خوشه چین

 

قسمت دوم

رسته

یک حرف مهم که باید گفته شود:ناله چیست؟عبارت ازبیان اندازۀ دردی است که انسان ازان متأثرمیشود.درد چشم،درد دندان،درد گوش،درد شستگی،درد ماتم خدا ماتم را ازخانواده های((کل کشور))دورداشته باشد.درد فقر،درد نامرادی، درپهلوی دردها،آزاردهنده درد معیبویت است.درد کوری،درد بی دستی وبی پایی،اگریکی ازاعضای وجودآدم نباشد.آن آدم معیوب گفته میشود.اما ازهمه عمده درد بی وطنی است.درمجموع افغانها در سراسرجهان معیوب اند.فاقد سرزمین هستند.هویت شان بنام کشوری که اشغال شده است.ازخود جرأت واپس گیری وطن خودرا ندارند.معذرت میخواهم شدت دردرا بیان میدارم.برای افغانها صدا میزنند اوبی وطن((بی ناموس))افتخارش را دولت مردان کنونی به عهده میگیرند.

یگان وقت مورچه پای شکارچی را دندان می گیرد که تیربه هدف نخورد.          یادهمان نیکی ها به خیر.

این نبشته به منظورمهم جلوه دادن خود نه بلکه به منظورمفید بودن برای همه نوشته گردیده است.

رسته:به معنی قطار،قطاردانشمندان،جمع خردمندان،استادان پژهش گران،خطاطان،نقاشان،هنرمندان،؛موسیقی دانان،سپورت مینها:خوشبختانه که صرف زمینه های برای سپورت مینهای کشورمان،آماده گردید که درطی یکی دوسال،درعرصه های مختلف،ازخود درسطح بین المللی برجستگی نشان دادند،نشان دادند که دردل کوها ومیان دره ودشتهای سوزان وسرسبز استعدادهای قابل رشد((نابغه)) وجوددارد.چهل سال جنگ لعنتی که ازجانب کشورهای لعنتی((سرمایه داری)) صادرگردیده است.این استعداد ها کشته شده اند.قهرمانیهای تیم کریکت،یار محمد مبارز((قهرمان))،درماسکاو وسیربهادر((قهرمان))درامریکا ازتوانایی واستعداد افغان حکایت دارد.سپورت مینها نظربه شوق وعلاقۀ که داشتند،عرق ریختند،تمرین کردند،جان فشانی کردند.خودرا آمادۀ مسابقه درمقابل حریف ساختند.اما وطن پرستان ما یگانه حریفی که دارند((جهالت وخرافات&فقر))است.جهالت وخرافات منحیث وسیلۀ کوبنده دراختیاردشمن قرار دارد.توانمندی رستۀ روشن فکران را ضعیف ساخته هروقتی که خواسته موفقانه کوبیده است.ولی امروزایجاب مینماید که رستۀ روشن فکران ازپرگویی ها وحرافیهای زیاد که به حیث((تنبلهای ناصح پدرگونه))نقش بازی میکنند گذشته((آزادی))وطن را هدف غایی قرارداده،به تعداد،شعاع وجودی،احزاب،حلقات،سازمانها،انجمنها وشخصیتهای صاحب نظرجمع، ازمیان خود شان((حقوق دان،اقتصاد دان،سیاست شناس،دانشمند عرصۀ فرهنگ،نظامی آگاه))اختیارکامل داده شود،آنها نقشۀ راه را تابه رسیدن،ترتیب وتنظیم مینمایند.زمانی همه دریک راه افتادند طبعی است که کارهای مشترک،بوجود می آید وهمکاریها جای اختلافات را پرمینماید.شاعر شعرمی سراید.خواننده شعررا زمزمه می کند.نوازنده،تون آوازرا با تون موزیک هم آهنگ ساخته،وضعیت درطبل شادی می کوبد جهان ازشنیدن این آهنگ زیبا به رقص می آید.

