ــــ

سیدموسی عثمان هستی

 

 

عکس خوردی های امرالله صالح

سیدموسی عثمان هستی مدیرمسوول ماهنامه طنزی وانتقادی بینام درتورنتوی آنتریوی کانادا

دستګاه های جاسوسی استعماروحکومت های دست نشاندۀ ازوطنپرستان سالهاقربانی گرفته ومیگیرند

گرسوارباشی سرشانۀ استعمار

این چنین شان وقارنیست بکار

مردآن است که رود بر سردار

سرفرواو نکند به زممدارغدار

شاعربی وزن وبی ترازو
آزادی ودموکراسی واقعی نه تمثیل دموکراسی توسط دست نشانده های استعماربه خاطرتعيین سرنوشت حیاتی اجتماعی ،سیاسی واقتصادی جامعه رول سازنده داردوهم بُرده باری وتعمل زمامداران ومردم دربرابرحقیقت گویی درحکومت دموکراسی نقش اساسی رادرراه پیشرفت یک جامعه بازی میکند. زمانیکه مردم تحمل انتقادازخود را پیداکرده بتواندآن وقت مامی توانیم که عدالت ومساوت درجامعه ببینیم وبه شکل انسانی ودرست آن را  پیاده کنیم.

بخاطریکه هرفردآگاه وناآگاه به سرنوشت خودوملت خودبی تفاوت مانده نمی تواندوهرانسان آروزی شرایط خوب به دل خودمی پروراند،بابدست آوردن راه های بهترآروزی انسانی ازراه های مشروع شرایط بهترانسانی مهیا میگرددتابه سرمنزل مقصودبرسد. این هم کافی نیست که به اساس نوشته بالا تمام آرزوهای یک ملت برآورده شودآن وقت آرزو های شان برآورده وتحقق می یابد ، برسی واقعبینانه ازگذشته خودوملت خودداشته باشدوآن ملت ازگذشته های خودآموخته باشدچراکه تکراراشتباهات گذشته اتشی است درپخته باالخصوص اشتباهات تکراری نسل جوان را سردرگم وپراگنده می سازدواشتباهات پی درپی مانندسُرنگ پرانی غیرفنی درمعادن زمرداست که زمردهای بزرگ به اندازه ریگ دریایی خوردوخمیرمی گرددهنوزاشتباهات دوران حیات احمدشاه مسعودبعدازکشته شدن مسعوددرمعادن پنجشیر وبدخشان توسط پیروان احمدشاه مسعود تکرارمی شود.

سرمایه بنیادی ملیت های افغانستان به نابودی کشانده می شودواستعمارهمیشه انسان های مزدوروطن فروشی درممالکی که اقتصاد ضعیف دارندآنهارا بادادن پولهای بادآورده ازخودمی سازندمملکتی که اقتصاد ضعیف داردودرپهلوی ضعیف های اقتصاددارای وثروت های سرشارزیرزمین آن سرزمین دست نخورده باقی می ماند بعد ازآنکه استعماربه هربهانۀ درسرزمین های عقب ماندجابجامی شود و زمامداردست نشانده خود را حاکم بی بندوبارآن جامعه میسازد ویاآن مملکت را مصروف جنگهای داخلی توسط مزدوران خودمی کند آن وقت سرمایه مادی ومعنوی آنرابدون اینکه کسی باشد جلوغارت گری آن را بگیردبه یغما می برد.

دولت حزب دموکراتیک خلق، مجاهد،طالب،دولت کرزی وغنی مثال برجسته درجامعه افغانستان به نفع استعمارگران شناخته شده اندواین مثال آفتابیست که بادوانگشت نمی توان پنهان کردواینهانه تنها دولت های شان دستگاه های جاسوسی شان هميش دربرابرآزادی خوان قرارداشتندودارندودرآینده اگربتواننداین نوع سیاست را دنبال می کنندوپارلمان یک مملکت که مغزمتفکریک جامعه است استمارواستمارگران کوشش می کنند که به جای وطن پرستان جاسوسان خودرادرآن جای حساس جابجا کنندهمان طوریکه مهره های جاسوسی خود را دردستگاه های جاسوسی جابجا می سازندوبه حیات حکومت های استعماری خود ادامه میدهند.

افغانستان درطول تاریخ به غیرازدولت شاه امان الله خان تاامروزدرقیدابرقدرت های استعماری دولت های دست نشانده استعمارگران وجاسوسان شان قرارداشته وقرارداردومورخین این سرزمین واقعیت های گذشته که پندبه نسل های آینده می شودآنچه درافغانستان گذشته است بخاطرگرفتن پول، تبیض نژادی ، منطقوی ، زبانی ، آیدیالوژی دینی ومذهبی وغیره واقعیات واشتباهات گذشته گان افغانستان برعکس رویدادتاریخی دراثر های تاریخی خود را وارونه به مردم نشان ميدهندوواقعیت های تاریخی راکتمان می کنندوازسراشتباهات دولت های خاین سرسری می گذرندو گذشتند.

امروزهرچیزی راکه برویت تاریخ استناد می کنیم نه ازنوشته های مورخین گذشته وحال افغانستان ، بلکه  از روی نوشته های تاریخ نویسان خارجی درقسمت افغانستان است که درسابق وحالا نوشته شده است.  نوشته های مورخین خارجی را هشتاد فیصدمعتبرترازنوشته های مورخین مغرض متعصب وطن ماارزش تاریخی می دهم . باشیرسوختیم با آب احتیاط ازدست نمی دهم.

