غلام سخی ارزگانی

 

فرار فاجعه آفرین جوانان به اروپا

قبل از همه باید نوشت که فرار اجباری مردم ما به داخل و خارج کشور یک پدیده ی تازه نیست. این پدیده ی نامیمون نهایت طولانی و تاریخی می باشد. در این نبشته ی مختصر در مورد این پدیده شوم بی سرنوشتی و آوارگی تاریخی مجال نیست. تنها در بیش از چهار دهه است که فرار مردم به داخل و خارج کشور، بزرگ ترین آمار مهاجرت های اجباری و بی سرنوشتی نهایت غم انگیز را در جهان معاصر با نمایش گذاشته که شرح جزئیات آن باهم در برنامه این نوشتار نمی باشد.

رقابت های جنگ های سرد ابرقدرت ها در طی تقریبآ یک قرن آخیر، از جمله عامل عمده فرار فاجعه بار و آوارگی دردانگیز هموطنان ما در داخل و خارج بوده که حتا جهان را نیز شگفت زده نموده است. این که در قدم نخست میلیون ها شهید، معلول، خسارات مادی و معنوی به مردم افغانستان وارد گردیده اند، هرگز جبران شده نمی توانند در جای خود باقی اند؛ ولی جان مطلب این جاست که در رقابت های ناروای مذکور؛ کشورهای همسایه ما، منطقه و سایر کشورهای جهان نیز سهیم گردیده و پس از سقوط دولت شاهی محمد ظاهر خان فاجعه بر فاجعه ها و بحران بر بحران ها در افغانستان افزوده شدند که یکی از محصولات آن ها، فرار مغزها، فرار سرمایه های مادی، فرار قوای بشری و به خصوص فرار جوانان به خارج از کشور می باشد.  

با آمدن جامعه جهانی در رأس آن نیروهای امریکایی و بعد ناتو در افغانستان، امیدواری های همه شمول را به قلب های هموطنان مصیبت رسیده ما بخیه زدند که مردم ما از این مصائب نجات خواهند یافت و حتا در مسیر نظام مردم سالاری نیز گام خواهند گذاشت. هرچند که جامعه جهانی به خصوص امریکا بی سابقه ترین کمک ها را در 13 سال حاکمیت حامد کرزی به افغانستان نمود؛ ولی نظر به این اندازه ی کمک ها نه تنها زیربناهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مدرنیزه نگردیدند؛ بلکه کشور ما یکی از بزرگ ترین مراکز فساد اداری، قانون گریزی، قاچاقبری، عملیات انتحاری، بمب گذاری جاده یی، جنگ های تحمیلی، خویش خوری، قبیله گرایی، قوم پرستی، انحصار قدرت سالاری، بی گانه پرستی، آوارگی، زن ستیزی، مسافر ربایی، عقل گریزی، کشت کوکنار، تولید مواد مخدر، تروریسم و... انسان کشی مبدل گردید که در جهان بی پیشینه می باشد. این ها همه و همه محصول سیاست های ظالمانه و عملکردهای قبیلوی جناب حامد کزی و کلیه دولتمداران مصلحت گرا، ناقضین حقوق بشر، انحصارگر وی و... بودند که مفسدین ترین حکومت داری را در جهان عرضه نمودند.

پس از این که در اثر یک انتخابات ریاست جمهوری کاملآ ناکام و حتا بحران آفرین حکومت وحدت ملی با میان جگری امریکا در افغانستان به وجود آمد؛ عدم رهبری شایسته زمام داران حکومت وحدت ملی، افزایش ناامنی ها، گروگان گیری ها، کشت خاشخاش، تولید مواد مخدر، قاچاقبری ها، رقابت استخبارات کشورهای خارجی، فقر اقتصادی، جنگ های تحمیلی و سازمان یافته از سوی پاکستان و حامیان آن  و ... انسان کشی ها در افغانستان از جمله موجب آن گردیده که سیل از جوانان و خانواده ها ناگزیرآ به قصد اروپا پا به فرار نهادند.

