احمد سعیدی

 

عامل همه بد بختی ها بیکاری است

روز  سه شنبه 26 عقرب 1394 اشرف غنی، رییس جهموری با حضور داشت داکتر عبدالله عبدالله رئیس اجرائیه  کشور طی محفلی دست به پارچه کاغذ که قبلاً نوشته شده بود برده و چنین گفت، افتخار دارم که امروز بزرگترین برنامه ملی اشتغال زایی را رسماً اعلام میکنم، رئیس جمهور اظهار نمود که در این برنامه برای هزاران تن زمینه کار فراهم می شود.

به گفته آقای اشرف غنی، در برنامه ملی اشتغال زایی تلاش می شود تا برای شهرنشین ها و وستانشینان زمینه کار فراهم گردد. به گفته اشرف غنی مطابق این برنامه دولت تلاش می کند تا سیستم کشاورزی و آبیاری در کشور بهبود یابد و با افزایش محصولات زراعتی برای روستانشینان و شهرنشینان زمینه کار فراهم گردد. به گفته اشرف غنی هزاران نفر دیگر در شهرها در بخش های پاکسازی شهرها و در کارگاه های آموزش حرفه مشغول کار خواهند شد. یا الله خیر چشم بخیل کور،  خدا کند که به این طرح  عملی گردد و به آن  جامعه عملی پوشانیده شود و از جمله وعده های میانتهی سر خرمن دوران کمپاین انتخابات نباشد. تردیدی وجود ندارد که همه انسان ها تا ساعت که زنده اند برای گذراندن زندگی شب و روزی خود نیاز به تلاش و فعالیت دارند، همه میدانند که نیازهای فردی و اجتماعی افراد در گروی کار و تلاش است و جامعه نیز برای گرداندن چرخ تولید در تمامی عرصه ها به نیروی کار نیاز دارد. در واقع بدنه اجتماع از وجود هرگونه نقص در هر گوشه ای از این پیکر، آسیب می بیند. در حال حاضر بیکاری در کشور عزیز ما افغانستان بخصوص برای تحصیل کرده گان و متخصصین که سازنده گان آینده این کشور حساب میشوندیکی از بزرگ ترین معضلاتی است که توازن و تعادل جامعه را بر هم  زده است و باعث ایجاد بحران های متعدد در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، امنیتی روانی و سیاسی گردیده است. بیکاری در واقع شاهراه اصلی معضلات و ناهنجاری های اجتماعی افغانستان است و حل آن، بسیاری از مشکلات اجتماعی، امنیتی روانی، اقتصادی جامعه را برطرف می کند. تاثیرات سوء بیکاری را می توان از دیدگاه جامعه شناسی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روانی بررسی و هر یک را طی مقالات مفصلی تشریح کرد؛ اما در این مطلب شخصاً  تلاش می کنم بطور مختصر و کوتاه آسیب های بیکاری را از جنبه های فردی، خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی و امنیتی در افغانستان مورد بررسی قرار دهم.

بیکاری مرض  خطر ناکی است که  تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. فرد بیکار، به علت این که کار و وظیفه ای ندارد احساس حقارت  بی ارزشی مینماید. ارزش هر انسان وابسته به فهم درجه تحصیل و کاری است که عهده دار آن بوده و آنرا انجام میدهد. به همین دلیل است انسان های که شغل و وظیفه ای ندارد یا روزانه کاری را انجام نمی دهند خود را بی ارزش و  یک فرد غیر مفید در جامعه بحساب می آورند . چنانچه  به اثبات رسیده شخص که کار و وظیفه ای ندارد احساس نشاط و شادابی هم در وجودش کمتر دیده می شود. انسان به هنگام کار شور و شوق و انگیزه و نشاط برای ادامه زندگی پیدا می کند و احساس مفید بودن و زنده گی در جامعه را دارد. در حالی که انسان های  بیکار احساس بی ارزشی و حقارت پیدا می کنند. کار باعث افزایش منزلت اجتماعی و ارزش فردی می شود. فرد فعال در خانواده احساس رضایت مندی دارد و افراد خانواده نیز در کنار سرپرست خانواده احساس امنیت و آرامش و سر بلندی می کنند. بیکاری در بیشتر موارد باعث بروز تنش در خانواده و برهم خوردن آسایش فامیل ها می گردد  مشکلات اقتصادی و فشار مالی وارده بر خانواده اختلاف نظر بین زوج ها را تشدید و جایگاه مرد خانواده بعد از از دست دادن شغل که داشته ضعیف گردیده تنزل پیدا می کند و توازن قدرت در خانواده به هم می خورد. چنانچه هرگز یک پدر بیکار نمی تواند الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشد و او پس از از دست دادن عزت نفس، قدرت و اختیار کافی را برای اداره خانواده از دست می دهد، همه این ها در کنار هم رضایت مندی از زندگی را کاهش می دهد و زمینه بروز اختلالات روانی از جمله افسردگی را تشدید می بخشد. متخصصین طبی به این باور اند که  بیکاری یکی از مهم ترین دلایل بروز افسردگی است. روی این اصل حکومت های مسئولیت پذیر و خدمت گذار نه تنها برای شهروندان زمینه کار را فراهم میسازند بلکه برای زندانیان  نیز مشاغل مختلف برای گذراندن یومیه شان در نظر می گیرند. تا از بروز بسیاری از ناهنجاری ها در زندان جلوگیری کرده باشند به باور من .کار، تحرک اجتماعی فرد را افزایش می دهد و زمینه پیشرفت او را فراهم می کند. در مقابل فرد بیکار در جامعه منزوی می شود و نمی تواند توانایی های خود را در عرصه های اجتماعی به اثبات برساند. به باور من کار منزلت اجتماعی افراد را ارتقا می دهد. فرد به علت دارا بودن زمینه فعالیت در رشته مورد علاقه خود به کسب سرمایه اجتماعی اقدام می کند و با افزایش سطح تحصیلات، درآمد، منزلت و موقعیت اجتماعی بهتری به دست می آورد. بیکاری مهم ترین علت افزایش  خلاف کاری ها و قانون شکنی اجتماعی است و ارتباط افزایش بیکاری با افزایش خلاف کاری در جامعه مدت هاست که ثابت شده است. کاهش روابط اجتماعی و سست شدن پیوند فرد با پیکره اجتماع از دیگر آثار سوء بیکاری است. اجتماعی که در آن بیکاری ریشه دوانیده باشد، به سرعت شاهد کاهش جریان های اجتماعی مثبت خواهد بود و مباحثی هم چون  همکاری، توافق در مقابل تعارض و مخالفت رنگ می بازد. در چنین شرایطی نیازهای فردی و خانوادگی فرد غافل می ماند و او برای برآورده کردن نیازهای خود به هر وسیله ای متوسل می شود. در جامعه متعادل که نیروی کار متخصص در جای خود مشغول است، همه مردم نیازهای یکدیگر را برآورده می کنند اما بیکاری در جامعه خلاء بزرگی ایجاد می کند و توسعه شاخص های توسعه اقتصادی و اجتماعی را با مشکل روبه رو می کند.