جدايی دولت ازدين وبه وجودآوردن قوانين انسانی جهان شمول برای تمام مردم وتطبیق آن قانون سرافرادطبقه بالا ، پایين ومتوسط یکسان نه برنفع يک طبقه ُخاص، بایدمهیاشودودرجوامعی عقب مانده آموزش اجباری جهت استقرارحاکميت قانون رواج یابد. این اندیشه درغرب دیده می شودوبه عقیده مردم شان وثمربخش بوده اگرماازاندیشه های مساوات وعدالت پسندی درجامعه خوداستفادکرده بتوانیم گلیم بی عدالتی اجتماعی راجمع می کنیم.
گرچه دراین سالهااندکی سوادوآگاهی نصیب یک تعدادجوانان درجامعه افغانستان شده ونقش مدیا ورسانه های آزاددربلند بردن فکری مردم نقش داشته وهمه می داندکه پسماندن یک دولت سبب حاکمیت دین ومذهب وحاکمیت دین فروشان وتاجران دین که جامعه انسانی رابه نفع شخصی خود می چرخانند تاجامعه انسانی رابه عصرحجربرگردانندوازبیسوادی وعقب ماندگی جامعه استفاده کنندواستعمارگران به خاطرنفع وبقای خوددرافغانستان ازهین دین فروشان ومیراث خواران خاینین دین فروش استفاده می کنندونفع خودرادرادامه جنگ می بینندودرطول تاریخ استفاده کرده اندوملیت های افغانستان همیش درخواب خرگوش بوده هنوزاین خاب خرگوشی دربین مردم افغانستان ادمه دارد.

ضرب المثلی داریم که میګویندپوست روباه بلای جان روباه می گردد ودارايی های سرشاردست ناخورده افغانستان سبب دست درازی ستون پنج که من این خاینین درون دولت های استعماری ستون ششم خوانده ام ومقاله مفصل راجع به ستون پنجم وششم قبلاًبه نشررسانیده ام ستون های جاسوسی امروزاکرباستون های جاسوسی دیروزمقایسه کنیم بخاطرپیشرفت تکنالوژی امروزتاکتیک های جاسوسی فرق کرده نا گزیرهستم که ستون پنجم دیروز را ستون ششم دربین دولت هابخوانیم زيرا جاسوسان دیروز ازجاسوسان امروزکه درجاسوسی وتخریب یک دولت نسبت به جاسوسان دیروزفرق کلی دارند

دستگاه های جاسوسی دولت های افغانستان که سالها درخدمت یک طبقه خاص بوده. این هادرسرکوب آزادی خوهان ودرخدمت حکومت های استعماری ودست نشانده نقش خاینان داشتندودارندوریس های این دست گاه فاسدوطن فروش به مشوره استعمارگران توسط دولت دست نشانده آنهابعد ازیک دقت کامل ازفلترهای شیطانی ورذالت دولت های استعماربدقت فلترمی شوند وتعین می گردندوجاسوسان وطن فروش فلترشده ماننداسپ گادی به پیش می روندوجزيي ترین نفع مردم دردماغ شان خطورنمی کند مزدوری وکرسی خودرانسبت به مردم خودترجيح می دهندوبه خدمت مردم ووطن قرارنمی ګیرند خوشنودی باداران داخلی وخارجی شان درنزدآنهامهم وحق اولیت دارد.

اززمان شاه شجاع به غیرحکومت شاه امان الله دست گاه های جاسوسی افغانستان درخدمت استعمارگران ودست نشاندهای آنهابوده ودرآخرحکومت شاه امان الله خان هم این دستگاه درخدمت استعمارگران قرارگرفت چون دستگاه استخبارتی یک دولت ستون فقرات همان دولت است اگرستون فقرات یک دولت ازدرون صدمه بخوردسرانجام به سقوط همان دولت می انجامد استعمارگران ومخالفین دولت هاکوشش می کنندکه اول دستگاه های یک دولت مردمی رافاسد وهم دست خودسازندتادولت دریک تارکی قراربگیرد.

قوی ترین دستگاه جاسوسی دولت های افغانستان به نفع استعمارودولت دست نشانده انگلیس بوده وهنوزاین مزدوری ومزدورداشتن ادامه دارد.دولت امیرعبدالرحمن خان ودستگاه های خاین به ملیت های افغانستان تاآخرحکومت امیرحبیب الله خان پسرامیرعبدالرحمن خان بخاطرخدمت به استعماردرسرکوبی مشروط خوان اول نقش کلیدی داشت. آنها مانع آزادی مردم واستقلال افغانستان شدندودرآخرحکومت امیرحبیب الله خان دست پاچه گی دردرون دستگاه جاسوسی رخ دادمنجربه قتل حبیب الله پسرامیرعبدالرحمن خان گردید. آزادی خواهان ومشروطه خواهان نفس تازه کشیدندوامیرامان الله خان سرقدرت آمداولین اشتباه امیرامان الله خان این بودکه این دستگاه جاسوسی امیر عبدالرحمن خان وپدرش ، امیر حبیب الله خان را  کاملاً تصفیه کندوبرضداستعمارگران وبه نفع خوددستگاه دولت سابقه رابچرخاند.

طورمثال دشمن درجه اول تاریخی مشرطه خواهان که امیر امان الله خان جزَآ آن مشروط خواهان بود اسخبارتی خطرناک مستوفی ممالک محمد حسین خان بودوصدها مشروط خواه توسط اوبه حبیب الله خان معرفی واعدام شدولی دم آن روباه مکارکه عبدالرحیم خان کوهستانی  نایب سالارخسربره مستوفی ممالک محمد حسین خان بوددرزمان امیرحبیب الله پسرامیرعبدالرحمن خان بعدازمستوفی ممالک محمد حسین خان به دستوروحمایه مستوفی ممالک محمد حسین خان حرف اول را می زد، اوراامان الله خان نه تنهاازدرون دولت دورنکرد بلکه درحکومت امان الله خان نقش داشت ونقش این مرد زیرک وابن الوقت تاصدارت شاه محمود خان ادمه داشت.

 استادخلیلی باوجودکه درخانه محمد افضل خان پسرجلندرخان نواسه علیخان غازی تتمدرۀ بزرگ وتربیه شده بود وتازمان آمدن سرقدرت امرحبیب الله کلکانی عبد ارحیم خان نایب سالارباخواهرزاده های خوداولادهای مستوفی ممالک محمد حسین خان روابط مستقیم نداشت خلیلی درخانه محمدافضل خان تتمدرۀ رفیق مستوفی ممالک محمد حسین خان  بزرگ وتربیه شدسرانجام محمدافضل خان که به رفاقت وعیاری پابند بودمشاق ، شاعره  ونویسنده توانا بودوبا استادخلیلی نزد یک استاد زانوزده بود . دختربزرگ محمدافضل خان تتمدرۀ بااستادخلیلی وبرادراش نزدمرزاپیرمحمدخان جبیل السراجی پدرزن دوم محمد افضل خان درس می خواندند . دوبرادراستاد خلیلی بشمول دخترمحمد افضل خان درخانه محمدافضل خان تربیه شدند.