در این مدت کمتر از یک سال حکومت وحدت ملی که ناامنی، کشتارها، بی کاری ها، فقرها و نظایر این ها سربه فلک کشیدند؛ شاهد بی سابقه ترین فرار عامه مردم و خصوص فرار جوانان به خاج کشور هستیم که شاید از صدها هزار تن تجاوز کنند. این فراریان با هزاران هردم شهیدی به طور سیل آسا به ایران، ترکیه و یونان از آن جا توسط خط ریل و یا پیاده به سوی سایر کشورهای اروپایی مورد نظر شان شدند. این ها از یک طرف در فضای آزاد، بر خط ریل و بیابان ها شب ها را نهایت با مظلومیت و هردم شهیدی به صبح و صبح ها را به شب سپری نموده. و از طرف دیگر، خرد، بزرگ، زن و مرد این آوارگان با شکم های گرسنه و تشنگی مفرط  در پشت پنجره های مرزی، راه های آهن و دیوارهای آهنی کشورهای اروپایی از قبیل: یونان، صربستان، مجارستان، اطریش، آلمان و... با ذلت مرگ بار و حقارت تمام دسته و پنجه را نرم می کنند تا اگر به یکی از کشورهای اروپایی غربی برسند. این از یک سو، فاجعه بزرگ برای این فراریان و آوارگان کشور می باشد. و از سوی دیگر، در ظاهر بحران مهاجرت را به کشورهای اروپایی نیز خلق نموده، ولو که عاملین اصلی این چنین فراریان همین کشورهای اروپایی و سایر همکاران شان در افغانستان، منطقه و جهان نیز می باشند. مثلآ: صدور جنگ های تحمیلی به خیلی از کشورهای اسلامی یکی از سیاست ها و عملکردهای سرمایه داران بین المللی می باشد.

این که این مظلومان با چه مشقت ها همه دار و نادار خویش را گردآوردند تا در فرار خویش از وطن اجدادی شان از آن استفاده کنند و به اروپا برسند، یک فاجعه است. و مسأله عمده این است که یک عده از فراریان در داخل شدن غیر قانونی توسط مرزبانان ایرانی با فیر گلوله جان های شان را از دست و جنازه های آنان به افغانستان تحویل داده شدند. بخشی دیگری از این فراریان که رسمآ به ایران وارد شدند، در عبور غیر قانونی به خاک ترکیه یا زندانی شدند، یا کشته شدند، یا توسط قاچاقبران از طریق کشی های باز هم به طور غیر قانونی روانه یونان گردیدند که برخی در آب ها غرق شدند و تعداد هم تا یونان رسیدند که این ها در نوع خود یک فاجعه خاص بشری می باشند. دیگر این که دالرهای تعداد دیگری از این فراریان، توسط نیروهای امنیتی و دزدان در مرزهای ایران، ترکیه، یونان و سایر کشورها به سرقت برده شدند، یکی از ماجرای فاجعه آفرین برای این فراریان و آوارگان وطن خون بار ما می باشد.

خیلی از فراریان وطن ما از سالیان متمادی بدون سرنوشت و آن هم با حالت فاجعه آفرین از جمله در ایران، پاکستان، ترکیه، یونان، اندونیزیا، مالیزیا و... به سر برده و یک تعداد محدودی از طریق غیرقانونی خود را به کشورهای اروپایی و خاصتآ اروپای غربی رسانده و در آن کشورها پناهنده شدند که هنوز هم پرونده های اکثر از آنان روشن نشده اند. خیلی از کسانی که جریان پناهندگی آن ها طول کشیده، به مرض روانی مبتلا شده و حتا بلاخیره با سکته مغزی و قلبی به طور ابد «پناهنده گورستان ها» شده اند. تعدادی هم تا هنوز منتظر برگه ی قبولی پناهندگی خویش در کشورهای اروپایی می باشند که فاصله مرگ و زندگانی را طی می نمایند. یک مشت ناچیز از آن ها، درخواست پناهندگی خویش را از کشور که در آن بوده، پس گرفته و روانه افغانستان نیز گردیده اند که این ها با نفرت تمام در مورد فرار از کشور می نگیرند و مردم را توصیه می کنند که هر اندازه آتش جنگ، ناامنی، بی کاری و فقر اقتصادی در کشور حاکم اند، بازهم باید در کشور شان باقی بمانند و در مقابل همه چالش ها و بحران ها مبارزه نمایند و هرگز به خارج فرار نکنند.  

