فاروق فردا

 

افغانستان و روسیه، در سیاست جدید

 بعد از خروج قوای ناتو از کشور

قسمت دوم

 

از طرف دیگر، کرده ها و ناکرده  ایالات متحده در افغانستان ،موضوعیست که بحث  وجدل بین المللی افغانستان با این کشور را به وجود می آورد.

افغانستان ،طوری که همه گان می دانند،تا پیش از آمدن تنظیم های جنگ طلب به به کشور و راه انداختن جنگ های تنظیمی غیر اسلامی آنان، اردوی منظمی داشت. اردوی منظم بدین معنی که برعلاوه یک کتله  نیم میلیونی  فزیکی ،تاسیسات و تجهیزات نظامی آن نیز اگر تکمیل نبود کمتر هم محسوب نمی شد.بر علاوه آن، پوهنتون های نظامی  افغانستان متشکل از سیاسی،هوایی  و پیاده همراه با تمام داشته ها، از بیخ وبن ویران گردید. ظاهرا این مساله  به بهانه آن بود که بنیاد این اردو  را اتحاد شوروی گذاشته  امریکا آن را تجدید می کند، اما اصل امر این است که ایالات متحده به خاطر جلب حمایت پاکستان در افغانستان به چند شرطی گردن نهاده بود .یکی ازآنها که امریکا هیچگاه سعی نکند که افغانستان  دوباره صاحب اردویی گردد که پاکستان از آن احساس خطر نماید.

اگر این دلیل نمی  بود،با از بین بردن آنهمه تاسیسات نظامی افغانستان،امریکا برای احیای دوباره اساسات نظامی افغانستان حد اقل کاری را  انجام می داد، که امروز این کشور می توانست، به پیمانه قبلی  استواری بیابد؟ کنون که دهل برآمدن ناتو از افغانستان نواخته می شود،کشور با موجودیت تمام قوای خارجی ،توان مقاومت در مقابل دشمن خارجی راکه برجای بگذار،توان مقاومت در برابر  حملات تروریستی  را ندارد، وقتی این قوا برون شوند،افغانستان با چی وضعیتی روبرو می گردد؟

از طرف دیگر ایالات متحده با آن که ،مردم افغانستان را به خاطر ایجاد حکومت با ثبات هم کمک نکرد.13 سال تمام یک حکومت مافیایی را بر مردم افغانستان حاکم ساحت.وتمام عناصر حکمت مفسد راکه عبارت از فساد سیاسی،فساد اجتماعی،فساد امنیتی،فاد  تروریزم،فساد اداری ،فساد اخلاقی، فقر و بیکاری  بود نیز در آن متمرکز کرد.  فساد ها جامعه افغانستان را تا گلو در خود فروبردند وهر حکومت بعدی دیگری که  به هر اندازه پاک و سالم هم باشد تا دیر مدت نخواهد توانست در پاک کاری این پدیده های شوم فایق آید. جالب این است که عامل اصلی این همه بی سامانه گی ها یعنی حامد کرزی را تا هنوز ،به مثابه شخص خبر ساز در داخل افغانستان نگه داشته است و دارد به مثابه حکومت موازی به سطح رییس جمهور به کنش ها یی ،یا وا میداردش و یا هم حکومت وحدت ملی را مجبور می سازد که به او زمینه بدهد تا از صفحه اول روز نامه ها و سرخط اخبار مهم تلویزیون ها بدور نماند. کی نمی داند که امریکا به حیث یک الترناتیف فشار از وجود کرزی  در برابر دولت فعلی استفاده می کند.وقتا فوقتا مصاحبه های غیرضروری  با وی انجام می شود،نماینده ها و هیات های خارجی که به افغانستان می روند،بعد از ریاست جمهوری و ریاست اجرائیه با حامد کرزی ملاقات می کند.ضمیر کابلوف نماینده ریاست جمهوری فدراتیف روسیه یک گام پیشتر از همه گذاشت که درملاقاتش با کرزی، اورا جهت یک سخنرانی به فدراتیف روسیه دعوت کرد،این درحالی است که  روسیه به  این سخنرانی نیاز ندارد و خود کرزی هم حرفی برای گفتن  فکر نمی کنم در چانته نداشه باشد..جز این که حق دیون ادا می گردد که کاکای حامد کرزی با تمام سفاهت های غیر دپلوماتیک،مانند یک مرده متحرک روز های افغانستان را در فدراتیف روسیه به جهت استحکام روابط دو کشور خاک  ودود کرد.