من اززبان بابه جانم محمدافضل خان شنیدم که استادخلیلی پسرمستوفی ممالک محمد حسین خان که مستوفی محمدحسین خان حیثیت برادر را به من داشت وخسبره  آن نایب سالارعبدالرحیم خان کوهستانی نه تنهاعبدالرحیم خان خسربره محمدحسین خان مستوفی بود ، محمدحسین خان مستوفی حیثیت ولی نعمت نایب سالارعبدالرحیم خان کوهستانی راداشت. نایب سالارعبدالرحیم خان کوهستانی ازترس امان الله خان بااولادهای مستوفی تماس مستقیم نمی گرفت. من هردوبرادررا به خانه خودآوردم ومرزاپیرمحمدخان جبل السراجی را که \مرد فاضل ودانشمند بودموظف ساختم که درتربیه پسران مستوفی ممالک محمد حسین خان ودخترخودم بکوشد. وی که ازپسران مستوفی ممالک محمد حسین خان چندسالی خوردتربودهرسه رازیرتربیه گرفتم. بعدبه خاطریکه اولادهای مستوفی ممالک محمد حسین خان درزندگی کمبوداحساس نکننددخترخودرابه خلیل الله پسرمحمدحسین خان دادم . من که درپاکستان چندوقتی بااستادخلیلی شوهرخاله ام وخواجه محمدعثمان خواجه سیارانی شوهرعمه ام پدرضرارمقبل قوماندان امنیه پروان ، والی ولایت پروان ،معین وزات داخله ،وزیرداخله ، وزیرمبارزه با قاچاق ، وزیرخارجه  ، که این پوست هاراد مقبل درزمان حکومت کرزی داشت  وحاجی محمدیونس خان تتمدرۀ ماما ام دریک خانه زندگی می کردیم.

استادخلیلی ازدست آخرین زن اش مادرمسعودخلیلی که دخترنایب سالارعبدالرحیم خان می شدازامریکا فراررابرقرارترجيح داده بود ، بامادریک خانه زندگی می کردومصرف هرچهارمارااستادبرهان الدین ربانی می دادوهم مولوی صاحب چرخ بامابه خاطرمهمانداری که داشتیم موادغذایی ویک مقدارپول کمک می کردواینکه می گوینداستادخلیلی ازدولت پاکستان کمک می گرفت تاوقتی که من به هندوازهندبه کانادا نرفته بودم استادخلیلی ازدولت پاکستان کمک نمی گرفت واینکه من به هند وازهندبه کانادارفتم دیگرخبرندارم نه رد می کنم ونه تایيد.

یاداشت های خاطرات استاد نزدخوداش موجودبودویکمقداریاداشت باقی مانده خودرانوشته می کرد. زمانی که من ازپاکستان برآمدم پنصد ویک ورق خاطرات گذشته خودرا باخط زیبای خوانای خود درحال نوشتن وتکمیل شدن بودوتنهادوصد هفت ورق ازدوران خوردی خود که درخانه محمد افضل خان تتمدرۀ سپری کرده بود نوشته بودمن خوانده بودم . ازیک گاویک موی خاطرات استادخلیلی راماری دختراش نوشته نکرده وخواسته درخاطرات استادبه نفع پدرکلان اش عبدالرحیم خان کوهستانی  مشهوربه نایب سالارچیزهای به نشربرسانیدوزیادترواقعیت گویای واعترافات استادخلیلی رادرکه در یاداشت های استاد خلیلی من دیده بودم حالا دیده نمی شودازنشرمکمل آن ماری دختراستاد خلیلی خودداری کرده(این خودداری حتمی ازطرف مسعودخلیلی صورت گرفته حقیقت ها را به نفع پدرماداش نایب سالا عبدالرحیم خان پنهان کند)اینکه پای خود مسعود خلیلی درقسمت نشرخاطرات است بیرون کشیده از این کرداسناد ودلایل وشواهد معتبرنیست وغیر ازمسعودخلیلی  ومعتصم باالله که اززن دوم استاد خلیلی خواهرزاده مولوی صاحب قرباغ ازقوم کاکرهای قرباغ می شدودرامریکا زنده وحیات دارد کس دیگراین توانمدی را نداشت که خاطرات دست خودۀ استاد را که به دل پُرخون آن هم یک قسمت آن را درغربت تکمیل با تنگ دستی وناامیدی تکمیل کرده استاد فکرنمی کردکه این یاداشت های آن وارونه ودم بریده به نشرمی رسد.

استاد درنویسندگی عادت داشت اگرروی کدام ملحوظ خاص واقعیت هاراکتمان می کردقسمی نوشته می کرد اگرروزی پنهان کاری اش آشکارشودراه گویزداشته باشددردوپهلونویسی وزیبانوسی وخوش نویسی استادنه تنهاماهربود بلکه یدطولاداشت واین روش به یک عادت هميشگی استادتبدیل شده بود. روش زندگی کردن دردربارهمین طرزنوشته دوپهلوراایجاب می کرددرسیاست دوپهلوگری اصل است. واستاد درپهلوی شاعرونویسندچیره دست یک سیاست مدارآگاه ویک تحلیل گرخوب سیاسی بود. پیش آمدهای سیاسی را قبل ازاین که به کرسی بنشید اوبامهارتی که درسیاست داشت پیش گویی می کردوحد اقل پیش گویی های استادهشتاد فیصداتفاق می افتادوشناختن شخصیت استاد کارآسان نبود دوستانی که سالها با استاد زندگی کرده بودنداورا نشناخته بودندتا وقتی که کتاب عیاری از خراسان را استاد ننوشته بودبا همان مهارت که شاه ودرباری های شاه داشتندوبااستاد نزدگی هم داشتند اورانشناخته بودندوکتاب عیارخراسان غبارازروی آیینه سازشکاری با شاه وبادرباری یان برداشت ونشان داشت که استاد با نعمت ولی اصلی اش امیرکلکانی اخلاص کامل داشت وبرخورد خشنی که ازطرف امان الله خان ودرباری های محمد زی دربرابرپدراش صورت گرفته بوداستاد وفراموش نکرده بود سازش کاری های آن بادرباربه خاطر ادامه حیات وازکله کندن گرگ دردرباآموخته بودوهم زندانی ساختن اودرزمان جنگ صافی اوراپخته وکوره دیده ساخت تادربارودرباری هارابهتروخوب تربشناسد.

