دكتر نبي هيكل

 

بیداری ملی: آخرین فرصت های سیاسی

هواداران و فعالان کارکشته سیاسی جامعه افغانی در داخل و بیرون از مرزهای ملی بسیار اند. ده ها حزب رسمی و غیر رسمی در داخل و ده ها حزب سیاسی در  فراتر ا ز مرزها با وصف دلسوزیهای فراوان به مردم و کشور  و اراده خدمتگذاری صادقانه فرصتهای سیاسی را یکی پی دیگر از د ست میدهند. از آنجایی که سنگرهای ملی یکی پی دیگر بوسیله نیروهای  ضد مردمی محاصره میگردند، ما فقط از آخرین فرصتهای سیاسی میتوانیم صحبت نماییم.

 تلاشها برای تشکیل احزاب سراسری  از سالهای متمادی بدینسو هم در داخل و هم در خارج از کشور تنها به تشکیل ایتلافها و وحدتهای میانخانواده منتهی گردیده اندکه بیشتر به اندوگامی شباهت دارند. علل ناکامی این مساعی در کجا قرار دارند؟ سه دسته از عوامل عام که نیروها را  باوصف مشابهت ها و همفکری ها از اتحاد باز میدارند عبارت اند از:تعصبفکری، تفکر گروپی و عدم تخصصگرایی.

 موثریت سه عامل فوق تنها زمانی آشکار میگردد که با تفصیل بیشتر مورد توجه قرار داده شوند، زیرا اراده و تجربه کافی برای فعالیت سیاسی صادقانه در  تعدادی از این  فعالان سیاسی و احزاب وجود دارند تنها آنها نتوانستند علل اساسی عدم موفقیت و اختلاف را تشخیص دهند و ایراده بالقوه را به به اراده بالفعل مبدل سازند.  ما در این مقاله خواهیم دهیم  چگونه عوامل متذکره از تبدیل اراده بالقوه به اراده بالفعل جلوگیری مینماید.  بر هریک از عوامل یاد شده مکث مینماییم.

1.                         تعصبفکری: تعصب فکری عبارت از علاقمندی و عشق به تفکر خود و گروپ مربوطه ، و برتر و بهتر  پنداشتن آن بر اندیشه های دیگر است. تعصبفکری یک امر طبعی و ذاتی  برای هر انسان است و درجات متفاوت دارد. تک اندیشی و سلب آزادی دیگر- اندیشی مظاهر افراطی تعصب فکری اند.

تعصب فکری اندیشه را به یک تقدس مبدل میسازد و از تفکر انتقادی جلوگیری مینماید.

2.                         تعصب گروپی: تعصب گروپی عبارت از  گروپگرایی افراطی میباشد که در آن  همه  یا اکثر خوبی ها به گروپ خودی مربوط دانسته میشوند و یا در مقایسه با  سایر گروپها به آن ارجحیت داده میشود. تعصب گروپی همکاری و همبستگی میان  سایر گروپها را میتواند تقویت نماید.

3.                         عدم تخصصگرایی:   تخصصگرایی در نتیجه تعصب فکری و تفکر گروپی در انحصار  اندیشه معیین و گروپ معیین قرار داده میشود، در حالکیه تخصص در سایر گروپها و اندیشه ها در صورت حاکمیت گروپ سرکوب میگردد، تخصص گرایی در زیر سلطه تعصب به تفکر گروپی با عناصر  نیرومند منفی آن منتجر میگردد، زیرا  اعضای گروپ هم اندیشه گروپ را و هم گروپ و تخصص آن را بر سایرین ترجیح میدهند.  در سطح فردی آن باید از عقل کل بودن به رعایت تخصص و مسلکگرایی گذار نماییم. تعصبفکری و گروپی در جامعه افغانی و بخصوص در جامعه روشنفکری افغان نهادینه شده است:

برای سالهای متمادی مارکسیزم-لینینزم بحیث تیوری علمی و یگانه تیوری نجات دهنده توده ها مورد ارج قرار داشت و  تفکرات اسلامی سیاسی   محمد قطب و سید قطب  نیز  در رویارویی با آن نهادینه شد. امروز گوناگونیهای بیشتر در قالبهای فکری  تعصب نادینه- شده جا داده شده اند. یک نسل جوانان افغان که در این رویارویی ها تولد  و بزرگ شده اند امروز بیش از 30 سال دارند.

مهمترین مساله در تعصب فکری و گروپی نهادینه شدن شیوه اندیشه معمول و مروج است که فرد یا گروپ سیاسی به مشکل میتواند خود را از آن قالب نهادینه شده بیرون آورد.

در مذاکرات  ساز مانها ی سیاسی  دارای همخوانی فکری تعصبگروبی میتواند با بر جستگی عمل کند، در حالیکه میتدولوژی حل اختلافات فکری میتواند دشواریهای بیشتری را بوجود آورد. دو روش انداکتیف (استنتاج) و دیداکتیف( قیاس) میتوانند به نوبه خود میتدولوژی موثری را برای  دستیابی به توافقات فراهم نمایند.  سازمانهای مختلف خانواده چپ  در داخل کشور در سالهای 2010-2012 در مذاکرات برای ایجاد یک سازمان واحد سراسری  معمولآ  به هدف واحد گردهم میایند اما مذاکرات به زودی عقیم میگردند زیرا  از گره های حل ناشدنی  که برای هدف اساسی وحدت اهمیتی ندارند می آغازند. مثال آن تایید یا رد هفتم ثور، شناسایی آن بحیث انقلاب یا کودتا.

