غلام سخی ارزگانی

 

اتحاد جمعیت و جنبش را در مبارزه علیه تروریسم به فال نیک می گیریم

دنیای بشریت و مدنیت بر مبنای به کارگیری عقل و کارهای دسته جمعی گروه های انسانی تدریجآ در درازنای تاریخ پا بر عرصه وجود گذاشته اند. به سخن دیگری، همه داشته های مادی، اجتماعی و معنوی محصول فعالیت های مشترک فکری و بدنی از آغاز تولد انسان ها تا کنون می باشند.

در همه ادیان و به خصوص در ادیان توحیدی و آز آن هم خاص تر در دین اسلام، انسان ها را به هدف رسیدن به «وکالت خدا در روی زمین» و نایل شدن به «قله معنویت» به وحدت، کار، پیکار، اخوت، تعیین سرنوشت، آزادی، همبستگی، همنوایی، همدلی و اتفاق خردمندانه اکیدآ دعوت داده اند. پس از منظر دینی و دنیوی، جمع شدن آگاهانه، مسؤلانه و خردمندانه انسان ها در یک کتله واحد، به منظور پیش برد یک کار مفید، یکی از ضرورت های مبرم نیازمندی زمان می باشد.

 پس هستی آبرومندانه و تکامل حیات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و فرهنگی ما بر بنیاد خرد و دانش در اتحاد، تسامح، پیکار، همزیستی مسالمت آمیز، دیگرپذیری و عقلانیت دموکراتیک تعریف شده می تواند. ازین رو، ائتلاف، هنوایی، همسویی و... وحدت اساس خوش بختی های انسان ها می باشد.

قبل از همه باید نگاشت که اصل «ائتلاف»، یک پدیده ی مدنی می باشد. وقتی که انسان ها در حل یک معضله با نگرش تک فردی، یا تک گروهی، یا تک حزبی، یا تک قبیلوی، یا تک قومی، یا تک ایدیولوژیکی و... یا تک کشوری قادر به پیش برد حل قیضه مورد نظر خود نگردد، آن گاه «ضرورت» ائتلاف به میان می آید. در این صورت، ائتلاف بر اساس یک نیاز موقتی و کار مشترک به میان آمده که شاید هم پس از حل مسأله قطع گردد و یا به نام تا یک مدت کوتاه دیگر دوام پیدا کند. پس وقتی یک گزینه ی بهتر نسبت به «ائتلاف» عملآ وجود نداشته باشد، این کاملآ منطقی و عقلانی اند که به خاطر رفع معضله و بحران مورد نظر، باید ائتلاف با دوراندیشی خردمندانه صورت گیرد.

در بین احزاب و جناح های دیگر کشورهای پیش رفته صنعتی، ائتلاف ها به منظور تحقق شفاف تر قوانین و خواست های بیشتر ملت های شان مطمح نظر و عمل می باشد؛ چون که این کشورهای از یک زیربنای بلند مادی، اجتماعی و معنوی برخودار اند، و از ائتلاف های خویش در راستای منعکس کردن خواست های حقوق ملی ملت های خویش بهره ی لازم را می نمایند.

هرچند در ساختار و فرهنگ سیاسی گذشته های کشور ما چیزی به نام ائتلاف در سطح دولتی، اجتماعی، خانوادگی، قبیلوی و... افراد جامعه هرگز وجود نداشته و در عوض فقط مطلقیت فرهنگ و سیاست منحط قبیلوی، طبقاتی، قومی، مذهبی، دینی و امثالم به طور قاطعانه در متن جامعه و نظام مسلط بوده؛ ولی از روابط شخصی گرفته تا محور قدرت سیاسی کشور با خشونت ها، انتقام جویی ها، ویرانی ها، جنگ ها و کشتارهای چشمگیر رفتار صورت گرفته اند که مغایر انسانیت و دیانت بودند. از این لحاظ نیز است که مردم افغانستان در طول تاریخ تقریبآ این سه قرن آخیر خویش، از جمله روی آرامش، صلح، پیشرفت، سعادت، عدالت، برابری و امثالهم را در حیات عینی خویش مشاهد نکرده اند.