دخترعبدالرحیم خان ناب سالارکوهستانی زن معتصم بالله می باشد زن معتصم باالله خواهرزن استادخلیلی است. معتصم بالله بخاطریکه خانواده زن اش ازاوناراحت نشودباوجودیکه یک مرددانشمند شاعرخوب وقلم تواناداردودرپیری چهره واقعی استاد به خود گرفته ویک سرموبا استاد فرق نمی کنددرقسمت کتابی که توسط ماری دختراستاد به نشررسیده  ابرازنظر نگرده امید است روزی اذیت وجدان اش اورامجبور و وادارکندآنچه درچانته خاطرات استادبودبا امانت داری اوبشکل یک نقد سازنده بیرون بدهدوتوانمندی چنین کارراهم دارد وازدست آن درصورتی که بخواهد پوره است وبخاطر آبروی پدراش ایجاب هم می کند.

اگرکسی یک روزبااستادخلیلی نشسته باشد ویابه طرزنوشته استادآشنایی داشته باشدویاآثارنشر شده استادخوانده باشدمی فهمد که این یاداشت هاازاستادخلیلی نیست واگرخانواده استادکیج قلمی درخاطرات استاد نکرده باشند نظر به گفته خودشان یاداشت ها استاداازآوازخوداستاد وازدست نوئیس استادگرفته شده اگرحقیت داشته باشدملیت های افغانستان خصوصاً شعرا، نویسندگان ،سیاست مداران ومورخین احترام به استادوبه دانش استاد دارند،علاقمند صدای استادخلیلی وطرزنوشته استاد خلیلی هستند خصوصاً کسانیکه استاد ازنزدیگ ندیده اندودرباره استادشنیده اندواشعارپرقیمت استاد خوانده اند ونسل نوعلاقمند می باشدکه اززبان خوداستادخلیلی چیزی بشنوندوازخط دست نویس خوداش استفادکنند.

چرا ؟دراین عصرکه مازندگی می کنیم تکنالوژی هرچیزآسان را ساخته ،  بهتراست که آواز استاد ودست نویسی های استاد که دردسترس هرکس است درانترنت ودرتیوپ انترنتی به نشررسانندشودکه آوازوخاطرات استادجاویدانه گرددبه مرورزمان تلف نشودطورمثال آوازمصاحبه استاد دربی بی سی که گفته من درخوردی قوقوبرگ چنارمی خواندم که جالب ترین مصاحبه درطول حیات رادیوبی بی سی می باشد ومصاحبه آن روزاستادتاریخی وجاودانه شده یادازگذشته را درخاطرات نسل جوان زنده می کندواقعاً اگردعمق مصاحبه استاد دربی بی سی بدقت متوجه شویدآن وقت می دانید که این نوشته درقسمت استادصدق می کند وشک وشبه باقی درباره زندگی استاد نمی ماندمصاحبیه استاد بارادیو بی بی سی وقت مشت ازنمونه خرواردرقسمت شناخت نسبی استادخلیل الله خلیلی شده می تواند

کسانیکه با سبک نوشته وگپ زدن استادآشنایی دارندضروراست آن کتاب یکباربدقت بخوانیدحرفهای وسبک نوشته استاد درکتاب کم دیده می شوددرحالیکه مسعود خلیلی به سبک استادآشنایی کامل داشت نتوانسته خاک به چشم علاقمندان استادبزندوارونه نویسی وگسستگی درنوشته هازیادتردیده می شود  مسعودخلیلی زیرکانه وآگاهانه پای خودردرقسمت نشریاداشت های استادکشیده ونوشته کتاب درظاهربه همت ماری دختراستادوشوهرماری که داماداستادخلیلی می شودبه نشررسیده جایکه معتصم بالله ومسعود خلیلی باشدماری جان صبراست احمق ترین انسان هم می داند که مسعودخلیلی صدهاجلد کتاب زمانیکه سفیر هند بودازشعرا ونویسندگان را به نشررساند چرا جرات نکرد که یاداشت های استاد را بنشر برساند. درحالیکه نه بحیث فرزنداستادخلیلی بحیت دوستدارادب وادبیات ودوستارسیاست وبحیث سیاست مدارروز دربرابرخاطرات استادمسوولیت تاریخی ووجدانی داشت چرا؟ازنشریاداشت های استادشانه خالی کرد.

نشرخاطرات استادتوسط خانم ماری  به این می ماند:

خودکوزه وخودکوزگروخودگل کوزه

خود  برسر هر کوزه  خریدار برآمد

معذرت می خواهم واقعیت های که یک پی دیگردردماغم خطورمی کند مجبورمی شوم آنچه دراول نوشته ام دنباله  آن نوشته راناتمام بگذارم چیزهای ضروری وبدرد بخورراباعجله بنویسم که پیری سبب فراموشی خاطرات من نگردد.

همین طرزنوشته ، مرابه سبک بخصوص خودم برده مثلیکه درنوشته شعرکه آن راخودم شعرمی گویم نه دیگران ، هیچ وقت پیروی ازیک شخص وبه سبک ادبی خاص دراشعارخود استفاده نکرده ام با وجودیکه فاکولته ادبیات رشته عربی رادرپوهنتون کابل ازدانشکده ادبیات بدست دارم وباداشتن ماستری وفهم وآگاهی درست از ادب وادبیات وازنثروسبک های ادبی وقوانین شعری که دربازارادبی امروزودیروزنه تنها معمول وضروری بوده من استفاده نمی کنم نه ازروی خودخواهی نه اینکه کسی درآینده دنباله رومن باشدازسبک دانشمندان دیروزوامروزادبی  درنظم ،نثر، طنزمقالات تاریخی استفاده نمی کنم سبکی را که خودم به خوداختیارکرده ام ازآن با وجودکمبودی های که درآن دیده می شوداستفاده می کنم واطمینان کامل دارم که سبک من دراشعارشعرا وطنز نویسان ونثرنویسان دیده نشد ه که کسی بگویدازروفلان شاعر ونویسنده وطنز نویس من استفاده کردم.

