داکتر غلام محمد دستگیر

 

جوابی برای هرکی افغان رامترادف پشتون میداند تیشه به پای خود میزند

                                         داکتر غلام محمد دستگیر,برومفیلد, کولورادو

                             

نوت ضروری: چون مضمون اولی که سبب نوشتن جوابیۀ محترم انجنیرفضل احمد افغان بر نوشتۀ آقای هارون امیر زاد گردید درجرمن آنلاین به نشر رسیده بود من این جوابیۀ خود را با پیوست ایمیل بجرمان آنلاین بروزپنجشنبه 14 جولای فرستادم که با وجود یادهانی ازطریق آدرس مقالات شان این نوشته را بنشر نرسانیده اند. این عمل خلاف اساس نامۀ شان که: شامل آزادی بیان, ...هر گونه آثار و تالیفاتی را که به تمایلات مختلف دید گاهی متعلق باشد به نشرمیرساند مشروط بر اینکه مغایر مصلحتها و مفاد ملی کشور ما نباشد ( که این نوشته بهیچوجه به این راه نه پیموده است) ,...در روشن ساختن حقایق تاریخی و سیاسی و طن ما با ارزش باشد ارج میگذاریم و درنشرآن تعلل نمیکنیم ( که هدف این نوشته فقط روشن ساختن حقایق تاریخی و سیاسی وطن ماست)..... اکنون قضاوت را بشما خوانندۀ عزیز سایت آریائی میگذارم!

 

چندی قبل, بعد از نماز جمعه یکی ازدوستان ضمن احوال پرسی برایم معلومات داد که انجنیرفضل احمد افغان دربارۀ "شما چیزی نوشته است ولی بخاطر نداشت که درکجا خوانده است. بلادرنگ فکرکردم که امضای من در پای پیام عید مبارکی انجنیر صاحب, چنین بود: "افغانستانی, چون من افغان (پشتون) نیستم و جد من هم خرشبون نام ندارد" سبب شده تا مضمونی یا پیامی درین باره بنویسند. من بهر سایتی که مراجعه کردم مضمون را یافته نتوانستم. دوست عزیز ما پوهاند داکترنبی اسلمی هم تبصرۀ در بارۀ موضوع در یک ایمیل عید مبارکی خود داشتند به آنها بتماس آمدم تا اگرنوشتۀ  انجنیر صاحب را خوانده باشند ودر صورت یافتن آن برایم ازطریق پیوست به ایمیل لطف فرمایند. متأسفانه پوهاند صاحب ایمیل خود را پیدا کرده نتوانستند اما لطف فرموده با انجنیر صاحب بتماس آمده تا کاپی مقالۀ شانرا که درجرمن آن لاین شانزدهم اکتوبر سال 2015 بجواب مقالۀ هارون امیرزاده نشریافته بودبرایشان بفرستند ؛ خوشبختانه یعدأ هم پوهاند صاحب و هم انجنیر صاحب نوشتۀ انجنیر صاحب را بدسترسم قراردادند که با یک عالم سپاس بدرقه گردید. بعد در فایل ایمیل های خودم به تجسس پرداختم که بعدازتقریبأ سه صد ایمیل جواب اولی انجنیرصاحب را هم دریافتم و آنچه وطندارمن گفته بود که " انجنیر سخن نامناسبی نوشته ؛ "من را افغانستانی خطاب نکنید که کلمۀ ایرانی است" و من باور نمیکردم که مولف یک کتاب 747 صفحه ای انهم در بارۀ تاریخ وبزبان انگلیسی  روان چنین تبصرۀ لازم ببیند؛ اما او راست بود ومن در تخیل خود طیران داشتم: راستی که نوشته بودند: "من را افغانستانی خطاب نکنید که کلمۀ ایرانی است!". چه دروغ بزرگ.......لغت نامۀ دهخدا که ایرانیست افغانستان را به استناد داکتر معین "سرزمین افغان" تعریف کرده است. چون افغان منحیث پشتون  تثبیت شده است , متیقنم که: متصدیان امور "لغت نامۀ أهخدا" در چاپ جدید آن, این موضوع را مد نظر خواهند گرفت. وشما در صفحۀ 10 کتاب تان13 "ده افغانان" را مترادف این تعریف , سرزمین افغان, تعبیر کرده اید. این محلیست درگوشۀ شهرکابل درعقب گذر اندرابی در دامنۀ شرقی کوه آسمائی؛ یک گروپ محدود افغانها (پشتونهائیکه)  ممکن با تیمورشاه بکابل آمده بودند برای یک مدت محدود درین ناحیه مسکن گزین شدند.

