غلام سخی ارزگانی

 

فاتحه گیری ملا محمد عمر به معنای زیرپا گذاشتن خون شهدای آزادی

قبل از برگذاری دور دوم نشست رهبران طالبان با نمایندگان دولت افغانستان در پاکستان، به طور ناگهانی اعلان شد که ملا محمد عمر آخوندزاده (معلوم نیست که شخص به نام ملاعمر وجود داشته و یا کسی دیگری بوده و یا هم خیالی بوده است.) رهبر طالبان دو سال پیش وفات نموده است. به سبب این اعلان، این نشست به طور نامعلوم به تعویق افتاد.

اعضای شورای عالی صلح، حزب انقلاب اسلامی و یک عده کسانی دیگری تک تباری به روز شنبه مورخ 9 اسد 1394 خورشیدی مراسم فاتحه گیری ملا محمد عمر را در کابل برگذار کردند. در این مراسم، یک عده شخصیت های که در ظاهر بی طرف و در واقعیت از طالبان حمایت می نمانید با شدت تمام پاکستان را در مرگ ملا محمد عمر محکوم نمودند. در ضمن اشتراک کنندگان تک قومی، تأسف عمیق خویش را به نسبت مرگ ملا محمد عمر ابراز داشتند که از یک طرف، مبین باورهای طالبانیسم بود. و از طرف دیگر، ماهیئت تک قومی را بیان داشت. بی شک این مراسم، دور از اراده و خواست حلقات خاص ارگ ریاست جمهوری و سایرین صورت نگرفته است.

این فاتحه گیری ملا محمد عمر در ظاهر به رسم سنتی بود؛ ولی در واقعیت امر سرپوش گذاشتن بالای خون ده ها هزار تن شهدای آزادی کشور که از سال 1994م. تا کنون به وسیله طالبان و آن هم با رهبری و دستور مستقیم ملا محمد عمر شهید شده اند، می باشد. اگر این چنین نیست، پس لطفآ بیایید که شمۀ از جنایات ضد بشری گروه طالبان را با زعامت ملا محمد عمر با مدارک مستند ملی و بین المللی یک بار دیگر از نظر بگذرانیم:

استاد صباح در یک تحقیق علمی خویش در مورد جنایت طالبان چنین می نگارد:

«طالبان بدون توجه به عرف بین المللی و احکام اسلامی که مدعی اجرای آن بودند، عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت اسلامی را به همراه جنرال ابوذر غزنوی یکی از فرماندهان هزاره ، سید علی علوی منشی ویژه مزاری و دیگر فرماندهانش چون عیدمحمد ابراهیمی بهسودی، خادم حسین اخلا صی جاغوری، جان محمد ترکمنی و عباس جعفری لومانی، شکنجه و به شهادت رساندند. طالبان در اقدامی نابخردانه و غیرانسانی، پیکر قربانیان خود را در یکی از دشت های غزنی از هلکوپتربه بیرون پرتاب کردند.» (1)

دیری نگذشت که طالبان با نیرنگ، دولت اسلامی مجاهدین را سال در1996م. در کابل سقوط داد و در قدم نخست بدون محکمه عدلی و قضایی داکتر نجیب الله رییس جمهور پیشین و برادرش را علنآ اعدام نمود و در محضر عام به دار حلق آویز گذاشت. به تعقیب آن قوماندان عبدالحق در کابل به دست طالبان به شهادت رسید.

بعد هم از مدت شهادت احمد شاه مسعود توسط حلقات بیرونی و درونی طالبان در خواجه غار صورت گرفت که همه ای این خشونت ها و کشتار ها، بحران کشور را بیش تر نمود. بعد از آن هم خشونت های قهرآمیز و قتل های زنجیر توسط برخی از افراد طالبان در سراسر کشور ادامه یافتند.

اینک توجه خوانندگان گرامی خویش را به این گزارش سازمان ملل متحد در مورد قتل عام مردم بی گناه کشور جلب می نمایم:

«سازمان ملل در یک گزارش پنجاه و پنج صفحه ای که به قول روزنامه ی شیکاگو تریبیون، به کوفی عنای، دبیرکل سازمان ملل متحد تحویل داده شده بود، اعلام کرد که طالبان به منظور تحکیم قدرت خود در نقاط شمالی، مرکزی و غرب افغانستان، قتل عام های سازمان یافته ای را به راه انداختند و هزاران تن از مردم غیر نظامی، به خصوص هزاره ها را از بین بردند. مقام های سازمان ملل متحد از پانزده مورد قتل عام در بین سال های 1996 تا 2001 یاد کرده اند که توسط رژیم طالبان صورت گرفته و همه ی آن ها به فرمان مستقیم ملاعمر انجام شده است. مقامات سازمان ملل متحد در گزارش خود این قتل عام ها را از نوع مشابه آن در بوسنیا قلمداد کرده و خواهان پیگرد آن توسط محاکم بین المللی شدند. در سال 1390، ملا سلام ضعیف که سفیر طالبان در پاکستان بود، در یک مصاحبه با تلویزیون طلوع اعمال ظالمانه و وحشیانه توسط طالبان را یک ضرورت اعلام کرد.» (2)

این پژوهشگر در قسمت وابستگی طالبان به پاکستان و جنایت آن ها چنین می نگارد:

«اين ها «طالبان» بودند که پاکستان کمکهای همه جانبه ای به اين جريان رساند: پول، ‏اسلحه، عضوگيری از رهبران سابق مجاهدين و افسران سابق «خلقی» برای آموزش نظامی و طرح ‏ريزی عمليات نظامی در مدت دو سال، نيروهای کاملا مسلح طالبان که از کمک مالی بيدريغ ‏برخوردار بودند، تمام افغانستان را تحت کنترل خود درآوردند. طالبان از نارضايتی مردم از دست ‏جنگ سالاران استفاده کردند برخی از آنان را شکست دادند و سکوت برخی ديگر را با پول خريدند. ‏در سپتامبر ۱۹۹۶ طالبان کابل را به تسخير خود درآوردند. اين پيروزی، «انتقام پشتونها»  بر رقبای غيرپشتونشان بود و موفیقتی برای پاکستان به شمار ‏ميرفت.» (3)

این خبر نگار در مصاحبه با خانم بی نظیر بوتو صدر اعظم اسبق پاکستان که در لندن که به حال تبعید به سر می برد، چنین می نگارد:

« بی نظیربوتو نخست وزير پيشين پاکستان به اشتباه بودن سياست دولتش در تشکيل طالبان اعتراف کرد. به گزارش راديو پشتو برون مرزي خانم بي نظير بوتو روز چهارشنبه در يک سمينار با عنوان "اوضاع سياسي فعلي پاکستان "که در لندن برگزار شد با بیان اینکه جنرال نصيرالله بابر  وزيرداخله دولتش در تشکيل طالبان دست داشته است اعتراف کرد ، اقدام دولت وقت پاکستان در تشکيل طالبان در افغانستان اشتباه بوده است. بی نظیربوتو هدف از تشکيل طالبان را تامين امنيت در افغانستان و بازگشت مهاجرين افغان به کشورشان عنوان کرد. بی نظیربوتو در اظهارات خود در سمینار بررسی اوضاع سیاسی پاکستان در لندن اعلام کرد 75 در صد کمکهایي که براي مبارزه با تروريسم در اختیار دولت پاکستان قرارگرفته، صرف ارتش اين کشور شده است. نخست وزير پيشين پاکستان در مورد دخالت اسامه بن لادن سرکرده القاعده در حوادث 11 سپتامبر 2001در امریکا گفت: ‌تا کنون شواهدي بدست نياورده است که نشان دهد بن لادن اين کار را کرده باشد.» (4)

این تنها بی نظیر بوتو نبوده که به جرم خویش از به وجود آوردن و حمایت طالبان اعتراف کرده؛ ولی پروزیر مشرف رییس جمهور پیشین پاکستان نیز اقرار کرده که طالبان از سوی پاکستان در برابر افغانستان حمایت گردیده است. آیا در واقع امر این پاکستان و سایر حامیانش نیستند که توسط طالبان، سیلاب خون را در افغانستان جاری ساخته اند؟

 

خشونت مذهبی طالبان علیه هزاره ها و سایر شیعیان:

اگر بگویم که بنا بر ساختار واپسگرای نظام جامعه و حاکمیت های مستبد میراثی افغانستان؛ خشونت، بدنگری، تعصب مذهبی و نظایر آن علیه تمام شیعیان کشور و به خصوص بر ضد هزاره ها در افغانستان قومی- قبیلوی به کلی عام بوده، هرگز مبالغه نیست؛ زیرا تاریخ گذشته کشور به آن شهادت می دهد. باید گفت که شیعیان تحت ستم و محروم در هر قدم، هر نگاه، هر مکان، هر زمان و خلاصه در تمام مناسبات اجتماعی، مادی و معنوی خویش در افغانستان قبیلوی با تعصب مذهبی شدید از سوی سایرین مواجه بوده و حتا هنوز هم می باشند. برای این که فقر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دینی در جامعه حاکم می باشد. در ضمن، آگاهی جامعه ما از ارزش های دین مبین اسلام در سطح نهایت پائین قرار دارد.

