مهرالدین مشید

 

خاموشی در برابر سـتون پنجـم همدستی مقامات را نشان می‌دهد و دولت بلاتکلیفی را باید کنار بگذارد

 

حدود یک سال از عمر این حکومت سپری شده است و اما تاکنون به دست کمی از وعده هایش جامه عملی نپوشانده است و ناکارایی و بی تفاوتی و بی توجهی حکومت بیشتر از ناامنی ها سبب شده تا مردم افغانستان از آن خسته و دلگیرشوند و به قول معروف گویی این حکومت نابکار و غرق در اختلاف و رقابت ناسالم بر دل مردم افغانستان ریخته است . حکومت در این مدت بجای ارایۀ خدمات و بهبود کار و زمینه های اشتغال بویژه برای جوانان حتا  کمترین گامی نگذاشته است و برعکس اوضاع امنیتی کشور هر روز شکننده تر و مخالفان نیرومندتر شده، سازمان یافته تر عمل میکنند و حملات شان را در سراسر افغانستان افزایش داده اند. جوانان پای به فرار نهاده اند پیران زمین گیر شده اند و عبوسیت سراسر کشور را فراگرفته است و مردم به کلی درپچال شده اند. با این همه دشواری های رو به افزایش حکومت به گونه یی بلاتکلیفی بی تفاوتی اختیار کرده است. این حکومت در کنار این ضعف ها و کمبودی هایش کمترین گامی هم در راستای تقویت ارزش های ملی و منافع ملی و وحدت ملی نگذاشته است؛ بلکه برعکس رویکرد هایش تا کنون ملی زدایانه بوده و اقتدار ملی را با از تیغ کشیدن منافع ملی و وحدت ملی هر روز بیشتر تضعیف می نماید. حکومت اقتدار ملی را که به شدت از لحاظ نداشتن پایگاه های قانونی و حقوقی به شدت رنج می برد، به گونه های مختلفی در پای قومیت به قربانی گرفته است.

مردم افغانستان با تشکیل حکومت به اصطلاح وحدت ملی خیلی امیدوار بودند که آقایان غنی و عبدالله به مشکلات مردم افغانستان توجه کرده وگام های اساسی را برای اصلاحات بنیادی در کشور می گذارد، فساد را محو می کند، از تنش های قومی می کاهد، اصل شایسته سالاری را بحیث بنای محکم برای ایجاد یک حکومتداری خوب در عمل پیاده می کند؛ اما برعکس حکومت در همان آغاز کارش به گزینش مشاوران و حاجبان و پرده دارانی متوسل شد که در جامعۀ افغانستان از پیشینۀ کاری خوب برخوردار نبودند. دارای دوسیه های کلان اختلاس مالی و فساد اداری هستند و مردم از آنان سخت متنفر هستند. این گونه گزینش های ناجور از سوی حکومت بر آرزوی های مردم در همان آغازین آب جوش ریخت و مردم نسبت به کار حکومت بی اعتماد شدند. این بی اعتمادی نه تنها اکنون گراف صعودی را طی می کند؛ بلکه  اکنون به تیغ دو سره یی مبدل شده است که  هر روز بیشتر از روز دیگر طناب عمر این حکومت را قطع می کند.

از این رو است که امروز حکومت از سوی مجلس نماینده گان و مردم افغانستان متهم به بلاتکلیفی و ناکارایی شده است. چنانکه مجلس نماینده گان در پیوند به ناامنی های رو به افزایش کشور از حاکمان کشور خواسته است، در صورتی که توان اداره کشو را ندارند با شورای ملی و نماینده گان اقوام ونخبه گان کشور مذاکره کنند تا راهی برای گشوده شدن بن بست موجود در کشور پیدا شود . رییس مجلس نماینده گانف حکومت را مخاطب قرار داد و  گفت هرگاه توانایی مهار اوضاع کنونی را ندارد به فراخوانی مردم اغاز خواهند نمود. در این نشیت شماری از اعضای مجلس نماینده گان حکومت را به گونۀ جدی مورد انتقاد قرار دادند و از زمامداران خواستند تا از لاک قومیت بیرون شوند، از مقرری های شخصی، قومی و گروهی خود داری کنند و به رفاه و امنیت  مردم توجه کنند. شماری ها گفتند که اکنون کارد خون آلود فساد حاکمان در موجی از  بیکاری های کشنده و ناامنیی های مرگباراز گوشت و پوست مردم عبور کرده و به استخوان آنان رسیده است؛ اما حکومت در لاک خود خزیده است و اندکترین پروایی هم ندارد.  این در حالی است که شماری ها تشدید ناامنی ها در کشور را عمدی دانسته و می گویند که در عقب آن دستان ستون پنجم در حکومت است؛ اما با آنکه  از موجودیت این ستون پنجم سخن ها زده می شود و حتا مقامات ارشد حکومتی چون جنرال دوستم هم از این موجودیت این ستون نام برده است و اما شگفت آور این است که این ستون پنجم به قول معروف "سرمۀ سلیمانی" بر چشمان خود زده اند و بر تمامی امور مسلط اند و اما از انظار حکومت  و مردم پنهان هستند. این ستون هر روز کشور را بیشتر به حلقوم فاجعه می برد و نزدیک است حکومت را به پرتگاۀ نابودی و سقوط مواجه بسازند و حتا از افتادن آن به پرتگاۀ سقوط حتمی چیزی هم نمانده است. در این میان آنچه مهم است این که گویی از ستون پنجم تخت و تاج حکومت را بر شانه های خود گرفته اند که آقای غنی و عبدالله هم بر این عرش سوار اند و آنان را به صوب نامعلومی تا افتادن در آخرین چاله لنگ لنگان حمل می کنند. از این معلوم میشود که همه کاره و گردانندۀ اصلی نظام همین ستون پنجم است. این ستون اکنون " خود کوزه و خود کوزه گر و خود گل کوزه  اند" و دیر یا زود کار نظام را تمام  و در برابر تعهدی که به باداران شان سپرده اند، بر خود اتمام حجت می کنند. 

