مهرالدین مشید

 

آیا شاخۀ زیتون کابل و اسلام آباد به ثمر خواهد نشست؟

چرحش اسلام آباد یا پایان پروژۀ طالبان و ظهور داعش

در این روز ها سخن از گرمی روابط میان کابل و اسلام آباد است. این موضوع چاشنی گرم  تمامی رسانه های چاپی، دیداری و تصویری در داخل و خارج از کشور است و دیدار های بیهم و بیپیشینۀ مقامات ارشد پاکستان با مقامات کابل و استقبال هر دو طرف از بهبود مناسبات، شامل تبادل اطلاعات ، عملیات های مشترک نظامی ، فرستادن ارتشیان برای آموزش به پاکستان و ... همه نمونۀ آشکار انکشافات اخیر میان کابل و اسلام آباد است. حال پرسش این است که اسلام آباد بر تمامی منازعات دیرینۀ خود را افغانستان شامل معضل خط دیورند به مثابۀ زخم ناسور در قلب هر دو ملت، رقابت با هند و خواست های بلندپروازانۀ عمق استراتیژیک اش در افغانستان خط بطلان کشیده و از هم دست شسته است. آیا می توان باور کرد که زمامداران اسلام آباد خاطرۀ به رسمیت نشناختن پاکستان را در سازمان ملل از سوی افغانستان را در سال 1947 به این زودی فراموش کردند.  از همه مهمتر این که اسلام آباد حالا در برابر کابل از لحاظ سیاسی به بالا دستی هایی رسیده است که هر از گاهی چون خاری بر سیاست  های دفاعی پاکستان پیش از  کودتای هفت ثور خله می کند و سیاستگران اسلام آباد با خطور آن زمان ها تکان می خورند. پیش از کودتای ثور سیاست های اسلام آباد در پیوند به کابل بیشتر رنگ دفاعی را داست تا تهاجمی و برعکس کابل در موقعیت بهتری قرار داشت  و اسلام آباد از ناحیۀ کابل خود را آسیب پذیر می دید؛  زیرا در آنزمان بازی برعکس بود و بیشترین رهبران مخالف حکومت پاکستان در افغانستان به سر می بردند.  به قولی در آنزمان به تعبیر انگلیس ها گازک اسلام آباد در دست کابل بود.

حال چگونه می توان باور کرد که این همه یک باره سرچپه شده و بازی اسلام آباد با کابل 180 درجه تغییر کرده است. آیا این همه تغییرات را صرف در حادثۀ حملۀ انتحاری طالبان پاکستانی بر آموزشگاۀ وابسته به نظامیان در پشاور می توان، محتمل شمرد. یا این که نه، رخداد کشته شدن 142 دانش آموز در واقع زنگی بود بر گردن زخم ناسور تروریست پرورانۀ اسلام آباد به صدا در آمد. اصل عامل تغییر در سیاست های اسلام آباد بیشتر برخاسته از فضای جدید سیاسی در منطقه است که دیگر اسلام آباد توان مقابله در برابر افکار جهانی را از دست داده است. بویژه  چین که خواسته است، با اتخاذ سیاست های فعال تردر برابر موضوع افغانستان و منطقه نقش موثر تری بازی کند و با به میان آمدن پای چین برای کمک به صلح افغانستان پای اسلام آباد به لرزه درآمده است. شاید هم اسلام آباد دریافته است که راز پنهان حمایت های نظامیان پاکستان از جدایی طلبان مسلمان ترکستان شرقی بویژه ایغور ها برای چینایی ها افشا گردیده