ناگفته نباید گذاشت هر زمانی که کشور ما از قدیم به این طرف مورد تجاوز مهاجمین خارجی قرار گرفته، در هر مرحله مردم با احساس های ملی، دینی، مذهبی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی و... خویش همه تضادها، خصومت ها، نگرش های سلیقوی، خانوادگی، قبیلوی، قومی، دینی، مذهبی وغیره دیرینه را کنار گذاشتند و در واقع با همبستگی، وحدت و ائتلاف موقتی ملی علیه متجاوزین بیگانه به نبرد پرداختند تا این که دشمنان را از کشور خارج کردند. پس از رفع خطر دشمنان خارجی، هر کدام به خانه خویش بازگشتند. در واقع این یک «ائتلاف یا وحدت و یا اتحاد ملی اقوام» بود که از بدنه ها و اقشار مختلف طبقاتی، منطقوی، مذهبی، دینی و اجتماعی به منظور رهایی کشور از زیر سلطه کشور بیگانه صورت گرفته بود. به کلام دیگری، این همان «جهاد» مردمی بوده که در طول تاریخ کشور به غرض کسب استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی در برابر دشمنان متجاوز انجام شده است. پس از راندن اجانب از کشور، مسایل از قبیل: همبستگی دینی- مذهبی، ائتلاف، اتحاد، جهاد وغیره که روی یک نیاز مبرم و اضطراری به وجود آمده بودند، دیگر با آن شدت و عاجل مطرح نبود. آیا این گونه همبستگی ها، ائتلاف ها و جهاد ها ولو که موقتی و قسمآ بی مایه بوده، یک نوع ارزش مدنی را در شرایط خاص به خود نهفته نداشته اند و عجالتآ به نفع مردم و کشور تمام نشدند؟

ناگفته نماند که همیشه ائتلاف ها و نظایر این ها نه مطلق «بد» است و نه مطلقآ «خوب» می باشد؛ یعنی هر زمانی که دیگرگزینه تعیین کننده در حل قضیه مورد نظر نباشد، آن گاه «ائتلاف» کاملآ ضروری، منطقی و یک پدیده خوب می باشد. فراموش نشود که نمی توان هر ائتلاف را پذیرفت؛ بلکه تنها آن ائتلاف خردمندانه قابل پذیرش می باشد که «حلال» اصلی بحران باشد و توسط مجریان به طور درست مدیریت گردند.

خوب در طی چهار دهه آخیر، مسأله ائتلاف ها، اتحادها و انعشاب ها بین جناح ذیربط چگونه بوده اند؟

ائتلاف ها و اتحاد گروه ها و احزاب سیاسی چپی و راستی که در عصر دهه آخیر سلطنت محمد ظاهرخان به طور مخفی به وجود آمدند، دیری نگذشت که به انشعاب های کوچک تر منجر گردیدند. از جمله حزب دموکراتیک خلق با نسخه گیری از میراث کمونیستی و حمایت کرملین تحت رهبری نور محمد تره کی و ببرک کارمل به وجود آمد، دیری نگذشت که به جناح های خلق و پرچم منعشب شد. مدتی هم نگذشته بود که خلق و پرچم با دیکته کرملین نیشنان مجددآ با هم متحد شدند و این بار با ائتلاف با سردار محمد داود خان و حمایت اتحاد شوروی مؤفق به کودتا علیه آخرین سلطنت میراثی قبیله محمد زایی در کشور گردیدند. پس از چند سال این ائتلاف بین سردار محمد داود اولین رییس جمهور و حزب دموکراتیک خلق برهم خورد تا این که خلق و پرچم با دستور زمامداران قصر کرملین با یک کودتای خونین نظام جمهوری را سرنگون کردند و این چپیان برای نخستین بار قدرت سیاسی کشور را به دست گرفتند و همچنان سلسله میراثی حاکمیت تک قبیلوی محمد زایی را قطع کردند. مدت چند ماه بیش از اتحاد و حاکمیت جناح های خلق و پرچم سپری نشده بودند که خلقی ها، همه رهبران طراز اول پرچمی را از قدرت بر کنار و عده ی را به سفارت خانه افغانستان در خارج مقرر نمودند. مضاف برآن، متباقی رهبران پرچمی را نیز روانه زندان های وحشت ناک پلچرخی در کابل نمودند و یا به قتل رساندند. جالب این که پس از یک سال از حاکمیت خلقی ها، این بار میان نورحمد تره کی و حفیظ الله امین درز پیدا شد و امین علیه رهبر حزبی خویش کودتا نمود و تره کی را با بالشت حفه کرد.

