سیدموسی عثمان هستی

 

سیدموسی عثمان هستی مدیرمسوول ماهنامه طنزی وانتقادی بینام درتورنتوی آنتریوی کانادا

باچنگ ودندان

ای طالب ومجاهدوخلق وپرچم

ازدست خرگری شما

 ملت تیت وپرک شده

دریا طوفانی پرازامواج خطر

فراریان وطن

درکشتی ظلم شما

لادرک شده

ازبس کشتیدبنام دین ومذهب

شعارکمونست

 ملی وزردک شده

هرجابه پاخیل دزدورهزنان

ازبهرمقام برریشۀ یکدیکرتبرک شده

غنی عقل کل وعبدالله نابغه زمان

عطا طوطی سخن سنج وسخنور

پادررکاب یکه تازی

سواربراشترنگ ترک شده

سیاف نرخردین ومذهب به

منبرزورولچکی

طوفان سیاه شخ کشیده زقات پای

داوودکلکانی وفهیم کهدامنی

ماچه خرونرخرک شده

خلیلی ومحقق گرگان تیزدندان خامنه ای

قوم هزاره دنباله رو گاو وخرک شده

اسماعیل وانوری درنقش شیطان

بازیچۀ طفل سیاست موترک شده

کرزی واطرفیان کرزی بادزدوقاچاقبر

ازدست جان کری

 دردست عبدالله وغنی فرفرک شده

حضرت وگلب الدین دردست آی اس آی  

 بخاطروطن فروشی چرچرک شده

بالای قبرمسعودوفهیم

امرالله صالح ورگستانی

محتاج یک کرسی گک شده

دوستم  وقانونی کلیدحشرمعلا درقفل

هرزمان وهردوره

گلم جمع وانگشترزمرد تیت وپرک شده

ازدست خلق وپرچم وطالب ومجاهد

درکوچه های شرق وغرب یا

درقهردریای

مردوزن وطن لادرک شده

آفرین وصدآفرین به این گربه های پلنگ نما

باچنگ ودندان درجنگل دریدن

دربین کوران وکران

یکتازوسرک شده

هستی بیادمردم وطن

سی وچند سال

درکوچه های غربت

کاغذپرانک شده

 

 

یکنفس بخند

ای دین به حال محتسب هوس بخند

برستو های  چاک

دربین قفس بخند

افتادۀ به دام دین ومذهب

بی خبرازخود

برملاومولوی و

برریش عسس بخند

برتازی دین و

برشیخ خانقاه وزهد

برافساروکمنددین

 بی مرس بخند

حال رخ رجال دین

 زبس کمرنگ شده

فرارکن زاین حلقه و

بررسس بخند

عنقای دین زبس شده خسته ازسفر

برقاه قاه ی شورو شعب

 مکس بخند

بشرم ازگرفتن نام دین ومذهب نما

بهای دین همین بُود

بی اختیارپس بخند

دین شدجوگندم نما ی

شریعت شیخ وشاب

 واعظان شهر

دوری زنام کندمی  و

برعدس بخند

درآتش است پروانه

پروبال می زند

قربانی شرط عشق بُود

بربوالهوس بخند

نفس که عاری از

سوزوآه جگرشود

ای آتش فرسردۀ دین

 برشرارخس بخند

شتردین بسته اند وارثان دین به دم خر

دنبال آن مگرد

برقافله بی جرس بخند

ازعصرابراهیم(ع) وموسی (ع)تامحمد(ص)شروع شد

عیسابرآسمان و

ملاوارث دین

 برپیش وپس بخند

دینداردین بشرمد بخاطر

ضعف دین خود

هرچندکه خستۀ زوارثان دین

باهستی ما

یک نفس بخند

نوت : این طنزگونۀ انتقادی درلابلای کنایه نوشته شده ولی تصویردین ودین پرستی درآیینۀ بی غبارسروده هرخوانده رامتوجه می سازدکه به دقت بخواندوازتوانای فکری خودبرداشتی ازدین ودین پرستی تجاری داشته باشداین به مناسبت یک محفل شعری که ایرانی هاوافغان ها مشترک محفل نقدادبی برگذارکرده بودندهرشعرمحفل را برسی می کردندموردپسندونقدهمه جانبه بدون تعبیض برسی شدوبه این سروده ارزش خاص بعدازنقدوبرسی قایل شدندوسبب جرات من شدتابدسترس خواندگان شعروادب دوستان قراربگیرد