 اما طالبان با بهانه انفاذ شریعت، تأمین امنیت و جمع آوری اسلحه با افراطی ترین تعصب مذهبی، قومی، قبیلوی، تمدن ستیزی، ایدویولوژیکی و شخصی خودها بر ضد تمام شیعیان و از همه بیشتر بر علیه هزاره ها اقدام به نابودی آنان نمودند که شمه ای از شواهد و مدارک ذیل مصداق دشمنی عریان قبیلوی- تک قومی و مذهبی طالبان را به طور سازمان یافته و هدفمند به نمایش می گذارد.

خشونت و تصفیه قومی در دوران حاکمیت امارت اسلامی طالبان در افغانستان از شهرت خاصی برخوردار بود که حتا خلق های جهان را نیز به وحشت انداختند. طالبان در ضمن جنایات بی شمار خویش، خشونت مذهبی را با شیوۀ نوینی ستیزشگری علیه شیعیان افغانستان اعمال نمودند. ملا عبدالمنان نیازی یکی از کدرهای رهبری طالبان در زیارت حضرت علی (ع) واقع در شهر مزارشریف بارها فتوای خویش را علیه هزاره ها چنین صادر نمود:

« هزاره ها مسلمان نیستند، آنها شیعه هستند، آنها کافرند...» او خطاب به هزاره ها گفته بود: «اگر شما وفاداری خود را به ما نشان ندهید، ما خانه هایتان را می سوزانیم و خود تان را می کشیم، شما یا مسلمان شوید و یا افغانستان را ترک گویید.» (5)

تصمیم نهایی طالبان علیه هزاره ها این بود، در صورت که هزاره ها باج ندهند، مسلمان نشوند، از افغانستان هم خارج نشوند، آن گاه باید به صورت مطلق کشته شوند؛ یعنی در منطق غیرانسانی غیر اسلامی طالبان آخرین راه «علاج نابودی» قطعی هزاره ها این بود که باید در میهن بومی شان کشته شوند که قسمآ بدان هم موفق شدند.

 آیا این عمل طالبان، همانند اقدام فاشیستی هیتلر و نازی های آلمانی در جنگ جهانی دوم که شش میلیون انسان یهودی غیر نظامی را با افتخار تمام در کوره های آتش سوزی از بین بردند، چه تفاوت داشت که طالبان؛ مسلمانان همسرنوشت، هم دین، هموطن خودها به خصوص مسلمانان اهل قبله هزاره  را به صورت قصدی نسل کشی کردند؟

با وجود این که طالبان، هزاره های شیعه مذهب را با خشونت مذهبی- نژادی- سلفی خویش با بهانه «شیعیان کافر» قتل عام نمودند؛ پس با کدام «بهانه» تاجیکان، اوزبیکان، ایماق ها، قزاق های، قرغیزها، سادات، تورکمن ها و... «حنفی مذهب»  را در مزارشریف و سایر ولایات شمال افغانستان قتل عام کردند؟

اگر دولتمداران کشور ما و نهادهای حقوقی بین المللی بنا بر مرام های خاص خودها، قاتلین هزاره های شیعه مذهب و سایر شیعیان کشور ما را مورد محاکمه و مجازات قانونی قرار ندادند؛ آن ها حد اقل، قاتلین پیروان اهل سنت و جماعت را تا حال محاکمه و مجازات قانونی می نمودند؛ تا عدالت انتقالی در همین قسمت عملی می گردید!

آیا دولتمداران ما و حلقات خاص جامعه جهانی علیه تروریزم طالبانی، القاعده، گروه حقانی، حزب اسلامی حکمتیار، کشت خشخاش، تولید مواد مخدره، قاچاق، فساد اداری و... کاهش بحران کشور ما مبارزه اساسی می نمایند؛ و یا این که در زیر همچو عناوین، در سدد مقاصد خاص خودها از خون مردم مظلوم و بی دفاع افغانستان می باشند؟

در قرآن کریم آمده که :«لااکراه فی الدین»؛ یعنی در دین اسلام جبر جایز نیست. پس چرا طالبان به عنوان مسلمان و پیرو قرآن شریف؛ خشونت، جبر، قتل و نسل کشی را در مورد تاجیک ها، اوزبیک ها، تورکمن ها، بیات ها، قزلباش ها، سادات، ایماق ها، قزاق ها، قرغیزها، بلوچ ها، تاتارها و... به خصوص علیه هزاره های اهل قبله (اعم از شیعه و سنی) در افغانستان به کار گرفتند و هنوز هم نیروهای امنیتی، همه مردم ما و قوای خارجی حافظ صلح را با شدت تمام ترور می کنند و می کشند؟

خداوند لایزال نه تنها مسلمانان؛ بلکه همه اولاد بشریت را از هر گونه خشونت، تحقیر، دشمنی، دشنام، اذیت، شکنجه، تجاوز، خون ریزی، آوارگی، بی خانمانی، قتل، کشتار و... با یک دیگر کاملآ منع فرموده است که در این مورد قرآن خدا این گونه امر می نماید:

« خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین و خانه و کاشانهء خویش بیرون نکنید.» (البقره/84) (6)

آیا آنانی که در گذشته ها از اندک ترین آگاهی دینی، تاریخی، مدنی، اجتماعی، حقوقی، عقلانی و... اخلاقی برخوردار می بودند؛ چگونه امکان داشت که اقلآ از 150 سال تا کنون باعث خشونت، جنگ، خون ریزی و اعمار کله منارها در تاریخ خونین افغانستان می گردیدند؟

 

- نسل کشی در عصر خونین طالبان

همان طوریکه همه خوب می دانند، طالبان برمبنای میراث شؤنیستی عبدالرحمن خانی ستراتژی تصفیه نژادی اقوام تاجیک،اوزبیک، تورکمن، ایماق، بیات، قزلباش، تاتار، بلوچ، سادات، قرغیز و... به خصوص نسل کشی هزاره ها را با افتخار تمام خود روی دست گرفتند که گزارش گران ملی و بین المللی اغلبآ از آن خبر داده اند. از جمله یکی هم آقای احمد رشید روزنامه نگار و نویسنده مشهور پاکستانی چنین می نویسد:

« با تسخیر شهر مزارشریف، طالبان یک بار دیگر قتل عام و نسل کشی را با تمام وحشت و درنده خویی در انتقام واقعات یکسال پیش شکست شان انجام دادند. یک قوماندان طالبان بعد تر اظهار داشت که ملا عمر اجازت داده بود، برای دو ساعت قتل عام و کشتار صورت گیرد، ولی ما دو روز تمام کشتیم و قتل نمودیم. طالبان به هیجان و دیوانگی، سوار بر پکپ های شان در کوچه و بازار به چپ و راست فیر می کردند و می کشتند. هر شی متحرک و جنبنده امان نداشت. دوکاندار، خریدار، کراچی وان، گادی وان، دست فروش، زن، مرد، طفل حتی خر، گوسفند و بز آماج فیرهای مسلسل قرار گرفتند. برخلاف تمام قوانین اسلامی که دفن نمودن فوری اجساد را حکم می کند، مرده ها در جاده ها و بازارها پوسیدند. یک مرد تاجک که از معرکه جان به سلامت برده بود، چنین معلومات داد: طالبان بدون خبر کردن بر هر چیزیکه همان لحظه پیش روی شان بودند، بدون تبعیض فیر می کردند. بین مرد، زن و طفل فرقی قایل نمی شدند. جاده ها و بازارها، کوچه ها و پس کوچه ها را خون، اعضا و اجساد مرده گان پرساخته بود. هیچ کس اجازت نداشت تا شش روز مردگان را دفن کند. بوی و تعفن بصورت غیر قابل تحمل همه جا را گرفته بود. گوشت و اعضای بدن انسان طعمه سگهای ایله گرد گردید.

