غلام سخی ارزگانی

 

تداوم نفاق حلقات دولتی در خدمت دشمنان ملی

خشت اول گر نهاد معمار کج

تــا ثریــا می رود دیــوار کج

اگر در کانون خانواده، اجتماع، شهر، جامعه، ملت و کشور بر بنیاد منطق، دانش معاصر و عقلانیت به صورت دقیق تحقیق صورت گیرد با یقین کامل که نقاط مثبت و منفی شناسایی خواهند گردید. بر نتیجه این چنین شناخت از جامعه بوده که نخبگان شایسته و خدمت گار در جهت تحقق منافع دموکراتیک ملی، انتخاب و با وحدت نظر و عمل در خدمت دین، وطن و مردم قرار خواهند گرفت. مثال های زنده و عینی آن، کشورهای متمدن در قاره های کنونی جهان می باشند؛ ولی شوربختانه که پیشینه و پسینه افغانستان برعکس کشورهای مترقی و پیش رفته بوده و می باشند.

آیا تهداب افغانستان با نگرش ها و کردارهای طبقاتی، استبداد سنتی، حاکمیت های تک قبیلوی میراثی، هژمونی خواهی اربابی، قوم پرستی، ستمگری، نفاق ورزی، تبعیض طلبی، خشونت ورزی، جنگ افروزی، بیگانه پرستی و... انسان کشی گذاشته نشده است؟ 

به کلام روشن تر، وطن ما تقریبآ از سه قرن به این سو در دامن اختلافات، ویرانی ها، کشمکش ها، بی اتفاقی ها، کشتارها، بی گانه پرستی ها، اعمار کله منارها و جنگ های خونین غرق بوده و حتا تمام افتخارات و داشته های تاریخی پنج هزار ساله میهن باستانی ما نیز به تلی از خاک سیاه مبدل گردیده اند.

زمام داران میراثی و تک قبیلوی ما در بی اتفاقی و رقابت مذلت بار به خاطر کسب قدرت، حیف و میل دارای مردم و همچنان به سبب نوکرمنشی به اجانب؛ خون های مردمان بی گناه و غیر سیاسی را به خانه ها، کوچه ها، دشت ها، دره ها و کوه ها ریختانده، و قدرت سیاسی را از دیگری خویش به زور شمشیر گرفته است. نتایج تمام بی اتفاقی های شاهان، برادران سلطنی، رؤسای جمهور، احزاب، اقوام، ائتلاف ها، مذاهب، بحران ها، ظلم ها، نوکرمنشی ها به اجانب وغیره از قرن های گذشته تا امروز از یک طرف باعث شهادت جبران ناپذیر مردمان کشور، ویرانی و بی سرنوشتی تمام اقشار اجتماعی و طبقاتی مردمان افغانستان گردیدند. و از طرف دیگر، بیش ترین نفع را دشمنان کشور ما بردند که مقصر اصلی این همه؛ حاکمان مستبد، طبقات حاکمه، عوامل بی گانه و حکومت های خائین نسبت به خدا، وطن و تمام مردمان افغانستان بودند و می باشند.

عدم کارآیی ها، ستم ها و نفاق های شاهان تک قبیلوی هوتکی، ابدالی، سدوزایی، محمد زایی، بارکزایی، تاجیکی، محمد زایی، خروتی،  تاجیکی، عربی، احمدزایی، تاجیکی، طالبی، پوپل زایی، احمد زایی و خروتی تقریبآ از سه صد سال تا به حال ثبت تاریخ اند که به خاطر انحصار حاکمیت، همه منافع ملی را برباد داده و نفوذ کشورهای خارجی را در کشور ما بیش تر نموده اند.

این دور باطل و یا سنت نامیمون از قرن های گذشته تا حال برای دولت های ستمگر، بی گانه پرست و حکام غیر مردمی افغانستان به میراث مانده است که جامعه را از رسیدن به کاروان تمدن معاصر و نظام مردم سالاری محروم نگهداشته است.

از جمله به چند نمونه مختصر بی اتفاقی زیان بار، وابستگی به اجانب، عدم شایستگی و ستمگری حکام نیم قرن اخیر اشاره می گردد:

- خاندان آل یحیی در نیم قرن گذشته به عوض خدمت به مردم، در یک رقابت ظالمانه انحصار قدرت بین هم قرار گرفتند. از جمله سردار محمد داود خان با همکاری حزب دموکراتیک خلق افغانستان با یک کودتا، محمد ظاهرشاه را از قدرت شاهی بر کنار کرد و با برگزاری یک جرگه تقلبی و توطئه خود را رییس جمهور افغانستان ساخت.