هرکسی درمثال های خود می آورد((تمام عیار،عیارشده،عیارآدم است))آماده باش،چون سوج برق.

((عیار))مردان عمل اند،ازوجود فردی امام تیار نمی کنند که ((1500))سال بخاطرش دادو واویلا کنند.مردانی بودند که که درزمانش رسالت خودرا ادا کردند باقی مانده کارهای شان را ما باید تمام نماییم.نگوئید که مردان پرحرف زیرکمپل اند.مردان زیرک هوشیار،ضد ستم گر،کثیف وچتل اند.دشمن وطن فروش دزد ودغل اند.فردی را به رسمیت نمی شناسند.تطبیق گر،اهداف عالی انسانی همان هفت رهبرکنگرۀ مؤسس((تره کی وکارمل))اند.

اندیشه چون کوه های بلند ((هفت کوه))برف گیر((نورمحمد تره،ببرک کارمل، طاهربدخشی،دستگیرپنجشیری،شهرالله شهپر،سلطان علی کشتمند،صالح محمد زیری)).ارمانی را چون دریای خروشان جاری ساختند.یکی ازخواسته های این جریان نهضت میهنی ممثل((جبهۀ متحد))بربنیاد خودآگاهی ملی بود که درقدم اول دشمن ملت((فقر))زادۀ تمامی بدبختی هااست((عقب مانی))علیه آن متحدانه مبارزه نمود.طبعاً که ازدریا جوی ها به مقصد آبیاری زمین های خشک استفاده میشود.

این کوه های بلند قطرات اشک یتیم وبیوه زنان وآبلۀ کف دست وپای کارگرو دهقان وسائرزحمت کشان کشوربود.که دریای خروشان ارمان خلق را تمثیل می کرد.

اوانقلابی:من به حیث معلم برای تومیگویم که میخانیکی یاد نگیر.شرایط مشخص ازاوضاع مشخص درزمان مشخص درالفبای سیاست برای تو اشاره داده شده است.توچرا؟هنوزهم درک نکردی که دشمن اندیشۀ توهمیش درکمین وبه دنبال تواست.برایت دام میشاند.هزارتوره سر می برد،یکی تورا درقفس می اندازد.تا دیگران تورا بلوسیله شکارکند.((دام،تلک،تور،تفنگ))آهنگ تورا یاد میگیرد،به صدای تو حرف میزند.هنگام هوای سرد،درمیان سبزگندم،درسردرخت درمیان آب چنانچه شکارچیان کوهستان این کاررا درحق پرندگان می نمایند.

هموطنان شریف:همان طوری که توانستم((سازمان پیش اهنگ کارران جوان افغانستان))رابه حیث یک جریان سیاسی طبق پروتوکول رسمی با حزب دموکراتیک خلق افغانستان))درسنبلۀ 1365 هجری شمسی رسماً معرفی ودرتاریخ سیاسی افغانستان ثبت نمایم.بازهم می نویسم برایت ازهمان جلسۀ کمیسون تفاهم((اختلاف سلیقۀ))بین آقای علومی وحبیب منگل دریافتم که این کاروان به منزل نمی رسد.جناب علومی باید شخصیتی حقوقی وحقیقی که درزمان حاکمیت((چپ)) به حیث انسان با کرکتریافته بود.سنگ به جای خود سنگین،جارارها نمی کرد.وحبیب منگل به دنبال حریف نباید،ازمواضع نهضت میهنی را گویا که ازعلومی عقب نماند تخریب نمی کرد.کنون هردو شخصیت جاداشت که به حیث پیش قراولان نهضت مترقی حرف اول می گفتند.ازتماس های انفرادی،آغازازخانۀ جناب ببرک ارغند بعد ازتحویلی پول حق العضویت نشریۀ آینده((نزد))عبدالرشید جلیلی،الی جلسۀ((35))نفری،خانۀ خود واقع شهر((رلته))مربوط دیونتر،یک هفته بعد ازحادثۀ برجهای دوقلودرسال 2001 وتخریب نهضت میهنی بوجود آوردن((فراگیرسیاسی))درکاستریکوم ثبت آن به حیث حزب رسمی آن هم تحت ادارۀ دولت نامشروع.

