ابراهیم ورسجی

 

فرایند نیمه جان دموکراتیک درافغانستان؛ به دارآویخته شد

ابراهیم ورسجی

12-5-1393

پیش ازاین که، به نوشتن مقاله بیاغازم،لازم است سخن ها ومواضع سیاست کاران وبازی گران درشت وریزدیروزوامروزافغانستان به شمول بازیگران بیرونی اثرگذار براوضاع این کشور درباره ی دموکراسی را بازتاب می دهم تاروشن شود که فرایند دموکراتیک درسرزمین ما چرابه ورشکست مواجه شد؟ ازاین رو،ازظاهرشاه آغازمی نمایم:

 ظاهرشاه درجریان خود داری ازامضای قانون تصویب شده ی احزاب سیاسی توسط پارلمان، گفته بود:احزاب سیاسی باعث چند دستگی درجامعه می شوند؛پس،دموکراسی بدون احزاب سیاسی زیردست خاندان شاهی وبروکرات ها ده سال نیمه جان ادامه وشکست خورد!

محمد داودخان دردوره ی نخست وزیری:اول، توسعه ی اقتصادی بعدن دموکراسی؛اما درهردوزمینه شکست خورد!

محمد داودخان درنخستین اعلامیه ی ریاست جمهوری:دهه ی فاسد دموکراسی ظاهرشاهی رامحکوم وازیک دموکراسی واقعی سخن گفت؛اما دموکراسی واقعی مورد نظراویاجمهوریت، چیزی کمترازحکومت ستمگرکاکایش هاشم خان نداشت!

تره کی:زنده باد خودم ومرگ برهمه.یعنی مرگ به دموکراسی!

حفیظ الله امین:اول نابودی پرچمی ها واخوانی ها ؛ بعدن دموکراسی خلقی.دموکراسی خلقی که از3درصد با سوادان افغانستان،32هرازتعلیم یافته های آن ها راکشت!

ببرک کارمل درمراسم ارتقای رشید دوستم ازیک ملیشه به یک ضابط گفت:اشراررا با اشرارباید زد.یعنی تا نابودی همه شریرهای سرخ وسیاه ،دموکراسی تعطیل است!

نجیب الله:اول آشتی ملی هم زمان با ماندن ریاست امنیت/ خاد،وزارت دفاع،وزارت داخله ،ریاست بانک ملی ووزارت مالیه دراختیارخودش،دموکراسی می خواست.خواستی که نه به آشتی ملی ونه به دموکراسی منجرشد وجنازه ی خودش راهم سرچوبه ی داربالاکرد!

استاد ربانی:دردوره ی ریاست جمهوری خود نتوانست برکله ی تفنگ سالاران افساربزند؛اما دردوره ی حکومت کرزی گفت:توجه نمائید که بچه های فسبکی همه چیزرابرهم می زنند؛به گونه ی که،درمصرمبارک برهم زده اند.روشن است که بچه های فسبکی جزدموکراسی وحکومت قانون چیزی دیگری نمی خواهند.ازاین رو،باید به سراغ دشمنان دموکراسی درافغانستان بروند!

جورج بوش:اول جنگ علیه تروریسم درافغانستان؛دوم،براندازیی صدام حسین؛سوم،تحق دموکراسی درخاورمیانه ی بزرگ یا ازافغانستان تامدیترانه که باهزینه ی بیشترازسه هزارمیلیارد دارازجیب مالیه دهندگان امریکایی تروریسم چاقترساخت!

اوباما:خوش سخنی درباره ی همه چیزازجمله دموکراسی وحقوق بشر؛اما درعمل،ادامه ی سیاست بوش درافغانستان وعراق که نتیجه ی آن شکست دموکراسی وفربه شدن تروریسم می باشد!

کرزی دردانشگاه کابل گفت:مزه ی قدرت راچشیده ام؛ازاین رو،هرگزآن را رها نخواهم کرد! ازاین رو،باتقلب درانتخابات بحرانزائی کرده باداران خود راهم نگران ساخت!

احمدشاه مسعود:جنگ های گوریلائی تاپایان تاریخ،جاده سازی برای طالبان،ویرانگری درجنگ باجهادی ها وطالبان درکابل،شمالی وشمال،تروربد فرجامش،جنگ علیه تروریسم،رئیس جمهورشدن کرزی،مارشال شدن فهیم وژنرال- وزیر- رئیس شدن راننده ها وهوتل چی ها،فربه شدن دوباره ی تروریسم وبحران ژرف کنونی درافغانستان!