- پس از گذشت چند سال، بحران های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در درون جمهوریت زبانه کشیدند و همین حزب دموکراتیک خلق که به قدرت رساندن سردار داود خان یاری رسانده بود، با یک کودتای خونین و حمایت روس ها، داود خان را با تمام اعضای خانواده اش از بین برده و این بار نور محمد تره کی به قدرت رسید.

- در دوران ریاست جمهوری چند ماهه نور محمد تره کی، اختلافات پرچمی ها و خلقی بالا گرفتند و تا این که خلقی ها موفق به راندن پرچمی ها از قدرت شدند.  

- خلقی ها بدون یک و دو نفر، دیگر اگرچه همه از جامعه نجیب پشتون بودند؛ ولی در جریان یک سال، اختلافات، بحران ها، هژمونی ها و بی اتفاقی بین نورمحمد تره کی و حفیظ الله امین به میان آمده و بالاخیره، حفیظ الله امین موفق به کشتن نورمحمد تره کی شد و قدرت سیاسی را از آن خود نمود.

- پس از سه ماه، حفیظ الله امین توسط کرملین نشینان از بین برده شد و به عوض وی ببرک کارمل رییس جمهور گردید که با اشغال نظامی کشور ما از سوی ارتش سرخ نیز همراه می باشد.

- مدت شش سال به صورت کلی پرچمیان تحت رهبری ببرک کارمل در قدرت قرار داشتند؛ ولی پس از مدتی بحران های داخلی، جنگی، کشتار مردمی، آوارگی از یک طرف، بی اتفاقی و انحصار قدرت بین ببرک کارمل و داکتر نجیب الله از طرف دیگر ایجاد گردیده و تا این که نجیب الله قدرت سیاسی را با حمایت شوروی از رهبر حزبی خویش کارمل تصاحب نمود.

- پس سپری شدن تقریبآ هفت سال از حاکمیت داکتر نجیب الله که جنگ ها، قتل ها، بحران ها، همچنان تضادها بین پرچمی ها، جنرال عبدالرشید دوستم وغیره بیش تر تشدید گردیدند و بالاخیره عوامل داخلی و خارجی در مجموع باعث سقوط نجیب الله از قدرت سیاسی شدند.

- پس از سقوط دولت داکتر نجیب، یک بخش مجاهدین ( برای دو ماه صبغت الله مجددی و بعد برای چهار ماه برهان الدین ربانی) در کابل به قدرت رسیدند. آن احزاب مجاهدین که در قدرت دولت شریک نبودند با احزاب مجاهدین که در درون دولت اسلامی افغانستان بر سر تقسیم قدرت با هم در مخالفت حزبی، تخاصم قومی، سیاسی و حتا به جنگ و کشتار اعضای هم دیگر دست بردند. گفته می شود که در این میان، در حدود هفتاد هزار تن در کابل به قتل رسیده اند. ناگفته نماند که در عقب هر کدام از این احزاب مجاهدین، استخبارات کشورهای همسایه، منطقه و جهانی نیز قرار داشتند و اکنون نیز چنین است.

- بنا بر عدم شایستگی، تضادهای گسترده ی دیگری داخلی و خارجی، پس از چهار سال دولت اسلامی مجاهدین به واسطه گروه طالبان با حمایت عریان استخبارات پاکستان وغیره سقوط داده شد.

- امارت اسلامی طالبان با شعار تأمین شریعت، امنیت و صلح در کشور به وجود آمد که محصول کشتارهای دسته جمعی مردم مظلوم به خصوص در کابل، پروان، شهر مزارشریف، ولایات شمال، بامیان و سایر نقاط افغانستان بود. امارت اسلامی طالبان در مدت پنج سال حاکمیت خویش با حمایت کشورهای خارجی و خاصتآ با مداخله مستقیم استخبارات پاکستان نه تنها در نقض حقوق بشر در رأس تمام ناقضین حقوق بشر در جهان قرار گرفت؛ بلکه افغانستان را به مرکز تروریسم بین المللی القاعده و بحران نوین نیز تبدیل نمود.

- این بار جامعه جهانی تحت رهبر ایالات متحده امریکا و جبهه متحد ملی افغانستان؛ امارت اسلامی طالبان و القاعده را در مدت یک ماه در سال 2001 میلادی در سراسر افغانستان سقوط دادند و در عوض آقای حامد کرزی را در توافق نامه کنفرانس بن به حیث رییس اداره مؤقت انتصاب نمودند که مورد تأیید همه مردمان کشور و حتا کشورهای خارجی نیز قرار گرفت.