از جز بسوی کل

برای کار  بزرگ باید بزرگ فکر کرد.  هنگامیکه بحث بر اجزا ی یک کل آغاز میگردد این  خطر وجود دارد که بحث از مسیر خود بیرون شود و  به دلایل تجارب  و تنوع فکری با بن بست روبرو گردد. شیوه اندیشه نهادینه شده در چنین موارد کار خود را انجام میدهد و  طرفین ممکن است به دلایل تعریفهای متفاوت ( داستان عنب مولانا ی بلخی) و یا درک های متفاوت ( داستان فیل مولانا) با اختلاف روبرو گردند. ما همواره  جانبدار توافق فکری هستیم و  آزادی دیگر اندیشی را  نمی پسندیم. در چنین موارد باید فضای لازم فردی را  فراهم کرد تا  ساحه مانور آنانی که با هم متحد میگردند  تنگ نگردد.  در یک بحث کمیته تدارک احزاب مختلف بر  دو مساله جدل برپا گردید:  یکی از اعضای کمیته  استدلال  میکرد که اقوام و قبایل تحت ستم باید در متن ذکر گردد، زیرا حزب آنها برای سالیان متمادی برای این داعیه رزمیده است. سایرین استدلال میکردند که تامین عدالت اجتماعی، برابری  و  . . . در اهداف جبهه ذکر شده اند و به تکرار آن نیاز نیست. اما وی نمیپذیرفت.  دومین موضوع را سیستم غیر متمرکز تشکیل میداد. دشواری اساسی این بود که بر تذکر اصطلاحات متداول در اسناد حزبی   تاکید صورت میگرفت در حالیکه  این امکان  وجود داشت که مفاهیم متذکره  به عبارات دیگر بیان گردند.

از کل بسوی جز

این روش -کار  مسیری را که به اتحاد میرسد کوتاه میسازد، زیرا  اهداف  دور – رس و نزدیک رس  و راه های رسیدن به آنها با تشخیص و ظایف مشخص  تعیین میگردند. تمام واریابها و متغییرهایی که در رسیدن به هدف مداخله میکننده باید تحت کنترول قرارداده شوند.

برای رسیدن  به اهداف ماکرو  و ملی لازم است تا گوناگونیهای ملی  و تفاوتهای ذاتی آن را بحیث حقایق انکار ناپذیر قبول نماییم. در یک سازمان ملی نیز باید چنین کرد. ما فرض میکنیم به یک کشور یا به زیارت حج میرویم و  این کار را به گونه ای تنظیم مینماییم که بصورت موثر و هدفمند در موعد مقرر  در آن جا حضور بهم رسانیم.

تعصب فکری  در مباحث بر استدلال  تاثیر دارد و از آن طریق بر تصمیمگیریها اثر میگذارد. کمیته تدارک که با هدف تشکیل یک حزب سراسری  به جود آمده بود، با اینکه توانست میان 12 حزب سیاسی پروتوکول  اتحاد  را منعقد دسازد، در نیمه راه ایجاد جبهه سیاسی را بحیث نخستین گام و  ایجاد سازمان سیاسی سراسری را بحیث گام بعدی در برابر خود قرار داد. کمیته تدارک  توانست یک شورا ی  52 نفری متشکل از  نمایندگان احزاب سیاسی و سازمانهای اجتماعی و شخصیتهای مستقل را ایجاد نماید.

فرکسیون بازی و تصمیمگیری های  مبتنی بر  روابط فردی و گروپی، و  فضای  روابط نابرابر در شورا و تعصبات فکری عمدتآ موجب گردیدند تا  تعدادی از  اعضا ی شورا به همکاری ادامه ندهند. آنانی که به فرکسیون بازی میپرداختند میخواستند کمیته تدارک و  تصمصیمگیریهای  آن را مدیریت نمایند.

در آنسوی تعصب فکری و گروپی قدرت طلبی و عظمت طلبی قراردارد، و از آنجایی که به استدلال  انا هارندت، گروپ منبع قدرت است   جبهه سیاسی بر انتخاب وحدت گروپها ترجیح داده میشود. نه تنها  اعضای رهبری گروپ حزبی  بلکه سازمان حزبی در مجموع افکار، روابط و هویت ایجاد میکنند. سازمانها نیز نهادینه میشوند .

استفاده از فرصتهای سیاسی موجود مستلزم آن است که خانواده چپ  برای یک گذار  خود را  آماده سازد. این گذار برای همه یاین خانواده  آسان نخواهد بود زیرا آنها باید همه عبا و قبای خود و هراس از آب سرد دریای  بیکرانی را برای رسیدن به آرمان مردمی ترک گویند که برای گذار به  سرزمین دیگر در سر راه آنها قرار دارد.

آنانی که مدعی مردم دوستی اند یا از فرصتهای کنونی برای ایجاد یک یا دو  سنگر مستحکم ملی استفاده میکنند و یا در لاکهای  تعصبفکری و گروپی باقی میمانند.

 پایان

 

 


بالا
 
بازگشت