الحاج عبدلواحد سیدی

 

شناخت سیاست  خارجی ایالات متحده امریکا

از جنگهای افغانستان

توضیحات در باره  شروع جنگ در افغانستان

جورج دبلیو بوش  در نخستین ساعات  حمله  تروریستی به  نیویارک در برابر اعضای حکومتش  جنگ اجتناب نا پذیری را با بکار  گیری اصطلاحات ذیل نام برد:

«جورج بوش و حکومت او در «جنگ  مقدس » یا«نخستین  جنگ  از  جنگهای  هزاره سوم»، جنگ  خیر با شر ،جنگ تمدن با وحشی گری ، جنگ دنیای آزاد با  تعصب ،جنگ دیموکراسی  با تروریزم و غیره را اعلام  کرد .[ [1]]

میخواهم  مکسی داشته باشیم  دررابطه به بیانات جورج بوش و  عکس العمل او بعد از یازده سپتمبر و اینکه تا کدام  حد  این اعلامیه  جورج بوش با قوانین و  نظامات حقوق بشر جامعه  جهانی سازش و یا مغایرت دارد: او  هرگز حق نداشت  چنین اعلامیه  ای را  در برابر  اعضای حکومتش  ایراد  میکرد  چرا که  در ماده  دوم اعلامیه  جهانی حقوق بشر واضحاً ذکر شده  است که :«...هیچ تبعیضی بعمل نخواهد  آمدکه مبنی بر وضع سیاسی، اداری ، قضائی یا بین المللی کشور ویا سرزمینی باشد که شخص به  آن  تعلق  دارد، خواه این  کشور مستقل ، تحت قیمومت یا  غیر خود  مختار بوده  با حاکمیت آن به شکلی محدود  شده باشد . و همچان در ماده سی ام  این اعلامیه  آمده است :«  هیچ یک  از مقررات  اعلامیه  حاضر نباید طوری  تفسیر شود که متضمن  حقی  برای دولتی یا جمعیتی یا فردی  که بموجب آن  بتواند هر یک  از  حقوق  وآزادیهای مندرج  در این  اعلامیه  را از بین ببردو یا در  آن راه فعالیتی بنماید .»

حال نه بوش و نه  ایالات  متحده  امریکا  این  حق را  از اول نداشت که بدون سند و مجوز قانونی که  تعین کننده  آن  جامعه ملل است خود خواهانه به افغانستان در بعد از یازده سپتمبر حمله  هوائی و زمین  نماید و  کشوری را بخاطریکه  دارای آراء و  عقیده  منحصر بخود را  دارد خلع قدرت و اعضای آن را به  بیرحمانه ترین شکل در حال  فرار معدوم نماید. 

اشتراک کشور ها  در  جنگ افغانستان بعد از یازده سپتمبر سال 2001به رهبری امریکا

در جنگ افغانستان  بر علاوه  ابر قدرتهائی از قبیل  ایالات متحده ، انگلستان، واتحادیه اروپا بعضی از سازمانها و موسسات پر قدرت فرا جهانی نیز شامل میباشند از قبیل تشکیلات فرامسیون ها ، صهیونستها و گروه  های هراس افگنان مافیائی فروش  وانتقال  اسلحه و مواد مخدر.قبل از این  که در مورد دلایل جنگ و علل انکشافی آن  در افغانستان، شرق میانه  ، مصر لیبیا و . . .بحث کنیم  در مورد  آمریکا و حقوق بشرمباحث نوشته قبلی  را مکمل  میسازم:

اگر امریکا خواهان  واقعی امنیت  در  جهان  هست باید  موضع خود را  در جهان  تغییر دهد ویک ابرقدرت   نظامی مداخله گر نباشدو اقتصاد  دیگر  کشور  ها را قید و بند  خود  نسازد. بر اساس مجمع عمومی دفاع (  ِDefiance Science Board)  در سال 1997، بطور مثال «داده  های تاریخی  نماینگر ارتباط مستقیم دخالت  های امریکا در صحنه بین المللی با بالاگرفتن تروریستی  علیه ایالات متحده است.»(جیمزپی.پینکرتون،"اِلوی را فراموش کنید- امریکا بمب  عظیمی فرو  می افگند" ، 2فبروری 1999،A 36) . حضور فعال نظامی (امریکا)در صحنه سیاست  جهان ، ماسک فریبنده ای است برای دخالت بی پرده  نظامیان و سیاست گران امریکا برای برپا یی پایگاه های نظامی شان  (ظاهراً)بمنظور چیدن و پیش  گیری  از گسترش بیشتر تروریزم گردیده  که با افتخار اعلام  میدارند  «ما پایگاه عظیم نظامی داریم و در حال حاضر دولت امریکا به سرعت در حال  توسعه  آنهاست ، و این امر بصورت اجتناب ناپذیر منجر به در گیری  های  جدید  خواهد شد .(اریک  اشمیت (  Eric Schmitt) و جیمز داؤ (  James Dao )، ولی در ساحات  بین المللی مناطقی که امریکا به همین  منظورقوای خود را دیسانت  نموده اند بیشتر از پیشترپوشش تروریستی یافته و لانه  تروریستها  گردیده  است مانند افغانستان، عراق ، لیبیا و. . .  «ایالات  متحده  در  حال ساختمان پایگاه  نظامی خود در منطقه افغانستان است » 9  جنوری 2002  نیویارک  تایمز، 2002،  1  A؛ برای یک اقامت طولانی «نیویارک تایمز  9 جنوری  2002،  A؛ الینالیستونایا(  Elena Listveenaya)، {واحد ایالات  متحده پایگاه  جدید  در قرغزستان را به  نمایش  میگذارد ،{بوستون گلوب،10  جنوری2002، 1  A

آنچه بوش به عنوان راه  مبارزه با تروریزم  بما  پیشنهاد  میکندهمان است  که رؤسای جمهور پیشتر از او : ریگن ، کلینتن ،نیز از هر دو  حزب قبلاً پیشنهاد کرده بودند[[2]]: «ادامه سلطه  جهان برمجموعه مناطق جهان.» چیزی که قبلاً امریکا به آن  نام برنامه ریزی برای «ناحیت اعظم» ( Area Grand)را ارائه داده اند .ناحیت اعظم سازمان پهناور و بزرگی از جهان  است که باید بی  وقفه  تابع نیاز  های اقتصادی ایالات متحده باشد. این  ناحیه بزرگ آنطور که یکی از برنامه ریزان  امریکائی  توصیف کرده  است ، «حوزه بزرگی است که از لحاظ سوق الجیشی برای کنترول همه  دنیا ضروری است.»[[3]]

وحشتی که  در یازده سپتمبر از حملات  ترورستی تجربه شد ، همان  چیزی است  که  در دیگر نقاط دنیا، آسیای جنوب شرقی،عراق ،یوگوسلاوی ، در نتیجه بمباران  های امریکا ، در نتیجه  تروریزم  افرادی که  ما(امریکا) از آن  حمایت و مسلح  کردیم ، تجربه  کرده اند. شناخت این  مسایل می باید بر هر گونه  تمایل  به ادامه راه  حل  های نظامی  تأثی منفی میگذارد.

 در یک بیانیه نوام چامسکی در مورد ارتباط و تثبیت  تروریزم و کنش  های  نظامی  سلطه  گرانه امریکا که ظاهراً برای جلو  گیری  از تروریزم انجام شده   آمده است :«برای امریکائیان  این  تنها راه  ممکن  است  که یا منطقه  ای را بمباران  کند ، یا قوای زمینی خود را  پیاده نماید  و یا هم به تعذیرات  عمیق اقتصادی که  خواروبار و لباس و  چیز  های ضروری و مواد سوختی و ادویه نیز شامل  آن  می باشد  دست  یازند .مگر این  تنها راه  ممکن و راه  حل  میتواند باشد؟