مردم برای دریافت پناهگاه هر طرف می دویدند. جنگجویان طالب بر منازل هزاره ها هجوم برده، تمام خانواده را قتل عام کردند. به قول همان شاهد عینی، طالبان بر هر نفر مرد سه بار در سه نقطه بدنش فیر می کردند. یکی در سر، دیگر در سینه و مرمی سومی را در چات«خصیه ها» اش خالی می نمودند. کسانیکه از قتل های عام نجات یافته بودند، مردگان خود را در باغ و حویلی خود دفن کردند. زنان مورد تجاوز جنسی قرار داده شدند. ...

هزاران هزاره در محابس مزارشریف برده شدند. وقتیکه در محابس گنجایش وجود نداشت، محبوسین در کانتینر های آهنی قفل شدند و در آنجا خفه شدند. تعدادی از کانتنرها مملو از محبوسین به دشت لیلی در خارج شهر مزارشریف انتقال یافتند و قتل عام شدند.  ...

طالبان عزم داشتند، شمال را از شیعه پاکسازی بدارند. ملا نیازی که به حیث والی مزار تعیین گردیده بود، ساعتی بعد از مقرری اش در مسجد جامع شهر اعلان نمود که شیعه های مزار سه راه در پیش دارند: مذهب سنی را قبول نمایند، به ایران شیعه مذهب بروند  یا بمیرند. امامت شیعه در مساجد منع ساخته شد. ملا نیازی به ادامه گفتار خود اظهار کرد:« سال گذشته شما مردم بغاوت نمودید، ما را به قتل رسانیدند، از خانه ها و عقب دیوار ها به ما فیر گردید، حالا با شما معامله باالمثل صورت می گیرد. هزاره ها مسلمان نیستند و ما قصد داریم آنها را به قتل برسانیم. شما باید مسلمان شوید و یا افغانستان را ترک کنید. هر جائیکه بروید، شما را پیدا می کنیم، اگر بالا بروید از پاهای تان گرفته پایان کش تان می کنیم و یا اگر در پایان پنهان شوید از موی هایتان گرفته بالا کش تان می کنیم.

در عدم موجودیت شهود و گزارشگران آزاد در صحنه های جنگ، اجساد مرده گان حساب نشده و تعداد حقیقی کشته شده گان معلوم نیست. فقط میتوان تخمین را بکار برد. به اساس تخمین آوارگان ملل متحد و صلیب سرخ، بین 5000 تا 6000 نفر کشته شده است. در طول مسیر پیشروی های طالبان قتل عام تاجک ها و ازبک ها صورت گرفت. من خود این کشتار ها را از 6000 تا 8000 نفر تخمین می نمایم که در ماه های جولای و اگست به شمول سربازان قوای مخالف از بین رفته اند. طالبان عزم داشتند با این همه کشتار زمینه یی قیام عمومی مردم را علیه خود را از بین بردارند.» (7)

 

تصفیه قومی با گزارش سازمان عفو بین الملل در مزار شریف

در این زمینه نسل کشی های مردمان غیرنظامی اقوام تاجیک، بلوچ، اوزبیک، تورکمن، بیات، قزلباش، ایماق، قرغیز، عرب، قزاق، تاتار و... به ویژه هزاره ها که توسط طالبان در مزارشریف صورت گرفتند، از «بیانیه ی عفو بین المللی در بارۀ فاجعه ی نسل کشی در افغانستان» ( متن گزارش تکان دهنده ی عفوبین الملل از جنایت های طالبان پس از اشغال مزارشریف)» را شخصیت فرهنگی، پژوهشگر، نطاق طرازنوین رادیو بی بی سی آقای اسدالله شفایی ترجمه نموده است که در یک قسمت از آن چنین گزارش شده است:

«عفو بین الملل- 3 سپتامبر 1998- افغانستان: هزاران شهروند پس از تسخیر مزارشریف توسط طالبان به قتل رسیدند. سربازان طالبان طی سه روز اول پس از تسخیر مزارشریف در 18 اگست 1998هزاران شهروند متعلق به قوم هزاره را به صورت عمدی و منظم به قتل رساندند. این اطلاعات جدیدا در دسترس عفو بین المللی قرار گرفته است.

طالبان پس از تسلط بر مزار شریف ورود خبرنگاران خارجی و ناظران بی طرف به منطقه را ممنوع کرده اند. بدین لحاظ اطلاعات عفو بین الملل مبتنی بر اظهارات شاهدان عینی و اعضای زنده مانده ی خانواده های قربانیان است.

اکثریت عظیم قربانیان متعلق به گروه قومی هزاره است که در نواحی زراعت، سیدآباد و یلمرب این شهر زندگی می کرده اند. قربانیان به صورت تعمدی و وحشیانه در خانه های شان و خیابان ها و کوچه ها و همچنین در ناحیه ای بین حیرتان و مزارشریف به قتل رسیده و اجساد آنها چندین روز در محل به حال خود گذاشته شده است. بسیاری از کشته شده ها را زنان، بچه ها و پیرمردان و پیر زنانی تشکیل می دهند که سعی داشته اند از شهر بگریزند. ....

طبق همین گزارش ها در حد اقل یک مورد گروهی از دستگیر شده ها را در مقابل چشمان روستائیان در نزدیکی شهر حیرتان تیرباران شدند. بر اساس اظهارات 70 نفر از مردان به صورت وحشیانه در مقابل مقبرهء عبدالعلی مزاری حلال (سربریده) شدند. ...

طالبان پس از پیروزی مقررات حکومت نظامی در شهر برقرار کردند. آنها در مناطق ازبک نشین به مردم گفتند که سلاح های خود را تحویل دهند، ولی در نواحی هزاره نشین مردم را مجبور به ماندن در خانه های خود کردند. سپس آنها یک به یک وارد خانه های هزاره ها شده بدون هیچ دلیلی بچه و مردان مسن را به قتل رسانده و مردان جوان را با خود بردند. در بعضی از خانه ها آنان زنان و دختران را به عنوان کنیز با خود برده و گفتند که آنها باید با ملیشه های طالبان ازدواج کنند. ...» (8)

آیا از چنین جنایات ضد بشری طالبان، چشم پوشی کردن به حکم حمایت از این جنایات نیست؟

در مجله صراط  قتل عام مردم غیر نظامی شهر مزارشریف چنین آمده است:

 «... در همین حال عبدالرزاق می گوید: طالبان در اولین روز ورودش صدها تن را بازداشت کرده به قتل رساندند،« روز اول تعداد زیادی از مردم را تقریبا 6 کانتینر را بردند و به شهر شبرغان بردند، پس از سه روز که کانتینر را باز کرده بودند سه نفر زنده بیرون آمده بودند و تعدادی را به دشت لیلی و دشت حیرتان بردند و آنها را کشتار دسته جمعی کردند.

سخنگوی طالبان که فعلا سرپرست ولایت مزارشریف است «منان نیازی» در بیانیه خود در یکی از مساجد مزار گفته بود که امروز هفتصد (700) نفر را بردیم به دشت های حیرتان روی ریگ ها کشتیم. زیرا آنها در«شهرک» که یک قریه است در شمال مزار چند نفر طالب را کشته بودند، ما انتقام گرفتیم و به تمام مردم مزار گفتند که بروید ببینید که ما چطور انتقام گرفته ایم. نیازی می گفت که «گپ» ما همرای هزاره ها است، هزاره ها باید صد در صد مسلمان شوند، یا اینکه به ما جزیه و باج بدهند. ... عبدالرزاق همچنین می گوید که خود اجساد کشته شدگان اهل شیعه را در خیابان های محلات شیعه نشین دیده است «چند اقارب من در منطقه ی هزاره نشین بود، من رفتم و خودم از سر جنازه ها رد شدم، تعداد سه صد (300) جسد را من خود حساب کردم» (9)

آیا طالبان به رهبری ملا محمد عمر از این گونه جنایات خویش در محضر عام و رسانه افتخار نکردند؟

در صفحه دیگری مجله صراط  چنین می خوانیم:

« ریچاردگالدین خبرنگاربی بی سی در اسلام آباد پاکستان که تحولات افغانستان را از نزدیک دنبال می کند با عده ای از شاهدان عینی که از شهر مزار به پاکستان آمده اند صحبت کرده و از قول یکی از آنها می گوید که طالبان در روزهای نخست تصرف شهر مزارشریف حدود چهار هزار نفر را کشته شده اند.» (10)

 

کشتار در مزار شریف با گزارش سازمان ملل متحد

گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل متحد از واقعه جهان سوز مورخه 17 اسد 1377مزارشریف که توسط طالبان و پشتون های ناقلین مزارشریف طرفدار حزب اسلامی حکمتیار در حق تاجیک ها، اوزبیک ها، تورکمن ها و... مشخصآ در مورد هزاره های بی دفاع و بی گناه صورت گرفتند، به طور ذیل می نگارد:

« طالبان و قوای متحد با آنها که به قول شاهدان عینی پشتون های طرفدارحزب اسلامی بوده اند به کشتار و فجایع بزرگی در آن شهر دست زده اند.

