محمد الله وطندوست

 

 

نکاتی چند از یادداشت های روزانه

 

20/10/2015

 

کمیسیون حقیقت یاب؟!

متفکر دوم جهان بعد از تفکر دریافته است که باید برای درک حقیقت فاجعه قندوز کمیسیونی را موظف نماید تا حقیقت را دریابد و رئیس جمهور را با حقیقت دریافتی آشنا سازد. در راس کمیسیون نیز شخصیت عالیمقامی را که در ایجاد مکتب تخیلی و استخدام معلم تخیلی تخصص و دکتورا را دارد، تعین نماید. این کمیسیون که همچون حکومت به اصطلاح وحدت ملی دوسره تشریف دارد، می خواهند با اسناد و شواهد ثابت نماید که حقیقت فاجعه قندوزدر کجا نهفته است.
پارلمان کشور نیز برای محکم کاری کمسیون دیگری را توظیف نموده است تا حقیقت را کشف و مسولین را در جریان بگذارند. 
اینک برای کمک به این کمسیون ها نکات ذیل خاطر نشان می گردد :
_رئیس امنیت ملی از ماه ها قبل از خطر سقوط قندوز اطلاع داشته و حتی در بیست و هفت نقطه قندوز عملیات نظامی را پیش بین بوده است. اینکه در شورای امنیت کی به نظریات و یافته های امنیت ملی اهمیت نداده است, بایست مشاور امنیت ملی جناب حنیف اتمر جواب ارائه فرماید. 
_جناب وزیر داخله می گوید که با تفاوت یک ساعت یعنی ساعت
۴ روز واقعه، قطعات اردو و پلیس آماده گی داشتند تا عملیات تصفیوی را آغاز نمایند اما طالبان ساعت ۳ به قندوز یورش بردند و قطعات اردو و پلیس را غافیلگیر ساختند. از جناب وزیر داخله و مسولین محلی پلیس پرسیده شود که چگونه در این یک ساعت غافیلگیر شدند و هیچگونه مقاومتی در برابر طالبان انجام داده نتوانستند. 
_غیابت والی و رئیس امنیت در روز واقعه نشان دهنده سازش و خیانت و در صورت خوش بینی نشان دهنده سهل انگاری جدی این دو مسول ولایتی است که بایست بخاطر خون های ریخته شده و ناموس های برباد رفته ,هر دو بدون تاخیر محاکمه و به جزای عمل شان رسانیده شوند. 
_عقد پروتوکول دند غوری زمینه ساز حرکت طالبان از دند غوری و بغلان در قندوز بوده، انتقال بیشتر از صد جسد طالبان بغلانی از قندوز به بغلان ثبوت کننده سهمگیری جدی آنان در حادثه قندوز است. بایست گلاب منگل وزیر سرحدات جدا مورد بازخواست قرار گیرد و نسبت زمینه سازی فاجعه قندوز مورد محاکمه قرار گیرد. 
_عده یی از ریش سفیدان باشنده قندوز متهم اند که زمینه نفوذ طالبان را در شهر قندوز مساعد نموده اند. بایداین افراد بصورت جدی مورد پیگرد قرار گیرند و از طریق وسایل اطلاعات جمعی به مردم معرفی شوند تا در آینده منحیث ریش سفید و متنفذ محلی نتوانند به چنین جنایات مبادرت ورزند. 
_جناب رئیس جمهور در حالیکه طالبان به قتل و غارت در قندوز مصروف بودند، از مدیریت در قندوز خبر می داد و مدعی بود که اوضاع قندوز تحت مدیریت شان قرار دارد, پارلمان کشور بایست از جناب رئیس جمهور بپرسد که چگونه مدیریتی اعمال شده که طالبان به دهشت و وحشت و غارت و چپاول شهر قندوز توفیق یافتند.
_از حناب رئیس اجرائیه پرسیده شود که چگونه تاخیر در اقدامات دولت باعث فاجعه بزرگ قندوز شده و چگونه مدعیست که دشمنان به اهداف و برنامه خود در قندوز توفیق حاصل نکرده اند. 
کمسیون حقیقت یاب قندوز در حالیکه حقایق روشن و آفتابیست, بازهم اگرعلاقمند اسناد و شواهد باشد می تواند به اظهارات شهریان قندوز و به تقاضاهای سربازان و افسران پوسته ها و قرارگاه های مستقر در قندوز مبنی بردریافت کمک مرجعه نموده حقایق مربوط به فاجعه قندوز را دریابند و به اطلاع جناب متفکر دوم جهان برسانند. 
باید کمسیون متذکره توجه نماید که راپور ها و گزارش های گنگ و دو پهلو و سرهم کردن جملات و کلمات بنام حقایق بهیچ وجه نمی تواند مردم را قانع نماید و درد های جانگذار مردم قندوز را مرحم گذارد. بایست واقعیت ها چنان که هست بررسی و در گزارش کمسیون انعکاس یابد. 
مسولین در هر مقامی که هستند بایست در پیشگاه مردم معرفی و در صورت ضرورت به ارگان های عدلی و قضایی سپرده شوند. 
اما از آنجاییکه حقیقتیابان خود در این حادثه بی طرف نیستند ,هیچگونه امیدی به کشف حقایق وجود ندارد. این فاجعه نیز همچون ده ها و صد ها فاجعه دیگر در میان اوراق و دوسیه ها باقی خواهد ماند و مردم هیچگاه شاهد تامین عدالت در مورد خایینین ارگ نشین و طالبان نیکتائی پوش صادر شده از زراد خانه سرمایه نخواهند بود.


