ابراهیم ورسجی

 

جنگ علیه طالبان دروزیرستان؛فریب کاریی تازه ی ارتش پاکستان

کسانی که درخانه های شیشه ی زندگی می کنند؛نباید سنگ پرتاب کنند

ضرب المثل انگلیسی

ابراهیم ورسجی

26-5-1393-

ازروزپانزده ی ماه جون تاکنون،دوماه ودوروزاست که ارتش پاکستان دروزیرستان شمالی علیه طالبان ناخودی جنگ می کند.جنگ دریک منطقه ی کوچک میان یک ارتش بزرگ ویک گروه تروریستی دست ساخت خودش ادامه دارد؛امادستاوردی چشم گیربرای مردم وحکومت پاکستان نشان نمی دهد.وقتیکه دوماه ودوروز،جنگ میان ارتش تنومند پاکستان وطالبانِ پیشتروحتا اکنون زیرفرمانش ادامه  وازدستاورد آن مطلبی درستی به رسانه گفته نمی شود،خود به خود این پرسش را برجسته می سازد که چرا ازپیشرفت وپسرفت جنگ اطلاعاتی درستی دراختیاررسانه ها گذاشته نمی شود؟ درواقع،  ادامه ی جنگ مبهم وبدورازدست رس رسانه ها البته منظورازرسانه ها، رسانه های غیرسمی وآزاد  باشند نه رسانه های حکومتی،باعث شده است که دیگران بویژه امریکا وحکومت کابل حتا مرکزهای درداخل پاکستان به دیده ی شک وتردید به سوی آن  نظاره نمایند.نظاره گریی که برای برخی پاکستانی ها وغربی ها وحکومت کابل ازنظریه ی توطئه وبازیی پول درآوردی توسط ارتش پاکستان ازکشورهای غربی حکایت می کند.چون، درتمام جنگ های که ارتش پاکستان علیه طالبان تاکنون براه انداخته که داغ ترین آن جنگ دروادیی سوات درسال2009می باشد،به روزنامه نگاران غیرخودی موقع گزارش داده نشد ودرجنگ وزیرستان هم به روزنامه نگاران آزاد موقع برای گزارش دهی ازوضعیت خوب وخراب جنگ داده نمی شود،باعث شد این نظریه فربه شود که آی اِس آی بنام جنگ علیه طالبان درجهت مداخله وتروریست پروریی خود درافغانستان بازی دوگانه می کند تاهم خدا وهم خرما را کمائی نماید.

ازاین رو،لازم است که دررابطه به جنگ کنونی دروزیرستان هم ازتئوری توطئه وهم ازواقعیت های تلخ درونی جامعه وسیاست پاکستان بویژه بازی های منافقانه ی ارتش این کشوردرافغانستان پرده برداشته شود،تا"سیه روی شود هرکه دراوغش باشد." واقعیت این است که ارتش پاکستان هم دوست امریکامی باشد وهم درپرده باآن دشمنی می کند.بازیی دوگانه ی که تاوان آن رادربیشترازسه دهه ی گذشته مردم افغانستان پرداخته اند وهنوزهم می پردازند.بنابراین،نوشته را باردیف بندی پرسمان هابه گونه ی زیرمی آغازم:نخست،عامل های که ارتش پاکستان راواداشته است چنین ترفندکاری نماید حتابزیان مردم آن کشور.دوم،بازتاب وپی آمد بازیی دغلکارانه ی ارتش پاکستان درافغانستان.سوم،نقش امریکا درمهارپاکستان تا درافغانستان باصادرکردن کالای تروریستی خود ماجراجوی رامتوقف نماید.دررابطه به اصل نخست، باید گفت که ویرانگری پاکستان درافغانستان ومنطقه آن هم ازطریق تقویت تروریسم نه تنهابه زیان امریکا وافغانستان حتا بزیان مردم خودش هم می باشد.پس،پرسش بنیادی این است چه چیزی پاکستان راواداشته است که دریک بازیی پافشاری نماید که ازبازتاب مرگ بارآن مردم خودش هم درعذاب می باشند؟ ازاین رو،باید به عامل های زیربه حیث عامل هایا انگیزه های ویرانگریی پاکستان درافغانستان توجه کرده شود:نخست،شکست پاکستان درچندین جنگ علیه هند وپرهیزازجنگ رودروروپناه گرفتن درجنگ های تروریستی علیه هند.دوم،اهمیت موقعیت افغانستان به گونه ی عقب گاه درصورت حمله ی هند به مرکزهای مهم شهری درپاکستان.پرسمانی که ازآن برخی سیاست فهمان کشورما به حیث سیاست "عمق استراتژیک" یاد کرده اند.سوم،نقشی که امریکا،هند وافغانستان می توانند درجهت سرعقل آوردن پاکستان بازی نمایند.