طالبان به حق مردمان برای زندگی و حق آزادی و امنیت شخصی، به حق مردم در مصونیت از شکنجه و رفتار غیر بشری و اهانت آمیز، حق آزادی سیر و سفر، حق آزادی فکر و حق عقیده آزاد، و آزادی در اجرای مناسک دینی، حقوق نژادی، قومی، مذهبی و لسانی اقلیت ها، حقوقی که همه درج اعلامیه جهانی حقوق بشر است، اعلامیه ای که افغانستان آن را امضا کرده است، مخصوصآ تخطی و تجاوز علنی کرده است.

دکتر« چونک هیون پایک» در گزارش خود به ملل متحد در مورد رخدادهای روز اول تصرف مزارشریف به دست طالبان می گوید: در روز اول تسخیر مزارشریف، طالبان بدون کدام هشدار و بدون کدام تشخیص و تمیز، هرکس را که درسرک می دیدند و به هر کس که دم درب منازل شان ایستاده بود و یا از کلکین منزل خود بیرون را نگاه می کرد، آتش باری کردند. از آنجائیکه طالبان بدون مقدمه و غافلگیرانه به مزارشریف داخل شدند، سرک ها از مردم پر بود. زنان، مردان و خرد سالاران همهء گروه ها بدون تفریق قومیت و مذهب به قتل رسیدند، به شمول دکانداران، دستفروشان، حتا الاغ ها، بزها و گوسفندها. کشتار در تمام طول روز ادامه داشت و به ساکنان از چهار روز تا یک هفته بعد اجازه داده شد مرده های خود را جمع کنند و به آن برسند.

در روز دوم تسخیر مزارشریف از جانب طالبان، هدف قراردادن به خصوص هزاره ها شروع شد، ذریعه بلندگوها از مردم خواسته شد که منازل هزاره به آنها نشان داده شود. و در تلاشی های خانه به خانه در اکثر موارد پشتون های بلخ طالبان را رهنمایی می کردند.

محل هزاره نشین که قیام مردمی ماه مه سال 1997 علیه طالبان در مزارشریف در آن آغاز شد، مخصوصا هدف قرار داده شد و تمام کشتارهای طالبان، پلان گذاری شده و خیلی منظم به نظر می رسید. اول شخص را به گلوله می زدند و بعد گلوی شان را می بریدند.

شاهدان عینی، آنهایی که شاهد قتل عزیزان خود بودند می گویند: قاتلان قندهاری و اردو حرف می زدند.

در گزارش نماینده خاص ملل متحد مراقبت حقوق بشر در افغانستان آمده است در ظرف شش روز اول سلطه طالبان بر مزارشریف سه هزار، از هزاره ها در منازل شان یا در روی سرک ها به قتل رسانیده شدند، تعداد مجموع کشته ها به پنجهزار تا هشت هزار نفر تخمین می شود. ...

یکی از شاهدان غیر هزاره که برای یافتن پسرش به محبس مزار رفته بود، به او گفته شد که به شبرغان برود، می گوید به شبرغان به او گفته شد که به دشت لیلی برود. این پدر می گوید در دشت لیلی هزار ها جسد به شمول جسد پسرش را دیده بود که گلوهای شان بریده شده بود. یک تعداد قابل ملاحظه مردم از محل بود و باش شان بدون اینکه اول در محبس مزار انداخته شود به شبرغان انتقال داده شده اند.

روز نهم اگست به مردم «کارته آریانا» در مزارشریف گفته شد که به مسجد جمع شود، پس از نماز هنگامی که از مسجد خارج شدند، تمام 150 نفری که به مسجد آمده بودند در کانتینرها انداخته شده و لاری های حامل آنها بدون اینکه کسی بفهمند به کجای می رود به راه افتاد.

برخورد طالبان با شیعه ها مخصوصا خصمانه و توهین آمیزبوده است. به شیعه ها و هزاره گفته شد که اگر می خواهند در مزار زنده بماند، باید مثل سنی ها نماز بخوانند. با بلندگو به شیعه ها و هزاره ها بانگ داده می شد که اگر نمی خواهد با آنها مثل سگ رفتار شوند و جابجا کشته نشوند به خاطر خود مذهب حنفی را قبول کنند و در مسجد پنج وقت نماز بخوانند.

«ملا نیازی» والی مزار اعلام کرد که هزاره ها سه راه در پیش دارند: سنی شوند یا به ایران بروند و یا اینکه کشته شوند. در کوچه استالیف ها، نیازی اعلام کرد که هزاره ها یا باج بدهند یا افغانستان را ترک گویند. منظور از باج در اینجا آن پولی است که یک کافر مقیم یک کشور مسلمان به بیت المال می دهد.

طالبان در مساجد اعلام کردند که هرکسی که به هزاره ای پناه بدهد خود به سرنوشتی گرفتار می شود که برای هزاره تعیین شده است.

شواهد نشان می دهد که تصامیم همه در مزارشریف اتخاذ نمی شده است. در گزارش آمده است که یکی از فتواهای ملاعمر رهبر طالبان این است که کشتن شیعه گناه نیست، زیرا آنها به تعبیر خود ملاعمر کافر هستند.

طالبان برای چندین روز از ترک شهر توسط مردم جلوگیری می کردند و در داخل و خارج شهر  پوسته های تلاشی و تفتیش تأسیس کردند که در آن ضمن توقیف و کشتن هزاره ها، زیر بغل مردها را معاینه می کردند که تراشیده شده است یانه.

روز هشتم اگست یا روز سقوط مزار، در حدود 10 یا 12 هزار نفر مردم از شهر فرار کردند، دور روز به آنهایی که در حال فرار از شهر بودند، با طیاره و راکت انداز آتش باری شد و راه فرار مسدود گردید. در حدود 2000 نفر از هزاره ها که در هنگام فرار از افغانستان دستگیر شده تاند، در جلال آباد در حبس است. طالبان از آن هزاره هایی که توانسته اند خود را به پاکستان برساند، خواستار رشوه برای رهایی نزدیکان شان شده اند. برعلاوه بستن، زدن ولت و کوب، دارایی هزاره ها هم تاراج گردید و زمین های شان به پشتون ها توزیع شد.

طالبان اعلام کردند در محلاتی که هزاره ها و پشتون ها باهم زندگی می کردند، زمین های هزاره ها به پشتون های کوچی توزیع گردد.» (11)

آیا کشتارهای عامدانه و هدفمند همه اقوام محکوم و خاصتآ قتل عام مردم هزاره در رأس همه جنایات طالبان به رهبری ملا محمد عمر قرار نداشتند؟

حال پرسیده شود که این آقایان با کدام عقل و منطق انسانی، اسلامی، مدنی و ملی فاتحه ملا عمر را در کابل گرفت و به روح وی دعای خیر نمودند؟

 

قتل عام مردم بامیان توسط افراد طالبان

جهان خوب به حافظه دارد که شهر بامیان هم با خونین ترین شیوه به اشغال گروه طالبان تمدن ستیز و خون آشام درآمد. و به تعقیب آن طالبان به قتل عام ها، غارت های سازمان یافته مردمان غیر نظامی شهر شروع کردند که یک قسمت آن در این گزارش چنین آمده است:

« طالبان در ماه سپتامبر چند هفته بعد از تسخیر مزارشریف به قول خود آنها فتح کردند. در سال گذشته چندین سعی طالبان برای گذشتن از شیبردر غوربند و شیخعلی و نقاط دیگر ناکام ماند.