آیا این چنین فرار اتباع آسیب رسده میهن عزیز ما در قدم نخست به ضرر مردم و کشور افغانستان نمی باشد و یکی از فجایع جبران ناپذیری نیست؟ آیا این فراریان با کدام منطق، دانش و عقل مردم و کشور خویش را تنها در چنگ خونین تروریستان طالبی، داعشی و سایرین می گذارند و خود از صحنه فرار می کنند؟  

دیگر این که آن عده از مهاجرین محترم کشور عزیز ما که در جریان چهار دهه ی اخیر به صورت رسمی و حتا غیر قانونی به کشورهای امریکای شمالی، اروپایی، قاره استرالیا و سایر کشورها به مثابه پناهنده سیاسی و یا مهاجر رسمی پذیرفته شدند اند؛ از یک طرف با فرهنگ این کشورها عادت کرده نتوانسته و از طرف دیگر در دام بخش از فرهنگ ناپسند خویش نیز به طور متزلزل باقی مانده اند. به سخن روشن تر، این مهاجرین ارزش های پسندیده و مثبت وطن خویش را با ارزش علمی و مدنی کشورهای میزبان نیز تلفیق داده نتوانسته تا به صورت آبرومندانه با دیگران زیست مسالمت آمیز نمایند. برعکس، یک عده به صورت کلی از سنت های منفی وطن خویش و از خرافات کشورهای غربی استفاده کرده که هم به خود دشمنی نموده و هم قوانین نافذه ی این کشورهای میزبان را نقض کرده اند.

کسانی هم از مهاجرین ما در کشورهای میزبان دیده شده که از اثر سنت های منفی خویش باعث خشونت، قانون گریزی و قتل گردیده و این موجب نگرانی این کشورها گردیده  و ذهنیت آنان را بر ضد کلیه خارجیان بی گناه و با گناه تحریک نموده است.

و یا از جمله کسانی که مهاجرت و پناهندگی شان به طور رسمی در کشورهای غربی و امریکای شمالی پذیرفته شده اند، هم از کمک های اجتماعی تمام مصارف کرایه و خرچ خوراک خویش را دریافت می کنند و هم کار سیاه می کنند که یک عمل غیر قانونی می باشد. وقتی که مقامات مسؤول کشور میزبان مهاجرین از این کار غیرقانونی این چنین خارجیان اطلاع حاصل می کنند، آن ها می گویند که این یک تقلب علنی است که هم از پول مالیه ملت ما استفاده می کنند و هم به کار سیاه مشغول هستند که کاملآ واقعیت هم دارند. پس آیا این چنین عمکردهای غیر قانونی برای کشور میزبان و همچنان برای این مهاجرین فاجعه بار نیستند؟