21.10.2015

اسلامگرایان افراطی لشکریان سرمایداری 

اگربه حافظه تاریخی خود مراجعه کنیم بیاد می آوریم که مجاهدین افغانستان به کمک ایران و پاکستان ایجاد و بکمک مالی و لوژیسکی امریکا و متحدین جهانی آن کشور به کشور ما فرستاده شدند

نشرات و اسناد آی.اس.آی پاکستان آگنده از حقایقی در مورد تسلیح تهجیز و تربیت مجاهدین در پاکستان و گسیل آنان غرض تخریب و ویرانی در افغانستان است.

استخبارات پاکستان که از زمان مرحوم محمد داود تنظیم های جهادی را در اختیار داشت، بعد از حادثه هفتم ثوربه آنان وظیفه سپرد تا در افغانستان هر جا که می توانند آتش افزوزند و هرگونه دارایی مادی و معنوی این کشور را به خاکستر تبدیل نمایند. این مسخ شده گان تاریخ نیز بنام دفاع از دین با نا عاقبت اندیشی مکتب، مدرسه، مسجد و عبادتگاه، سرک و جاده، پل و پلچک و فابریکه و مزرعه را به آتش کشیدند و از کشتن معلم، مامور، سرباز و افسر، روحانی و تاجر، متعلم و محصل، پیر و جوان و زن و مرد دریغ نورزیدند. در برابر این همه تخریب و ویرانی و قتل و کشتار توقع رفتن به جنت را داشتند و پاداش نیک از خداوند را خواهان بودند. این کوردلان حتی بعد از کسب قدرت سیاسی نیز جهاد علیه همدیگر را لازم دانستند و در این جهاد هفتاد هزار باشنده گان مظلوم کابل را قربان اهداف خود خواهانه خود ساختند

باید متذکر شد که جهاد گران خارجی نیز این مجاهدین راه حق را مدد می رساندند و شانه به شانه آنان در حریم مقدس کشور مان تجاوز روا می داشتند

سازمان القاعده از آغازین روزهای مداخله پاکستان به افغانستان در خدمت آی.اس.آی و غرب قرار گرفت و به جهادیون خود فروخته افغانی یاری رسانید.