حکمتیار:حکومت اسلامی یاهیچ! معلوم است که این شعارحکمتیارجای برای دموکراسی حتاحکومت درافغانستان باقی نمی گذارد!

طالبان:شعاردهن پُرکن اجرای شریعت ودراصل اجرای ایف سی آریا قانون جزائی مرزی حکومت هند بریتانیا درمناطق قبایلی پاکستان که تاکنون قابل اجرامی باشد ونفی دموکراسی بنام غربی- کفری بودنِ آن! ازهمه خنده دارتراینکه،ایف سی آر،غربی نیست؛اما دموکراسی وحقوق بشرغربی می باشند!

مارشال قسیم فهیم:هجدهمین نفراز بادی گاردهای من هم میلیونرمی باشد! پس،بدابحال مردم ومرگ به دموکراسی!

کریم خلیلی:درکدام جای ازحاشیه ی کابل زمین مانده است تاپروژه سازی مافیای زمین توسط برا درم راتکمیل نمایم!

سیاف:دموکراسی مخالف غصب زمین های مردم ودولت درچمتله،دهانه ودامنه ی دره ی پغمان ومیدان شهرمی باشد؛پس،باید علیه آن رزمید!

تکنوکرات شدنِ جاهلان وشهرک سازی درشیرپوردرکنارتفنگ سالاران وغارت کمک های جامعه ی جهانی وکمک کردن به فربه شدن تروریسم!

اعضای پارلمانِ کرزی،طی تصویب قانونِ امتیازخواهانه زنده باد خود شان ومرگ برمردم گفته اند که معنای مرده باد دموکراسی را افاده می کند! بهرصورت،خوشحال شدم که جوانان کشورمرگ بروکیلان مفسد گفته اند!

درباره ی آقایان،روزنامه ی گاردین درماه ژولای2010،نوشت:برافغانستان خرهاحکومت می کنند! البته ، خرهای که اشتهای سیری ناپذیردارند که هم کمک های جامعه ی جهانی وهم درآمد مشروع مردم ودرآمد نامشروع ناشی ازمواد مخدردرافغانستان را نوش جان کرده اند وسیرهم نمی شوند! بهرحال،اینکه این خرها را کی ها بنام مبارزه علیه تروریسم وتحقق دموکراسی برشانه ی مردم افغانستان سوارکردند،برمی گردد به داوریی نویسنده های روزنامه ی گاردین.

شایانِ یادآوری است که ، درجریان کنفرانس یالتا،وقتیکه روزویلت،استالین وچرچیل،میراث هتلرودرواقع جهان بعدازجنگ رامیان خود تقسیم می کردند،نامه ی ازپاد شاهان پناهنده درلندن وجاهای دیگر به دبیرخانه ی کنفرانس رسید که درآ آمده بود:ماهم درجنگ سهم داشتم؛لطفن ، نادیده مان نگیرید! چرچیل که درمتلک پرانی شهره بود،گفت:اشتهایشان صاف؛ اما دندان هایشان کنداست؛ازاین رو،زخم معده می شوند!

دراخیر،پرسش بنیادی این است که آن های که هم داروندارمردم افغانستان ازجمله کمک های جامعه ی جهانی را دردوره ی حکومت فاسد کرزی خورده اند وهم روند نیمه جان دموکراتیک رانیست کرده اند؛ زخم معده می شوند یانه؟

دراخیر،نقش کفتارگونه ی پاکستان که درجنگلی بنام افغانستان منتظرشکست خوردن شیریا امریکامی باشد تا دوباره طالبان یاشاخه ی ریشوی ارتش خود را درکابل حاکم نماید که خیالی بیش نیست؛اما خراب کاری کرده ومی کند به گونه ی که تاکنون کرده است! افزون برآن،دشمنی حکومت آخوندی ایران باپایه گرفتن روند کمرنگ دموکراتیک درافغانستان.

