هدايت حبيب

 

کشور زخم خورده ی ما به ميدان زور آزمايی بدل خواهد شد؟

ديروز ۲۷ اکتوبر ۲۰۱۵ خبری منتشر شد که: "کابل از مسکو درخواست کمک نظامی نموده است".

آگاهان سياسی را عقيده بر اين است:  از آن جايی که در سال روان و بويژه ماه های اخير، قوای هوائی- فضائی روسیه حملات قوی موفقانه هوائی را در سوریه انجام دادند و نتايج مثبت را در سرکوب مخالفين آن کشور نيز بدست آورند؛ مقامات افغانستان از مسکو تقاضای تحویل دهی هلیکوپترهای محاربوی و سایرتسلیحات نظامی را نموده اند.

این تقاضا در حالی صورت میگیرد که نیرو های امریکا و ناتو از افغانستان خارج میشوند.

در شرایطی که وضع امنیتی افغانستان متشنج تر گردیده است، رییس جمهور افغانستان از روسیه بر علاوه سایر تسلیحات ضروری، خواستار تحویل دهی توپ ها و هلیکوپتر های میگ- ۳۵ نيز گردیده است.

کرملین نیز از ناامنی روز افزون سؤال برانگيز در شمال افغانستان و تشنج وضع در اين کشور، سخت نگران است که می تواند وضع آسیا میانه را برهم بزند.

سیاست خارجی فعلی مسکو، مبنی بر حمايت قاطع اين ابرقدرت نظامی از دولت بشار اسد (متحد پيشين اتحاد شوروی وقت) به سیاستمداران فعلی افغانستان چشم امید داده است که روسیه به مثابه دوست ديرينه افغانستان (از زمان شاه امان الله تا ايندم)، می تواند در آينده نيز يک متحد قوی افغانستان در جنگ عليه تروريسم و بنيادگرايی اسلامی و دادن کمک های اقتصادی برای اعمار مجدد افغانستان، که مطابقت کامل با منافع هردو کشور داشته، بجز تشويش و نگرانی پاکستان را در برهم زدن برنامه های دشمنانه ی وی دربابر افغانستان، ديگر منافع هيچ کشوری را متأثر نمی سازد، محسوب گردد.   

سفیر روسیه در افغانستان اظهار داشت که روسیه به کابل کمک خواهد کرد، ولی سربازان روسیه به افغانستان اعزام نمیگردد.

اما، شوربختانه، کشور هایی جنگ افروز و شرارت پیشه ی حامی تروریسم، جنگ اعلام ناشده راعليه مردم افغانستان عمدتآ از قلمرو پاکستان، چنان وسعت دادند که اگر افغانستان سیاست بی طرفی مثبت و فعال خویش را بین این دو ابر قدرت (ايالات متحده امريکا و جمهوری فدراتيف روسيه) حفظ نه نماید وتوازن را در اخذ کمک های مورد نياز با در نظر داشت منافع حياتی جامعه و کشورمان در نظر نگيرد؛ به زودی موقعيت جيو پوليتيک و جيو اوکونوميک افغانستان به حيث يک مشکل منطقوی و جهانی مانند دهه های شصت ـ هفتاد و هشتاد ترسايی، با آزمندی های سيری ناپذير سيستم مونوپوليسم، تصادم نموده، کشورما به ميدان کشمکش های سياسی و زور آزمايی های نظامی ابر قدرتها، مانند عراق، ليبیا و سوریه ... بدل خواهد شد.

به باور من، طلب كمك افغانستان از روسيه روى چند دليل صورت گرفته است:

یک ـ اظهارات نوازشريف در امريكا كه پاكستان هم زمان نمي تواند طالبان را سر كوب كند و هم به ميز مذاكره بنشاند؛ معنايش اين است كه پاكستان همان سياست قبلي خود را تا تأمين منافع سياسی ـ اقتصادی و استخباراتی اش ادا مه مي دهد.

دو ـ دولت افغانستان مي داند كه امريكا و پاكستان در ناامني افغانستان هم نظر اند و امريکايی ها مطابق نظر مستقيم انگليس ها اين فرزند "اصلی" خويش را در برابر فرزند خوانده های "فرعی" تبديل نکرده پاکستان را برای سال های بعد نيز تا رسيدن به سرزمين های آسيای ميانه و دستيابی به دريای خزر و کوبيدن دروازه های مسکو و پيکن ضرورت دارد.

اما تطبيق اين ماستر پلان را درافغانستان بوسيله ی فرزندان فرعی و "ناخلف جهادی و طالبی و افغان ملتی" خود، درموجوديت و حضور فعال مبارزين وطنپرست و روشنفکران رسالتمند، ممکن و مقدور نمی داند.

 سه ـ روسيه و چين در سر كوبي اشرار سوريه موفقيت های چشم گير را بدست آوردند که اين پيروزی می تواند الگو و اميد واری برای مردم و دولت افغانستان نيز بحساب آيد.

 چهار ـ دولت افغانستان از استمرار نا امنی، سقوط ولسوالی ها و تلفات نظامی و ملکی که پيوسته مورد انتقاد شديد مردم، جامعه مدنی، احزاب سياسی و رسانه های جمعی قرار دارد، به تنگ آمده است اگر به اقدام مؤثري که مستلزم داشتن سلاح های ثقيل مورد نياز است، موصل نشود بغاوتها وخيزشهاي مردمي صورت خواهد گرفت.

علی رغم اين که قوتهاي امريكا و روسيه در هيچ جاي مستقيماً روبه رو نخواهند شد؛ اما دولت و مردم افغانستان در دوراهی قراردارند؛ يکطرف ضرورت تأمين امنيت که نياز روز و حياتی برای مردم مان می باشد که پاکستان امنيت را دراين کشور نمی خواهد و امريکا نيز در طی ۱۵ سال از تخريبکاری های مشهود پاکستان جلوگيری نکرد و امنيت تأمين نشد؛ ازجانب ديگر امريکا نمی خواهد تا روسيه با دادن کمک های نظامی و اقتصادی دوباره وارد حيات اقتصادی ـ اجتماعی جامعه و مردم افغانستان گردد .

اميد وارم تا احزاب سياسی، جامعه ی مدنی، روشنفکران رسالتمند و نويسندگان قلم بدست بشمول رسانه های آزاد، روی آنچه که گفته شد و مايه ی انديشه است، مسؤولانه فکر کنند و دليرانه ابراز نظر فرمايند تا اشتباهات گذشته تکرار نگردد و جامعه زجر کشيده ی مان نيز از ادامه ی اين جنگ فرساينده ی زندگی برانداز نجات يابد.

                                                                                      

 ۲۸ اکتوبر ۲۰۱۵

  


بالا
 
بازگشت