- آقای حامد کرزی که از حمایت بیش از 42 کشورهای بزرگ صنعتی در جریان 13 سال برخوردارد گردید، متأسفانه از کمک های جامعه جهانی با زیربنای منطق، اتفاق، خرد، دانش، شایستگی در خدمت مردم استفاده نکرد و برعکس، مفسدین ترین ادارات دولتی را به وجود آورد. از همین رو، یک فاصله عمیق بین مردم و حاکمیت مفسد حامد کرزی خلق گردید.

افزایش کشت کوکنار، تولید مواد مخدر، قاچاق، غصب اراضی، فساد اداری، قوم پرستی، قبیله گرایی، خویش خوری، مصلحت گرایی، طالب پروری، تجاوزات جنسی، گروگران گیری، عملیات انتحاری، تشدید تبعیضات قومی، تعصبات مذهبی و نظایر این ها در ایام رهبری غیرخردمندانه جناب حامد کرزی و سایر دولتمدارانش در بستر 13 سال گذشته بوده که زمینه های علنی رقابت جنگ نیابتی و استخباراتی کشورهای خارجی را به صورت گسترده در افغانستان مساعده نمودند. همچنان در این مدت، جاسوسان پاکستان به صورت هدفمندانه در محور مقامات دولتی، خصوصی و حتا نهادهای خارجی نیز جاگزین گردیدند که بدان «ستون پنجم» نیز گفته می شود.

آیا این ها همه و همه ناشی از عدم شایستگی، بی اتفاقی، بی خردی، بی مسؤولیتی، قانون گریزی، بی دانشی، بیگانه پرستی، زورگویی، چپاول گری، وطن فروشی و... دولتمداران 13 ساله تحت مدیریت غیرعاقلانه و ضد ملی جناب حامد کرزی نبودند؟ 

- حکومت وحدت ملی تحت رهبری آقای داکتر محمد اشرف غنی و آقای داکتر عبدالله عبدالله، ناشی از عریان ترین تقلب ها، تخلف ها و خیانت های که در انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفته، می باشد. از آن جایی که پروسه و بی نتیجه بودن انتخابات ریاست جمهوری چنان لکه ی ننگ، خیانت و غیرقانونی را در جهان منعکس ساختند که بالاخیره، جان کری وزیرخارجه امریکا، همین حکومت وحدت ملی را بر هردو جانب قبولاند. همچنان هردو طرف رسمآ به تقسیم قدرت پنجاه در صد در حاکمیت و... تغییرات در قانون اساسی موافقه کردند. از این که بحران ها از این بیش تر تشدید نگردند و جنگ خانمان سوز بار دیگری بر مردم تحمیل نگردند، مردم ما و حتا روشن ترین نخبگان از روی ناگزیری، اعلان این «حکومت وحدت ملی» را پذیرفته و آن را به فال نیک گرفتند.

دردمندانه که رهبران حکومت وحدت ملی در جریان این یک سال آخیر نه تنها یک شایستگی لازم مدیریتی را در حکومت داری از خود نشان نداده و اصلاحات دموکراتیک را در ساختار دولت، اقتصاد، جامعه، سیاست و فرهنگ به وجود نیاوردند؛ بلکه باعث تشدید بیش تر تضادها، بی اتفاقی، فساد اداری، ناامنی، عملیات انتحاری، فقر اقتصادی، فرار قوه بشری، قاچاقبری، قوم پرستی، گروه گرایی، جاسوسی، گروگان گیری، عدم شایستگی، بی سرنوشتی، خشونت ورزی، تهاجم جنگ های تروریستی وغیره نیز در کشور گردیدند. افزون برآن، سردم داران حکومت بر سر رقابت تقسیم قدرت فقط در انحصار هردو تیم انتخاباتی همه فضا را تحت شعاع قرار داده و زمینه را برای فعالیت های باز ستون پنجم در سراسر کشور به نفع دشمنان مردم کشور به خصوص به سود تروریستان طالبی و داعشی مساعد نموده اند. به سخن رساتر، بحران های 13 ساله حاکمیت حامد کرزی بیش تر تشدید گردیده و کشور را در حالت تباهی قرار داده اند.  