این نوشته درسه بخش تهیه شده است:نخست،بحث درباره ی این پرسش که چرا فرایند نیمه جان دموکراتیک درافغانستان به پیش نرفت؟ دوم،بحث دراین باره که آیا دیگری امیدی به زنده کردن فرایند نیمه جان وبدارآویخته شده ی دموکراتیک می توان داشت یانه؟ سوم،اگردرزمینه امیدی نمی توان داشت،پس چه باید کرد؟ دررابطه به اصل نخست،باید گفت که توجه هرچند گذرابه مقوله ها ومواضع افراد وسخن گویان گروه های باگرایش های گونه گون درباره ی خود شان ودموکراسی که درزیرعنوان مقاله بازتاب داده شده است؛نشان می دهد که ازهمان آغاز،دموکراسی وفرایند دموکراتیک درافغانستان  باچه مانع های درونی بیرونی مواجه شده بود ومواجه می باشد.دراین راستا،برای توضیح بیشترموضوع،مانع های فرایند دموکراتیک را بدودسته ی زیرتقسیم کرده نوشته را ادامه می دهم:نخست،مانع های درونی.دوم،مانع های بیرونی.درباره ی مانع درونی دموکراسی،می توان گفت که این هاازهمه داغتربه شمارمی آیند:نخست، فاشیست های قبیله گرای پشتون ومخالفان شان تندروشان دردیگرقوم ها.دوم،،بنیاد گرایان مذهبی که درهمه قوم ها به شمارهای گونه گون حضوردارند؛اماحضورشان درجامعه ی پشتون درقالب طالبان،حزب اسلامی ووهابی ها پررنگ تراست.سوم،ملاهای سنتی که ازشکم فقه وجیب مردم نان می خورند وآماده هستند برای هرحکومتی فاسدی حتاحکومت کرزی توجیه ومدیحه سرائی نمایند.چهارم،کمونیست ها وملیشه های باقی مانده ازدوره ی حزب دموکراتیک خلق افغانستان وجنگ سالارن جهادی- طالبی.

درواقع،همه گرایش های کم جان وفربه یاد شده به تناسب توان خود وبه دلیل های گونه گون دشمنی با دموکراسی دارند.با اینکه، همه شان دشمن های آشکاروپنهانِ دموکراسی می باشند،اما ازمیان آن ها:فاشیست های قبیلگی وبنیاد گرایان مذهبی ازهمه بیشتربا دموکراسی دشمنی می ورزند.ازاین رو،بابیان علت های مخالفت شان با دموکراسی وحضورکمرنگ وپررنگ شان درحکومت فاسد کرزی،موضوع راپی گیری می نمایم.روشن است که، فاشیست های قبیلگی به سوی گذشته می بیند تا آینده وعلت گذشته نگری شان هم این است که ازآینده می ترسند.اینکه ازآینده می ترسند،بدومسئله برمی گردد:نخست،آینده ی خوب بدون تحقق دموکراسی وحقوق بشرممکن نیست.دوم،دموکراسی اصیل حکومت اکثریت را با اعتنابه حقوق اقلیت دنبال می کند.ازاین رو،دردموکراسی اقلیت می شوند،پس به گذشته رفته علیه آن موضع می گیرند.واضح است که گذشته ی خوب ندارند؛ پس،مجبورهستند که برای قدرت مداریی افسارگسیخته درهمان درگذشته بمانند.البته،بدودلیل:نخست،دراحیای گذشته خود راآرام ترورقیبان خود رامحصورترگمان می کنند.دوم،باعنایت به گذشته،جنایت های گذشته ی ناشاد راخوب جلوه می دهند! خوشبختانه،انقلاب درفن آوریی اطلاعاتی وگسترش رسانه های آزاد پنهان کاری یاتوجیه گذشته ی ناشاد یاخوب جلوه دادن آن راناممکن ساخته است.ازاین رو،توصیه ی نویسنده برای کهنه – نوفاشیست ها این است که دنبال ناممکنات نگشته خود ودیگران رابدبخت نسازند.این هم ، درزمانی که،  بازخوانی گذشته ی ناشاد هم با روند زمان مخالف است و به نفع خود فاشیست هاهم نیست.به سخن دیگر،تجربه ی 13سال،7ماه و4 روزگذشته ی حکومت فاشیستی ای کرزی هم نشان داد که احیای فاشیسم قبیلگی به کمک ناتوهم نتوانست صورت بگیرد.اگرچه کرزی ها فاشیسم قبیلگی رامستقرکرده نتوانستند،اماتروریسم قبیلگی را درجهت تعمیق بحران وبدبخت سازی مردم افغانستان بویژه پشتون های دوسوی مرزدیورند فربه ترکردند.