این فساد ها میراث شوم حکومت موقت،انتقالی وانتخابی بود که خارجی ها آن را  حمایت  پشتیبانی  می کردند. قوای ناتو هنوز به چنین یک دولت نیازمند است.

 بناء پرسش خروج قوای ناتو از افغانستان  با تمام قوت خود باقی می باشد.

حکومت وحدت ملی برعلاه دشواری ها و مشکلاتی که میان  خود دارد،درس تلخ و تجارب نا موفقی از حکومت 13 ساله ی گذشته را هم  با خود دارد که بر بنیاد و ضعیت کنونی  توان حل  این همه دشواری ها در آن دیده نمی شود.

شمه ی از این تجارب عبارتند از :

 سران حکومت افغانستان می توانستند  حد اقل برای بهبود وضع داخلی کشور احساس مسوولیت بکنند که نکردند و حامیان بین المللی شان را معتقد گردانند که حضور شان در افغانستان  با تامین صلح دراین کشور نیز میسر شده می تواند. مگر متاسفانه چنین نشد که نشد. به باور قوی می توان گفت اگر 50 در صد این خرابی ها در افغانستان  به خارجی ها تعلق می  گیرد پینجاه در صد آن مستقیما به سران حکومت قبلی وابسته است.ارچند گاه و بیگاه تقلا هایی صورت گرفته است،اما اکثریت مطلق آن نه به خاطر ملت ومردم،  بل به خاطر ابقای قدرت به شکل خاک اندازی بر چشم مردم بوده است.

تروریزم و انتحاری  د طول 13 سال به قتل ها و ترور های زنجیره یی مبدل گشت.این پدیده نه تنها خطری برای مامورین نظامی و ملکی دولت، بلکه خطر برای هر هموطن  در تمام سطوح واقشار  گردید.بعضا دیده شده که عده ای از این تروریست ها پس از دستگیری ها با دریافت لباس و کلاه سفید  رها گردید ومدتی بعد دوباره به افغانستان آمده و به عین عمل دست یازیده اند.این عمل دولت قبلی، به همان اندازه  که نفرت وانزجار مردم را نسبت به خود افزایش داده  ،به همان اندازه دشمن یعنی منابع تروریستی را به ادامه کار شان مطمئن و مصئون از خطر دانسته است.

اداره حکومت قبلی از چند مشخصه برخوردار بود که عبارتند از اختلاس،غارت،رشوت و بیرو کراسی به خاطر تامین سه اصل اولی ذکر شده.اختلاس و غارت کار کارمندان بلند مرتبت دولت بود و رشوت کار مامورین گرسنه که حقوق ماهانه هم کفایت زندگی شان را کرده نمی تواند.این در حالی است که از رییس جمهور تا مامور پایین رتبه از مبارزه علیه رشوت ، اختلاس و غارت حرف می زدند، اما در هیچ مقامی نمونه اداره سالم در افغانستان یافت نمی شد.این به خاطری بود که  بزن بزن  و بکن بکن از بالا بر پایین روا داشته شده بود.کلید این کار را خود حامد کرزی در شهر مزار شریف در اولین سفر خود با صراحت  و درملاء عام به اختلاس گران وغارتگران سپرده گفت:((  او مردم پشت سیاست و جنگ نگردید،کوشش کنید پیسه دار شوید ،پیسه دار)).

پیسه دار شدن جز غارت و اختلاس راه دیگری ندارد.آمرین اول ادارات تا گلو در فساد  وغارت واختلاس غرق بودند.پول های جداگانه دولت ایران به حامد کرزی  که دیگر از حیطه پنهان کاری ها بدر شد،ملت را شوکه داد.این کار تاثیر بسیار منفی  بر سرعت بخشیدن دزدی ها در رده های بالا کمک کرد.

