این دین، با آن دین فرقی ندارد، ما کژنگر هستیم

چشم اندازی کوتاهی بریک نوشته‌ی احمد ذکی موسی

نوشته های پسین ذکی خاورنیاراکه می‌خوانم فکر می‌کنم این نوشته در مدرسه‌های شمال و قبایل آزاد پاکستان تحریر شده باشد، کسانی‌که آقای خاورنیارا نشناسند فکر می‌کنندکه او یک ملای تندرو افراطی تربیه شده در مدرسه های پاکستان است.

اما این احمد ذکی موسایی امروزی با خاورنیای چند سال پیش خیلی تفاوت کرده است، از یک روشن فکر دینی که مایان فکرش می‌کردیم به‌یک افراط‌گر دینی تبدیل شده است. دلیل این گردش و جهش را نمی‌دانیم اما این نوشته‌ی آخری اش خیلی خیلی واقع بینانه نبود نسبت به وقایع و مسایل مطرح بحث خودش.

آقای خاورنیا در مقاله‌ی زیر نام«این دین، باآن دین تفاوت دارد» مدعی شده اندکه گروه های سیکولار با استفاده‌ی ابزاری از جامعهِ مدنی مانع نهادینه سازی ارزش‌های دینی هستند. اما این ارزش‌های دینی و رجال دینی را تعریف نکردندکه چیست و کدام ها اند. گرچند من‌هم با بیشتر عملکردهای همین روشنفکران و جامعه‌ی مدنی موافق نیستم اما این به این معنا نیست که یک سنگر خدایی(؟) در مقابل آن خواسته ها و نیازهای انسانی ایجاد کنم.

عالم دینی‌ای را که ما در جامعه و میراث دینی خویش می‌شناسیم همان توجیه‌گران ظلم و اجحاف سلاطین و خون‌خواران چند قرن اسلامی به نام خلافت و امارت است نه چیزی بیشتر از آن. حالا در میان آن‌ها شاید عالمان خوبی مانند امام ابوحنیفه (رح) هم بوده اند اما می‌بینیدکه حتا فتوایش را قبول نکرده و به عذاب های سختی گرفتارش کردند و به قتلش رساندند.

به گفت شما آری تاریخ دین نشان می‌دهدکه عالمان دینی هیچ‌گاه خاستار حکومت نبوده اند اما خودشان در واقع ایجاد کننده‌ی حکومت هایی به مزاق خویش بوده اند و اصلا حکومت ساز و نظام ساز بوده اند، حتا به حدی که با تفسیر و تاویل خویش دین و نظام اسلامی را از اصل آن دور کردند. هم‌چنان شما علمارا برای تطبیق شریعت معاف از مداخله در امور حکومت داری می‌کنید ولی خود شریعت را تعریف نمی‌کنید. آیا مراد شما همان شریعتی است که در جوامع استبداد و یکه سالاری را حاکم کرد؛ است یا این‌که آن شریعتی را که پا بالای حقوق افراد گذاشته و سنگ تمام را بر بالای تکلیف شان گذاشت؛ است؟ شریعت دینی یاهم اسلامی به گونه‌ی که شاهد هستیم یکی نیست. ما فتواها و برداشت های گوناگون از شریعت اسلامی داریم. اصلا ما چیزهایی را که امروز به نام شریعت اسلامی داریم بیشترشان با اصل دین و نص منافات دارند

ملاعمرهم شریعت اسلامی را در افغانستان پیاده می‌کرد. داعش هم شریعت اسلامی دارد پیاده می‌کند و حکومت‌های شاهی عربستان و آخوندی ایران هم شریعت اسلامی را دارند پیاده می‌کنند، منظور نظر شما کدام شریعت است؟؟؟!

در بندی دیگری، شما مدعی شده ایدکه «رجال دین اروپایی قرون وسطا، تلاش می‌کردند تا جلو رشد عقل آدمی را بگیرند... اما عالمان دینی در جامعه‌ی ما همواره برای طلب علم و رشد عقل دعوت می‌کنند...»