اگرنگاهی به علت های شکست حکومت کرزی آن هم درزیرسایه ی امریکا وناتو بیندازیم،روشن می شود که یکی ازعلل شکست رسواخیزآن تلاش های مذبوحانه ی کهنه فاشیست های متمرکزدرآن درجهت احیای فاشیسم قبیله سالارمی باشد؛ وباید این شکست جامه ی کاری به تن می کرد.به این خاطرکه،درگذشته، فاشیسم قبیله سالاربه کمک هند بریتانیا،اتحاد شوروی وچند سالی به کمک پاکستان وعربستان درقالب شریعت تروریستی- طالبانی توانست زنده مانده دیگراندیش پذیری ودیگراندیشی خواهی را درجامعه ی متکثرافغانستان رسرکوب یانابود نماید؛اما به فاجعه حتابرای  مردمان پشتون دردوسوی مرز دیروند انجامید.اگر،امروز،فاشیست های نشسته درکمیسیون انتخابات ودستگاه حکومتی کرزی تلاش می ورزند تقلب خود درنتیجه ی انتخابات راپنهان نمایند؛تقلبی که انتخابات وفرایند نیمه جان دموکراتیک را دچارورشکست کرده است.به این مسئله برمی گردد که،  مانع تنوع پذیری همان نالایقانی می شوند که در13ونیم سال گذشته ثابت کرده اند که نه تنهابه زیان کشورکارکرده اند،بلکه مصیبت های بزرگی را به قوم وقبایل خود شان هم فرود آورده اند.

بهرحال،دشمنی فاشیست ها با دموکراسی یک سوی داستان رنج آورافغانستان می باشد؛ داستانی که پهلوهای دیگری هم دارد که لازم است ریزبینانه کالبد شکافی شود.روشن است.پس ازفاشیست های قبیله سالار،بزرگترین دشمنان دموکراسی درافغانستان بنیاد گرایان درقالب جهادی ها وطالبانِ منافقانه به دین وشریعت چسپیده بویژه جهادی های تفنگ دار-غارتگر – طالبانِ تروریست و ملیشه های جنگ سالار- غارتگرِ باقی مانده ازحکومت کمونیستی می باشند.سه گرایشی منحطی که درتمام دوره ی حکومت کرزی درفساد گسترده ی حکومتی- غارت وغصب زمین های دولتی ومردم  سهم داشتند وتاکه توانستند خود را فربه وروند دموکراتیک را فلج نمودند.ازبدرخ دادها،همین گرایش ها درمتن وحاشیه ی تیم های کاندیدهای انتخابات ریاست جمهوری هم حضوردارند تا در فضای سیاسی پساکرزیی هم غارت گری نمایند.ازسوی دیگر،درحالیکه بنیاد گرایان مذهبی چه درقالب ملاهای سنتی غیرتروریست وچه درقالب طالبان تروریست یا میراث ننگین سازمان های منحط جهادی،برای دشمنی با دموکراسی دلیل های ویژه ی خود رادارند؛یک گروهک بنیاد گرای دیگری بنام حزب تحریر،تازه درافغانستان فعال شده وبجای مبارزه علیه ستبداد جهاد علیه دموکراسی اعلام کرده است.

بطورنمونه،بقایای سازمان های جهادی ،طالبان وحزب تحریرمانند فاشیست های قبیله سالاربه سوی گذشت می بینند نه آینده.به سخن دیگر،دنبال تحقق حکومت اسلامی وخلافت اسلامی می گردند؛به گونه ی که فاشیست ها درسرهوس احیای حکومت عبدالرحمن خان – هاشم خان را داشتند ودارند.ازاین رو،لازم است به این گرایش ها بگویم که با دشمنی با دموکراسی نه برای اسلام وحکومت نام نهاد اسلامی،بلکه برای احیای حکومت استبدادی تلاش می نمایند.کاری که هم بی نتیجه است وهم مخالف ارزش های اسلامی.دررابطه به ارزش های اسلامی منوط به سیاست،باید گفت که اصل شورا،تاکید برتحقق عدالت،احترام به کرامت فرزندان آدم بدون درنظرداشت دین،نژاد ومذهب شان وآزادی دین وعقیده،ارزش های می باشند سازگاربا دموکراسی حقوق بشروناسازگارباحکومت استبدادی می باشند.حیف که تاکنون،استبداد شاه وشیخ  بابهره برداری نا درست ازفقه واستخدام شیخ توسط شاه برسرنوشت مسلمان هاسوارمانده است.ازاین رو،بهتراست که بنیادگران مذهبی ازدشمنی بادموکراسی دست برداشته علیه استبداد مبارزه نمایند.درغیراین صورت،استبداد دین رامسخ وبه حیات سیاه وذلت آفرین خود ادامه می دهد؛به گونه ی که تاکنون ادامه داده است.