ابرمردان امریکائی  هرگز نمیخواهند راه صلح را پیش گیرند  چرا که  جنگ  نزدیک  ترین  نقطه  عطف به  رسیدن  موضوع و موضع امریکا  خواهد بود.آنها از نیروی دماغی و از تیز بینی  خود د ر راه  حل مشکلاتی  که  جهان به  آن سر دچار است استفاده مینمایند وقابلیت  هایی نظیر  عواطف صلح پروری و بشر دوستی و خصلت  های  نیکوی بشر که  از قرنها به  اینطرف بشر آنرا در بایگانی زندگی خود  حفظ نموده (و اخیراً در اعلامیه  جهانی  حقوق بشرآنرا نیز انعکاس داده) همه  آنرا  از جان  خود تکانده اند و دیگر  نیازی به داشتن قابلیت  های  ایکه  منحصراً به بشر  عطا شده  را  لازم  نمی شمارند.

در یکی  از  ماده  های سوگند  نامه بقراط آمده  است «آزار مرسان»در واقع  این  یک  نصیحت  خردمندانه است . ولی جهان  دیدند که (آمریکائیان) با بمباران افغانستان آزار و اذیت فوق  العاده  ای  به  این  مردم  غریب  وبی نصیب  از هر  چیز  میرسانند. (صحنه ای درپیش نظرم بعد  از  گذشت چهارده سال  هنوز  زنده  است  و آن  این که طالبان اسیر را که حین حملات هوائی و زمینی امریکائیان  در قندز در اسارت در آمده بود، توسط نیرو  های که فعلاً بالقوه در دولت غنی نفوذ دارند   از قندز کتف بسته  به شهر مزار شریف انتقال و بدون اینکه  ناظر سازمان  های صلح  جهانی در آن دخالتی داشته باشد در قلعه  جنگی دهدادی ولایت بلخ  محبوس  و بعد از اینکه  این اشخاص به نحوی خود شان را در آن پادگان  نظامی مجدداً مسلح ساختند، . زمانیکه از  تسلیمی صلح آمیز آنها مایوس شدند همه را یکجائی به  جوخه  مرگ سپاریند و در  این راه یکتعداد از  نیرو های کمک به امریکائیان    جانهای خود را  از دست  دادند که حتی در بین اسرا در روز اول انتقال افرادی و یا فردی  از امریکائیان  نیز دیده شده بود که توسط نیرو های ویژه آن کشور در شام  همان روز مجزا و انتقال گردید.) که برای پنتاگون و امریکائیان  تلفات افراد  مهم نیست .

پروفیسور مارک  هیرولد از طریق مطالعه  نشریات داخلی و خارجی  تعداد تلفات حملات نظامی امریکا را در روز  های نخستین، بیش  از 35000تن بر آورد  کرده .اوکه استاد اقتصاد  در مدرسه  عالی مدیریت  وایتمور (  Whittemore) در دانشگاه  نیو  همپشایردر امریکاست  که  تحقیق  گسترده ای در مورد  تعداد قربانیان بمبارانهای امریکا  در افغانستان به  عمل  اورده  است .[[4]]

به اصطلاح بوش جنگ  خیرو شر امریکائیان  در افغانستان

بوش وطرفدارانش  اعلام  کردند: نیرو های  «خیر» یعنی امریکا و متحدانش ، به  ویژه انگلیس  و نیرو  های «شر»، تروریستهای بین  المللی» که در آن لحظه   انگشت بر القاعده (تشکیلات اسامه بن لادن ) وحامیان  مستقیم  کنونی  آنها یعنی طالبان می گذارند.( و این به  علاوه  ترورستهای کیوبا و سایر کشور  های امریکای لاتین  نیز شامل میباشند) .آنچه  قابل یاد آوری  میباشد این  است که  این  نیرو  های شر زمانی  محصول و ساخته دست  نیرو های «خیر»  بوده ویادست کم از جانب  آنها پشتیبانی ، تقویت ، تسلیح، پشتیبانی و تغذیه مالی  میشوند. بن لادن را سازمان «سیا امریکا »عضو  گیری  کرد و او با پول عربستان سعودی و امریکا  ، کمک نظامی و  تسلیحاتی  امریکا،پاکستان، انگلیس و«سایر  کشور  های  غربی)به  عنوان «رزمنده راه آزادی»با نیرو  های روسی در افغانستان  جنگید. و«شبح تروزیزم» از شکم «نیروهای مقدس» «خیر» سر کشیده است. که در نتیجه یک  استحاله ، طالبان و بعداً بمرور زمان و سرآیش اوضاع  سیاسی و نظامی امریکا «داعش» «بکوحرام»و غیره  گروههای مخوف دیگر رویکار آمدن شان  دور  از تصور نمیباشد .