زمانیکه پاکستان متوجه شد در افغانستان با تنظیم های پراکنده جهادی به اهداف خود دست نمی یابد، گروه تازه دمی را موظف نمود تا وظایف اجرا ناشده را به سر انجام برساند و حتی گروه های از مجاهدین را در متابعت از طالبان ترغیب و تشویق کرد

طالبان جهل و خرافات با استفاده از مخالف های تنظیم های جهادی و با سربازگیری از صفوف مجاهدین به کمک کرنیل ها و جرنیل های پاکستان در نود درصد افغانستان نظام قرون وسطای خود را مسلط و کشور را به زندان بزرگ باشنده گان آن تبدیل نمودند

نافرمانی سازمان القاعده و تمرد گاه و ناگاه طالبان ازدساتیر باداران شان باعث شد تا به بهانه حادثه یازدهم سپتامبر امریکا با متحدین  حاکمیت امریکایی_ جهادی را در بن پی ریزی نموده تکنوکرات های قبلاً استخدام شده و چهره های مخفی جهادی و طالبی را از غرب وارد نمایند و با سر گروپ های مجاهدین یکجا بر اریکه قدرت نشاند. نتیجه این جابجایی ظهور قشر فاسد و طفیلی نو کیسه یی است که امروز هرم های اقتصادی و سیاسی کشور را بدست دارند

. گرچه یورش امریکا باچهل کشور بنام مبارزه با تروریزم و بازسازی افغانستان صورت گرفت اما متحدین قدیم و نمکپروردگان طالبی خود را نیز برای روز مبادا در مناطق سرحدی جابجا و تحت حمایه پاکستان قرار دارد.

مدت زیادی سپری نشده بود که طالبان دوباره در افغانستان سر بر افراشتند و در برابر نیرو های مسلح و متحدین بین المللی آنان به مبارزه آغاز نمودند. با وجودیکه بیشتر از یک صد و پنجاه هزار نیروی ناتو در کشور مستقر بود، طالبان روز تا روز ساحه فعالیت خود را گسترش می دادند و حتی ولسوالی های را در جنوب کشور به اختیار داشتند. از برکت موجودیت نیروهای خارجی و تسلط طالبان، کشت وپرورش و قاچاق مواد مخدر به منبع بزرگ ثروت اندوزی طالبان، جهادیون و حتی منسوبین نظامی خارجی تبدیل شد و سراسر کشور به مزرعه بزرگ خشخاش مبدل شد

اینک داعش این پدیده تازه مدعی تطبیق اسلام ناب همچون سلف خود طالب، القاعده و جهادیون، افغانستان را جولانگاه خود قرار داده، اسلام گرایان چچنی، ازبکستانی، تاجکستانی و حتی چینی را در صفوف خود متحد نموده است. جالب است همان طوریکه طالبان از مجاهدین سربازگیری می نمودند امروز داعش از طالبان سربازگیری می کنند و بکمک آنان صفوف خود را تقویت می بخشند

اگر حقایق فوق را پهلوی هم قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که مجاهدین، طالبان، القاعده و داعش همه و همه از یک آبشخور آب می خورند و هدف یگانه را تعقیب می کنند

مجاهدین جمهوری اسلامی را مستقر نمودند، طالبان امارات اسلامی ساختند و داعش خلافیت اسلامی را می خواهند احیا نمایند. اگر فجایع جهادیون، طالبان و داعش ها با هم مقایسه شود چندان فرق فاحش در میان آنان مشاهده نمی شود و منبع تمویل، بسیج و تربیت این گروه ها نیز واحد است. امریکا و شرکا بمنظور تامین اهداف استراتیژیک به این نیرو ها ضرورت دارد و طبق ضرورت و مقتضاد زمان یکی را بر دیگری ترجیع می دهد در حالیکه همه سازمان های اسلامگرای افراطی با عنوان های مختلف ساختهو پرداخته سرمایه جهانیست که زمانی بمنظور خنثی سازی فعالیت کمونیزم جهانی وامرو را بمنظور تسلط به منابع غنی شرق میانه و آسیای مرکزی و کنترول رقبای بالفعلو با القوه سرمایداری مورد استفاده قرار می گیرد

وضع امروزی افغانستان و دست بدست شدن ولسوالی ها و مناطق شمال کشور مختصراً بمنظور ایجاد کریدور به آسیای میانه و تحت فشار قرار دادن روسیه پلان گذاری شده و تحقق آن مربوط و منوط به کنش و واکنش امریکا و روسیه در برابر همدیگر می باشد. مسلماً این کشمکش ها به این زودی ها خاتمه نمی یابد. در چنین حالتی هرگونه امید بستن به تنظیم های ساخت پاکستان که در بیست سال اخیر امتحان خود را داده اند. فقط تکیه بر دیوار فرسوده است و بس