دولت در 13 سال نتوانست ،به جهت از بین بردن بیکاری برنامه ای داشته باشد.وزارت کار و امور اجتماعی  موفق نشدتا فرصت های شغلی و تقسیم کار را با عدالت مناسبت بدهد.در بسیاری موارد از وزارت کار و امور اجتماعی پرسانی هم  صورت نمی گرفت.کانکور ها برای اشغال  فرصت های شغلی روند بد نامی بود که  جز خاک انداختن در چشم ملت ،معنی دیگری نداشت. پست های بلند ومقامات کلیدی و پر درآمد بدون رشوت بامقامات بالاتر وسر قفلی مانند دکان بازار ، به به افراد شایسته  داده نمی شد.از این جهت در تمام سطوح دولت ،تعهد به مسوولیت را باد برده بود.هر کس در هر مقام  اینده اش را نمی دید بناء سعی بر ان داشت تا بتواند جیبش را پر کند.

ار چند ازخاندان ریاست جهوری تعداد کمی از افراد در مقامات بلند دولتی مقرر بودند اما کسانی از حلقه اول خاندان ، در مقامات دولتی که حضوری هم نداشتند،مگر از صلاحیت های رییس جمهور به گونه وسیع استفاده می کردند.

به گونه مثال کاکای رییس جمهور سفیر افغانستان در روسیه بود.او  با وجود آن که شخص منزوی و متنفر از جامعه روشنفکری بود،بر علاوه سایر سؤ استفاده ها و دست داشتن  در زدو وبند های  امور قرار دادی، به هر اداره  غیردپلوماتیک نیز  مکاتیبی را حتی از نام رییس جمهور می فرستاد که زیاد عاقلانه نمی نمود.این یکی از شیوه های سؤ استفاده خاندان بود.ممکن حامد کرزی مانند زمان پخش اعلامیه های ظاهر شاه از ایتالیا ،خبر نبوده باشد  که از نام او فراوان استفاده ها صورت گرفته است ولی این کار ها وسیعا صورت گرفته اند.

مساله کابل بانک و دست داشتن برادران حامد کرزی در آن دیگر از  انظار  پنهان نیست.

مناسبات نامعقول قومی در افغانستان،بر اثر بی مبالاتی های مقامات دولتی و انحصار گران قدرت،همان سیاست (تفرقه بینداز و حکومت بکن) انگلیسی را به یاد آورد.مخالفت های روشنفکرانه مبنی بر قوم پرستی ها و سمت پرستی ها ، به میان مردم و دهات و قریه جات هم سرایت کرد.هر قدر در این باره سرپوش گذاری صورت بست،هر اندازه که ملت باهم برادر گفته شد ،اما جایی را نگرفت.خط کشی های قومی ارچند با ساده گی می توانند از بین بروند ،مگر وسیله خوبی برای استفاده جویی های زورمندان واقع گردید.اختلافات قومی  که د رهر جا   و مکانی که  مطرح می شوند ریشه اساسی آن از ارگ ریاست جمهوری آب می نوشید.تعصبات قومی از همان جا دامن زده می شد و نقاط دیگر سرایت می کرد.

بقیه دارد

 

++++++++++

 

حزب لبرال دموکراتیک روسیه، یکی از اپوزیسیون های با مواضع ویژه  در این کشور است.این حزب از چند سال بدینسو،  افغانستان و حوادث آن را در محراق  توجه سیاست های بین المللی اش قرار داده و  پیوسته در رابطه به مسایل افغانستان، دست به تدویر سیمینار ها،کنفرانس ها و میز های مدور می زند. این نشست ها، بعضا در یکی از تالار های پارلمان فدراتیف روسیه و بعضا در دفتر مرکزی خود این نهاد سیاسی دایر می گردند.

در هفته گذشته به نواوری بخش روابط بین المللی شورای مرکزی حزب  مذکور، میز مدوری زیر عنوان (افغانستان و روسیه در سیاست جدید بعد از خروج قوای ناتو از کشور) تدویر گردید که در کار آن ،یک عده از دانشمندان و استادان دانشگاه های شهر مسکو، نماینده وزارت امور خارجه فدراتیف روسیه، وکلای پارلمان، نماینده های سازمان های سیاسی و اجتمای در شهرمسکو و هیاتی از مرکز کاری جامعه سراسری افغانها و کانگرس بین المللی مهاجرین مقیم روسیه شرکت و رزیده بودند.