جالب تر این که پس از سه ماه حاکمیت حفیط الله امین، این بار با دستور رهبران کرملین یک ائتلاف و یا اتحاد دیگری بین جناح نور محمد تره کی مقتول و ببرک کارمل ایجاد شد و تا این که حکومت حفیظ الله امین را سرنگون کرد و نظامیان شوروی کشور ما را اشغال کردند.

پس از شش سال حاکمیت ببرک کارمل، انشعاب دیگری به رهبری داکتر نجیب الله احمدزی در میان پرچی ها رخ داد تا این که نجیب الله با دستور کرملین به جای ببرک کارمل تعویض گردید. در این زمان آقای جنرال عبدالرشید دوستم که با حکومت داکتر نجیب در ائتلاف به سر می برد ؛ پس از چند سال این ائتلاف از هم فروپاشید. این بار ائتلاف بین جنبش ملی اسلامی به رهبر دوستم، حزب وحدت اسلامی به رهبر استاد عبدالعلی مزاری و جمعیت اسلامی به رهبر احمد شاه مسعود در مقابل حکومت نجیب الله صورت گرفت که بالاخیره باعث سقوط دولت وقت گردید.

ناگفته نماند که در گذشته منجله اتحاد ها، انشعاب ها و ائتلاف های جدید بین شعله یی ها، اخوانی ها، راستی ها و سایر گروه های سیاسی کشور نیز صورت گرفته اند که نباید نادیده گرفت.

 این چنین حزب سازی ها، انشعاب ها، همنوایی ها و ائتلاف ها بنا بر واقعیت عینی و ذهنی کشور ما در طی بیش از نیم قرن در افغانستان صورت گرفته که از کاستی آن ها برای ساختن آینده، باید عبرت علمی و عقلانی گرفت. این همه فقر و کاستی های که از اثر عقب مانی های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و همچنان از ناحیه ی استبداد طبقاتی رهبران سنتی در متن جامعه تا حال وجود دارند، ایجاب تشکیل های احزاب دموکراتیک ملی و مدنی را می نمایند، تا در آینده مطابق نیازمندی ضرورت زمان نقش احزاب قانونمند مردم سالار در تعیین سرنوشت عادلانه و دموکراتیک عامه مردم به واقعیت ثابت گردند.  

نمونه های بارز دیگری از شکل گیرای احزاب، گروه ها و ائتلاف ها را در وقت اشغال افغانستان شاهد بودیم. شکل گیری گروه های مقاومت در برابر اشغالگران و طرف داران شان بر اساس مناسبات خانوادگی، قبیلوی، قومی، مذهبی، ایدیولوژیکی، منطقوی، طبقاتی وغیره صورت گرفتند که در واقع یک ائتلاف بیش نبود. با آن هم این کنارآمدن ها، اتحاد ها و ائتلاف ها روی انگیزه ها و عوامل از یک طرف موقتی بودند و از طرف دیگر، اضراری را نیز در پی داشتند؛ ولی به صورت عموم از هیچ کرده، «بد» نبودند. اگر این ائتلاف ها، اتحادها و... با تمام خصوصیات تنگ و عقب مانده خویش در برابر متجاوزین ایجاد نمی گردیدند، کدام گزینه ی دیگری غرض پیکار و مقامت ملی علیه دشمنان متجاوز وجود نداشت.