اما این‌جا شما از دعوت به سوی عقلانیت و رشد عقل آدمی در جوامع اسلامی نگفته اید. من‌که می‌بینم شریعت و به گفت شما عالمان دینی ما خودشان بزرگ‌ترین دشمن عقل و عقلانیت بوده و هستند و هیچ‌گاهی جهش‌های عقل باوری را در آن‌ها ندیده ایم و جامعه‌ی دینی ماهم شاهد نبوده است. شریعت ما به حدی خشک و بی‌رمق است که هیچ‌گاه با عقلانیت نمی‌تواند کنار بیاید و نیامده است. شما نمی‌توانید در قرن 21 از سازگاری شریعت ما با علم و تخنیک بگویید چون اگر شریعت ما باچیزهایی‌که گفتم سازگاری می‌داشت ما الان این‌گونه سرافکنده و به دور از دانش و تخنیک نمی‌بودیم. ما کم‌تر جرقه های علمی را در حوزه‌ی شریعت خویش داریم و جای های هم که چنین جست‌وخیزهای دیده شد، همین شریعت ما دست به تکفیر و سرکوبی آن زد و آن را غیر دینی خواند.

گفته اید«عالمان دین ما به مردم علم می آموزند... و رجال دین در اروپا بلیت می فروختند...»

کدام علم؟ کدام عقل؟ آیا کسی علمی به ما آموخته است؟ جز آموزش قاعده بغدادی و قدوری و پنج گنج و دعاو ودرود؟ من‌که این هارا در جمع علم نمی‌توانم قبول کنم. علم آن چیزی نیست که شما منظور کرده اید جان برادر!

آیا ندیدی عالمان دینی ماهم با تکفیر و تفسیق شان بهشت و دوزخ می‌بخشند؟! آیا نمی بینی که عالمان دینی ماهم کلید بهشت می‌دهند و تکت دوزخ؟! مگر در جامعه‌ی دینی ما زندگی نکرده‌ای؟ ازینکه خودت فرزند یک عالم دینی هستی کسی جرئت نکرده است که ترا تهدید و یا تکفیر و تفسیق کند اما کسانی‌که پسر ملا یا عالمی نیستند این درد و این فشار را زیر سم شریعتی که شما از آن حرف می زنید خوب درک می‌کنند و به سختی تحمل می‌کنند. هم چنان فکر کنم خودت از یک دین آرمانی که گفته می‌شود در صدر اسلام وجود داشت صحبت می‌کنی؟!.

شما اگر فرقه‌ی معتزله را دیده باشید همین شریعت دینی ما منزوی اش کرد و حتا فتواهای کفر، منحرف، و مرتد و... بربالایش حواله کردند که عقلانیت نگری را در شجره‌ی دین و شریعت خشکاندند. این‌که شما از روی گردن‌کشی یاهم به هر چیز( نه) گفتن آمده اید پیرامون موضوع تحلیل شفاهی و غیر استدلالی کرده اید حرف جداست ولی چیزی راکه شما عنوان کرده اید یک کلّیت بزرگی است که تنها می‌تواند ده درصد آن به واقعیت نزدیک باشد نه همه‌ی آن.

گفته اید که در اروپای کسی حق نداشت سخن رجال دینی را رد کند اما در این‌جا این کاررا می‌کنند، تو مگر می‌توانی حرف ملاعمر را رد کنی؟ آیا می‌توانی حرف گلبدین را رد کنی؟ آیا می توانی حرف داعش و القاعده و.... را ردکنی؟ ازین هاکه بگذریم در گذشته هم ذهنیت چند ملای دینی برجامعه‌ی دینی حاکم بود و حرف ملا حرف خدا بود و هیچ‌کس در برابر آن نتوانسته بود بایستد و حالاهم کم‌تر اتفاق می افتدکه کسی در برابر این ملاها بایستد. این‌که شما چند استثنارا منظور نظر دارید؛ آن‌ استثناها در اروپاهم  بود و ما در کل یک جنبش دانش پژوه و خرد باور را نداشته ایم و اگر داشته ایم در خفا از ترس همین شریعت مداران فعالیت داشتند. و از ترس همین شریعتی که شما می‌گویید به مغاره ها خزیده بودند و بحث های شکل گرفت که امروز مولانا، بوعلی سینا، خیام و... داریم.

