محمد الله وطندوست

 

دولتمردان ما بالاخره به اشتباه خود متوجه شدند!

محترم اشرف غنی رئیس جمهور کشور و محترم عبدالله عبدالله رئس اجراییه حکومت وحدت ملی، بالاخره بعد از ده ماه حکومتداری و رفت و آمد ها به اسلام آباد، دریافتند که دولت پاکستان در رابطه با افغانستان صادقانه عمل نمی کند و سیاست آن کشور در قبال کشور ما با دغدغه و فریب همراه است. مسله یی که مردم افغانستان از ایجاد دولت پاکستان تا امروز متوجه شده اند و در سی و پنج سال اخیر با گوشت و پوست خود آن را لمس و درک نموده اند. درکی که با قربانی بیشتر از دو میلیون افغان و دربدری و خانه خرابی میلیون های دیگر بدست آمده است و هنوز دوام دارد. 

پاکستان این ویروس استعمار غرب بمنظور تضعیف هندوستان بزرگ و ایجاد مزاحمت به افغانستان و در نهایت بخاطر مداخله سرمایداری جهانی در قلمرو شوروی سابق، بعد از جنگ جهانی دوم بصورت مصنوی ایجاد شد همچون اسرائل نقش پیشقراول را در منطقه بعهده داشته ، بر ضد ترقی و پیشرفت کشورهای منطقه و نابودی زیر ساخت های اقتصادی و فرهنگی این کشور ها نقش خود را ایفا می نماید.

کشور غیر طبیعی واستعمار ساخته یی که نه از نظر قومی و ملی و نه از نظر جغرافیایی و تاریخی عناصر تشکیل دهنده دولت را دارد. کشوریکه عنصر مذهب را عامل تشکل خود می داند و نام بی مسما و جعلی پاکستان را بخود نهاده است، بهیچ وجه عناصر اساسی و دلایل اصلی دولت را با خود نداشته، چکمه آهنین نظامیان و شیطنت های اسخباراتی انگلیسی این تشکل را سر پا نگه داشته است.

اگر واقعاً عناصر تشکیل دهنده دولت را دارا می بود، در عمر کوتاه شصت سال چگونه قسمت عمده قلمرو خود را از دست داده کشور دیگری بنام بنگلادش از بطن آن زاده می شد؟ چگونه اختلافات قومی میان سندی ها و پشتون ها و بلوچ ها و پنجابی ها همچون آتش زیر خاکستر هر از گاهی زبانه می کشد و باعث نابودی مردم بی گناه و مظلوم می گردد؟

 چگونه در یک کشور ممکن است جنگ های مذهبی براه انداخته شود و مسجد و تکیه خانه با عبادت کننده گان آن یکجا به نابودی کشانیده شوند؟

جنگ با هندوستان و مداخله در امور داخلی کشور ما و سوق نیروهای نظامی به سرحدات غرض مزاحمت به همسایگان بمنظور جلب توجه مردم به بیرون از مرز ها و سرپوش گذاشتن به مشکلات عدیده داخلی هر چند گاهی براه انداخته می شود و احساسات مردم به دشمن تخیلی خارجی جلب می گردد تا مردم به عقب مانده گی وحشتناک و فقر کشنده متوجه نشوند و عامل عقب مانی کشور را به بیرون از مرز ها جستجو نمایند. اگر عامل بیرونی و دشمن خارجی از سیاست پاکستان حذف شود، مردم پاکستان متوجه می شوند که فقر کشنده و جهل و بی سوادی، بی اتفاقی و تعصب های قومی و منطقوی حاصل اداره نظامیان قلدر و تسلط استخبارات در همه شئون زنده گی آنها است و مسول این وضع دولتمردان بی کفایت و سیاست های غیر عقلانی آنان است. 

از این مقدمه می توان به این نتیجه رسید که دولت پاکستان عناصر ضروری تشکیل دهنده دولت مستقل را نداشته، دولتیست غیر طبیعی که با بروز کوچکترین مشکل به قلمروهای جداگانه و پارچه های مختلف تقسیم می گردد و موجودیت خود را منحیث دولت مستقل از دست می دهد. چه صرف مسله مذهب را عامل تشکیل دولت بدانیم، همین حالا در هندوستان بیشتر از نفوس پاکستان مسلمانان زنده گی دارند و بدون کوچکترین مشکل در صلح و آرامی بسر می برند. در سایه دموکراسی بزرگ هند از حقوق خود مستفید می شوند و در ارگان های رهبری کننده دولت نقش خود را ایفا می نمایند. و از نظر قومی نیز هیچگونه مشکل جدی در جامعه هند ندارند. بناً دولت پاکستان برای موجودیت و ادامه حیات خود به شیطنت نیاز داشته، در کشور ما با ایجاد ستون پنجم  و استخدام عناصر بی مایه بنام رهبران مذهبی و قومی و با اتکا به اجنت های انگلیسی که از زمان استعمار انگلیس تا امروز نسل اندر نسل در خدمت استخبارات قرار دارند، توانسته است نفوذ خود را قائم نموده از سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان تا امروز به اداره کشور ما بصورت مستقیم یا غیر مستقیم نقش خود را ایفا نموده است. 