با مرورنوشتۀ جوابیۀ انجنیرافغان به مقالۀ امیر زاده که متأسفانه بخواندن آن مفتخر نگردیده ام دریافتم که مضمون جوابیه بامعلومات عمیق ازگذشته ها درقید تحریر درآمده است؛ میخواهم اول جوابی برای مضمون جوابیۀ انجنیر افغان داشته بعد دلایلی حضور تان تقدیم میدارم که چرا افغان تنها پشتون معنی دارد.

محترما,  کلمۀ افغان که شما تعمیم بودن آنرا تشریح کرده اید, ممکن دلایل متعدد داشته باشد اما من یکی دوی آنرا جهت اقناع خاطر آن عزیز مینگارم:

اول- اینکه وقتیکه استاد قاسم خود را "قاسم افغان" یاد میکرد, جنرال طاقت, یون, شهرت ننگیالی و غیره وجود نداشت که خطاب کند غیر پشتون "حرامی" اند و ما پشتونستان هستیم. هیچ پشتونی نمی گفت که من اول پشتون هستم و بعد مسلمان و یا زبان من مادرمن است و مذهب من ( خلقت یک مذهب جدید). وهم طالبان وجود نداشتند که جویبارخون درکنج کنار افغانستان عزیز روان سازند. آن غیرت افغانی جنگهای اول, دوم, سوم و با روسها به همه اقشارافغانستانی ها نه افغان ها که امروز میدانیم پشتونها اند,  اطلاق میگردد.

دوم-  در یکی از شبهای سال 1980 درپروگرام نایت لاین سی ان ان گردانندۀ پروگرام احصائیۀ را به عدد 3000%  به شنوندگان خود معلومات داد. باخود فکر کردم که این معلومات غلط است زیرا این عدد هدف سه هزار چند را بیان نه نموده بلکه در حقیقت سی چند است با این بحث در فکر و تقدیم فیصد از یک تا صد و فی دلتا از 101 به بعد با اکثر منابع نشریاتی و تبلیغاتی علمی چون ایدیتور مجله های ساینس و نیچر وحتی پروفیسوران ریاضی به تماس آمده ام تا موضوع فیصدی را اصلاح نمایند. زیرا 3000 فیصد قسمیکه شما, بحیث انجنیر که سرو کار تان به ملیمتر و فرکشنهای آنست نیک میدانید, در عصریکه به فرکشن ثانیه درمسابقات اولمپیا مدال طلا ونقره و ریکارد جهانی رد و بدل میگردد بیان 3000% بی معنی است,جوابی نشنیده ام. با یکی از پروفیسوران ریاضی درایالت یوتا به تماس آمدم و او بمن اطلاع داد که متقاعد است و با دعای طالع خوب برایم  جواب داد. بعد  با پروفیسور ریاضی که در بولدرکولورادو استاد است بتماس آمدم و او برایم چنین اظهار داشت: "این ازهمان غلطی های واضح است که پذیرفته شده تغییر آن آسان نیست و کس حتی جرأت نمیکند که از موضوع فیصدی غلط یادی بزبان بیاورد".  ولی بفکر من, دیر یا زود یک قانون دان با شهامت پیدا خواهد شد که به آن چهرۀ قانونی داده و درمحاکمه ثابت کند که 3000 فیصد غلط است و بمردم معلومات نا درست ارائه گردیده است. پس کلمۀ افغان هم یکی ازهمان غلطی هایست که رژیمهای افغانی (پشتونها) مردم را غولانیده و به اصطلاح در "جانشان زده" آنرا طوری عمومیت بخشوده اند که امروزوهمین اکنون این کلمۀ با معنی نا درست برای مردم افغانستان درهمه جا ورد زبان است که باید اصلاح شود و حقیقت بر ملا گردد.

به عبارت دیگر,آنچه شما نوشته اید بهمان زمان و مکان تعلق میگیرند که با سرکوبی و سیاه چاه های امیرعبدالرحمان وتظلم و توپ پراندنهای نادرغدار و برادرانش مردم  قدرت سربلند کردن نداشتند و آنچه میشنیدند ومیگفتند باورمیکردند زیرا همه چیزفهم ها یا درتاریک خانه های محبس و سرای ها  در قید بودند و یا بعد از قین وفانه های و حشیانه از بین برده شدند. امروز با آزادی بیان و خزینۀ هنگفت منابع علمی نه مردم با گفتارهای دروغین فریب میخورند و نه چنین خدعه کاریها از پایان تا بالا و یا از بالا به پائین, با وجود تلاشهای مغرضانه چون شامل ساختن "ملیت افغان" و در جان زدن مردم درتذکره های الکترونیک,  از نظرها پنهان میماند.