 همیشه کوشش کرده ام که نوشته های من ساده وشکل واقعت نویسی را داشته باشدوبه نسلهای آیندیک تاریخ بدون ابهام باشدوبه نسل های آینداین سوال پیدانشودکه چرامورخین نوشته های مراتایيد و رد نکرده اند ویا استنادازیاداشت هاونوشته های من توسط دیگران رد ویا تايید نگردیده است.

چرا درطول تاریخ دیده شده وقتیکه خود خواهی تاریخ نویسی طغیان می کندبه شکل گنگ واقعیات تاریخ رانوشته می کندمثلیکه مفسرین  قرآن می توانندازآیات قرانی تفسیر وبرداشت خود داشته باشد چنانچه تفسیر مفسرین شعیه با سنی زمین وآسمان فرق داردولی من کوشش کردیم وپند ازنوشته تاریخ میرمحمد صدیق فرهنگ گرفته ام که تاریخ را هرکس می خواندازآن یک نوع برداشت داشته باشندو تاریخ نویس مانندآقای فرهنگ خواننده راعقب نخود سیاه نفرستد. جه جنجال هایيکه درزمان حیات زندیاد صدیق فرهنگ بعدازدست نویس تاریخی رخ داد. آن وقت من رستوران درنیویارک داشتم چون با آقای فرهنگ از ایام جوانی شناخت مکمل داشتم سوالتی که دردماغم خطور می کرد یاداشت گرفتم وباآقای  فرهنگ ازنزدیک با گرفتن یک وقت تعین شده بافرهنگ بزرگواردرتماس شدم.

شناختی که ازآقای فرهنگ داشتم می دانستم که آقای فرهنگ از من بهتر می داند چه نوع نوک سوزن زنی درتاریخ دست نویس آن بکاربرده شده من که یاد ازنقد منتقدین کتاب اوکردم بدون مکث باخنده ، آقای محمدحسن کاکررا مثال آوردوگفت اگرنکات برجسته جانب دارانه درتاریخ دست نویس من یاتعصب درنوشته های تاریخی من دیده می شود،آقای کاکربیشترازمن درتاریخ نویسی استفاده کرده است.

صدیق فرهنگ نه تنها نویسنده سیاست مداربودمی فهمید که کدام قسمت نوشته من مورد نقد قرارمی گیرد.

اگرکسی درقست نوشته های اوازاوپرسان کنداومی دانست که به جواب متقدنوشته خودچه بنویسداوبی خبرازخودنوشته نمی کردوارونه نویس آن هم آگانه بوداو چیزی که نوشته می کرده وقتیکه درتنگنا قرارمی گرفت برای گریز خود تفسیری ودلایلی داشت . من به عادت های شیرغلت زنی های فرهنگ نه تنها اززبان همقطارن وهمفکران شنیده بودم من هم ازمجالس زیبایآن بی بهره نبودم اشنایی کامل داشتم.

من گفتم فرهنگ صاحب هرتاریخ نویس که بشمول شمادرنوشته های تاریخی خودبه خود راه گریز می ماندتاریخ نویس نیست حتی اوراواقعیات نویس هم گفته نمی توانیم گفتم استادگاگراستادتاریخ بودحتی اسناد داکترای خودرادررشته تاریخ ازلندن گرفت یگانه مورخی که درافغانستان آشنایی کامل به میتودتاریخ نویسی داردحسن خان گاکرلغمانی می باشدواگربه نظرشمادرتاریخ نویسی مرتکب لغزش شده باشدقلم اش بنفع یک قوم ونژاد وزبان کش شده باشدشما ازآن لغزشها پند می گرفتیدمرتکب اشتباه نمی شدیدوبه ملیت های افغانستان خوانده های نوشته های خودرحم می کردید

این سروصدای که بعد ازنشرکتاب تاریخ شما بلند شده بایدنمی شدبازهم خوب شد که دروقت حیات خودشما درقسمت نواشته های تاریخی شما به نقدکشیده شدگرچه با این روانی وبی باکی نگفتم شما خودقضاوت کنید نسل های بعدی نوشته های بیمارگونه راچطوربپذیرد.

کسانیکه به نقد نوشته های تاریخی شماقلم کش کردندبشمول آقای حسن کاگرنظرشما درمورد آن نقد هاچه بايد گفت . وی  گفت حاجت این نبود که من جواب می گفتم آقای پرخاش زیادترآن نقدهاراجواب گفته قبل ازاینکه ازمن سوال کنید نوشته دیگران را بخوانيد.

یک اعتراف جانانه آقای فرهنگ این بود که تو هنوز جامعه بیمارگونه خود رانشناختی اوبه صراحت گفت بدبختی درهمین جا است که ملیت های افغانستان هنوزهم کشمکش خود را دارند به یک ملت تبدیل نشده اندوتاریخ نویسان ویاواقعه نویسان ماهم نتوانستندازحلقه قومی زبانی ونژادبیرون رونداین روشها سبب شده که نویسنده ها وتاریخ نویسان لغزش قلمی داشته باشند ومن هم مستثناشده نمی توانم خواسته ویا ناخواسته دراین چوکات که مورد قبول واقع باشد یا نباشد قرارگرفته ام ومی گیرم وناگزیرهم هستم من وشما محصول یک جامعه بیمارهستیم.