در گزارش اخیر سازمان ملل راجع به حقوق بشر در افغانستان آمده است که در شیخعلی و علی خان در وادی غوربند بیش از یک هزار نفر از اهالی قتل عام شده اند. اجساد در کوچه ها افتاده بود و تعدادی از آنان در مقابل درب منازل شان، بدین معنا که شاید طالبان درب های منازل را کوفته و کسانی را که درب ها را باز می کردند، می کشتند.

بررسی اجساد نشان می دهد که زنان، مردان و بچه ها به گلوله کشته شده اند. و دختران خرد سال با

لت و کوب به قتل رسیده اند. در قصبه های اطراف بامیان همچنین قتل ها صورت گرفته است.

بر طبق گواهی دیگر در حدود 800 نفر که قسمت اعظم آنها غیر نظامی بوده اند به روز 13 یا 14 سپتامبر در هزاره جات به قتل رسانیده شده اند.

براساس بعضی گزارش ها یک زن پیر پشتون که 25 زن و خرد سال هزاره را در خانه خود پنهان کرده بود، اول خود او بعد زنان و اطفال خرد سال هزاره جابجا به دست یک طالب به قتل رسانیده شده اند. این طالب، زن پشتون را در بازار دید که یک مقدار زیادی نان را خرید، اورا تا خانه اش تعقیب کرد به زندگی خودش و کسانی که در پناه او بود، خاتمه داد. ...

دکتر پایک اجرای تحقیقات در این زمینه را نیز پیشنهاد می کند و این که مسؤلین فجایع سال 97 و 98 بر وفق اصول بین المللی محاکمه منصفانه شود از توصیه های دیگر او است.» (12)

آیا عملآ به اثبات نرسید که طالبان، مردم شهر باستانی بامیان را به صورت عمدی و هدفمند قتل عام کردند و حال طرفدارانش فاتحه ملا محمد عمر را با افتخار تمام در کابل گرفتند؟

از این منبع معتبر در مورد نابودی مجسمه های تاریخی بامیان چنین می خوانیم که:

«روز پنج شنبه، جنگ جویان طالب، در قلب کوه های هندوکش، به عملی ساختن فتوای ملاعمر اقدام کردند. آن ها دو مجسمه ی بزرگ بودا را که یکی با سی و هشت متر و دیگری  پنجاه و سه متر ارتفاع در درون کوه حفاری شده بود و قدمت آن به قرن دوم میلادی می رسید، نابود کردند.» (13)

طالبان بعد از نسل کشی مردمان تاجیک، اوزبیک، تورکمن و... به ویژه هزاره ها در مزارشریف در هشت ماه اگست 1998؛ این بار به تاریخ 13 سپتبمر 1998 میلادی با خون ریزی تمام شهر باستانی بامیان را اشغال نمودند که در این مدرک توجه شما خوانندگان با احساس، با درد، انسان دوست، ترقی خواه، مدنیت طلب و غم شریک مردم افغانستان را جلب می نمایم:

« با آنهم بعد از چندین هفته، کشتار در بامیان صورت گرفت. در یک قریه، نزدیک بامیان 50 مرد معمر که بنا بر کبر سن نتوانسته بودند، فرار نمایند، توسط طالبان تیر باران شدند.» (14)

 

آیا نابودی مجسمه های بودای شهر باستانی بامیان به معنای معرفی ماهیئت اصلی «تمدن ستیزی» طالبان در افغانستان و نابودی این بخش فرهنگی مردم کشور ما و سرمایه بشریت نمی باشد؟

آیا این کشتارها بازهم ماهیئت فاشیستی، ضد انسانی، ضد اسلامی و جوهر وحشیانه طالبان را در مورد تمام اقوام تحت ستم و محکوم کشور ما، و به صورت مشخص در مورد نسل کشی هزاره های اهل قبله به اثابت نرسانید؟ آیا این چنین کنش ها و منش های طالبان اجیر به عزت و شخصیت قوم شریف و بی گناه پشتون صدمه وارد نکرد و همچنان تضادها و اختلافات قومی را در افغانستان تشدید ننمودند؟

چرا اغلبآ همتباران طالبان به خاطر تخریب مجسمه ها، کشتارهای مردمان مزارشریف، سایر ولایات شمال، غرب، کابل، بامیان، یکاولنگ و... بازهم سکوت معنادار را اختیار نموده و به لحاظ خدا، کرامت انسان، سرنوشت مشترک ملی تمام مردم افغانستان؛ عکس العمل مؤثر و مثبت را از خودها علیه جنایات طالبان تا هنوز نشان ندادند و بازهم نمی دهند؟

آیا بازهم نمی پذیریم که این چنین نسل کشی های تعمدی اقوام شریف غیر پشتون در خاک افغانستان به معنای نسل کشی غیرمستقیم قوم نجیب پشتون در این سرزمین مشترک و همچنان کشتن سایر انسان های جهان کنونی نمی باشد؟ آیا کنش ها و منش های طالبان (نه شخصیت های بی گناه آنان)، باعث بدنامی قوم شریف و بی گناه  پشتون در افغانستان و حتا جهان نگردید؟

 

- اخراج مامورین غیر پشتون از ادارات دولتی توسط  طالبان

این پژوهشگر دشمنی قومی، فرهنگی، ملیتی، زبانی ایدولوژیکی طالبان را بعد از غصب خونین قدرت سیاسی در کابل در سال 1996 میلادی علیه ملیت ها و اقوام بومی تحت ستم مردم افغانستان در ادارات دولتی کشور این گونه به تحلیل می گیرد:

« طالبان پس از اشغال کابل، مامورین ارشد و بلند پایه های ازبک، تاجیک و هزاره را از وزارتها که از سال 1992 در پست های خود بودند، سبک دوش ساختند و عوض آنها پشتونها را که اهلیت داشتند و یا نداشتند، تعین نمودند این امر نه تنها امور را مغشوش تر گردانید، بلکه وزارتها را یکسره عاطل ساخت.» (15)

آیا این یک عمل ضد انسانی، ضد اسلامی، ضد مدنی و ضد ملی نبود که طالبان مامورین اقوام غیر از خود را از کارهای های اخراج کردند؟

 

تاراج اموال مردم توسط افراد طالبی

 در این بخش از کتاب احمد رشید دزدی و خیانت دیگری افراد طالبان مسلمان نما را این گونه می خوانیم:

« در زمستان 1998- 99، چندین واقعه دزدی و چور و چپاول توسط جنگجویان طالبان صورت گرفت. تکرار این واقعات و رهزنی ها، عدم امنیت و انضباط  ناشی از اوضاع  خراب اقتصادی را انعکاس می دهد.» (16)

آیا تیرباران افراد سالمند و کهنسال در بامیان دلالت به خصومت ویژه ای تک ملیتی، قومی، قبیلوی، مذهبی، ایدولوژیکی منحط طالبان سلفی علیه مردم تحت ستم و محروم هزاره نمی کرد؟

گزارش حقوق بشر سازمان ملل در مورد قتل عام مردم هزاره بامیان که توسط طالبان صورت گرفته است، چنین می نگارد:

« در گزارش اخیر سازمان ملل راجع به حقوق بشر در افغانستان آمده است که در شیخعلی و علی خان در وادی غوربند بیش از یک هزار نفر از اهالی قتل عام شده اند، اجساد در کوچه ها افتاده بود و تعدادی از آنان در مقابل درب منازل شان، بدین معنا که شاید طالبان درب های منازل را کوفته و کسانی  را که درب ها را باز می کردند، می کشتند.

بررسی اجساد نشان می دهد که زنان، مردان و بچه ها به گلوله کشته شده اند و دختران خرد سال با لت و کوب به قتل رسیده اند. در قصبه های اطراف بامیان همچنین قتل ها صورت گرفته است.

بر طبق گواهی دیگر در حدود 800 نفر که قسمت اعظم آنها غیر نظامی بوده اند به روز 13 و 14 سپتامبر در هزاره جات به قتل رسانیده شده اند (17)

خشم و جنون طالبان بر اساس امر ملا عمر چنان اوج گرفته بودند که حتا به اطفال بی گناه نیز رحم  نکردند و آن ها نیز به شهادت رسانیدند.