و سیاستهای چند پهلوی اسلام آباد در مبارزه با تروریزم دیگر برای چینایی ها هم قابل قبول نیست. به باور روزنامه، چینایی منافع زیاد در معادن افغانستان دارد و همچنان از نفوذ شورشیان آیغور به خاک کشورش نگرانی فزاینده احساس می کند، به همین دلیل در مذاکرات صلح افغانستان دلچسپی نشان می دهد؛ اما در این میان تغییر استراتیژی تشنج و توطیه به استراتیژی ثبات در افغانستان و منطقه بحیث موضوع تازه محور جدید گفت و گو های منطقه یی و جهانی را بوجود آورده است. دگرگونی استراتیژی در واقع بحیث عامل اصلی و تعیین کنندۀ  در چرخش سیاست های جدید پاکستان نقش آفرین هستند. کشور های دخیل در موضوع افغانستان که دارای منافع مشترک اند، به نحوی به استراتیژی ثبات در افغانستان توجه کرده اند و دریافته اند که یگانه راه تغییر ادامۀ دوکتورین تشنج و توطیه به دکتورین ثبات است که می تواند، به جنگ و ناامنی ها در منطقه پایان ببخشد و هم زمینه های مشترک برای سرکوب هراس افگنان فراهم شده و از سویی هم جلو ظهور حرکت های نو به نوافراطی و تروریستی در منطقه گرفته می شود؛ اما هنوز روشن نیست که آیا پاکستان داوطلبانه وخوش به رضا به این روند پیوسته است و یا این که مانند سال 2001 ناگزیر به پیوستن به مبارزه با تروریزم شد و تحت پوشش حمایت از امریکا، برای تقویت عمق استراتیژی و رقابت با هند طالبان را احیا و فربه تر نمود. پاکستان حالا هم ناگزیر به فضای جدید سیاسی پیوسته است و بدور از امکان نیست که این بار طالب را با داعش عوض کند. چنان که همین اکنون شش فرماندۀ مهم طالبان پاکستانی به گروۀ داعش پیوسته اند. پیوستن فرماندهان کلان طالبان پاکستانی به گروۀ داعش خود آغاز بازی جدید نظامیان پاکستان است؛ زیرا بیشتر طالبان از سوی شبکۀ استخبارات پاکستان رهبری و سازماندهی می شوند. بنا بر این بدور نیست که نظامیان پاکستان،  طالبان دارای رهبری مجهول ومرموز و کهن سال و متفرق را به گروۀ واحد داعش عوض نمایند تا زمانی شک و شبه ها دراین زمینه باقی خواهد بود که پاکستان دست به اتخاذ سیاست های شفاف برای مبارزه با تروریزم بزند. یا طالبان را وادار برای پیوستن به روند صلح افغانستان نماید و یا تمامی لانه های آنان را نابود و رهبران آنان را از کاخ های اسلام آباد، راولپندی، کراچی، کویته و پشاور به زندان بافگند. هرچند وزیر دفاع پاکستان خواجه واصف چنین تعهدی را نموده است که طالبان تنها دو گزینه را در پیش دارند؛ یا پیوستن به روند صلح و با رفتن به زندان و حال دیده شود  که این سخنان آقا واصف از چه قوتی برخوردار است و آیا از حمایت عام  وتام نظامیان و حکومت ملکی پاکستان برخوردار است یاخیر؛ اما هرچه باشد، تکانه یی است که می توان آن را دست کم فال نیک گرفت.  رادیو آزادی معلوماتی را در مورد مذاکرات صلح افغانستان به دست آورده است که  در جریان دیدار رییس جمهور غنی و لوی درستیز پاکستان توافق شد که نماینده گان تمام گروه های مخالف حکومت افغانستان در مذاکرات صلح شامل باشند و اگر کدام گروهی نخواهد وارد پروسه صلح شود یا مذاکره کند باید از خاک پاکستان اخراج شود.

این در حالی است که اسلام آباد در گذشته هم وعده های زیادی به کابل داده بود و بیست بار سفر آقای کرزی به پاکستان را موضوع  صلح و ترغیب این کشور برای سرکوبی لانه های دهشت افگنی و تشدید فشار سیاسی و نظامی بر طالبان تشکیل می داد . هر از گاهی که آقای کرزی از اسلام آباد وارد کابل می شد، با دایر کردن کنفرانس های مطبوعاتی وعده های اسلام آباد را برای مبارزه با تروریزم به رسانه ها اظهار می کرد و اما تمامی وعده های اسلام آباد برای آقای کرزی مانند یخی بود که با بیرون شدن او از اسلام آباد در کابل ذوب می گردید. این وعده های میان تهی بالاخره حوصلۀ آقای کرزی را به سر آورد و چارۀ دیگری هم نداشت، جز این که بگوید، عامل اصلی جنگ  در افغانستان امریکا و پاکستان است و هر زمانی که این دو کشور خواسته باشند، صلح در افغانستان تامین شدنی است و بس. این حرف های آقای کرزی را نمی توان ناچیز گرفت؛ زیرا این حرف نتیجۀ بیست بار سفر بی ثمر او به پاکستان بود. آقای کرزی می دید، باوجود این که اسلام آباد از حمایت شبکه های تروریستی دست بر نمی دارد و برای سرکوب آنان اقدامات صادقانه نمی کند واما بازهم کمک های واشنگتن بر اسلام آباد جاری بود. در حالی که بخشی از این پول ها صرف تمویل و تجهیز طالبان می گردید؛ اما واشنگتن با آنکه می دانست، میان شبکه های تروریستی و نظامیان پاکستان چه رابطۀ تنگاتنگی وجود دارد، ولی تنها به هشدار ها بسنده می کرد. ازاین معلوم می شود که زیر کاسۀ اسلام آباد و  واشنگتن نیم کاسۀ مشترکی وجود داشت که لوکوموتیف بازی مبارزه با تروریزبم به بهای قربانی گرفتن مردم افغانستان با گردش می آورد.