 

این ستون  قدرتمند که گویا تخت سلیمانی ارگ را بر شانه دارد،  نزدیک است خدای نخواسته همه کار را یکسره کند و کاروایی های آن رهبران سیاسی و غیر سیاسی و مجلس نماینده گان و مردم افغانستان را وجشت زده گردانیده است. آیا می توان باور کرد که عامل اصلی افزایش ناامنی ها در کشور دستان پنهانی در درون حکومت است که به گونۀ سازمان یافته هر روز برای مخالفان مسلح فرصت سازی  و بستر سازی می کند. در صوتی که چنین باشد و پس سکوت حکومت در برابر این دستان مخفی خود نشاندهندۀ همدستی با آن است که دیگر شبه یی باقی نمی ماند و نگرانی های مجلس و سیاستمداران کشور هم ناموجه نیست. چنان که پیش از ابراز نگرانی های مجلس نماینده گان، استاد سیاف خواهان نشست جرگه مهم ملی یا لویه جرگه شد که هدفش پاسخ گویی به وضعیت کنونی و رهایی کشور از بحران ناامنی های موجود در کشور است . وی در ضمن

هشدار داد که واقعه کلانی در کشور در حال وقوع است که هرگز در مورد ان فکر نکرده ایم و بعد گفت که هرگا رییس جمهور پاکستان بمیرد هرگز خطری آن کشور را تهدید نمی کند و اما در افغانستان چنین نیست. چند روز بعد این اظهارات او شایعات تشکیل حکومت موقت پخش شد؛ بعد داکتر عبدالله هرگونه شایعات برای تشکیل حکومت را رد کرد و گفت حکومت برقرار است و هیچ مشکلی حکومت را تهدید نمی کند. داکتر صاحب که اندکی  از تعیین مشاوران و غیر مشاوران از جمع خواهرزاده ها و برادرزاده های خود فرصت یافته بود، وارد میدان استاد سیاف شد و به پاسخ استاد سیاف پرداخت. حال دیده شود که استاد سیاف چه متاعی در خورجین دارد و از آنچه گفته است، برخود  اتمام حجت کند. وارد شدن استاد سیاف را به میدان بازی نمی توان ساده گرفت و از آن به ساده گی عبور کرد؛ زیرا توپ افگندن در گول استاد سیاف چندان ساده نیست و می گویند استاد سیاف در این گونه موارد نبوغ خاصی دارد و در این باب متلک هایش معروف است. از همین رو است که می گویند، استاد سیاف به شکاری چیره دستی می ماند که تفنگش هر از گاهی آماده فیر است و اما کمتر شلیک می کند و منتظر فرصت می ماند تا تیر را درست و بجا به هدف بزند. حال بر حکومت است تا بلا تکلیفی را کنار بگذارد ورنه "پراک" های استاد سیاف، آن را "تیغ" خواهد کرد؛ اما افسوس که گرد و غبار کارنامه های نزدیکان و عزیزانش بر پشت و پهلویش سنگینی می کند و کمر راست او را اندکی خم نموده است . امید فرصت رهایی از زیر این  بار را پیدا کند و حرف های برنده و تندش سرشار از حلاوت  شود و مردم به وی بیشتر اعتماد کنند .

هرچه باشد، به قول معروف از حرف های برهنۀ استاد سیاف و پاسخ زود هنگام آقای عبدالله بوی خون می آید و معلوم می شود که در عقب  این نیمۀ خاموشی تندبادی در حرکت است و در ضمن تمامی دستگاه های سنجش تند باد از قبل عقیم شده اند. بدون تردید بهای این عقامت را هم مردم افغانستان خواهند پرداخت. مردم نگران اند که مبادا یک باره غافلگیر شوند و به سرنوشت نیمۀ دهۀ هفتاد مواجه شوند و یک باره باز هم تاریخ در کشور تکرارشود. ترس آن می رود که این بار تاریخ زشت تر از گذشته تکرار شود که شاید مردم حسرت دوران طالبان را بخورند؛ زیرا تکرار تاریخ در کشوری مانند افغانستان امری محال نیست.

حال دیده شود که حکومت افغانستان در برابر رخداد های کنونی و آنچه در حال روی دادن است، چه تدابیری را روی دست  دارد و یا این که باز هم مانند گذشته بلاتکلیفی اختیار می کند و با نهادن سرنوشت مردم افغانستان در کشتی حوادث خطرناک ماموریت خود را به سر می رساند. این که دستان مریی و نامریی

 

 


بالا
 
بازگشت