مسأله دیگری بسا از فرزندان این مهاجرین و پناهندگان قبول شده در کشورهای میزبان می باشند که یک عده ی کمی از این ها اگر یک قسمت از تعلیم و تربیت رایگان این کشورها مستفیده شده و به کار مشغول گردند و تا بار دوش کشور میزبان نباشند؛ ولی اکثریت آنان درس مکاتب را حتا تمام نکرده و به کار هم چندان تن در نمی دهند. یا به صورت غیرقانونی کار سیاه می کنند و یا این که پرداخت پول بی کاری خویش را بر حکومت تحمیل نموده و از آن پول امرار معاش و عیاشی می نمایند. این چنین فرزندان هم برای خانواده های خود و هم برای کشور میزبان یک مصیبت خاص می باشد. مثلآ: این چنین کسان در قدم نخست به جرایم در کشورهای دخیل می باشند که باعث تنفر ملت های این کشورها نیز گردیده اند. بازهم واضح تر باید نوشت که این چنین کسان نه برای کشور میزبان مفید واقع گردیده و نه برای مردم کشور خویش ممد شده  و نه دارای یک زندگانی آبرومندانه می باشد.

پس به کلام روشن تر باید گفت که عاملین اصلی همه بحران های کشور ما از جمله فرار اهالی طی بیش از چهار دهه ی آخیر، عملکردهای ظالمانه و غیر انسانی دولتمداران بوده که بالاخیره هر گونه فجایع را تقریبآ در نیم قرن آخیر به وجود آورده اند. مشخصآ فرار کثیری از خانواده ها و جوانان در بستر این یکسال آخیر، ناشی از عدم رهبری زمام داران حکومت وحدت ملی بوده که یک مصیبت دیگری را در پیکر علیل و ناتوان کشور ما وارد نموده است.

وقتی که زمام داران توانای خدمت گذاری به کشور و مردم را در بستر بیش از چهل سال آخیر نداشتند، مسلمآ که کشور های همسایه، منطقه و جهانی متوجه افغانستان شدند و نوکران خویش را مطابق با نیازمندی ملی خویش تجدید سازمان نمودند و یا این که اجیران تازه ی از دورن کشور ما در خدمت خویش استخدام کردند.

مثلآ: شوروی سابق از سردار محمد داود خان و اعضای حزب دموکراتیک خلق در جهت منافع غارتگرانه خویش بیش از بیست سال بهره بردند و کشور ما را درگیر بحران های تازه ی نمودند. به تعقیب آن، کمونیست ها با حمایت مستقیم و اشغال نظامی شوروی به قدرت رسید و این موجب گردید که غربیان تحت رهبری امریکا، گروه های مجاهدین را در پاکستان به وجود آوردند تا امریکا انتقام شکست خویش را در ویتنام از شوروی در افغانستان بگیرند که عملآ چنین شد. در این میان، کمونیستان آله ی دست روس ها، مجاهدین پیشاورنشین ما بازیچه دست غربی ها و وهابی ها، و برخی دیگری از مجاهدین ما مورد استعمال ایران قرار گرفتند که فقط هموطنان ما از هر طرف کشته، معلوم و خساره مند شدند. این امر باعث فرار دسته جمعی مردم ما در داخل و خارج کشور گردیدند که تا کنون با مصائب بی شماری دسته و پنجه را نرم می کنند. در ضمن، در جریان بیش از چهل سال آوارگی و مهاجرت در خارج کشور است که این مهاجرین و پناهندگان قبول شده به «بحران از خود بیگانگی» نیز گرفتار شده اند.

مضاف برهمه، فرزندان این مهاجرین و پناهندگزینان که در کشورهای میزبان تولد یافته و در آن بزرگ شده اند، تنها از نعمت زبان و قسمآ از تعلیمات آن ها بهره مند گردیده؛ ولی نه از ارزش مثبت میهن خویش آگاهی دارند و نه از ارزش های عملی و مدنی کشورهای میزبان به صورت اساسی مستفید گردیده اند. این ها در بین دو راه مانده اند که کلآ برای کشورهای میزبان نیز پرسش برانگیز می باشند.

پس گفته می توانیم که کشورهای امریکایی، اروپایی و... برای ملت های خود شان خوب اند که آن ها را ساخته اند؛ ولی همین کشور فقیر، جنگ زده و بحران رسیده برای مردم ما از مترقی ترین کشورهای جهان بهتر است. این ما هستیم که هم کشور خویش ویران کردیم و حال هم ما می باشیم که وطن محبوب خود را باید آباد کنیم و این خاک را برای تروریستان و سایر دشمنان تخلیه ننماییم.  