دراین راستا،لازم است که کمی به گذشته برگردم تاروشن شود که نظامی های بی منطق پاکستانی بخاطربزرگی طلبی چگونه به کشورخود خیانت وبعد ازآن به خیانت علیه مردم افغانستان دست درازکرده اند.چون درسیاست قدرت سخن می گوید،لازم است که رهبران کشورهاچه نظامی وچه سیاسی درگام نخست قدرت وموقعیت کشورخود رادرک نمایند؛درغیراین صورت،بیشترازدیگران به کشورخود خیانت می نمایند.بطورنمونه،باوررهبران بنیان گذارورهبران کنونی هند، هندوستان را انگلیستان باساختن پاکستان به این خاطردوشقه کرد که هندوستان بزرگ ازبا داردیروزخواستارتا وان نشود.عین مسئله را رهبران پاکستان البته بعدازجناح این گونه دریافتند که هند، پاکستان رابرسمیت نشناخته وممکن است به الحاق دوباره ی آن به سرزمین مادری بپردازد.ازاین رو،اول،بعدازجناح ،پاکستان گرفتاربحران قیادت شد وبعد ترهم بدامن نظامیان افتاد.نظامی ها راهم که می دانیم که اسلحه دارند وخرد سیاسی ندارند.ازسوی دیگر،پاکستان پیش از16دیسامبر1971،درشرق وشمال غرب هند حضورداشت که میان آن ازنظرجغرافیائی،هندِ دشمن یابرا دربزرگتر قرارداشت.طرفه اینکه،پاکستان باوجود چنان موقعیت جغرافیایی شکننده،ادعای ارضی علیه هند برکشمیرهم کرد.ازهمه خنده دارتراینکه،بخشی ازکشمیرراچین اشغال کرده است که پاکستان خواستاراسترداد آن نیست؛اماکشمیرهند رامی خواهد ازخود نماید.

باچنان ذهنیتی پریشانی،نظامی های پاکستانی درسال1947،بعد ازپیدایش این کشور، درکشمیربالشکرقبایلی طالبان گونه ماجراجوئی کردند که لشکرشان دست به تجاوزجنسی وغارت دارای های مردم زده باعث شد که مردم وفرماندارکشمیرازنهروخواستارمداخله شوند؛ ونهروهم بازدن تودهنی به پاکستان ،کشمیرراکه تا آن وقت موقعیتش میان دهلی وکراچی نامشخص بود،بخشی جدای ناپذیرهند اعلام کرد.افسوس که نظامی های پاکستانی ازشکست بارنخست درکشمیردرس نگرفته باردیگردرسال 1964باآن کشور بخاطرکشمیرجنگ کرد که دراین جنگ که باپا درمیانی مسکودرتاشکند پایان پذیرفت؛اما پاکستان مانند جن قبلی شکست سخت خورد! به گفته ی نهرو:کسانیکه تاریخ نخوانند؛مجبورهستند که همیشه تاریخ راتکرارنمایند! درسال1969،پاکستانی هاژنرال ایوب خان راباتظاهرات خانه نشین وژنرال یحی خان،فرمانده ارتش باوعده ی برگزاری انتخابات وسپردن سرنوشت کشوربه سیاست مداران،حکومت نظامی اعلام کرده درسل1970 انتخابات برگزارکرد که برنده ی آن شیخ مجیب الرحمن،رهبرعوامی لیگ ازپاکستان شرقی بود.نظامی ها برخلاف وعده ی قبلی،قدرت رابه مجیب الرحمن انتقال نداده بحران آفریدند که نتیجه ی آن خیزش بنگالی هاازمارس1971تادیسامبر1971بود.افزون برسرکوب مردم بنگال یاپاکستان شرقی،نظامی های پاکستانی درهفته ی نخست ماه دیسامبر1971، چند پایگاه هوای هند رابمبارد کردند که واکنش هند، مداخله "درداکه" ، تسلیم شدن 96هزارمنصب داروسربازپاکستانی به ارتش آن کشور وبرآمدن بنگله دیش بود.