انفجار مجسمه های تاریخی بامیان از این  قرار شرح گردیده است:

«بودایی که مجسمه هایش در دل این کوه بیشتر از 1500 سال به پا ایستاده بودند تا اینکه در یازدهم ماه مارچ 2001 توسط طالبان تخریب شدند. امروز از این مجسمه های غول پیکر، جز گرد و غباری باقی نمانده است. انفجار مجسمه های بودا، خشم جهانی را به همراه داشت.» (18)

 

طالبان قبل از همه با صفات انسداد فکری و ماهیئت تمدن ستیزی خودها و همچنان با پیروی از اسلاف خرد ستیز خویش اقدام به نابودی مجسمه های تاریخی بامیان نمودند. تمدن ستیزی طالبان یک اصل دیگری از ماهیئت طالبان تاریک اندیش است که یک بخش از ویرانی مجسمه های بودای بامیان توسط طالبان، در این کتاب این گونه انعکاس یافته است:

«در یک واقعه تراژیک دیگر در 18 سبتمبر، طالبان توسط انفجار دینامت روی مجسمهء بودای خورد را به هوا پراندند و بر چات پیکره با راکت فیر کردند و قسمت های نازک و نقاشی نفیس آنرا تخریب نمودند.» (19)

مجسمه های بامیان نه تنها ملکیت تمام اقوام کشور بوده؛ بلکه به تمام بشریت نیز تعلق دارد؛ ولی طالبان آن را به حکم ملا عمر، استخبارات پاکستان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و سایرین نابود کردند.

جنایت دیگری طالبان به گزارش این روزنامه نگار خارجی قرار ذیل می باشد:

«یک معلم زن قصه می کند: «زمانیکه طالبان را دیدم که از کوه به سوی بامیان می آمدند، به هر سو که می شد فرار کردیم. بخاطریکه از مرگ حتمی خود را نجات دهم، لباس شوهرم را پوشیدم. آنها ما را با اسب تعقیب می کردند، کسانی را که دستگیر می کردند از آنها می پرسیدند که تاجیک هستند یا هزاره؟ هزاره ها را که چشم های تنگ و بادامی دارند، طالبان پس از گرفتاری، با خنجر می کشتند.» (20)

قرار گزارش اکثر روزنامه نگاران خارخی و داخلی، طالبان خانه به خانه و کوچه به کوچه در تعقیب کشتن هزاره بودند که به این شیوه هم به قدر کافی مردم هزاره را جسمآ از بین بردند.

بازهم به ادامه گزارش روزنامه لیبراسیون، چنین می خوانیم:

«در آن زمان، در سرک های بامیان هیچ کس جرئت نمی کرد که به یک طالب نگاه کند. داکتر علی خان می گوید: « آنها ما را توهین می کردند. می گفتند: در این کشور شما چه کار می کنید؟ این کشور از شما نیست، باید همه شما را کشت.» (21)

اوبنه فلورانس، در روزنامه لیبراسیون یکی دیگری از اعمال طالبان را در بامیان باستان چنین به تصویر کشیده است:

«در جنوری سال 2000، دوباره طالبان مجبور به عقب نشینی شدند- قبل از اینکه دوباره بامیان را تصرف کنند. یکی از دهقانان روستای فولادی به یاد می آورد: « زمستان بسیار سخت بود، دو متر برف باریده بود. با خودمان می گفتیم اگر از خانه بیرون شویم زنده نخواهیم ماند. ما بیرق های سفید را برافراشتیم و تقضای بخشش کردیم.» طالبان هیچ قریه یی را مورد بخشش قرار نداد، ولی یکاولنگ، نزدیک ترین شهر به پایگاه نظامی هزاره را، به شکل سیستماتیک قتل عام کرد.« آنها همه مردان را نزدیک بازار بردند و هر دو نفر آنها را یکجا بسته کردند. تیرباران تقریبآ دو ساعت طول کشید.» به مدت شش روز زنان اجازه نداشتند جسدهایی را که به بیش از دوصد تن می رسیدند جمع آوری کنند. تمام منطقه به مدت هشت ماه به شکل عجیب و مرگباری خالی از سکنه شد.» (22)

آیا این کشتارهای مردم بی گناه هزاره به دست طالبان آگاهانه و هدفمندانه نبودند؟

اوبنه فلورانس در مجموع از پانزده هزار تن کشتار دسته جمعی در هزاره جات این گونه خبر داده است:

«در هزارجات در مدت چهار سال اشغال طالبان، نزدیک به 15 هزار نفر کشته شدند.» (23)

آیا فاتحه گیری ملامحمد عمر از سوی هوادارانش به معنای زیرپا کردن خون پاک تمام شهدای گلگون کفن افغانستان نمی باشد؟

احمد رشید با گواهی تاریخ، تحقیق و چشم دید خویش عملآ اعتراف می کند که طالبان بر علیه شیعیان از دشمنی مذهبی خودها نیز کار گرفتند؛ و همچنین ضدیت و خصم جنون انگیز شؤنیستی خویش را در نقاب دین و مذهب بر ضد هزاره ها عملی نمودند:

« پروگرام شیعه ستیزی طالبان، اسلام را بدنام ساخته و وحدت مملکت را برباد داده است. برای بار اول در تاریخ افغانستان دین بصفت آله قتاله در دست متعصبین و افراطیون قرار گرفته، در دسته بندی ها، فرقه گرایی ها، تجرید سازی ها و خون ریزی ها، از آن استفاده شده است.» (24)

آیا از بین بردن فزیکی تمام شیعیان کشور ما توسط طالبان به حکم ملا محمد عمر، سلفیان پاکستانی، عربی وغیره یک هدف خاص نبوده و نمی باشد؟

این پژوهشگر، دشمنی های قومی- مذهبی را یک بستر طولانی در برگه خونین از تاریخ افغانستان مورد ارزیابی قرارداده و یک مکثی مؤجز را در این زمینه می نماید:

«دشمنی و عداوت فرقه یی در بین پشتون های سنی و هزاره های شیعه مذهب، تاریخ دراز دارد، ولی طالبان، برخلاف روحیه واقعی اسلام با منافق خواندن تمام شیعه ها، این دشمنی را حاد تر و بدتر گردانید.» (25)

تا وقتی که پای طبقات حاکمه کشور و حامیان خارجی شان در بین اقوام مظلوم کشور دخیل نبوده، این اقوام هرگز علیه هم دیگر به خشونت، جنگ وغیره دست نبرده اند. پس عاملین دشمنی از جمله بین هزاره و پشتون، همین ستمگران داخلی با حامیان خارجی خویش بودند.

 

- نسل کشی در یکاولنگ بامیان:

نبشتۀ خانم ثریا بهاء پژوهشگر، ادیب و نویسنده مقیم ایالات متحده امریکا را باهم می خوانیم:

« یکاولنگ یکبار دیگر ویران گشت و فرزندانش در شطی از خون غلطیدند، فریاد بینوایان بیگناه آن همراه با بوی خون و باروت به هم آمیخت و در هوا پیچید و خون سرخ بر روی برف سفید تابلو هولناک از حکایت ستمدیدگانی را ترسیم نمود که از قرنها بدینسو از تبعیضی مضاعف رنج می بردند. دشمنان افغانستان توانستند یکاولنگ را ویران و جغرافیایش را به زمین سوخته مبدل نمایند ولی نتوانستند هویت پایدارش را از هستی ساقط سازند.» (26)

با ادامه آن در جای دیگر نگارش واقعیت گرانه ی جناب انصاری از فاجعه دردناک ملی و فراموش ناشدنی شهر بامیان و یکاولنگ توسط خانم بهاء بازهم این چنین نقل شده است:

« در آن روز، اجساد کشته شدگان را یخ زده بود و مرده ها به اشکال مختلفی خشک شده بودند. راست کردن دست و پای کشته شدگان کار آسانی نبود. از شدت رگبار، در دهان برخی از این کشته شدگان دندانی نمانده بود و در اثنای انتقال دادن به گورستان از زخمهای برخی دیگر سرگلوله مسلسل به زمین می ریخت.» (27)

بازهم در مورد شمۀ از جنایت طالبان در بامیان چنین نگاشته شده است:

«اینک پس از نو سال سرنگونی حکومت وحشت و جهالت، دیده میشود که زمین های سوخته همانگونه سوخته باقی مانده اند و پرنده های سوخته پر- آشیانی برای برگشت ندارند.  هزاران نفر از باشندگان این مناطق با از دست دادن خانه و منبع معیشت خود، از روی جبر راهی شهر های دور و نزدیک در داخل و خارج کشور شدند. چنانچه در بالا گفته شد، این همه ویرانی و جنایت را طالبان آفریدند. اما با این جنایت تا کنون چگونه از سوی دوست و دشمن برخورد شد، قابل یک بررسی کوتاه است. طالبان نه تنها در بامیان، بلکه در نقاط دیگری از کشور نیز که در برابر آنها مقاومت شدیدی شده بود، به چنین ویرانگری ها دست زدند که میتوان از قتل عام و  زمین سوخته در یکاولنگ - شمال کابل– مزار شریف – هرات - هزار باغ و خواجه غار، در ولایت تخار نام برد.» (28)

آیا با چنین جنایات، کرامت انسانی نقض نشده و اسلام عزیز توسط طالبان بدنام نگردیده است؟

آقای خواجه بشیر احمد انصاری، پژوهشگر و نویسندهء گرانمایهء افغانستان در پرتو تفکر انسانی، اسلامی، ملی و خرد دموکراتیک خویش تحت عنوان:«زخم خونین یکاولنگ؛ گل سرخی بر سینهء عاشورا»، نگاشته است که من چند قسمت آن را جسته جسته در این جاه نقل می نمایم :

« در اين شب و روزی که مردم از کربلا و عاشورا و کشمکش فرعون و موسی [1] حرف می زنند، نميدانم که چرا زخم خونين خاطراتم باري ديگر تازه شد و مرا قتل عام مردم مظلوم و بيگناه يکاولنگ بياد آمد.

