگه دارد، تعهد کمک به روند صلح داده است.

طالبان با آغازحمله‌هاي بهاري، رييس‌جمهور را درگفتگوهاي صلح که ازسوي حکومت پاکستان زمينه‌سازي گرديد، به چالش کشيدند. اين حمله‌ها نشان مي‌دهند که ستراتيژي دولت کابل دراين گفتگوها ناکام است، زيرا پاکستان خود با چالش طالبان درگيراست و اکنون خيلي دير است که اسلام‌آباد طالبان را به گفتگوهاي صلح بکشاند.
در بخشي از مقاله فارن‌پاليسي نيزآمده است که سياست اسلام‌آباد دربرابرکابل، حتا براي واشنگتن هم روشن نيست.
افغانستان ميدان رقابت هند و پاکستان است. اسلام‌آباد هرگزنمي‌خواهد که دهلي‌نووکابل درپيوند با موضوعات مختلف همدردي داشته باشند. تلاش پاکستان همواره به دورنگهداشتن افغانستان وهند متمرکزبوده است، زيرا اسلام‌آباد يک افغانستان نيرومند درهمسايه‌گي‌اش نمي‌خواهد.

اوباما؛ رئیس جمهورامریکا ازکنگره خواستاربیش ازیک میلیارد دالر کمک های نظامی وغیرنظامی از جمله افزایش شش برابردرتامین مالی نظامی خارجی این کشورشد . کمک های پیشنهادی امریکا برای مبارزه علیه تروریزم ، افراط گرایی ، توسعه اقتصادی وایمنی تاسیسات هسته ای می باشد. کمک های امریکا و تعامل با پاکستان برای آوردن ثبات به افغانستان و ترویج روابط بهترمیان اسلام آباد و دهلی نو می باشد . طرح بودجه پس ازمنتشر شدن درسال مالی جدید به کنگره برای افزایش بیش از شش برابر تامین مالی نظامی خارجی فرستاده شد.

امریکا درسال مالی جدید به غیر نظامیان و برقراری امنیت در پاکستان مساعدت می کند.
دولت امریکا درسال مالی جدید بیش از ۸۰۰ میلیون کمک های اقتصادی و امنیتی به پاکستان می کند .تخصیص کمک های مالی امریکا به پاکستان در حدود ۵۳۴۰۰۰.۰۰۰ دالر کمک نظامی و ۳۰۷۰۰۰.۰۰۰ دالر کمک های امنیتی به این کشور می باشد .سند بودجه نشان میدهد که درخواست کمک ها به منظور تعهد امریکا به ارائه کمک های امنیتی برای ترویج مبارزه علیه تروریزم وافراط گرایی و ارتقای سطح قابلیت ها و تامین مالی ارتش پاکستان برای افزایش ثبات در منطقه مرزی و همچنین ثبات کلی در درون مرزهای این کشور است.

مشکل غصب زمین های دولتی ومردمی ، چوروچپاول دارايي عامه ازسوی جهادگران ومقاومت چيان راه خدا ، ازبارزترین مظاهر فساد درکشور است و به نظر می رسد دولت نیز توانایی چندانی برای مبارزه با این معضل عظیم اجتماعی و اقتصادی ندارد. مردم براین باور اند که غاصبان با وزارتخانه های دولتی و نمایندگان مجلس،‌ پیوند دارند و این امر، مانع از اعمال قانون و سلطه دولت بر آنها می شود. تااکنون میلیون ها جریب زمین در سراسر کشور، به صورت غیرقانونی دراختیار زورمندان است واکثراين چپاولگران وزورگيران از نزدیکان مقام های حکومتی وقوماندانان جهادي جمعيتي ، شوراي نظارواتحاد سياف اند که بازورسلاح وکشتن وبردن وبستن سخن ميگويند

اداره ناظران حقوق بشر یا هیومن رایتس واچ می گوید، ایالات متحدهء امریکا و کشور های کمک کننده باید بر افغانستان فشار وارد کنند که مقامات حکومت و نیروهای امنیتی این کشور را که به نقض جدی حقوق بشر متهم اند، مورد تعقیب قانونی قرار دهد. این گروه حقوق بشردر یک گزارش گفته است، پاسخ دهی افراد قدرتمند باید در اولویت کاری حکومت افغانستان قرار داده شود.

فیلیم کاین معاون مسوول بخش آسیایی اداره ناظران حقوق بشر می گوید: ایالات متحدهء امریکا که پس از سرنگونی رژیم طالبان تعداد از جنگ سالاران را کمک کرده، اکنون باید تلاش های بین المللی را رهبری کند تا حکومت جدید افغانستان را دربرکنار ناقضان حقوق بشر که درمقامات بلند رتبه این کشورکارمی کنند، کمک کند. برای هیچ کسی خارج از دایرهء قانون معافیت و تخفیف مجازات، نباید مورد اجرا باشد. اگر کسی مرتکب تخطی از حقوق بشر شده باشد و جرم وی براساس قانون و نهاد های عدلی افغانستان تثبت شده باشد، دولت مکلف است که در مطابقت با قانون با او برخورد نماید: در ادارات دولتی هم اگرکسی موجود باشد، در پرتو تعهد حقوق بشری حکومت جدید با آنعده از کسانی که در تصامیم شان تخطی های حقوق بشری صورت گرفته، بخصوص زمانیکه شکنجه و عذاب مطرح باشد و در سایر موارد هم، قانون باید تطبیق شود و عدالت به وجه بهترش عملی گردد.

