محمديوسف

دنمارک

فاجعه کندوز کنش ها و واکنش ها

در آغاز می خواهم  منحیث یک تن از منسوبین قوای مسلح دیروز کشورم به سربازان ، خورد ظابطان ، افسران وجنرالان وطنپرست کشور به خصوص انعده از منسوبین قوای مسلح که در آزاد سازی و یا عقب زدن طالبان از شهر کندوز سهیم بوده و پوز دشمنان اجیر و بیگانه ، بی فرهنگ ومتحجر کشور را به خاک مالیدند درود فرستاده و روح جان باخته گان این عملیات« اپراسیون » را شاد خواهم .  به کندوزی های ماتم دار که عزیزان شان قربانی وحشت جنگ  ، تاریکی جهل ، بربریت و اشغال علنی و پنهان بیگانه گان گردیده اند  به شمول جان باخته گان حادثه بمباردمان شفاخانه داکتران بدون مرز که یاعث شهادت 22 تن منجمله 2 طفل گردید  تسلیت گفته برای شان صبر جمیل رجامند و به ارواح شهدا اتحاف دعا دارم.  

اکنون که از سقوط و باز پس گیری کندوز حدود دو و یا سه هفته گذشته است و متاسفانه جنگ های پراگنده دارد هنوز قربانی می گیرد، مسایل زیادی را می توان از خوانده ها ، شنیده ها ، دیده ها ، ادعا ها ، اتهام ها ، اعتراف ها ... در ذهن مان تداعی کرد. با وجود این همه خوانده ها و شنیده ها ، نقد و بررسی حوادث کندوز ریشه یابی  بی طرفانه ، عینی ، علمی و جامعه شناسانه علل و عاملین ان در پیوند با وضع اپراتیفی نظامی و سیاسی کشور کاریست زمان گیر و در حیطه سلاحیت مسلکی دانشمندان امور .

درین جا من نیز به هیچ صورت چنین هدفی را دنبال نمی کنم و فقط می خواهم یافته ها ، برداشت ها و باور های خود را با دوستانم شریک سازم .  در صفحات فیس بوک ، تویتر ، تلویزیونها ،و سایت های انترنیتی و ...  در مورد سقوط کندز از توطیه ارگ نشینان و ستون پنجم حر ف های گفته شد، عده ی طالبان و پشتون ها را مساوی معرفی کرده و همه طالبان را منسوب به اقوام پشتون دانستند و برخی ها مفکوره های ازین گونه را رد نمودند ، و در پارلمان با دشنام دهی و بی شرمی بر سر و روی همدیگر مشت و لگد حواله کردند ، گروهی از مداخله بی شرمانه استخبارات پاکستان سخن راندند و حرف های از پلان های امریکا  و غرب در مورد نفوذ دادن داعش به اسیای میانه و نشان دادن ضرب شصت به روسیه و ... یاد دهانی کردند. در میان حرف های از وحدت و همبستگی ملی ،  دشمن مشترک ، ملت واحد ، پرهیز از قوم گرایی واتها م زنی نیز وجود داشت.  به گونه مثال در صفحات فیس بوک ابراز نظر امرالله صالح  چنین بود :                                  

«  تبلیغات دشمن بر علیه برادران پشتون ما شروع شده است و ما باید جلو این تبلیغات منافقانه را بگیریم و تحت تاثیر آنها نرویم . یادمان باشد که جنرال عبدالرازق هم پشتون است و مثل عبدالرازق هزاران پشتون دیگر شهید شدند و هر روز میجنگند و شهید میشوند . لطفا  تعصب یک عده جاهل را به حساب کل قوم شریف پشتون نگذارید. ما تکه های جدا ناپذیر هستیم ٬ چشم جدایی طلبان را کور میکنیم به امید خدای بزرگ  » همچنان نظریات ازجمله با محتوای زیر نیز به چشم می خورد. « « طالب و انتحاری به هیچ ملتی و به هیچ ملیتی پیوند ندارد ، صرف مشتی از جنایتکارانی است که از طرف سازمانهای جهنمی کشور های همجوار بخاطر قتل و کشتار هموطنان ما تربیت و پرورش میابند، با مجاهدین لنګی و پکول پوش که حالا ریش و پشم شانرا تراشیده اند و داد از دموکراسی بخاطر زر اندوزی میزنند کدام تفاوتی ندارند» . 