اکنون که، ازمانع های درونی دموکراسی درافغانستان یاد کرده شد،لازم است به بحث درباره ی مانع های بیرونی آن نیزپرداخته شود.روشن است که،جورج بوش نه برای تحقق دموکراسی،بلکه برای مبارزه علیه تروریسم به افغانستان لشکرکشی کرده بود.لشکرکشی که دموکراسی وتحقق حقوق بشربویژه حقوق زنان که بسیارتوسط طالبان زیان دیده بودند،چاشنی آن شد.با این که، مبارزه علیه تروریسم اصل وتحقق دموکراسی درکناره ی آن قرارداشت؛ اما امریکا سه غلطی کرد که هم برای افغانستان وهم برای دموکراسی زیان بارتمام شد:نخست،نا دان های بنام تکنوکرات وتفنگ سالارن تباه کارومواد مخدرکاران را برشانه ی مردم ما بارکرد.دوم،پیش ازتثبیت اوضاع به نفع همین بدکاران درافغانستان، به عراق لشکرکشی کرد.سوم،ازکناردغلکاری ها وبازی های دوگانه ی پاکستان درافغانستان سرسری گذشت.سه غلطی فاحشی که باعث شد سیاست افغانی امریکا ناکام ودموکراسی درافغانستان ابزاردست دغلکاران ، فاشیستانِ قبیلگی ،تفنگ سالاران ،مافیای مواد مخدر ومافیای زمین شود.درواقع،اگرغلطی امریکا رابا بازیی دوگانه ی پاکستان که باکمک مالی امریکاهم تروریستان راتقویت وهم باج ستانی ازآن می کند جمع ودشمنی حکومت آخوندی ایران با دموکراتیک شدن افغانستان راکنارهم بگذاریم،روشن می شود که عامل های درونی و بیرونی یاد شده موفقانه جنازه ی دموکراسی درافغانستان برداشته اند.

با درنظرداشت گفته های بالا،به صراحت می توان گفت که فرایند نیمه جان دموکراتیک درزیرساتول جنگ علیه تروریسم وچپاول کراسی کنونی مدت هاقبل جان باخته بود؛اماتقلب درانتخابات دوردوم ریاست جمهوری ومداخله ی امریکابرای پیش گیری ازآشوب،جنازه ی آن رابرداشت.اکنون که جنازه ی فرایند نیمه جان دموکراتیک برداشته شده است، پرسش بنیادی این است که، روشنفکران،فرهنگیان،کنش گرانِ کمرنگ جامعه ی مدنی ،حزب های سیاسی کناره نشین درسیاست ، روزنامه نگاران،سیاست کاران نا آلوده یاکمترآلوده شده ودیگردلسوزان کشورچه باید بکنند که هم فرایند دموکراتیک به گونه ی اصلی نه جعلی- کنونی اش راه اندازی شود وهم فاشیستان وبنیاد گرا یانِ  طرفداراستبداد قبیلگی وشبهه اسلامی پشت سرگذاشته شوند؟ دراین راستا،پیش ازوارد کارزارشدن،توجه بدومسئله سرنوشت سازمی باشد:نخست،ریزبینی برپایه ی این سخن نغزتاریخی که"گذشته چراغ راه آینده می باشد"! دوم،درروشنای همین سخن،باید نگریست که ازدهه ی قانون اساسی ظاهرشاه تاکنون بنام دموکراسی،جمهوریت،جمهوری دموکراتیک خلق،دولت اسلامی،امارت اسلامی وجمهوری اسلامی دموکراسی مآب ودرواقع موبوکراسی / غارت کراسی کرزی چه برسرمردم افغانستان فرود آورده شده است؟

