فضل الله زرکوب

 

 

غزلی برای ملتم که سبزۀ نوروزش ریشه در خون دارد:

 

گویند که نوروز و بهار است

 

در کوچۀ ما کس به جز اندوه ندیده است

گویا هوس خنده از این خانه رمیده است

دیری است که از چشمِ به در‌دوختۀ ما

جز اشکِ به‌خون‌خفتۀ حسرت نچکیده است

در کارگه پیله‌کشان هم نشود باز

تاری که به دور دل ما درد؛ تنیده است

ای  جنگلِ سرسبزِ کهنسالِ گشنبیخ!

بر شاخه‌گک بارورِ ما چه رسیده است؟

گویند که نوروز و بهار است و پرستوست

نسل من از اینها نه شنیده است و نه دیده است

تنها خبر آمدن و رفتن این فصل

خطی است که بر سایۀ دیوار کشیده است

گر هست؛ بگو پاشنه کن این درِ غم را

کاینجا کمرِ هرچه درخت است خمیده است

ای شیر! مکن کوچ از این بیشه که کفتار

پهلوی غزالان تو را پاک؛ دریده است

گشتی بزن و پاک کن از کژدم و از مار

زان کژدم و ماری که به هرگوشه خزیده است

جز خیلِ سگِ هار که قلادۀ زرین

بر گردنِ شان است به جانها نپریده است

ای قوم تبهکار؛ چه نسلید؟ که یک تن

از جوی شما جرعۀ آبی نچشیده است

نفرین نکنم! لیک خداوند؛ شما را

چشمی بدهد کز مُژه‌اش خواب پریده است

چهارشنبه نوزدهم اسپندارمذ( اسفندماه یا برج حوت 94

کوپنهاگن

http://zarkob.blogfa.com/

 

 

++++++++++++++++++++++++

 

غزلی برای خورشیدهایی که هنگام طلوع غروبیدند:

 

پیام درخت

تبر نگفت کلامی ز اتهام درخت

دمی که بست کمر را به انهدام درخت

اگر به لب نه تبسم؛ که تیغ خونین داشت

تمام دغدغه‌اش بود از پیام درخت

ندید آبلۀ دست باغبانان را

نکرد شرم و نشد خم به احترام درخت

شکایت از شب و پاییز و برگریزان بود

حکایت سحر سبز؛ در کلام درخت

از این هراس؛ درآشوب؛ خواب مرداب است

که سبزه‌زار؛ مسما شود به نام درخت

تمام فاجعه زین جویبار می‌خورد آب

که ریشه‌ها نسرایند بر مرام درخت

پیام ریشه ولی؛ بر دم تبر این است

که الفرار! ز شمشیرِ در نیام درخت

که در ولایت ما نیست؛ رسم سردزدی

به پای باد؛ خمیدن بود حرام درخت

یکشنبه چهارم بهمنماه ( برج دلو) 1394

کوپنهاگن

http://zarkob.blogfa.com/

 

 

+++++++++++++

ما که خداییش زنده‌ایم به بویت......

هر چه خماری است باد؛ مست سبویت

هرچه خزانی است؛ نوبهار ز جویت

ای نفس گرم صبح! از چه دیاری

بوی بهشت آید از لطافت خویت

قهقهه‌ات نفخ صور صبح قیامت

غلغلۀ حشر در سبوی گلویت

ای گل بی‌خار باطراوت عاشق

هر چه چراغ است سبز باد به رویت

روی به هر سو نهم نشان تو آنجاست

در دل هر تار و پود؛ نقش رفویت

روی مگردان ز ما که روی خدا را

نیک؛ توان دید در جمال نکویت

شیخ و هوای بهشت و حوری و غِلمان

ما و تماشای روی و خَرمن مویت

از دگرانم خبر نباشد و... اما

ما که خداییش؛ زنده‌ایم به بویت

پای به چشمم بنه که باز بگویم:

هر چه چراغ است سبز باد به رویت

جمعه 27 آذرماه ( برج قوس) 1394 خورشیدی

کوپنهاگن

http://zarkob.blogfa.com/

 

´+++++++++

باجگیر

 

چشمان می‌مست تو باج از خرمن خورشید می‌گیرند

این بی‌مروتهای غارت‌پیشه سیب از بید می‌گیرند

جفت پلنگ زخمی بی‌رحم؛ بین بیشه‌زاری سبز

حلق گوزن خسته را وقتی به سر غلتید می‌گیرند

مثل عقابان سیاه قله‌های برفی نوشاخ

حال شکار خویش را از لانه تا پرید می‌گیرند

روییده بر سرنیزۀ مژگان‌شان پیکان آتشبیز

این شمرها در سرخی شام غریبان عید می‌گیرند

بی اتهام و پرسش و کشف و شهود و شاکی و قاضی

چون سیم برق لخت؛ هرکس را به خود جنبید می‌گیرند

ای چشمهای منتظر! آمادۀ دریاشدن باشید

گاهی پریها هم در آب شور؛ مروارید می‌گیرند

ما در هجوم قحطسالان محبت بر تو دل بستیم

پیوندهامان؛ چون گلوی چشمه‌ها خشکید؛ می‌گیرند

آرام گیر ای باغبان! زیرا به رسم ما دهاتیها

از رخنه‌های باغ اگر سیبی کسی دزدید می‌گیرند

با اینهمه ویرانگری؛ از ما مگردان رو که دلهامان

زان چشمها بهر تپپیدن رنگی از امید می‌گیرند

پنجشنبه 18 آذرماه ( برج قوس ) 1394

کوپنهاگن فضل الله زرکوب

 

++++++++++++++++++++

 

مثل نی بر لب دلدار...

پس از این جز ادب دوست؛ رعایت نکنیم

از کسی جز می و پیمانه حمایت نکنیم

با فقیه و متکلم جدلی ما را نیست

که حدیثی بجز از عشق؛ روایت نکنیم

"در میخانه ببستند خدایا مپسند" *

که از این چشمه ننوشیم و سقایت نکنیم

دستِ منحوس کجِ شیخ ریاکار؛ خلاص

خلق را جز که به میخانه هدایت نکنیم

از همان لحظه که با مهر تو بیعت کردیم

عهد بستیم که از یار؛ شکایت نکنیم

مثل نی بر لبِ دلدار نشینیم و ز خویش

قصه بگذار! که یک حرف؛ حکایت نکنیم

هرچه زان غنچه؛ ولو یکسره دُشنام رسد

لب فرو بسته جز اظهار رضایت نکنیم

با رباب و دف و نی دست ارادت بدهیم

بر دلی؛ غم نفزاییم و جنایت نکنیم

امتحانی کن و با نیم زبان سر بطلب

ناجوانیم اگر جان به فدایت نکنیم

جمعه 6 آذرماه (برج قوس) 1394 خورشیدی

کوپنهاگن

*تضمین از حضرت لسان‌الغیب

http://zarkob.blogfa.com/

 

 


بالا
 
بازگشت