بدون شک،جدای بنگله دیش وتسلیم شدن96هزارنظامی های پاکستانی درتاریخ 16دیسامبر1971 به ارتش هند؛ضربه ی نیست کننده ی به پاکستان بویژه ارتش جنایت کاراین کشورمصنوعی بود.به گواهی تاریخ،درپسین لحظه ی روز16دیسامبر1971،فرمانده ارتش هند ازخانم اندیراگاندی،نخست وزیروقت آن کشورخواسته بود که اجازه بدهد که پاکستان ازتاریخ برداشته شود.خواستی که گاندی بخاطراحتمال مداخله ی امریکا وچین ازآن خود داری وپاکستان غربی به حیث پاکستان کنونی ادامه ی زندگی یافت.حیف که نظامی های تباه کارپاکستانی که به نیم نفوس مسلمان های نیم قاره ی هند خیانت کرده بودند؛پاکستان پسا دیسامبر1971راهم نگذاشتند که زخم های خود را التیام بخشد! به سخن دیگر،نظامی های که به پاکستان متحد خیانت کرده بودند،به خیانت خود به پاکستان باقی مانده ادامه دادند.ازهمه خنده داراینکه،همان ارتشی که پاکستان را دوشق کرده بود؛ ازلگدزدن به تابوت پاکستان غربی /کنونی هم خود داری نکرده اول حکومت منتخب ذوالفقارعلی بوتورادرژولای1977سرنگون کرده دیکتاتوری نظامی رابرقرارکرد؛ ودوم، باکودتای کمونیستی درافغانستان درماه آوریل1978،بالای دومسئله حساب بازکرده آغازگرتباه کاری بنام دین درافغانستان شد:نخست،پاکستان ازقبل باافغانستان نزاع مرزی داشت.دوم،همان کودتای نظامی که سلطه ی سیاسی- استراتژیک مسکورابه سلطه ی ایدئولوژیک ارتقاداده بود؛دست به حماقت زده باعث دوکارزیرشد که کمرپاکستان رابست:نخست،نیرهای مذهبی وشماری زیادی مردم راواداشت که به ایران وپاکستان پناهنده شوند.دوم،حضورسرنخ سران حکومتِ کابل درمسکو،منافع امریکا رادرمنطقه دچارمخاطره ساخت.

درچنان برهه ی،اول ژنرال ضیاءالحق،رئیس جمهورنظامی پاکستان درماه ژولای 1978به کابل سفرکرده مسئله ی نزاعی- مرزی راکه بامحمد داودخان تفاهم کرده بود باتره کی وامین درمیان گذاشت که چراغ سبرنگرفت .به این خاطرکه،کابل بدون اجازه ی مسکودرزمینه تصمیم گرفته نمی توانست ومسکوهم بالای پاکستان اعتمادی نداشت.پس ازنگرفتن چراغ سبزدرمسئله ی نزاعی- مرزی ازکابل،ژنرال ضیا ازکابل مستقیمن به تهران رفت.چون درتهران قبلن میان چین وشاه تفاهم شده بود که شوروی ازافغانستان بدون نقش امریکا  باید بیرون رانده شود.درواقع،مثلث تهران،اسلام آباد و پکن علیه مسکوشکل گرفت.ازاین رو،ضیاء الحق پس ازرسیدن به اسلام آباد،هم آموزش پناهندگان افغانی هواخواه مبارزه ای اسلامی راروی دست گرفت وهم به سازمان سازی های بی شمارازمهاجرین افغانی دست زد تاباتکیه براصل "تفرقه اندازوحکومت کن " درجهت مدیریت مبارزین افغانی به پیش بتازد.دراین برهه،اگرچه امریکا زیرریاست جمی کارتر،کمی نظامی های پاکستانی رابنام حقوق بشرفشارمی داد؛اماتهاجم شوروی به افغانستان همان فشارها را هم نیست کرد وبرنامه ی ایران- پاکستان وچین درجهت برون کردن شوروی ازافغانستان بدون  آمدن امریکا خنثی وجبهه ی واحد مبارزه علی کمونیسم روسی با مواد خام ارزان قیمت ازمهاجران افغانی روی دست گرفته شد.

