نجیب الله عظیمی

 

علل و عوامل دست نیابی افغانها به صلح و دولت سالم در افغانستان

در طی این چند دهه (22 سال) بعد از سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیرامون نه تنها این موضوع، بلکه بسیاری از موضوعات حاد و داغ کشور جر و بحث های فراوانی از جانب موافقین و مخالفین حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان صورت گرفته و بدست نشر سپرده شده است.

ما منحیث شاهدان زنده و عینی تاریخ آن کشور مشاهده نموده ایم، که بعد از ختم حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سال 1992 روز و روز گار این ملت بهتر نه گردیده، بلکه با گذشت هر روز روزگار آنها سیاه وتاریکتر شده رفته، چرا و علل و عوامل آن چه می باشند؟

گرچه افغانستان از آن سالها(سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان) تا کنون دستخوش حوادثی گوناگون نظامی و سیاسی فراوان گردیده است.

تاکنون دولت های گوناگون (دولت اسلامی مجاهدین و امارات اسلامی طالبان) توسط قدرت های منطقه چون (پاکستان) و دولت اسلامی آقای کرزی توسط قدرت های فرامنطقوی چون (امریکا و شُرکای غربی آن) به افغانستان آورده شده و به اریکهء قدرت تکیه داده شدند و هر کدام از آنها « داد از براه اندازی دولت های ناب اسلامی» سر دادند، چون (دولت اسلامی مجاهدین و امارات اسلامی طالبان و در این اواخر هم دولت اسلامی کرزی)، ولی جالب آنکه هیچ کدام شان باز به وعده های شان وفا نه کرده اند؟؟؟

مُخالفان سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان،(اسلامیست های تُند و میانه رو) قیام و یا کودتای نظامی افسران حزب دموکراتیک خلق افغانستان را حاکمیت نظامی کودتاه چیان کمونیست های کافر ها و بی خدایان نام گذاشتند.

مراحل بعدی تحولات در آن حزب و دولت را هم «حاکمیت دست نشانده گان اتحاد شوری» نام نهادند

اسلامیست های مجهز با سلاح های که از جانب امریکا، چین و سایر کشور های دور و نزدیک منطقه  بدسترس شان قرار داده شده بودند،هر نوع دوسیهء بدنام و تجرید کُننده را علیهء حاکمیت حزب دموکراتیک خلق باز نموده و هر نوع دسیسه را علیهء ساختار سیاسی آن براه انداختند و به انواع گوناگون مخالفت عام و تام خود را علیهء آن رژیم بیان داشتند.

حاکمیت آن حزب همانگونه که توسط ضربات پیهم گروه ها و دسته های کوچک نظامی در داخل کشور قرار داده شد، همان طور از خارج کشور هم مورد حملات پیهم و گوناگون نظامی و سیاسی و انزوای دیپلوماتیک کشور های سرمایه داری در راس ایالات متحدهء امریکا قرار داده شد.

مجاهدین به کُمک سایر گروه های تروریستی چون القاعده مبارزات مسلحانهء شانرا آنقدرعلیهء آن حزب شدت بخشیدند، تا آنکه به کُمک پوند، و دالر، مارک و لیرهء کشور های عربی زمینهء سقوط آن رژیم و دولت را فراهم آوردند.

بعد از سقوط جبری حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان در آن کشور، اعضای آن حزب نیز در نکات مختلف دنیا پراگنده گردیدند. از همان زمان بدین طرف بسیاری از اعضای با تعُهد آن حزب طی اینهمه سالیان به بررسی بسیاری از معضلات کشور پرداخته و تفکرات گوناگون خویشرا پیرامون پُرابلم های مختلف آن کشور در صفحات فراوان از کاغذ ها ریخته اند، هنوز که هنوز است تلاش های انسانی و جمعی آنها پیرامون موضوعات مختلف آن کشور دوام دارند.