شايد يکی از انگيزه هايی که اين دو حادثه را در ذهن من بهم پيوند داد ماه جنوری باشد، ماهی که امسال تداعيگر دو مناسبت خونين در دو سوی تاريخ و جغرافيای منطقهء ما شده است.

شش سال و اندی قبل در آن شب و روزی که زمستان، سنگ و چوب يکاولنگ را با کفنی از برف پوشانده بود و مردم در زير سقف خانه های گلين از سرما و ترس بخود می لرزيدند، در آن دورانی که گرگان بين المللی سرنوشت ميهن و ملت ما را به کفتار منطقه سپرده بودند، در چنان اوضاع و احوال، طالبان ترور و تعصب و مناديان جهل و جنايت سر بر داشتند تا در جان پا برهنه ترين و فقير ترين و شکم گرسنه ترين مردم کشور افتيده و عطش انتقام خويش را با خون آن بی گناهان فرو نشانند.

در آن روز نعيق[2] کلاغان لاشخوار طالبی از گردنه ها بلند شده و همراه با باران گلوله و رعد ويرانی و طنين طبل جنگ از مرگ و تباهی و نسل کشی و زمين سوزی خبر دادند. شايد خواننده اي بگويد كه تاريخ معاصر افغانستان، حوادث خونينی را در سينۀ خود ثبت نموده است ولی آنچه آن روز در يکاولنگ و بر يكاولنگيان گذشت چيزی بود که زبان قلم از تصويرش عاجز است.  

« نتوانم كه كنم وصف چنان ماتم و غم

بشکند  شـرح  بیان غم تو  پشت قلم»

... در آن روز، اجساد کشته شدگان را يخ زده بود و مرده ها به اشکال مختلفی خشک شده بودند. راست کردن دست و پای کشته گان کار آسانی نبود. از شدت رگبار در دهان برخی از اين کشته شدگان دندانی نمانده بود و در اثنای انتقال دادن به گورستان از زخمهای برخی ديگر سرگلوله مسلسل به زمين می ريخت.

در ميان يکاولنگيان ، خانواده هایی هم بود که همه مردان جوان شان کشته شده بودند. طالبان در قریۀ بيد مشکين سی و پنج نفر را از يک خانواده به قتل رساندند. در آنروز يکهزار و دو صد خانه  و نه صد  دکان آتش زده  شد و  به  تعداد  سه  صد و هشتاد و شش نفر به شهادت رسيدند. طالبان به قوانين جنگی هيچ دين و آئينی پا بند نبودند. در شريعت قبیلوی طالبان، نه زنان و پيرمردان مصئونيت داشتند و نه هم ديوانگان.  ...

يکاولنگ يکبار ديگر ويران گشت و فرزندانش در شطی از خون غلطيدند، فرياد بينوايان بيگناه آن همراه با بوی خون و باروت به هم آميخت و در هوا پيچيد و خون سرخ بر روی برف سفيد تابلوی هولناکی از حکايت ستمديدگانی را ترسيم نمود که از قرنها بدينسو از تبعيضی مضاعف رنج می برند. دشمنان افغانستان توانستند يکاولنگ را ويران و جغرافیايش را به زمين سوخته مبدل نمايند ولی نتوانستند هويت پايدارش را از هستی ساقط سازند.

اگر خواسته باشيم غمنامۀ یکاولنگ را در قالبی موجز بيان نمائيم بهتر از اين نمی يابيم که تقريری کهن را به عاريت گرفته و بگوئيم که طالبان «آمدند و كندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند».

ولی دردا و اسفا که طالبان از يکاولنگ رفتند، ولی به کجا؟ آنها روانۀ کابل شدند تا با ريشهای تراشيده و نکتائی های پر زرق و برق بر مسند عاليترین پستهای نهاد های مالی و فرهنگی و تعليمی کشور بر سرنوشت قربانيان ستم در يکاولنگ، شمالی، مزار، پکتيا، قندهار، لغمان و... فرمان رانند. طالبان رفتند تا از بلندگوی پارلمان کشور حکم برائت شان را به سمع جهانيان برسانند. در آن شب و روزی که يکاولنگيان بی دفاع بدست جانوران بی هويت طالب و پيشتيبانان عربی و عجمی شان ذبح می شدند در همين امريکا کسانی بودند که فاشيزم قبيلوی را تيوريزه نموده و در تجليل از سياست نسل کشی و زمين سوزی طالبان اتن براه می انداختند. آيا پذيرش چنين عناصری و آن هم در کليدی ترين پستهای کشور جفا و جنايت در حق آن گلگون قبايان مظلوم نيست؟! فروغلتیدگان منجلاب مزدوری و قدرت طلبی و افزون خواهی پاسخ دهند.

امروز مؤسسات بدنام حقوق بشر از صوفی گرديزی و ملا ستار و ملا لنگ و حاجی معاون و ديگر مسئولان آن فاجعهء هراس انگيز که فرزندان بی دفاع و بی سلاح يکاولنگ را قتل عام نموده، خانه ها و مغازه های شان را به آتش کشيده و حيوانات شان را چپاول نمودند، اسمی بر زبان نياورده؛ ولی بر عکس نام مدافعان نامدار يکاولنگ را که در سخت ترين شرايط از مردم مظلوم شان دفاع نمودند، در لست ناقضان حقوق بشر ثبت می نمايند.» (29)

آقای بشیر احمد انصاری که غیر هزاره است، بی طرفانه شمۀ از مسایل را به کاویش گرفته و واقعیت ها را بدون هراس و به رضای خدا، انسانیت، مدنیت، عدالت و بشر دوستی بیان داشته است.

 

در فرجام:

پس از عصر خونین امیرعبدالرحمن خانی؛ تا حال بزرگ ترین جنایات ضد بشری در حق مردم افغانستان از سوی طالبان تحت رهبر ملا محمد عمر، استخبارات پاکستانی، عربستان سعودی و... صورت گرفته و در این سال بازهم جوی خون توسط طالبان در تمام ولایات کشور از شمال به جنوب، از شرق به غرب و از کابل به هزاره جات جریان دارد.

طالبان تا حال به صورت منظم جنگ و خون ریزی را علیه دولت، نیروهای امنیتی و مردم افغانستان ادامه دادند. وحال بعد از مرگ ملا عمر انسان کشی را نیز در افغانستان ادامه خواهند داد؛ زیرا بعد از این هم به دستور سایر کدر رهبری طالبان، داعش، اسختبارات پاکستانی، وهابی وغیره، خون ریزی را در کشور ما دوام خواهند داد.  

به خاطر این که طالبان از یک طرف به غرض تحقق اهداف شوم استخبارات پاکستانی، عربستان سعودی و سایرین در افغانستان جنگ و خون ریزی را به پیش خواهند برد. از طرف دیگر، به منظور تحقق مرام های شؤنیستی خود بر سایر اقوام مظلوم و محکوم تاریخ در کشور ما دوام خواهند داد.