وگفت بعضی تاریخ نویسان بخاطر بلند بردن صحفات کتاب تاریخی خود،رویداد های تاریخی که درکتاب های قبلی تاریخ نویسی نوشته شده مورخ تازه نفس به عوضیکه نوشته را ازنگاه تاریخی برسی همه جانبه کندویا به یک نقد تاریخی بگیردبه نام موخذاستفاده می کندواشخاص که دست نویس مورخ تازه نفس مطالعه می کند که ازتاریخ گذشته نقل قول تاریخی آورده عوضیکه خوانندنوشته مورخ گذشت رابه برسی بگیردیا دانش فهم آن موخذ داشته باشد ویا شناخت درقسمت شخصیت قلمی وادبی مورخ تازه نفس داشته باشدآگانه ونا آگاهانه با خوش باوری مثل اسپ گادی پیش می رودونمی داند که این جاده یکطرفه است که من درحال قدم زدن هستم وسر تخت سماوروقتی که می نشیند لنگی وکلاه راسرزانومی گذاردبه اطرفیان خودمی گویدبدون اینکه بدانددرچانته تاریخ نویسی کاکا څلورچیزی بوده یاازچانته تاریخ نویس دیگربدون فهم تاریخی به نام موخذ استفاده جرده که این روش درتاریخ نویسی معمول است به دوستان خودتوصه می کندکه کتاب دست نویس فلان آقا را من خواندم  قابل خواندن است آنرا بخوانیدشخصی که اززبان اوصفت کتاب می شنوداین آدم هم نمی داند این آدم که صفت تاریخ وقلم فلان شخص کرد خوداش چقدردرنوشته وقلم وفهم تاری نویسی داردونمی داندکه درچانته قلم کاکاڅلورچیزی بوده ویا ازچانته مورخ دیگربه خاطرحجم کتاب واعتبارکاذب قلمی خودازیک تاریخ دیگرکه موخذ اوهم درست بوده یانبوده استفاده کرده صفت  آن به این می ماندقطی نسوارکاکاشاه رورابگیروحوض پُرکن

طورمثال درشهرما یک نابغه بی یال وبی دم است قبلاً درجریده مساوات تایپست زنده یاد میوندوال بودیاداشت های خصوصی میوندوال درزمان داوود به دسترس مصونیت ملی که یک جنرال پرچمی درراس آن قرارداشت به اوسپردوبا این کاراش گفته می توانیم درقتل هاشم میوندوال درزمان جمهوری قلابی داودخان با پرچمی هم دست بوده ،بعد به پاس خیانتی که به ولی نعمت خود کرده بوداورا پرچمداران زمان حکومت داری داوود خان تایپست وزارت خارجه مقررکردنددرهمان وقت لیسه شبانه می خواند بعد ازفراغت لیسه شبانه کاتب محاسبه سفارت افغانی درپاکستان اومقررنمودندوتا حکومت برک کارمل درسفارت افغانستان  درپاکستان بود به هند رفت وبه کانادا آمددرکانادا با ضابط امرجنرال قادرخاین آشنا شدحالا قلم برداشته می گوید من هم مورخ هستم و سایت بدنام پیدا میکندازاینجا وآنجا جملات قیچی می کندبه نام مقاله های تاریخی درسایت ها بنشر می رساندودرشهرما کسانیکه با اوازافغانستان می شناسنداز او به نام خرتاریخ نویسی یاد می کنند.

درزمان نادرکه احمدشاه خان دستگاه جاسوسی نادروصدارت محمدهاشم خان رااداره می کرداودراین دستگاه جاسوسی بی صلاحیت ودلقکی بیش نبوددرزمان حکومت شاه محمودخان دستگاه جاسوسی به خاطردموکراسی قلابی صدارت شاه محمودخان کم رنگ نشان داده می شددرزیرکاسه نیم کاسه های وجود داشت اگرحالا درآن قسمت نوشته کنم نوشته طولانی وطولانی تر می شود بهتراست که درآینده نوشته مفصلی دراین قسمت داشته باشم

درزمان حکومت دکتاتوری صدارت سردارمحمد داودخان جنرال رسول جان پسرمحمدغوث خان نایب سالاررفیق نزدیک داوودخان مقررشد این شخص ازملا ها واوباشان درجاسوسی استفاده به نفع حکومت می نمود وخوداوهم شهرت به اوباشی داشت سروکاراش با اوباشان واشخاص سرشناس بوددرزمان ریاست جمهوری قلابی سردارمحمد داوودخان که کودتا چیان آن وقت اکثرشان تحصیل کرده های دولت روس بودند وبه حزب دموکراتیک خلق روابط نزدیگی داشتند ، کودتا سفید صورت گرفت یک نفرجنرال پرچمی تا سقوط دولت سردارمحمد داودبه نام ریس مصونیت ملی

دردستگاه جاسوسی داوودمقرروحرف اول را می زد. با آصف آهنگ ،ببرکارمل وحسن شرق روابط تنگا تنگ داشت واین شخص ازخوش باوری سردارمحمد داوود وحماقت وزیردفاع داوودجنرال رسولی چرسی  که با این جنرال روابط خانگی داشت وریس مصونیت ملی بودبه نفع حزب دموکراتیک خلق ازکرسی قدرت استفاده کرده این مرد زیرک وبااحتیاط ازترس داوود که می دانست داوود یک مرد ديکتاتورومیرغضب عصر خوداست وظیفه را پیش می بردواعضای مخفی حزب دموکراتیک خلق را دردرون دستگاه جاسوسی جابجا کرده بودوبا ببرک کارمل درپشت پرده روابط تنگا تنگ داشت وجریان ترورمیراگبرخیبررابدستورحزب دموکراتیک خلق کتمان کرد.

زمانیکه کودتاه حزب دموکراتیک خلق به پیروزی رسید بخاطریکه این اسنادجاسوسی به دست جناح امین نرسد دستگیرپنجشیری که باهردو جناح سرشورمی دادموظف کردیدکه اسناد جاسوسی دستگاه جاسوسی افغانستان برسی کنداوبخاطرافشانشدن اعضای حزب دموکراتیک که بنام همکاردردستگاه جاسوسی کار کرده بودند تمام آن اسنادهارا محوه کرد.