بنده در این نشست که از جانب پروفیسور گینادی پتروویچ افدییف معاون بخش روابط بین المللی  آن حزب و استاد انستیوت شرق شناسی  گردا ننده گی می  شد، یکی از سخنرانان اصلی بودم و روی مساله «دشواری های حکومت وحدت ملی ،بعد از خروج قوای ناتو در افغانستان » جمعبندی ای از نظریاتم را ائه کردم. می  خواهم شمتی از آن صحبت شفاهی را با دوستان سایت وزین آریایی نیز شریک سازم.

پس از تعارفات.

می خواهم روی چند مسئله مشخص صحبت کنم:

یکی این که هنوز معلوم نیست که قوای ناتو افغانستان را به کلی ترک می کنند و یا این که  تکرار سناریو ،اما به گونه ی دیگر دارد،با مهره های جدید برای بازی در صحنه روی کار می آید؟

امریکا چند سال را در افغانستان  به خاطر قانونی ساختن حضورش تلاش کرد و بالاخره موفق شد که بدین مامول دست یازد و سند آن را به دست آرد. حال چطور امکان دارد که به یکبارگی  بدین باور پیدا کنیم، که ایالات متحده از افغانستان برون می شود و آنهم بی قید وشرط وملت افغانستان را تنها میگذارد. اگر امریکا این کار را بکند،پرسش های زیادی دست می دهند ،از جمله،امریکا با آمدنش در افغانستان چی مشکلی را حل کرد که با حل آن دارد از افغانستان خارج می شود؟ این کشور که در راس قوای ناتو حضورش را در افغانستان برجسته ساخت، ظاهرا دو هدفی بیش نداشت که  به خاطر آن خود را به مرگ نزدیک کرد و ملت افغان را به درد بحران و آشفتگی های سیاسی.

 امریکا،پرده سوم نمایشنامه انگلیس را، روی دو اصل عمده در تماشاه خانه ی افغانستان  پیاده کرد.منظورش از این کار، در ظاهر امر از بین بردن تروریزم و لانه های آن در افغانستان  و جلو گیری از کشت و زرع کوکنار یا خشخاش بود. اما اصل دوم که عمده  هست و آن عبارت بود از جبران ناکامی هایش در عراق با تصفیه پدرکشی های چندین ساله اش با ایران،تسلط یافتن بر منابع زیر زمینی  نفتی و غیر نفتی آسیای میانه،خارج ساختن آن از حوزه مقناطیسی روسیه، در آوردن این کشور ها را در سایه  قدرت خودش ،از این طریق ایستاد شدن در برابر گسترش هویت اقتصادی و سیاسی چین ، ارسال گاز ترکمنستان به اروپا و این کشور ها را از انرژی روسیه بی نیاز ساختن ،خلع نمودن روسیه از تسلط های اقتصادی بر منطقه وجهان  و در نهایت پارچه ساختن روسیه به پانزده جمهوریت ویا حد اقل جداساختن بدنه های اسلامی این کشور  که  شمارش به هفت می رسد و نفوس مجموعی مسلمانان آن، بیشتر از نفوس  افغانستان می باشد.

تروریزم ومواد مخدر که دیگر به سیاست مسخره مبدل گشت،نه تنها از بین نرفتند بل به مراتب بیشتر از آن  شدند که بودند. چرا ؟ به خاطر آن که ،عاملان اصلی تروریزم که  القائده و عمال آن محسوب می گردند، روز تاروز بر شمار خود در افغانستان افزودند ونقاط کلیدی کشور را که از هرنوع خطر مصئون بودند در دست گرفتند . قوای امریکا  وناتو که در از بین بردن آن عاجز نبودند، نخواستند آنها را قلع قمع نمایند. چه عاملان اصلی تروریزم را اگر در و جود القائده مطالعه کنیم، نماینده گان این گروه پیشتر اززمان  سیطره طالبان در افغانستان حضور داشتند.