ازینکه حاضر شدند درتذکرۀ الکترونیکی  افغانستان این حق همۀ اقوام افغانستانی هارا تلف ننمایند یک قدم پیش گذاشته شد و کار نیک است, اما با اضافه نمودن ملیت افغان  (پشتون)  نه تنها اینکه افغانستان را بازصدها سال به عقب میراند بلکه مردم با غیرت افغانستان را مانند قرنها بیش  با  نیرنگهای خود ونفوذ چند نفر زورسالار فریب داده اند! فلهذا, هر چه زودتر ملیت افغان به ملیت آفغانستانی در تذکرۀ الکترونیک جدید تصحیح شود تا از جنجالهای آینده جلوگیری بعمل آید. 

اکنون میآئیم بر اصل موضوع که چرا افغان درحقیقت پشتون است. درینباره قبلأ درسایت آریائی زیر عنوان ملیت افغانستانیست؛ وقتی به قید تحریر درآوردم که کابینۀ افغانستان فیصله کرده بودند که در تذکرۀ الکترونیک ملیت افغان و بعد اسم اقوام تذکر یابد. وهم در شمارۀ 1015 امید هفته نامۀ مردم افغانستان مقالۀ زیر عنوان "بی بی سی فتنه انگیزی را توقف ده" آنها با یک استاد پشتون از دانشگاه کابل مصاحبه داشتند واو گفته بود که: افغان اوگان ابگان را معنی پشتون دارد, نشر یافت.

من ویکتعداد همصنفانم چون شهید طاهر بدخشی که بسیار گویا و نوراحمد نور بسیار خموش بود هنگام متعلمی دوران مکتب در لیسۀ عالی حبیبیه همیش سخنها داشتیم که باید ازتذکر اقوام درتذکره ها ابا ورزیده شود و چون همه افغانیم باید تنها افغان ذکر شود. این مفکوره تا که یکتعداد فاشیست رَوِشان پشتون چون جنرال طاقت, یون و شهرت ننگیالی وغیره گفتند, بانگ زدند و نوشتند که افغان پشتون است, دوام داشت. ما و لو که خود ما ارثیت پشتون هم داشته باشیم و یانه, این موضوع فاشیستی را که از طرف یکتعداد محدود اما زورسالار و پولدارمواد قاچاقی, دامن زده میشودو نام خوب برادران خوب پشتون ما را لکه دار میسازند باید ازطرف پشتونهای دانشمند چون شما و غیر پشتون  به انزوا گرفته شده به روشنی افکار مردم که وظیفه و مسؤولیت دینی ماست آغازکنیم  و دوام  دهیم.

در بارۀ ریشۀ کلمۀ افغان, گفت و شنود و نوشته های خوب و واهی زیاد صورت گرفته, به طبع رسیده است. من میخواهم روی دو موضوع بحثی داشته باشم: یکی اینکه "افغان" , "اوگان" "ابگان" معنی پشتون را ارائه میکند, و دوم اینکه پشتونها با دیگر اقوام افغانستان مانند تاجک , ازبک, هزاره, ترکمن و غیره از,هرنگاه؛ فرق فاحش دارند.

اول- دهخدا(1) کلمۀ افغان را چنین تعریف نموده است: نام قبیلۀ ایست مشهور(از برهان). همان اوغان است و وجه اشتقاق مقنع برای آن نیافته اند (دائرة المعارف اسلام از فرهنگ فارسی). نام طایفۀ ایست که در شرق ایران از حدود خراسان تا لب رود آمویه (جیحون) سکنی دارند. آنان مردم دلیر و جنگاورند و مذهب آنان حنفی است. افغانان (پشتونها) به دو طبقۀ بزرگ تقسیم میشوند:

1- درانی است که امروز (درسال1377 ) زمام حکومت را در دست دارند.

2- غلجایی (غلزایی) که از نژاد مختلط تشکیل یافته اند و امروز (1377) عدۀ آنان به صد هزار خانواده بالغ میشود. علاوه بر زبان فارسی که لغت ادب و کتابت است بزبان پشتو که از شعب فارسی است, صحبت میکنند (از فرهنگ  فارسی معین). یقین دارم شما با درک این موضوع فکر کرده اید که "افغانستانی"  ایرانی است در حالیکه اصل قصه طور دیگراست: پشتو از شعب فارسیت که بایزید روشان درآن در حدود ششصد سال قبل 13 حروف اضافه کرد و آنرا رسم الخط پشتو نامید.

