راز های پس پرده و برنامه های استراتژیک برای سقوط بدخشان بدست طالبان

نامه جوانان بدخشان به حکومت وحدت ملی

با توجه به وضعیت نابسامان کنونی در ولایت بدخشان که هم اکنون ولسوالی های وردوج، یمگان و قسماً کران و منجان در تصرف گروه طالبان میباشد و ده ها تن از نیرو های نظامی کشور جان هایشانرا در زد و خورد با طالبان از دست داده اند؛ حلقاتی خاصی در پی پیاده سازی برنامه های استراتژیک اند تا این ولایت را بدست طالبان سقوط دهند.

طالبان خارجی و داخلی در این ولایت بر طبق معادلات از قبل طرح شدۀ باداران شان، نخست از همه خواستند تا نفوذ نسبی خویش را در ولسوالی کران و منجان بدست آورده، برای تمویل مخارج خویش از معدن لاجورد حق گیری کنند. بر اساس تحلیل ها برنامۀ بعدی روی نکات استراتژیک تمرکز میکرد که ولسوالی وردوج از لحاظ دارا بودن دره های پر خم و پیچ منحیث نکتۀ تمرکز و پناهگاه امنی برای طالبان در نزدیکی ولسوالی مرزی تاجکستان (اشکاشم) انتخاب شده است. از همینرو طالبان با تصرف ولسوالی ورودج موفق شدند تا ولسوالی یمگان را که در بین وردوج و کران/منجان موقعیت دارد نیز تحت تسلط آورند.

در همین حال، چنین می نماید که برنامه های از قبل طرح شده یکی پی دیگری در حال تطبیق است، تبلیغ و ترویج افراطگرایی در میان جوانان و نوجوانان از یکسو و بیکاری از طرف دیگر زمینه را بیشتر مساعد ساخته است تا تعداد کثیری به صفوف طالبان بپیوندند، سلاح بردارند و در قاچاق مواد مخدر دخیل شوند، که در این قسمت حلقاتی خاصی هر یک برای منافع خودش بهره برداری کرده و آب را به آسیاب طالبان میریزند.

حلقۀ اول، تعدادی زیادی از ملا و مولوی که قبلاً در کشور پاکستان درس خوانده اند، نقش کلیدی را در تبلیغ و ترویج جنگجویی ایفا نموده و با ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با طالبان در داخل بدخشان و در پاکستان، وظیفه جمع آوری و بی راه سازی نوجوانان را بر عهده دارند تا آنها را برای طالبان استخدام نموده و حتی به مدارس پاکستان ارسال نمایند.

حلقۀ دوم، تعدادی از وکلا در شورای ملی و شورای ولایتی که هر یک برای نفوذ، قدرت محلی و قاچاق مواد مخدر بصورت غیر مستقیم از طالبان حمایت کرده و زمینۀ گسترش قلمرو ایشانرا مساعد میسازند. این وکلا در کمرنگ شدن حاکمیت دولت و در تبانی با طالبان بیشتر و بهتر میتوانند مواد مخدر را جمع آوری نموده، از طریق بدخشان به آسیای میانه قاچاق کنند که با اینکار میلیونها دالر سرازیر شده و به جیب ایشان واریز میگردد. اما غافل از اینکه قدوم بعدی در معادلات طالبان حمایت و بقای وکلا (نخبگان) نبوده بلکه با تصرف قسمت عمدۀ از ولایت، برنامۀ نابودی آغاز خواهد شد.

بر همین اساس، تعدادی از از این وکلا در پیشروی های طالبان بصورت غیر مستقیم دخیل بوده و با فرمان گرفتن از باداران شان میخواهند نظامیان وطنپرست و دلیر افغانستان در چوکات پولیس، اردو، امنیت و پولیس مردمی را که سد راه طالبان اند از میان برداشته زمینه سقوط بدخشان را مهیا سازند. جا دارد تا راز پس پرده حادثۀ ۶ قوس ولسوالی خاش را که تطبیق برنامه وسیع طالبان را در پی داشت و به همکاری دو تن از وکلای بدخشان صورت گرفته بود، به رشتۀ تحریر آوریم.