خود اسامه بن لادن رهبر این گروه ،دو سال پیش از آمدن طالبان به کابل، بین افغانستان و پاکستان آزاد رفت وآمد داشت و گروه هاو رهبران تنظیم های مجاهدین را که حال از ارتباط با وی قطعا انکار می کنند،تطمیع مادی و اکمال پولی می کرد.او در هردو کشور محلات ویژه اقامت اختیار کرده ،پاسپورت افغانی داشت وبرایش تابعیت افغانستان داده شده بود. (برای معلومات بیشتر به کتاب احوال نفوس همان وقت مراجعه و دیده شود که وی با چی نام و چی فرمانی این سند را دریافت کرده بود). این همان بن لادنی است که دولت اسلامی ایران او را قهرمان جهان اسلام می خواند و تا بسیار وقت شخصیت خبر ساز صفحه اول  روزنامه های معتبر آن کشور بود.این همان بن لادنی بود که سران افغانستان،با وی همکاسه بوده و چیزی از او پنهان نداشتند.این همان بن لادنی بود که پاکستان به خاطر سرازیر کردن عرب ها به افغانستان تشویقش می کرد وراه های سرحدی را به حضورش باز نگه می داشت.این همان بن لادنی بود که ،نماینده های دولت شاهی عربستان سعودی در هر نماز جمعه در مساجد بزرگ به نام کمک به جهاد افغانستان میان نمازگزاران،چادرمی گشتاندند ،هنگفتی پول، جمع آوری و توسط همین بن لادن به لانه های تروریزم ارسال می کرد.از پول های پشتوانه تروریستی ،نه تنها به افغانستان بلکه در همان وقت به  جنگجویان چچنیا به وسیله شخصی به نام «خطاب» نیز ارسال می شد. خطاب، تمام سازمان های جدایی طلب حوزه قفقاز شمالی و جنوبی را تحت پوشش حمایت مالی قرار داده بود .خطرناکترین شخصی از افراد القائده محسوب می گردید که دامنه فعالیتش را از تاشکنت تا گروزنی تشکیل می داد.آیا کسی هست که مسوولانه پاسخ بدهد که در سالهای پیش از آمدن طالب به افغانستان،کدام شبکه در افغانستان  مسوول انتقال پول به « خطاب» از طریق کشور ما بود که عین کار در زمان طالبان هم صورت می پذیرفت.اگر خطاب،در چچنیا کشته نمی شد،شاید یکی از جانیشنان  قوی بن لادن با تجارب  پختۀ کار، در  کشور های مورد  توجه ایالات متحده بود.

به هر حال طالب با همه قوایش که در ظرف یک هفته به کمک طیاره های  بی 52 به صورت کل از کشور نابود شد،اما چند ماه بعد دوباره چنان در مناطق مشخصی از افغانستان حضور گرمی  پیدا کرد،که تا امروزه روز، هیچکس در از بین بردنش توفیقی نیافت.آیا این گونه سوال ها ذهن های مارا احاطه نمی کنند که تروریزم که از بین نرفت که نرفت،اینک پدیده جدیدش به نام انتحاری نیز آفریده شد.

نیک می دانیم که پدیده تروریزم،نه اختراع افغانستان است و نه عنعنه مردم این کشور.من این پدیده را به حواله «افغانستان در مسیر تاریخ» ،نبشته زنده یاد میر غلام محمد غبار،برای اولین بار در وقت قدرت شاه زمان،یگانه پادشاه آزادی خواه افغانستان، که قطعا مخالف مداخلت های انگلیس در خاکش بود از زبان  توطئه گران انگلیس در تبانی با ایرانی ها خوانده ام که هردو به خاطر از بین بردن وی در هند به توافق رسیدند .:انگلیس طرح کرده بود که ، ایران از غرب بر هرات حمله ورشود و انگلیس از شرق گروهی را به افغانستان اعزام می کند تا شاه زمان را در کابل «ترور» نماید.اما امروز ، داغ این پدیده شوم بر جبین مردم افغانستان نقش زده می شود.در حالی که پدید آورنده آن ،کسانی یا کشور هایی اند که با مدیریت این پدیده  خود را حامیان مبارزه بر ضد آن می دانند. حضور اجیران افغانی در این پدیده به معنی آن نیست که مردم افغانستان تروریست هستند و یا انتحاری. بلکه این پدیده هم به مثابت ،گوشه ای از بحران چندین ساله افغانستان،بر مردم این کشور تحمیل گردیده است.