دهخدا(2) در بارۀ افاغنه چنین نوشته است: افغان که قومی است معروف ( از آنندراج) (از غیاث اللغات).

مأخوذ از تازی (عرب), افغانها , گروه افغان (از ناظم الاطباء) افغانی (یاد داشت بخط مؤلف). پُختان؛ مرحوم ملک الشعرای بهار آرد: پُختی بضم اول و پاء فارسی اشتر های قوی دو کوهانه و نر را گویند (تاریخ سیستان حاشیۀ صفحه 66) و بعقیدۀ حقیر(دهخدا) پُختی منسوب به پختان است که نام اصلی  افاغنه است.

در"افغان قاموس" که نشریۀ مدیریت لغات پشتو تولنۀ بوده, مولف آن عبد الله افغانی نویس است و در ماه غویی (ثور, اردیبهشت) 1336 چاپ شده است, تعریفی برای کلمۀ افغان نیافتم. اما قسمیکه از عنوان این مجموعۀ خالص لغات پشتو یعنی "افغان قاموس"  بر میآید؛ افغان یعنی پشتون معنی دارد.

در تاریخ ادبیات پشتو(3)  که برای صنوف یازده و دوازده نوشته شده معلومات اغراقی دربارۀ بایزید روشان درج شده که تبصرۀ در بارۀ آن خارج از حوصلۀ این مقاله است اماچیزیکه دلچسپ است اینست که: درحالنامۀ بایزید ( 926- 985 هجری)  نوشته شده که فامیل وی ازچهارپشت برقبایل افغانها حکومت داشتند؛ یعنی برقبایل پشتون حکومت داشتند.

 

رحمان بابا(4) ( 1042 -  1128 هجری)  درتمام دیوان خود یکبارازکلمۀ افغان استفاده نموده است:

(عفو میخواهم ازینکه در کمپوتر خود الفبای پشتودارم که فعال شده نتوانست)

                 چه کشور دا افغانانو معطر شی                                د هربیت مصراع می زلفی دخوبان کر

هدف از کلمۀ افغان اینجا پشتون است زیراکه او از خراسان(5) سخن میزند نه افغانستان:

                 چه دیار زلفی رخسار می په زِله نقش شو   خپل خلوت می خراسان و هندوستان شه

 

شهرت ننگیالی(6) , به پشتو نوشتۀ دارد که ترجمه اش اینست: " در کابل و پیشور افغان یکیست" و دردوام آن مینویسد: "تورخم سرحد بین افغانستان و پاکستان است. درهر دوطرف یک ولس, یک قوم, یک زبان یک کلتور واولادۀ یک پدر( خرشبون بن سربن بن قیس عبدالرشید(12)) قرارگرفته است... یکوختی افغانان میگفتند که این یک خط مصنوعی است... وبیت ذیل خوشحال ختک را نقل کرده است:

                 درست پشتون له کندهاره تر اتکه            سره یوننگ په کار پت او آشکار

ننگیالی صاحب حدود پشتونها را تعین نموده و پتانها را با خود ازیک پدرخوانده اند که ساحۀ سکونت  و حکومتداری شان ازقندهارتا اتک بوده است. خدا کند"شهرت" جان تجزیۀ افغانستان را درنظرنداشته باشد!

 

گل پاچا الفت(7), سروده است:

                 نا پوهی خواره خواری ده او پشتون دی                       کوریی وران, کاریی گدود او بی ترتیبه

و ازوست(8):

                 خاونده تا په انسانانو کی قومونه کره جور   تا قبیلی شعبی پتی او ملتونه کره جور

                 دترک عرب افغان په نوم دی اولسونه کره جور             تا له مرغانو د هوا بیل بیل سیلونه کره جور

                                                              حکه کوتری نه گدیژی کله زانو سره

                                                              بلبلی نکری پروازونه له کارغانو سره

 

شهید موسی شفیق(9) هم سرودۀ دارد  به پشتونها که گفته:

                              دا چی وایی ته افغان یی           شه! په  لار دچا  روان یی

                                     چی په لار د پشتو نه حی  معلومیژی په زله وران یی

یعنی تو که میگویی من افغان هستم (پشتون) خوب بگو که بکدام راه روان هستی؛ اگر به راه پشتو نروی معلوم میشود که قلب ویران داری.