حزب دموکراتیک خلق نام مصونیت ملی رابنام اکسا بدل کرداسدالله سروری به نام ریس اکساشروع به کارکردبعد ازکشتن تره کی نام اکسابه نام کام تبدیل شداسد الله امین درراس آن قرارگرفت وبعد ازکشتن حفیظا لله امین با آمدن ببرک کارمل توسط روسها کام به نام خادشدتنها نام دستگاه جاسوسی تغیر می کرد. درجنایت کردن همه یک سان بود فرقی نداشتندهرسه به نفع روس وزیردست مشاورین روسی به دستوررهبران خودجنایت می کردندودست خودبه نام څارنوالی انقلابی څارنوالی نظامی محکمه انقلابی ومحکمه نظامی انقلابی وشورای انقلابی دستگاه های جاسوسی اکسا ، کام وخادوحشت می آفرید وجنایت صورت می گرفت که درطول تاریخ هیچ دستگاه جاسوسی مرتکب چنین جنایت نشده بود درآخرحکومت داکترنجیب الله شورای نظاروخاددر زمان داکترنجیب الله که مدت ها با هم همکاری بخاطر محوه مخالفین خودداشتندتمام اسنادجاسوسی وجناحی خودرامحوه کردند کميسیونی ازطرف مجاهدین خصوصاً شوری نظار وحزب دموکراتیک خلق به گفته داکترفضل احمد مشهوربه داکترعبدالرحمن خان مغزمتکفرشورای نظارساخته شددراین کميسيون تحت سرپرستی یعقوبی ومارشا ل فهیم به موافقه طرفین تعین شدند که اعضای آن داکترعبدالله عبدالله قانونی قوماندان پناه مسعودخلیلی ازطرف مجاهدین عارف صخره ،داکتربها،سیدکاظم ،حنیف اتمر،جنرال عظیمی ازطرف حزب دموکراتیک خلق  بودند ؛ تمام اسنائ را محوکردندوردپای جنایات حزب دموکراتیک خلق وجنایات مجاهدین را گم کردنددبجزشاهدان عینی دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق ومجاهدین اسنادی که جنایات حزب دموکراتیک خلق ومجاهد ثابت کندوجودندارد ، درآتش جهنم جنایات سوختانده شده است.

درزمان مجاهدین ریاست دستگاه جاسوسی رابه مارشال فهیم دادندکه اوبادستگاه جاسوسی حزب دموکراتیک خلق به ستوراحمدشاه مسعودهمکاری تنگا تنگ داشت بعدبه عارف که یکی جانی های مشهورشورای نظاربوداین دستگاه سپرده شد بعد به امرا الله صالح که دستورترورمرادرزمانی که ریس خاد بودبه جرم اینکه مقلات تند تاریخی درقست مجاهدین خصوصاً درقسمت احمدشاه مسعود که من نوشته بودم دستورداده بودکه اگرمن داخل افغانستان شوم بایدصد درصدترورشوم کسانیکه بعد ازآن دردستگاه جاسوسی دولت کرزی مقرر شدنددستورترورمرا افشا کردند.

اشخاصی که دامرالله صالح را ازنزدیگ می شناسد وسابقه آنرا می دانندومی فهمندامرالله صالح  روابط محکم با دستگاه های جاسوسی غرب وامریکا قایم کرده وحالا هم ازمهره های خطرناک جاسوسی است ودرزیاد ترترور وبم گذاری ها نقش داردبعد(رحمت الله نبیل) که ازجمله دوستان ونزدیگان کیری وزیرخارجه امریکا بوددرزمان کرزی به قدرت رسیدودریکجاکردن عبدالله واشرف غنی به دستورامریکا نقشی که به اوداده شده بودبهتربازی کرد درحالایکه غنی وعبدالله گفته بودندکه هیچ از وزرای دوران حکومت کرزی درکابینه شامل نمی کنیم ولی آقای نبیل درپوست دستگاه جاسوسی افغانستان به حیث وزیر باقی ماند وبلندترین رای ازپارالمان قلابی افغانستان بدست آوردومحمد حنیف اتمرکه زمانی دردستگاه جاسوسی حزب دموکراتیک خلق حرف اول می زد بعد از فروپاشی روس به غرب رفت وحالا می گویند هنوز درخدمت انگلیس وروس قرارداردبه رحمت الله نبیل فشارآورد که درتصرف قندزتوسط طالبان خیانت های اطرفیان اشرف غنی خصوصاً ازخوداتمر را که درسقوط ولایت قندز توسط طالبان دست داشتند ، خودداری کند.  گرچه نبیل  می دانست که دولت اشرف غنی دردست به دست کردن مناطق جنگ زده با طالبان  توسط اطرفیان غنی خصوصاآقای اتمربه دستورحامی واقعی اش دولت پاکستان و انگلیس  صورت گرفت ، ازين ترس خواستندکه نبیل واقعیت هاراافشا نکند وسدپلان های بعدی اتمرنشود ، او را کنار زدند. بازهم کمی ازجرات کارگرفت دورافتاده درلابلای حرفهای خودغیرمستقیم اتمر واطرافیان اشرف غنی درسقعوط کندزکه نقش خاینانه داشتندافشا کرد . به اثرفشارخاینین ازپوست خود استفا دادوبا این کارخودقسمت ازبارمسوولیت تارخی خودرا از شانه خود دورکرد.