 

+++++++++++++++++

 

سیدموسی عثمان مدیرمسوول ماهنامه طنزی وانتقادی بینام درآنتریوی کانادا

 

لات ومنات زمانی درخانۀ کعبه خدای بی گوش وبی چشم بود

تاکی شمردسال وماه

باچوت بزاز

تا که پای صفردر

حسابست اینجا

وحشت عمردرزنجیرپیچیده

مگرپای درحلقۀ

رکابست اینجا

سیاه سنگ غضب افتادۀ آسمان

سنگ مقدس

بنام حجرالسود

بت خانۀ

لات ومناتست اینجا

عشق علامۀ موج تلخ

لب ساحیل شراب است اینجا

هوس افزای موهوم

موسپیدی

موج خم وپیچ

 حباببست اینجا

بوریا فکرمخمل نکندتا

گل نی

 اوداندبنام فرش

درزیرپا ی

خوابست اینجا

تاسکوت سوال دل ما

درخم پیچ

جادۀ یکطرفه قراردارد

بی جوابست اینجا

رستن ازآفت تنگنای زمان

نازک ازتاربابست اینجا

بروای ملای شکم بو

فکردین درسرتو

دین مابی منبرو

بی حجره و

بی محرابست اینجا

هرکجازنجیردندان حلقه بدورحلوا

پای آخوندشهربا

 امام زمان در

رکباست اینجا

توندانی اگربخت کندسستی

بشکند دندان درحلوا

ازنرمی بخاطریکه

بیتابست اینجا

بروهستی نکن زبان سرخ دراز

سرسبزدرزیرپای سمند

بی زین و

بی رکابست اینجا

نوت : همان قسمی که شعرهای داکترصاحب براهنی دشواری های خودبرخوانده داردشوخی های طنزی من درلابلای جمله های کوتای کنایه آمیزبه خوانده جاده یکطرفه شده اگربدقت خواننده بخواند به واقعیت هاپی می بردمرابه چماق مرتد شدن نمی زند.

اگرتاریخ سنگ حجرالسودولاومنات که حکم دوخداراقبل ازاسلام درخانه کعبه داشتندبه اساس افسانه های دینی زمانیکه حضرت ابراهیم (ع) داخل کعبه شدهمه بت های کوچک شکست تنهالات ومنات نشکست وتبریوغ مانندبرشانه هردومانند وقتیکه اورامتهم به شکستاندن بت هاکردندحضرت ابراهیم (ع)باخون سردی گفت شمانمی بینیدکه تبر برشانه لات ومنات است این ها شایدعصبی شده باشندبت های کوچک را شکستانده باشندقبایل وحشی ودین پرست بی منطق ازمنطق ظاهری کارگرفتند گفتنداین بت هاتوان حرکت کردن را ندارندچطورتوانستندکه بت های کوچک را بشکنند.

حضرت ابرهیم (ع) گفت اینها که توان حرکت کردن وتصمیم گرفتن ندارندشما روی کدام منطق ازاینها بصفت خداپیروی می کنید. ازابرهیم (ع)پرسیدندکه  توکی را می پرستی گفت من کسی رامی پرستم که جهان را  بااین عظمتی که داردساخته.  گفتند خدای تومی بیندګفت چشم نداردبی چشم می بیند ،خدای تومی شنودګفت ګوش نداردبی گوش می شنود، خدای توبابی عدالتی هاعکس العمل نشان می دهدگفت اوعادل است طبعاً ازخودعکس العمل دربرابربی عدالتی هانشان می دهد. گفتند خدادرکجاست؟ حضرت ابراهیم گفت درهمه جااست ولی حضرت ابراهیم (ع)نمی دانست که روزی خدادرهمین محدوده (بت خانه کعبه )ساکن می شودوما هم که معتقدبه توانایی خداونددرجهان موجوده هستیم ازیکطرف جهان را ازاومی دانیم وازطرف دیگرمابه خداجسم ومکان تعین می کنیم اگربه قول دین ومذهب خدا لامکان است وجسم نداردضرورت به خانه ونشانی (آدرس)ندارد. بازهیچ جای مقدس دراینجهان پیدا کرده نتوانست ، با اين بزرگی که داردپیدا نکرد. ازجایکه خدا بخاطربت ها نفرت داشت همان بت خانه رامکان خدامی دانیم درحقیقت خدارامثل خودمحتاج خانه ومکان می دانیم بت خانه را جای بود وباش خداوند(ج)می دانیم آدرس خداوندقلمدادمی کندوجزپنج بنای مسلمانی هم می دانیم ودرشهریکه خدا(ج) زندگی می کند نتوانسته شیطان را ازهمان شهربیرون کند. سالهامیلونهامسلمان اورا نه تنهاسنگچل می زندافغان ها باکفش خودهم می زننداین هرسال تکرارمی شودیکی ازفرایض حج هم همین زدن شیطان است ازاینکه داکترصاحب صبورالله سیاه سنگ تخلص وایمل خود را به نام یکی ازتبرک خانه کعبه مانده اگرازروی عقیده وصداقت مانده باشدامید است معماگورگره خورده راباقلم توانای خودبازکند . واحترامی که من به دانش داکترصاحب داکترصاحب صبورالله سیاه سنگ دارم فکرنمی کنم کورکوران ایمیل خود را به نام حجرالسود مانده باشد. تبایقین کامل بدون شک شبهامانندنه مثل تاجران دین ومذهب که ازآب زمزم هم می نوشند وهم سرآن آب تجارت میکندحتی درخانه های شان که آب زمزم گنده شده به نام تبرک به مهمان خود می دهند