چند مثال محدود, اما پر محتوای فوق,  از دانشمندان وشعرای قدیم و معاصر پشتونها نشان میدهد که افغان یعنی پشتون. حتی مرحوم گل پاچا الفت معنی آِیۀ 13 سورۀ الحجرات " یا ایهالناس انا خلقناکم من ذکرو انثی وجعلناکم شعوبأ و قبایل لتعارفو؛ ان اکرمکم عند الله اتقکم ان الله علیم خبیر" را درقالب شعرپشتو گنجانیده معتقد است که شعبات و قبایل مختلف وجود دارد که باید شناسایی صورت گیرد. ولی ولس افغان را که قبیلۀ پشتون است هم تذکر داده سروده است که کبوتر با زانو (لگ لگ یا کُلَنگ(10)Crane)  یکجا نمیشود و بلبل با کارغانو (زاغها) پرواز نمیکند که به ضرب المثل "کبوتر با کبوتر باز با باز,کند همجنس با همجنس پرواز" تماس گرفته است. روان شاد در لفافه کلام پیام میدهد که چه کسی کبوتر است و چه کسی باز!

ببخشید نمی خواهم که"افغانی کلتوری تولنه" در کالفورنیا را فراموش کنم. اینها یک  اجتماع خاص پشتونهاست, بعضأ خیلی متعصب و فاشیست مجاز, که زیر نام "افغانی" اما پشتونیزم, فعالیت دارند.

و انجنیر صاحب خود شما هم درصفحلۀ 10 کتاب تان13 که به لسان انگلیسی نشر یافته است؛ زیرعنوان " افغانستان جدید" نوشته اید: در نیمۀ قرن هژدهم میلادی نام خراسان به صوب افغانستان راه پیمود. در قرن دهم میلادی, کلمۀ افغان که معادل کلمۀ "اوغان" درعربی است در نوشته های دانشمندان اسلامی  استعمال شد تا "اقوام پتان" را توصیف نمایند. بتدریج استعمال آن تعمیم یافت و در قرن نوزده پشتونهای مملکت را هم دربر گرفت (یعنی افغان, پشتون شد). ولی نام افغانستان برای اولین بار درقرن سیزدهم مورد استعمال قرار گرفت ( نمیخواهم تبصرۀ رئیس جمهور محمد اشرف غنی احمد زی را درین باره حتی بخاطر بیاورم). با ذکر افغانستان جدید آیا افغانستان کهنه وجود داشت؟  بگمان من چون از جدید یاد کرده اید کهنه و یا قدیم هم در دیدگاه تان موجود بود و این نشانۀ آنست که شما به آریانا و خراسان فقط در نوشته معتقد بوده اید نه در عمل.

چون از کتاب شما یاد شد, باید تذکر دهم که عدم توازن درمتن کتاب تان زیاد دیده میشود یک قسمت خوب وصحیح نوشته شده و یکقسمت دیگربینهایت ضد مجاهدین مخصوص بخش تاجکی آن است که اگر وقت کافی برایم میسر میبود یک "تهافت االتهافت" دیگربمیان میآمد؛ اینک چند عدم توازنها را در نوشته های کتاب تان طور مثال یاد آور میشوم:

در صفحه 12 نوشته اید: در وقت حکمرانی احمد شاه بابا در سر تا سر جهان قانون جنگل حکمروائی داشت. ملل جهان به سرحدات سیاسی معین وابسته نبودند. فرانسه و انگلیس برای وسعت امپراطوری و تجارت خود با یکدیگر رقابت داشتند؛  ولی نفوذ فابل قدر بر امپرطوری مغل هند نداشتند تا کشور کشائی و پیشرفت احمد شاه درانی را جهت مساعی تشخیص سرحداتش با هند جلوگیری نمایند.... معاصر احمدشاه بابا عصر روشنائی یا enlightenment بود فریدریک کبیر پادشاه پروسیا (1740 – 1786) بحیث لیدر اینلاینتمنت فلاسفه و ساینتیست ها را به دربار خود در برلین استقبال میکرد و از قانون جنگل خبری نبود. انگلیسها با موجودیت شرکت تجارتی شرق الهند در پشاوردر اثر قدرت سکهای مرهته بیک ساحۀ محدود تمرکز داشتند. کاش شما برای معلومات جوانان این جنگ را تشریح میکردید. غبار در رسالۀ احمد شاه بابا, جنگ پانی پت را یکی از بیفایده ترین کار های احمد شاه شمرده است16, ممکن ازجهت پرده پوشی جنگ پانی پت تذکر نیافته است؟؟   بعد از جنگ پانی پت, مداخلۀ کمپنی در امور داخلی هند تقویه گردید. پنج سال بعد, نواب بنگال حق ریاست خود را  در بدل یکمقدار معاش سالانه به کمپنی وا گذاشت. شاه عالم هندی نیز واگذاری بنگال بهار و اورسه را برای کمپنی در بدل معاش سالانه سه ونیم ملیون روپیه, تصدیق کرد. بلآخره هند با فرمان ملکه ویکتوریا سلطنت هندوستان بتاج وتخت انگلیس منتقل گردید و ملکه لقب امپراطورس هند اختیار کرد16. احمد شاه بعوض استقرار سلطه اش بشمال حرکت کرد و سبب شد تخم استثمار گری انگریز فتنه صفت درجوارافغانستان بذر گردد. انگریز ها این خدمت اورا نادیده نگرفتند و تا امروز بر پشتونها بیشتر از تاجکان اعتماد دارند؛ زیرا تاجکان لارد برنس را درآتش سوزان سوختاندند و دوست محمد خان از قطار مجاهدین ملی گریزکرد ودربرابر دروازۀ بالا حصار شمشیرش را به مکناتن سپرد و در پای او سر تسلیم خم نمود17.