درحالیکه ، رهبران کهنه سال- تاریخ سپری شده ی مسکودرافغانستان غلط کرده بودند؛امافاجعه برای مردم ما،تجارت برای نظامی های پاکستان وانتقام گیری ازمسکوتوسط واشنگتن بخاطرشکستش درویتنام راه افتاد.واقعن،پاکستان بابهره برداری ازجهاد مردم افغانستان علیه شوروی کمرخود رابست؛البته به قیمت خون ارزان وبی صاحب مردم کشورما.بطورنمونه،طوریکه درکتاب" جنگ اشباح"آمده است،امریکا6میلیارد دالروعربستان هم 6میلیارد دالردرجهت براندازی شوروی درافغانستان هزینه کرده اند.امادرکتاب"قصه های درونی جنگ سرد"،آمده است که ازکمک های وارد شده برای جهادی های افغانستان،تنها18درصدآنها به جهادی هاداده شده است!جالب این است که کمک نامبرده مالی است واسلحه – مهمات را دربرنمی گیرد؛همچنان،کمک های چین،اروپا ودیگرعرب های نفتی و...رانیزدربرنمی گیرد.روشن است که 18درصدکمک هابه جهادی هاوبقیه ی آن به جیب نظامی های پاکستانی واریزشده است.درباره ی تجارت شدن جهاد افغانستان برای نظامی های پاکستانی،بهتراست به یک نمونه ی دیگرهم اشاره نمایم وآن اینکه،طارق علی،نویسنده ی انگلیسی- پاکستانی تبارمی گوید که:"بعدازبقدرت رسیدن گورباچوف،کنفرانسی راجع به اوضاع افغانستان درتاشکند برگزارکه من درآن دعوت شده بودم ودرسخن رانی خود ازاشغال افغانستان توسط شوروی انتقاد کردم.بعد ازختم کنفرانس،نماینده ی شوروی به من گفت که شخص گرباچوف وماباتودرزمینه هم نظرهستیم ومی کوشیم به اشغال افغانستان ازطریق سازش وگفت وگوپایان داده شود.وقتیکه دربازگشت ازتاشکند،عزم شوروی به عقب نشینی ازافغانستان رابه پاکستانی ها مسئول گفتم؛بسیارناراحت شدند؛به این خاطرکه،تجارت شان ورشکسته می شد." بنگرید! پاکستان اسلام شعارمی خواست ومی خواهد که باخون مردم افغانستان وویرانی کشورشان تجارت نماید.

درادامه ی تجارت پاکستان به خون جهادی ها وویرانی کشورشان،نظامی های پاکستانی که درتجزیه ی بنگله دیش،شکست رسواخیزازهند خورده بودند، درفکردوکارزیرشدند:نخست،الحاق افغانستان پساشوروی به پاکستان.دوم،بهره برداری ازتروریسم مذهبی علیه هند درکشمیر.وقیتکه،پس ازفروپاشی حکومت وابسته به مسکودرکابل،مهره ی مورد نظرپاکستان یعنی حکمتیارصاحب تاج وتخت درکابل نشد،نظامی های آن کشوراول به ویرانی کابل وبعدن به ساختن طالبان زیرعنوان شریعت وامنیت پرداختند.ازهمه خنده دارتراینکه،طالبان را ازهمان مناطق قبیلگی خود سربازگیری کردند که درآن ایف سی آر/قانون جزای مرزی ساخت انگلیس درسال1901حکومت می کند نه قانون کشورپاکستان.به این معناکه،طالبان بنام شریعت قانون انگلیس رادرافغانستان بایدتطبیق نمایند.قانونی که انگلیس پشتون های مرزی راوحشی فکرکرده برای مهارتوحش آن تدوین به اجراگذاشته بود که پاکستان همان قانون رابرای مهارقبایلی ها، جاری نگهداشت وباطالبان بنام شریعت به افغانستان صا درکرد.