ازآنجاکه،  درزیرعنوان نوشته، موضع گیری های بسیاری کرکترها یابازی گران عرصه ی سیاسی- نظامی کشورچه مرده وچه زنده که بدون شک درایجاد وضع کنونی مسئول می باشند؛ بازتاب داده شد، تا درک شود که چه شد وچه باید بشود؟بنابراین،لازم است که گام های زیربرداشته شوند:نخست،همان گونه که دربرداشته شدن جنازه ی نیمه جان فرایند دموکراتیک درافغانستان،هم درونی ها وهم بیرونی هامسئولیت بدوش دارند؛برای هردوبویژه امریکا و بازیگران سیاسی- فرهنگی افغانستان لازم است که به گونه ی جدی پیشگام شوند.دوم،درچه بخش های پیشگام شوند؟روشن است که،  برقراری حکومت خوب که هرچه دموکراتیک ترباشد؛به همان اندازه خوب ترمی باشد.ازسوی دیگر،آشکاراست که بدون تغییر بنیادی دروضع کنونی که موقتن کنارگذاشتن کرزی ودسته ی فاسد- متعصبش می باشد، ایجاد حکومت دموکراتیک یاخوب ممکن به نظرنمی رسد.اینجاست که، بحث درباره ی هردوتیم انتخاباتی- رقیب درانتخابات متوفی وتوان اخلاقی- سیاسی آن ها درشکل دهی حکومت دموکراتیک زیرنام حکومت وحدت ملی یاهرعنوانی دیگری،ضروری به نظرمی رسد.ازاینکه،بسیاری بازیگران تیم های انتخاباتی درکارنامه ی سیاه حکومت کرزی شریک می باشند؛ازاین رو،توقع حکومت دموکراتیک نه که،  حتاحکومت بهترازحکومت کرزی هم ازآن ها نه باید کرد! وقتیکه چنین است،لازم است که هم افغان های دلسوزووطن دوست وهم امریکا توجه جدی نمایند که تیم های موجود درزمینه ی شکل دهی حکومت خوب یا دموکراتیک مشکلات دارند.البته،ازدونگاه:اول،آن گونه که ادعا دارند؛ازنظراخلاقی پاک وازنظرسیاسی- اداری توانمند نیستند.دوم،صف هایشان پرازجنگ سالاران،فاشیستان وبنیاد گرایان مخالف دموکراسی یاحکومت خوب می باشد! پس،دوراه باقی می ماند:نخست، ایجاد حکومتی مانند حکومت کرزی بنام حکومت وحدت ملی که ذهنیت های متناقض رهبران هردوتیم انجام چنان کاری راهم دشوارنشان می دهد. با وجود تناقض های ذهنیتی- سیاسی- سمتی درهردوتیم ، زیرفشارامریکا چنین بشود، راه برای آشوب وچاقترشدن تروریسم بیشترازپیش هموارمی شود.دوم،کنارگذاشتن پیمان کاران حکومت کرزی ازهردوتیم وکنارآمدن شان باچهره های نودرساختن حکومت وحدت ملی.اگرسران هردوتیم،کنارآمدن باچهره های نورابرپایه ی انتخابات کم اهمیت جلوه دهند؛برایشان باید عرض کرد که انتخابات درقصاب خانه ی کمیسیون انتخاباتی کشته وپوست شده وپوستش هم به فروش رسیده است. ازاین رو،کالبد مرده وبی پوستِ  آن نمی تواند حکومت مشروع ازیک تیم که خیر،حتا ازهردوتیم شکل دهد! پس،حکومت مختلط ازهردوتیم البته کمترناپاکان آن ها وچهره های نوبه حیث نخستین گام درجهت حکومت دموکراتیک وازآن به بعد،مردم شماری،توزیع شناسنامه،برگزاری جرگه ی بزرگ وپارلمانی کردن نظام سیاسی ورفتن به سوی انتخابات چاره ی اساسی درسمت برون کردن کشورازبحران سیاسی ، مهارکردن تروریسم وگام برداشتن درسمت ثبات وتوسعه ی اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی وسیاسی می باشد.درغیراین صورت،کاندیدهای انتخابات برباد رفته باید بدانند که انحصارگروهی یاهردوتیمی دولت هرچند باپسوند وپیشوند وحدت ملی،به گفته ی ویستون چرچیل،ازاشتهای صاف ودندان های کند خبرمی دهد که زخم معده ببارآورده مرگ پیش ازوقت راسبب می شود.

 

 


بالا
 
بازگشت