 

 

پس بگوای خداتومردۀ؟یازنده ای؟یازدست وارثانت افسردۀ؟

درون تورات وانجیل

به هرسطرزبوروفرقان

ترحم است ومحبت روی کاغذ

درعمل است ...

دراحوال خلق بنوشتی

ظلم وستم

جوروجفامردود

حکمت توبه فضای حق وعدالت ومساوات

گل بسازددین ومذهب ازدود

مادرزمین وتودرقصرحشرکبود

توسرشارزهرچیزوماکمبود

جهان خفته رابیدارکردی

ولیکن برشان دام ساختی

بدست آوردن یک لقمه نان

خودخالق عالم کردی

مرابندۀ پوچ مغز

این حرف پوچ  ...

ولیکن  نغز

ازبادوهواساختی برمن

واعظ منبر

دین ومذهب وپیکرخالق یکتا

بایک حرف وتفسیردوتا

تاکه تحمیل کند

به نام تفسیروحدیث

این نسل خبیث

خودگویندوارث دین نبی

شعبدباز ی کنندبرعلم قدیم

درمحراب ومنبرگویند

این عظمت خداببین

کون پُرچین وبی برمه سازدشکاف

شهرت خودرارساندتاکوه قاف

 این کرامات گرنیست چیست

ای بی دین

که توگشتی بندۀ سرکش وبی فرمان

می دوانی اسپ کفرخود

پشت لچ وبی زین

ای خدا(ج)گرهستندوارث دین ومذهب

پس چراهستنددورازخدا(ج)وبی ادب

پس تومرگ داری ومُردی ای خدا !

خرهاگشته وارث دین الله

من که نادانم کی به تو

جسم قایل ام

من کجا

دربین تووارثانت حایل ام

وارثان دین توشعبده بازدین تو

کی برندازدین توفرمان

بی چوب تر

لیک حلال برخودووبرما

هرچیزراسازندحرام

برخدایی تومن قایل ام

فکرکرده وعظ نادان

خطبه وعظ اوکرده مایل ام

وارثان توفکرکرده خدایا(ج)مردۀ

یاازاوترسیدی

نه من

اوشده وارث دین ومذهب

می زندومی کشد

آن بی ادب

برنام داعش وطالب دین خدا(ج)

من دادم ؟

اسپ تاخت وتازبربی دین

یاتو

ساختی حاکم من وارث مذهب ودین

گرتوهستی همه این کارازتوهست

وارث دین ومذهب لیک آن سگ است

دین ومذهب ترا

وارثانت گنده کرد

توراخالق ومرابنده کرد

دین ومذهب بهانه کردو

بربندگانت تاخت وتاز

پس بگوای خداوند(ج)جهان آفرین

تومردۀ یازنده ی؟

یاکه فاتحه خودخودخواندۀ

یاخودبردام این شعبده بازان افگندۀ

یاکه پلی ساختی دیروز

یاکه امروزدرآن پل بندماندۀ

ازبنده وبنده داری خستۀ

یاکه باوارثان گوززدۀ خود

چهارزانونشستۀ

تونه پندارسخن حق را

 کس شعر

من نه زدم خود

 درکوچۀ تیروبیر

پس نمردی درکجایی ای خدا(ج)منان

وارث توگشته

دزدوقاچقبرو

دین فروشان ناروا

راست گفتندکه نداری ؟

گوش شنوا!