پس از خروج نیروهای اشغالگر شوروی از افغانستان در میان حلقه های مختلف مجاهدین در کابل نیز اتحادها و ائتلاف های ناپایدار صورت گرفتند که کلآ به منافع ملی منجر نگردیدند. از یک طرف عوامل فقر دینی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اخلاقی بالای گروه های ائتلاف کننده حاکم بودند و از جانب دیگر، استخبارات کشورهای همسایه، منطقه و جهانی عملآ در بین مجاهدین در کابل مسلط بودند که از ائتلاف ها و گروه های مجاهدین به سود منافع ملی خویش حد اعظم استفاده را بردند.

دیگر این که، ائتلاف «جبل سراج» حزب وحدت اسلامی با جمعیت اسلامی صورت گرفت. وقتی که مجاهدین به کابل داخل شدند، این ائتلاف شکست و بالاخیره منجر با جنگ های خونین بین احزاب و دولت مجاهدین در غرب کابل شد. ائتلاف جنبش اسلامی با جمعیت اسلامی در کابل صورت گرفت و پس از یک مدت کوتاه به طور خونین در مقابل یک دیگر قرار گرفتند. ائتلاف شورای همآهنگی بین حزب اسلامی حکمتیار، حزب وحدت اسلامی و جنبش ملی علیه دولت اسلامی مجاهدین در کابل به میان آمد و کابل از سوی افراد حزب اسلامی مورد راکتباران قرار گرفت. از هر سمت و سو جوی های خون در کابل جاری گردیدند. پس از مدتی این ائتلاف از هم فروریخت.

پس از سقوط دولت اسلامی مجاهدین، ائتلاف بین گروه طالبان، جنرال ملک از جنبش، ائتلاف دیگری گروه طالبان با حزب وحدت اسلامی اکبری و داکتر صادق مدبر از حرکت اسلامی صورت گرفتند که همه روی اهداف سیاسی جانبین تا یک مدت کوتاه استوار بود. پس از یک مدتی این ائتلاف ها از هم فروپاشیدند. ائتلاف دیگری بین حزب وحدت اسلامی، جمعیت اسلامی، جنبش ملی و... در برابر طالبان صورت گرفت و بعد از همین احزاب جبهه ملی شمال کشور علیه امارت اسلامی طالبان تشکیل شد.

تمام ائتلاف های که در جریان بیش از چهار دهه اشغال کشور و جنگ های تحمیلی از سوی حامیان مجاهدین، طالبان وغیره در افغانستان به وجود آمده بودند، شاید نسبت به مفاد آن، خساره ها نهایت گسترده و یا کمتر بوده باشند؛ ولی با تمام کاستی های خود، یک پیام را برای نسل آینده داد که از این ائتلاف ها باید به منظور خدمت گذاری به سرزمین خویش «عبرت» مثبت گیرند. این که بنا بر فقر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نفوذ استخبارات کشورهای خارجی از این ائتلاف ها به نفع حل حد اقل بحران های کشور استفاده صورت نگرفتند، باید به طور عاقلانه در زمینه تأمل نموده و درس عبرت گرفت.  

خلاصه این که باید نوشت که همچو حرکت ها، حزب سازی ها، انشعاب ها، ائتلاف ها و... با تمام پس منظرهای مثبت و یا منفی که داشتند به معنای «آبستن طلوع فکری، بیداری اجتماعی، نبرد طبقاتی و... انقلاب فرهنگی- سیاسی» را تعبیر شده می تواند.