همین لحظه یک خبر جالبی را خواندم که در آن آمده بود، نیرو های عراقی پس از عملیات و بازپس گیری شهرک نینوا چهار مشاور اسراییلی و امریکایی گروۀ داعش را اسیر گرفته است . ازاین معلوم می شود که جنگ امریکا با طالبان دیروزی نیز چنین بوده است و حالا که داعش جوان را در بطن طالبان والقاعده پرورش داده است و در خونریزی و سفاکی و بیرحمی و ویرانی فرهنگی و آبدات تاریخی شرق دست بالاتر از طالبان و القاعده دارد. بنا براین حالا زمان طالبان و القاعده سپری شده و مصرف شان باید تیر شود و داعش باید فربه تر گردد.

پس پایان پروژۀ طالبان و ظهور داعش به مثابۀ نیروی جوان و تازه دم بحث دیگری است که بر فضای سیاسی جهان سایه افگنده است که پاکستان را ناگزیر گردانیده است تا برای بقای اهداف استراتیژیک خود به رویکرد جدیدی روی بیاورد. پاکستان شاید بدین نتیجه رسیده باشد که یگانه راه وصل کردن بخشی از بدنۀ طالبان با دولت افغانستان بتواند، وزنۀ جنگ را با حضور داعش به نفع خود رقم بزند؛ زیرا پیوستن فرماندهان ارشد طالبان به داعش هر روز به شدت ادامه دارد که این نقش ملاعمر را روز به روز تا سرحد حذف کامل تقلیل می دهد و این مایۀ نگرانی شدید پاکستان است. از این رو نظامیان پاکستان در صدد نجات طالبان به گونۀ دیگری برآمده اند و رهایی طالبان از نابودن کامل را  تنها با پیوستن آنان به کایل پیش بینی کرده اند. در این صورت طالبان شانس زنده ماندن دایمی را پیدا کرده و هم بخشی از نگرانی های پاکستان در پیوند به روابط کابل با هند کاسته خواهد شد. از سویی هم حضور طالبان در قدرت به مثابۀ قوتی که همدردی با داعش دارد، برای پاکستان سودمند است. این می تواند، دامنۀ تشنج در وزیرستان کنون را تا دروازه های کابل نزدیک بسازد. در حالی که پاکستانی ها با رویا های بلند استراتیژیک وارد بحث با کابل شده اند و اما هنوز روشن نیست که طرف مذاکرات کابل با پاکستانی ها با چه خیال و هوایی معادلۀ صلح را بیلانس می نمایند. ترس آن می رود که خدای نخواسته با حضور افرادی وابسته یه شبکه های استخباراتی معادلۀ صلح بیشتر به نفع پاکستانی ها توزین شود و بالاخره بر ضد منافع ملی مردم افغانستان رقم بخورد.

در این روزها که سخن از بهبود مناسبات میان کابل و اسلام آباد است و  پیکنگ، امارات عربی، دوبی و پاکستان محل مذاکرات میان هیآت طالبان و کشورهای میزبان خوانده می شوند. رسانه ها از سفر رسمی مقامات ارشد طالبان از پاکستان به چین ، امارات و شماری کشور های دیگر خبر می دهند. این نشان می  دهد که طالبان یعنی نوباوه گان نظامیان پاکستان به گونۀ خوبی از میزبانی و حمایت این کشور برخوردار بوده اند و بیجا نبوده است که مقامات اسلام آباد از آن فهرست طویل استخباراتی افغانستان در مورد نشانی های مقام های ارشد طالبان به اصطلاح "شیر و غلط" زدند و ابراز بی خبری نمودند.

در این شکی نیست که انکشافات حوادث به سرعت اوضاع منطقه و جهان را بصورت حتمی تغییر می دهد و این که این تغییر چگونه واقع می شود، زود است که از چند و چون آن سخن گفت؛ اما  این قدر باید خاطر نشان کرد که هنوز زود است تا شاخۀ زیتون کابل  و اسلام آباد به این زودی به ثمر برسد؛ بلکه پیمودن کوره راۀ میان هر دو دشوارتر از پیمودن "هفت خوان رستم " می باشد؛ زیرا هنوز روشن نیست که چقدر اسلام آباد با تصامیم آقای غنی مبنی بر تقلیل روابطش با هند راضی شده است یا خیر.  در حالی که آقای کرزی در زمان قدرتش بیشتر هند را برای خود نزدیک می شمرد؛ اما رییس جمهور غنی تا حالا به هندوستان سفر نکرده است. ممکن اسلام آباد به گفتۀ شطرنج بازان چال های اولی خود را برای کابل پیش کرده باشد. ترس آن می رود که به فکردور فیل نمودن کابل باشد که به مراتب خطرناک تر از کشت و مات است.  یاهو

 

 


بالا
 
بازگشت