.در صفحۀ 460 کتاب تان نوشته اید: وقتیکه مجاهدین بقدرت رسید, بضد تعلیمات قرآنی خانه های هندوان افغانی را چوروچپاول نموده بر خانم هایشان تجاوز کرده آنها را مجبور به ترک افغانستان نمودند (البته توسط طالبان که مجاهد نه بلکه تروریست اند این عمل شنیع بوقوع پیوست)....در صفحه 464 ....نوشته اید: لیدرهای نام نهاد مجاهدین و جنگ سالاران نوکران خارجیها بودند...  در حالیکه فراموش نموده اید که در صفحات 368 و 369 خود تان از رول کی جی بی در,انفلاب شکست ناپذیر, به تفصیل نوشته اید. فراموش کرده اید که حزب های خلق و پرچم غلام حلقه بگوش روسها بودند! و اگر حزب کمونست رویکار نمی آمد افغانستان عزیز به این حالت قهقرائی مواجه نمیشد.

درصفحه 369 نوشته اید: عمق طبقه بندی درمقاومت یک برخورد اساسی را درطبیعت حکومتداری افغان منعکس ساخت. در دیدگاه دولت مرکزی بنیاد گرائی اسلامی: افغانستان تنها یک قسمت از جغرافیای ملت اسلامی بزرگتر تلقی میگردید. این دیدگاه پان- اسلامیک  مستقیمأ با عقیدۀ نشنالیزم افغانی متمرکز به پشتون که برای دوصد سال باسیتسم  سلطنتی تشویق شده بود, تضاد داشت. این تصادفی نبود که هیچیک از پیشقدمان گروپهای بنیاد گرائی درساختمان قومی پشتون ریشه داشته باشد. جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی همه تاجکان بودند. در حالیکه حزب اسلامی گلبدین حکمتیارکه فعالیت جدی سخت سرانه داشتند مثل خود حکمتیار یک پشتون بیقوم از فامیلهای مهاجر شمال افغانستان که سالها از ساختمان قومی قطع مناسبات کرده جزء هیچ یک از حرکتهای پشتونیزم نبودند تشکیل یافته بود......

انجنیر صاحب فضل احمد جان, جمعبت اسلامی همه تاجک نبودند همین حالا در کولورادو اعضای پشتون آن جمعیت از دوستان نزدیک ما اند. درقسمت حکمتیار14 که قاتل خونخوارمردم کابل است وبا

CIA,ISI, KGB ,استخبارات انگلیسها, ایران و عربستان سعودی ارتباط داشت مردیست که منفور جامعۀ افغانستانی و جهانی بوده در لست سیاه ملل متحد شامل است. ولی بآنهمه خطا کاری هایش شما نمیتوانید که با تولدش درامام صاحب قندوز اورا از ارثیت غلجائی قبیلۀ خروتی "بی قوم" خطاب کنید. DNA غلجائی او درهرجائی که باشد, هر نوع فعالیتی که داشته باشد تغییر نیافته حتا اگرحکمتیار سوختانده هم شود یک لابراتور شخصی در امریکا با فیس 350 دالر DNA اورا از خاکسترش پیداکرده میتواند. پس چنین بر میآید که بسویۀ دانش شما هم تا هنوز موضوع غلجائی و ابدالی حل نشده است که جای تأسف است. 