اگر به غرض حل یک معضله؛ ائتلاف، اتفاق، اتحادیه، حزب، انجمن، همدلی قومی، هبستگی مذهبی- دینی وغیره در مین مردم خلق نگردند، از مبارزه تک محوری کدام پیروزی را در پی نخواهد داشت. پس این گونه جمع شدن ها تحت هر نام و رسمی که باشند؛ بالاخیره پس منظر این حد اقل در وحدت نسبی ملی در راستای  تحقق قانون و حاکمیت دموکراتیک ملی منجر خواهد شد.

گرچه چندی قبل آقای جنرال دوستم معاون اول و بعد آقای جنرال عطامحمد نور سرپرست ولایت بلخ تکرارآ گفتند که اگر رییس جمهور آقای داکتر غنی سرقوماندان اعلی برای شان اجازه بدهند، در جوار نیروهای امنیتی و همه والی های کشور در مبارزه علیه طالبان و داعش اقدام کرده و به کمترین فرصت افغانستان را از وجود تروریستان پاک خواهند نمود؛ اما جناب رییس جمهور و رییس اجرائیه با وخیم ترشدن هرچه بیش تر اوضاع کشور تا کنون در مورد تقاضای تعیین کننده و مدنی آن ها سکوت نموده اند.  

در این روزها آقای جنرال دوستم و آقای جنرال نور به خاطر تأمین امنیت کشور اتحاد حزب جمعیت اسلامی و جنبش ملی اسلامی را چنین اعلام نمود:

«عطا محمد نور، سرپرست ولایت بلخ و رئیس اجرایی حزب جمعیت اسلامی افغانستان که اخیرا اتحاد تازه‌ای را با عبدالرشید دوستم معاون اول ریاست جمهوری و رهبر جنبش ملی اسلامی افغانستان اعلام کرده، می‌گوید هدف از این اتحاد "دفاع از جان و مال و عزت و ارزش‌های" مردم افغانستان و حمایت از نیروهای امنیتی این کشور است». بی بی سی: 25 ژوئن 2015 - 04 تیر 1394

حال که دولت جمهوری اسلامی افغانستان و خاصتآ رهبران حکومت وحدت ملی در مبارزه علیه طالبان، گروه حقانی، داعش و سایر تروریستان ضعیف هستند؛ ایجاب یک جبهه متحد وسیع مردمی را در چوکات دولت جمهوری اسلامی افغانستان در مبارزه علیه تروریسم می کند. اکنون طالبان کهنه و داعش ( طالبان جدید) در اطراف ولسوالی ها، قریه ها، ولایات و حتا پایتخت کشور با حمایت عریان دولت پاکستان جنگ نااعلان شده را بالای افغانستان تحمیل نموده و هر روز از مردم قربانی بی شماری را می گیرند. اگر رییس جمهور آقای داکتر غنی به پیشنهادهای مدنی، عقلانی و ملی آقایون جنرال دوستم و جنرال نور و آحاد مردم افغانستان در مبارزه علیه تروریستان جواب مثبت ندهند؛ خواهی و یا نخواهی، این اتحاد جدید گسترده تر خواهد شد و بالاخیره همه مردمان کشور را علیه طالبان و داعش متحد خواهند نمود؛ زیرا کارد به استخوان مردم رسیده و همچنان فقر اقتصادی، اجتماعی و ناامنی سراسر کشور را فراگرفته اند.

خوب، هرچند که برای سران مجاهدین بهترین فرصت مبارزه علیه طالبان و سایر تروریستان را در 13 سال حاکمیت شان در کرسی های عمده ی دولتی در جوار حامد کرزی از دست دادند و فریب مقام های بلندی دولتی و سایر امتیازات فوق العاده را خوردند. از جانب دیگر، حامد کرزی با نحوی از انحاء طالبان را که چندین بار در عملیات انتحاری، جنگ های مسلحانه و انسان کشی دستگیر شده بودند، ده ها هزار طالبان را بدون محاکمه قانونی آزاد ساخت و آنان مستقیمآ به مراکز تروریستی خویش باز گشتند.