امروز بسیاری از روشنفکران و تحلیل گران را عقیده برآنست، که اولین صدا های مُخالفت علیهء حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان اولتر از همه از دری مساجد آن کشور به بیرون جهید، که گویا «اگر همین «کمونیست ها» و همین «کافر ها و یا چوچه های لنین» در قدرت نباشند ، همه چیز سر براه و دُرست خواهند گردید».

امروز اینهم برای بسیاری از روشنفکران و تحلیلگران طیف های مختلف جامعهء افغانی روشن و هویدا گردیده است، که جُنبش روشنفکری افغانستان باری دیگر مانند دوران حاکمیت شاه امان الله خان اولتر از همه از جانب ملا های مساجد در افغانستان زیر ضربه قرار گرفت، زیرا اولتر از همه آنها بودند، که مشروعیت آن رژیم و دولت را در مساجد زیر سوال برده و تبلیغات وسیع را علیهء آن سازماندهی نموده و براه انداختند؟؟؟

در حالیکه بعد از حذف آن حزب از حاکمیت و رهبری در افغانستان وضع در آن کشور بهبود نیافت که نیافت و چُنان نشد، که پیشوا های مذهبی مردم افغانستان یعنی همان ملا های مساجد برای اضافه از نودو پنج فیصد بی سواد آن کشور گوشزده نموده بودند؟؟؟

به گفتهء عوام بالاخره دعای آنها مستجاب گردید و آنهای که جهاد نموده بودند به کابل تشریف آورده شده و به قدرت دولتی تکیه دادند، زمانیکه مجاهدین آمدند، مردم را آنطور زیر باران راکت های شان قرار دادند، که نه تنها خواب آنها را از چشمان شان ربودند، بلکه کابل پایتخت کشوری شانرا هم به ویرانهء تبدیل نمودند.

چون مجاهدین مقابل ملت و مردم کشوری خود کدام تعُهدی هم نداشتند، بنآ آنقدر همدیگر خود را در جنگ های میان گروه یی خورد و خمیر نمودند، که مردم بیچاره این بار خود ناله سر داده و گُفتند، که اگر همین جهادی ها نباشند همه چیز سر براه و دُرست خواهند گردید؟؟؟

در حالیکه بعد از حذف آنها نیز اوضاعی آن کشور بهبود نیافت و بهتر نه گردید؟؟؟

زمانیکه طالبان آمدند ، آنها همه چیز را از بیخ و ریشه برهم زده و تخریب نمودند، آنها همه هست و بود آن کشور را به تاراج بُردند، دفاتر و دوایر دولتی را حتا از میز و چوکی نیز خالی و مبرا نمودند.

طالبان با بدار آویزی همه چیز و سر بُری مردان افغان و سنگسار زنان در ملای عام چهرهء کریهء از افغانستان و مردم آن (منحیث انسان های دوران حجر و قرون وسطا) به دنیا و جهانیان به نمایش گذاشتند.

طالبان با آمدن شان آنقدر کُشتند و بستند و تیر باران نموده و وحشت آفریدند ، که مردم بیچارهء افغان داد و فغان شان به آسمانها کشانید. چون همه چیز آنقدر زیر کنترول قرار داشت، که مردم از ترس به آواز بلند گُفته نمی توانستند، که «خداوند اینها را نابود کنند»، ولی زمزمه کننان دست به دعا گردیدند، که اگر این بار اینها نابود و سرنگون گردند، دیگر همه چیز دُرست و سر براه خواهند گردید؟؟؟

این بار دعای آنها را امریکا مستجاب گردانید و امریکایی ها طالب ها را از افغانستان رانده و آنها را به پاکستان متواری نمودند.