گفته اید که در آن‌جا (اروپا) رجال دین به تخدیر اندیشه می‌پردازند در حالی‌که فراموش کرده اید در این‌جاهم همین عالمان دینی به تخدیر اندیشه ها حتا بدتر و تندتر از آن می‌پردازند و ما نمونه های زیادی داریم از ایجاد فرقه ها و دسته های گوناگون از آغاز تا امروز و حتا خون‌های زیادی ریخته شد بدین منظور و سرهای زیادی بریده شد.

در جایی بازهم گفته اید که در اینجا(جامعه‌ی اسلامی) عالمان با مردم اند و معامله می‌کنند و... اما در اروپا رجال دینی بر پشت مردم اند. اما شما کاملاً این را غلو می‌کنید، نه غلو نه که حتا افترا می‌بندید یاهم بگویم برعکسش را دارید می فرمایید.

اصلا در این جاست که (جامعه ی دینی اسلام) عالمان دینی برگرده های مردم سوار اند و از خورد و نوش و چوب سوخت زمستان تا نان جمعه‌گی، دوره‌ی سر قبر، چهل الهاک، حق الله، عشر، صدقه، فطر روزه، پوست قربانی و... همه اش مربوط به ملا بوده و تمام مخارج یک ملارا مردم می پردازند. اما من نمی‌دانم تعریف شما از گرده سواری چیست؟ اینست یاچیزی دیگر؟

ولی یک چیز را نادیده نگیرید به همان حدی که رجال دینی آن‌ها منبع اوامر و نواهی اند دوچند آن عالمان فتوا ساز آیت فروش ماهم منبع اوامر و نواهی اند. شما ببینید ما چندین تفسیر، برداشت و باور از دین داریم و حتا در احکام و سنت های مان باورها و برداشت های گوناگونی داریم که منبع بیشترین این باورها همین عالمان دینی اند.

و یک فرافکنی یافرار از واقعیت دیگر این‌که شما آن‌جا(اروپا) دارید از مرجعیت رجال دینی حرف می‌زنید ولی این‌جا دارید از مرجعیت حکم خدا حرف می‌زنید. شما حتا به عمد نمی‌خواهید که باورها و برداشت های رجال دینی آن‌هارا با باورها و برداشت های عالمان دینی ما مقایسه کنید. شما باور و عملکرد افراد آن‌ها(اروپایی‌ها) را با حکم الهی (قران) مقایسه می‌کنید. در حالی‌که در شریعت اسلامیی که شما دارید از آن حرف می‌زنید نیمی از قران‌کریم غیر قابل استفاده باقی مانده و به عمد کنار گذاشته شده است توسط همین عالمان دینی مورد مباهات و افتخار شما.

شما یک آرمان، یک خیال، یک آرمانشهر را در برابر عملکرد متولیان دینی اروپایی قرار می‌دهید و بعد به تخبتر شانه بالا می‌اندازید و فکر می‌کنیدکه استدلال کرده اید اما نه خیلی بی انصافی می‌کنید. شما باید عملکرد آن‌ها(پیروان حضرت عیسی ص) را با قرآن ما به مقایسه نگیرید  و عملکرد کشیش را با پیامبر ما مقایسه نکنید بلکه اگر چنین می‌کنید بیاید عملکرد  حضرت عیسی را با حضرت محمد(ص)  و انجیل تحریف ناشده را با قران شریف به مقایسه بگیرید و عملکرد کشیش را با ملاهای ما به مقایسه بگیرید بعد ببینیدکه آب چند نیزه از سر بلنده پریده است؟!

امید وارم از عینک شریعت دینی نه که از عینک وحی الهی و عملکرد و رهنمون های پیامبر گرامی اسلام برقضایا بنگرید و انگشت انتقاد یا اعتراض بگذارید و خلاهای استدلال منطقی و علمی را در جامعه ی دینی ما پر کنید چون چشم امید ما هستید.

14/2/1395 کابل              وخشور بدخش    

 

 


بالا
 
بازگشت