حالا مرد مرموزی بنام آقای اندرابی سرپرست این دستگاه جاسوسی جهنمی مقررشده واین دستگاه بدنام وتاریخ زده رااداره می کندرهبران دستگاه های جاسوسی افغانستان درطول تاریخ به نفع استعمارگران ودولت های دست نشانده استعمارکارکردندوهیچ وقت نفع وآزادی ملیت های افغانستان درنظر نگرفتند. درسرکوبی مردمان بی دفاع وآزاده افغانستان دست خون پُرخودرا داراز کردندوآوازآزادی خوهان راباچماق وحشت خموش ساختندوبه خاطر گم کردن رد پای جنایت کاران  یک جانی مشهوربه نام اسدالله سروری تا امروز درزندان نگه داشتندتا به این بهانه آوازخانواده های متضرروقربانی شده افغانستان که توسط این دستگاه جهنمی ترور،کشته وسربه نیست شدندخفه کننددرحالیکه سروری جنایتکارپیش جانی های دیگرحزب دموکراتیک خلق ، مجاهد ، طالب دولت کرزی وغنی صفرپوره کرده نمی تواندوبه خاطریکه پیرمردن آسان است ولی رخنه مرگ بازمی شود تاامروزاسدالله سروری رابه محکمه هاک تسلیم نکردندوجنرال عظیمی ازترس محاکمه هاک ازهالند فرارکردوتا امروزموردحمایت جانیان مجاهد وحزب دموکراتیک خلق قرارگرفته خوداش وطرفداران قلمی اش درسایت ها وفیس بوک های خاینین حرف اول را می زنند. مگرزمانیکه عظیمی ریس گارنیوزون کابل بوددرکایل کمترجنایت رخ داده گرچه جنرال وکیل کریم که ازهمکاران نزدیک جنرال عظیمی بود به من وعده دادکه یک تعداداسناد آن زمان به دسترس من قرارمی دهدولی تاحال قرارنداده اگرسفری به اوروپا داشته باشم اوراازنزدیگ می بینم بیش ازچهل سال شده که اوراندیده ام دلم خیلی به اوتنگ شده وضروت هم است که اوراازنزدیگ ببینم. تادیدن جنرال صاحب طارق کوهستانی وخانواده آنهاکه دردولت حزب دموکراتیک خلق خصوصاًدرزمان حکومت داکترنجیب الله حرف اول می زدندطورشنیدگی جنرال وکیل کریم باجنرال طارق روابط تنگاتنگ دارداگرآنها کمک کنندزیاترزوایای تاریک جنایات مجاهدین خصوصاًازشخص احمدشاه مسعودروشن می شودوجنرال صاحب طارق درقسمت روابط خاد وقومندانان جهادی معلومات کافی وصاحب نظر هست. وهم ازارتباطات مستقیم غیرمستقیم احمدشاه مسعود بادولت حزب دموکراتیک می دانندکه غیرازقراردادسالنگ باروسهاوغیرازقرادادجیبل السراج احمدشاه مسعودبخاطر خصلت یکه تازی که داشته دوقرارداد  که احمد شاه مسعودباروسها ودولت کابل امضا کرد(قردادبازکردن تونل سالنگ باروس ها وقرادبادولت نجیب که منجربه ویران وکشتارمردم بیگناه افغانستان شدخصوصاً ویرانی کابل ازمردم کابل جنگ های تنظیمی قربانی گرفت)وهم یک قراردادباغ رهبر کلم جم ها وعلی مزاری کرده بودوعلی مزاربه اساس غفلت همان قراردادمردم افشارقربانی دادماننداین نوع قراردادهابا قوماندان محلی دیگرتنظیم هااحمدشاه مسعود جنایات زیادی را مرتکب شده بدون همکاری اعضای حزب دموکراتیک خلق واعضای مجاهدین جنایات رهبران حزب دموکراتیک خلق وجنایت رهبرمجاهدین ازچشم تیزبین تاریخ پنهان می ماند. درروشن کردن تاریخ وطن خودهرفرد جامعه مسوولیت داردخصوصا درقسمت جنایات افرادقدرت مند وزورگومثل احمدشاه مسعود وغیره جانی ها وزورگویان هرحزب وهرتنظیم.

 کسانیکه دل شان به مردم ووطن شان می سوزدجنایات جنیکاران افشا کنندنقاب هایکه طرفدارن جنایت پیشه احزاب وتنظیم ها برروی جنایت خودشان ورهبران شان کشیده اندخاین صادق وانمودکرده اندچهره اصلی خاینان تاریخ زده بایدبرملا گرددوبهترین راه افشا این جنایت این است که هرکی چشم دیدخودبگوید بنویسدوميدیا نقش برجسته رادرافشای جنایت ها احزاب وتنظیم ها بهتر وخوب ترایفا کرده می تواند.

 واگرکسی افشا کند ویانکندمن وظیفه ومسولیت تاریخی خودمی دانم ومکلف هستم تا اندازه که سرنخ جنایت جنایکاران به دسترس من قرارگیردکورگره های آن را باز می کنم وترس ازکسی هم ندارم وهمیشه به این فکربوده ام که زیر لیاف سازش کاری وبزدلی ازجهان نروم اینکه گوش شنوافریاد افشاگری تاریخی من داردیاندارداین هم نمی تواندمانع افکارروشنگرانه من شودحافظ وظیفۀ تودعاکردن است بس درقید آن مباش که شنید یانشنید.

سرمن تاثیر نداردکه کی نوشته های این قلم نشرمی کند وکی نمی کنداین حق هرکس داردکه نشرکند ویا نکندواگرجای نشر نمی شود من اگرگلایه میکنم گلایه احمقانه است ومن درک درستی که ازوطن وملیت های قومی وطن دارم نشر وغیرنشرنوشته های خودطبعی می دانم آنانی که علاقه به مردم ، وطن وتاریخ وطن خود دارندهمیشه ازنوشته های ساده ومعمولی من استقبال کرده اندواگرنوشته های من یک خوانده آگاه از اوضاع افغانستان و احترام به ملیت های افغانستان ووطن خود داشته باشد کفایت می کند.

تایيد ورد خاینین سررویه قلمی من تاثیر نداردوباید نداشته باشد. این هم یک امرطبعی است هرنویسندمخالف وموافق خوراطبعی داردوهمیشه گفته ام سبب شهرت درست وواقعی من مخالفین قلمی من بوده وممنون شان هم می باشم هرقدرکه مخالف نوشته های این قلم زیاد شود حس کنجکاوی ملیت های باشرف افغانستان بیشتردرقسمت نوشته من می گردد وبه اسنادتاریخ تبدیل می شودوضرورت نمی ماندکه نسلهای آینده درتاریکی قراربگیرندبهتراست که سرکلاوۀ نوشته های تاریخی من امروزباز شودهرنوشته من برسی دقیق ونقددرست شودتبدیل به اسناد تاریخی موثق می شودوترس ازاین دارم که  خداناخواسته روزی درقسمت من این جمله صدق کند تاسیاه روشود آنکه دراوغش باشد. من سرخودوغرورخوداطمینان کامل دارم که این جمله تاسیاه روشود آنکه دراوغش باشد درحیات من وبعدازاینکه ازدنیابروم صدق نمی کند وبه کبرهم می گویم هیچ وقت درقسمت من صدق نمی کندمن با احتیاط وبا مسوولیت درحال برسی قلم کش کرده ام ازمحاسبه مردم وتاریخ هميشه ترس داشته ودارم. یک انسان وطن پرست بایدبا یک خاین وطن فروش وبا دنباله رو باید فرق داشته باشدودارد!

 

 


بالا
 
بازگشت