زمانیکه متوجه شدند , مجاهدین این نمک پرورده آی اس آی نمی تواند اهداف آن کشور را عام و تام برآورده نماید، به ایجاد باند دیگری بنام طالب پرداخته و با کمک جرنیل ها و کرنیل های خود چند عنصر خود فروخته را در مسند قدرت قرار داده خود به اداره مستقیم کشور پرداختند. وقتیکه متحدین غربی خود را به عملکرد دست نشانده های طالب قانع نتوانستند، هم صدا با غرب به جنگ علیه تروریسم گویا قدم گذاشته وبه بهانه سرکوب تروریسم میلیارد ها دالر امریکا و متحدین امریکا را بدست آوردند. اما این دولت فاقد اعتبار با وجود جلب کمک های میلیارد دالری غرب به پناهگاه مطمین هراس افگنان تبدیل گردیده در طول چهارده سال با تجهیز، تمویل و بسیج طالبان مزدور به ادامه جنگ در افغانستان پافشرده و قتل افغان ها و تخریب افغانستان را هدف اصلی خود قرار داده است.

افغانستان ضعیف، فقیر و عقب مانده یگانه هدف دولتمردان پاکستان است که از طریق دستگاه استخبارات آن کشور تحقق می یابد و برای رسیدن به این هدف همه امکانات خود را بخرچ می دهند. پاکستان به افغانستان دست نگر و محتاج ضرورت دارد که امتعه بی کیفیت آن کشور را جذب نماید و مطابق سناریوی آنان با دشمنانش دشمن و با دوستانش دوست باشد. روی همین سیاست است که بی شرمانه از افغانستان خواسته می شود تا در رابطه با هندوستان منفعت پاکستان را به منفعت ملی افغانستان ترجیع دهد و حدود تعین شده از جانب پاکستان را در این رابطه مراعات نماید. 

حقایق یاد شده که اظهرمن الشمس است و هر افغان با شعور به درک آن قادر،اما از جانب دولتمردان خود فروخته و حاکمیت امریکایی_ جهادی در طول چهارده سال گذشته پیوسته انکار گردیده گاهی دولت پاکستان دوست نزدیک و کشوری متحد افغانستان خوانده شده و زمانی مزدوران زر خرید آن کشور بنام طالب و غیر طالب برادران نا راضی و مخالفین بی آزار عنوان شده است. حتی این خوشباوری به حدی رسیده بود که دوست افغانستان دوست پاکستان و دشمن پاکستان دشمن افغانستان خوانده می شد و در تحقق صلح در افغانستان چشم امید به پاکستان دوخته شده بود. 

واقعیت مرگ ملا عمر که دو سال و سه ماه قبل بوقوع پیوسته در پیام ها و دساتیر از جانب جسد ملا عمر، تعین هیت مذاکره کننده طالبان با دولت افغانستان بنام ملا عمر معدوم.، نشان داد که دولت پاکستان در فریب مردم و دولتمردان افغانستان با بی شرمی کامل ادامه می دهد و کوچکترین صداقت در اظهارات دولتمردان آن کشور وجود ندارد. مخصوصا تعین علنی جانشین ملا عمر در طی جلسه وسیع در پاکستان، تشدید حملات انتحاری و انفجاری در کابل، گسترش جنگ در شمال افغانستان در غیاب ملا عمر اما بنام این انسان معدوم همه و همه نشان دهنده نیات شوم و پلان های شیطانی دولت پاکستان و دستگاه استخبارات آن کشور است که بالاخره رهبران حکومت به اصطلاح وحدت ملی را از خواب غفلت بیدار نموده، نا گزیر به اعتراف اشتباهات خود شده اند. 

اگر دولتمردان ما به اظهارات خود صادق اند و نمی خواهند بازی اوپراتیفی انجام دهند، بایست با اتکاه به تجربه بدست آمده از سفر جنرال دوستم در شمال کشور، رهبران دولت مخصوصا معاونین ریس جمهور، معاونین ریاست اجراییه، وزرای قوای مسلح و معاونین شان برای تقویت جبهات ضعیف جنگ در ولایات آسیب پذیر سفر نمایند و با ارایه کمک مستقیم به نیروهای مسلح کشور زمینه نابودی قطعی دشمنان مردم را مهیا نمایند و با بسیج توده ها در دفاع از قریه و قصبه، محله و کوچه، شهر و ولسوالی و بالاخره ولایت و جب وجب خاک کشور را به جهنم سوزان برای دشمنان تبدیل کنند و همه عناصر مزدور و جنگ طلب را به سزای عمل شان برسانند. یقیناً با چنین قاطعیت مردم از تزلزل و تردد بیرون می شوند و هم عناصر فریب خورده به ضف مردم می پیوندند و دشمنان اصلی مردم تجرید می شوند.

موفقیت در برابر هراس افگنان، قطع و دفع قطعی دشمن، نجات از فریب وخدعه دولت پاکستان در چنین صورتی ممکن و میسر است. 

نکته دیگری که به ارتباط نجات مردم قابل تذکر جدی است، مبارزه بی امان علیه مزدوران تعبیه شده پاکستان در دستگاه دولتی، شناسایی این عناصر و تصفیه دستگاه دولتی از وجود ستون پنجم پاکستان است که می تواند پیروزی را تظمین نماید و توطه دشمن را به حداقل برساند.

زاخیلوال ها، موسی زی ها و ده ها چهره مرئی و غیر مرئی فروخته شده بایست بی درنگ سلب صلاحیت شوند تا پاکستان نتواند به شیطنت خود ادامه دهد و بازهم زمینه صدور تروریسم را از طریق ستون پنجم مهیا نماید.

موفقیت و پیروزی مردم ما در گرو اجرآت شفاف و بیدرنگ دولتمردان و اتحاد و 

همبستگی توده ها مربوط  ومنوط است و بس.

محمدالله وطندوست

 


بالا
 
بازگشت