با چنین عدم توازن و معلومات نادرست کتاب شما اهمیت  و ارزش علمی و تاریخ بودن خود را در برابر دانش پژوه گان افغانستان و دیگران  از دست خواهد داد, محصوصأ که کتاب تحقیقاتی و حق بینانۀ پروفیسورداکترعبدالحمید هادی زیر نام Afghanistan Experiences که تاریخ حوادث  تکان دهنده در ساحۀ سیاست, دین و تروریزم را تشریح نموده تازه در ماه می 2016 از طبع بر آمده است, مقایسه شود. خوب بیائید که به اصل موضوع برگردیم و ازینکه مجبورأ حاشیه رفتم امید خوانندگان عزیز معذرت مرا بپذیرند.

بدین ملحوظ, نزد من و خوانندگان این مضمون ,هیچ شک وتردیدی باقی نمانده است که کلمۀ  "افغان" فقط معنی"پشتون" دارد و بس. آنهائیکه هنوزهم به این باوراند که افغان به تمام ملت افغانستان اطلاق شده میتواند بایست ازخواب گران برخیزند و دلایل منطقی منتشره مخصوصأ علما وادبای ادبیات پشتوی خود را بنظر نیک نگریسته از قرآن پیروی نموده حقوق حقۀ قبایل دیگر راه شناخته به نظر قدر بنگرند.

اکنون بر میگردبم به "قسمت دوم" این مضمون  ومن میگویم که: با وجود ارثیت قسمأ "ترین" من, من "افغان نیستم بلکه افغانستانی ام" و آنهائیکه گفته اند افغانستانی بودن جرم است و یا به گروپ غیرپشتون کلمات نحس و سربازاری "حرامی(11)" استعمال نموده اند باید (تلویزیون ژوندون, یون و جنرال طاقت) سربگریبان زده از مردمان سلحشورغیرپشتون (تاجک, ازبک, هزاره وغیره) پوزش ومعذرت طلب نمایند. ولی اگرغیر پشتونها, افغان یعنی پشتون, را بپذیرند در آنصورت پدرشان خرشبون خواهد بود و میتوانند به آنها حرامی خطاب نمایند! زیرا:

1- گمان نمیکنم  و امکان ندارد که " پدراین یک قوم (پشتون, خرشبون زاده), یک اولس, یک زبان؛ پدر تاجک, ازبک, هزاره و یا دیگرغیر پشتونها هم شده بتواند".

2- چون پشتون ازغیر پشتون کاملأ متفاوت اند,پس: شناخت دیگرقبایل به اساس آیۀ متبرکۀ فوق بر ما فرض است و هیچ پشتون (افغان) برغیرپشتونها برتری ندارد مگر به تقوا,علم و فضیلت.

3- آنچه مادۀ چهارم قانون اساسی مینگارد برملت افغانستان جفایی بیش نیست. این ماده چنین نوشته شده است: " حاکمیت ملی درافغانستان به ملت تعلق دارد که به طورمستقیم یا توسط نمایندگان خود آنرا اعمال میکنند. ملت افغانستان عبارت است از تمام افرادیکه تابعیت افغانستان { باید به "کسانیکه در افغانستان تولد شده اند", تبدیل گردد, زیرا اکنون یکتعداد زیاد پاکستانیها تابعیت افغانستان را به اساس مشورۀ آی اس آی (انتر سرویس انتیلیجنس) بدست آورده اند که جزء ملت افغانستان نیستند} را دارا باشند.  ملت افغانستان متشکل از اقوام پشتون, تاجک, هزاره,ازبک, ترکمن, بلوچ, پشه یی, نورستانی, ایماق, عرب, قرغز, گوجر, و سایر اقوام میباشد. ( برای رفع برتری و به اساس روش دیموکراسی و ادبیات امروزی اسمای این اقوام باید به اساس الفبا ترتیب شود, یعنی: ازبک,ایماق,براهوی,بلوچ, پشتون,  پشه یی, تاجک, ترکمن, عرب, قرغز؛ قزلباش, گوجر, و هزاره. چون سرشماری دقیق و مستند به اساس قواعد احصائیوی بدست نیست نزد ما اکثریت و اقلیت مفهومی ندارد و نباید دریک وثیقۀ ملی بغلط از آن استفاده شود). برهر فرد از افراد ملت افغانستان کلمۀ افغان

 ( پشتون)  اطلاق میشود..."