درواقع،پاکستان باید این کاررامی کرد؛به این خاطرکه،منطقه ی قبایلی دوطرف مرزدیورند،منطقه ی می باشد که می توان ازمردم نادان آن به هرطریقی بهره برداری کرد؛ به شرطیکه، موقع غارت گری نیابند.طوریکه پیشترگفته شد،درآغازتشکیل پاکستان وهند،مدتی فرماندهی ارتش هردوکشورزیرقومانده ی یک انگلیس بود.ازاین سبب،پاکستان نمی توانست به ارتش فرمان بدهد که به اشغال کشمیربپردازد.بنابراین،یک لشکرقبایلی ازهمین قبایلی های شریعت مدارترتیب داده به جنگ کشمیراعزام کرد که دزدی وغارت کردند تاوالی کشمیرازنهرو،نخُست وزپیرهند، خواست که مداخله نماید که مداخله کرد وکشمیرراجزء جدای ناپذیرهنداعلام ولشکرتباه کار- غارتگرقبایلی شکست خورده برخی مرده وزخمی به کشمیرپاکستان پس نشست! ازآن تاریخ تاکنون،کشمیرمنطقه ی نزاعی مانده وپاکستان خواب آن رامی بیند که هرگزتعبیرنخواهد شد.دراین راستا،وقتیکه ارتش سرخ ازافغانستان عزم سفرکرد،پاکستان لشکرسازی ازقبایلی هاوجهادی ها رابرای تروریزه کردن کشمیرروی دست گرفت که اوج آن ماجرای کارگل وعقب نشینی تروریستان پاکستانی زیرفشاربل کلینتن،رئیس جمهورامریکا ودفع حمله ی هندبه پاکستان وکودتای نظامی پرویزمشرف علیه نوازشریف بود.

باوجود اینکه، مشرف طراح رسوائی کارگل بود؛ اما ازرسوایی قبلی پند نگرفته هم طالبان افغانی والقاعده راتقویت کرد وهم طالبان پاکستانی و39گروه تروریستی دیگرراساخت تاافغانستان،هند وتمام منطقه راتروریزه نمایند.با این که، امریکامی دانست که مشرف تروریست پروری می کند،امامزاحم او نشد تا این که رخ داد11هم سیپتامبر2001رخ داد وباعث شد که جورج بوش وتونی بلیر،حکومت تروریستی طالبان،القاعده وآی اِس آی رابرانداخته حکومت کرزی رابه میدان بیاورند.با شکل دهای حکومت منحط - مسخره ی کرزی،جورج بوش دواشتباه بسیاربزرگ کرد:نخست،کرزی مالی نبود که مانع ازبازگشت طالبان یا مهارتروریسم شود.دوم،پیش ازاستوارسازیی حکومت نابکارِ کرزی،جورج بوش به سویی اشغال عراق شتافت.دومسئله ی که مشرف رابا ورمند ساخت که امریکا درنظام سازی درافغانستان جدی نیست.ازای رو،باید طالبان افغانی بازسازی وطالبان پاکستانی درپشت سنگرشان ساخته شوند.جالب این است که،مشرف بودجه ی هردوطالبان را ازکمک کای جورج بوش بنام مبارزه علیه تروریسم تامین می کرد.بطورنمونه،دردوره ی حکومت تروریست پرورمشرف،بودجه ی وزارت امورمذهبی بلوچستان 1200میلیون کلداروبودجه ی ووزارت معارف آن دوصد میلیون کلداربود.درواقع،1000میلیون کلداربودجه ی وزارت امورمذهبی بلوچستان، بودجه ی طالبان افغانی بود وبودجه ی طالبان پاکستانی ازطریق وزارت امورمذهبی حکومت ولایت سرحد تامین می شد که درآن وقت زیرکنترول جمعیت العلمای اسلام،شاخه ی ملافضل الرحمن بود.