همچنان از قول جنرال صاحب دوستم معاون اول ریاست جمهوری  متن ذیل در صفحات فیس بوک نشر شده بود. : « اگر تعصب کردید افغانستان را تباه میسازید و اگر تعصب را شکست دهید افغانستان را دوباره اباد میسازید . پس بیاید چرا خود را گم کنیم دست به دست و همه یک ملت شویم »

اگر حرف بالا واقعا انعکاس باورها و عقاید شخصیت های مذکور باشد پیام و اشاره  به اینده امیدوار می تواند باشد . می خواستم از مصاحبه تلویزیونی محترم جبار قهرمان به خصوص مقایسه قضایای مشابه در زمان حکومت شهید داکتر نجیب الله و مصاحبه های پر ارزش دو تن از مسولین رده اول ولایت کندوز در زمان حکومت شهید نجیبالله یعنی والی و منشی کمیته حزبی ولایتی هر یک فقیر محمد ودان و جمشید پایمرد یاد دهانی کنم که اگر در رهبری حکومت وحدت ملی گوشی ، چشمی و هوشی وجود داشته باشد می توانند از تجارب ذکر شده و تجارب هزاران کارمند سیاسی و نظامی آن زمان سود جویند . « اما با کمال تاسف من بد بین وجود چنین چشم و گوشی استم »                                                         

 مقایسه شایستگی های مدیریت سیاسی _ نظامی شهید داکتر نجیب الله  با اشرف غنی و یا عبدالله از نظر من ،غیر ممکن ، گناه و شاید شرم اور باشد. او رهبر یک حزب متشکل سیاسی بود ، او یک وطنپرست ومبارز حرفوی بود ، او عالم و دانش مند بود او مسلط بر وضعیت نظامی و سیاسی کشورش بود . من نمی خواهم بگویم در عمل کرد های داکتر نجیب الله کاستی و کمبودی وجود نداشت ولی نمی شود وطنپرست شجاع و بی باکی را با وطنفروشان و دزدان مقایسه کرد.

  به گونه مثال یک و یا دو روز بعد از فاجعه کندوز از طریق یکی از کانال های تلویزیونی متوجه سخنرانی اشرف غنی در زمینه اقدامات حکومت در راستای ازاد سازی کندوز از کنترول طالبان گردیدم . او گفت کندک تازه نفس قوای مسلح به نزدیک کندوز رسیده است . و کندوز به زودی پس گرفته می شود .  من به فکر فرو رفتم و از خود پرسیدم این مرد مریص آیا می داند وظیفه و صلاحیت او چیست ؟ کسانی ویا مقامات را که او لازم است موظف به عملیات  ازاد سازی کندوز نماید که ها و کدام ادارات است ؟ ایا او مفهوم قوای مسلح و عناصر متشکله ان را با جزییات وظیفوی آنها درک می کند ؟ فرق بین قطعه جزوتام و ... را حد اقل از کسی شنیده است ؟ در مورد تشکیل کندک ، جبهه تعرض ساحه و عمق مدافعه کندک چیزی را خوانده و یا شنیده است ؟ گاهی در ترتیب وتنظیم و پلان گذاری عملیات و لو کوچک نظامی شریک بوده است؟ از تشریک مساعی قوتها و صنوف آنها اگاهی دارد ؟  ابعاد و وسعت عملیات باز پس گیری کندوز توسط یک کندک قابل دسترسی است و بالاخره  آیا این وظیفه ریس جمهور است که کندک را به کندوز سوق کند ؟ و صد ها سوال دیگر . در مورد داکتر دوم نیز می شود حرف های از همین گونه فراون ردیف کرد .   مسله جالب دیگری که نیز قابل دقت است و ان درجه وابستگی و توجهی بی شرمانه حملات هوای ناتو و یا دقیق تر امریکا  از جانب والی سر پرست جدید کندوز و سخن گوی وزارت داخله که گویا مقامات و یا نظامیان افغان از دوستان امریکای شان تقاضای چنین کمکی را کرده بودند می باشد .به گفته این دو چهره نیکتای پوش و ریش دار گویا گروپ از جنگ جویان طالب در شفاخانه و یا اطراف آن جابجا گردیده بودند و این بمباردمن به خاطر از بین بردن همین گروپ اجرا شده است .  اگر ازین دو بی دم فروخته شده پرسیده شود که این مقامات و یا نظامیان که تقاضای حمایت و اتش هوای کرده اند کی ها اند ؟ چگونه و از کدام طریق این تقاضا صورت گرفته است ؟ آیا اسناد این تقاضا را در اختیار دارند ؟ . و حتی در صورت مخفی شدن ویا مستقر شدن طالبان در بین مریضان شفاخانه  نظامیان در مجموع و بطور مشخص طیارات امریکا حق دارند شفاخانه را بمبارد نمایند ؟ در حالیکه وزیر دفاع امریکا به وجود  عامل اشتباهات محاسباتی اعتراف می نماید ، ریس جمهور امریکا  از عمل کرد عملیات قوای هوای اش معذرت خواسته قول پرداخت جبران خساره به قربانیان حادثه و اعمار مجدد شفاخانه را می دهد ، مسول بخش بین المللی داکتران بدون سرحد عمل بمبارد شفاخانه را جنایت جنگی دانسته خواستار بررسی از جانب کمیسیون حقیقت یاب بین المللی می شود ، و مسول خازجی شفاخانه مورد نظز در مصاحبه با کانل  تلویزیون 24 ساعته خبری دنمارک به صراحت و با تاسف و تالم یاد اور می شود، اینکه کوردینات شفاخانه از قبل در اختیار قوتهای ناتو مقیم افغانستان ، اردوی افغانستان و قوت های نظامی و ملکی کندوز قرارداشته است . ولی باز هم والی سر پرست و سخن گوی وزارت داخله در صدد توجهی این عمل خونبار و مرگ افرین می برآیند. با معذرت برایم سوال پیدا میشود که این همه خارجی پرستی  و یا بیگانه پرستی یکی  از خصوصیات افغانها است و یا منحصر به همین چند اجنت و فروخته شده و نوکر  ؟ من بیشتر به حد س و گمان وریانت دوم باور دارم.    