باساس معلومات فوق و اوامر خداوندی, کس نمیتواند که "پشتونیت" را بری دیگران  "به جبر وزور سالاری" بقبولاند؛ بازهم ضد تعلیمات قرآنی است که "جبر" را روا نمیدارد. از جانب دیگر مشکلات وسختی هایی را که برمردم غیرپشتون با این قانون اساسی وارد کرده اند؛ ازآیۀ متبرکۀ که خداوند

" میخواهد برای شما آسانی ونمی خواهد دشواری" پیروی نشده است.

4- گمان نمیکنم که DNA  غیر پشتون با "دی ان ای" غلجایی و درانی یکسان باشد؛ تا وقتیکه ثبوت نشده است که  آنها با پشتونها DNA مشترک دارند من وهمقطاران من؛ افغان که "پشتون" معنی دارد نبوده, افغانستانی هستیم و افغانستانی باقی خواهیم ماند و اگرزمینۀ انتخاب نام دیگر برای افغانستان میسر شود من اسم باستانی آریانا را پیشنهاد میکنم. قبل ازینکه ایرانیها آریانا را که پایتختس بلخ بود در یونسکو از آن خود سازند.

5- ما خودرا درهمه جا باید تاجک افغانستانی, ازبک افغانستانی, پشتون افغانستانی و قص علی هذا معرفی کنیم و امید میرود مثلیکه, امریکن هندوستان, امریکن ترکمنستان, امریکن پاکستان و دیگران شناخته شده اند ما هم به اسم اصلی ما شناخته شویم تا بر مغرضین و دشمنان قسم خوردۀ افغانستان زمینۀ فتنه انگیزی, تفرقه اندازی و فریب وخدعه کاری میسر نشود.

بهر حال انجنیر صاحب فضل احمد افغان برادر همصنف عزیزم نوراحمد نور, اینکه میخواهید جزء کل اقشار و اقوام افغانستان بحیث یک افغانستانی باشد و یا تنها راه پشتونیزم درپیش گرفته افغان یعنی پشتون باشید حق قانونی و مدنی تان است ولی من  به افغان که نظر به شواهد فوق تنها پشتون است تعلق نداشته با همۀ مردم وطن افغانستانی هستم وبه گفته گفیض کا شانی" به این بحث پایان میبخشم:

                 بیا تا مونس هم, یار هم, غمخوار  هم باشیم انیس جان غم فرسودۀ بیمار هم باشیم

                 شب آید, شمع هم گردیم وبهریکدیگرسوزیم شود چون روز, دست وپای هم, درکارهم باشیم

                 یکی گردیم, در گفتارو در کردار ودر رفتار                  زبان و دست وپا یک کرده, خدمتگارهم باشیم

                 نمی بینم به جزتوهمدمی, ای "فیض" درعالم                بیا,   دمساز هم,   گنجینۀ  اسرارهم, باشیم 

        والسلام علی من اتبع الهدی.

مآخذ:

1- لغتنامۀ دهحدا,جلد دوهم, صفحه 3088

2- همانجا, صفحه 3006

3- زلمی هیواد مل, د پشتو ادبیاتو تاریخ, صفحه 91 چاپ للم 1379, نوامبر 2000

4- دیوان رحمان باب صفحه 47, یونیورسیتی بُک ایجنسی, خیبر بازار پیشور

5- همانجا, صفحه 156

6- شهرت ننگیال, ددوزخونو په لمبو کی سوزیدلی جنت, صفحه 26- 28 چاپ دانش کتابخانه چاپ دوهم غبرگولی 1376.

7- گل پاچا الفت, د الفت مرغلری, صفحه 70 چاپ سوم سال 1375

8- همانجا, صفحه80

9-  شهید موسی شفیق, مهتمم شهرت ننگیال, صفحه 160 چاپ دانش کتابتون, مرغومی 1379

10- پشتو قاموس, جلد اول, شعبۀ لغات پشتوتولنه, صفحه 558

11- حسیب احمد حاجتی, آقای ردیس جمهور من حرامی نیستم! در افغان پیپر.

12- عبد الحمید محتاط, تاریخ تحلیلی افغانستان, صفحه 610- 611 سال 2004

13- انجنیر فضل احمد افغان: conspiracies and Atrocities in Afghanistan 1700-2014

14- حکمتیار: https://en.wikipedia.org/wiki/Gulboddin_Hekmatyar

15- http://privatelabresult.com/cremated-remains-dna-testing

16- میرغلام محمد غبار, احمد شاه بابا, صفحه 190 چاپ دوم 1376 ناشر دانش کتابخان, پشاور.

17- محمد سعید فیضی, افغانستان در قرن 18 و 19, صفحه 325 سال 2011م ناشر شرکت کتاب.

                

 

    


بالا
 
بازگشت