اگربه پرداخت هزینه ی طالبان افغانی- پاکستانی توسط حکومت مشرف وکمک های جورج بوش به اوتوجه شود،روشن می شود که حکومت بوش تاچه اندازه احمق بود که برای دشمنی پنهان درلباس دوست کمک مالی – نظامی می کرد.درمقدارکمک هاهم،خانم کلینتن،وزیرخارجه ی سابق امریکا درکتاب خود"گزینه ی دشوار"نوشته است که از2001تا2011امریکا25میلیارد دالربه پاکستان کمک نموده است.کمک های که علیه امریکا درافغانستان وعلیه هند درکشمیر،به نفع تروریسم توسط نظامی های پاکستانی هزینه شده است.اگرچه، حکومت بارک اوباما،ازمقدارکمک ها به این دوست منافق کاست؛امابه آن پایان نداد.افزون براینکه پایان نداد،پاکستان را ازانتقادها وسرزنش های سخت ونرم خود هم بی بهره نگذاشت.انتقادهای که تاثیری برصدورکالای صادراتی- تروریستی پاکستان به افغانستان نداشت وندارد.بطورنمونه،کمک ها رابه مبارزه ی عملی علیه تروریسم درافغانستان منوط ساخت که نتیجه ی آن جنگ منافقانه ی ارتش پاکستان درسال2009درسوات وجنگ کنونی دروزیرستان شمالی می باشد.ازاین رو،لازم است ریزبینی شود که جنگ کنونی دروزیرستان علیه تروریسم است یا درجهت فربه کردن آن؟ دراین شکی نیست که جنگ کنونی دروزیرستان علیه طالبان که از15ماه جون تاکنون ادامه دارد،درظاهرعلیه طالبان،اما درعمل درجهت مهارطالبان پاکستانی وتقویت طالبان افغانی می باشد.

برای اینکه، ثابت نمایم که جنگ کنونی علیه طالبان درزیرستان برای مهارطالبان ناخودی شده ی قبلن خودی وتقویت طالبانی افغانی راه اندازی شده است،توجه به سه مسئله ی زیرمهم می باشد:نخست،زمان راه اندازی جنگ علیه طالبان دروزیرستان.دوم،ادعاهای دروغین ارتش پاکستان درباره ی جنگ علیه طالبان دروزیرستان.سوم،گسترش تروریسم درافغانستان.دررابطه به اصل نخست، باید گفت که، همه ساله بودجه ی پاکستان درماه جون تهیه ودرماه جولای هزینه ی آن آغازو تاژولای سال بعدی ادامه میابد.چون درتهیه ی بودجه،پاکستان به کمک بانک جهانی ودیگرنهادهای مالی بین المللی نیازدارد،باگرفتن قرضه ها وکمی بودجه ی شرکت درجنگ علیه تروریسم،ارتش پاکستان جنگ را دروزیرستان آغازکرد.دررابطه به اصل دوم،باید گفت که،ارتش پاکستان ادعاکردکه 175هزارنیروی نظامی درجنگ وزیرستان شرکت دارد وبزودی تروریسم درمنطقه ریشه کن می شود.همه می دانیم که وزیرستان شمالی یک ایجنسی از7ایجنسی نیمه خود مختارِزیراداره ی حکومت مرکزی می باشد که کمترین ساحه دارد.نمی دانم 175هزارسربازومدیران جنگی چگونه درمنطقه ی کوچکی بکارانداخته شده اند آن هم درجنگی که بعدازدوماه ودوروزنتیجه ی آن معلوم نمی شود! افزون براینکه،جنگ وزیرستان تاکنون نتیجه ی قابل توجهی ندارد؛ اما دستاورد داشت:نخست،گروه حقانی که پایگاه عملیاتی اش دروزیرستان بود؛ازوزیرستان شمالی به زیرستان جنوبی ودیگرایجنسی ها تغییرمکان داده شد.دوم،به مقدارموشک پرانی پاکستان علیه ولایت های نورستان،کنروبخش های ازولایت ننگرهارافزوده شد.موشک پرانی که باعث تنش درروابط کابل- اسلام آباد شداست.