نویسنده  کتاب «جنگ امریکا در افغانستان» سهراب شب آهنگ  معتقد است  که  این یک  جنگ خانوادگی است که طالبان ، بن لادن و غیره را در «پلورالیزم ژئو استراتیژیک» امریکا بقول بریژنسکی (مشاور امنیت ملی امریکا) و یکی از  تئوریسن های امریکائی جا  میگیرد، یعنی عامل تجزیه امپراتوری  شوروی (روسیه)و آماده  کردن اجزاء آن برای پیوستن به «سیستم امریکائی » اند. نظر به این  تئوری سعودیها ، نژاد  های  حاکم بر اسرائیل(صهیونیزم) ، ترکیه ، جمهوری  اسلامی ایران و پاکستان ،باوجود عدم انتباق با «ژئواستراتیژی امریکا»  در این  کثرت  گرائی برای برداشتن و کاهش قوای کمونیزم شوروی (وقت)  جای می  گیرند.برژنسکی معتقد  است  که امریکا بدنبال رعایت حمایت ازتکثر ژئوپلیتیک یا« سیاست  های منطقوی) دراُراسیای (جمهوریهای باز مانده  از شوروی سابق)است که در پشت صحنه  عمل میکند. اما بیش  از پیش  برای  توسعه منابع  منطقه  نشان  میدهد  و میکوشد مانع برتری روسیه  در آن  جا شود (چنانچه  همین اکنون اوکراین را  در برابر جدائی طلبان که فکر میشود  توسط  روسیه  حمایت و تقویه  تسلیحاتی و اقتصادی میشوند بطور گسترده  حمایت  نموده و  تعزیرات اقتصادی را از طریق پا در میانی الزام آور ملل متحد کشور  های چرخه اتحادیه  اروپا یا ناتو را بر علیه  روسیه ،نیز در آن  تعزیرات شریک ساخته است)[[5]]

کمی  تاریخ را پیشتر ورق  میزنیم و در مورد نظریاتی که برژنسکی  منحیث مشاور امنیت  ملی امریکا ارایه کرده  است  از  زمان  جنگهای مجاهدان افغان شروع  میکنیم:

«بنا بر این  واشنگتن  روابط پیچیده شیطانی رابا گلبدین  حکمتیار رهبر  حزب  اسلامی آغاز کرد که از دها ملیون دالر پول  دولت امریکا مستفید  گردید . ویژگی گروه وی قاچاق مواد  مخدر اسد پاشی بصورت زنانی بود  که  حجاب را نمی پذیرفتند و (کشتن و  ترور کسانیکه  در دولت  کارمند بودند چه  از طبقه  بالای دولتی و چه  از رده  های پایانی، رُب و ترس و حشت در گذرگاهها و شاهراه  ها به  آتش کشیدن وسایط نقلیه اموال دولتی و غیر دولتی حمله های مرگ بار  با تخریب بلند به قطارهای نظامی مخصوصاً قطار  های شورویها ،قطع کابل برق تخریب مکاتب و  دفاتر حکومتی وسایر حادثه  های  تخریبی از قبیل سقوط  هواپیماهای دشمن توسط راکت  های استنگر وبلوپایپ و غیره میباشد) .او که در سال 1986به لندن دعوت شد ، توسط مارگریت  تاچر ، نخست  وزیر وقت  بریتانیا به عنوان یک«رزمنده راه  آزادی» مورد  تحسین قرار  گرفت و طی سالهای( 1978-1992م/1357-1370هش) یعنی دوران حیات  «حزب دیموکراتیک  خلق افغانستان»، واشنگتن در حدود چهارصد ملیون دالر به  جناح  های  مختلف مجاهدان  افغانستان کمک ارسال  کرد  (که به  زعم  جورج بوش امریکا با  نیرو  های به اصلاح او «شر» کمک  کرده  است). برژنسکی  طرحی «وهابی سازی»  آسیای میانه را در یک  جنبش  بین المللی بخاطر پخش  این  ایده به امریکا توصیه  کرد تا از آن طریق بتواند اتحاد شوروی را  (دربین جمهوریهای مسلمان اقمار خود) دچار «عدم ثبات» کندو  آنطور که  خود برژنسکی  در زندگی نامه اش  نوشته بود.«معدودی مسلمان تحریک شده» خلق  کند.