 

در فرجام:

از اثر عوامل داخلی کشور ما به دامن بحران ها افتاد. همچنان مردم ما بزرگ ترین تلفات جانی، مادی و معنوی را در این بیش از چهل سال آخیر متحمل شدند. این رهبری ناشایسته و ضد ملی دولت های وقت بود که افغانستان را به دامن رقابت های استخباراتی، نظامی، اقتصادی وغیره کشورهای خارجی قرار داده و کشور ما را به حمام خون مبدل نمودند.

حال این استخبارات کشورهای خارجی اند که هر کدام با پیمانه اداره نفوذ و محور قدرت خویش در تمام سرنوشت کشور و مردم ما فعالیت دارند و نه زمام داران افغانستان. این دولتمداران ما، عاشق قدرت می باشند و به صورت استبدادی و هدف زراندوزی در کشور حاکم هستند و در خدمت  دشمنان می باشند.

پس در قدم نخست عواملی داخلی و در مرحله دوم عوامل بیرونی کشور ما در اوضاع کنونی افغانستان اند که از جمله باعث فرار خانواده ها و جوانان در کشورهای خارجی گردیده اند. و برخی از کشورهای اروپایان از پناهندگان حتا استقبال می کنند، برخی دیگری از آنان دروازه های خویش را نیمه باز می گذارند و تعداد دیگری مرزهای خویش را به روی پناه جویان با سیم های خار دار مسدود می کنند. اگر ممالک خارجی، این کشورهای اسلامی و به خصوص افغانستان را با آتش جنگ های خانم سوز و تباه کننده توسط القاعده، طالب، داعش و سایر تروریستان درگیر نمی کردند؛ آیا از جمله ما شاهد این چنین

فرار قوای بشری و به طور اخص شاهد فرار جوانان به خارج می بودیم؟

پس مهاجرت در خارج، فرار به خارج و حتا زندگانی دایمی پرلذت در خارج از کشور از منظر منافع ملی مورد پرسش می باشد. با کدام دانش، منطق و عقل خود را از سایر هموطنان خویش بهتر دانسته، راه فرار را به خارج بگیریم و همه خون شریک های ملی خود را در زیر هزاران بار غم و کشتارهای دسته جمعی تنها بگذاریم؟ بهتر است نسبت با تمام حیات پرتجمل مادی وغیره در اروپا؛ در وطن خویش در زیر عملیات انتحاری طالبان و داعش جان را به حق بسپاریم و در همین کشور آبایی جنگ زده و فقیر خود دفن گورستان های پرافتخار گردیم.

این منطقی و عقلانی خواهند بود که شورای امنیت سازمان ملل متحد، کشورهای بزرگ جهان از قبیل: ایالات متحده امریکا، سازمان ملل متحد، روسیه، اروپا، چین، هند، ایران و سایر کشورهای مطرح و با اراده قوی سیاسی دولتمداران افغانستان به صورت متحدانه بر پاکستان و حامیان آن فشار عملی و جدی را وارد آورده تا جنگ تحمیلی را بر کشور ما فورآ توقف دهند، تمام نهادهای تروریستی را در خاک پاکستان و افغانستان به صورت مطلق نابود کنند و همه تروریستان را در محکمه جهانی با شدید ترین مجازات محکوم نمانید. در این صورت است که از جمله، مسأله فرار و مهاجرت های اجباری از کشور ما به خارج قطع خواهند شد و از جمله زمینه های تحقق صلح، شغل و نظایر این ها در کشور به وجود خواهند آمد.

 

تاریخ:28 سنبله 1394 خورشیدی برابر با 19 سپتمبر 2015 میلادی/ کابل

 

 

 


بالا
 
بازگشت