ازهمه بارزتراین که،حکومت کابل که درسازشکاری باپاکستان رتبه ی نخست را دارد واین سازش کاری ازحضورفربه نوکران پاکستان درآن مایه می گیرد؛برای درست یاعوام فریبی لب به انتقاد از موشک پرانی نظامی های پاکستانی درشرق افغانستان کشود.نویسنده که همه روزه رسانه های پاکستانی را دنبال می کند؛ دید ومی بیند که پاکستان علت موشک پرانی خود به خاک افغانستان را این گونه توجیه می کند:نخست،موشک هامنحرف شده به سوی افغانستان لغزیده اند.دوم،پایگاه های ملافضل الله،رهبرطالبان پاکستانی که درافغانستان پناه برده است،مورد حمله قرارگرفته اند.دراین اتهام وضداتهام،مسئله ی بنیادی این است که اگرملافضل الله به غرب خط دیورند هم آمده باشد،مهمان طالبان افغانی یانوکران پاکستان می باشد نه مهمان حکومت فاسد کرزی.درواقع،میزبانی طالبان افغانی وفاداربه پاکستان ازملافضل الله حکایت ازدومسئله می کند:نخست،طالبان افغانی ومهمان شان کاری می کنند که پای بادارخود رادرجنگ علیه حکومت کابل بکشانند.دوم،باموشک پرانی به خاک افغانستان،پاکستان می خواهد برحمایت خود ازتروریسم طالبان درافغانستان نقاب کشی نماید.

بطورنمونه،هم زمان با آغازجنگ ارتش پاکستان دروزیرستان،طالبان افغانی وپاکستانی جنگ جبهه ی درهلمند،ترورترسناک – پرتلفات درارگون،بم گذاری درمیدان هوای کابل،بم گذاری سه روزقبل درغرب کابل وتروریک ژنرال امریکای دریک پایگاه آموزشی- نظامی درکابل و...راصورت داده اند.ترورهای که نشان می دهند که جنگ وزیرستان منافقانه علیه برخی طالبان پاکستانی راه اندازی وگروه حقانی دربم گذاری درارگون وگروه طالبان کویته درهلمند وقندهاردست به جنگ وترورزده اند تانشان داده باشند که افغانستان پسا2014آن گونه نیست که امریکا وحکومت کابل فکرمی کنند.باوجود این که، پاکستان برای افغانستان پسا2014خواب های بدی دیده است.بهرحال،نویسنده برای پاکستان پیشنهاد می نماید که به سه مسئله ی زیرتوجه نماید:نخست،افغانستان پسا2014،مانندِ افغانستان دهه ی1990نیست.دوم،دردهه ی یاد شده هم پاکستان ماجراجوئی وطالب سازی را درافغانستان به کمک مالی عربستان ورضایت نسبی امریکا کرده بود.سوم،مردم افغانستان چنان ازپاکستان نفرت پیداکرده اند که دشواراست مکرها وترفندهای قبلی اش دراین کشوردیگرگون شده جایگاهی پیدانماید.چهارم،پاکستان چنان دربحران اقتصادی وانرژی وتروریسم خود ساختش گرفتارشده است که هرگونه دست اندازی اش درافغانستان بزیان خودش هم می باشد.ازسوی دیگر،وضع منطقه وجهان هم به هیچ صورت به نفع پاکستان اگردوباره درافغانستان ماجراجوئی کند، نیست.ازهمه جالب تراینکه،امریکا واروپا پاکستان راشناخته وعربستان هم چنان دربحران تروریست پروریی خود درخاورمیانه گرفتارشده است که فکرنمی کنم مانند گذشته بودجه ی تروریستی طالبان- القاعده زیرمراقبت آی اِس آی رابپردازد.پس،بهترین اختیارازنظرنویسنده برای پاکستان این است که مقوله ی انگلیسی"کسی که درخانه ی شیشه ی زندگی می کند؛نباید سنگ پرتاب کند"را درنظرگرفته بیشترازاین سنگ پرانی به سوی افغانستان نکند! ازاینکه،اکنون هم، بادستاورد سنگ پرانی های قبلی خود به گونه ی تروریسم طالبان ناخودی شده مواجه می باشد؛ادامه ی کمک به تروریسم درافغانستان، کاخ شیشه ی یاموضع لرزانش رالرزانترمی نماید.

 

 


بالا
 
بازگشت