رییس جمهور آقای داکتر غنی و آقای داکتر عبدالله با بی اتفاقی خویش؛ بحران تعیین اعضای جدید کابینه، والی ها، رؤسای مستقل، بانک ها، شاروالی ها، قضات، قوماندان ها، سفراء مدیران، و سایر مقامات را به وجود آوردند و همه را سرپرست مقرر کردند که یک بحران نوین است. در ضمن، آن وعده های خدمت گذاری را که هردو در وقت کمپاین مقام ریاست جمهوری خویش به مردم داده بودند، هیچ یکی از آن را عملی نکردند و مردم به صورت قطعی از حکومت وحدت ملی روی گردان شدند. چنان چه آقای داکتر عبدالله بارها با جرأت تمام اعتراف نمود، آن چه را که ما به مردم وعده داده بودیم تا حال انجام داده نتوانستیم و مردم حق دارند که از ما فاصله بگیرند.  

پس، باید اعتراف نمود که حاکمیت های چند قرنه گذشته های تا کنون از یک طرف انحصارگر، نفاق افگن، بی کفایت، ستمگر، بی گانه پرست، بی اتفاق، محور طلب، تقلب کار، عقل گریز و... حتا قاتل مردم بودند که یکی پس از دیگری با چنان خفت، جنایت، شرمندگی و اعمال ضد انسانی خویش به گودال های مرگ رفتند؛ ولی در عقب خویش به جز: از سیاه روزی به مردم، خیانت، تبعیضات قومی، جنایت، تعصب مذهبی، وطن فروشی، قبیله گرایی، قوم پرستی و... آدم کشی بیش تر، کدام خدمتی به جای نگذاشتند.

زمام داران دولتی افغانستان بنا بر عدم شایستگی، خشونت ورزی، انحصارگرایی، قوم پرستی، بی اتفاقی، بی گانه پرستی، هژمونی خواهی، خون ریزی، استثمارگرایی، حاکمیت تک قبیلوی وغیره یکی پی دیگری حتا تا حال با جنایت حکومت کرده و افغانستان را به عنوان عقب مانده ترین کشور در جهان مبدل ساختند که امروز افغانستان؛ مرکز تروریسم جهانی، کشت کوکنار، تولید مواد مخدر، قاچاق، نقض حقوق بشر، خشونت، جنگ، انفجار، انتحار، کشتار و سایر جنایت ضد بشری در جهان می باشد.

 

خلاصه این که:

آیا میراث های حاکمیت تک قبیلوی- قومی، بیگانه پرستی، بی کفایتی و استبدادی از قرون گذشته تا کنون در افغانستان دوام ندارند؟ آیا حاکمیت سیزده سال حامد کرزی؛ یک حاکمیت طبقاتی، سران مفسد قومی، چپاول گری، مصلحتی، طالب پروری، قانون گریزی، زراندوزی، گروه گرایی، خویش خوری، تفرقه افگنی، فسادورزی، قبیله گرایی، قوم پرستی، خشونت افزایی، قاچاقبری، غصب اراضی، ستمگریی، عقل گریزی و... بی گانه پرستی نبود؟

آیا در این شرایط حساس، رهبران حکومت وحدت ملی چرا از تاریخ، نفاق و استبداد شاهان، رؤسای جمهور، احزاب وغیره گذشته به خاطر خدمت گذاری به وطن و مردم عبرت سازنده نگرفتند؟ آیا تداوم نفاق مذلت بار بین اعضای ریاست جمهوری و ریاست اجرائیه به نفع دشمنان داخلی و خارجی تمام نخواهند شد؟ آیا ادامه نفاق های سلیقوی، سیاسی، ضد دینی، ضد قانونی وغیرعقلانی که از هر طرف باشند؛ بحران های کنونی را به نفع تروریستان و دیگر دشمنان ما گسترش نخواهند بخشید؟ چرا رهبران حکومت وحدت ملی به تعهدات قبلی خویش به مردم ثابت نکرده و مردم را از خود راضی ننموده اند؟ وقتی حاکمان حکومت وحدت ملی توانایی و شایستگی خدمت گذاری به وطن و مردم را به خود نمی بینند، پس چرا از مقامات شان استعفاء نمی کنند؟

حال اگر حاکمان حکومت وحدت ملی بر سر عقل نیایند و با زیربنای دانش، منطق و خرد به ریسمان خدا به صورت صادقانه چنگ نزنند و در خدمت خدا، وطن و مردم افغانستان به طور عملی قرار نگیرند؛ از یک طرف نه تنها جای آنان را طالب و داعش خواهند گرفت؛ بلکه افغانستان را به نیرومندترین و جدید ترین مرکز تروریسم بین المللی در برابر تمام بشریت تبدیل خواهند نمود.

 

تاریخ: شنبه 25 میزان 1394 خورشیدی برابر با 17 اکتوبر 2015 میلادی / کابل- افغانستان

 

 


بالا
 
بازگشت