در سال(1986م/1364هش) «ویلیام  کیسی» رئیس ایالت ورجینیا بمنظور انتباق  عملیات  های امریکا که به  «عملیات طوفان صحراه» مشهور شد موظف گردید. در پاکستان ، اداره اردگاه  آموزشی «مجاهدین» را  سازمان«CIA »و سازمان  جاسوسی انگلستان بنام (  MI6)   بر عهده داشتند و واحد  های ویژه هوائی (  SS-Special Service ) بریتانیا جنگجویان آتی سازمان  القاعده و طالبان را برای ساختن بمب و سایر مهارت های تخریبی آموزش  میدادند.مدتها پس از  عقب  نشینی شوروی ها در سال (1989م/1367هش)، این کار بازهم ادامه یافت. هنگامیکه دولت  «حرب دیموکراتیک  خلق  افغانستان» سر انجام سقوط کرد، گلبدین حکمت یار ، رهبر محبوب  حزب اسلام رهبر محبوب  غرب  کابل، کابل را زیر رگبار موشک  های  ارسالی امریکائی ها  گرفت و 2000نفر را بقتل رساند تا آنکه سر انجام جناحهای دیگر ، به  ناچار  نخست  وزیری وی را پذیرفتند.»[[6]]

بی نظیر بوتو  که در زمان نخست وزیری اوملا عمر و طلبه  هایش زیر رهبری افران (  ISI) (سازمان اطلاعاتی پاکستان)قدرت را بدست  گرفت؛ پس از برکناری  از قدرت  گفت:  «این پدیده {تقویت طالبان} انگلیسی ، مدیریت آن  آمریکائی ، و تأمین مالی  آن از جانب سعودی بود  و من زمین عملیات را دادم.»[ [7]]

در شرایط  کنونی  مبارزه با تروریزم  اسلامی  که در این دور نقش خدمت  به منافع استراتیژیکی  امریکا را  ایفا کرده و اکنون تا حدی  از  اداره او خارج شده ، مبارزه  واقعی است ، اما این  مبارزه به  هیچوجه  جنبه اصلی  جنگ  کنونی را  ندارد .[[8]]

 


 

[1]  سهراب شب آهنگ جنگ امریکا در افغانستان  kebab Farsi،eBook ص،4

[2]   زین هاوارد ، جنگ و تروریزم، برگردان سعید ساری اصلانی،«یازده سپتانبر» ، ص 8تا 12

[3]   نوام چامسکی ، امریکای بزرگ  و حقوق بشر،پشین ، ص ،10

[4]  Mark W. Harold /pubpages,unh./mwherld/Afghanistan.doc,

[5]   جنگ امریکا در افغانستان،ثبت 5203، کتابخانه فارسی (  eBook)نوشته شب اهنگ  سهراب ، صص4تا5 ؛ صفحه شترنج  جهانی،ص،192

[6]     جان پیلچر ، اربابان جدید  جهان ،مترجمان  مهناز شهاب و مهردادشهابی ، نشر اختران،چاپ اول، تهران: 1388، صص202-203.

[7]  شب آهنگ  سهراب ، جنگ امریکا در افغانستان،پیشین ،ص6 ؛رک.لوموند ،30 سپتانبر ، اول اکتوبر  2001،ص13.

[8]   همان مأخذ پیشین.ص7

 

 


بالا
 
بازگشت