عدم پیگرد قانونی متهمان جنایت های جنگی از نگرانی های جدی است و این کار سبب شده است که شمار زیادی از غیرنظامیان افغان در درگیری ها کشته شوند. باید برای شناسایی و پیگرد جدی این جنایت ها در افغانستان تحقیقات جدی صورت گیرند، از این سازمان خواسته است تا قتل های سازمان یافته یی که از سوی ویکی لیکس افشاء شده اند را به بررسی بگیرد. در همین حال آن بخش از تلفات ملکی در افغانستان که به نیروهای جهانی به ویژه نظامیان امریکایی و انگلیسی نسبت داده می شود، پس از انتشار هزاران سند محرمانه ی جنگ افغانستان توسط پایگاه انترنتی ویکی لیکس، هرچندگاه یکبار به موضوع داغ در رسانه های غربی تبدیل شده و نگرانی هایی را بر می انگیزد.

به همین تازه گی ها رسانه های غربی مواردی از فعالیت های جنگی نظامیان بریتانیایی را فاش کرده اند که در نتیجه ی آن ۲۶ تن از غیرنظامیان افغان کشته شده و ده ها تن دیگر زخمی شده اند و در تازه ترین مورد قرار است تا سه تن از سربازان استرالیایی در پیوند با کشته شدن ۵ کودک افغان در ولایت ارزگان در جریان یک عملیات نظامی این نیرو ها در سال ۲۰۰۹، مورد پیگرد عدلی قرار بگیرند.

اگرچه به نظر می رسد، روی سخن فلیپ آلستون بیش تر متوجه نیرو های بین المللی بوده و این بعد قضیه نیز از جهت های مختلفی درخور اهمیت بوده و رسیده گی جدی را می طلبد، اما رسیده گی به جنایت های جنگی سه دهه ی گذشته یکی از بزرگترین چالش های موجود فراراه رسیدن به صلحی عدالت محور در کشور بوده که به دلیل حضور گسترده ی ناقضان حقوق بشردرساختار نظام سیاسی، دولت افغانستان در نه سال گذشته حتا از تبارز اراده ی لازم در راستای به اجرا گذاشتن برنامه های مطروحه ی خویش بسان برنامه ی عمل برای صلح مصالحه و عدالت، در این راستا ناتوان بوده است.در پیوند با نحوه ی برخورد کشور های غربی شامل در ایتلاف جهانی ضد ترور با اتهاماتی از نوع آنچه سه تن ازسربازان استرالیایی به آن روبرو می باشند، می توان گفت؛ این دولت ها به خاطر اقناع افکار عامه ی شان هم که شده، با این موارد با جدیت برخورد خواهند کرد.

 اما در مجموع آنچه پرسش برانگیز تلقی شده می تواند این که تقریبا تمامی کشور ها و طرف های صاحب نقش در قضایای افغانستان با موضوع رسیده گی به جنایت های ضد بشری انجام شده در افغانستان که به نظر می رسد تا اکنون نیز ادامه دارد، برخوردی سیاسی، مقطعی و ابزارگرایانه داشته اند.

 ایالات متحده ی امریکا و دیگر کشور های شامل در جنگ افغانسان، هرگاه که منافع شان ایجاب می کرده یا می خواسته اند فردی یا جریانی را زیر فشار قرار دهند، از آغاز تحقیقات در پیوند با جنایت های جنگی در مورد آنان سخن گفته اند، اما درموارد بیشماری برغم انتظار های مردم و نهاد های مدافع حقوق بشر در برابر جنایت های مشهود بشری و یا افرادی که متهمان اصلی این گونه جنایت ها پنداشته می شوند، با اغماض و مدارا برخورد کرده و حتا به این گونه افراد و جریان ها امتیازاتی نیزقایل شده اند.

حکومت ادعا دارد که به تلاش های خود در زمینه استرداد زمین های دولتی از چنگال غاصبین در مرکز و ولایات ادامه می دهد، در حالیکه مردم از کندی کار در زمینه شکایت دارند. احمد شهیر شهریار رییس ادارهء اراضی می گوید: پدیده غصب زمین از سوی زورمندان به یک معضله بزرگ مبدل شده و مانع تطبیق پلان های دولت در جهت انکشاف کشور شده بود، اما تلاش در واپس گیری آن از چنگال غاصبین به شدت ادامه دارد. آقای شهر یار می گوید: «مسالهء غصب زمین مشکلات عمده را در پلان انکشافی افغانستان ایجاد کرده است.

ما در تلاش هستیم که چطور زمین های غصب شده را دوباره استرداد کنیم. ما تا حال توانستیم حدود هجده هزار جریب زمین غصب شده را دوباره استرداد کنیم که این زمین ها در ولایات غرنی، کندز، هرات، ننگرهار و کابل است. این زمین های بود که ازطرف زورمندان و مردم منطقه غصب شده بود.

 

 

 


بالا
 
بازگشت