زمانیکه امریکائیان مانند اسلاف خویش یعنی انگلیسها کرزی را به اریکهء قدرت آوردند، همه مردم بیچاره دل خوش نمودند، که بالاخره روز های تاریک آنها به ختم خود نزدیک گردیدند و بالاخره این ملت رنجدیده و عذاب کشیده روز خوشی را خواهند دید؟؟؟

در حالیکه بعد از گذشت اضافه از یک و نیم دهه و سرازیر گردیدن ملیارد ها دالر کُمک از جانب امریکا و سایر کشور های جهان هیچ گونه تغیز مثبتی در زنده گی بخور و نمیر انسان های ساده و دهاتی آن مرز و بوم به میان آورده نشده است؟؟؟

در عین زمان کتلهء کوچکی از سران مجاهدین، یعنی همین جنگ سالاران و ناقصان حقوق بشر، به شمول یکعدهء از پیش دو های آنها (چاپه لوسان و کاسه لیسان) به سرمایه های افسانوی دست یافته اند.

کسانیکه یکدهه پیش خری لنگی هم نداشتند، که بالای آن سوار گردیده و چند قدمی را بالای آن بروند.(امروز هر کدام شان نه تنها خودی شان موتر های ضد گلوله دارند، بلکه موتر های تعقیبی شان نیز ضد گلوله هستند، در حالیکه یک موتر آن حدود دو صد هزار دالر ارزش دارند( دو موتر آن چهار صد هزار دالر می گردند) اینها از کجا نمودند این همه پول ها را ؟؟؟)

امروز همین جهادیون نه تنها در قصر های مفشن و ویلا های سربه فلک کشیده حیات بسر می برند، بلکه اولاد های بی سواد شان نیز همه به نام های این و آن به وظایف دیپلوماتیک و تحصیل در معُتبر ترین موسسات تحصیلات عالی به خارج از کشور فرستاده شده اند و بدور از گرد و خاک داخل کشور در شهر ها و پایتخت های متمدن جهان حیات بسر می برند؟؟؟

اما یک نکته را قابل تذکُر میدانم و آن اینکه: جهان غرب در حالیکه با ساز و برگ پُر رنگ نظامی و استخباراتی جمعآ با 46 کشور جهان در افغانستان حضور فعال دارند، افغانستان صاحب چندین دستاورد بزرگ گردیده است.

اول: آنکه افغانستان در لست فاسد ترین کشوری جهان اخذ موقع نموده است. چون فساد اداری در این کشور اسلامی که حاکمان آن همه خود را مسلمان صادق نیز قلمداد می نمایند بیداد می نماید.(در حالیکه در دورهء همان کمونیستان« به گفتهء اسلامیست ها همان کافر ها » این فساد حتا برابر به 5 فیصد هم وجود نداشت)

دوم: افغانستان امروز اضافه تر ار 90 فیصد از مواد مخدر جهان را تولید و به کشور های دور و نزدیک صادر می نماید، که پول درآمد از آن اکثرآ در جیب باند های مافیایی که در حاکمیت « دولت اسلامی» نفوذ محکم دارند سرازیر می گردند (غرض مقایسه باید عرض نمود، که در دورهء همان کمونیستان تولید مواد مخدر صرف برای رفع ضروریات داخلی در کشور تولید می گردید و افغانستان هیچ گاهی به این اندازه تولیدات نداشت، که امروز در زیر ریش جهان متمدن تولید دارد)

خلاصه آنکه بعد از سیزده سال حضور فعال جهان غرب به سردمداری ایالات متحدهء امریکا این ملت و مردم بیچاره خود را باز هم در همان نکتهء از زنده گی یافتند، که قرار داشتند، (برادر خوانی طالب ها از جانب کرزی و رهایی بدون تحقیق اسیران جنگی آنها از زندان ها و عفو و بخشش انتحاری های آنها، یعنی همان حالتی بی سرنوشتی و بدون آیندهء روشن برای افغانها و مردم افغانستان؟؟؟

امریکا و ناتو پیوسته اعلان می نمایند، که:« آنها وظایف نظامی خود را ختم یافته تلقی می نمایند، طالبان را آنها دشمن خود ندانسته و القاعده و سایر گروه های تروریستی دیگر تهدید برای آنها نیستند، افغانها باید خود با طالبان (این پرورش یافته گان ادارهءاستخباراتی پاکستان ، این وحشی های قرن 21 ) دست و پنجه نرم نمایند.»