جسم توراکس ندیده به چشم

گرخدایی پس چراداری توترس

خودکوچک کردۀ و وارثان خودبزرگ

ساختی ازخس وخاشاک

وارثان ستروگ

 ای خداکریم وبی همتا

تومگربهانۀ دین ومذهب هستی

یاکه توافسانۀ بیش نيستی

گنددین توجهان راگنده کرد

هرکس وناکس رابرتوبنده کرد

ای خدای توانا

گرمردۀ قبرت کجاست !؟

گرنمردی زندۀ

این ناروایی هاچراست؟

می گویم که تاظاهرشوی

برهربندۀ خودطاهرشوی

یاروی برسوی دین فروشانت کنی

یاکه بربندگان مایل شوی

غیرازین توپیش من مردۀ!

صاحب دین هرگندۀ!

اینگه گفتند

(اسلام بذات خودنداردعیبی

هرعیبی که است درمسلمانی ماست)

بااین ظلمی که بربندگانت می بینیم

بیت بالاراحرف خطامی دانم

دیکرنمانده بردین ومذهب بهانه

ازلاف تودست بردار

بنشین ملادربخانه

ای زهدوملای منبرو

آخونددیوانه

دربین مردم رذالت شده افسانه

من مست والستم دردرمیخانه

تودورزمردم شدی آخوندبیگانه

توکاندوم می فروشی در

زیارت شاه دوشمشیره

افسانۀ بیش نیستی خانه به خانه

بوی گنددین عالم راکرددیوانه

ذلف فاحشه های دین راکردشانه

بربقای خودمثل قنغزک

(مغزتودربین گنده کی هاکردخانه)

نوت : جمله آخرازیک فکاهی روسی الهام گرفته شده

میگویندروزی برژنیف رهبرروس درمیدان سرخ می گشت برژنیف می بیند دراین میدان پاک وزیبامرغی پیخال خودرارهاکرده بخاطریکه مهمان هانبیند بریژنیف کلاه خودبرسرچتلی مرغ آهسته می گذاردکه کسی نبیندچندلحظه بعددونفرگاردمحافظ میدان سرخ می آیدمی بینندکه کلای برژنیف افتاده ورخطا بالامی کنندمی بینندرزیرکلای چتلی دیده می شودهردومحافظ بطرف یکدیگرنگاه می کنندبعدیکی به همکاردیگرخودمی گویدمغزبرژنیف هم زیرکلاه است دوباره برسرمغزبرژنیف کلاه راگذاشتند وباخودگفتندهمین ملت خاموش سزاوارچنین زمامداری است مثلیکه ملیت های رنجدیده افغانستان چشمان شان رادین ومذهب کورکرده وگوشهای شان راکرسزاوارچنین خدای هستندودست شان ازدامن خودبابزگی که خداداردکوتانکنددرپهلوی نام دولت شان غده سرطانی اسلامی باشد تادولت ازدین وسیاست جدانشودبنام دین خرسواری دوام کند ودرشفدرزاربی دینی گاو دین شان مردارنشود.

دوم-- یاکه پلی ساختی دیروزــــ یاکه امروزدرآن پل بندماندۀ

مقصدازپلی است که به گفته ملاهاازموی کرده باریک وازشمشیردوسره شاه شمشیره کرده تیزترکسی راکه خداخواست باشدسلامت ازآن پل درروزقیامت تیرمی شودواگرخدانخواسته باشددردوزخ می افتدازبدبدبتراش توبه ازگوزخراش توبه ازملابی عمل اش توبه ازغنی وعبدالله دم بریده توبه ازمیانجی گری کیری وازشله بودن کیری توبه واقعاًبه گفته ایرانی هامردکیری است.

سوم ـــ جاهلان دین مفهوم این نوشته رانمی داننداگرحکم کفربی خدایی ومرتد بودن مراصادرمی کنندقابل عفوهستندواگرعالمان دین که حرفهای درلفافه مرامی دانندبه خاطرگرم شدن بازارتجارت دینی شان خران دنباله روخودراتورمی دهندمیگویم به پشم اش.