بدیهی است که اولین تاثیر بیکاری، کاهش درآمد است و کاهش درآمد نه فقط یک فرد و یک خانواده، بلکه کل جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد. در جامعه ای که عرضه و تقاضا متعادل نباشد، رونق اقتصادی به چشم نمی خورد و واسطه گری و دلالی و روی آوردن به مشاغل کاذب فساد اخلاقی افزایش پیدا می کند. کاهش توسعه اقتصادی و کاهش رفاه اجتماعی از دیگر تبعات سوءبیکاری در عرصه اجتماع است و اقشار فقیر که نیازمند کمک رسانی از سوی نهادهای حمایتی هستند هر روز در تنگنا قرار می گیرند. کار در واقع پاسخ به نیازهای اجتماعی، اقتصادی و روانی فرد است و بیکاری از تمامی جهات، فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. از دست رفتن فرصت پیشرفت اقتصادی، به وجود آمدن خلاء در جامعه، حذف چرخه تولید و وابستگی به تولیدات خارجی با کاهش تولید از دیگر تبعات بیکاری در ابعاد اقتصادی است.از سوی دیگر از آن جا که پدیده بیکاری، امرارمعاش مردم و سرمایه گذاری روی اماکن تفریحی را با مشکل مواجه می کند، نیاز عاطفی و روانی مردم برای گذراندن اوقات خوش برآورده نمی شود.

افزایش اختلالات روانی، افزایش اختلافات خانوادگی، به وجود آمدن مشکلات مالی عدیده، کاهش رضایت مندی از زندگی مشترک، احتمال وجود اختلاف نظر برای اداره زندگی، تنش در روابط زناشویی، افزایش اضطراب و استرس، کاهش عزت نفس و احتمال بروز رفتارهای پرخاش گرانه، احتمال ارتکاب به جرایم و مشاغل کاذب و واسطه گری، احتمال گرایش به انجام کارهای غیرقانونی و غیر اخلاقی و احساس حقارت از جمله تبعات منفی بیکاری در خانواده های افغانستان شمرده می شود .

بدون تردید بسیاری از مردم و بخصوص جوانان تحصیل کرده جامعه ما که تبعات منفی بیکاری را لمس کرده اند، درد مشترک من و خود را میدانند هرگز ضرورت و  نیازی به خواندن این مطلب ندارند. بر رهبران حکومت وحدت ملی بخصوص به آقایان اشرف غنی و عبدالله عبدالله  و دیگر  سیاستمداران که چرخه حکومتداری را در حال حاضر بدست دارند برای شان واجب است که با درک نیازهای واقعی مردم و جوانان افغانستان که هر روز از دست بیکاری فرار را برقرار ترجیح میدهند و تعداد از انها تا کنون در حلقم نهنگان بخاطر رفتن به کشور های اروپایی خورد و خمیر شده اند، برای   جامعه افغانی، مسیر پیشرفت و توسعه اجتماعی و اقتصادی را عملاً هموار کنند و برای نیروی کار موجود در جامعه، زمینه مناسب حضور و تلاش را به حکم وجدان و مسئولیت پذیری  فراهم سازند. رهبران حکومت وحدت ملی اگر نمیدانند باید بدانند  دستاورد نهایی تلاش، بخاطر اشتغال زایی باعث آن میگردد تا جامعه ای بانشاط و پویا و فعال در تمامی عرصه ها که به یقین حق طبیعی مردم با شرف افغانستان است به وجود آید .

 

 


بالا
 
بازگشت