از این رو، حال که جنبش ملی اسلامی به رهبر جنرال دوستم و جمعیت اسلامی به رهبری جنرال عطا محمد نور اتحاد تازه خود را اعلام نموده تا در چهار چوب دولت جمهوری اسلامی افغانستان به دفاع از حاکمیت ملی، تمامیت راضی و استقلال کشور در برابر همه تروریستان داخلی و خارجی مبارزه نمایند، که ما این را یک اقدام نیک انسانی، اسلامی، مدنی و ملی می دانیم. اگر سایر رهبران و نهادهای جهادی، دینی، اجتماعی، فرهنگی، مسلکی، جامعه مدنی، خصوصی، سیاسی، اقتصادی وغیره در این اتحاد بپیوندند؛ دقیقآ که دست اندرکاران آن نه تنها از اشتباهات و کاستی های ائتلاف های گذشته درس عبرت گرفته؛ بلکه از الگوهای حد اقل مثبت آن نیز استفاده برده و در این صف آرایی نوین در صف پیکار علیه تروریستان بسیج خواهند گردید و به تأمین امنیت سراسری کشور مؤفق خواهند شد.

دلایل اساسی این اتحاد جمعیت اسلامی و جنبش ملی اسلامی با سایر متحدین تاریخی خویش به خاطر تأمین امنیت، صلح، دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت کامل ملی در مبارزه علیه طالبان و سایر تروریستان یک نیاز مبرم تمام مردم افغانستان بوده که قرار ذیل می باشند:

دلیل عمده این است که رهبران این احزاب از پشتوانه اقوام خویش برخوردار اند. دوم این که این سران مجاهدین، از تجارب گسترده مبارزاتی در برابر اجانب و عوامل داخلی آنان مستفید می باشند. سوم این که، این رهبران حزبی در ارگان های بلندی دولتی نیز حضو و قدرت چشمگیر دارند. چهار این که، این رهبران با اعضای حزبی خویش در جوار نیروهای امنیتی مطابق با برنامه های دولتی و قانونی اقدام به مبارزه مشترک از ولایات شمال به غرب، جنوب، شرق، کابل و تا هزاره جات خواهند نمود. پنجم این که، سران مجاهدین از یک سابقه شفاف در مبارزه علیه طالبان و سایر تروریستان برخودار می باشند. ششم این که، رهبران صادق مجاهدین و سایر آزادی خواهان سرهای خویش در مبارزه بر ضد طالبان و دیگر تروریستان در سنگر خواهند داد؛ اما سنگر دین، عزت، مقاومت ملی، استقلال، تمامیت ارضی، آزادی و حاکمیت ملی را به دشمنان نخواهند داد. هفتم این که، همه مجاهدین و سایر وطن دوستان خوب می دانند که اگر خدای نخواسته طالبان و سایر تروریستان بار دیگر بر کشور مسلط گردند، هیچ یک از آن ها و حتا خانواده شان را زنده نخواهند گذاشت. هشتم این که، وجود استقلال، حاکمیت مستقل ملی، زندگی آبرومندانه و تکاملی تمام اقوام و مردمان کشور مربوط به نابودی تروریستان داخلی، خارجی و حامیان آنان در افغانستان می باشد. نهم این که، مجاهدین و دیگر میهن دوستان یگانه نیروهای اند که در مبارزات خویش علیه دشمنان دارای تجربه فراوان می باشند.

از این جهت، اتحاد اساسی مجاهدین، احزاب سیاسی، انجمن ها، نهادهای جامعه مدنی، دینی، سران قومی، طبقاتی، دولتی و... مبنی بر ارزش های دینی، انسانی، قانونی، ملی با زیرساخت های دانش، عقل و منافع ملی نیاز مبرم در مبارزه گسترده در برابر کلیه تروریستان و حامیان داخلی و خارجی شان می باشند. اگر جمعیت و جنبش با سایر احزاب اسلامی، چپی، راستی، دموکراتیک، میانه رو و دیگر نهادهای ملی در یک «جبهه متحد ملی» اتحاد کنند، با یقین کامل که ریشه های تمام تروریستان داخلی، خارجی و حامیان شان از افغانستان نابود خواهند گردید.