 من دعوی خدایی ندارم ولی حق دعوی من درپیش خدامحفوظ است وبه این عقیده نیستم که خدااین قدرکوچک شده باشدکه عبادت طولانی شیطان درنظرنگرفته باشداورارانده باشداگردرحقیقت فکرکنیم شیطان کسی است که دربرابرعبادت طولانی خودازخداوند(ج) امتیازبزرگ بدست آورده که خداند(ج) اختیاروسرنوشت بندگان خودرابه اوسپرده بزرگی خداراازاینجاقیاس کنیدپیروان مجاهدوطالب هم ازخداوندشگرگذارباشندرهبران طالب ومجاهدکمترازشیطان. خداوندقدرنکرده اختیارناموس وقتل وکشتارمردم بی دفاع به رهبران مجاهدوطالب داده که پیازبردهن غنی وعبدالله پوست نمی کنند: باخدادادکان ستیزه مکن که خداداده راخداداده!

روزی ازسیاف ودیگررهبران مجاهدین پرسیدندگفتندازخدانمی ترسیدکه دارایی های مردم وملت غضب کردیدگفتندباخدادادکان ستیزه مکن که خداداده راخداداده  بیشک که حق المبین است هیچ شک وشبه نیست اگرقبول نداریدخاک دامن کنید

یکی ازنظریه پردازان مشهورطنزگفته طنزوشوخی راجدی نپنداریداگرباخداهم باشندفعلاًازگرفتن نام آن خودداری می کنیم چون تنورتکفیرکردن داغ است فردا اگردین ازسیاست وحکومت داری دولت افغانستان جداشدازنظریه پردازنام می بریم . حق این راکس نداردکه مراکسی بگویدتوآب خودرا پف پف کرده می خوری کسی که درشیرسوخته آب خود را پف پف کرده می نوشدتکراراشتباه حماقت است بازهم گفته انددروازه شهرمی توان بسته کنیدودهن مردم نمی توان بسته کنید.  دروطن ما کسی که قهرمی کندمی گویددست توتالندن خلاص یادست توتامسکوخلاص یادست توتاامریکا خلاص یا دست تو تا پاکستان خلاص این کنایه طنزی است که میگوینددست توتالندن خلاص مقصد ازشاه شجاع دوست محمدخان امیرعبدالرحمن خان تا نادروظاهرخان.

همین که می گویددست تامسکو خلاص مقصدازرهبران دست نشانده مسکو یعنی رهبران حزب دموکراتیک خلق است.

ویاینکه می گوینددست ات تاامریکاخلاص مقصدازکرزی عبدالله وغنی است.

ویاکه می گوینددست تاپاکستان خلاص مقصدارهبران مجاهدوطالب است اینکه روزی خواهدگفتنددست ات تاچین خلاص من غیب نمی گویم که پیروان آنها درافغانستان سرقدرت می آیندیانمی آیندمن دکه چینی هارا می شناسم ازکندن کله گرگ درافغانستان پندگرفته اندفریبی را که انگلیس ، روس ، امریکاوپاکستان خورد ،  آنهانمی خورندقناعت به دوشاب خویش بهترازچلوکباب ایرانی می دانند. این بودحقیقت هادرلابلای یک نخود طنزوشوخی که وزن اش زیادترازکوه پامیراست نه بالاترازوزن ودانش کریم الله ، پیکارپامیروطندارچهارکاری ما!

بزرگان کفته اندبعضی وقت هاایجاب می کندکه پشۀ درون گوش فیل رافیل بایدبه نام فیل صداکردکه مغرورشودازگوش فیل بیرون شودقدرگرمی وسردی را بدانداگرمی خواهید آدم های نادان راازگوش فیل بکشیدبه بزرگی ازآنها یاد کنیدنگویدکه درچنته قلمی خودچیزی نداری اززورجنرال قادرهراتی حرف می زنی میگویی من زمانی ظابط امرقادربودم. 

 

 

´´´´´´´´´´´´´´

 

فرارجوانان بیکار

نگویدمن شعرسپیدنگفتم

برروی کاغذوقلم نه خفتم

دروطنم جنده های سیاست

درمقام مدیریت وریاست

کمبود دارند

شرافت

نگذاریدکه

ازاین بیشتر

حامله شوند

که نیست ازاین بدتر

نگذارید

برنفع غرب زایند

ودرزایشگاه جاسوسی

متولدگردند

بروطن روآورند

درخدمت

اربابان خودقرارگیرند

وترا دوباره

بی وطن سازند

مشت نمونه خرواراش

اشرف غنی احمدزی

 

 

 


بالا
 
بازگشت