این است جواب یک ابر قدرت بعد از سیزده سال حضور پُر رنگ نظامی و استخباراتی در منطقه. امریکا و ناتو تاکید دارند، که «آنها صرف افغانها را در تربیه و پرورش نیرو های نظامی شان کُمک خواهند نمود و بس»؟؟؟

متباقی قضاوت بدست شما خواننده گان و مطالعه کننده گان محترم!!!

چرا این ملت پیوسته و بار بار خود را در همان نکتهء آغاز کار می یابند؟؟؟

ـ به خاطری آنکه اولتر از همه به حرف های فریبندهء ملا های مساجد خویش گوش فرا داده و آنرا بدون کدام چون و چرای اضافی و منطقی پذیرفته و قبول می نمایند؟؟؟

ـ همین که برایشان گفته شد، که بینی تان را پشک بُرد، بدون آنکه به بینی خود دست بکشند به عجله به عقب پشک می دوند؟؟؟

ـ در انتخاب راه و روش، از گُزینهء عجله کار گرفته در همه کار ها عجله به خرچ داده و از صبر و حوصله استفاده نه می نمایند؟؟؟

ـ در تشخیص و انتخاب خدمت گار به خویش دقت لازم را به خرچ نمی دهند؟؟؟

من در حالیکه مداخلات و دست درازی های کشور های منطقه و فرا منطقه را منتفی نمی دانم، خودی افغانها را مسوول درجه یک اینهمه نابسامانی در آن کشور میدانم. غرض درک بهتر موضوع باید باشنده گان این کشور را به چُنین کته گوری تقسیم نمایم:

ـ مسلمان با سواد(شامل استادان مکاتب گوناگون و ملا های مساجد و تکیه خانه ها)

ـ روشنفکران مسلمان دارای جهت گیری های تُند. راستی، قومی و قبیلوی.

ـ روشنفکران مسلمان دارای اندیشه های سیکولاریستی.

ـ روشنفکر سیکولار دارای جهت گیری تُند چپ و میانه.

ـ اکثریت قریب به نود فیصد مسلمان بی سواد( تحت تاثیر و سیطرهء ملاهای مساجد و تکیه خانه ها) ولی بی خبر از دنیا و تحولات آن در سراسر کشور.

این چهار قشر چیز فهم این کشور در حالیکه به تناسب ساکنان جمعی این کشور تعداد شان خیلی اندک هستند، خیلی ها پراگنده، تحریک شده علیهء یکدیگر و بدور از هم نگاه داشته شده اند، که در هیچ زمانی هیچ گونه همسویی لازم را مقابل همدیگر تبارز نداده و طوریکه مشاهده می گردد هیچ گاهی هم نه خواهند داد؟؟؟

نکات دیگری را که می خواهم بالای اینها اضافه نمایم، این می باشند و آن اینکه:

عوامل خارجی:

ـ از دو صد و پنجاه سال به اینطرف، که کشور های دور و نزدیک اطراف افغانستان برای ملت و مردم افغان زعیم و یا رهبر دولتی تعین نموده و می نمایند، کاریکه همه اساسات ملی آن کشور را از ریشه تخریب نموده و ضربهء شدید را به رُشد جایگاه اجتماعی شخصیت ها برای افغانها وارد نموده است؟؟؟

ـ این مرض آنقدر در تار و پور شخصیت های سیاسی افغانستان تاثیر منفی وارد نموده، که اگر یک کشوری بیگانه یک روبا را برای افغانها شیر تمثیل نمایند ، افغانها آنرا قبول نموده، در حالیکه تفاوت آنها به وضاحت کامل قابل لمس و دید باشند؟؟؟

ـ این سیر قهقرایی حلال اجتماعی شخصیت در افغانستان در میان مردم آنقدر عادی گردیده است، که اگر سابق افغان از تماس به ادارهء استخباراتی کشوری بیگانهء نزد ملت و مردم خویش می شرمید، امروز به آن افتخار نیز می نماید.