بر بنیاد پیاده سازی برنامه های طالبان و تحلیل های امنیتی/سیاسی، ولسوالی خاش نکتۀ دوم ستراتژیک برای طالبان خواهد بود، چون از یکطرف موقعیت مرتفع داشته، میتواند ساحۀ نفوذ به مناطق همجوار باشد و از سوی دیگر طالبان با سقوط این منطقه قادر خواهند شد تا ولسوالی های جرم، بهارک و حتی فیض آباد را به تصرف آورند و یک مرکزیت قوی را تشکیل دهند.

گزارشات و پرسش هایی که از مردم محل صورت گرفته است میرساند که حادثۀ ۶ قوس و از بین رفتن قوماندان فرید جرمی در ولسوالی خاش زمانی بوقوع پیوست که قوماندان سراج، فرمانده پولیس محلی ولسوالی استراتژیک خاش، چندی پیش نیز از سوی طالبان کمین خورد و جان به سلامت برد؛ اینبار ناجی نظری یکتن از وکلای شورای ولایتی بدخشان با وکیل دیگری از این ولایت در شورای ملی که شریک وی در قاچاق مواد مخدر میباشد با اخذ فرمان از طالبان تصمیم گرفتند تا قوماندان فرید جرمی را برای سرنگونی قوماندان سراج به خاش بفرستند؛ برنامه طوری بوده است که این وکلا قوماندان فرید را برعلیه قوماندان سراج تحریک کرده احساساتی میسازند؛ سپس فرید افراد مسلح اش را بسیج ساخته و میگوید که سراج نام را از بین میبرد و یا در پشت هایلکس بسته کرده به جرم میاورد که از موضوع حتی بسیاری از متنفذین و قوماندانی امنیه ولسوالی جرم نیز اطلاع دارند. طبق نقشه طرح شده، فرید میباید موفق میشد تا قوماندان پولیس محلی خاش را از بین ببرد، سپس طالبانِ آماده باش از طریق ولسوالی های ارگو، درایم، جرم و حامیان شان در نکاتی از خاش شبهنگام حمله نموده و ولسوالی خاش را تصرف میکردند که با از دست دادن این نکتۀ استراتژيک، طالبان خارجی از مسیر های وردوج و یمگان نیز حمله کرده جرم، بهارک و به احتمال زیاد فیض آباد را سقوط میدادند.

اما خوشبختانه کمینی که برعلیه فرمانده پولیس محلی خاش طراحی شده بود، با از بین رفتن خود قوماندان فرید در زد و خورد ناکام میشود و یکی از پلان های شوم طالبان به همکاری وکلای متذکره خنثی میگردد.

این در حالیست که چندی پیش جنرال بابه جان قوماندان امنیه بدخشان نیز ناجی نظری وکیل شورای ولایتی بدخشان را به پشتیبانی از طالبان متهم ساخته بود.

بنابرین، خواهش جوانان بدخشان از مردم این مرز و بوم اینست تا هیچگاهی تحت تأثیر تبلیغ و ترویج دشمنان اسلام و ملا های فروخته شدۀ پاکستان نرفته و نگذارند تا اولاد هایشان قلم و کتاب را به تفنگ مبدل سازند. بر متنفذین و مردم فرهنگدوست بدخشان است تا وکلای قاچاقبر و جنگ انداز را شناسایی نموده، نگذارند طرح های شیطانی طالبان توسط ایشان پیاده گردد. و در صورتیکه حکومت وحدت ملی، در رأس رئیس جمهور افغانستان و رئیس اجرائیه واقعاً بخواهند سرزمین بدخشان از شر این همه ناامنی ها و ناهنجاری ها رهایی یابد؛ در قدم نخست، خائینین این ولایت مشمول تعدادی از وکلا و ملاها را که همه روزه در سدد از بین بردن و بی راه ساختن جوانان افغانستان اند، دستگیر کرده و به پنجۀ قانون بسپارند؛ سپس آنچه ضرورت است، بسیج مردمی به رهبری قشر تحصیل کردۀ این ولایت در کنار نیرو های شجاع نظامی کشور بوده که یگانه راهیست برای فرستادن طالبان به حاشیانه های اصلی شان. #

خليل 

 

 


بالا
 
بازگشت