 سوال درین جا است که در چنین شرایط نا به سامان ، وضعیت سیاسی نظامی ابستن بحران دایمی ، مردم فرو رفته در خواب که نه برای خود و اولاد شان ، نه برای امروز و فردا شان ، نه هم در فکر ترقی وطن ، مبارزه و قیام و مقابله و مقاومت در برابر جهل سیاهی ، ظلم ، رشوه فساد و ...می باشند بلکه به کتله تبدیل شده اند که بدور زور و زر ، و به دور دروغ ها و وعده های بهشت و حور غلمان ، بدور قوم ومذهب وزبان و سمت تنظیم و .. جمع شده گوی چشم های شان از دیدن ، گوش های شان از شنیدن ، قلب های شان از تپیدن و احساس شان خالی از نور عاطفه و قهر و غضب شده است . آیا  با داشتن رهبران لنگ  وکور و کری چون غنی و وعبدالله سیاست مداران منفعت طلب فروخته شده ، و مزدور بیگانه چه چیزی چه اقدام و چه .... می تواند این مردم و این وطن را از شر این همه مصایب نجات دهد.؟

می دانم پاسخ بدین سوال کاریست دشوار و فورمولی از نوع فورمول های ریاضی فزیک و کمیا برایش وجود ندارد. و پاسخ های متعدد و بی شماری از زوایای مختلف  و دید ها و باور های فراونی مانند احزاب راجستر شده افغانی می توان برایش ردیف گردد. اما منحیث گوشه کوچک پاسخ به سوال بالا می توان گفت نقش شخصیت در تندی و کندی حرکت تاریخ اثز بزرگی دارد و با شخصیت های چون غنی و عبدالله نباید انتظار تند شدن حرکت به جلو را داشت. در فرجام می خواهم با این شعر از شاعر دوستم محترم مسعود حداد ، درد دلم را تسکین بخشم.

گویدا درساحۀ این مرزوبوم

در تفکُر خر شده نمبر دوم

یعنی اینجا خر تفکُر میکند

غیرخررا ازخودش دورمیکند

خردرینجا میکند بد قال وقیل

چونکه اواست هم رئیس وهم وکیل

بی سبب نیست توسنان آمد به شک

ترک نمودند آن دیار را یک بیک

ای خدا کاری نما ،کارخر ، ابتر شود

از تفکربازماند،بازهم او خر شود

با عرض حرمت 

 

 

 


بالا
 
بازگشت