راه نجات از وضع موجود به تشکل و آگاهی نسل جوان و نیروهای واقعاً عدالت خواه، ملی، مترقی و دموکرات مربوط است. نیروهای ملی و مترقی اعم از فعالین جامعه مدنی، فرهنگیان رسالت مند، تاجران ملی، روحانیون خیر اندیش و زنان در یک جبهه واقعاً ملی می توانند از میان این همه تاریکی ها و سیاهی ها به فردای درخشان ره گشایند و هرگونه پلان شوم دشمنان را با تدبیر و همبستگی ملی خنثی نمایند. در غیر آن کشور محبوب ما آماج حملات دشمنان رنگارنگ و پایگاه جنگ نیابتی کشور های مختلف خواهد بود و تامین صلح و آرامش آرزوهای دست نیافتن که قربانی های بی شماری خواهند گرفت

 

22.10.2015

آیا برنامه دشمنان ناکام مانده است؟

جلالتمآب محترم عبدالله عبدالله رئیس اجرائیه حکومت گویا وحدت ملی در آخرین فرمایشات شان فرمودند که برنامه دشمنان مردم افغانستان ناکام مانده و سقوط کشور دیگر مطرح نیست

یاللعجب!

آیا برنامه دشمنان مردم افغانستان ایجاد وحشت و دهشت، قتل و غارت، تجاوز به ناموس مردم، ایجاد ترس و هراس،غارت دارایی های عامه و تخریب نهاد ها و موسسات دولتی نیست؟

غیر از اهداف یادشده اگر اهداف و برنامه دیگر دشمن را جناب جلالتمآب اطلاع دارند لازم است به اطلاع مردم برسانند تا مردم از ناکامی برنامه های دشمن دلشاد شوند و دعای خیر نثار زمامداران مدبر کشور شان نمایند. در غیر آن اطفال الفبا خوان هم می دانند که طالبان این دشمنان قسم خورده مردم جز تخریب و غارت و ایجاد هراس و دهشت هدف دیگری ندارند و ده سال اخیر به این اهداف خود موفق بوده اند. اینکه ولایت مهمی همچون قندوز چندین روز تحت حاکمیت شان قرار داشته و به جهان ثابت نمودند که قدرت تسلط به مراکز ولایات را نیز دارند، خود هدف بزرگیست که دشمنان بدان دست یافته اند. اگر منظور جلالتمآب محترم این باشد که طالبان نتوانستند ولایت قندوز را برای مدت طولانی در تسلط خود داشته باشند، باید خاطر نشان گردد که افغانستان امروز افغانستان بیست سال قبل که مردم ماهیت و اهداف طالبان این نیروی وحشی قرون وسطایی را درک نکرده باشند و از ظلم رهبران به اصطلاح جهادی به نیرویی که حتی از جانب آنان کبوتران صلح لقب یافته بود، به ساده گی تسلیم شوند. مردم امروز می دانند که طالبان دشمنان سوگند خورده پیشرفت ترقی، دموکراسی و آزادی به یک کلمه دشمن تنور و روشنی و پیام آور تاریکی و جهالت اند که نباید در برابرشان سر تسلیم فرود آورد. طالبان نیز به روشنی درک می کنند که امکان حفظ مراکز ولایات را در دراز مدت ندارند و ناگزیر اند بعد از غارت و تجاوز دوباره تخلیه نمایند. اما از نظر تبلیغاتی تسلط موقتی ولو برای چند ساعت هم موفقیت بزرگیست که دشمن بدان دست یافته توجه همه جهانیان را به ناکارآیی دولت افغانستان و مانور موفقانه طالبان جلب نموده است.