ـ این را گویند، که این ملت و مردم از تاریخ و سرنوشت تلخ تاریخ کشور شان هیچ نیاموختند؟

ـ ملت و مردم افغانستان تاکنون در تشخیص دوست و دُشمن خویش سعی بلیغ به خرچ نداده اند؟؟؟

ـ از اینکه عدهء کثیری از جمعیت بی سواد این کشور از تاریخ کشور ها و تحولات در جهان آگاهی لازم شانرا ندارند، بنآ اولتر از همه به همه به چشم نیکی و دوستی می نگرند، در حالیکه در تشخیص دوست و دُشمن باید انسان دقت لازم و فراوان را به خرچ بدهد؟؟؟

ـ افغانها همیشه از دیگران انتظار نیکی را دارند، در حالیکه این جهان آنقدر محیل است که نباید اینقدر هم به ساکنان آن و خصوصآ سیاست مداران کشور های دور و نزدیک خویش خوش باور بود؟؟؟

ـ افغانها هر بار باز هم به همان جا پا می گذارند، که یکبار گذاشته بودند؟؟؟

ـ افغانها اشتباه یی را یک بار نموده اند ، بدون گرفتن پند از آن و اندک تامل در آن، آنرا تکرار می نمایند؟؟؟

ـ افغانها تا به حال چندین بار بالای هر آن گُرگی که از جانب کشوری دیگری بالای آنها تعمیل گردانیده شده اند، بدون تفکیک بالای آن اعتماد نموده اند، که از رمه ها وارسی نماید؟؟؟

عوامل داخلی:

ـ دولت های شاهی جامعهء روشفکری افغانستان را از دهه ها به اینطرف در انزوای کامل قرار داده و آنها را در قید و بند خود نگاه نموده بودند.

ـ دولت های شاهی افغانستان برای روشفکران افغانستان هیچ گاهی زمینهء رُشد و پرورش سالم فکری آنها  را مساعد نه گردانید.

ـ دولت های شاهی افغانستان روشنفکران افغانستان را علیهء همدیگر تحریک نموده و آنها را علیهء همدیگر استعمال می نمودند.

ـ بنآ جامعه روشنفکری افغانستان آنقدر در تشتُت و تقابل قرار دارند، که به مُشکل می توان چند روشنفکر آنرا بدور فردی از روشنفکری دیگری جمع کرد.

ـ جامعهء افغانی آنقدر پراگنده و ازهم پاشیده است، که هیچ افغانی بغیر از خودش به هیچ فردی دیگری اعتماد نمی نماید.

ـ چون جامعهء روش فکری افغانستان در طی چندین دهه در تفرقه بسر برده، بنآ دوستی ها و صمیمیت ها هم میان قشر روشفکر افغانستان صادقانه نه بوده و نیستند.

ـ همان طوریکه در میان مردم مشهور است، خلاصه آنکه افغانها «زندهء خوب و مردهء بد ندارند». سده هاست که باشنده گان این سرزمین را نفاق همرایی نموده و می نماید.

هر زمانیکه افغانها به اتفاق نظر و همدیگر پذیری برسند این در به دری آنها را نیز رها خواهند نمود.

این است علل و عوامل تکرار اشتباهات پیهم و دوامدار مردم این سرزمین، که آنها را در عذاب خود نگاه داشته و این پروسه مانند دایره شیطانی دوام دارند.

من گمان دارم هر زمانی که افغانها قادر گردند و خود را از این دایرهء شیطانی بیرون کشیده و نجات بدهند، در آنصورت راه خود را مانند سایر ملل جهان خواهند یافت و به پیروزی ها و موفقیت های فراوان نایل خواهند گردید.

به امید آگاهی ملت شریف و مردم رنجدیدهء افغانستان

دسامبر سال 2014 جرمنی

عظیمی

 


بالا
 
بازگشت