از همین لحاظ است که اگرچه «مصرف طالبان» در جریان این 14 سال تمام شده؛ ولی حال برخی دیگری از طالبان را در زیر نام داعش در جوار تروریستان پاکستانی، تاجیکستانی، اوزبکستانی، چچنیایی، عربی، چینایی، ترکمنستانی وغیره گرد آورده و کشتار مردم افغانستان را ادامه می دهند. درضمن، دولتمداران افغانستان در مورد سربازگیری داعش حتا در شهر کابل نیز اغماض نموده و هیچ اقدام قانونی را تا حال علیه قلع و قمع افراد طالبان و داعشی به خرچ نداده اند که این سوال برانگیز می باشد.  

آیا طرف داران طالبان و داعش در میان ارگ ریاست جمهوری تا با پائین ترین صفوف دولتی در مرکز و ولایات به نفع تروریستان فعالیت نمی کنند؟ آیا همین برگزاری مراسم فاتحه خوانی مرگ ملا عمر از سوی برخی از اعضای شورای عالی صلح و دیگر همفکران تباری شان به معنای پامال کردن خون تمام شهدای افغانستان در این مقطع حساس تاریخی نمی باشد؟

هرقدر که مسؤلین دولتی حکومت وحدت ملی و حتا آقای حامد کرزی از خطر وجود داعش بارها انکار کردند؛ ولی در این اواخیر عملآ ثابت گردید که برخی عمده از طالبان، شبکه حقانی، افراد حزب اسلامی حکمتیار و... در چوکات داعش منسجم گردیده و علیه دولت، نیروهای امنیتی و مردم افغانستان به خون ریزی ادامه می دهند.

امید است که حاکمان وحدت ملی، به صورت قانونی از برگزارکنندگان مراسم فاتحه خوانی ملا محمد عمر قاتل بازخواست نموده و آنان را مجازات نمایند تا در آینده از فعالیت هواداران تروریستان جلوگیری صورت گرفته شده باشد. اگر مجازات آن ها صورت نگیرند، معلوم است که سازمان دهندگان اصلی مراسم فاتحه خوانی ملا عمر خون آشام از دورن دولت خواهند بود.

خوب!

هرچه باشد، مردم ما و خاصتآ نیروهای امنیتی با روحیه کامل انسانی، اسلامی، ملی، اخلاقی، قانونی و مدنی خویش از حریم مقدس کشور در برابر رهبری جدید طالبان، داعش، استخبارات خارجی و شؤنیستان داخلی دفاع خواهند نمود و هرگز به دشمنان داخلی و خارجی تسلیم نخواهند شد. بالاخیره، پیروزی نهایی از آن مردم و نیروهای امنیتی در برابر همه دشمنان رنگارنگ خواهند بود.

مردم از شهامت و قهرمانی اردوی ملی، پولیس ملی، امنیت ملی، پولیس محلی در برابر تمام تروریستان و حامیان خارجی و داخلی شان دفاع و پشتوانی خواهند نمود.

ومن الله التوفیق

تاریخ: یکشنبه 11 اسد 1394 خورشیدی   / کابل

 

-----------------------------------------------------------------------------------------------

منابع:

(1) - «امتداد جنایات درچهارگوشه کشوردرآینه ی حقایق» بخش یازدهم – پژوهش وکاوش از( استاد صباح ) سایت همایون.

(2) – ص 278 «بگذار نفس بکشم»/ نویسنده: عزیز رویش/ چاپ اول: کابل، زمستان 1391/ ناشر: انتشارات تاک/

(3) - ص 20 مجموعه ء مقالات محمد عوض نبی زاده جلد .... (مسایل تاریخی , سیاسی,  اجتماعی  و فرهنگی جامعه هزاره)، نویسند: محمد عوض نبی زاده، سال چاپ: 1385 شمسی

(4) منبع: سایت آریایی، 7 ثور 1386 خورشیدی برابر با 27 اپریل 2007 میلادی.

(5) - گزارش سازمان ناظر بر حقوق بشر در مورد قتل عام هزاره ها در مزارشریف، هفته نامه وحدت شماره 277، پنجشنبه 5/9/1377.

(6) - ص 188/ «ایمان وآزادی»، مؤلف: دای فولادی، چاپ اول: بهار 1382، نشر بنیاد انکشاف مدنی.

(7) - ص 111- 112، «طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه»، مولف: احمد رشید، مترجم: عبدالودود ظفری، ماه می 2001 کلفورنیا ایالات متحده امریکا.

(8)- ص 10«صراط ( ماهنامهء عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی)»، سال اول شماره 3و4،/ 1377/ ایران.

(9) - ص 16«صراط ( ماهنامهء عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی)»، سال اول شماره 3و4 ،1377/ ایران.

(10) - ص 17 «صراط ( ماهنامهء عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی)»، سال اول شماره 3و4 ،1377/ ایران.

(11) - صفحات 68- 69،«صراط ( ماهنامهء عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی)»، سال اول شماره  5 و 6 ، 1377/ ایران.

(12) - ص 69، «صراط ( ماهنامهء عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی)»، سال اول شماره 5 و6 سال تأسیس:1377/ ایران.

(13) – ص 279 «بگذار نفس بکشم»/ نویسنده: عزیز رویش/ چاپ اول: کابل، زمستان 1391/ ناشر: انتشارات تاک.

(14) - 114 « طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه»، مؤلف: احمد رشید، ترجمه: عبدالودود ظفری، تاریخ چاپ ماه می 2001 کالفرونیا – امریکا.

(15) - ص 149 « طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه»، مؤلف: احمد رشید، ترجمه: عبدالودود ظفری، تاریخ چاپ ماه می 2001 کالفرونیا – امریکا.

(16) - ص 153 « طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه»، مؤلف: احمد رشید، ترجمه: عبدالودود ظفری، تاریخ چاپ ماه می 2001 کالفرونیا – امریکا.

(17) - ص 69 « صراط» ماهنامهء عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی سال تأسیس 1377/ ایران.

(18) ص 5«هفته نامه جبهه ملی» سال دوم شماره نهم و دهم- پنجشنبه 17 حمل 1391/ نویسنده: اوبنه فلورانس، روزنامه لیبراسیون/ ترجمه: حسن کریمی / کابل.

(19) - ص 115« طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه»، مؤلف: احمد رشید، ترجمه: عبدالودود ظفری، تاریخ چاپ ماه می 2001 کالفرونیا – امریکا.

(20) ص 5 «هفته نامه جبهه ملی» سال دوم شماره نهم و دهم- پنجشنبه 17 حمل 1391/ نویسنده: اوبنه فلورانس، روزنامه لیبراسیون/ ترجمه: حسن کریمی/ کابل.

(21) ص 5 «هفته نامه جبهه ملی» سال دوم شماره نهم و دهم- پنجشنبه 17 حمل 1391/ نویسنده: اوبنه فلورانس، روزنامه لیبراسیون/ ترجمه: حسن کریمی/ کابل.

(22) ص 5 «هفته نامه جبهه ملی» سال دوم شماره نهم و دهم- پنجشنبه 17 حمل 1391/ نویسنده: اوبنه فلورانس، روزنامه لیبراسیون/ ترجمه: حسن کریمی/ کابل.

(23) ص 5 «هفته نامه جبهه ملی» سال دوم شماره نهم و دهم- پنجشنبه 17 حمل 1391/ نویسنده: اوبنه فلورانس، روزنامه لیبراسیون/ ترجمه: حسن کریمی / کابل.

(24) - ص 122 « طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه»، مؤلف: احمد رشید، ترجمه: عبدالودود ظفری، تاریخ چاپ ماه می 2001 کالفرونیا – امریکا.

(25) - ص 103 « طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه»، مؤلف: احمد رشید، ترجمه: عبدالودود ظفری، تاریخ چاپ ماه می 2001 کالفرونیا – امریکا.

(26) - (منبع: سایت سرنوشت /28 دلو 1385 مطابق 16 فبروری 2007 م)/ جرمنی.

(27) - (منبع: سایت سرنوشت /28 دلو 1385 مطابق 16 فبروری 2007 م) / هامبورگ- آلمان.

(28) - منبع: سایت «کاتب هزاره» ، مقاله محمد عوض نبی زاد: «یاد وبود از نهمین سا لروز قتل عام در بامیا ن بوسیلهء طالبان»، سه شنبه 13 سنبله 1386 خورشيدی برابر با 4 سپتمبر2007 ميلادی/ آلمان.

(29) - منبع: سایت سرنوشت ، 28 دلو 1385 مطابق 16 فبروری 2007 میلادی/ هامبورک- جرمنی.

 

 


بالا
 
بازگشت