اهداف ضمنی دشمن مبنی بر دست بالا داشتن در مذاکرات صلح با دولت افغانستان و جلب رضایت حامیان منطقوی شان نیز در حادثه قندوز تامین شده، دولت ناگزیر است در میز مذاکره این واقعیت ها را در نظر داشته باشد

اساساً سقوط قندوز همانطوریکه مسولین امنیتی منجمله رئیس امنیت ملی و وزیر داخله در جلسه پارلمان ابراز داشته اند حادثه تصادفی نبوده که دفعتاً بوقوع پیوسته باشد. بلکه این حادثه بکمک ستون وپنجم ماه ها قبل طرح و زمینه تحقق آن مساعد گردیده و در لحظه مناسب عملی گردیده است. جالب است که هم رئیس امنیت ملی و هم وزیر داخله اظهار می دارند که وقوع حادثه را پیش بین بودند و از ماه ها قبل اطلاعاتی در مورد وضع بحرانی قندوز داشته اند. حتی وزیر داخله مدعی است که آنان ساعت ۴ همان روز می خواستند به عملیات وسیع آغاز نمایند که ساعت ۳ طالبان پیشقدمی نمودند و خنین فاجعه یی را در قندوز بوجود آورند. وجعی نیست که از وزیر داخله و مسولین دیگر امنیتی بپرسد که این چگونه نظم و دسپلین است که در یک ساعت چنان برهم می خورد که  در هیچ گوشه شهر مقاومتی صورت نمی گیرد و جنگجویان ایله جاری می توانند قطعات منظم اردو، پولیس و امنیت ملی را مجبور به ترک موضع نمایند و عام و تام در شهری مثل قندوز مسلط شوند. اصولاً وقتیکه ساعت چهار همان روز قرار بود قوت های دولتی به عملیات آغاز نماید چگونه ممکن است یک ساعت قبل هیچگونه آمادگی وجود نداشته باشد و همه نیروهای مسلح در خواب غفلت فرو رفته باشند. این اظهارات یابه منظور فریب مردم ابراز شده و یا هم نظم و دسپلین در قطعات چنان ضعیف و تاسف بار است که هیچگونه امیدی بر چنین نیرو نمی توان داشت. در حالیکه قرائن نشان می دهد قطعات حتی بدون تشریک مساعی و بدون قومانده نیز در اینجا و آنجا توانسته اند روز ها در برابر دشمن  مقاومت نمایند و از سنگر خود دفاع نمایند. در همین قندوز در حالیکه دشمن در سراسر شهر مسلط بود هنوز در بالا حصار چند سرباز گمنام از موضع خود دفاع می کردند و از نرسیدن بموقع کمک شکایت داشتند

با توضیحات بالابه این نتیجه می رسیم که در سقوط قندوز بی کفایتی و ندانم کاری دولتمردان و حتی توطیه و دسیسه مقامات بالایی مخصوصاً شورای امنیت مبنی بر عدم تصمیم گیری بموقع به وضاحت دیده می شود

با چنین توطیه ها و دسایس معلوم است که نه تنها سقوط قندوز بلکه سقوط هر ولایت دیگر متصور و ممکن است. باید به جلالتمآب محترم رئیس اجرائیه خاطر نشان نمود که دشمن به برنامه های خود در قندوز عام و تام دست یافته اند و تاخیر در اقدامات از جانب شما باعث فاجعه بزرگی در آن ولایت گردید که مردم مظلوم قندوز تاوان بی کفایتی شما را با خون خود پرداختند

چگونه ممکن است چنین فاجعه بزرگی را فقط با کلمات فریب دهنده دست نیافتن دشمن به اهداف خود و یا تاخیر در اقدامات دولت توجیه کرد و خود را قانع ساخت. یاوه گویی های جلالتمآبان مبنی بر داشتن مدیریت و نرسیدن دشمن به اهداف شان جملات میان تهیو فریبدهنده ایست که بیشتر خود عالیجنابان را فریب می دهد نه مردم را.

درس مهمی که از فاجعه قندوز می توان بدست آورد اینست که مردم با اتحاد و همبستگی در تامین امنیت محلات و مناطق خود اقدام نموده دشمن را محال ندهند تا خانه و کاشانه آنان را به سنگر مطمین خود تبدیل نمایند و مردم را سپر دفاعی خود سازند

جز وحدت و تشکل آگاهانه مردم راه دیگری برای دفع دشمن سراغ شده نمی تواند

 

محمدالله وطندوست

  

 

 


بالا
 
بازگشت