آنچه را که رسانه های غربی در درازای حکومت 13 ساله حامد کرزی ،با استفاده از ذهنیت  موجود جامعه از این حرکت ،به نام طالب رقم زدند، سؤ استفاده از خوشباوری ها ی مردم کشورمان است،که باید به خاطر  سیه نشان دادن هر چه بیشتر طالب از ابزار تبلیغاتی غرب استفاده کند.ورنه نمی دانم که کارشناسان و مفسرین افغانی چطور از اظهار این باور طفره  می روند که طالب کنونی در افغانستان  دو دسته است.اولیش همان طالبانی اند که ایالات متحده آنان را از قدرت خلع کرد و به فرار از کشور مجبور شان ساخت.دهها و صدها تن شان را  به شمول ملا ضعیف ،سفیر در پاکستان،چی  در پلچرخی ،چی در باگرام و چی  در گوانتانامو    به مدت های متخلف در پشت میله های زندان انداخت.این چیزیست که نقطه اختلاف طالب و امریکا را تشکیل می دهد.از این جهت طالبانی که در ترازوی سیاسی، خود را با دولتمداران  افغانستان به مقایسه گرفته اند، بلا ریب نیرو نظامی هم دارند و کارهایی را  در تخریب کشور انجام می دهند. اما گروپ تند رو دیگری هم به نام طالب فعالیت می کند که درمدارس وزیرستان شمالی و کراچی پاکستان  آموزش های ویژه ای دیده اند. این گروه هم  زیر نام یگانه ی طالبان، به خاطر ادامه بحران در افغانستان  فعال نگه داشته می شود. در سال 2009 یک منبع معتبری در کابل برایم گفت که این نوع  طالبان ملاعمر ،القائده و بن لادن را نمی شناسند.اینها در حدود بیست وهشت هزارنفر هستند،اجیران معاش بگیر می باشند که بر بنیاد سناریوی انگلیس  ،در ابتدا صرف به هدف  گسترش یافتن در مناطق پشتون نشین افغانستان پراکنده شده بودند،اما حال که وضع تغییر یافته از این گروه در مناطق دیگر وبه خاطرایجاد بحران های دیگر، نیز استفاده صورت می بندد. انگلیس از این گروه می خواهد انتقام  شکست سه جنگ با مردم را  از قوم پشتون بگیرد و سعی کند که با اعما ل ناشایست خود در وجود این گروه  آدمکش، قوم پشتون را بر علاوه بی فرهنگ و تروریست نشان دادن  این قوم، می خواهد موقف اجتماعی اش در جامعه را نیزمتضرر سازد.اگر این کار به اتمام برسد انگلیس به هدف رسیده است واگر هیچ، امریکا در ادامه بحران که غایت اصلی حضورش در افغانستان را تشکیل می دهد،از این گروه خوب استفاده می کند.

به همین گونه موادمخدر، از کشت وزرع آن گرفته تا پروسس و تجارت آن در افغانستان،گسترش روز افزون یافت،هیچیک از بزرگترین تجار این پدیده شوم، خارج از حلقه حکومت حامد کرزی برون نبود. ایا الات متحده با داشتن هزارها  نیروی مسلح و هزار ها مشاور با صلاحیت های امر ونهی از آن آگاهی نداشت؟که داشت. پاسخ به این سوال،سخنان ملا عمر ،رهبر طالبان را به یاد می آورد که در سال 1997 در برابر این پرسش که چرا فتوای منع کشت و زرع خشخاش را صادر کردید؟،گفته بود:«می خواهم بر امریکا ضربه وارد کنم».شاید هدفش اقتصاد امریکا بود.ارچند من از درک این گپ در آن زمان عاجز بودم،اما امروز آشکارا دیده می  شود که کشور های حضور یافته در افغانستان به نحوی با مواد مخدر  کشور مان پیوند دارند وهر یک نظر به  تاثیر گزاری اش ، سهمدار این درآمد به حساب می رود.

افغانستان از لحاظ کشت و زرع کوکنار که مواد مخدر از آن ساخته می شود به دوره های مختلف تاریخی و جغرافی تقسیم می شود.اما اوج و گسترش این ساحه ها  از زمان قدرت مجاهدین ،بعدا طالب به استثنای سال 1997، آغاز شده و حکومت حامد کرزی بدان چنان زمینه میداد که نه تنها برای از بین بردن  آن سعی صورت نگرفت، که بیشترین فیصدی مواد مخدر جهان نیز در این کشور تولید می گردید.پس ناتو و آیالات متحده امریکا،آیا به یک سفر بی هدف و یا تور استراحتی گرفته که  به افغانستان آمده بودند که حالا بی قید وشرط میدان را رها کرده می روند؟ویا این که به منظور انجام مسوولیتی؟

بقیه دارد



 

 


بالا
 
بازگشت