 دردا که اگرنهضت میهنی را به حال خود می گذاشتند.درپی تدارک موقف نمی دویدند. کنون درمقابل هرتغیردرقضایای جاری افغانستان مجاری دملوماتیک دروازه بازبود وسخن گوها خواستهای عام ملت را مطرح میکردند.وهکذا مسایل مهاجرت وعلل مهاجرت افغانها روی میز تمامی کشورهای مهاچرپذیرقرار می داشت.کنون به صراحت خدمت تان  اعلان میدارم که نهضت((عیاران نوین))را به همت یاران ورفقای باوجدان وصادق((نسل جوان)) به ارمانهای مردمی میهنی ووطنی ومترقی،جانشین خانوادۀ جنبش چپ وطن پرستان به حیث یک جریان فعال،نیرومند توانا ومدافع شکل وسامان میدهم.چنانی که هند به نام گاندی زنده است،روسیه به نام پطرکبیر،لینن،ستالین واخیراً پوتین،آریانای کهن وخراسان پهناوربنام((فردوسی،مولانا،سعدی،حافظ،جامی،رودکی،خلیلی،خیام،رحمن بابا))و((رستم وسهراب،امیرابومسلم،یعقوب لیث صفار))زنده است.آیندۀ کشورمان را عیاران نوین متضمن میشوند.

صاحب نظری بنوشت:خپلواک«کاکۀ کابلی»

همتم بدرقۀ راه کن ای طایــــرقدس

که دراز است ره مقصدومن نوسفرم

حافضا شاید اگردرلب گوهر وصــــل

دیده دریا کنم ازاشک دراو غوطه خورم

پایۀ نظم بلند است جهانگــــیربگـــــو

تا کند پادشــــه بحــــرپـــــــرگهـــــــرم

 

 «عیار»چهاریکاری بنوشت جواب:

دوش دیدم که ملایک درمیخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت

با من راه نشین باده مستانه زدند

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند

جنگ هفتاد و دوملت همه راعذربنه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد

صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع

آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب

تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

((عیاران نوین))با حفظ،ارزشهای ملی ورنسانس،افغانی،روندگان به سوی ساختمان((انسانستان))چپ اند.آزادی میخواهند،آزادی را ازورای آگاهی میخوا هند.پیش رفت ترقی واعتلای کشور((رفأ))همگانی را،ازاهداف غایی خود پنداشته درراه تحقق آن آموزش،تعلیم وتربیه رابرای همه لازمی وضروری پنداشته روحیۀ وطن پرستی را حق مشروع((زن ومرد))پنداشته به یک فرهنگ عالی مبدل می گردانند.تشویق جریانات سیاسی،ازحالت دگم به حالت فعال را به سوی یک مرکزواحد.جزکارهای یومی خود پنداشته ودریک رقابت مشروع وقانون مند درمیدان می طلبد.برای شان می فهماند که خودرا مهم جلوه ندهید بلکه درعمل ثابت نمایید که مفید هستید.ضرور می بود که امروز،دررابطه به واقعۀ کندز، بغلان،کنرننگرهار،شیندند،پکتیا،بمباردهای ناتودرمحافل عروسی،ومراسم دفن جنازه هاوغیره وغیره حوادث ناگوارمتحدانه موضع می گرفتیم ودرجاده ها ومراکزمهم تصمیم گیریها عرض حال می کردیم که چرا جهان سرمایه برای کشتن مردم افغانستان تصمیم گرفته است ودرمدت چهل سال پیوسته ازریختن خون افغان سیراب نمی گردد.

 

 

  

 

 


بالا
 
بازگشت