افغانستان قربانی سیاست غیر شفاف امریکا

ميرعبدالواحد سادات

 

انگیزۀ تحریر این سطور تشخیص منافع ومصا لح علیای افغانستان است که بدون حب وبغض، خاص و رُک و راست راست مطرح میگردد:

امروز آقای اوباما بعد از ملاقات "گرم" با آقای نواز شریف طی اعلامیه یی از "رهبران طالبان تقاضا نمودند تا به گفتگوی مستقیم با کابل داخل گردیده وبرای راه حل صلح آمیز کار نمایند." ( معامله پوچ وسبکسرانه کهنه و به گفته وطنی همان آش وهمان کاسه و یا در یخ نوشتن ودر آفتاب ماندن ).  

این اعلام مشترک در زمانی انجام می یابد که چگونگی مرگ ملامحمد آخوند درشهر کراچی وکتمان چند ساله اقامت او در پاکستان وافتضاح افشای آن یکبار دیگرطشت رسوایی پاکستان را ( بعد از کشته شدن اوسامه بن لادن درحومۀ اسلام آباد) از بام کاخ دروغ آن کشوربه زیر انداخت وجهانیان را به حیرت واداشت وبه مثابه سیلی محکم بر روی ناتو وانگلیس وامریکا پنداشته میشود، فراموش نه کرده ایم که امریکا برای سر ملای کور ۲۵ ملیون دالر را جایزه گذاشته بود )                                                                                                                 

بر اساس حق و حقیقت ومطابق موازین قبول شده یی حقوق بین الملل ومنشور موسسه ملل متحد واسناد مصوب ناشی از آن باید پاکستان مورد تعزیرات جدی شورای امنیت ملل متحد قرارگیرد و همانند آنچه که دولت امریکا بر سایرکشورها مرعی داشته، این کشور نیز از طرف وزارت خارجه امریکا به مثابه رکن از محورشرارت جهانی شناحته شود. 

افغانان وجهانیان متوقع بودند که:

رییس جمهورامریکا ( بخصوص بعد از حادثه کندز و وقوع فاجعه یی بشری در آن شهر که بهانه صدور فرمان دوام حضورعساکرشان در افغانستان گردید) لااقل بخاطر پرستیژ شخصی خود با رهبر دولت که عامل بی ثباتی افغانستان (کشوریکه با آن موافقت نامه یی ستراتیژیک امضا کرده است ) چنین مزورانه دهن جوال را نگیرد  .

سوال اساسی را این طور خلاصه ومطرح مینماییم: مبرمترین نیاز واقعی افغانستان از امریکا کدام است؟       

اگر مطابق به ندای نعش آغشته به خون مادروطن جواب دهیم:                                                            

شفاف گردیدن سیاست امریکا در قبال افغانستان و ختم برخورد دو گانۀ یک بام ودو هوا‌.

تداوم تراژیدی خونبار افغانستان معلول همین سیاست دوگانه وکجدار ومریز انگلیس و امریکا است و این واقعیت از کفر ابلیس معروفتر است و انکار آن از توان کسانی پوره است که پشت به درد جانکاه افغان مظلوم نموده اند.

به گذشته یی پر جنجال جفا کاریهای امریکا بر مردم افغانستان نمی رویم . امروز حتی " کوران در بغداد" میدانند که سرنخ این همه تروریست افغان وعرب وعجم ومسیحی وافریقایی وچیچن و... که افغانستان ومنطقه را بی ثبات ساخته و جهان را تهدید مینماید از کجا آب میخورد و مرکز وحامی تروریسم کدام کشور میباشد!

افغانان حق دارند سوال نمایند:

ابر قدرت امریکا با این امپراطوری عظیم نظامی واطلاعاتی و...  مگر نمیداند که: کی ها ؟ حمام خون را در کشور ما گرم نگهداشته است؟ ویا لااقل قاتل عساکر جوان خود را نمی شناسند؟ مگر امریکا تنها عضلات نیرومند دارند وعقل باخته اند؟ که بیشتراز صد ملیارد دالر از جیب مالیه دهندگان شانرا به حساب احمق پولی در کشور ما به باد میدهند؟

اظهرمن الشمس است که: زیرکاسه، نیم کاسه هاست و در غیرآن، چگونه پاکستان بمثابه کشورمخلوق انگلیس وامریکا میتواند اینهمه سالها به ریش خالقین خود بخندد. اسناد شهادت میدهد که: چگونه در سال (۲۰۰۱) وقتی که منافع امریکا مطرح بود جنرال سنگین وزن آنکشور( آقای ارمیتاژ ) با کوبیدن مشت بروی میز جنرال مشرف پیام بوش کوچک را دریک جمله برایش اعلام کرد: یا با پلان ما یکجا شوید و یا درظرف چند هفته به کشور قرون وسطایی مبدل میشوید!

خطاب ما به امریکا و انگلیس و سایر بازیگران عمده یی کشمکش های جیوستراتیژیک جهانی این است که:

اگر به قراردادهای تان ارزش قایل نیستید به یاد داشته باشید که در قبال ایجاد وتداوم تراژیدی افغانستان مسوولیت اخلاقی دارید واز احتیاج ما به کمک وانگشت افگار ما سواستفده ننمایید.

افغانستان دیروز بحیث نطع جنگ سرد ومیدان تصفیه حساب ابر قدرتهای آن دوره قربان گردید و امروز بمثابه معبر ورود به آسیایی میانه قربانی کشمکش های جیوستراتیژیک رقبای بین المللی و منطقه یی بوده وباردیگر در معرض « بازیهای سکانداران تقسیم مجدد جهان » قراردارد

در حالیکه در دوم دسامبر ناتو پیرامون افغانستان بحث مینماید تا چگونگی حضور شانرا سازمان بدهند ضرور است تا افغانان وطنخواه و با احساس ملی در هر کجایی که هستند وبا هر اسم ورسم که دارند بدور مصالح افغانستان صدایی اعتراض شانرا بلند نمایند تا جهانیان بدانند که:

افغانستان قربانی سیاست غیر شفاف انگلیس و امریکا است و اگر این سیاست دو گانه ویک بام ودو هوا تداوم یابد حضور یک ملیون عسکر ناتو هم درد ما را چاره نمیتواند وبمثابه نمک اضافی بر « زخم خونین » ما خواهد بود!

 

 


بالا
 
بازگشت