این اتحاد هرچند به خاطر نابودی تروریسم از افغانستان موقتی خواهد بود و اگر بر بنیاد «اراده سیاسی دموکراتیک و عقلانیت» با صداقت و درایت لازم در مورد این اتحاد کار خسته ناپذیر صورت گیرد، با یقین که زمینه همبستگی بیش تر و حتا اتحاد لازم را در آینده در قبال خواهد داشت. به هرصورت مردم این اتحاد را به فال نیک می گیرند، مشروط بر این که با عقلانیت، شاستگی و دوراندیشی در ایجاد و گسترش بیش تر آن کار و پیکار بنیادی صورت گیرند؛ زیرا که در طی این سال های آخیر، مردم از اثر خشونت، عملیات انتحاری، جنگ و کشتار طالبان، گروه حقانی و سایر تروریستان داخلی و خارجی تلفات جانی و خسارات مادی بی حسابی را متحمل شده اند. از این رو، هر صدای که به غرض مبارزه علیه طالبان، گروه حقانی و داعش (طالبان جدید) بلند گردد، از سوی مردم با کمال خوشی لبیک گفته خواهند شد.

از این لحاظ، مردم از دولتمداران مصرانه تقاضا دارند که این اتحاد را در جوار نیروهای امنیتی کشور به صورت مسلکی، اقتصادی، سیاسی، عالمانه و خردمندانه تا آخیرین پروزی گسترش داده و درست برآن مدیریت نمایند. پس از این که امنیت به صورت اساسی در تمام مرزها و درون شهرهای کشور مطلقأ تأمین گردید و مردم به تمام حقوق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، مدنی، قانونی و فرهنگی خویش نیز نایل گردیدند؛ آن گاه تمام وسایل جنگی و نظامی از میان مردم، رهبران حزبی، ائتلافی، ملیشه ها وغیره جمع آوری و در انحصار مطلق نیروهای امنیتی دولت قرار گیرند. و بعد از این، قلم و دانش باید جای خشونت، جهل، تفنگ، جنگ، ترور و... کشتار را در درون جامعه و نظام اشغال کنند، تا الهام آور پلورالیسم، صلح، محبت، آشتی، خردورزی، وطن دوستی، قانون پذیری، مدنیت پروری، ترقی، وحدت ملی و... بالاخیره استحکام مایه های نظام دموکراسی در کشور گردد.

با این کلام نغز و تعیین کننده ی آقای داکتر سمیع حامد عطف توجه گردد:

گـــر جهنـم ساختـم فـردوس هـم میسازمـت     ای وطـن میسازمت آخر خودم میسازمت

آنقــدرهـــایی کـــه میگویند تنـــبل نیستــــم     بــا تفنگ گـر شکستم با قلـم می سازمت

اگر دولت مداران در این برهه ی حساس با زیر بنای ارزش های دینی، بشری، علمی، منطقی، عقلانیت دموکراتیک از تمام رهبران جهادی، حزبی، اجتماعی، دینی، فرهنگی، سمتی، سیاسی، قومی، قبیلوی، طبقاتی، چپی، راستی، جامعه مدنی و همه مردم کشور با وجه احس حد اعظم استفاده قانونی و ملی را در مبارزات سرنوشت ساز علیه تمام تروریستان داخلی و دشمنان خارجی ببرند؛ آن گاه در پیشگاه خداوند، بشریت، قوانین نافذه ی کشور، وجدان ملی، نسل جوان و تمام اقوام و اقشار طبقاتی مردمان کشور پیروز و مفتخر خواهند بود.

و من الله التوفیق

تاریخ: یکشنبه 7 سرطان 1394 خورشیدی برابر با 28 جون 2015 میلادی / کابل

 


بالا
 
بازگشت